آکواریوم من ......

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دوستان

امیدوارم این تاپیکی رو که می‌زنم مفید باشه و بتونم ادامه‌ش بدم و امیدوارم دوستانی که نسبت به این موضوع علاقه‌مند هستن من رو در این مهم کمک می‌کنن

در مرحله اول ازتون می‌خوام فکر کنین که آیا نظراتمون رو در مورد نوشته‌ها در همین تاپیک قرار بدیم و یا تاپیکی موازی با همین تاپیک بزنیم و در اونجا به بحث و گفتگو بشینیم ( برا اینکار پیام عمومی بدین اینجا اسپم نشه ) و یا خودتون اگه اینکار رو کنین ممنون می‌شم ( تاپیکی موازی بزنین :gol: )

و حال بحث اصلی من در مورد بررسی چند کتاب و استفاده از اون‌ها و شخصیت‌هایی که ما داریم، افکارمون و ... بحث به میان آوردم و بیشتر چیزهایی رو که دیدم و خود افکارم رو بیان می‌کنم و امیدوارم که حداقل برای خودم مفید باشه

:gol:

از دوستان خواهش دارم برای هر گونه بحثی در پیرامون این موضوع، در این تاپیک شرکت کنن - بحث پیرامون " آکواریوم من..." -
 
آخرین ویرایش:

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
راز

راز

گاه کتاب "راز" را باز می‌کنم و به نوشته‌هایش نگاه می‌کنم، گاه به فیلمش نگاه می‌کنم، البته ناگفته نماند فیلم دوبله شده‌ی آن سانسور شده و من هرگز طرفش نرفتم، همان زیر نویس کافیست، دگر یاد گرفته‌ایم، بدون زیر نویس هم کافیست
به این می‌اندیشم، این کتاب برای چه اشخاصی نوشته شده و این فیلم برای چه افرادی؟ گاه به دو رو بر خودم نگاهی می‌اندازم، افرادی امیدوار با تفکرات جالب، افرادی افسرده با ذهنی بسته، افرادی که نمی‌توان به دورنشان رفت و افراد و افراد و افرادهای دیگر که همگی کم و بیش در زندگی با این همه افراد برخورد داشته‌ایم.

راه درازی نرویم، افراد را به من، و شما افراد را به خود خلاصه کنید، چگونه فردی هستید و چگونه می‌اندیشید؟ به فضای اطراف خود چگونه نگاه می‌کنید و چه چیزهایی می‌بینید؟ دیگران را چطور قضاوت می‌کنید و در سر چه می‌پرورانید؟ به من نگویید، من نوعی تنها برای خودم هستم، نه نیستم، برای خودم نیستم، افرادی در زندگی دارم که می‌توانم آنها را یا شاد کنم یا افسرده و یا حالاتی دیگر

بحث را در این پست به درازا نمی‌کشم، چون هر چیز نیاز به مقدمه‌ای دارد و من هم اکنون تنها سر فصلی را باز کردم به عنوان "آکواریوم من"، کتاب راز را خوانده‌اید ؟ خوشحالم! نخوانده‌اید ؟ مهم نیست، بخوانید، حوصله ندارید ؟ باشد، پست‌های مرا بخوانید

بارها شنیدم، شنیدیم، هر انچه را که طلب می‌کنیم و در ذهن می‌پرورانیم، بدست خواهیم آورد

اکنون، در این تاپیک این سر فصل را باز می‌کنم و نظریات خودم رو می‌گم، باشد که خودم از آنها بهره بگیرم چون اکنون همانند شخصی هستم که خارج از خودم به قضیه نگاه می‌کنم
سامرست موآم، نویسنده انگلیسی می‌گوید: « لحظه‌هایی هست که من به جنبه‌های مختلف روح خودم با شگفتی نگاه می‌کنم، می‌بینم که من واقعن از چند آدم مختلف ساخته شده‌ام، و آن‌که در حال حاظر دست بالا را دارد بعد از مدتی عاقبت جای خود را به دیگری می‌دهد. اما کدام یک از اینها من واقعی است؟ تمام آنها یا هیچ‌کدام ؟ »

این نوشته را ببینید: " هر آنچه را که طلب می‌کنیم و در ذهن می‌پرورانیم، آن را بدست می‌اوریم"
قانون جذب که یادتان هست، جذب می‌کنیم، حال به نوشته‌ی من فکر کنید، تا دیگر نوشته‌‌هایم را روز به روز در این تاپیک ادامه دهم

جاوید شریفی

Feb.07.2010

پ.ن : چطور درباره قانون جذب فکر می‌کنین ؟ و زندگی خودتون رو بر چه اساسی پیش می‌برین
ادامه پست‌هام در این زمینه و قسمتی نیز درباره شناخت خوده آدمی درباره خودش و رفتار متقابله

:gol:
 
آخرین ویرایش:

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام جاوید جان خواهش میکنم ازت حتما یک عکسی از کتاب یا فیلم مذکور رو برای لمس بهتر قرار بده یا حداقل اسم انگلیسی شم قرار بده تا بتونیم اطلاعات تکمیلی رو هم از نت سرچ کنیم:gol: ولی کارت خیلی قشنگه ادامه بده
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نویسنده برای چه شخصی می‌نویسد ؟

نویسنده برای چه شخصی می‌نویسد ؟

نگاهی به نام نویسنده می‌اندازم، نگاهی به کشورش، نگاهی به کشورم، نگاهی به کودکان مختلف و بزرگسالان ِ مختلف. دلم می‌خواهد بدانم نویسنده برای چه شخصیتی می‌نویسد.

در حال مطالعه کتاب "وضعیت ِ آخر" از "توماس هریس" هستم، کتاب‌های مشابه هم قبلن خوانده‌ام ولی این تفاوت زیادی دارد، ولی باز سوالی دارم، برای چه شخصی نوشته شده؟

دیروز از بالغ آلوده شده خواندم و اکنون از بالغ طرد شده. شرمنده، هنوز معنای بالغ و کودک و والد رو مطرح نکرده‌ام، پس وارد این بحث نشویم تا زمانش برسد

مثالی می‌زنم. بارها سخنان کودکانی را خوانده‌اید که حرفای خیلی جالبی زده‌اند و ما را به شگفتی وا مي‌دارند، کودکی که به اصرار پدر و مادر به او قبولانده می‌شود که در جواب دعایی کن حتمن بگوید "خدایا، تمامی بیماران را شفا بده" یا بگوید "خدایا عجل لولیک الفرج" گوید، این کودک با خواندن این گونه کتاب‌ها چه تفکراتی را پیش رو خواهد گرفت؟ اصلن تفکری خواهد کرد. کودکی در خانواده‌ای دیگر آزادانه بازی می‌کند، در بدها را یاد می‌گیرد، خوب‌ها را یاد می‌گیرد، هم از طریق کودک خود هم والد خود و سپس از طریق بالغ خود به تجزیه و تحلیل مسئله خواهد پرداخت، اگر از این کودک بخواهند دعایی بنویسد، به حتم حرفی از خود خواهد زد، من ذهن این کودک را نمی‌توانم بخوانم، چون این کودک ذهنی مستقل دارد و تصمیمی بر اساس بالغ خود خواهد گرفت. پس دعایی خواهد کرد متفاوت از هر آنچه که ما شنیده‌ایم


بررسی بیشتر این قضایا نیاز به مطالعه یا پیش گفتاری از کودک – والد – بالغ دارد که بعدها در همین تاپیک آنها را بیان خواهیم کرد و به بررسی این قضایا خواهیم پرداخت!

