.::اتاق تفسير قرآن كريم (جلسات حفظ قرآن باشگاه مهندسان ايران)::.

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
تفسیر نور

آیه 32 سوره بقره

قَالُواْ سُبْحَنَكَ لَا عِلْمَ لَنَآ إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَآ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ‏(32)

فرشتگان گفتند: پروردگارا! تو پاك و منزهى، ما چیزى جز آنچه تو به ما آموخته‏اى نمى‏دانیم، همانا تو داناى حكیمى.



1- عذرخواهى از سؤال بدون علم، یك ارزش است. «سبحانك»
2- اوج گرفتن‏ها و خود برتر دیدن‏ها باید تنظیم شود. گویندگان سخن «نسبّح و نقدّس» گفتند: «لا علم لنا»
3- به جهل خود اقرار كنیم. «لا علم لنا» فرشتگان عالى ‏ترین نوع ادب را به نمایش گذاشتند. كلمات: «سبحانك، لاعلم لنا، علّمتنا، انّك، انت العلیم الحكیم»، همه نشانه‏ى ادب است.
4- علم فرشتگان، محدود است. «لا علم لنا»
5 - علم خداوند، ذاتى است؛ «انّك انت العلیم» ولى علم دیگران، اكتسابى است. «علّمتنا»
6- امور عالم را تصادفى نپنداریم. «انت العلیم الحكیم»

 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سوره بقره

تفسیر نور

آیه 33

قَالَ يَادَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّآ أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّى أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ‏(33)

(خداوند) فرمود: اى آدم فرشتگان را از نام‏هاى آنان خبر ده. پس چون آدم آنها را از نام‏هایشان خبر داد، خداوند فرمود: كه آیا به شما نگفتم كه اسرار آسمان‏ها و زمین را مى‏ دانم و آنچه را آشكار مى ‏كنید و آنچه را پنهان مى‏داشتید (نیز) مى ‏دانم.

1- به استعدادهاى لایق، فرصت شكوفایى و بروز بدهید.
«انبئهم باسمائهم»
2- در آزمون علمى كه خداوند برگزار نمود، آدم بر فرشتگان برترى یافت.
«فلمّا انبئهم باسمائهم»
3- ملائكه علاوه بر آنچه گفتند، مسائلى را هم كتمان مى ‏داشتند.
«كنتم تكتمون»

 

nafis...

مدیر بازنشسته
سوره بقره
آیه 34
تفسیر نور


:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئِكَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَفِرينَ‏

<<و هنگامى كه به فرشتگان گفتیم براى آدم سجده كنید، همگى سجده كردند جز ابلیس كه سر باز زد و تكبّر كرد، و از كافران گردید. >>

به فرموده قرآن، ابلیس از نژاد جنّ بود كه در جمع فرشتگان عبادت مى‏كرد. «كان من الجنّ»
سجده بر آدم چون به فرمان خدا بود، در واقع بندگى و عبودیت خداست. زیرا عبادت واقعى، عملى است كه خداوند بخواهد، نه آنكه طبق میل ما باشد. ابلیس حاضر بود قرن‏ها سجده كند، ولى به آدم سجده نكند.
ابلیس مرتكب دو انحراف و خلاف شد:
الف: خلاف عقیدتى؛ «أبى‏» كه سبب فسق او شد.
ب: خلاف اخلاقى؛
«استكبر» كه سبب دوزخى شدن او گردید.
سجده براى آدم نه تنها به خاطر شخص او، بلكه به خاطر نسل و اولاد او نیز بوده است. چنانكه در جاى دیگر مى‏فرماید:
«خلقناكم ثمّ صوّرناكم ثمّ قلنا للملائكة اسجدوا لأدم» امام سجاد علیه السلام مى‏فرماید: رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: سجده بر آدم به خاطر ذرّیه و نسل او بود.
سجده فرشتگان موقّتى بود، امّا نزول آنها بر مؤمنان و استغفارشان براى آنان دائمى است.
«الّذین قالوا ربّنا اللّه ثم استقاموا تتنزّل علیهم الملائكة»
سجده بر آدم نه به خاطر جسم او، بلكه به خاطر روح الهى اوست.
«فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحى فقعوا له ساجدین»
بى‏انصافى است كه تمام فرشتگان بر انسان سجده كنند، ولى انسان براى خدا سجده نكند.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
آيه 35 سوره بقره.... تفسير نور

آيه 35 سوره بقره.... تفسير نور

آيه 35 سوره بقره

تفسير نور

وَقُلْنَا يََادَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَة فَتَكُونَا مِنَ الظَّلِمِينَ‏

و گفتیم: اى آدم! تو با همسرت در این باغ سكونت كن و از (هر كجاى) آن هر چه مى ‏خواهید به فراوانى و گوارایى بخورید، امّا به این درخت نزدیك نشوید كه از ستمگران خواهید شد.

- در مسكن، زن تابع مرد است. «انت و زوجك»
- در شیوه‏ى تربیت، هرگاه خواستید كسى را از كار یا چیزى باز دارید، ابتدا راههاى صحیح، باز گذاشته شود و سپس مورد نهى اعلام شود. ابتدا فرمود: «كُلا منها رغداً حیث شئتما» سپس فرمود: «لا تقربا»
- نزدیك شدن به گناه همان، و افتادن در دامن گناه همان. «لا تقربا فتكونا»
- تخلّف از راهنمایى ‏هاى الهى، ظلم به خویشتن است. «فتكونا من الظّالمین» آدم و همسرش نیز براى توبه گفتند: «ظلمنا انفسنا» البتّه با توجّه به عصمت انبیا مراد از ظلم در این قبیل موارد، ترك اولى‏ است.


«جنّت» به باغهاى دنیا نیز گفته مى ‏شود، چنانكه در سوره‏ى قلم آیه 17 آمده است: «انّا بلوناهم كما بلونا أصحاب الجنّة» ما صاحبان باغ را آزمایش نمودیم. آنچه از آیات دیگر قرآن و روایات استفاده مى‏ شود، باغى كه آدم در آن مسكن گزید، بهشت موعود نبوده است زیرا:
1- آن بهشت، براى پاداش است و آدم هنوز كارى نكرده بود كه استحقاق پاداش داشته باشد. «ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا یعلم اللّه الّذین جاهدوا منكم»
2- كسى كه به بهشت وارد شود، دیگر خارج نمى ‏شود. «و ما هم بمخرجین»
3- در آن بهشت، امر و نهى و ممنوعیّت و تكلیف نیست، در حالى كه آدم از خوردن درخت نهى شد. به علاوه در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز آمده است كه بهشت آدم، بهشت موعود نبوده است.
این نهى كه براى حضرت آدم شد، نهى تكلیفى نبود كه انجامش حرام باشد، بلكه جنبه‏ى توصیه و راهنمایى داشت.

 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
آيه 36سوره بقره

تفسير نور


فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَنُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِى الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَعٌ إِلَى‏ حِينٍ

پس شیطان آن دو را به لغزش انداخت وآنان را از باغى كه در آن بودند، خارج ساخت و (در این هنگام به آنها) گفتیم: فرود آیید در حالى كه بعضى شما دشمن برخى دیگر است و براى شما در زمین قرارگاه و تا وقتى معیّن بهره و برخوردارى است.


- خطر شیطان، براى بزرگان نیز هست. او به سراغ آدم و حوّا آمد. «فاَزلّهما»
- شیطان، دشمن دیرینه‏ى نسل بشر است. زیرا از روز اوّل به سراغ پدر و مادر ما رفت. «فاَزلّهما»
- انسان به خودى خود، جایزالخطا و وسوسه ‏پذیر است. «اَزلّهما الشیطان»
- هر انسانى به خاطر استعدادها و لیاقت‏هایى كه دارد بهشتى است، ولى خلاف‏ها او را سقوط مى ‏دهد. «فاخرجهما»
- از نافرمانى خداوند و عواقب تلخ وسوسه ‏هاى ابلیس، عبرت بگیریم. تحت نفوذ شیطان قرار گرفتن، برابر با خروج از مقامات الهى و محرومیّت از آنهاست. «فازلّهما الشیطان... فاخرجهما»
- زندگى دنیا، موقّتى است. «الى حین»





امام رضا علیه السلام مى‏ فرماید: ماجراى لغزش آدم، قبل از رسیدن به مقام نبوّت بوده و از لغزش‏هاى كوچكى بوده كه قابل عفو است.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
آيه 37 سوره بقره

تفسير نور


فَتَلَقَّى‏ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ‏

پس آدم از سوى پروردگارش كلماتى دریافت نمود، (وبا آن كلمات توبه كرد،) پس خداوند لطف خود را بر او بازگرداند. همانا او توبه‏پذیر مهربان است.


