آیا همه انسان هایی که می میرند فشار قبر دارند؟

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار



آیا همه انسان هایی که می میرند فشار قبر دارند؟


‏از بعضى احادیث استفاده مى‏شود که فشار قبر براى همه بدون استثنا وجود دارد، منتهى برای بعضى شدید است و کیفر اعمال محسوب مى‏شود، و برای برخی ملایم‏تر و به منزله کفاره گناهان و جبران کوتاهى‏ها است.(1) رسول اکرم‏صلى الله وعلیه وآله هنگام دفن صحابى معروف «سعد بن معاذ» فرمود: «هیچ مؤمنى نیست مگر این که فشار قبر دارد»(2)
امام صادق‏علیه‏السلام فرمود: «فشار قبر براى مؤمن کفاره ضایع کردن نعمت‏ها توسط او است».(3)
از روایات دیگر استفاده مى‏شود که بعضى از مؤمنان فشار قبر ندارند و بعضى از اعمال خیر سبب مى‏شوند که انسان فشار قبر نداشته باشد.
در حدیثى آمده: «هر کس به قرائت سوره زخرف مداومت کند، از فشار قبر در امان است».(4)
رسول الله‏صلى الله وعلیه وآله فرمود: «هر کس روزى صد مرتبه بگوید: لا اله الا الله الملک الحق المبین» از فقر و وحشت قبر در امان است، و درهاى بهشت برایش باز مى‏شود».(5)
در روایتى آمده: «کسى که رکوعش (در نماز) را به تمام و کمال انجام دهد، هیچ وحشتى در قبر برایش وارد نمى‏شود». حضرت صادق‏علیه‏السلام فرمود: «برخى را از اذان ظهر روز پنجشنبه تا اذان ظهر روز جمعه خداوند از فشار قبر پناه مى‏دهد». نیز فرمود: «کسى که چهار مرتبه حج به جا آورد، فشار به او نمى‏رسد».
امیرمؤمنان‏ على (ع) فرمود: «هر کس در هر جمعه سوره نساء بخواند، از فشار قبر در امان است».

استثنا در فشار قبر
این قبیل روایات ، گسترة روایاتى را که مى‏گوید فشار قبر براى همه است، محدود می کند، در نتیجه مى‏توان از این روایات استفاده کرد که بعضى از مؤمنان فشار قبر ندارند. خداوند توفیق مشمول رحمتش و در امان بودن از عذاب و فشار قبر را به همه ما عنایت فرماید.
در روایات، اسباب و عواملی برای عذاب و فشار قبر ذکر شده است، مانند: سخن چینی، بدرفتاری با خانواده، کمک نکردن به هم نوع، کفران نعمت، غیبت، سبک شمردن نماز و بی اعتنایی به ضعیف.
درباره «سعد بن معاذ» که گرفتار فشار قبر بود، پیامبر اکرم(ص) دلیلش را بدزبانی با اهل خانه ذکر فرمود.(6)
حضرت صادق‏علیه‏السلام فرمود: «برخى را از اذان ظهر روز پنجشنبه تا اذان ظهر روز جمعه خداوند از فشار قبر پناه مى‏دهد و کسى که چهار مرتبه حج به جا آورد، فشار به او نمى‏رسد».

عوامل جلوگیری کننده از فشار قبر
در روایات به برخی عوامل جلوگیری کننده از فشار قبر اشاره شده که عبارت اند از:
1ـ اعمال صالح؛ امام صادق(ع) می فرماید: «چون مؤمن وارد قبرش شود، نماز در جانب راست و زکات در طرف چپ او قرار می گیرد و نیکی بر او سایه می افکند و صبر در گوشه ای قرار گیرد. هنگامی که دو فرشته برای پرسش بر او داخل شوند، صبر به نماز و زکات و نیکی گوید: مواظب صاحب خود باشید و اگر شما عاجز از مواظبت او هستید، من از او مواظبت می کنم».(7)
2- اتمام رکوع؛ امام باقر(ع) می فرماید: «کسی که رکوعش را تمام و کمال به جا آورد، وحشت قبر او را نمی گیرد».(8)
3ـ کمک به همنوعان؛ امام صادق(ع) می فرماید: «کسی که غم و اندوه مؤمنی را بر طرف کند، خداوند غم و غصه آخرت او را بر طرف می کند و از قبرش در حالی که دلی شاد دارد، خارج می شود».(9)
4ـ چهار بار به حج رفتن؛ امام صادق(ع) می فرماید: «کسی که چهار حج به جا آورد، هیچ گاه او را فشار قبر نمی گیرد».(10)