آیا یک شخص دارای پریشانی روانی حاد قادر به خواندن این کتاب‌ها هست؟ یک شخص نسبتن بیمار چی؟ این کتاب تنها برای پزشکان ما نوشته شده؟ یا یک شخص عادی نیز قادر به خوندن این کتاب‌ها هست.
هر کس می‌تواند کتابی بخواند، ولی سوال اینجاست که چه کسانی می‌توانند از خواند هر کتابی بهره‌ی مفید را ببرند و در حقیقت نویسنده برای چه افرادی کتاب می‌نویسد؟

جاوید شریفی
Feb . 08 . 2010
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گلم اینجا فقط مربوط به خودته یا ماهم میتونیم مطلب بذاریم یعنی فقط آکواریوم خودته؟
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گلم اینجا فقط مربوط به خودته یا ماهم میتونیم مطلب بذاریم یعنی فقط آکواریوم خودته؟


حامد جون سلام
خوبی ؟

راجع به موضوعی که بیان کردی، هر کس مطلب هم جوار و مفیدی داره می‌تونه بزاره
ولی اگه بحث در رابطه با موضوعات گفته شده هستش و بیان عقاید در این موضوع هستش میتونین به تاپیک بحث در پیرامون این مهم ( تاپیکش توی امضام هست ) مراجعه کنی

اونجا کلی بحث کردیم

دوست دارم اینجا اگه مطلبی قرار داده میشه طبق روال همین تاپیک باشه و به نظم جلو بره، یا مثلن در تاپیک مباحثه، با هم بحث کنیم و نتیجه‌گیریهامون رو در قالب یه نوشته اینجا بیان کنیم
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم این کتاب رازو دارم
البته تا نصف خوندم:دی
ولی 2 سال پیش فیلمشو دیدم
یه کتاب دیگه ای هم داره که بهش میگن راز 2 کتاب سپاسگذاریه
مثل همون نامه نوشتن به خدا
2 بخشه سپاسگذاری روزانه و پیش از موعد
من که حس میکنم خیلی موثره
حالا هر کسی یه نظری داری :دی
 

Parisa R

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام جاوید جان خواهش میکنم ازت حتما یک عکسی از کتاب یا فیلم مذکور رو برای لمس بهتر قرار بده یا حداقل اسم انگلیسی شم قرار بده تا بتونیم اطلاعات تکمیلی رو هم از نت سرچ کنیم:gol: ولی کارت خیلی قشنگه ادامه بده


 

negin1313

عضو جدید
باید بدونیم که هر فکری نوعی نیرو هست افکار زنده هستند و شکل و رنگ دارند وبه ما

میچسبند و هیچ جوری ناپدید نمیشن پس ما اوضاع و احوال خودمون رو با افکار و خواسته

های دور و نزدیک خودمون میسازیم .
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آکواریوم من

آکواریوم من

در اندیشه‌ی آن هستم که آکواریومی تهیه کنم، مقداری پول بابت خرید آن پرداخت می‌کنم. تمامی اندیشه‌های خود رو در این قرار می‌دهم که این آکواریم دارای ماهی‌های سالم و رنگارنگ هستش، بازتابش نور آن قشنگ، و زیبایی خاصی به نمای خونه می‌دهد

هدف ما تعیین شدست، درخواست آکواریومی زیبا دارای نمایی مطلوب، ماهی‌های سالم، بازتابش تصویر آب .... بهتر بگم، یک آکواریم عالی


آکواریوم من .... خالیست

خوب، شخصی رو در نظر بگیرین که خواسته بالا رو درخواست کرده، به حتم ما مسئول کارایی هستیم که انجام می‌دهیم، حال شخص توانسته آکواریومی رو تهیه کند، آنرا در قسمتی از فضای خانه قرار داده

روزها اندیشه این رو در سرش می‌پرورانه که این آکواریوم عالیست، ماهی‌های زیبایی توی اون هستن، و تنها با خیال‌پردازی – فکر و اندیشه با خیال‌پردازی فرق داره - قصد داره به هدفش برسه

سرانجام آکواریوم این چنین است، ماهی‌های درون آکواریوم بیمار می‌شن، همگی خواهند مرد، آب می‌گندد، سنگ‌ها و شیشه آکواریوم جلبک می‌زند، درخت‌های زینتی می‌گندد، فضای خونه رو بوی بده آکواریوم می‌گیره، در حقیقت تنها با خیال‌پردازی نمی‌توان به مطلوب رسید بلکه خود رو باید در راستای هدف قرار داد، خود رو همسو و هم‌جهت با هدفمون قرار بدیم. خیال‌‍پردازی تشابه زیادی با افکار منفی داره، در حقیقت ذهن ما آلوده‌ی خیالات شده و این خیالات نمی‌تونه افکار مثبتی رو جذب کنه.


آکواریوم من .... زیباست

هدفم را تهیه‌ی آکواریومی زیبا قرار دادم و برای رسیدن به این مهم تلاش خودم رو کردم. افکار من اینگونه هست که قادر به نگهداری ماهیان به صورت حرفه‌ای هستم، قادر به پذیرفتن این مسئولیت هستم.

آکواریومی تهیه می‌کنم، در واقع می‌خرم، اون رو بخوبی شستشو می‌دهم، چون هدف من داشتن آکواریوم سالم هستش، سنگ‌هایی رو که از قبل شستشو دادم درون آکواریوم قرار می‌دم. آکواریوم رو پر از آب می‌کنم و بعد از چند روز گیاهانی رو که با مواد اولیه ضد عفونی کردم درون آکواریوم قرار می‌دم.