- همچنان كه توفیق توبه از خداست، باید چگونگى و راه توبه را نیز از خداوند دریافت كنیم. «من ربّه كلمات»
- قبول توبه و ارائه‏ى راه آن، از شئون تربیت و ربوبیّت اوست. «من ربّه»
- این همه لطف و قبول توبه، تنها كار خداست. «هو»
- اگر توبه واقعى باشد، خداوند آن را مى ‏پذیرد. «هو التّواب»
- اگر توبه را شكستیم، باز هم خداوند توبه را مى‏ پذیرد. «هو التوّاب»
- عذرپذیرى خداوند همراه با رحمت است، نه عتاب وسرزنش. «التّواب الرّحیم»


طبق آنچه از روایات شیعه وسنى استفاده مى‏شود، مراد از كلماتى كه آدم به وسیله‏ ى آن توبه نمود، توسّل به بهترین خلق خدا یعنى حضرت محمّد و اهل‏بیت او علیه وعلیهم السلام است. چنانكه در تفسیر درّالمنثور از ابن عباس نقل شده است كه آدم براى پذیرش توبه‏ اش، خداوند را به این نام‏ها قسم داد: «بحّق محمّد وعلىّ و فاطمة و الحسن و الحسین» البتّه برخى معتقدند، مراد از كلمات، همان جمله‏اى است كه در سوره‏ى اعراف آمده است: «ربّنا ظلمنا أنفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنكوننّ من الخاسرین» خدایا! ما به خود ستم كرده ‏ایم و اگر تو ما را نیامرزى و مورد رحمت قرار ندهى، حتماً از زیانكاران خواهیم بود.

 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
به نام يگانه هستي بخش بي همتا

برنامه هفته هفتم



شنبه 11/21 آيه 38 و 39سوره بقره

يكشنبه 11/22آيه 40سوره بقره

دو شنبه 11/23آيه 41سوره بقره

سه شنبه 11/24آيه 42سوره بقره

چهارشنبه 11/25آيه 43سوره بقره

پنجشنبه 11/26آيه 44 سوره بقره

جمعه 11/27جمع بندي

 

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
صورت و معنی آیه 38 و 39 سوره بقره

صورت و معنی آیه 38 و 39 سوره بقره

.
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم

قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (38)


گفتيم : همگى از آن [مرتبه و مقام] فرود آييد؛ چون از سوى من هدايتى براى شما آمد، پس كسانى كه از هدايتم پيروى كنند نه ترسى بر آنان است و نه اندوهگين شوند.

:gol::gol::gol::gol:

وَالَّذِينَ كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُولَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(39)

و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند ، اهل آتشند و در آن جاودانه‏اند.
 
آخرین ویرایش:

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم

:gol:

تفسیر نمونه آیات 38و 39 سوره بقره

:gol:

بخش اول


  • [*=right]خداوند نيز در حالت عصيان بندگان گوئى از آنها روى گردان مى شود، هنگامى كه خداوند به توبه توصيف مى شود، مفهومش اين است كه نظر لطف و رحمت و محبتش را به آنها باز مى گرداند.
    [*=right]درست است كه آدم در حقيقت كار حرامى انجام نداده بود، ولى همين ترك اولى نسبت به او عصيان محسوب مى شد، او به سرعت متوجه وضع خود شد و به سوى پروردگارش بازگشت .
    [*=right]در اينكه منظور از ((كلمات )) چه بوده در پايان اين بحث سخن خواهيم گفت .
    [*=right]به هر حال آنچه نمى بايست بشود يا مى بايست بشود شد، و با اينكه توبه آدم پذيرفته گرديد، ولى اثر وضعى كار او كه هبوط به زمين بود تغيير نيافت ، و چنانكه آيات فوق مى گويد:
    [*=right] ((ما به آنها گفتيم : همگى (آدم و حوا) به زمين فرود آئيد، هر گاه از جانب ما هدايتى براى شما آيد كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى دارند و نه اندوهگين خواهند شد)) (قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينكم منى هدى فمن تبع هداى فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون ).
    [*=right]((ولى آنان كه كافر شوند و آيات ما را تكذيب كنند براى همى شه در آتش دوزخ خواهند ماند (والذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون ).
 

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
بخش دوم تفسیر نمونه آیات 38 و 39 بقره

بخش دوم تفسیر نمونه آیات 38 و 39 بقره

نكته ها
1- كلماتى كه خدا بر آدم القا كرد چه بود؟

  • [*=right]در اينكه ((كلمات )) و سخنانى را كه خدا براى توبه به آدم تعليم داد چه سخنانى بوده است در ميان مفسران گفتگو است .
    [*=right]معروف اين است كه همان جملات سوره اعراف آيه 23 مى باشد: قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين )): ((گفتند: خداوندا ما بر خود ستم كرديم ، اگر تو ما را نبخشى و بر ما رحم نكنى از زيانكارانخواهيم بود)).


  • [*=right]بعضى گفته اند منظور از كلمات ، اين دعا و نيايش بوده است :
    [*=right]اللهم لا اله الا انت سبحانك و بحمدك رب انى ظلمت نفسى فاغفر لى انك خير الغافرين .
    [*=right]اللهم لا اله الا انت سبحانك و بحمدك رب انى ظلمت نفسى فارحمنى انك خير الراحمين .
    [*=right]اللهم لا اله الا انت سبحانك و بحمدك رب انى ظلمت نفسى فتب على انك انت التواب الرحيم .
    [*=right]پروردگارا! معبودى جز تو نيست ، پاك و منزهى ، تو را ستايش مى كنم ، من به خود ستم كردم مرا ببخش كه بهترين بخشندگانى .
    [*=right]خداوندا! معبودى جز تو نيست ، پاك و منزهى ، تو را ستايش مى كنم ، من به خود ستم كردم بر من رحم كن كه بهترين رحم كنندگانى .
    [*=right]بارالها! معبودى جز تو نيست ، پاك و منزهى ، تو را حمد مى گويم ، من به خويش ستم كردم رحمتت را شامل حال من كن و توبه ام را بپذير كه تو تواب و رحيمى )).
    [*=right]اين موضوع در روايتى از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده است .
    [*=right]نظير همين تعبيرات در آيات ديگر قرآن در مورد يونس (عليه السلام ) و موسى (عليه السلام ) مى خوانيم ، يونس به هنگام درخواست بخشش از خدا مى گويد: سبحانك انى كنت من الظالمين ((خداوندا منزهى من از كسانى هستم كه به خود ستم كرده ام )).
    [*=right]درباره حضرت موسى (عليه السلام ) مى خوانيم : قال رب انى ظلمت نفسى فاغفر لى فغفر له : ((گفت : پروردگارا من به خود ستم كردم مرا ببخش و خدا او را بخشيد)).
    [*=right]در روايات متعددى كه از طرق اهل بيت (عليهمالسلام ) وارد شده است مى خوانيم : كه مقصود از كلمات تعليم اسماء بهترين مخلوق خدا يعنى محمد و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهماالسلام ) بوده است ، و آدم با توسل به اين كلمات از درگاه خداوند تقاضاى بخشش نمود و خدا او را بخشيد.
    [*=right]اين تفسيرهاى سه گانه هيچگونه منافاتى با هم ندارد، چرا كه ممكن است مجموع اين كلمات به آدم ، تعليم شده باشد تا با توجه به حقيقت و عمق باطن آنها انقلاب روحى تمام عيار، براى او حاصل گرديده و خدا او را مشمول لطف و هدايتش قرار دهد.
    2- چرا جمله اهبطوا تكرار شده است ؟

    [*=right]در آيات مورد بحث ، و آيات پيش از آن خوانديم كه قبل از توبه و بعد از توبه به آدم و همسرش حوا خطاب شده به زمين فرود آئيد،
    [*=right]در اينكه اين تكرار براى تاءكيد است يا اشاره به دو مطلب ديگر در ميان مفسران گفتگو است ، ولى ظاهر اين است كه جمله دوم اشاره به اين واقعيت باشد كه آدم گمان نكند با پذيرش توبه او هبوط به زمين منتفى شده است ، بلكه او اين راه را بايد برود! يا به اين جهت كه از اول براى اين هدف آفريده شده بود، و يا به خاطر اينكه اين هبوط اثر وضعى عمل او بوده است ، اين اثر وضعى با توبه دگرگون نمى شود.
    3- مخاطب در اهبطوا كيست ؟

    [*=right]((اهبطوا)) به صيغه جمع آمده است در حالى كه آدم و حوا كه مخاطب اصلى اين سخن بودند دو نفر بيشتر نبودند و بايد صيغه تثنيه آورده شود، اما به خاطر اينكه هبوط آدم و حوا به زمين نتيجه اش اين بود كه فرزندان و نسلهاى آنها نيز در زمين ساكن خواهند شد، به صورت صيغه جمع آمده است .
 

nafis...