5ـ مرگ هنگام نزول رحمت؛ امام صادق(ع) فرمود: «کسی که بین زوال شمس روز پنج شنبه تا ظهر روز جمعه بمیرد، خداوند او را از فشار قبر محافظت می کند».(11)
6ـ خیرات بازماندگان؛ امام صادق(ع) می فرماید: «میت در فشار به سر می برد اما به خاطر نماز برادرش خداوند قبر او را وسعت می دهد».(12)
7ـ نماز و استغفار و صدقه بازماندگان؛ پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «سخت ترین شب ها اوّل قبر است که می توانید با پرداخت صدقه به مردگان خود ترحم کنید. اگر مالی برای صدقه نداشتید، لااقل دو رکعت نماز بخوانید و به روح او هدیه کنید که خداوند از آن لحظه هزار فرشته به سوی قبرش می فرستد که با هر فرشته ای لباسی است و قبر او را از تنگی و فشار رهانیده و وسعت می بخشد».(13)
8ـ زیارت امام حسین(ع)؛ در روایت است که یکی از پاداش هایی که خداوند به زایر قبر امام حسین(ع) می دهد آن است که از عذاب و فشار قبر او را نجات می‌دهد.(14)


منابع:
سایت تبیان
منبع: پاسخگو، پرسش و پاسخ دینی
تنظیم: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی


1 - ناصر مکارم شیرازى، پیام قرآن، ج 5، ص 468.
2 - بحارالانوار، ج 6، ص 221.
3 - همان.
4 - سفینة البحار، ج 2 ص 397، ماده: قبر.
5 - شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ج 2، ص 397.
6 . علل الشرایع، ج 1، ص 360.
7 . بحارالانوار، ج 6، ص 230.
8 . همان، ج 85، ص 107.
9 . همان، ج 74، ص 386.
10 . سفینة البحار، ج 2، ص 397.
11 . همان.
12 . وسائل الشیعه، ج 1،‌ ص 655.
13 . سفینه البحار، ج 2، ص 47.
14 . کامل الزیارات، ص 143.
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
آيا عذاب و فشار قبر بر همين بدن مادى و دنيايى است؟ يا بر بدن مثالى؟