آکواریوم نیاز به فـیلتراسیون قوی و دمای مناسب داره. گیاهان نیاز به نور جهت رشد و تولید اکسیژن دارند. پس فـیلتراسیون، دمای مناسب و نور مناسب رو آماده می‌کنم. ماهیانی رو که با هم سازگاری دارند و همینطور مطابق با سلیقه‌ی من هستن تهیه می‌کنم و با احتیاط کامل درون آکواریوم قرار می‌دهم. ماهیان نیاز به اکسیژن دارند، قسمتی از اکسیژن توسط گیاه‌های درون آکواریوم تهیه می‌شود و این آیا کافیست ؟ پس فـلتراسیون رو طوری تنظیم می‌کنم که علاوه بر پاک سازی قوی آب، اکسیژن مناسب رو هم تهیه کنه. گیاهان، ماهیا، سنگ‌ریزه‌ها، فـیلتراسیون، نماهای اکواریوم، نور‌دهی و همه و همه رو طوری تنظیم می‌کنم که مطابق با هدف من باشن. در اینصورت ماهیانی سالم خواهم داشت، آب هرگز آلوده نخواهد شد، گیاهان از بین نمی‌روند، چون من اینجا هستم و هدفم مشخص


پ.ن: این بحث رو بیان کردم که افکار مثبت رو با خیال‌پردازی قاطی نکنیم، وقتی ما هدفی رو برای خودمون در نظر می‌گیریم، همونطور که مشخصه این موضوع و هر شخصی می‌دونه، باید مقدار تلاشی هم برای رسیدن به هدفمون انجام بدیم، این همون قرار دادن خودمون در راستا و هم‌جهت با هدف هستش. وقتی ما می‌دونیم آکواریومی سالم و زیبا می‌خواهیم، در حقیقت اکنون اون رو داریم، و برای کماکان داشتنش، تلاشمون رو می‌کنیم. افکار مثبت به ما شور و نشاط و امید می‌دهد و این امید و شور نشاط باعث می‌شه تلاش مفید‌تری داشته باشیم

- بحث‌های مربوطه رو در تاپیک مباحثه بیان می‌کنم -


جاوید شریفی

Feb . 09 . 2010
 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
سلام اقا جاوید (داداشی خودم جوجویی)
ممنو ن از تاپیک زیبات
واقعا من رو به فکر وا می داره
من متاسفانه کتاب راز رو مطالعه نکردم
و فیلمش رو هم به صورت کامل ندیدم
دست شما درد نکنه چون واقعا دوست داشتم
راجع بهش بدونم و این که راجع بهش بحث بشه
مممممممممممممنووووووووووووووووووون
دست گلت ندرده
موفق باشی
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام. به دعوت یکی از دوستان از من خواسته شد که نظر خودم رو عرض کنم.من هم اطاعت امر میکنم و عرایضی در این مورد خدمت دوستان بیان میدارم باشد که موجب تکدی خاطر بعضی از دوستان نشده و صرفآ بعنوان یک نظر محل بحث داشته باشد.
تاپیک اکواریوم من یکی از نادر ترین تاپیکها در حوزه اندیشه و فرایند های ذهن و خود بهبود سازی است. اما متاسفانه کاربران این باشگاه به تنها چیزی که اهمیت نمیدهند , همین بحث خود بهبود سازی است. همه اعضاء صاحب ادعا هستند و هر کس بنوعی خودش را عقل کل میداند. این بحث سبز و سفید و سیاست و جناح بندی ها هم که بعد از انتخابات در این باشگاه راه افتاده , همه توان مهندسی و علمی این باشگاه رو زیر سئوال برده و از این باشگاه فقط یک اسم بجا مانده و محتوای علمی آن بکلی فدای سیاست بازی و اینجور مسائل شده و ظاهرآ پایانی هم برایش متصور نمیتوان شد.
شما دارید از قدرت ذهن صحبت میکنید , یکهو یکنفر با یک امضای سیاسی وارد گود میشه و همه رشته های علمی بحث رو پنبه میکنه و میره و خیلی ها هم بلافاصله باران امتیاز و تشکر رو نثارش میکنند و بیچاره اون عده کاربر علاقمندی که شوکه میشن و معلوم نمیشه که کی چی گفت و چی شد.
یه عده ای هم وارد بحث میشن و از هر سخنی دنبال بهانه ای میگردن که بحث رو سیاسی اش بکنند و یا آلوده ظنز میکنند و باز ادامه همان شوک ها و سر در گم شدن های هر روزه.
همین فردا هم ممکنه یکی یه جوابیه بزنه با این مضمون که شما دارید ذهن مردم رو مغشوش میکنید و این گناه کبیره هست و هزار و یک نظریه من در اوردی که با دیدن این برنامه ها لاجرم دشارژ شده و انگیزه خوتونو از دست میدهید.
سخن کوتاه اینکه در حال حاضر بیماری کاستی توجه گریبان همه جوانهای ما را گرفته و علم گریزی بیداد میکنه .
من در بخش مدیریت و روانشناسی در همین باشگاه مطالب دو جلد کتاب را خلاصه میکنم و مثلا در دو صفحه براشون چاپ میکنم . بلافاصله جواب میدن که : خیلی مفصله . خلاصش بکن تا جوونا بتونن بخونن.
ولی اونجا که مثلا میخوان از سبز و زرد و سفید و سیاه بگن , حتی حاضرند سیصد صفحه را هم بخوانند و هم بنویسند.
با این بضاعت انسانی موجود و با این ذهنیت های مغشوش و پریشان و سر در گم شما در این تالار( اکواریوم من) روزگار سختی در پیش خواهید داشت و فکر نمیکنم این فضا اجازه بده که شما بتونید این علم ارزشمند را به جوانان بشناسانید.
یکی از کاربرها در امضایش نوشته : تا ملت خرند رندان خر سواری میکنند. و به خاطر همین امضاء بیش از هزار تا تشکر و امتیاز گرفته. حالا شما بنا دارید به این ادمها از علم واقعی صحبت کنید و از رمز و راز های شگفت انگیز ذهن انسان مباحث مشترک بگذارید؟
عالیترین مقالات مدیریتی و روانشناسی را که برای استفاده تاپیک میزنم حداکثر 100 نفر میبینند ولی هیچگاه یکنفر پیدا نمیشود که یک نظر برایش بدهد. در خالی که این تاپیک های جلف و بی محتوایی که زده میشود , در عرض یک هفته بیش از هزار نفر بیننده و یک سوم ان هم نظر دهنده دارد.
با عرض معذرت من تا همین مقدار را برای بیان مقصودم کافی میدانم و ازاینکه به من اجازه دادید تا نظر خودم را بیان کنم بسیار ممنونم.
 

