اتاق طوفان فکر

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
ایده ای که من در ذهن دارم و امیدوارم روزی به حقیقت بپیوندد ، شروع فرایند آموزش به انسان از سن 3 سالگی هست
به نظر با این کار میشه رشد و بلوغ فکری رو قبل از بلوغ جنسی داشت و این خود می تواند برطرف کننده بیشتر مشکلات جامعه باشد

:gol:
البته همچین نگاه تربیتی رو توی بعضی از کتابای تربیتی و جامع شناسی بهش پرداخته شده...
اما نظر اونها از آموزش و شروعش از سنین پایین تر از خانواده شروع میشد....
شما منظورتون اینه که از 3 سالگی بچه بره دبستان؟!!
 

EECi

مدیر بازنشسته
البته همچین نگاه تربیتی رو توی بعضی از کتابای تربیتی و جامع شناسی بهش پرداخته شده...
اما نظر اونها از آموزش و شروعش از سنین پایین تر از خانواده شروع میشد....
شما منظورتون اینه که از 3 سالگی بچه بره دبستان؟!!
با شیوه های اموزش از راه دور و الکترونیکی می شود در سنین پایین اموزش را انجام داد
علاوه بر این هیچ منعی برای رفتن یک کودک به دبستان وجود نداره
البته دبستانی که احیانا شما در نظر دارید منطور من نیست
دبستانی که همراه با بازی مسائل مختلف به کودک اموزش داده بشه

با تشکر
 

دخترخوب

عضو جدید
سلام

سلام

بنظرمن آموزش به بچه هارو میشه ازموقعی که جنین هستن وهنوزپادر این دنیای.....نگذاشته ان شروع کرد
 

5-11

عضو جدید
آره......باید همینطور باشه.وقتی بچه از آدمای دنیا فقط وفقط مامانشو حس میکنه باید آموزش ببینه که همه مثل مامان نیستن فرزندم
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
بنظرمن آموزش به بچه هارو میشه ازموقعی که جنین هستن وهنوزپادر این دنیای.....نگذاشته ان شروع کرد

احسنت.عجب جمله حکیمانه ای گفتید.با اینکه من صنایع غذایی میخونم ولی قشنگ گرفتم چی میگید.افرین
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام.
زمان چیست؟بعد چهارم ابعاد.چگونه میشود در زمان سیر کرد.همه در زمان سیر میکنند اما روح اونها هنگام خواب.چطور میشه جسم هم در زمان سفر کنه؟آیا زمان یک چیز حقیقی هست یا وهم و خیال ما هست؟اصلا زمان در بین ما میچرخه یا ما در تونل زمان هستیم؟
نظر شما چیه؟
 
  • Like
واکنش ها: EECi

سیامک ترکاشون

متخصص مباحث اجرایی عمران
کاربر ممتاز
با سلام.
زمان چیست؟بعد چهارم ابعاد.چگونه میشود در زمان سیر کرد.همه در زمان سیر میکنند اما روح اونها هنگام خواب.چطور میشه جسم هم در زمان سفر کنه؟آیا زمان یک چیز حقیقی هست یا وهم و خیال ما هست؟اصلا زمان در بین ما میچرخه یا ما در تونل زمان هستیم؟
نظر شما چیه؟
