مدیر بازنشسته
تفسیر نور-سوره بقره- ایات 38/39

تفسیر نور-سوره بقره- ایات 38/39

تفسیر نور
سوره بقره
آیات 38/39
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:

نکته ها

گرچه اعتراف به خطا و توبه‏ى آدم، سبب شد كه خداوند او را عفو نماید، ولى بعد از توبه بار دیگر به بهشت برنمى‏گردد. زیرا آثار وضعى لغزش، غیر از عفو الهى است. فرمان هبوط در چند آیه‏ى قبل همراه نوعى قهر بود، ولى در این آیه چون بعد از توبه آدم است به صورت عادّى مطرح شده است. همچنین امیدوار مى‏كند كه اگر از هدایت الهى پیروى كنند، حزن و اندوهى نخواهند داشت.


پیام ها

1- گاهى یك حركت، دامنه‏ى تأثیرات خوب وبدش در همه‏ى عصرها و نسل‏ها گسترده مى‏شود. «اهبطوا منها جمیعاً»
2- با یك لغزش و خطا، نباید كسى را طرد كرد، زیرا انسان قابل ارشاد و هدایت پذیر است.
«یأتینكم منّى هدىً»
3- براى راهنمایى بشر، آمدن انبیا قطعى است.
«یأتینّكم»
4- هدایت واقعى تنها از طرف خداست.
«منّى هدىً»
5 - امنیّت و آرامش واقعى، در سایه‏ى پیروى از دین و دستورات خداوند حاصل مى‏شود.
«فمن تبع هداى فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون»
 

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
صورت و معنی آیه 40 سوره بقره

صورت و معنی آیه 40 سوره بقره

.
.
.

بسم الله الرحمن الرحیم

يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ(40)

:gol:
اى فرزندان اسرائيل! نعمتهايى را كه به شما ارزانى داشتم به ياد آوريد! و به پيمانى كه با من بسته‏ايد وفا كنيد، تا من نيز به پيمان شما وفا كنم.( و در راه انجام وظيفه وعمل به پيمانها) تنها از من بترسيد! (40)

 

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفسیر نمونه آیه 40 سوره بقره

تفسیر نمونه آیه 40 سوره بقره

بسم الله الرحمن الرحیم
:gol:
تفسیر نمونه
:gol:
آیه 40 سوره بقره
:gol:
داستان خلافت آدم در زمين و بزرگداشت او از سوى فرشتگان ، و سپس فراموش كردن پيمان الهى و خارج شدن او از بهشت و همچنين توبه او را در آيات گذشته شنيديم ، و از اين ماجرا اين اصل اساسى روشن شد كه:


  • [*=right]در اين جهان ، همواره دو نيروى مختلف حق و باطل در برابر هم قرار دارند و مشغول مبارزه اند،
    [*=right]آنكس كهتابع شيطان شود، راه باطل را انتخاب كند، سرانجامش دور شدن از بهشت و سعادت و گرفتارى در رنج و درد است ، و به دنبال آن پشيمانى .
    [*=right]به عكس ، آنها كه خط فرمان پروردگار را بدون اعتنا به وسوسه هاى شياطين و باطلگرايان ادامه دهند، پاك و آسوده از درد و رنج خواهند زيست .
    [*=right]و از آنجا كه داستان نجات بنى اسرائيل از چنگال فرعونيان و خلافت آنها در زمين ، سپس فراموش كردن پيمان الهى و گرفتار شدن آنها در چنگال رنج و بدبختى ، شباهت زيادى به داستان آدم دارد، بلكه فرعى از آن اصل كلى محسوب مى شود خداوند در آيه مورد بحث و ده ها آيه بعد از آن ، فرازهاى مختلفى از زندگى بنى اسرائيل و سرنوشت آنها را بيان مى كند، تا آن درس تربيتى كه با ذكر سرنوشت آدم ، آغاز شد در اين مباحث تكميل گردد.
    روى سخن را به بنى اسرائيل كرده چنين مى گويد:
    [*=right]اى بنى اسرائيل به خاطر بياوريد نعمتهاى مرا كه به شما بخشيدم ، و به عهد من وفا كنيد تا من نيز به عهد شما وفا كنم ، و تنها از من بترسيد (يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى انعمت عليكم و اوفوا بعهدى اوف بعهدكم و اياى فارهبون )
    [*=right]در حقيقت اين سه دستور (يادآورى نعمتهاى بزرگ خدا، وفاى به عهد پروردگار، و ترس از نافرمانى او) اساس تمام برنامه هاى الهى را تشكيل مى دهد.
    [*=right]ياد نعمتهاى او انسانرا بهمعرفت او دعوت مىكند، و حس شكرگزارى را در انسان بر مى انگيزد
    [*=right]، سپس توجه به اين نكته كه اين نعمتها بى قيد و شرط نيست و در كنار آن خداعهد و پيمانى گرفته ، انسان را متوجه تكاليف و مسئوليتهايش مى كند،
    [*=right] و بعد از آن نترسيدن از هيچكس و هيچ مقام در راه انجام وظيفه سبب مى شود كه انسان همه موانع را در اين راه از پيش پاى خود بر دارد و به مسئوليتها و تعهدهايش وفا كند، چرا كه يكى از موانع مهم اين راه ترسهاى بى دليل از اين و آن است ، به خصوص در مورد بنى اسرائيل ، كه سالها زير سيطره فرعونيان قرار داشتند و ترس جزء بافت وجود آنها شده بود.

دوستان علاقه مند جهت خواندن نکته های این بحث می توانند به این آدرس مراجعه نمایند
تفسیر نمونه آیه 40 سوره بقره
 

nafis...

مدیر بازنشسته
تفسیر نور-سوره بقره-ایه 40

تفسیر نور-سوره بقره-ایه 40

تفسیر نور
سوره بقره
آیه 40
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:

نکته ها
اسرائیل، نام دیگر حضرت یعقوب است كه از دو كلمه‏ى «اسر» و «ئیل» تركیب یافته است. «اسر» به معناى بنده و «ئیل» به معناى خداوند است. بنابراین اسرائیل در لغت به معناى بنده‏ى خداست.
تاریخ بنى‏اسرائیل و اسارت آنان به دست فرعونیان و نجات آنها به دست حضرت موسى علیه السلام وبهانه‏گیرى وارتداد آنان، یك سرنوشت وتاریخ ویژه‏اى براى این قوم به وجود آورده است. این تاریخ براى مسلمانان نیز آموزنده و پندآموز است كه اگر به هوش نباشند، به گفته روایات به همان سرنوشت گرفتار خواهند شد.

پیمان‏هاى الهى، شامل احكام كتاب‏هاى آسمانى و پیمان‏هاى فطرى كه خداوند از همه گرفته است، مى‏شود. در قرآن به مسئله امامت، عهد گفته شده است:
«لاینال عهدى الظالمین» یعنى پیمان من »مقام امامت« به افراد ظالم نمى‏رسد. پس وفاى به عهد یعنى وفاى به امام و رهبر آسمانى و اطاعت از او.
پیام ها
1- یاد نعمت‏هاى پروردگار، سبب محبّت و اطاعت اوست. «اذكروا... اوفوا»
به هنگام دعوت به سوى خداوند، از الطاف او یاد كنید تا زمینه‏ى پذیرش پیدا شود.
«اذكروا»
2- یاد و ذكر نعمت‏ها، واجب است.
«اذكروا»
3- نعمت‏هایى كه به نیاكان داده شده، به منزله‏ى نعمتى است كه به خود انسان داده شود. با اینكه نعمت‏ها به اجداد یهودِ زمان پیامبر داده شده بود، امّا خداوند به نسل آنان مى‏گوید فراموش نكنند.
«اذكروا»
4- وفا به پیمان‏هاى الهى، واجب است.
«عهدى»
5 - بهره‏گیرى از الطاف خداوند، مشروط به گام برداشتن در مسیر تكالیف الهى است.
«اوفوا بعهدى اوف بعهدكم» آرى، اگر مطیع خدا بودیم، خداوند نیز دعاهاى ما را مستجاب خواهد كرد. «اوفوا بعهدى اوف بعهدكم»
6- در انجام تكالیف الهى، از هیچ قدرتى نترسیم و ملاحظه‏ى كسى را نكنیم. تبلیغات سوء دشمن، ملامت‏ها، تهدیدها و توطئه‏ها مهم نیست، قهر خدا از همه مهمتر است.
«و ایّاى فارهبون»
 

mahsa66

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم
:gol:
جمع بندی تفسیر آیات 38و 39 و 40
:gol:



قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (38)

گفتيم : همگى از آن [مرتبه و مقام] فرود آييد؛ چون از سوى من هدايتى براى شما آمد، پس كسانى كه از هدايتم پيروى كنند نه ترسى بر آنان است و نه اندوهگين شوند.