Parisa R

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
harfhaayee ke bayad begam hatta age farsi nadashte basham

harfhaayee ke bayad begam hatta age farsi nadashte basham

با سلام. به دعوت یکی از دوستان از من خواسته شد که نظر خودم رو عرض کنم.من هم اطاعت امر میکنم و عرایضی در این مورد خدمت دوستان بیان میدارم باشد که موجب تکدی خاطر بعضی از دوستان نشده و صرفآ بعنوان یک نظر محل بحث داشته باشد.
تاپیک اکواریوم من یکی از نادر ترین تاپیکها در حوزه اندیشه و فرایند های ذهن و خود بهبود سازی است. اما متاسفانه کاربران این باشگاه به تنها چیزی که اهمیت نمیدهند , همین بحث خود بهبود سازی است. همه اعضاء صاحب ادعا هستند و هر کس بنوعی خودش را عقل کل میداند. این بحث سبز و سفید و سیاست و جناح بندی ها هم که بعد از انتخابات در این باشگاه راه افتاده , همه توان مهندسی و علمی این باشگاه رو زیر سئوال برده و از این باشگاه فقط یک اسم بجا مانده و محتوای علمی آن بکلی فدای سیاست بازی و اینجور مسائل شده و ظاهرآ پایانی هم برایش متصور نمیتوان شد.
شما دارید از قدرت ذهن صحبت میکنید , یکهو یکنفر با یک امضای سیاسی وارد گود میشه و همه رشته های علمی بحث رو پنبه میکنه و میره و خیلی ها هم بلافاصله باران امتیاز و تشکر رو نثارش میکنند و بیچاره اون عده کاربر علاقمندی که شوکه میشن و معلوم نمیشه که کی چی گفت و چی شد.
یه عده ای هم وارد بحث میشن و از هر سخنی دنبال بهانه ای میگردن که بحث رو سیاسی اش بکنند و یا آلوده ظنز میکنند و باز ادامه همان شوک ها و سر در گم شدن های هر روزه.
همین فردا هم ممکنه یکی یه جوابیه بزنه با این مضمون که شما دارید ذهن مردم رو مغشوش میکنید و این گناه کبیره هست و هزار و یک نظریه من در اوردی که با دیدن این برنامه ها لاجرم دشارژ شده و انگیزه خوتونو از دست میدهید.
سخن کوتاه اینکه در حال حاضر بیماری کاستی توجه گریبان همه جوانهای ما را گرفته و علم گریزی بیداد میکنه .
من در بخش مدیریت و روانشناسی در همین باشگاه مطالب دو جلد کتاب را خلاصه میکنم و مثلا در دو صفحه براشون چاپ میکنم . بلافاصله جواب میدن که : خیلی مفصله . خلاصش بکن تا جوونا بتونن بخونن.
ولی اونجا که مثلا میخوان از سبز و زرد و سفید و سیاه بگن , حتی حاضرند سیصد صفحه را هم بخوانند و هم بنویسند.
با این بضاعت انسانی موجود و با این ذهنیت های مغشوش و پریشان و سر در گم شما در این تالار( اکواریوم من) روزگار سختی در پیش خواهید داشت و فکر نمیکنم این فضا اجازه بده که شما بتونید این علم ارزشمند را به جوانان بشناسانید.
یکی از کاربرها در امضایش نوشته : تا ملت خرند رندان خر سواری میکنند. و به خاطر همین امضاء بیش از هزار تا تشکر و امتیاز گرفته. حالا شما بنا دارید به این ادمها از علم واقعی صحبت کنید و از رمز و راز های شگفت انگیز ذهن انسان مباحث مشترک بگذارید؟
عالیترین مقالات مدیریتی و روانشناسی را که برای استفاده تاپیک میزنم حداکثر 100 نفر میبینند ولی هیچگاه یکنفر پیدا نمیشود که یک نظر برایش بدهد. در خالی که این تاپیک های جلف و بی محتوایی که زده میشود , در عرض یک هفته بیش از هزار نفر بیننده و یک سوم ان هم نظر دهنده دارد.
با عرض معذرت من تا همین مقدار را برای بیان مقصودم کافی میدانم و ازاینکه به من اجازه دادید تا نظر خودم را بیان کنم بسیار ممنونم.


salam bebakhshid farsi nadaram...

mamnonam az nazare shoma ... vali agar gharare azadi bashe va haghe entekhab bezarid hame nazareshono began va azad bashan, dar nahayat ham in bahse kheili kheili mofide topic mitooneh bitaraf toye zehne tak take bacheha tahlil beshe va khodeshon be ghezavat o javab beresand...aslan mahiate intor harekat haye darooni hamin entekhabe doroste , har kasi be andazeye zarfiatesh az in bahs bardasht mikone

engar ke ye oghianose azime, har kasi zarfi dare , yeki faghat harf mizane ke ajab abe khalesi, yeki mahve zibayeesh mishe, onhayee ham ke mikhan sahmi dashte bashand ba zarfhaye kochiko bozorg sar miresand, yeki ye livan por mikoneh, yeki ye satl, yeki tanker miare, yeki ham peida mishe ke az on manba baraye khodesh lolekeshi mikoneh!!!

motmaen bashid har kasi varede in topic mishe amadegi dashet vagarna in bahse be soraghesh nemiomad...age raaz ro dide bashid mibinid ke baraye avaz shodan har chizi be jaye mokhalefat behtare rahe dorost ro ravaj bedid, pas begid, post bezanid va nazarate mosbate khodetoon ro onghadr benevisid ta manfi ha toosh hal she!!

bazam bebakhshid ke farsi nadashtam....hatman miam inja va az ravesh haye jadidi ke toye ketab "kelid" khondam baratoon minevisam......

ashegh bashid........avval asheghe khodetoon
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
salam bebakhshid farsi nadaram...
mamnonam az nazare shoma ... vali agar gharare azadi bashe . . .