درود برشما:
​زمان بعدی است مانند دیگر ابعاد :طول-عرض-ارتفاع. ولی این بعد بنظر وعقیده من -در حالت واقعی با کالبد فیزیکی وحواس پنجگانه حس نمی شود- با کالبد اثیری یا روحانی ما احساس می شود. در غیاب ان سه بعد مادی که ما را زنجیر وار در روز بزمین ودنیای طبقه اول وپست(منظور ابتدایی ترین فاز زندگی ما)-همین اکنون-بسته اند. در خواب ورویا ومکاشفه این زنجیرها گسسته می شوند چون مقیاسات کالبد مادی و فیزک حکمفرما نیست. کاملا در بعد اصلی زمان هستیم ولذا معیارهای ما کامل فرق می کنند. معراج ومکاشفه مردان حق واولیا وپیامبران با کالبد روحانی در این بعد است. این زمان بیداری ما یک چیز نسبی-قراردادی برحسب نصف النهار گرینویچ لندن است. برای همین هر جا با دیگری فرق دارد. البرت اینشتاین انرا نسبی میداند. این زمان فعلی را من مجازی می دانم نه واقعی. نظر شخصی من است .در رد یا قبول مختارید.
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهشت و جهنم واقعی چگونه است؟(منبع : m-pourahmad.blogfa.com)

به نظر بنده ، خداوند وقتی صحبت از بهشت و جهنم میکند ، اینها نماد و نشانه هایی هست برای عبرت گرفتن وگرنه اصل قضیه آن بهشت یا جهنمی نیست که ما تصور میکنیم... چون اگر جهنم از جنس آتش سوزان بود ، پس چگونه شیطانی که از جنس آتش است ، در آتش خواهد سوخت؟
احتمالا ، بنا به نظر من ، مثال ها و حرفهایی که در قدیم الایام زده شده ، به بیانی گفته شده که همه ی مردم اعم از قدیمی و جدید ، بتونه متوجه بشه ، به عنوان مثال : ذکر شده که در آخرالزمان دجال که یک چشم است پیدا خواهد شد و ادامه ی ماجرا...
آیا تصور همچین چیزی عقلانی هست؟ یا منظور از یک چشم ، چیز دیگری بوده است؟ آیا اگر اینطور فکر کنیم که دجال همان دوربین و رسانه است ، اشتباه فکر کرده ایم؟ آیا در آن زمان میشد که بگویند ای مردم ، در آینده دوربینی کشف خواهد شد که یک لنز دارد و.... در اینصورت مردم آن زمان به قول امروزی ها هنگ نمیکردند؟! پس بیان باید به گونه ای میبود که همه آنرا درک کنند...
در مورد بهشت و جهنم و اعمال ما انسان ها ، فقط یک مثال میزنم و امیدوارم که تجسمش راحت باشد...
ببینید ، هر کاری که ما می کنیم ، در یک دنیای دیگری مشابه آن کار به صورتی دیگر ثبت میشود... اینطور فرض کنید که شما همانجایی که الان نشسته اید و دارید متن را میخوانید ، همانجا باشید ، سمت چپ شما یک آینه ی بزرگ مقعر به اندازه ی دیوار ، قرار گرفته است ، شما هرکاری که میکنید ، با اندازه ای بزرگتر در آنور آینه دیده میشود ، و آنطرف آینه یک دوربین نصب شده است که تمام کارهای شما را که در آینه بازتاب یافته است ، را ضبط میکند...
