.::اتاق تفسير قرآن كريم (جلسات حفظ قرآن باشگاه مهندسان ايران)::.

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفسیر نمونه آیه 26 سوره بقره

تفسیر نمونه آیه 26 سوره بقره

تفسیر نمونه آیه 26 سوره بقره
:gol::gol::gol::gol:
آيا خداوند هم مثال مى زند؟


  • نخستين آيه مى گويد: ((خداوند از اينكه به موجودات ظاهرا كوچكى مانند پشه و يا بالاتر از آن مثال بزند هرگز شرم نمى كند (ان الله لا يستحيى ان يضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها).
  • چرا كه مثال بايد موافق مقصود باشد، و به تعبير ديگر، مثال وسيله اى است براى تجسم حقيقت ، گاهى كه گوينده در مقام تحقير و بيان ضعف مدعيان است بلاغت سخن ايجاب مى كند كه براى نشان دادن ضعف آنها، موجود ضعيفى را براى مثال انتخاب كند.
  • مثلا در آيه 73 سوره حج مى خوانيم ان الذين تدعون من دون الله لن يخلقوا ذبابا و لو اجتمعوا له و ان يسلبهم الذباب شيئا لا يستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب : ((آنها كه مورد پرستش شما هستند هرگز نمى توانند ((مگسى ))بيافرينند اگر چه دست به دست هم بدهند، حتى اگر مگس چيزى از آنها بربايد آنها قدرت پس گرفتن آن را ندارند، هم طلب كننده ضعيف است و هم طلب شونده )).
  • ملاحظه مى كنيد در اينجا هيچ مثالى بهتر از مگس يا مانند آن نيست تا ضعف و ناتوانى آنها را مجسم كند.
    و نيز در سوره عنكبوت آيه 41 وقتى كه مى خواهد ناتوانى بت پرستان را در تكيه گاه هائى كه براى خود انتخاب كرده اند مجسم سازد آنها را تشبيه به عنكبوتى مى كند كه آن لانه سست را براى خود انتخاب كرده است ، كه سستترين خانه ها در جهان خانه عنكبوت است .
  • مسلما اگر در اين گونه موارد بجاى اين مثالهاى كوچك مثلهاى بزرگى از آفرينش كواكب و آسمانهاى پهناور قرار داده شود، بسيار نامناسب خواهد بود، و هرگز با اصول فصاحت و بلاغت سازگار نيست .
  • اينجا است كه خداوند مى فرمايد: ما ابا نداريم از اينكه مثال به پشه بزنيم و يا بالاتر از آن ، تا حقايق عقلانى را در لباس مثالهاى حسى بريزيم و در اختيار بندگان قرار دهيم .
    خلاصه اينكه هدف رساندن مطلب است ، مثالها نيز بايد قبائى باشد درست متناسب قامت مطالب
  • در اينكه منظور از ((فما فوقها)) (پشه يا بالاتر از آن ) چيست مفسران دو گونه تفسير كرده اند:
  • گروهى گفته اند منظور ((بالاتر از آن در كوچكى است ، زيرا مقام ، مقام بيان كوچكى مثال است ، و برترى نيز از اين نظر مى باشد، اين درست به آن مى ماند كه گاه به كسى بگوئيم تو چرا براى يك تومان اينهمه زحمت مى كشيد، شرم نمى كنى او مى گويد شرمى ندارد من براى بالاتر از آن هم زحمت مى كشى ، حتى براى يك ريال !
  • بعضى ديگر گفته اند: مراد بالاتر از نظر بزرگى است ، يعنى خداوند هم مثالهاى كوچك را مطرح مى كند و هم مثالهاى بزرگ را، درست مطابق مقتضاى حال .
  • ولى تفسير اول مناسبتر به نظر مى رسد سپس در دنبال اين سخن مى فرمايد: اما كسانى كه ايمان آورده اند مى دانند كه آن مطلب حقى است از سوى پروردگارشان )) (فاما الذين آمنوا فيعلمون انه الحق من ربهم ).
  • آنها در پرتو ايمان و تقوا از لجاجت و عناد و كينه توزى با حق دورند.و مى توانند چهره حق را به خوبى ببينند، و منطق مثلهاى خدا را درك كنند.
  • ((ولى آنها كه كافرند مى گويند خدا چه منظورى از اين مثال داشته كه مايه تفرقه و اختلاف شده ، گروهى را به وسيله آن هدايت كرده ، و گروهى را گمراه ؟!)) (و اما الذين كفروا فيقولون ما ذا اراد الله بهذا مثلا يضل به كثيرا و يهدى به كثيرا).
  • اين خود دليل بر آن است كه اين مثلها از ناحيه خدا نيست ، چرا كه اگر از ناحيه او بود همه آن را پذيرا مى شدند!!
    ولى خداوند در يك جواب كوتاه و قاطع به آنها پاسخ مى گويد كه تنها فاسقان و گنهكارانى را كه دشمن حقند به وسيله آن گمراه مى سازد (و ما يضل الا الفاسقين ).
  • بنابراين تمام اين سخنان ، سخنان خدا است و نور و هدايت است ، چشم بينا مى خواهد كه از آن استفاده كند، و اگر اين كوردلان به مخالفت و لجاج بر مى خيزند بر اثر نقصان و كمبود خودشان است ، وگرنه در اين آيات الهى نقصى وجود ندارد.
 

nafis...

مدیر بازنشسته
تفسیر نور-سوره بقره-ایه 26

تفسیر نور-سوره بقره-ایه 26

تفسیر نور
سوره بقره
آیه 26
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
نکات
بعضى از مخالفان اسلام كه از برخورد منطقى و آوردن مثلِ قرآن عاجز ماندند، مثال‏هاى قرآن را بهانه قرار داده و مى‏گفتند: شأن خداوند برتر از آن است كه به حیواناتى چون مگس یا عنكبوت مثال بزند. و این مثال‏ها با مقام خداوند سازگار نیست. و بدینوسیله در آیات قرآن تشكیك مى‏كردند. خداوند با نزول این آیه به بهانه‏گیرى‏هاى آنان پاسخ مى‏دهد.
سؤال: چرا خداوند گروهى را با قرآن و مثال‏هاى آن گمراه مى‏كند؟
پاسخ: خداوند كسى را گمراه نمى‏كند، بلكه هركس در برابر حقایق قرآن بایستد، خود گمراه مى‏شود و بدین معنى مى‏توان گفت كه قرآن، سبب گمراهى او گردید. چنانكه در پایان همین آیه مى‏فرماید: «وما یضلّ به الاّ الفاسقین» یعنى فسق مردم سبب گمراهى آنان مى‏باشد. راستى مگر مى‏شود خداوند مردم را به ایمان تكلیف كند، ولى خودش آنان را گمراه كند!؟ و مگر مى شود این همه پیامبر و كتب آسمانى نازل كند، ولى خودش مردم را گمراه كند!؟ مگر مى‏شود از ابلیس به خاطر گمراه كردن انتقاد كند، ولى خودش دیگران را گمراه نماید!؟