وَالَّذِينَ كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُولَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(39)

و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند ، اهل آتشند و در آن جاودانه‏اند.
آیه 38و39

گرچه اعتراف به خطا و توبه‏ى آدم، سبب شد كه خداوند او را عفو نماید، ولى بعد از توبه بار دیگر به بهشت برنمى‏گردد. زیرا آثار وضعى لغزش، غیر از عفو الهى است. فرمان هبوط در چند آیه‏ى قبل همراه نوعى قهر بود، ولى در این آیه چون بعد از توبه آدم است به صورت عادّى مطرح شده است. همچنین امیدوار مى‏كند كه اگر از هدایت الهى پیروى كنند، حزن و اندوهى نخواهند داشت.




يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ(40)

:gol:
اى فرزندان اسرائيل! نعمتهايى را كه به شما ارزانى داشتم به ياد آوريد! و به پيمانى كه با من بسته‏ايد وفا كنيد، تا من نيز به پيمان شما وفا كنم.( و در راه انجام وظيفه وعمل به پيمانها) تنها از من بترسيد! (40)
آیه 40 سوره بقره
1- یاد نعمت‏هاى پروردگار، سبب محبّت و اطاعت اوست. «اذكروا... اوفوا»
به هنگام دعوت به سوى خداوند، از الطاف او یاد كنید تا زمینه‏ى پذیرش پیدا شود. «اذكروا»
2- یاد و ذكر نعمت‏ها، واجب است. «اذكروا»
3- نعمت‏هایى كه به نیاكان داده شده، به منزله‏ى نعمتى است كه به خود انسان داده شود. با اینكه نعمت‏ها به اجداد یهودِ زمان پیامبر داده شده بود، امّا خداوند به نسل آنان مى‏گوید فراموش نكنند. «اذكروا»
4- وفا به پیمان‏هاى الهى، واجب است. «عهدى»
5 - بهره‏گیرى از الطاف خداوند، مشروط به گام برداشتن در مسیر تكالیف الهى است. «اوفوا بعهدى اوف بعهدكم» آرى، اگر مطیع خدا بودیم، خداوند نیز دعاهاى ما را مستجاب خواهد كرد. «اوفوا بعهدى اوف بعهدكم»
6- در انجام تكالیف الهى، از هیچ قدرتى نترسیم و ملاحظه‏ى كسى را نكنیم. تبلیغات سوء دشمن، ملامت‏ها، تهدیدها و توطئه‏ها مهم نیست، قهر خدا از همه مهمتر است. «و ایّاى فارهبون

 

ehsan.gasd

عضو جدید
سلام
من به تفسیر سوره حدید نیاز دارم
هر چیزی که درباره ی این سوره دارید
لطف کنید برام بفرستید
ممنوم
 

mrtklf07

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 41 سوره مبارکه بقره

وَآمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَلا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَلا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَإِيَّايَ فَاتَّقُون‏؛

و بدانچه نازل كرده ‏ام ـ كه مؤيد همان چيزي است كه با شماست ـ ايمان آريد و نخستين منكر آن نباشيد، و آيات مرا به بهايي ناچيز نفروشيد، و تنها از من پروا كنيد.

يكي از مصاديق عهدي كه خداوند از بني‌اسرائيل گرفت، ايمان به پيامبران الهي و ايمان به «ما انزل الله» بود و پیغمبر اكرم(ص) هم يكي از پيامبران الهي و قرآن هم از مصاديق ما انزل الله است. از اين‌رو، مي‌توان گفت تذكر عهد در آیه پيشين براي اين است كه بفرمايد الآن كه پیغمبر اسلام ظهور كرده و قرآن بر ايشان نازل شده وقت ايمان آوردن است.

تعبير «مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ» در اين آيه و تعبير «مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ» در برخي ديگر از آيات،اجمالا دلالت مي‌كند كه قرآن، تورات و انجيل را قبول مي‌كند و خداوند با اين تعبير مي‌خواهد اهل كتاب را به ايمان آوردن به پيامبر اكرم(ص) ترغيب كند؛ به اين بيان كه: وقتي اين پيامبر با اينكه از قوم شما نيست شما را تصديق مي‌كند، بايد اولين كساني باشيد كه به او ايمان بياوريد.

البته روشن است تصديق قرآن ناظر به اصل تورات و انجيل است و به معناي تأييد تمام مطالب موجود در اين دو كتاب ـ كه از مطالب جعلي و غير واقعي انباشته شده‌اند ـ نيست. چنان‌كه قرآن كريم خود با اشاره به برخي دخالت‌هاي نابه‌جاي بزرگان اهل كتاب در مطالب وحياني، مي‌فرمايد:

«فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُون»‏(بقره: 79)؛

پس واي بر كساني كه كتاب [تحريف شده‏اي‏] با دست‌هاي خود مي‏نويسند، سپس مي‏گويند: «اين از جانب خداست»، تا بدان بهاي ناچيزي به دست آرند. پس واي بر ايشان از آنچه دست‌هايشان نوشته، و واي بر ايشان از آنچه [از اين راه‏] به دست مي‏آورند.»

«وَلا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ»اين تعبير شايد اشاره باشد به اينكه سكونت يهود در عربستان براي «اول مؤمن بودن» بوده است وتعريضي است بر آنها و مي‌خواهد بفرمايد حال كه اول مؤمن نشديد حداقل اول كافر نباشيد. نيز ممكن است بگوييم شما كه اهل كتابيد چرا نخستين كافر هستيد و باعث مي‌شويد ديگران هم كافر شوند.در هر صورت، اول‌كافر بودن آنان سد بزرگي در راه پيشرفت اسلام بود و اين موضوع علاوه بر كفر، گناه بزرگي محسوب مي‌شد.

«وَلا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً»اين جمله و مشابه آن، مكرر در قرآن ذكر شده است.

مقصود از آياتي كه مورد معاوضة آنها قرار مي‌گرفت به صراحت بيان نشده و روشن نيست آيا مقصود آيات تورات و انجيل است يا مقصود نشانه‌هاي خداي متعال مي‌باشد.دربارة كيفيت استبدال آيات از قرآن استفاده مي‌شود كه آنان محرمات را حلال و حلال‌هاي خداوند را حرام مي‌كردند و در ازاي آن، وجوهي را از مردم يا حاكمان دريافت مي‌كردند و حكمي را به ناروا به خدا نسبت مي‌دادند:

«فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ» (بقره: 79)؛

پس واي بر كساني كه كتاب را به دست خود مي‏نويسند، آنگاه مي‏گويند اين از جانب خداست تا با آن، بهايي ناچيز به دست آورند، پس واي بر آنان از آنچه با دست خويش نوشتند و واي بر آنان از آنچه به دست مي‏آورند.

علماي يهود اطاعت بي‌چون وچراي خود را بر مردم لازم مي‌دانستند و مردم احبار و رهبان را رب مي‌پنداشتند:

«اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَرُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه‏ وَالمَسِيحَ ابنَ مَريم...» (توبه: 31)؛

آنها دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را پروردگاراني غير از خدا قرار دادند.


تغيير احكام الهي به يهود اختصاص ندارد، بلكه متأسفانه در ميان مسلمانان نيز برخي از خلفاي جور، اموري را حرام مي‌كردند و علاوه بر آن، احاديث جعلي نيز مي‌ساختند.به هر حال ايجادكنندگان انحراف در دين كساني‌ هستند كه عالمانه و آگاهانه دست به تحريف دين‌ مي‌زنند:

«كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُم...» (بقره: 213)‏؛

مردم ملتي يگانه بودند، پس خداوند پيامبران را نويدآور و هشدار‏دهنده برانگيخت، و با آنان، كتاب [خود] را به حق فرو فرستاد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوري كند. و در مورد آن [كتاب‏] اختلاف نكردند جز كساني كه آن [كتاب‏] به آنان داده شد- پس از آنكه دليل‏هاي روشن به آنان رسيده بود- به سبب (حسادت و) ستمي كه بين‏شان [حكم‌فرما] بود.