حال با این تصور ، برگردید به دنیای خودمان : فرض کنید که یکی از آن آینه ها در آسمان مستقر شده است و تمام کارهای شما را ضبط میکند و به آسمان بالاتری می فرستد ، شما اکنون در این دنیا قرار دارید و همزمان در آن دنیا هم هستید ، یعنی خودتان اینجایید و تصویر اعمالتان در آن دنیاست ، خودتان زیر این آسمان هستید و اعمالتان بالای این آسمان ، حال چون این مدلی تصور کردن یک مقدار سخت شد ، خداوند پیامبرانی را فرستاده که به ما بگویند ورای این دنیای شما ، یک دنیای دیگری هست که اگر فلان کار را بکنید ، در آن دنیا انعکاس و بازتاب این کارتان ، به فلان صورت جلوه میکند ، یعنی پیامبران آمده اند تا ما را از چیزی فراتر از فیزیک و با متافیزیک آشنا کنند ، ولی چون باز اینگونه صحبت کردن درکش برای همه ی مردم سخت شد ، به زبان خیلی ساده گفته اند که گناه نکنید که به جهنم میروید ، خوبی کنید به بهشت میروید...
و این کارها و اعمال ، یک جورهایی بازتاب و نتیجه دارد که غیرقابل تغییر یا چشم پوشی است ، مثلا وقتی شما از خودتان یک انرژی و یک موجی را به سمت آسمان می فرستید ، بالاخره یک چیزی آنجا ثبت می شود و موجودیت شما چون فعلا هم اکنون در این دنیاست ، نمیتوانید همزمان آن دنیایتان را ببینید ، در حالی که شما همزمان هم اینجایید و هم آنجا.....
بعد از مرگ هم ، وقتی رفتیم آنور آیینه ، دیگر کاری از دست ما بر نمی آید و ما فقط تماشاگر آن چیزی خواهیم بود که قبلا از آنطرف آسمان به این طرف فرستاده بودیم ، دیگر اراده ای نداریم که آن چیز بدی را که انجام داده بودیم را تغییر دهیم و عوضش کار دیگری بکنیم....
حال وقتی رسیدیم آنور ، آیا کار تمام است؟ به نظر بنده خیر ، آنطرف شروع کار است ، یعنی چه؟ باز یک مثال ساده میزنم گوش کنید:
فرض کنید شما کودک بودید یک زمانی ، و درس خواندید و اکنون از دانشگاه قبول شده اید ، رشته تان هم خلبانی هست ، خب؟ حال به شما می گویند ، اگر میخواهید به این جنگنده F-16 دسترسی پیدا کنید و با آن پرواز کنید ، باید ابتدا فلان درس تئوری را بخوانید ، آنیکی درس ، اینیکی درس ، همینطور 6 سال بخوانید و الفبای پرواز را تازه کم کم فرا گیرید ، یاد بگیرید که وقتی پرواز میکنید باید فلان لباس را بپوشید ، فلان تجهیزات را به تن کنید ، فلان دکمه ها را بزنید ، و ...........
حال باز برگردیم به بحث خودمان : فرض کنید وقتی به آن دنیا می رویم ، یک جنگنده ای در آن دنیا قرار داده اند که سرعتش به سرعت نور هست ، به ما گفته اند که : شما در این دنیا باید خلبانی بیاموزید تا در آن دنیا بتوانید با این جنگنده پرواز کنید و بلد باشید ، به ما گفته اند که اگر خوبی کنی یعنی سوخت جنگنده ات را فراهم کرده ای ، اگر فلان کنی یعنی دروس پایه را یاد میگیری و نهایتا اگر به سمت کمال پیش بروی ، یعنی می شوی خلبان آماده ی پرواز! باز این حرف ها را به زبانی دیگر و با تعابیر گناه و عمل نیک و بد و بهشت و جهنم و .... برای ما وصف کرده اند که ما راحت تر متوجه شویم و از دستورات خداوند بزرگ پیروی کنیم....
اینها تعابیر و تمثیل ها و نظرات شخصی بنده بود و دلیلی بر قطعیت حرفای مذکور ، نیست.
 