پیام ها
1- حیا و شرم در مواردى است كه كار شرعاً، عقلاً یا عرفاً مذموم باشد. امّا در بیان حقایق، شرم و خجالت پسندیده نیست. «لا یستحیى»
2- حقایق والا و مهم را مى‏توان با زبان ساده ومثال بیان نمود. «ان یضرب مثلاً»
3- مؤمن كلام خدارا باور دارد و مطیع آن است. «یعلمون انّه الحق»
4- مثال‏هاى قرآن، وسیله تربیت و رشد است. «فیعلمون انه الحق من ربهم»
5 - مثال‏هاى قرآن، حقّ ودر مقام بیان حقایق است. «انّه‏الحق»
6- انسانِ حقیقت‏جو، از هر نورى راه را مى‏یابد، ولى شخص بهانه‏گیر و اشكال‏تراش، به هر چراغى خرده مى‏گیرد. «ماذا اراد اللَّه بهذا مثلاً»
7- كفر و لجاجت، عامل بهانه‏گیرى است. «ماذا اراد اللَّه بهذا مثلاً»
8 - فسق، موجب گمراهى ومانع شناخت حقایق است. «ومایضلّ به الاّ الفاسقین»
9- مثال‏هاى قرآن، وسیله هدایت یا ضلالت است. «یضلّ به، یهدى به»
10- خداوند، پیمان‏شكن را فاسق و فاسق را گمراه مى‏كند. «وما یضل به الا الفاسقین»
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
صورت آیه 27 سوره بقره ...

صورت آیه 27 سوره بقره ...



.
.
.


بسم الله الرحمن الرحیم


الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ( 27 )


همانانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى‏شكنند و آنچه را خداوند به پيوستنش امر فرموده مى‏گسلند و در زمين به فساد مى‏پردازند آنانند كه زيانكارانند ...
 

nafis...

مدیر بازنشسته
تفسیر نور-سوره بقره-ایه 27

تفسیر نور-سوره بقره-ایه 27

تفسیر نور
سوره بقره
آیه 27
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:

پیام ها
پیمان‏هاى الهى كه در این آیه مطرح گردیده، متعدّد است: خداوند از انبیا پیمان گرفته تا آیات الهى را به مردم بگویند. و از اهل كتاب تعهّد گرفته تا كتمان حقایق نكنند و به بشارت‏هاى تورات و انجیل كه درباره پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله آمده است عمل نمایند. و از عامّه مردم نیز عهد گرفته، به فرمان الهى عمل كرده و راه شیطان را رها كنند. در اسلام وفاى به عهد واجب است، حتّى نسبت به كفّار. و عهدشكن، منافق معرّفى شده است، هرچند كه اهل نماز باشد.

سؤال: عهد خداوند چیست؟

پاسخ: از جمله «لا ینال عهدى الظالمین» استفاده مى‏شود كه رهبرى آسمانى، عهد خداوند است و از روایات نیز استفاده مى‏شود كه نماز، عهد خداوند است. هرگونه تعهّدى كه انسان بین خود و خدا داشته باشد، عهد الهى است. قوانین عقلى، فكرى و احكام الهى نیز مصداق عهد الهى مى‏باشند.


علاّمه مجلسى قدس سره به دنبال آیه‏ى «ویقطعون ما امر اللَّه به ان یوصل» یكصد وده حدیث درباره اهمیت صله رحم، بیان نموده و آنها را مورد بحث قرار داده است.

ا بستگان خود دیدار داشته باشید، هر چند در حدّ نوشاندن آبى باشد.
* صله رحم، عمر را زیاد و فقر را دور مى‏سازد.
* با صله رحم، رزق توسعه مى‏یابد.
* بهترین قدم‏ها، قدمى است كه براى صله‏ى رحم و دیدار اقوام برداشته مى‏شود.
* در اثر صله رحم، به مقام مخصوصى در بهشت دست مى‏یابید.
* به سراغ بستگان بروید، گرچه آنها بى اعتنایى كنند.
* صله رحم كنید هر چند فامیل از نیكان نباشد.
* صله رحم كنید، گرچه با سلام كردن باشد.
* صله‏ى رحم، مرگ و حساب روز قیامت را آسان مى‏كند.
* بویى از بهشت نصیب شخص قاطع رحم نمى‏شود.
* صله‏ى رحم باعث تزكیه عمل و رشد اموال مى‏شود.
* كمك مالى به فامیل، بیست و چهار برابرِ كمك به دیگران پاداش دارد.
* صله رحم كنید، گرچه یكسال راه بروید.
امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: پدرم سفارش كرد، با افرادى كه با فامیل خود رابطه ندارند، دوست مشو.


نکات

1- پیمان‏شكنى، شیوه‏ى فاسقان است.
«الفاسقین. الّذین ینقضون» (فعل مضارع، رمز دوام است.)
2- به پیمان فاسقان، اعتماد نكنید. كسى كه پیمان خداوند را نقض مى‏كند، به عهد و پیمان دیگران وفادار نخواهد بود.
«ینقضون، یقطعون»
3- انسان در برابر خداوند مسئول است، چون با عقل و فطرت خود، با او عهد و میثاق بسته كه به احكام دین عمل كند.
«عهد اللَّه»
4- اسلام با انزوا مخالف است.
«امر اللَّه ان یوصل»
5 - عهدشكن، به تدریج مفسد مى‏شود.
«ینقضون، یفسدون»
6- عهدشكن به خود ضربه مى‏زند، نه خداوند.
«اولئك هم الخاسرون»
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
صورت آیه 28 سوره بقره ...

صورت آیه 28 سوره بقره ...


.
.
.


بسم الله الرحمن الرحیم

كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ( 28 )

چگونه خدا را منكريد با آنكه مردگانى بوديد و شما را زنده كرد باز شما را مى ميراند [و] باز زنده مى‏كند [و] آنگاه به سوى او بازگردانده مى‏شويد ...
 

nafis...

مدیر بازنشسته
تفسیر نور-سوره بقره-ایه 28

تفسیر نور-سوره بقره-ایه 28

تفسیر نور
سوره بقره
آیه 28

:gol::gol::gol::gol::gol:
پیام ها
بهترین راه خداشناسى، فكر در آفرینش خود و جهان است. حضرت ابراهیم علیه السلام در مقام اثبات خداوند به دیگران فرمود: «ربّى الّذى یحیى و یمیت» پروردگار من كسى است كه زنده مى‏كند ومى‏میراند. تفكّر در پدیده‏ى حیات واندیشیدن در مسئله مرگ، انسان را متوجه مى‏كند كه اگر حیات از خود انسان بود، باید همیشگى باشد. چرا قبلاً نبود، بعداً پیدا شد و سپس گرفته مى‏شود؟! خداوند مى‏فرماید: اكنون كه دیدید چگونه موجود بى‏جان، جاندار مى‏شود، پس بدانید كه زنده شدن مجدّد شما در روز قیامت نیز همینطور است.
مسئله حیات، حقیقتش مجهول، ولى آثارش در وجود انسان مشهود است. خالق این حیات نیز حقیقتش قابل درك نیست، ولى آثارش در هر چیز روشن است.