ashegh bashid........avval asheghe khodetoon
از ابراز نظر شما ممنونم. ظاهرآ عرایض قبلی من دقیقآ روش دقت نشده. نظر من اینه که نباید در تالار آکواریوم با دید سیاسی وارد بشیم ( منظورم برخی از کاربران از هر جناح هستند) و از هر مقوله ای که مطرح میشه بهره برداری سیاسی بکنیم. باید روحیه و ذهنیت کاملآ علمی داشته باشیم و سیاست رو بگذاریم برای سایر وقتها و طرح در سایر تالار ها. این که ربطی به ازادی نداره. آزادی این نیست که ما بدون توجه به جنس دانش و علم فقط بخاطر اینکه به آزادی انسان اعتقاد داریم همه جا با دید سیاسی سرک بکشیم و اهمیتی هم به کیفیت آن فرآیند ها ندهیم. من عرض کردم که اگر این کاربران اجازه بدهند که تو این آکورایوم مطالب رنگ و بوی صد در صد علمی داشته باشه کار به نتیجه میرسه.از سوی دیگر :
نه اینست که خیلی ها نمیخواهند تا بفهمند بلکه آنها نمیتوانند بفهمند. یکی هست که کج راه میرود و یکی هم هست که راه را کج میرود. این دو نوع راه رفتن به یک اندازه خطا نیستند. اونی که کج راه میرود شاید مشکلی در پایش هست . اما این دومی که راه را کج میرود , مشکل بدنی ندارد , بلکه او عامدا این کار را میکند که البته نابخشودنی و خطا ست. اختلاف در طرز عمل نشان میدهد که محیط تعیین کننده روش نیست بلکه این انسان است که روشها را انتخاب و عمل میکند که وظیفه دارد تا درست عمل کند.
مباحث شما بقدری علمی و سنگین هست که نیاز به تمرکز صد در صد دارد و لازم هست تا کاربران دقت بکنند. مثلا شما از جاذبه حرف میزنید و یکی از کاربران میخواهد اتوبوس واحد را با استفاده از قدرت جاذبه اش سریعآ به ایستگاه بکشاند . این حرف یعنی اینکه ایشان مباحث رو با دقت دنبال نمیکنند و به عبارتی حواس جمع نیستند و باید ذهنیت حضور در این برنامه را بدرستی تدوین کنند و الی آخر.
منظور من از اون نظریه اول بیان همین نکات بود که ظاهرا مقبول نمی افتد.
برخورد با مسائل علمی با دیدگاههای سیاسی از سوی برخی از شرکت کنندگان کمک به عقل گریزی دیگرشرکت کننده هاست و واقعیت اینست که علم آموزی موثرو مرتبط , جای خود را به سیاست بازی و شواهد و توسل های غیر مرتبطی داده است که نیازمند تعبیر و تفسیری بیش از این هاست ولیکن به جهت عدم اتلاف وقت خوانندگان محترم بیش از این مصدع اوقات نشده و باقی این مقوله را به تحلیل و سیراندیشه شما وامیگذاریم.
در مورد اینکه شما میفرمائید که هر کس به اندازه ظرفیتش از آب اقیانوس بهره مند میشود موافقم.اما صحبت سر این است که ظرفیت های انسان حد و مرزی ندارد و میتواند افزایش هم داده شود که البته نیاز به همان مواردی دارد که عرض کردم.کسی که از اقیانوس یک سطل آب بر میدارد ظرف و ظرفیتش به اندازه همان سطل نیست. ابتدا یک تانکر بوده که مقداریش رو با تفکرات زائد پر کرده و نصف بیشترش هم سیاست و سیاست بازی ها و خاطرات ازش گرفته . عقده ها و حقارت های درونیش هم بقیه فضا رو پر کرده و حالا بیش از یک سطل گنجایش برایش نمونده. حرف من هم همینه که میگم باید اول از این زوائد خودش را رها کند و بعد وارد گود بشود. این زوائد در داخل این برنامه شما نمیتواند به دور ریخته شود. کار این مبحث شما اصلا این نمیتونه باشه. بقول اون شعر معروف :
جان من پاک بیا منزل نا پاکان نیست
هر که پاک است به سر منزل ما می آید
شرکت در مباحث تعالی ذهن و شعور و ادراک و جاذبه و نظایر آن , بازار شام نیست که ببخشید هر شتر گم کرده ای چارق هایش را بالا بکشد و بیاید و داخل گود بشود و انتظار هم داشته باشد که در بالاترین مقام مجلس بهش جا بدهند و بدون اجازه او اب هم نخورند که مبادا به گوشه قبایش بر بخورد.
این مباحث فرزانگان و خبرگان خودش را میطلبد و بقیه هم باید بیایند یه گوشه ای بنشینند و استفاده ببرند و پخته شوند.تا زمانی که نوبت اونها هم فرا برسه. باز هم امیدوارم که نظر منو با دقت بخونید و جوابهای باری به هر جهت تحویلم ندهید که در اینصورت مجبور خواهم شد عطای این برنامه را به لقایش ببخشم و از خیرش بگذرم.
بی پیر مرو تو در خرابات
گیرم که سکندر زمانی
شما باید در این مباحث راهبر و عالم به اصول و پیر و رهرو دارای عقل سلیم داشته باشید و مریدان این برنامه ها باید راه و رسم مریدی بدانند و تنها در این صورت این برنامه راه به جایی میبرد. حرفهای من رو هم دست کم نگیرید و لطفآ با تدبّر بر آن بیاندیشید و اعلام نظر فرمایید. موفق و منصور باشید .:gol:
 