پس اختلاف‌افكنان در دين، اهل علم و آگاهي بودند و به اسم دين و اجتهاد دست به تغيير در احكام الهي مي‌زدند.«وَإِيَّايَ فَاتَّقُون‏»شايد بتوان از اين تعبير استفاده كرد كه گاه دستبرد اهل كتاب در احكام الهي و دين‌فروشي بر اثر فشار عوامل بيروني صورت مي‌پذيرفت. از اين‌رو، در اينجا به تنها ترسيدن از خداوند توصيه شده است؛ چنان‌كه در آیه قبل (آیه 40) نيز با جملة «وَإِيَّايَ فَارْهَبُون» بر همين نكته تأكيد فرمود.‏ در سورة مائده نيز در سياق سخن از اهل كتاب و پيش از نهي از دين‌فروشي، به توحيد در خشيت و پرهيز از ترس از مردم توصيه مي‌فرمايد:

«إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدي وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ‌هادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَكانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ» (مائده: 44)؛

به‌راستي كه ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنايي بود فرو فرستاديم. پيامبراني كه تسليم [فرمان خدا] بودند، به وسيلة آن براي يهود داوري مي‏كردند و [همچنين‏] الهيّون و دانشمندان به سبب آنچه از كتاب خدا به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند. پس، از مردم نترسيد و از من بترسيد، و آيات مرا به بهاي ناچيزي نفروشيد و كساني كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده داوري نكرده‏ اند، پس تنها آنان كافران‌اند.


از ذكر عبارات «اياي فارهبون»، «اياي فاتقون» و «اخشوني ولا تخشوا الناس» در مواردي كه خطاب به بني‌اسرائيل است،‌ معلوم مي‌شود آنها ا زديگران مي‌ترسيدند و از همين‌رو برخلاف وظايف الهي خويش عمل مي‌كردند. تكرار اين تعابير براي اين است كه آنها بفهمند عذر ترس از غير خدا براي انجام دادن وظايف درنزد خدا پذيرفته نيست.


منبع : معارف قرآن

 
آخرین ویرایش:

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار

بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 42 سوره مبارکه بقره



و حق را به باطل در نياميزيد و حقّ را با اينكه مى دانيد [حق است] كتمان نكنيد.

1 - خداوند از بنى اسرائيل خواست تا حق و باطل را به هم نياميخته و با ارائه باطلها، حق را بر مردم مشتبه نكنند.و لاتلبسوا الحق بالبطل
«لبس» (مصدر لاتلبسوا) به معناى: آميختن و نيز مشتبه كردن است. بر اساس معناى اول «باء» در «بالباطل» براى تعديه و بر اساس معناى دوم «با»ى استعانت خواهد بود.

2 - كتمان نكردن حقايق، توصيه و سفارش خداوند به بنى اسرائيلو لاتلبسوا ... و تكتموا الحق
كتمان (مصدر تكتموا) به معناى مخفى كردن است. فعل «تكتموا» عطف بر «تلبسوا» مى باشد; يعنى: «و لاتكتموا»

3 - كتمان حقيقت، هدف يهود و نصارا از آميختن حق و باطلو لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق
تكرار نكردن «لا»ى ناهيه در «تكتموا» به اين معنا اشاره دارد كه: هدف يهود و نصارا در آميختن حق به باطل، مخفى نگاه داشتن حق بوده است.

4 - كتمان حقايق دينى و ايجاد عواملى براى ناشناخته ماندن معارف الهى، امر نكوهيده و حرام است.و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

5 - كتمان حقايق دينى از سوى عالمان دين، بسى نكوهيده تر و ناپسنديده تر است.و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق و أنتم تعلمون
فعل «تعلمون» مى تواند به منزله فعل لازم لحاظ شده و مفعولى براى آن در نظر نباشد. بر اين مبنا «و أنتم تعلمون»; يعنى، در حالى كه شما اهل علم و دانش هستيد - و از آنجايى كه حق پوشى از سوى همگان ناپسند است - جمله حاليه، دلالت بر اين معنا دارد كه: كتمان حقايق دينى از سوى عالمان ناپسنديده تر است.

6 - بنى اسرائيل عصر بعثت، حقانيت قرآن را به خوبى شناخته و به حرمت كتمان آن آگاه بودند.و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق و أنتم تعلمون
فعل «تعلمون» مى تواند فعلى متعدّى لحاظ شود. بر اين مبنا مفعول آن مطالبى است كه در آيه مطرح شده است، از جمله حرمت كتمان حق و اينكه چه چيز حق است و چه چيز باطل. گفتنى است كه از مصداقهاى مورد نظر براى «الحق» - به قرينه آيه قبل - «حقانيت قرآن» است.

7 - كتابهاى آسمانى بنى اسرائيل، حاوى بشارت به نزول قرآن و نشانه هاى حقانيت آن است.و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

8 - بنى اسرائيل عصر بعثت، با تحريف در كتابهاى آسمانى خويش، در صدد كتمان بشارتها و نشانه هاى حقانيت قرآن بودند.و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق
برخى برآنند كه مراد از «الباطل» تحريفهاى لفظى يا معنوى است كه عالمان بنى اسرائيل در كتابهاى آسمانى خويش ايجاد مى كردند تا نشانه هاى حقانيت قرآن و اسلام از آن آشكار نشود.

منبع :مرکز فرهنگ ومعارف قرآن
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 43 سوره مبارکه بقره


:gol::gol::gol::gol:

وَأَقِيمُواْ الصَّلَو ةَ وَءَاتُواْ الزَّكَو ةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّ كِعِينَ‏

و نماز را بپادارید و زكات را بپردازید و همراه با ركوع كنندگان، ركوع نمایید.

:gol::gol::gol::gol:



تفسیر نور

1- ب
عد از دعوت به ایمان، دعوت به عمل صالح است.
«آمنوا... اقیموا»
2- نماز و زكات، در آئین یهود نیز بوده است.
«اقیموا الصلوة و اتوا الزكوة»
3- رابطه با خدا، از طریق نماز و كمك به خلق خدا، از طریق زكات و همراهى با دیگران، یك مثلّث مقدّس است.
«اقیموا، اتوا، اركعوا»
4- اصل فرمان نماز، با جماعت است. اساس دین بر حضور در اجتماع و دورى از انزوا و گوشه‏نشینى است.
«واركعوا مع الراكعین»
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 43 سوره مبارکه بقره


:gol::gol::gol::gol:

وَأَقِيمُواْ الصَّلَو ةَ وَءَاتُواْ الزَّكَو ةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّ كِعِينَ‏

و نماز را بپادارید و زكات را بپردازید و همراه با ركوع كنندگان، ركوع نمایید.

:gol::gol::gol::gol:



تفسیر نور

1- ب
عد از دعوت به ایمان، دعوت به عمل صالح است.
«آمنوا... اقیموا»
2- نماز و زكات، در آئین یهود نیز بوده است.
«اقیموا الصلوة و اتوا الزكوة»
3- رابطه با خدا، از طریق نماز و كمك به خلق خدا، از طریق زكات و همراهى با دیگران، یك مثلّث مقدّس است.
«اقیموا، اتوا، اركعوا»
4- اصل فرمان نماز، با جماعت است. اساس دین بر حضور در اجتماع و دورى از انزوا و گوشه‏نشینى است.
«واركعوا مع الراكعین»

بسمه تعالی

یه نکته خیلی خیلی زیبا در مورد این آیه وجود داره که حقانیت حضرت علی (ع) و ائمه اطهار (ع) رو نشون میده.

در آیه 55 سوره مائده داریم که:
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَكِعُونَ
((ولىّ و سرپرست شما، تنها خداوند و پیامبرش و مؤمنانى هستند كه نماز را برپا مى‏دارند و در حال ركوع، زكات مى‏دهند.))