نکته ها
1- سؤال از عقل وفطرت، یكى از شیوه‏هاى تبلیغ وارشاد است. «كیف تكفرون...»
2- تفكّر در تحولات مرگ و حیات، بهترین دلیل بر اثبات وجود خداوند است.
«كنتم امواتاً» خودشناسى مقدّمه خداشناسى است.
3- در بینش الهى، هدف از حیات ومرگ، تكامل وبازگشت به منبع كمال است.
«ثم الیه ترجعون» مولوى در دفتر سوّم مثنوى مى‏گوید:
از جمادى مُردم و نامى شدم‏ از نما مُردم ز حیوان سر زدم
مُردم از حیوانى و انسان شدم‏ پس چه ترسم كِى زمردن كم شدم
بار دیگر از ملك پرّان شوم‏ آنچه در وَهم ناید آن شوم
 

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفسیر نمونه آیه 27 سوره بقره

تفسیر نمونه آیه 27 سوره بقره

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر نمونه

:gol::gol::gol:
آیه 27 سوره بقره
:gol::gol::gol:
زيانكاران واقعى

معرفی مشخصات فاسقان :
1- فاسقان كسانى هستند كه پيمان خدا را پس از آنكه محكم ساختند مى شكنند (الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه ).
· انسانها در واقع پيمانهاى مختلفى با خدا بسته اند، پيمان توحيد و خداشناسى پيمان عدم تبعيت از شيطان و هواى نفس ، فاسقان همه اين پيمانها را شكسته سر از فرمان حق بر تافته ، و از خواسته هاى دل و شيطان پيروى مى كنند
اين پيمان كجا و چگونه بسته شد؟ در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه پيمان يك امر دو جانبه است ، ما هرگز به خاطر نداريم كه پيمانى با پروردگارمان در گذشته در اين زمينه ها بسته باشيم ؟
· ولى با توجه به يك نكته پاسخ اين سؤ ال روشن مى شود و آن اينكه خداوند در عمق روح و باطن سرشت انسان ، شعور مخصوص و نيروهاى ويژهاى قرار داده كه از طريق هدايت آن ميتواند، راه راست را پيدا كند و از شيطان و هواى نفس تبعيت ننمايد، به دعوت رهبران الهى پاسخ مثبت داده و خود را با آن هماهنگ سازند.


  • [*=right]قرآن از اين فطرت مخصوص تعبير به عهد خدا و پيمان الهى مى كند، در حقيقت اين يك پيمان تكوينى است نه تشريعى و قانونى ، قرآن مى گويد:((اى فرزندان آدم ! مگر از شما پيمان نگرفتم كه شيطان را نپرستيد كه او دشمن آشكار شما است ، و مرا پرستش كنيد كه راه راست همين است .))
    [*=right]پيدا است كه اين آيه اشاره به همان فطرت توحيد و خداشناسى و عشق به پيمودن راه تكامل است .
2-دومین ویژگی آن ها را بیان فرموده(آنها پيوندهائى را كه خدا دستور داده بر قرار سازند قطع مى كنند)) (و يقطعون ما امر الله به ان يوصل ).


  • [*=right]گر چه بسيارى از مفسران اين آيه را ناظر به خصوص به قطع رحم و بريدن رابطه خويشاوندى دانسته اند، ولى دقت در مفهوم آيه نشان مى دهد كه معنى وسيعتر و عموميترى دارد كه مساله قطع رحم يكى از مصداقهاى آن است .
    [*=right]زيرا آيه مى گويد: فاسقان پيوندهائى را كه خدا دستور داده بر قرار بماند قطع مى كنند، اين پيوندها شامل پيوند خويشاوندى ،پيوند دوستى، پيوندهاى اجتماعى ، پيوند و ارتباط با رهبران الهى و پيوند و رابطه با خدا است ، و به اين ترتيب نبايد معنى آيه را منحصر به قطع رحم و زير پا گذاشتن رابطه هاى خويشاوندى دانست .
3- نشانه ديگر فاسقان ، فساد در روى زمين است كه در آخرين مرحله به آن اشاره شده (آنها فساد در زمين مى كنند)) (و يفسدون فى الارض ).


  • [*=right]البته اين خود مطلبى روشن است ، آنها كه خدا را فراموش كرده و سر از اطاعت او بر تافته اند، و حتى نسبت به خويشاوندان خود، رحم و شفقت ندارند پيدا است با ديگران چگونه معامله خواهند كرد؟
    [*=right]آنها در پى كامجوئى و لذتهاى خويش و منافع شخصى خود هستند، جامعه به هر جا كشيده شود براى آنها فرق نمى كند، هدفشان بهره بيشتر و كامجوئى افزونتر است ، و براى رسيدن به اين هدف از هيچ خلافى پروا ندارند، پيدا است كه اين طرز فكر و عمل چه فسادهائى در جامعه به وجود مى آورد.
    [*=right]قرآن مجيد در پايان آيه مى گويد: آنها همان زيانكارانند (اولئك هم الخاسرون ).
راستى چنين است ؟
چه زيانى از اين برتر كه انسان همه سرمايه هاى مادى و معنوى خود را كه مى تواند بزرگترين افتخارها و سعادتها را براى او بيافريند در طريق فنا و نيستى و بدبختى و سيهروزى خود به كار برد؟!
كسانى كه به مقتضاى مفهوم فسق از حوزه اطاعت خداوند بيرون رفته اند چه سرنوشتى غير از اين مى توانند داشته باشند.

 

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
بخش اول تفسیر نمونه آیه 28 سوره بقره

بخش اول تفسیر نمونه آیه 28 سوره بقره

سلام دوستان خوبم
:gol::gol::gol:

تفسیر نمونه آیه 28 سوره بقره
:gol::gol::gol:
بخش اول


نعمت اسرار آميز حيات


قرآن در دو آيه فوق با ذكر يك سلسله از نعمتهاى الهى و پديده هاى شگفت انگيز آفرينش انسانها را متوجه پروردگار و عظمت او مى سازد، و دلائلى را كه در گذشته (آيه 21 و 22 همين سوره ) در زمينه شناخت خدا ذكر كرده بود تكميل مى كند.
· قرآن در اينجا براى اثبات وجود خدا از نقطهاى شروع كرده كه براى احدى جاى انكار باقى نمى گذارد و آن مساءله پيچيده حيات و زندگى است .
· نخست مى گويد: چگونه شما خدا را انكار مى كنيد در حالى كه اجسام بى روحى بوديد و او شما را زنده كرد و لباس حيات بر تنتان پوشانيد (كيف تكفرون بالله و كنتم امواتا فاحياكم ).
· قرآن به همه ما يادآورى مى كند كه قبل از اين شما مانند سنگها و چوبها و موجودات بيجان مرده بوديد، و نسيم حيات اصلا در كوى شما نوزيده بود.· ولى اكنون داراى نعمت حيات و هستى مى باشيد، اعضاء و دستگاه هاى مختلف ، حواس و ادراك به شما داده شده ،
·اين هستى و حيات را چه كسى به شما عطا كرده آيا خود به خويشتن داديد؟
· بديهى است هر انسان منصفى بدون هيچ ترديد اعتراف مى كند كه اين نعمت از خود او نيست ، بلكه از ناحيه يك مبدء عالم و قادر به او رسيده است ، كسى كه تمام رموز حيات و قوانين پيچيده آن را مى دانسته ، و بر تنظيم آن قدرت داشته ،
·
آنگاه جاى اين سؤ ال است كه پس چرا به خدائى كه بخشنده حيات و هستى است كفر مى ورزيد؟.
· امروز براى همه دانشمندان مسلم شده كه ما در اين جهان چيزى پيچيده تر از مساءله حيات و زندگى نداريم ، چرا كه با تمام پيشرفتهاى شگرفى كه در زمينه علوم و دانشهاى طبيعى نصيب بشر گرديده ، هنوز معماى حيات گشوده نشده است اين مساءله آنقدر اسرار آميز است كه افكار مليونها دانشمند و كوششهايشان تاكنون از درك آن عاجز مانده ، ممكن است در آينده در پرتو تلاشهاى پيگير، انسان از رموز حيات ، تدريجا آگاه گردد،