Parisa R

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از ابراز نظر شما ممنونم. ظاهرآ عرایض قبلی من دقیقآ روش دقت نشده. نظر من اینه که نباید در تالار آکواریوم با دید سیاسی وارد بشیم ( منظورم برخی از کاربران از هر جناح هستند) و از هر مقوله ای که مطرح میشه بهره برداری سیاسی بکنیم. باید روحیه و ذهنیت کاملآ علمی داشته باشیم و سیاست رو بگذاریم برای سایر وقتها و طرح در سایر تالار ها. این که ربطی به ازادی نداره. آزادی این نیست که ما بدون توجه به جنس دانش و علم فقط بخاطر اینکه به آزادی انسان اعتقاد داریم همه جا با دید سیاسی سرک بکشیم و اهمیتی هم به کیفیت آن فرآیند ها ندهیم. من عرض کردم که اگر این کاربران اجازه بدهند که تو این آکورایوم مطالب رنگ و بوی صد در صد علمی داشته باشه کار به نتیجه میرسه.از سوی دیگر :
نه اینست که خیلی ها نمیخواهند تا بفهمند بلکه آنها نمیتوانند بفهمند. یکی هست که کج راه میرود و یکی هم هست که راه را کج میرود. این دو نوع راه رفتن به یک اندازه خطا نیستند. اونی که کج راه میرود شاید مشکلی در پایش هست . اما این دومی که راه را کج میرود , مشکل بدنی ندارد , بلکه او عامدا این کار را میکند که البته نابخشودنی و خطا ست. اختلاف در طرز عمل نشان میدهد که محیط تعیین کننده روش نیست بلکه این انسان است که روشها را انتخاب و عمل میکند که وظیفه دارد تا درست عمل کند.
مباحث شما بقدری علمی و سنگین هست که نیاز به تمرکز صد در صد دارد و لازم هست تا کاربران دقت بکنند. مثلا شما از جاذبه حرف میزنید و یکی از کاربران میخواهد اتوبوس واحد را با استفاده از قدرت جاذبه اش سریعآ به ایستگاه بکشاند . این حرف یعنی اینکه ایشان مباحث رو با دقت دنبال نمیکنند و به عبارتی حواس جمع نیستند و باید ذهنیت حضور در این برنامه را بدرستی تدوین کنند و الی آخر.
منظور من از اون نظریه اول بیان همین نکات بود که ظاهرا مقبول نمی افتد.
برخورد با مسائل علمی با دیدگاههای سیاسی از سوی برخی از شرکت کنندگان کمک به عقل گریزی دیگرشرکت کننده هاست و واقعیت اینست که علم آموزی موثرو مرتبط , جای خود را به سیاست بازی و شواهد و توسل های غیر مرتبطی داده است که نیازمند تعبیر و تفسیری بیش از این هاست ولیکن به جهت عدم اتلاف وقت خوانندگان محترم بیش از این مصدع اوقات نشده و باقی این مقوله را به تحلیل و سیراندیشه شما وامیگذاریم.
در مورد اینکه شما میفرمائید که هر کس به اندازه ظرفیتش از آب اقیانوس بهره مند میشود موافقم.اما صحبت سر این است که ظرفیت های انسان حد و مرزی ندارد و میتواند افزایش هم داده شود که البته نیاز به همان مواردی دارد که عرض کردم.کسی که از اقیانوس یک سطل آب بر میدارد ظرف و ظرفیتش به اندازه همان سطل نیست. ابتدا یک تانکر بوده که مقداریش رو با تفکرات زائد پر کرده و نصف بیشترش هم سیاست و سیاست بازی ها و خاطرات ازش گرفته . عقده ها و حقارت های درونیش هم بقیه فضا رو پر کرده و حالا بیش از یک سطل گنجایش برایش نمونده. حرف من هم همینه که میگم باید اول از این زوائد خودش را رها کند و بعد وارد گود بشود. این زوائد در داخل این برنامه شما نمیتواند به دور ریخته شود. کار این مبحث شما اصلا این نمیتونه باشه. بقول اون شعر معروف :
جان من پاک بیا منزل نا پاکان نیست
هر که پاک است به سر منزل ما می آید
شرکت در مباحث تعالی ذهن و شعور و ادراک و جاذبه و نظایر آن , بازار شام نیست که ببخشید هر شتر گم کرده ای چارق هایش را بالا بکشد و بیاید و داخل گود بشود و انتظار هم داشته باشد که در بالاترین مقام مجلس بهش جا بدهند و بدون اجازه او اب هم نخورند که مبادا به گوشه قبایش بر بخورد.
این مباحث فرزانگان و خبرگان خودش را میطلبد و بقیه هم باید بیایند یه گوشه ای بنشینند و استفاده ببرند و پخته شوند.تا زمانی که نوبت اونها هم فرا برسه. باز هم امیدوارم که نظر منو با دقت بخونید و جوابهای باری به هر جهت تحویلم ندهید که در اینصورت مجبور خواهم شد عطای این برنامه را به لقایش ببخشم و از خیرش بگذرم.
بی پیر مرو تو در خرابات
گیرم که سکندر زمانی
شما باید در این مباحث راهبر و عالم به اصول و پیر و رهرو دارای عقل سلیم داشته باشید و مریدان این برنامه ها باید راه و رسم مریدی بدانند و تنها در این صورت این برنامه راه به جایی میبرد. حرفهای من رو هم دست کم نگیرید و لطفآ با تدبّر بر آن بیاندیشید و اعلام نظر فرمایید. موفق و منصور باشید .:gol:


نمیدونم یا من درست نگفتم یا شما حرفهای من رو درست متوجه نشدید، من میگم این مبحث کاملا درونیه ، کار کسی رو هم تایید نمی کنم ولی مسئله ی همه از یک جنس نیست یکی رسیدن به اتوبوس روزانه براش مهمه یکی مسائل سیاسی امروز کشورش، مسئله هر چی که باشه میشه با جاذبه بهش رسید، مهم نیست که خواسته کوچیک باشه یا بزرگ، درست باشه یا غلط ، مهم اینه که انسانی اراده کنه بهش برسه ... قرار هم نیست همه از اول همه چیز زو بدونند اگه بیان حرفشون رو بزنند مشکلشون حل میشه جوابشون رو میگیرند...بهتره بذاریم همه تلاش کنند این نظر شخصی منه که برای این حرکتهای درونی و ارتقای روح همه چیز از خود آدم شروع میشه...من سعی میکنم به خودم یه نگاهی بندازم همین
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من با خود در تعارضم.
من عظیمم. من شامل چندینم
-والت ویتمن

سامراست مو آم، نویسنده انگلیسی می‌گوید: « لحظه‌هایی هست که من به جنبه‌های مختلف روح خودم با شگفتی نگاه می‌کنم. می‌بینم که من واقعن از چندین آدم مختلف ساخته شده‌ام، و آنکه در حال حاضر دست بالا را دارد بعد از مدتی عاقبت حای خود را به دیگری می‌دهد. اما کدام یک از اینها من واقعی است؟ تمام آنها یا هیچ‌کدام؟ »

همانطور که همه می‌دانیم،‌ هر شخص درک متفاوتی از کلمات دارد، ولی هر کلمه در اصل یک مهم را دنبال می‌کند. درک خوبی برای هر شخص متفاوت است، این خوبی باید درک شود، افلاطون خوبی را در عقل می‌دانست، موسی در عدل، و مسیح در محبت. اما همه‌ی آنها در یک اصل توافق داشتند و اینکه اصل تقوی، صرف‌نظر از اینکه چقدر درک و چقدر مراعات می‌شود، همواره در درون انسان بوسیله‌ی چیزی که با چیز دیگر در ستیز بود تحت‌الشعاع قرار می‌گرفت. اما این «چیز» چیست؟

ما در زندگی روزمره دیده‌های متفاوتی را مشاهده می‌کنیم، هر کس در سینما از فیلم درک متفاوتی دارد، عده‌ی بیشتر مردم در فیلم بدنبال چیزهایی هستند که در زندگی خودشان هستند و اگر مفهوم فیلم را در زندگی واقعی خود ندانند،‌ آن فیلم را بشدت نفی کرده دریغ از اینکه مفهوم اصلی و پیام فیلم را دنبال کنند یا آن را درک کنند.

این زندگی ما مردم است، زندگی می‌کنیم و زندگی «من» با هر شخص دیگر متفاوت است، و هر شخص با هر شخص دیگر! چه زمانی قادر به درک واقعی مفاهیم هستیم؟ این مفاهیم چقدر صحیح هستند و تا چه حد به آن اعتماد داریم ؟

هر انسان درون متفاوتی دارد و شناخت درون هر انسان توسط خود ِ فرد مهم است.

یکی از عوامل بیگانه بودن مردم امروز با موضوع شناخت درون خود، ورطه و شکافت بزرگی است که بین دانش متخصصین و ارتباط آنها با مردم عادی وجود دارد. ظاهرن علم فقط قلمرو علماست، فضا متعلق به فضانوردان است، روان و رفتار انسانی در تسلط فکری روانشناسان و روانکاوان، قانونگذاری در دست نمایندگان مجلس، و حتی شعور اینکه ما باید بچه‌دار بشویم یا نشویم در اختیار متالهین (!) است. البته در اجتماع امروز، لزوم پیشرفت و توزیع تخصص را می‌توان فهمید. اما از طرف دیگر، مسائل ناشی از عدم درک و عدم ارتباط چنان اسفناکند که باید وسایلی فراهم آورد تا زبان بتواند پا بپای وسعت تحقیقات پیش برود.