این آیه همانطور که میدونید به آیه ولایت مشهوره و مربوط به ماجرای زکات انگشتر امام علی (ع) در هنگام رکوع است، حال در آیه 43 سوره مبارکه بقره هم داریم که ((و نماز را بپادارید و زكات را بپردازید و همراه با ركوع كنندگان، ركوع نمایید.)) این در صورتی است که در نماز یهود، رکوع نداریم، و شاید بشه اینطور استنباط کرد که رکوع کردن به معنای اقامه کردن دین است، همین موضوع را در مورد اقامه نماز داریم که در قرآن هیچ کجا نداریم که نماز را بخوانیم یا قرائت کنیم، بلکه اشاره شده "اقیموا الصلوه" که به زعم علمای تفسیر به معنای پیاده سازی دین است. پس، بطن مشخص قرآن در این است که با پیروی از حضرت علی (ع) به اقامه دین بپردازیم. از این موضوع جالب تر اینه که در آیه 42 سوره بقره، خداوند میفرمایند که حقیقت را پنهان نکنید که یکی از مرادهای این حقیقت، ماجرای غدیر خم و ولایت علی بن ابیطالب (ع) است و بعد اشاره میکنه که اولا حقیقت را انکار نکنید و ثانیا همراه رکوع کنندگان باشید که در آیه 55 سوره مائده که اشاره کردم به حضرت علی (ع) برمیگرده.
بسیار زیبا است. به راستی که باید در قرآن تفکر و تدبر کرد.
منتظر نظرات زیبای دوستان هستیم.
ان شاءاله از امروز به بعد هر روز یک آیه با تفسیر نور گذاشته میشه و از دوستان خواهش میکنم در ابراز نظر ما را یاری کنند.
موفق و سلامت باشید

 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
آیه 44 سوره مبارکه بقره

آیه 44 سوره مبارکه بقره

بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 44 سوره مبارکه بقره


:gol::gol::gol::gol:

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَبَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ‏

آیا مردم را به نیكى دعوت كرده و خودتان را فراموش مي‏نمایید؟ با اینكه شما كتاب (آسمانى) را مي‏خوانید، آیا هیچ فكر نمي‏كنید؟

:gol::gol::gol::gol:



تفسیر نور

دانشمندان یهود، قبل از بعثت پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله، مردم را به ایمان آوردن به آن حضرت دعوت مى‏كردند و بشارت ظهور حضرت را مى‏دادند، امّا هنگام ظهور، خودشان ایمان نیاوردند و حتّى بعضى از آنان به بستگان خود كه اسلام آورده بودند، توصیه مى‏كردند كه مسلمان بمانند، ولى خودشان اسلام نمى‏آوردند. [298]

در روایات آمده است:
دانشمندى كه دیگران را به بهشت دعوت كند، ولى خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترین وسخت‏ترین حسرت‏ها را خواهد داشت. [299]

حقّ تلاوت، عمل است. امام صادق علیه السلام فرمود:
«كونوا دعاة النّاس باعمالكم و لاتكونوا دعاةً بالسنتكم» [300] با اعمال خودتان مردم را دعوت كنید، نه تنها با گفتار. از حضرت على علیه السلام نقل شده است كه فرمود: سوگند كه من شما را به كارى دعوت نمى‏كنم، مگر آنكه خودم پیشگام باشم و از كارى نهى نمى‏كنم مگر آنكه خودم قبل از شما آن را ترك كرده باشم. [301]
در نهج‏البلاغه آمده است:
هر كس خود را امام دیگران قرار داد، ابتدا باید به تعلیم خود بپردازد. [302]

امام كاظم علیه السلام فرموده‏اند:
«طوبى للعلماء بالفعل و ویل للعلماء بالقول» [303] درود بر عالمانى كه به گفته خود عمل مى‏كنند و واى بر عالمانى كه فقط حرف مى‏زنند.
عالم بى‏عمل در قالب تمثیل

الف: در قرآن:
عالم بى‏عمل، الاغى است كه بار كتاب حمل مى‏كند، ولى خود از آن بهره‏اى نمى‏برد. [304]

ب: در روایات:
* رسول خدا صلى الله علیه وآله:
عالم بى‏عمل، مثل چراغى است كه خودش مى‏سوزد، ولى نورش به مردم مى‏رسد. [305]
* رسول خدا صلى الله علیه وآله:
عالم بى‏عمل، چون تیرانداز بدون كمان است. [306]
* عیسى علیه السلام:
عالم بى‏عمل، مثل چراغى است بر پشت‏بام كه اتاق‏ها تاریك‏اند. [307]
* على علیه السلام:
عالم بى‏عمل، چون درخت بى‏ثمر وگنجى است كه انفاق نشود. [308]
* امام صادق علیه السلام:
موعظه‏ى عالم بى‏عمل، چون باران بر روى سنگ است كه در دلها نفوذ نمى‏كند. [309]

ج: در كلام اندیشمندان:
* عالم بى‏عمل:
گرسنه‏اى است روى گنج خوابیده.
تشنه‏اى است بر كنار آب و دریا.
طبیبى است كه خود از درد مى‏نالد.
بیمارى است كه دائماً نسخه درمان را مى‏خواند، ولى عمل نمى‏كند.
منافقى است كه سخن و عملش یكى نیست.
پیكرى است بى‏روح.


298) نمونه، ج‏1، ص‏214.
299) بحار، ج‏2، ص‏37.
300) نورالثقلین، ج‏1، ص‏57.
301) نهج‏البلاغه، خطبه 175.
302) نهج‏البلاغه، حكمت‏73.
303) بحار، ج‏78، ص‏299.
304) جمعه، 5.
305) كنزالعمّال، ح 29109.
306) بحار، ج‏10، ص 100.
307) بحار، ج 14، ص 309.
308) غررالحكم.
309) بحار، ج‏2، ص 39.


پيام‌ها
1- آمران به معروف، باید خود عامل به معروف باشند.
«تأمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسكم»
2- اگر مقدّمات فراموشى را خود فراهم كرده باشیم، معذور نیستیم. عذر آن فراموشكارى پذیرفته است كه بى‏تقصیر باشد.
«تنسون، تتلون»
3- تلاوت كتاب آسمانى كافى نیست، تعقّل لازم است.
«تتلون الكتاب افلا تعقلون»
4- خود فراموشى، نشانه‏ى بى‏خردى است.
«افلا تعقلون»


 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 45 سوره مبارکه بقره


:gol::gol::gol::gol:

وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو ةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى‏ الْخَشِعِينَ‏

واز صبر ونماز یارى جویید واین كار جز براى خاشعان، گران وسنگین است.

:gol::gol::gol::gol:

تفسیر نور

هر چند این آیه به دنبال خطاب‏ه ایى كه به یهود شده آمده است، ولى مخاطب آن همه‏ ى مردم هستند. در روایات مى ‏خوانیم كه حضرت على علیه السلام هرگاه مسئله‏ ى مهمى برایشان رخ مى‏ داد به نماز مى‏ ایستادند واین آیه را تلاوت مى‏ كردند.

در روایتى از پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نقل شده، كه صبر بر سه نوع است:
1- صبر در برابر مصیبت.
2- صبر در برابر معصیت.
3- صبر در برابر عبادت.
[310]
بنابراین آنچه در روایات آمده كه مراد از صبر در این آیه روزه است، اشاره به یكى از مصادیق صبر دارد.

نماز براى رسول اللّه صلى الله علیه وآله و امثال او نور چشم است
[311] ولكن براى بعضى‏ ها كه خشوع ندارند، چون بار سنگین است. خشوع، مربوط به قلب و روح و خضوع، مربوط به اعضاى بدن است.
نمازِ با توجّه، انسان را به یاد قدرت بى ‏نهایت خدا مى ‏اندازد و غیر او را هر چه باشد كوچك جلوه مى ‏دهد. مِهر او را در دل زیاد مى ‏كند، روحیّه‏ ى توكّل را تقویت مى ‏كند وانسان را از وابستگى ‏هاى مادّى مى ‏رهاند. همه‏ ى این آثار، انسان را در برابر مشكلات مقاوم مى ‏سازد.