  • [*=right]ولى مساءله اين است كه آيا هيچكس مى تواند چنين امر فوق العاده دقيق و ظريف و پر از اسرار را كه نيازمند به يك علم و قدرت فوق العاده است به طبيعت بيشعور كه خود فاقد حيات بوده است نسبت دهد؟
· اينجا است كه مى گوئيم پديده حيات در جهان طبيعت بزرگترين سند اثبات وجود خدا است كه پيرامون آن كتابها نگاشته اند، و قرآن در آيه فوق مخصوصاروى همين مساله تكيه كرده است ، كه ما فعلا با همين اشاره كوتاه از آن مى گذريم .
· پس از يادآورى اين نعمت ، دليل آشكار ديگرى را يادآور مى شود و آن مساله مرگاست مى گويد: ((سپس خداوند شما را مى ميراند)) (ثم يميتكم ).
· انسان مى بيند اقوام و خويشان و بستگان و آشنايان يكى پس از ديگران مى ميرند و جسد بيجان آنها زير خاكها مدفون مى شود، اينجا نيز جاى تفكر و انديشه است ، چه كسى هستى را از آنها گرفت اگر هستى آنها از خودشان بود، بايد جاودانى باشد، اينكه از آنها گرفته مى شود دليل بر اين است كه ديگرى به آنها بخشيده
آرى آفريننده حيات همان آفريننده مرگ است ،


  • [*=right]چنانكه در آيه 2 سوره مالك مى خوانيم : الذى خلق الموت و الحياة ليبلوكم ايكم احسن عملا(او خدائى است كه حيات و مرگ را آفريده كه شما را در ميدان حسن عمل بيازمايد)).
 
آخرین ویرایش:

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفسیر نمونه سوره بقره آیه 28
:gol::gol::gol:
بخش دوم
:gol::gol::gol:

قرآن پس از ذكر اين دو دليل روشن بر وجود خدا و آماده ساختن روح انسان براى مسائل ديگر در دنباله اين بحث به ذكر مساله معاد و زنده شدن پس از مرگ پرداخته ، مى گويد: سپس بار ديگر شما را زنده مى كند (ثم يحييكم ).

  • البته اين زندگى پس از مرگ به هيچوجه جاى تعجب نيست چرا كه قبلا نيز انسان چنين بوده است و با توجه به دليل اول يعنى اعطاى حيات به موجود بيجان ، پذيرفتن اعطاى حيات پس از متلاشى شدن بدن ، نه تنها كار مشكلى نيست بلكه از نخستين بار آسانتر است هر چند آسان و مشكل براى وجودى كه قدرتش بى انتها است مفهومى ندارد!).
  • عجب اينكه گروهى بودند كه در حيات دوباره انسانها ترديد داشته و دارند در حالى كه حيات نخستين را كه از موجودات بيجان صورت گرفته مى دانند.
  • جالب اينكه قرآن در آيه فوق ، پرونده حيات را از آغاز تا انتها در برابر ديدگان انسان گشوده ، و در يك بيان كوتاه آغاز و پايان حيات ، و سپس مساله معاد را در برابر او مجسم ساخته است .
  • و در پايان اين آيه مى گويد(سپس به سوى او بازگشت مى كنيد)) (ثم اليه ترجعون ).
  • مقصود از رجوع به سوى پروردگار همان بازگشت به سوى نعمتهاى خداوند مى باشد، يعنى در قيامت و روز رستاخيز به نعمتهاى خداوند بازگشت مى كنيد شاهد اين گفته آيه 36 سوره انعام است كه مى فرمايد:
  • و الموتى يبعثهم الله ثم اليه يرجعون (خداوند مردگان را بر مى انگيزد سپس به سوى او بازگشت مى كنند.))
  • ممكن است منظور از رجوع به سوى پروردگار حقيقتى از اين دقيقتر و باريكتر باشد وآن اينكه:
  • همه موجودات در مسير تكامل از نقطه عدم كه نقطه صفر است شروع كرده و به سوى بى نهايت كه ذات پاك پروردگار است پيش مى روند، بنابر اين با مردن ، تكامل تعطيل نمى شود و بار ديگر انسان در رستاخيز به زندگى و حيات در سطحى ، عاليتر باز مى گردد و سير تكاملى او ادامه مى يابد.
 
آخرین ویرایش:

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
صورت آیه 29 سوره بقره

صورت آیه 29 سوره بقره

.
.
.

بسم الله الرحمن الرحیم

هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَكُم مَّا فى الاَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ استَوَى إِلى السمَاءِ فَسوَّاهُنَّ سبْعَ سمَوَتٍ وَ هُوَ بِكلِّ شىْءٍ عَلِيمٌ (29)

او خدائى است كه همه آنچه (از نعمتها) در زمين وجود دارد، براى شما آفريده سپس به آسمان پرداخت ، و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود و او به هر چيز آگاه است ...
 

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفسیر نمونه آیه 29 سوره بقره

تفسیر نمونه آیه 29 سوره بقره

بسم الله الرحمن الرحیم
:gol::gol::gol:
تفسیر نمونه آیه 29 سوره بقره
:gol::gol::gol:

پس از ذكر نعمت حيات و اشاره به مساله مبدا و معاد، به يكى ديگر از نعمتهاى گسترده خداوند اشاره كرده مى گويد:


  • [*=right]او خدائى است كه آنچه روى زمين است براى شما آفريده (هو الذى خلق لكم ما فى الارض جميعا).
    [*=right]و به اين ترتيب ارزش وجودى انسانها و سرورى آنان را نسبت به همه موجودات زمينى مشخص مى كند، و درست از اينجا در مى يابيم كه:
    [*=right]اين انسان را خدا براى امر بسيار پر ارزش و عظيمى آفريده است ، همه چيز را براى او آفريده او را براى چه چيز؟ آرى او عاليترين موجود در اين صحنه پهناور است و از تمامى آنها ارزشمندتر.
    تنها اين آيه نيست كه مقام والاى انسان را يادآور مى شود، بلكه در قرآن
    آيات فراوانى مى يابيم كه انسان را هدف نهائى آفرينش كل موجودات جهان معرفى مى كند، چنانكه در آيه 13 سوره جاثيه آمده است :
    [*=right]و سخر لكم ما فى السماوات و الارض : ((آنچه در آسمانها و هر چه در زمين است مسخر شما قرار داد.))
    [*=right]بار ديگر به دلائل توحيد باز گشته مى گويد: ((سپس خداوند به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود، و او به هر چيز آگاه است )) (ثم استوى الى السماء فسواهن سبع سماوات و هو بكل شى ء عليم ).
    [*=right]جمله ((استوى )) از ماده ((استواء)) گرفته شده كه در لغت به معنى تسلط و احاطه كامل و قدرت بر خلقت و تدبير است ، ضمنا كلمه ((ثم )) در جمله ((ثم استوى الى السماء)) الزاما به معنى تخير زمانى نيست بلكه مى تواند به معنى تاخير در بيان و ذكر حقايقى پشت سر هم بوده باشد
 

nafis...