MATLAB.

عضو جدید
بهشت و جهنم واقعی چگونه است؟(منبع : m-pourahmad.blogfa.com)

به نظر بنده ، خداوند وقتی صحبت از بهشت و جهنم میکند ، اینها نماد و نشانه هایی هست برای عبرت گرفتن وگرنه اصل قضیه آن بهشت یا جهنمی نیست که ما تصور میکنیم... چون اگر جهنم از جنس آتش سوزان بود ، پس چگونه شیطانی که از جنس آتش است ، در آتش خواهد سوخت؟
احتمالا ، بنا به نظر من ، مثال ها و حرفهایی که در قدیم الایام زده شده ، به بیانی گفته شده که همه ی مردم اعم از قدیمی و جدید ، بتونه متوجه بشه ، به عنوان مثال : ذکر شده که در آخرالزمان دجال که یک چشم است پیدا خواهد شد و ادامه ی ماجرا...
آیا تصور همچین چیزی عقلانی هست؟ یا منظور از یک چشم ، چیز دیگری بوده است؟ آیا اگر اینطور فکر کنیم که دجال همان دوربین و رسانه است ، اشتباه فکر کرده ایم؟ آیا در آن زمان میشد که بگویند ای مردم ، در آینده دوربینی کشف خواهد شد که یک لنز دارد و.... در اینصورت مردم آن زمان به قول امروزی ها هنگ نمیکردند؟! پس بیان باید به گونه ای میبود که همه آنرا درک کنند...
در مورد بهشت و جهنم و اعمال ما انسان ها ، فقط یک مثال میزنم و امیدوارم که تجسمش راحت باشد...
ببینید ، هر کاری که ما می کنیم ، در یک دنیای دیگری مشابه آن کار به صورتی دیگر ثبت میشود... اینطور فرض کنید که شما همانجایی که الان نشسته اید و دارید متن را میخوانید ، همانجا باشید ، سمت چپ شما یک آینه ی بزرگ مقعر به اندازه ی دیوار ، قرار گرفته است ، شما هرکاری که میکنید ، با اندازه ای بزرگتر در آنور آینه دیده میشود ، و آنطرف آینه یک دوربین نصب شده است که تمام کارهای شما را که در آینه بازتاب یافته است ، را ضبط میکند...
حال با این تصور ، برگردید به دنیای خودمان : فرض کنید که یکی از آن آینه ها در آسمان مستقر شده است و تمام کارهای شما را ضبط میکند و به آسمان بالاتری می فرستد ، شما اکنون در این دنیا قرار دارید و همزمان در آن دنیا هم هستید ، یعنی خودتان اینجایید و تصویر اعمالتان در آن دنیاست ، خودتان زیر این آسمان هستید و اعمالتان بالای این آسمان ، حال چون این مدلی تصور کردن یک مقدار سخت شد ، خداوند پیامبرانی را فرستاده که به ما بگویند ورای این دنیای شما ، یک دنیای دیگری هست که اگر فلان کار را بکنید ، در آن دنیا انعکاس و بازتاب این کارتان ، به فلان صورت جلوه میکند ، یعنی پیامبران آمده اند تا ما را از چیزی فراتر از فیزیک و با متافیزیک آشنا کنند ، ولی چون باز اینگونه صحبت کردن درکش برای همه ی مردم سخت شد ، به زبان خیلی ساده گفته اند که گناه نکنید که به جهنم میروید ، خوبی کنید به بهشت میروید...
و این کارها و اعمال ، یک جورهایی بازتاب و نتیجه دارد که غیرقابل تغییر یا چشم پوشی است ، مثلا وقتی شما از خودتان یک انرژی و یک موجی را به سمت آسمان می فرستید ، بالاخره یک چیزی آنجا ثبت می شود و موجودیت شما چون فعلا هم اکنون در این دنیاست ، نمیتوانید همزمان آن دنیایتان را ببینید ، در حالی که شما همزمان هم اینجایید و هم آنجا.....
بعد از مرگ هم ، وقتی رفتیم آنور آیینه ، دیگر کاری از دست ما بر نمی آید و ما فقط تماشاگر آن چیزی خواهیم بود که قبلا از آنطرف آسمان به این طرف فرستاده بودیم ، دیگر اراده ای نداریم که آن چیز بدی را که انجام داده بودیم را تغییر دهیم و عوضش کار دیگری بکنیم....
حال وقتی رسیدیم آنور ، آیا کار تمام است؟ به نظر بنده خیر ، آنطرف شروع کار است ، یعنی چه؟ باز یک مثال ساده میزنم گوش کنید:
فرض کنید شما کودک بودید یک زمانی ، و درس خواندید و اکنون از دانشگاه قبول شده اید ، رشته تان هم خلبانی هست ، خب؟ حال به شما می گویند ، اگر میخواهید به این جنگنده F-16 دسترسی پیدا کنید و با آن پرواز کنید ، باید ابتدا فلان درس تئوری را بخوانید ، آنیکی درس ، اینیکی درس ، همینطور 6 سال بخوانید و الفبای پرواز را تازه کم کم فرا گیرید ، یاد بگیرید که وقتی پرواز میکنید باید فلان لباس را بپوشید ، فلان تجهیزات را به تن کنید ، فلان دکمه ها را بزنید ، و ...........
حال باز برگردیم به بحث خودمان : فرض کنید وقتی به آن دنیا می رویم ، یک جنگنده ای در آن دنیا قرار داده اند که سرعتش به سرعت نور هست ، به ما گفته اند که : شما در این دنیا باید خلبانی بیاموزید تا در آن دنیا بتوانید با این جنگنده پرواز کنید و بلد باشید ، به ما گفته اند که اگر خوبی کنی یعنی سوخت جنگنده ات را فراهم کرده ای ، اگر فلان کنی یعنی دروس پایه را یاد میگیری و نهایتا اگر به سمت کمال پیش بروی ، یعنی می شوی خلبان آماده ی پرواز! باز این حرف ها را به زبانی دیگر و با تعابیر گناه و عمل نیک و بد و بهشت و جهنم و .... برای ما وصف کرده اند که ما راحت تر متوجه شویم و از دستورات خداوند بزرگ پیروی کنیم....
اینها تعابیر و تمثیل ها و نظرات شخصی بنده بود و دلیلی بر قطعیت حرفای مذکور ، نیست.

بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ یحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِینَ

بلکه چیزی را تکذیب کردند که آگاهی از آن نداشتند، و هنوز واقعیتش بر آنان روشن نشده است
پیشینیان آنها نیز همین گونه تکذیب کردند؛
پس بنگر عاقبت کار ظالمان چگونه بود
 

reza_19933

عضو جدید
بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ یحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِینَ

بلکه چیزی را تکذیب کردند که آگاهی از آن نداشتند، و هنوز واقعیتش بر آنان روشن نشده است
پیشینیان آنها نیز همین گونه تکذیب کردند؛
پس بنگر عاقبت کار ظالمان چگونه بود

بزرگترین ظلم و گناه، آفریدن انسان بود...میتونی ساعات زیادی راجبه این موضوع فکر کنی و میتونی با یه فکر بسته و نعصب نسبت به آموزشی که تو مدرسه و مسجد بت دادن، از خیر فکر کردن بش بگذری! اگه قرآن میخونی فکر کنم تو قرآن راجع به فکر کردن زیاد آیه هس..و بعدش قضاوته خودته، که امیدوارم موقع قضاوت هم تعصبی نداشته باشیم.
و اینکه نمیشه یه گناه کار خودش قاضی و قضاوت کننده باشه!


اگه خواستی بییشتر صحبت کنیم پیام خصوصی بده. حرف و منطق با 4 تا کامنت منتقل نمیشه
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
بزرگترین ظلم و گناه، آفریدن انسان بود...میتونی ساعات زیادی راجبه این موضوع فکر کنی و میتونی با یه فکر بسته و نعصب نسبت به آموزشی که تو مدرسه و مسجد بت دادن، از خیر فکر کردن بش بگذری! اگه قرآن میخونی فکر کنم تو قرآن راجع به فکر کردن زیاد آیه هس..و بعدش قضاوته خودته، که امیدوارم موقع قضاوت هم تعصبی نداشته باشیم.
و اینکه نمیشه یه گناه کار خودش قاضی و قضاوت کننده باشه!


اگه خواستی بییشتر صحبت کنیم پیام خصوصی بده. حرف و منطق با 4 تا کامنت منتقل نمیشه

ممنون میشم درمورد این قسمت از صحبتاتون بیشتر توضیح بدین و مطلب رو باز کنید
 
بالا