علم ریاضیات جدید به علم‌اموزان می‌آموزد که بجای یافتدن جواب «چقدر»، جواب «چرا» را دهند.


از طرفی دیگر این را نیز بیان کنیم که « مردم غالبن به آن خوبی که بلدند زندگی نمی‌کنند ». می‌دانم که هنگام عصبانیت باید سکوت کنم، و یا اینکه چه دلیلی دارد مسئله‌ای مرا عصبانی کند؟ با کاوش در این مسئله براحتی به مسائل زیبایی پی می‌بریم ولی آیا دانسته‌ها و داشته‌های خود را در زندگی اجرا می‌کنیم ؟


قبل از ادامه بحث، نظریه دکتر اریک برن که شایسته است کتاب زیبای ایشون به عنوان « بازی‌ها » را معرفی کنم، درباره « تحیلیل رفتار متقابل » در اینجا نقل قول بگیرم و سپس به ادامه بحث در این باره بپردازیم!

دکتر اریک برن، بانی نظریه‌ی «تحلیل رفتار متقابل»، این واحد علمی را تعریف و مشخص کرده است:
هرگونه واحد آمیزش اجتماعی یک «رفتار متقابل» نام دارد. هر وقت یک انسان با یک نفر یا بیشتر در تماس باشد، دیر یا زود یکی از آنها حرفی می‌زند، یا علامتی نشان می‌دهد، که حضور دیگری را ثابت می‌کند. ما این را یک انگیزه‌ی رفتار متقابل می‌نامیم. سپس آن شخص «متقابلن» حرفی می‌زند، یا علامتی نشان می‌دهد، که به طریقی پاسخی به آن انگیزه است، و آن رفتار متقابل نامیده می‌شود.
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آئین تائو

آئین تائو

یکی از ادیان رسمی چینی‌های قدیم آیین تائو و یا دائو است. که در قرن ۶ ق.م در چین با مجموعه‌ای از معتقدات و مناسک و اعمال مذهبی که اغلب با خرافات و اوهام همراه بود پیدا شدوبعدها با مسایلی فلسفی و عرفانی نقش بست.
بنیانگذار این دین فردی به نام (لائو تزو/لائوتان) است. او یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان بعد از کنفوسیوس بود. وی به حکمت، سکوت و آرامش واقف بود و عمری طولانی کرد. وی از سیاست بیزار بود اما شغلش نیز کتابدار سلطنتی (چو) بود که البته به آن نیز علاقه‌ای نداشت. بنابراين در صدد ترک چین برآمد. هنگامی که قصد عبور از مرز چین را داشت مرزبان به او گفت:«حال که داری دستگاه حکومت را ترک و گوشه نشینی را انتخاب می‌کنی، برای من کتابی بنویس» وی کتابی را در دو بخش که مجموعاً ۵۰۰۰ کلمه داشت نوشت و بعد از آن آواره شد. محل مرگ وی مشخص نیست اما ۸۷ سال عمر کرد. نام کتاب او (تائوته/تائوته چینگ= راه و فضلیت) بود. به نظر برخی از محققان اندیشه‌های اولیه تائویی قبل از لائوتزه بوده ولی او آن را زنده کرده‌است.
تائو به معنای راه و فضیلت است. راهی که پیروان این آیین باید در آن حرکت کنند. به عبارتی درست اندیشیدن و یا اصلاً نیاندیشیدن است. تائوئیست‌ها اعتقاد دارند که«تفکر فقط در مباحث بکار می‌رود و بی‌ارزش است. تفکر قبل از هر سودی دارای زیان است. آن‌ها اعتقاد دارند که برای راه درست زندگی باید عقل را ترد کرد. به همین دلیل آن را حقیر دانسته و می‌گویند"انسان باید به سادگی و گوشه‌گیری و غرق شدن در طبیعت بپردازد". آن‌ها می‌گویند دانش فضیلت نیست بلکه هر چه علم بیشتر شود برشمار اراذل افزوده می‌شود. دانش از خرد به دور است و میان یک خردمند و عارف دانشمند تفاوت زیادی وجود دارد. بدترین حکومت از نظر تائوئیست‌ها حکومت فلاسفه‌است. فیلسوفان در سایه پندارهای خود جریان طبیعی را به شکلی مسخ شده مطرح می‌کنند. آن‌ها می‌گویند: فیلسوفان کارشان سخن‌آوری و پندار سازی است و این ناتوانی آنها را می‌رساند. آن‌ها می‌گویند: روشنفکر دولت و حکومت را به خطر می‌اندازد، زیرا در قالب و مقررات سخن می‌گوید. اما در مقابل افراد ساده دل که در امور شخصی خود لذت کار مقرون به آزادی را دریافته‌است، اگر به قدرت برسد برای جامعه خطر کمتری نسبت به روشنفکر و فیلسوف دارد. زیرا ساده دل می‌داند که قانون خطرناک است و قبل از هر فایده‌ای ضرر دارد. پس چنین فرمانده ساده‌دلی تا می‌تواند در زندگی مردم کمتر پیچیدگی ایجاد می‌کند. و آن‌ها را به حیات ساده که مطابق طبیعت است سوق می‌دهد.
تائوتیست‌ها کتابت را امری اهریمنی و مایه پریشانی می‌دانند. آن‌ها اعتقاد دارند که نوآوری همیشه به ثروت ثروتمندان و زور زورمندان می‌افزاید. بنابراين به کتابت و صنعت توجه‌ای ندارند. داد و ستد را در حد روستاها قبول دارند.