صبر و مقاومت، كلید تمام عبادات است. فرشتگان به اهل بهشت سلام مى ‏كنند، امّا نه به خاطر نماز و حج و زكات، بلكه به خاطر مقاومت و پایدارى آنها؛ «سلام علیكم بما صبرتم» [
312] چون اگر مقاومت نباشد، نماز وجهاد وحج وزكات نیز وجود نخواهد داشت. حتّى شرط رسیدن به مقام هدایت و رهبرى الهى، صبر است؛ «جعلنا منهم ائمّةً یهدون بأمرنا لمّا صبروا» [313]

خاطره‏ شاعرى به نام نجاشى، كه یكى از دوستداران حضرت على علیه السلام بود، در ماه رمضان شراب خورد. به دستور امام، هشتاد ضربه تازیانه به او زدند وبیست ضربه نیز به خاطر ارتكاب گناه در ماه رمضان اضافه زدند. او ناراحت شد و به معاویه پیوست و علیه حضرت شعر گفت! اطرافیانِ نجاشى كه قبیله ‏اى مهم در كوفه بودند از على علیه السلام گلایه كردند كه چرا یاران خود را نگه نمى ‏دارد؟! طارق‏بن عبداللّه رئیس آنها با ناراحتى به امام گفت: شما چرا بین دوست و بیگانه تفاوت قائل نمى‏ شوید؟ شخصى همانند نجاشى نباید شلاّق بخورد، ما این گونه رفتار را تحمّل نمى ‏كنیم. امام در جواب او این آیه را تلاوت فرمود:
«و انّها لكبیرة الاّ على الخاشعین» طارق نیز به معاویه پیوست.
بنابراین گرچه آیه درباره نماز است، ولى در موارد مشابه مى‏توان از آیات قرآن استمداد كرد.


______________________________________________

310) بحار، ج‏71، ص‏77.
311) بحار، ج‏16، ص‏249.
312) رعد، 24.
313) سجده، 24.


پيام‌ها


1- صبر ونماز، دو اهرم نیرومند در برابر مشكلات است.
«استعینوا بالصبر و...»
2- هر چه در آستان خدا اظهار عجز و بندگى بیشتر كنیم، امدادهاى او را بیشتر دریافت كرده و بر مشكلات پیروز خواهیم شد.
«استعینوا بالصبر و الصلوة»
3- استعانت از خداوند در آیه‏ى
«ایّاك نستعین» منافاتى با استعانت از آنچه به دستور اوست، ندارد. «استعینوا بالصبر»
4- سنگین بودن نماز، نشانه‏ى تكبّر در برابر خداست.
«لكبیرة الاّ على الخاشعین»








 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
آیه 46 سوره مبارکه بقره

آیه 46 سوره مبارکه بقره

بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 46 سوره مبارکه بقره


:gol::gol::gol::gol:

الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُّلَقُواْ رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَجِعُونَ‏

(خاشعان) كسانى هستند كه به (قیامت و) ملاقات (با حساب) پروردگارشان و بازگشت به او ایمان دارند.

:gol::gol::gol::gol:

تفسیر نور

«لقاء» به معنى دیدن نیست، بلكه به معنى حضور است. چنانكه اگر شخصى نابینا به حضور كسى برود، میگوید با او ملاقات كردم، گرچه او را ندیده است. صاحب مجمع‏ البیان نیز می‏گوید: مراد از لقاى پروردگارش، ملاقات با پاداش و كیفر خداست.
شاید مراد از ملاقات پروردگار، همان حالت عرفانى باشد كه خاشعان در نماز پیدا می‏كنند، زیرا نماز حضور در برابر خداست.
اگر «ظنّ» و گمان در برابر علم باشد، مورد انتقاد است؛
«مالهم به من علم ان یتّبعون الاّ الظنّ» [314] امّا اگر مراد از گمان، اطمینان باشد ارزش است، گرچه یقین قوى نباشد. چنانكه خداوند نیز از رزمندگان شجاع و مخلص، به صاحبان گمان تعبیر نموده است: «قال الذّین یظنّون انّهم ملاقوا اللّه كم من فئة قلیلة غلبت فئةً كثیرةً» [315]

314) نجم، 28.
315) بقره، 249.


پيام‌ها



1-
گمان به وجود قیامت هم، براى كنترل رفتارها كافى است. «یظنّون‏ انّهم‏ ملاقوا...»
2- خاشع، در نماز احساس ملاقات با خداوند را دارد.
«الخاشعین الّذین یظنّون انّهم ملاقوا ربّهم»
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
آیه 47 سوره مبارکه بقره

آیه 47 سوره مبارکه بقره

بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 47 سوره مبارکه بقره


:gol::gol::gol::gol:

يَبَنِى إِسْرَ ءِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِى الَّتِى أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّى فَضَّلْتُكُمْ عَلَى‏ الْعَلَمِينَ‏

اى بنى‏اسرائیل! نعمتم را كه به شما ارزانى داشتم، بیاد آورید و این كه من شما را بر جهانیان برترى بخشیدم.


:gol::gol::gol::gol:

تفسیر نور


این آیه، از فرزندان و نسل حضرت یعقوب مى‏ خواهد كه براى معرفت بیشتر خداوند و زنده شدن روح شكرگزارى و دلگرم شدن به نعمت‏هاى الهى، از آن موهبت‏ها و نعمت‏ها یاد كنند. البتّه برترى و فضیلت بنى ‏اسرائیل، نسبت به مردم زمان خودشان بود. زیرا قرآن درباره مسلمانان مى‏ فرماید: «كنتم خیر امّة» [316]شما بهترین امّت‏ها هستید. همچنین ممكن است مراد از برترى، پیروزى حضرت موسى و قوم بنى ‏اسرائیل بر فرعونیان باشد، نه برترى اخلاقى و اعتقادى. [317]زیرا قرآن بارها از بهانه ‏جویى ‏هاى بى ‏مورد و بى‏ اعتقادى آنها انتقاد مى ‏كند.

316) آل‏عمران، 110.
317) جاثیه، 16.


پيام‌ها

1- نعمت و فضیلت بدست خداوند است. «نعمتى، انعمت، فضّلت»
2- نجات از سلطه‏ى طاغوت، از بزرگ‏ترین نعمت‏هاى الهى است. «نعمتى، فضّلتكم على العالمین»


 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
آیه 48 سوره مبارکه بقره

آیه 48 سوره مبارکه بقره

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 48 سوره مبارکه بقره


:gol::gol::gol::gol:


وَاتَّقُواْ يَوْماً لَّا تَجْزِى نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئاً وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ‏

و بترسید از روزى كه هیچ كس چیزى (از عذاب خدا) را از كسى دفع نمى ‏كند و هیچ شفاعتى از كسى پذیرفته نمى ‏شود، و از كسى غرامت و بدلى گرفته نشود ویارى نخواهند شد.

:gol::gol::gol::gol:

تفسیر نور

نکته ها:

در این آیه به برخى باورهاى غلط و امیدهاى نابجاى یهود، اشاره شده است. آنان گمان مى‏كردند كه در روز قیامت اجدادشان، شفیع آنان خواهد شد. چنانكه بت‏پرستان، بت‏ها را شفیع خود مى‏ پنداشتند. برخى از آنان قربانى كردن را كفّاره‏ ى گناهان دانسته و اگر پول نداشتند، یك جفت كبوتر را سر مى ‏بریدند. گروهى از آنان به همراه مرده، طلا و زیورآلات دفن مى‏ كردند تا مرده به عنوان جریمه ‏ى گناهانش بپردازد.
غافل از آنكه قیامت بر خلاف دنیاست، كه برخى با پول و پارتى و یا حمایت گرفتن از قدرت‏ها، بر مشكلاتشان پیروز مى ‏شوند.


در روز قیامت، تمام سبب‏ها قطع؛ «تقطّعت بهم الأسباب» [318] و نسبت‏ها محو؛ «فلا أنساب بینهم» [319] و زبان عذرخواهى بسته مى ‏شود؛ «فلا یؤذن لهم فیعتذرون» [320] مال و فرزند كارآیى ندارند؛ «لا ینفع مالٌ و لا بنون» [321] و خویشاوندى نیز ثمرى ندارد؛ «لن تنفعكم أرحامكم» [322] قدرت‏ها پوچ مى ‏شوند؛ «هلك عنّى سلطانیه» [323] و شفاعت بدون اذن خداوند پذیرفته نمى‏ شود؛ «و لا یشفعون الاّ لمن ارتضى» [324] و فدیه پذیرفته نمى ‏شود. «لایؤخذ منكم فدیه» [325]


بحثى درباره شفاعت

شفاعت از كلمه «شفع» به معناى جفت است، یعنى افرادى كه مایه‏اى از ایمان و تقوى و عمل داشته و در آن روز كمبودى دارند، لطفى به آن مایه‏ ها اضافه مى‏ شود و در اثر جفت وهمراه شدن با لطف اولیاى الهى، از قهر خداوند نجات مى ‏یابند. بنابراین شفاعت، تنها شامل كسانى مى ‏شود كه تلاشگرند، ولى در راه مانده‏اند و نیاز به قدرتى دارند كه در كنار آنان باشد.