مدیر بازنشسته
تفسیر نور
سوره بقره
آیه 29
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:


1- كفر به خداوند بخشنده‏ى توانا وبرطرف كننده نیازها، شگفت انگیز است. «كیف تكفرون... هو الذى...»
2- هستى، براى بشر آفریده شده است.
«خلق لكم ما فى الارض جمیعاً»
3- نظام هستى، هدفدار است و در آفرینش جهان، تدبیر و طرح حكیمانه مطرح بوده است.
«خلق لكم»
4- هیچ آفریده‏اى در طبیعت بیهوده نیست، هر چند ما راه استفاده از آن را ندانیم.
«خلق لكم»
5 - اصل آن است كه همه چیز براى انسان مباح است، مگر دلیل مخصوصى آن را ردّ كند.
«خلق لكم ما فى الارض جمیعاً»
6- دنیا براى انسان است، نه انسان براى دنیا.
«خلق لكم»
7- انسان مى‏تواند از نظر علمى، به جایى برسد كه از تمام مواهب طبیعى بهره‏گیرى كند و اسرار هستى را كشف و آنرا تسخیر نماید.
«لكم»
8 - بهره‏گیرى از مواهب زمین، براى همه است.
«خلق لكم ما فى الارض»
9- آسمان‏هاى هفتگانه جهان، داراى اعتدال و بدون كمترین اعوجاج و ناهماهنگى است.
«فسوّاهن سبع سموات»
10- آفرینش آسمان و زمین، همه بر اساس علم الهى است.
«خلق لكم... علیم»
11- آفرینش زمین و آسمان‏هاى هفتگانه، دلیل توانایى خدا بر زنده كردن مردگان است كه در آیه قبل آمده بود.
«ثم یحییكم... هو الذى»
 

ramzanpour

عضو جدید
باتشکرازکسانی که زحمت جمع آوری این مطالب روکشیده اندفکرکنم این قسمت یکی ازمهمترین ومفیدترین بخش های این سایت باشه.:w27:
 

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستای خوبم

این هفته به جای جمع بندی به این فکر افتادم که بهتره یه سری سوالاتی در اینجا گذاشته بشه تا جمع بندی توسط شما دوستان عزیز گذاشته بشه؟؟
1-پاداش خداوند به آن هایی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند چیست؟
2- چرا خداوند گروهی را با قرآن و مثال های ان گمراه می کند؟
3-عهد خداوند با انسان ها چیست؟
4-در آیه 28 خداوند چه مسائلی را یاد آور می شود؟
*5-خداوند انسان را برای چه آفریده ؟؟

دوستان عزیز جواب این سوالات رو بذارید تا یه جمع بندی بشه.


 

sebtoshshaikh

عضو جدید
کاربر ممتاز
با نام خدا و با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت شما ::::::::: دیروز نوشتم و فرستادم ، ارسال نشد ...........حالا هم طبق درخواست مهساخانم دو باره می فرستم .......جواب سؤال اول : پاداش خدا به نیکوکاران : : : : سکونت دائمی ،،،،،، در باغهايى كه از زير [درختان] آنها جويها روان است .......این باغها به گونه ایست که ،،،،، هروقت ميوه‏اى از آن باغها به ايشان داده شود ؛؛؛؛؛؛ مى‏گويند :::::: اين دقیقا همان چیزی است كه پيش از اين [نيز] به ما داده شده بود ،،،،،، و این نعمتها و مانند اینها همیشه به ايشان داده می شود ...... علاوه بر اینکه همیشه برایشان ،،،، در آنجا ،،،، همسرانى پاک سرشت و پاكيزه جسم نیز هست ...... و ماندن در آنجا برای آنها بی پایان و جاودانه خواهد بود ......
 

sebtoshshaikh

عضو جدید
کاربر ممتاز

با نام خدا و با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت شما

جواب سؤال دوم : چرا خداوند بعضی را با مثال گمراه می کند ؟

كافران
- حق پوشان - بر اثر لجاجت و اصرار بر افکار و سخنان باطل خودشان - بعضی مطالب را نادیده گرفته و بر اثر نادیده گرفتن بعضی واقعیات و حقائق گمراه می شوند .

بنابرین خود کافران با نادیده گرفتن بعضی حقائق و واقعیات گمراه می شوند .

سپس برای سرپوش گذاشتن بر علل واقعی گمراهیشان ، می گویند : خداوند بعضی را گمراه کرده است .

پس ، کافران - در حالی که خودشان سبب گمراهی خویش شده اند - گمراه کردن را به خدا نسبت می دهند .
 

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان

شرمنده بابت تاخیر یک هفته ای

جواب سوال های جمع بندی تفسیر آیات 26 تا 29

3-عهد خداوند با انسان ها چیست؟
از جمله «لا ینال عهدى الظالمین» استفاده مى‏شود كه رهبرى آسمانى، عهد خداوند است و از روایات نیز استفاده مى‏شود كه نماز، عهد خداوند است. هرگونه تعهّدى كه انسان بین خود و خدا داشته باشد، عهد الهى است. قوانین عقلى، فكرى و احكام الهى نیز مصداق عهد الهى مى‏باشند

4-در آیه 28 خداوند چه مسائلی را یاد آور می شود؟
نعمت اسرار آمیز حیات-مساله مرگ- معاد و زنده شدن پس از مرگ



 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
بسم رب المهدي

سلام به همه دوستان

عيدتان مبارك

ببخشيد بابت تاخير چند مدته

ان شاءاله اين روز فرخنده شروعي دوباره و هميشگي تا پايان قرآن بشه

اميدوارم به حق دو بزرگواري كه امروز ميلادشون بوده و به حق امام زمان بر حقمون، حضرت صاحب الزمان(عج)، قرآن در روح و جانمان جاي گيرد و تمام اعمالمان خدايي باشد.

بسم الله

روز چهارشنبه 11/11:آيه 30 سوره بقره
روز پنجشنبه 11/12:آيه 31 +32 سوره بقره
روز جمعه 11/13: جمع بندي اين هفته


منتظر حضور دوستان عزيز هستيم

 

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیه 30 سوره بقره

آیه 30 سوره بقره

بسم الله الرحمن الرحیم

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (30)


چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آيا در آن كسى را مى‏گمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مى‏كنيم و به تقديست مى‏پردازيم فرمود من چيزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد (۳۰)
 

nafis...