آيا عذاب و فشار قبر بر همين بدن مادى و دنيايى است؟ يا بر بدن مثالى؟

اصل عذاب قبر مورد اتفاق همه ى مسلمين و از ضروريات دين بود و هيچ جاى شك و ترديد باقى نماند، بنابراين اگر كيفيت آن و يا ديگر جزئيات آن به طور تفصيل روشن نشود در اصل عقيده ضررى نمى زند.
كيفيت عذاب قبر با كيفيت پرسش در قبر سرنوشت مشترك دارند و به دنبال سوال قبر، عذاب يا ثواب قبر به ميان مى آيد.
پس همان سه نظريه كه در ماهيت پرسش قبر مطرح بود، در اين جا نيز مطرح است. صاحبان اين سه نظريه هر كدام به دلايل شرعى يا عقلى يا خطابى تمسك كرده اند، كه د راين جا به هر كدام به صورت فشرده اشاره و نتيجه ى نهايى اخذ مى شود.
نظر اول. مربوط برخى از متكلمان است كه مى گويند عذاب قبر بر همين بدى مادى دنيايى است، مرحوم مجلسى در كتاب حق اليقين مى فرمايد: سوال و ضغطه و فشار قبر در اين بدن است.
[1] در كتاب بحار نيز مى فرمايد: و تضغط اجساد بعضهم و انما السوال و الضغطة فى الاجساد الاصلية...[2]
محقق حلى عذاب و فشار قبر را جسمانى مادى مى داند و به تحليل اشكالات آن پرداخته است.
[3]
مرحوم حمصى رازى: فرض را بر صحت عذاب و فشار مادى دنيايى گذاشته و از اشكالات و اعتراض ها پاسخ مى دهد و مى گويد اگر ما انسان ها به درك اين فشارهاى مادى در قبر پى نمى بريم ـ با وجود اين كه مادى اند ـ به خاطر اين است كه عذاب جسمانى مادى قبر مستدل به شرع باشد نه با مشاهده!!.
[4] يعنى درك اين پديده تعبدى باشد و نه حسى.
علامه ى شبّر مى فرمايد: آنچه از اخبار معتبر ظاهر مى شود اين است كه ضغطه ى قبر در بدن اصلى واقع مى شود.
[5]
در كتاب كفاية الموحدين صريحاً آمده است كه عقيده ى اهل شرايع حقه و هر كسى كه به آثار در اين خصوص (عذاب بر بدن عنصرى مادى) زياده از حد تواتر است كه بعضى از آنها ذكر مى شود.
از حضرت سلمان نقل شده كه فرمود: آماده باش براى نكير و منكر... و اگر شاك در دين باشى عمودى بر سرت زنند كه خاكستر شوى... - آن دو - ملك ميت را در قبر بنشانند. سائل گفت: آن دو ملك مردم را در قبورشان عذاب مى كند. فرمود: بلى.
[6]
در نهج البلاغه آمده:... پس زمين - ميت كافر را - فشار مى دهد تا استخوان هاى شانه هايش در هم فرو روند... مارها گوشت او را نيش زنند و استخوانش را بشكنند...
نشانيدن در قبر، درهم فرو رفتن استخوانهاى شانه و نيش زدن گوشت تنها با بدن عنصرى سازگارى دارد.
[7] چندين روايت ديگر نيز در ادامه ذكر مى كند.
نظريه ى دوم: عذاب و فشار قبر جسمانى ـ روحانى است، منتهى نه اين قبر و بدن ظاهرى دنيايى بلكه عذاب مربوط روح در قالب جسم مثال است.
از شيخ مفيد(رحمهم الله) راجع به عذاب قبر و كيفيت و زمان آن و اين كه آيا ارواج به اجساد هنگام عذاب بر مى گردند سوال شد.
در پاسخ فرمودند: سخن گفتن راجع به عذاب قبر تنها از راه شرع و نقل است نه عقل و ائمه(عليهم السلام) فرموده اند... اما عذاب كافر در قبر و نعمت مومن در قبر به اين گونه است كه خداوند روح مومن را در قالبى قرار مى دهد كه مثل و مانند قالب دنيايى او است و آن را در بهشتى از بهشت هاى خود متنعم نگه مى دارد تا روز قيامت. وقتى در صور دميده شد جسد او را كه در خاك كهنه و پاشيده شده را اعاده مى كند و به سوى جايگاه اش به بهشت جاويدان محشور مى كند... كافر نيز روحش در قالبى مثل و مانند قالب بدن دنيايى اش قرار مى گيرد و در جايگاهى مورد عذاب و عرضه ى آتش قرار مى گيرد تا روز قيامت پس جسدى را كه در قبر گذاشته برايش عود مى دهد و به عذاب آخرتى ابدى ملحق مى شود.