______________________________________________

حدود سى آیه از قرآن مربوط به شفاعت است كه به چند دسته تقسیم مى ‏شوند:

1- آیاتى كه شفاعت را نفى مى ‏كنند، مانند: «یومٌ لا بیعٌ فیه ولا خلّةٌ ولا شفاعةٌ» [326]، روزى كه معامله و دوستى و شفاعت در آن نیست.

2- آیاتى كه شفاعت را مخصوص خداوند مى ‏دانند، مانند: «مالكم من دونه من ولّى ولا شفیع» [327] ، غیر از او هیچ یاور و شفاعت كننده ‏اى نیست.

3- آیاتى كه از شفاعت دیگران با اذن خداوند یاد مى ‏كنند، مانند: «من ذا الذّى یشفع عنده الاّ باذنه» [328] ، چه كسى در نزد او (خداوند) شفاعت مى‏ كند مگر به اذنش؟

4- آیاتى كه شرایط شفاعت شوندگان را بیان مى‏كنند، مانند:

الف: شفاعت براى كسى است كه مورد رضایت خدا باشد. «ولا یشفعون الا لمن ارتضى» [329]

ب: براى ظالمان، دوستدار و شفیعى نیست. «ما للظّالمین من حمیم ولا شفیع» [330]

ج: فرشتگان براى كسانى كه ایمان آورده‏اند، دعا واستغفار مى‏كنند. «ویستغفرون للّذین آمنوا» [331]



با توجّه به آیات فوق، معلوم مى ‏شود كه شفاعت بى ‏قید و شرط نیست و شفاعت به اجازه و اذن خداست و شفاعت شونده، باید واجد شرایطى باشد و اگر كسى شرایط شفاعت را دارا نباشد، هر چند همسر پیامبر خدا باشد، مورد شفاعت قرار نمى‏گیرد. چنانكه همسر نوح و لوط علیهما السلام به علّت فسق، مشمول شفاعت نشدند.
«فخانتا هما فلم یغنیا عنهما من اللّه شیئاً و قیل ادخلا الّنار مع الدّاخلین» [332]

بنابراین شفاعتى سازنده است كه انسان را با اولیاى خدا پیوند دهد و مانع یأس او شود. ولى اگر ایمان به شفاعت سبب جرأت بر گناه گردد، همانگونه كه مسیحیان عقیده دارند كه عیسى فدا شد تا گناهان ما بخشیده شود، هرگز قابل قبول نیست.

سؤال: آیا شفاعتِ اولیاى خدا، به معناى ایستادن در برابر اراده‏ ى خدا نیست؟ كسى را كه خدا اراده كرده عذاب كند، پیامبر با شفاعت خود جلو آن اراده را نمى ‏گیرد؟
پاسخ: هم كیفر بدكاران و هم اجازه شفاعت به اولیاى خود، اراده و خواست اوست. بنابراین شفاعت اولیاى خدا، چیزى در برابر اراده‏ى الهى نیست.

سؤال: آیا شفاعت اولیاى خدا به این معناست كه رحم آنان از خدا بیشتر است. زیرا خدا مى‏ خواهد عذاب كند و اولیاى او شفاعت مى‏ كنند؟
پاسخ: هم وجود رحم در اولیاى خدا و هم اجازه‏ى استفاده از آن، از طرف خداست. بنابراین اوست كه با رحم و لطف خود، اجازه‏ى شفاعت مى‏ دهد.

سؤال: آیا شفاعت، اراده‏ى خدا را تغییر مى ‏دهد؟
پاسخ: اراده‏ ى خداوند در شرائط مختلف یك نوع نیست. اراده خدا بر كیفر گناهكار است، ولى اگر او توبه كند، قهرش را برمى ‏دارد. زیرا شرائط انسان گناهكار با انسان توبه‏كار فرق دارد. انسانى بخاطر محبّت و ارادت و اطاعت از اولیاى خدا در دنیا، مشمول شفاعت آنان مى‏شود و دیگرى كه مخالف آنان بوده، مشمول نمى ‏شود.

______________________________________________

اسباب بخشش گناهان در دنیا سه چیز است:
1- توبه. «الاّ الّذین تابوا واصلحوا وبیّنوا فاولئك اتوب علیهم وأنا التّواب الرّحیم» [333]
2- ترك گناهان كبیره. «ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفّر عنكم سیّئاتكم» [334]
3- حسنات و كارهاى نیك. «انّ الحسنات یُذهبنَ السیّئات» [335]
ولى در آخرت، راه بخشش فقط
شفاعت است.

______________________________________

پیام ها:

1- ترس از حضور در دادگاه الهى، بدون وجود هرگونه وكیل یا شفیعى، زمینه‏ ى تقویت تقواى الهى است.
«واتّقوا یوماً»
2- در برابر عقاید خرافى وباطل، با قاطعیّت برخورد كنید.
«لایقبل، لا یؤخذ»


318) بقره، 166.
319) مؤمنون، 101.
320) مرسلات، 36.
321) شعراء، 88.
322) ممتحنه، 3.
323) الحاقه، 29.
324) انبیاء، 28.
325) حدید، 15.
326) بقره، 254.
327) سجده، 4.
328) بقره، 255.
329) انبیاء، 28.
330) غافر، 18.
331) غافر، 7.
332) تحریم، 10.
333) بقره، 160.
334) نساء، 31.
335) هود، 114.


 

lord70

عضو جدید
سلام من چند وقت پیش سوره یوسف رو می خوندم
حضرت یوسف به خدا گفت خدایا از دام اینها نجات بدم (منظور زن ها بود)وگرنه تسلیمشون میشم بعد الان سوال من اینجاست که حضرت یوسف نمیتوانست مقابل زیبارویان مقاومت کنه و تسلیم واسیروشون نشه ؟ یا حتما باید خدا کمک میکرد؟
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
آیه 49 سوره مبارکه بقره

آیه 49 سوره مبارکه بقره

آیه 49 سوره مبارکه بقره

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 49 سوره مبارکه بقره


:gol::gol::gol::gol:


وَإِذْ نَجَّيْنَكُم مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَآءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَآءَكُمْ وَفِى ذَ لِكُمْ بَلَا ءٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ‏

و (نیز به خاطر بیاورید) آن زمان كه شما را از فرعونیان رهایى بخشیدیم، كه همواره شما را به بدترین وجهى آزار می‏دادند، پسران شما را سر می‏بریدند و زنان شما را زنده نگه مى‏داشتند و در این امر، براى شما آزمایش بزرگ و سختى از طرف پروردگارتان بود.

:gol::gol::gol::gol:

تفسیر نور

نکته ها:

«فرعون»، عنوان پادشاهان روم، «كسرى‏»، عنوان پادشاهان ایران و «خاقان» عنوان پادشاهان ترك بود. فرعونِ زمان حضرت موسى، رامسیس اوّل نام داشت كه مى‏گویند جسدش در موزه قاهره نگهدارى مى‏شود. «فالیوم ننجّیك ببدنك لتكون لمن خلفك آیة» [336]
واژه «یسومونكم» از ریشه «سوم» به معنى پى در پى دنبال چیزى رفتن است و
«یسومونكم سوء العذاب» یعنى شما را به صورت مداوم عذاب مى‏كردند. یكى از عذاب‏ها و شكنجه‏ها، كشتن پسران بود كه این امر، یا به خاطر خوابى بود كه در تعبیر آن به فرعون گفته بودند: تو به دست مردى از بنى‏اسرائیل از بین خواهى رفت، و یا به خاطر جلوگیرى از رشد بنى‏اسرائیل بود.

336) یونس، 92.

پیام ها:

1- - آزادى از سلطه‏ى طاغوت‏ها، از بزرگ‏ترین نعمت‏هاست. چنانكه خداوند از میان همه نعمت‏ها، نام آن را برده است.
«نجّیناكم»

2- بیان سختى‏ها و تلخى‏هاى گذشته، لذّت آزادى امروز را چندین برابر مى‏كند.
«یسومونكم ... یذّبحون ... یستحیون»
3- طاغوت‏ها، بدون اطرافیان قدرت ندارند.
«آل فرعون»
4- ناگوارى و آزادى، هردو وسیله‏ى آزمایش وتربیت هستند.
«بلاءٌ من ربّكم»
5 - محو نیروهاى دفاعى و توسعه‏ى نیروهاى رفاهى، كار فرعونى است.
«یُذبّحون ابنائكم و یستحیون نسائكم»
6- طاغوت‏ها براى حفظ نظام و سلطه‏ى خود، به هر نوع شكنجه‏اى دست مى‏زنند.
«یسومونكم، یُذبّحون»

 
بالا