مدیر بازنشسته
سوره بقره_آیه 30

سوره بقره_آیه 30

تفسیر نور
سوره بقره
آیه 30
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:

پیام ها

1- خداوند ابتدا اسباب زندگى را براى انسان فراهم كرد، سپس او را آفرید. «خلق لكم ما فى الارض جمیعاً ... اذقال ربك للملائكه»
2- آفرینش ملائكه، قبل از آدم بوده است. زیرا خداوند آفریدن انسان را با آنان در میان گذاشت.
3- انتصاب خلیفه و جانشین و حاكم الهى، تنها بدست خداست.
«انّى جاعل فى الارض خلیفة»
4- انسان، جانشین دائمى خداوند در زمین است.
«جاعل»
5 - انسان مى‏تواند اشرف مخلوقات و لایق مقام خلیفةاللهى باشد.
«جاعل فى الارض خلیفة»
6- ملائكه، فساد و خونریزى را كار دائمى انسان مى‏دانستند.
«یفسد... ویسفك»
7- حاکم و خلیفه‏ى الهى باید عادل باشد، نه فاسد و فاسق. خلیفه نباید
«یفسد فى الارض» باشد.
8 - طرح لیاقتِ خود، اگر بر اساس حسادت نباشد، مانعى ندارد.
«و نحن نسبّح بحمدك و نقدّس لك»
9- عبادت و تسبیح در فضاى آرام، تنها ملاك و معیار لیاقت نیست.
«نحن نسبّح»
10- به خاطر انحراف یا فساد گروهى، نباید جلوى امكان رشد دیگران گرفته شود. با آنكه خداوند مى‏دانست گروهى از انسان‏ها فساد مى‏كنند، امّا نعمت آفرینش را از همه سلب نكرد.
11- مطیع و تسلیم بودن با سؤال كردن براى رفع ابهام منافاتى ندارد.
«أتجعل فیها»
12- خداوند فساد و خونریزى انسان را مردود ندانست، لكن مصلحت مهمتر و شایستگى و برترى انسان را طرح نمود.
«انى اعلم ما لاتعلمون»
13- توقّع نداشته باشید همه‏ى مردم بى‏چون و چرا، سخن یا كار شما را بپذیرند. زیرا فرشتگان نیز از خدا سؤال مى‏كنند.
«قالوا أتجعل فیها»
14- علوم و اطلاعات فرشتگان، محدود است.
«مالا تعلمون»

نکته ها
در آیه‏ى قبل خواندیم كه خداوند، همه‏ى مواهب زمین را براى انسان آفریده است. در این آیه و آیات بعد، مسأله‏ى خلافت انسان در زمین مطرح مى‏شود كه نگرانى فرشتگان از فسادهاى بشر و توضیح و توجیه خداوند وسجده‏ى آنان در برابر نخستین انسان را بدنبال دارد.
فرشتگان، یا از طریق اخبار الهى ویا مشاهده‏ى انسان‏هاى قبل از حضرت آدم علیه السلام در عوالم دیگر یا در همین عالم ویا به خاطر پیش‏بینى صحیحى كه از انسان خاكى ومادّى وتزاحم‏هاى طبیعى آنها داشتند، خونریزى وفساد انسان راپیش‏بینى مى‏كردند.
گرچه همه‏ى انسان‏ها، استعداد خلیفه خدا شدن را دارند، امّا همه خلیفه‏ى خدا نیستند. چون برخى از آنها با رفتار خود به اندازه‏اى سقوط مى‏كنند كه از حیوان هم پست‏تر مى‏شوند. چنانكه قرآن مى‏فرماید: «اولئك كالانعام بل هم اضل»
قرارگاه این خلیفه، زمین است، ولى لیاقت او تا «قاب قوسین او ادنى» مى‏باشد.
به دیگران اجازه دهید سؤال كنند. خداوند به فرشتگان اذن داد تا سؤال كنند و گرنه ملائك، بدون اجازه حرف نمى‏زنند و فرشتگان مى‏دانستند كه براى هر آفریده‏اى، هدفى عالى در كار است.

----------------------------------------------------------
سؤال: چرا خداوند در آفرینش انسان، موضوع را با فرشتگان مطرح كرد؟
پاسخ: انسان، مخلوق ویژه‏اى است كه ساخت مادّى او به بهترین قوام بوده: «احسن تقویم» و در او روح خدایى دمیده شده و بعد از خلقت او خداوند به خود تبریك گفته است: «فتبارك اللّه»
---------------------------------------------------------------
سؤال: خدایى كه دائماً حاضر، ناظر وقیّوم است چه نیازى به جانشین وخلیفه دارد؟
پاسخ: اوّلاً جانشینى انسان نه به خاطر نیاز و عجز خداوند است، بلكه این مقام به خاطر كرامت و فضیلت رتبه‏ى انسانیّت است. ثانیاً نظام آفرینش بر اساس واسطه‏هاست. یعنى با اینكه خداوند مستقیماً قادر بر انجام هر كارى است، ولى براى اجراى امور، واسطه‏هایى را قرار داده كه نمونه‏هایى را بیان مى‏كنیم:
* با اینكه مدبّر اصلى اوست: «اللّه الّذى... یدبّر» لكن فرشتگان را مدبّر هستى قرار داده است. «فالمدبّرات أمراً»
* با اینكه شفا بدست اوست؛ «فهو یشفین» امّا در عسل شفا قرار داده است. «فیه شفاء»
* با اینكه علم غیب مخصوص اوست؛ «انّما الغیب للّه» لكن بخشى از آن را براى بعضى از بندگان صالحش ظاهر مى‏كند. «الاّ مَن ارتضى من رسول»
پس انسان مى‏تواند جانشین خداوند شود و اطاعت او همچون اطاعت از خداوند باشد. «من یطع الرّسول فقد أطاع اللّه» [264] و بیعت با او نیز به منزله‏ى بیعت با خداوند باشد. «انّ الّذین یبایعونك... انّما یبایعون اللّه» و محبّت به او مثل محبّت خدا باشد. «من احبّكم فقد احبّ اللّه»
براى قضاوت درباره‏ى موجودات، باید تمام خیرات و شرور آنها را كنار هم گذاشت و نباید زود قضاوت كرد. فرشتگان خود را دیدند كه تسبیح و حمد آنها بیشتر از انسان است. ابلیس نیز خود را مى‏بیند و مى‏گوید: من از آتشم و آدم از خاك و زیر بار نمى‏رود. امّا خداوند متعال مجموعه را مى‏بیند كه انسان بهتر است و مى‏فرماید: «انّى اعلم مالا تعلمون»
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
تفسير نمونه

وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (آيه 30 سوره بقره)

(به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمين، جانشينى قرار خواهم داد». فرشتگان گفتند: «پروردگارا! آيا كسى را در آن قرار مى دهى كه فساد و خونريزى كند؟! (اگر هدف از آفرينش اين انسان، عبادت است،) ما تسبيح و حمد تو را به جا مى آوريم، و تو را تقديس مى كنيم». پروردگار فرمود: «من حقايقى را مى دانم كه شما نمى دانيد».



در آيات گذشته خوانديم كه خدا همه مواهب زمين را براى انسان آفريده است و در اين آيات، رسماً مسأله رهبرى و خلافت انسان را تشريح مى كند، و موقعيت معنوى او را كه شايسته اين همه مواهب است روشن مى سازد.

در اين آيات به چگونگى آفرينش آدم (نخستين انسان) اشاره مى كند و در اين سلسله آيات كه از آيه 30 شروع و به آيه 39 پايان مى يابد سه مطلب اساسى مطرح شده است:



1 ـ خبر دادن پروردگار به فرشتگان راجع به خلافت و سرپرستى انسان در زمين و گفتگوئى كه آنها با خداوند داشته اند.

2 ـ دستور خضوع و تعظيم فرشتگان در برابر نخستين انسان كه در آيات مختلف قرآن به تناسب هاى گوناگونى ذكر شده است.
3 ـ تشريح وضع آدم و زندگى او در بهشت و حوادثى كه منجر به خروج او از بهشت گرديد و سپس توبه آدم، و زندگى او و فرزندانش در زمين.