[8] در ادامه به آياتى كه عذاب و ثواب برزخى را مى رساند استدلال فرموده است.
مرحوم مجلسى نيز پس از نقل و بررسى روايات درباره ى عذاب قبر به اين نتيجه رسيده است:
بدان آنچه از آيات و روايات مستفيضه و ادله ى قطعى بر مى آيد اين است كه روحى آدمى داراى ايمان خالص باشد يا به حال خودش واگذاشته مى شود اگر مستضعف است... پس روح تعلق مى گيرد به جسد مثالى لطيف كه در ظاهر شباهت كامل به بدن هاى اصلى دنيوى دارد و تنعّم و عذاب روح در همين بدن مثالى خواهد بود و بعيد نيست كه روح بر اثر پاره اى از آلامى كه بر بدن اصلى وارد مى شود نيز متألم گردد، چون پيش از مرگ به آن تعلق داشته است... ثواب قبر، عذاب قبر، گسترش و تنگى قبر، پرواز روح در هوا، ديدن خانواده، مشاهده ى ائمه ى طاهرين(عليهم السلام) به شكل خودشان و... با همين بيان راست و موزون مى آيد. پس مراد از قبر كه در اكثر اخبار آمده جايگاه روح در عالم برزخ است و اين مطلبى است كامل و تمام چه روح را جسم لطيف بدانيم چه مجرّد.
[9] وبا وجود اين كه اجساد مثالى در اخبار معتبره ى مورد تأييد با اخبار مستفيضه وارد شده است چاره جز قايل شدن به بدن مثالى نيست.[10]
مرحوم ملاصدرا و پيروان مكتب او با بهره گيرى از حركت جوهريه و اثبات عوالم سه گانه ى (طبيعت، عالم برزخ مثال، عالم مجردات) به تحليل و تبيين عذاب و سوال در قبر پرداخته اند; مى توان گفت آنچه بر اين جسد دنيوى پس از مرگ يم آيد از قبيل مقبور بودن و فشار و وحشت و هجوم حشرات بر روح مجرد وارد مى شود، زيرا هويت محفوظ است و لو به اعتبار گذشته از قبيل «و آتو اليتامى اموالهم» (يعنى جسم و بدنِ بالغ يتيم مسلماً غير از آن جسم و بدنِ دوران كودكى است، اما قرآن كريم مى فرمايد: اموال يتيم را كه سال ها پيش به امانت داشتى حالا به او برگردان يعنى وحدت شخصيت و روح موجب شده به اين دو بدن و جسم متفاوت لفظ و شخصيت يتيم اطلاق مى شود).
پس بُعدى ندارد كه جسد دنيوى با جسد برزخى يكى باشند هر چند عذاب قبر و ثواب قبر بر جسد برزخى است زيرا اين جسد دنيايى از بين مى رود و مسايل برزخ ادامه دارد.
[11]
aنظريه ى ملاصدرا در اين بخش مبتنى بر اين امر است كه روح انسانى به كمك قوه ى خيال در دنياى مادى لذت ها و آلام را درك مى كند، و قوه ى خيال يك وجود مستقل است كه پس از مرگ نيازى به بدن مادى ندارد بلكه همراه روح است و روح به واسطه ى اين قوه از صورت هاى ماديات لذت و يا زحمت مى بيند.
بنابراين وقتى انسان مرد، با قوه ى خيال خود را مفارق و جداى از دنيا مى يابد، همان گونه كه در دنيا با همان صورت به واسطه ى خيال خود را درك مى كرد، وقتى در قبر گذاشته شد، خود را با همان صورت در قبر مى يابد و با اين واسطه دردها و عقوبت ها و يا لذت ها را در مى يابد. و اين است معنى حديث: كه قبر باغى از باغ هاى بهشت يا حفره ى از حفره هاى جهنم است. پس قبر حقيقى همين هيئت ها و صورت ها است.
[12]
مشروح نظريه ى دوم در منابع گوناگون آمده است.
[13]

 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
آيا عذاب و فشار قبر بر همين بدن مادى و دنيايى است؟ يا بر بدن مثالى؟

آيا عذاب و فشار قبر بر همين بدن مادى و دنيايى است؟ يا بر بدن مثالى؟

نظر سوم: عذاب و فشار قبر را نتيجه و تجسم اخلاق مذموم و عقايد باطل مى داند مى گويند: آنچه موجب درد و تأثر در نفس و جان آدمى مى شود، اين ضربه هاى كه به بدن مادى وارد مى شوند نيست، بلكه در حقيقت و بالذات صورت هاى اين امور است، چنان كه اگر اين صورت هاى دردآور از راه هاى غير مادى هم به نفس و جان آدمى برسند انسان دردمند و اندوهگين مى شود، پس ضغطه ى قبر و عذاب آن از اين دست است پس گشايش و تنگى قبر تابع شرح و ضيق صدر انسانى است.[14]
هر گاه كسى با بصيرت باطنى در اين دنيا نگاه كند، دنيا را پُر از گونه هاى موذى ها و درندگان مى يابد مانند شهوت، غضب، مكر و... كه اگر كسى لحظه اى از آن ها غافل شود او را نيش خواهند زد، اما بسيارى مردمان به خاطر مشغوليت به دنيا از اين بينايى محروم اند وقتى پرده ها برداشته شد و انسان در قبر گذاشته شد اين ها را مى بيند و اين امور به تناسب خود به صورت و اشكال تمثل مى يابند....
پس همين است عذاب قبر اگر ميت شقى باشد و در مقابلش نعيم قبر است اگر ميت سعيد باشد.
[15]
مستند اين نظر آيات و رواياتى است كه دلالت بر تجسم اعمال دارند، مانند:
كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مى خورند (در حقيقت) تنها آتش مى خورند.
[16]
روزى كه هر كس، آنچه را از كار نيك انجام داده حاضر مى بيند.
[17]
اين ها همان اعمال شما است كه به سوى شما برگشت داده شده است.
[18]
در مقام تمثيل نظر سوم مى توان گفت: فرض كنيم بدن يك انسان را براى شكنجه و عذاب با ماشين زير فشار و تنگناه بگذارند. او در اين حالت احساس رنج و ناراحتى مى كند و مى گويد سخت در فشار هستم چنانچه درجه ى فشار افزايش يابد استخوانهايش مى شكند گوشت هايش كوفته و سرانجام مى ميرد.
در فرض ديگر هر گاه يك شخص پاك و نجيب و با احساس در جامعه مورد تهمت سنگينى قرار گيرد و بدون اين كه گناهى كرده باشد مطرود و مورد تحقير قرار گيرد و مجبور به كناره گيرى و ترك شهر شود خواهد گفت بسيار در فشار هستم و ادامه ى اين وضع روانى او را بكشد. هر دو شخص در تنگنا بوده اند، اما يكى مادى و ديدنى ديگرى باطنى و غير محسوس.
[19]



[1]
. حق اليقين، ص 473.
[2]. حق اليقين، عبدالله شبّر، ص 399، به نقل از بحار الانوار.
[3]. المسلك فى اصول الدين، علامه ى حلى، ص 140 ـ 138.
[4]. المنقذ من التقليد، 2 / 198.
[5]. حق اليقين، 2 / 389.
[6]. كفاية الموحدين، 3 / 42 ـ 241; حق اليقين، علامه ى شبّر، ص 383.
[7]. همان.
[8]. مصنفات شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، 7 / 63، المسائل السرويه، مسأله 5; حق اليقين، عبدالله شبّر، 2 / 400; بحار الانوار، 6 / 272.
[9]. بحار الانوار، 6 / 270.
[10]. همان، 6 / 271.
[11]. عيون مسايل نفس و شرح آن، استاد حسن حسن زاده، 2 / 455 ـ 453.
[12]. الحكمة المتعاليه، 9 / 219 ـ 218; عيون مسايل نفس، 2 / 366.
[13]. معاد فلسفى، 1 / 261; معاد ربانى، محمد رضا ربانى، ص 64.
[14]. علم اليقين، فيض كاشانى، 2 / 1069.
[15]. همان، 2 / 1077.
[16]. نساء / 10.
[17]. آل عمران / 30.
[18]. بحار الانوار، 3 / 90.
[19]. گفتار فلسفى معاد، 1 / 260.
 

Similar threads

بالا