«خَلِيْفَة» به معنى جانشين است، ولى در اين كه منظور از آن در اينجا جانشين چه كسى و چه چيزى است؟ مفسران احتمالات گوناگونى داده اند:

  • بعضى گفته اند: منظور جانشين فرشتگانى است كه قبلاً در زمين زندگى مى كردند.
  • بعضى گفته اند: منظور جانشين انسان هاى ديگر يا موجودات ديگرى كه قبلاً در زمين مى زيسته اند.
  • بعضى آن را اشاره به جانشين بودن نسل هاى انسان از يكديگر دانسته اند.
  • ولى انصاف اين است ـ همان گونه كه بسيارى از محققان پذيرفته اند ـ منظور: خلافت الهى و نمايندگى خدا در زمين است; زيرا سؤالى كه بعد از اين فرشتگان مى كنند و مى گويند: نسل آدم ممكن است مبدأ فساد و خونريزى شود و ما تو را تسبيح و تقديس مى كنيم متناسب همين معنى است; چرا كه نمايندگى خدا در زمين با اين كارها سازگار نيست.
    همچنين مسأله «تعليم اسماء» به آدم كه شرح آن در آيات بعد خواهد آمد قرينه روشن ديگرى بر اين مدعا است.
    و نيز خضوع و سجود فرشتگان در مقابل آدم شاهد اين مقصود است!

  • در حديثى كه از امام صادق(عليه السلام) در تفسير اين آيات آمده، نيز به همين معنى اشاره شده است كه: فرشتگان بعد از آگاهى از مقام آدم، دانستند: او و فرزندانش سزاوارترند كه خلفاى الهى در زمين و حجت هاى او بر خلق بوده باشند.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
ادامه تفسير 30 سوره بقره

پس از آن، اضافه مى كند: فرشتگان به عنوان سؤال براى درك حقيقت، و نه به عنوان اعتراض «عرض كردند: آيا در زمين كسى را قرار مى دهى كه فساد كند و خون ها بريزد»؟! (قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ).


«در حالى كه ما تو را عبادت مى كنيم، تسبيح و حمدت به جا مى آوريم و تو را از آنچه شايسته ذات پاكت نيست، پاك مى شمريم» (وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ).


ولى خداوند در اينجا پاسخ سربسته اى به آنها داد كه توضيحش در مراحل بعد آشكار گرديد: «فرمود: من چيزهائى مى دانم كه شما نمى دانيد»! (قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ).


فرشتگان آن چنان كه از سخنانشان پيدا است، پى برده بودند اين انسان فردى سر براه نيست، فساد مى كند، خون مى ريزد و خرابى به بار مى آورد. اما از كجا دانستند؟!


گاه گفته مى شود: خداوند قبلاً آينده انسان را به طور اجمال براى آنها بيان فرموده بود.


در حالى كه بعضى احتمال داده اند: ملائكه خودشان اين مطلب را از كلمه «فِى الأَرْض» (در روى زمين) دريافته بودند; زيرا مى دانستند انسان از خاك آفريده مى شود، و ماده، به خاطر محدوديتى كه دارد طبعاً مركز نزاع و تزاحم است، چه اين كه جهان محدود مادى، نمى تواند طبع زياده طلب انسان ها را اشباع كند، حتى اگر همه دنيا را به يك فرد بدهند باز ممكن است سير نشود، اين وضع، مخصوصاً در صورتى كه توام با احساس مسئوليت كافى نباشد سبب فساد و خونريزى مى شود.


بعضى ديگر از مفسران معتقدند: پيشگوئى فرشتگان به خاطر آن بوده كه آدم، نخستين مخلوق روى زمين نبود، بلكه پيش از او نيز مخلوقات دگرى بودند كه به نزاع و خونريزى پرداختند، پرونده سوء پيشينه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد!


اين تفسيرهاى سه گانه، چندان منافاتى با هم ندارند يعنى ممكن است همه اين امور سبب توجه فرشتگان به اين مطلب شده باشد، و اتفاقاً اين يك واقعيت بود كه آنها بيان داشتند، و لذا خداوند هم در پاسخ هرگز آن را انكار نفرمود، بلكه اشاره كرد در كنار اين واقعيت، واقعيت هاى مهم ترى درباره انسان و مقام او وجود دارد كه فرشتگان از آن آگاه نيستند!
آنها فكر مى كردند اگر هدف، عبوديت و بندگى است كه ما مصداق كامل آن هستيم، همواره غرق در عبادتيم و از همه كس سزاوارتر به خلافت! بى خبر از اين كه عبادت آنها با توجه به اين كه شهوت و غضب و خواست هاى گوناگون در وجودشان راه ندارد با عبادت و بندگى اين انسان كه اميال و شهوات او را احاطه كرده و شيطان از هر سو او را وسوسه مى كند، تفاوت فراوانى دارد، اطاعت و فرمانبردارى اين موجود طوفان زده كجا؟ و عبادت آن ساحل نشينان آرام و سبك بار كجا؟!

آنها چه مى دانستند از نسل اين آدم، پيامبرانى همچون محمّد، ابراهيم، نوح، موسى و عيسى(عليهما السلام) و امامانى همچون ائمه اهل بيت(عليهم السلام) و بندگان صالح و شهيدان جانباز و مردان و زنانى كه همه هستى خود را عاشقانه در راه خدا مى دهند قدم به عرصه وجود خواهند گذاشت، افرادى كه گاه فقط يك ساعت تفكر آنها برابر با سال ها عبادت فرشتگان است!

 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
قابل توجه اين كه: فرشتگان روى سه مسأله درباره صفات خودشان تكيه كردند، تسبيح و حمد و تقديس، بدون شك تسبيح و حمد، يعنى: خدا را پاك از هر گونه نقص و داراى هر گونه كمال دانستن; اما در اين كه مقصود از «تقديس» چيست؟


بعضى آن را پاك شمردن پروردگار از هر گونه نقصان، دانسته اند كه در حقيقت تأكيدى مى شود بر همان معنى «تسبيح».
ولى بعضى ديگر: معتقدند: «تقديس» كه از ماده «قدس» است، يعنى پاك سازى روى زمين از فاسدان و مفسدان، يا پاك سازى خويشتن از هر گونه صفات زشت و مذموم، و تطهير جسم و جان براى خدا و كلمه «لَكَ» در جمله «نُقَدِّسُ لَكَ» را شاهد اين مقصود دانسته اند; چرا كه فرشتگان نگفتند «نُقَدِّسُكَ» (تو را پاك مى شمريم) بلكه گفتند «نُقَدِّسُ لَكَ» از براى تو جامعه را پاك مى كنيم.



در حقيقت آنها مى خواستند بگويند: اگر هدف، اطاعت و بندگى است ما سر بر فرمانيم، و اگر عبادت است ما هم همواره مشغول آنيم، و اگر پاك سازى خويشتن يا صفحه روى زمين است ما چنين مى كنيم، در حالى كه اين انسان مادى هم خود فاسد است و هم صفحه زمين را پر از فساد مى كند.



اما براى اين كه حقايق به طور تفصيل بر فرشتگان روشن شود، خداوند اقدام به آزمايش آنها نمود، تا خودشان اعتراف كنند ميان آنها و آدم «تفاوت از زمين تا آسمان است»!
 

sebtoshshaikh

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفسیر نور
سوره بقره
آیه 30
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:

پیام ها

6- ملائكه، فساد و خونریزى را كار دائمى انسان مى‏دانستند.
«یفسد... ویسفك»




با نام خدا

و با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت شما



از کلمات "یسفک " و " یفسد " معنی دوام استفاده نمی شود .


بلکه به معنای انجام فساد و خونریزیست .
 

sebtoshshaikh

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفسیر نور
سوره بقره
آیه 30
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:

پیام ها


4- انسان، جانشین دائمى خداوند در زمین است.
«جاعل»

5 - انسان مى‏تواند اشرف مخلوقات و لایق مقام خلیفةاللهى باشد.
«جاعل فى الارض خلیفة»



با نام خدا

و با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت شما

اگر انسان جانشین دائمی خداوندست ؛ پس ، خلیفة الله هست .

اگر هست ؛ پس
می تواند لایق مقام خلیفة اللهی باشد ، به چه معناست .
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سوره بقره

آيات 31 و 32



وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

﴿31﴾
قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ
﴿32﴾
.
.
.
و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت ‏سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مى ‏گوييد از اسامى اينها به من خبر دهيد (31)

گفتند منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته‏اى هيچ دانشى نيست تويى داناى حكيم (32)


 

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم

:gol:
تفسیرنمونه

:gol:
آبات 31و32 سوره بقره

فرشتگان در بوته آزمايش


  • آدم به لطف پروردگار داراى استعداد فوق العاده اى براى درك حقايق هستى بود. خداوند اين استعداد او را به فعليت رسانيد و به گفته ((قرآن به آدم همه اسماء (حقايق و اسرار عالم هستى ) را تعليم داد)) (و علم آدم الاسماء كلها)
  • گر چه مفسران در تفسير ((علم اسماء)) بيانات گوناگونى دارند، ولى مسلم است كه منظور تعليم كلمات و نامهاى بدون معنا به آدم نبوده ، چرا كه اين افتخارى محسوب نمى شده است ، بلكه منظور دادن معانى اين اسماء و مفاهيم و مسماهاى آنها بوده است .
  • البته اين آگاهى از علوم مربوط به جهان آفرينش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستى ، افتخار بزرگى براى آدم بود.
  • در حديثى داريم كه از امام صادق (عليه السلام ) پيرامون اين آيه سؤ ال كردند، فرمود: ((الارضين و الجبال و الشعاب و الاوديه ثم نظر الى بساط تحته ، فقال و هذا البساط مما علمه :)): ((فرمود منظور زمينها، كوه ها، دره ها و بستر رودخانه ها (و خلاصه تمامى موجودات ) مى باشد، سپس امام (عليه السلام ) به فرشى كه زير پايش گسترده بود نظرى افكند فرمود حتى اين فرش هم از امورى بوده كه خدا به آدم تعليم داد))!.
  • بنابر اين علم اسماء چيزى شبيه علم لغات نبوده است بلكه مربوط به فلسفه و اسرار و كيفيات و خواص آنها بوده است ، خداوند اين علم را به آدم تعليم كرد تا بتواند از مواهب مادى و معنوى اين جهان در مسير تكامل خويش بهره گيرد.
  • همچنين استعداد نامگذارى اشياء را به او ارزانى داشت تا بتواند اشياء را نامگذارى كند و در مورد احتياج با ذكر نام آنها را بخواند تا لازم نباشد عين آن چيز را نشان دهد،
    [*]و اين خود نعمتى است بزرگ ، ما هنگامى به اهميت اين موضوع پى مى بريم كه


  • مى بينيم بشر امروز هر چه دارد به وسيله كتاب و نوشتن است و همه ذخائر علمى گذشتگان در نوشته هاى او جمع است ، و اين خود بخاطر نامگذارى اشياء و خواص آنها است ، و گر نه هيچگاه ممكن نبود علوم گذشتگان به آيندگان منتقل شود.
  • ((سپس خداوند به فرشتگان فرمود اگر راست مى گوئيد اسماء اشياء و موجوداتى را كه مشاهده مى كنيد و اسرار و چگونگى آنها را شرح دهيد)) (ثم عرضهم على الملائكة فقال انبئونى باسماء هؤ لاء ان كنتم صادقين ).
    ولى فرشتگان كه داراى چنان احاطه علمى نبودند در برابر اين آزمايش فرو ماندند
  • لذا در پاسخ ((گفتند خداوندا منزهى تو، جز آنچه به ما تعليم داده اى چيزى نمى دانيم ))!
  • (قالوا سبحانك لا علم لناالا ما علمتنا).
  • ((تو خود عالم و حكيمى )) (انك انت العليم الحكيم ).

 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سوره 2. بقره آيه 31

تفسير نور


به تعبیر امام صادق علیه السلام كه در تفسیر مجمع ‏البیان آمده است: تمام زمین‏ها، كوهها، دره‏ها، بستر رودخانه‏ ها و حتّى همین فرشى كه در زیر پاى ماست، به آدم شناسانده شد.

1-معلّم واقعى خداست وقلم، بیان، استاد وكتاب، زمینه‏ هاى تعلیم هستند.«عَلّم»
2- برترى انسان بر فرشتگان، به خاطر علم است. «وعلّم آدم...»
3- انسان براى دریافت تمام علوم، استعداد و لیاقت دارد. «كلّها»
4- فرشتگان عبادت بیشترى داشتند و آدم، علم بیشترى داشت. رابطه مقام خلافت با علم، بیشتر از عبادت است. «نسبّح بحمدك... علّم آدم الاسماء»
5 - براى روشن كردن دیگران، بهترین راه، برگزارى امتحان و به نمایش گذاشتن تفاوت‏ها و لیاقت‏هاست. «علّم... ثم عرضهم... فقال انبئونى»
6- فرشتگان، خود را به مقام خلیفةاللهى لایق‏تر مى‏ دانستند. «ان كنتم صادقین»




سوره 2. بقره آيه 32

تفسير نور


1- عذرخواهى از سؤال بدون علم، یك ارزش است. «سبحانك»
2- اوج گرفتن‏ها و خود برتر دیدن‏ها باید تنظیم شود. گویندگان سخن «نسبّح و نقدّس» گفتند: «لا علم لنا»
3- به جهل خود اقرار كنیم. «لا علم لنا» فرشتگان عالى ‏ترین نوع ادب را به نمایش گذاشتند. كلمات: «سبحانك، لاعلم لنا، علّمتنا، انّك، انت العلیم الحكیم»، همه نشانه‏ ى ادب است.
4- علم فرشتگان، محدود است. «لا علم لنا»
5 - علم خداوند، ذاتى است؛ «انّك انت العلیم» ولى علم دیگران، اكتسابى است. «علّمتنا»
6- امور عالم را تصادفى نپنداریم. «انت العلیم الحكیم»
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
به نام يگانه هستي بخش بي همتا

برنامه هفته ششم(اگه تعداد آيات مورد بررسي تقسيم بر 6 روز هفته بشه)



شنبه 11/14 آيه 32 سوره بقره

يكشنبه 11/15 آيه 33 سوره بقره

دو شنبه 11/16 آيه 34 سوره بقره

سه شنبه 11/17 آيه 35 سوره بقره

چهارشنبه 11/18 آيه 36 سوره بقره

پنجشنبه 11/19 آيه 37 سوره بقره

جمعه 11/20 جمع بندي


ان شاءاله از هفته آينده،‌ تاپيكهاي حفظ و قرائت و تفسير در يك راستا قرار ميگيره؛ منتظر برنامه هاي آينده باشيد.:redface:

:gol:
 
بالا