 
آخرین ویرایش:

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
جنبه فلسفی یا صورت مثبت
می‌گویند که این دین نیست بلکه، فلسفه‌ای است که در قرن ۴ و ۵ ق.م مطرح شده‌است. و کنفوسیوس در قرن ۶ ق.م با یکی از فلاسفه تائویی به نام (یانگ چو) ملاقات داشته‌است که سعی می‌کرده تمدن بشری را کنار بگذارد.
یانگ‌ چو در در قرن ۵ ق.م می‌زیسته‌است. او می‌گوید: نظام اجتماعی مردم چین دچار آشفتگی شده و امراض علاج ناپذیری بر جامعه استیلا پیدا کرده و حیات مردم را به خطر انداخته‌است. پس هر کس مسئول نفس خودش است ولاغیر. بنابراين او زندگی خود را در اولویت قرار داد و آن را گرانبهاتر از هر چیز می‌دانست. و گفت:«نباید اشیاء و امور خارجی بر شخصیت و روح انسان غلبه کند.» یانگ چو و پیروان او به راه تسلیم صرف رفتند و آخرین حکیمی که در این راه به سرنوشت گردن نهاد (چوانگ تزو) بود.
چویانگ ترو گفت: "وقتی دست چپ من به شکل خروس درآید آن را علامت زمان شب می‌دانم و اگر دست راست من به شکل کمانی در آید آن را آلت شکار مرغی قرار خواهم داد. اگر پایم به شکل چرخی درآید و جان من مانند اسب دونده‌ای شود بر آن سوار خواهم شد و حرکت خواهم کرد و به اسب احتیاج ندارم". به این صورت متوجه می‌شویم که نظر وی ساده اندیشی و طبیعت گرایی بوده‌است. به عقیده تائوییست‌ها مرد حکیم و دانشمند کسی است که راز سعادت عمر و کلید نیک بختی را در زندگی به دست آورد و به قضا و قدر تسلیم شود و به جریان حوادث راضی باشد. آن‌ها نفس خود را تسلیم راه تائو کردند و اعتقاد داشتند هر کس که راه طبیعت را انتخاب کند، طبیعت گوهر سعادت عمر و صفای نفس به او عطا می‌کند.
برخی از متفکران بعدها کتاب (تائو چینگ و چوآنتزو) را جمع‌آوری و کتاب دینی خود قرار دادند. در این کتاب آمده‌است «شن تائو زندگی خود را بر ترک دانش گذاشت و تن را به تقدیر سپرد، و نسبت به اشیا وامور دنیوی بی اعتنا شد. او گفته" دانش غیر از معرفت نیست." او دانش را بی‌اعتبار دانسته و در صدد نابودی آن بود. او تفکر گذشته و آینده را ترک و به همه چیز بی‌تفاوت بود و به هرجا که سوق داده می‌شد می‌رفت. او همانند گردبادی سیار به هر کجا می‌رفت و خود را در معرض باد طبیعت قرار می‌داد. کتاب تائوچینگ که همان فلسفه تائو است در قرن ۴ ق.م تنظیم شده فلسفه آن بر این قائده‌است که " هر گاه اشیا در طریق طبیعی سیر کنند هر آیینه با نهایت هماهنگی و تناسب و کمال حرکت خواهد کرد. تائو یک راه ازلی است و به هیچ مانع و حایلی برخورد نمی‌کند به سهولت و نرمی پیش می‌رود. تائو تعریف غیر ممکنی دارد و می‌گویند که کلمات و عباراتی که در زمان حادث بوجود می‌آید ممکن نیست بر امری ازلی و قدیمی احاطه داشته باشد. بنابراين هر اسمی بر تائو عین حقیقت آن است."
تائو در پرده‌ای از اسرار است. سعی و تلاش در طلب تائو انسان را به حالت سرمدی قبل از وجود (عالم عدم) می‌کشاند. در این کتاب مطرح شده که تائو چگونه در عالم هستی اثر گذاشته‌است و تائو خودش پاسخ می‌دهد که:" هدف انسان در زندگی آن است که خودش را با تائو هماهنگ کند تا در طول عمر به حد کمال برسد. همان گونه که زمین و آسمان در اثر جریان تائو به تناسب و التزام کاملی رسیده‌اند و همان طور که خاقان‌های دوران گذشته در نتیجه تسلیم مطلق خود به طریقه تائو برای خود و رعایای خود خوش بینی و فراوانی به بار آورند. بر همین قیاس هم، هر فرد می‌تواند به مرتبه سلامت و سعادت برسد به شرط آن که زندگی خود را با تائو هم وزن کند. تائوئیست ها اعتقاد دارد که انسان فاعل مختار است و در انتخاب روش زندگی خود آزاد است و حتی می‌تواند راهی را بر خلاف راه ازلی تائو پیش گیرد که حاصل آن رنج و درد است. شاید انسان از روی پندار و غرور خود را بزرگ‌تر از طبیعت ببیند و تصور کند که می‌توان بر طبیعت پیروز شود. اما این خیال باطل است و انسان گرچه مختار است و تائو او را آزاد گذاشته، ولی تا می‌تواند باید با قانون تائو معارضه نکند."
می‌گویند که طبیعت مشوق و نیکوکار نیست و با بی‌رحمی و بی‌تفاوتی هر چه خواست می‌کند. هر که با تائو مخالفت کرد نابود می‌شود. هرکس خودخواه است هرگز نخواهد درخشید و خود پسند هرگز راه کمال نخواهد پیمود. چین کسی مانند غده‌ای ناهنجار مورد نفرت تائو خواهد بود. تائو پر خروش نیست بلکه خاموش و بی‌آزار است که دیده و شنیده نمی‌شود و باید با حالت کشف و شهود آن را شناسایی کرد.
چینی‌ها اعتقاد دارند که تائو به معنای راه و صراط است. آسمان، زمین و انسان‌ها می‌توانند خود را با تائو هماهنگ سازند تا از کمال وجودی خود بهتر بهره ببرند. تائو ضمن آن که ساکت راکد است در عین حال هیچ کاری و چیزی نیست که نکرده باشد. کسانی که راه تائو را مطالبت نمی‌کنند شاید به طور موقت در اعمال خود کامیابی جزیی داشته باشند، ولی خبر ندارند که قانون تائو تغییر ناپذیر است. تائو در مقابل همه چیز ثابت و استوار است و هر حرکتی بر خلاف تائو اگر به آخر هم برسد فوری واکنش خواهد داشت.
تائوئیست‌ها اعتقاد دارند که همه چیز به عالم وجود برمی‌گردد و از آنجا به عالم عدم بازگشت می‌کند. بسیاری از چیزها که در عالم رشد کرده و شکوفا شده‌است دوباره به اصل خود باز می‌گردد. یعنی همه چیز به نقطه حرکت خود رجوع می‌کند و در آنجا همه موجودات به هم آمیخته شده و یک واحد مطلق را تشکیل می‌دهد و این نتیجه معیشت راه تائو است. تمامی موجودات که در زیر آسمان جای گرفته‌اند اسیر قدرت تائو هستند. تائو همواره خود را تیره و تار نشان می‌دهد ولی ثابت و اصیل است و ضمن مخفی بودن بر همه موجودات احاطه دارد. تائو با چشم دیده نمی‌شود و به همین دلیل تصور می‌کنند که تائو نامعلوم و معدوم است. اگر به او گوش بسپارند، چیزی شنیده نمی‌شود بنابراين تصور می‌کنند که آرام است. اگر دست به سوی او دراز کنند نمی‌توانند او را لمس کنند. بنابراين تائو را جز لایتناهی می‌دانند.
حواس انسان‌ها تائو را موشکافی می‌کند ولی عاقبت سرگردان و حیران می‌شوند. تائو شخصیت و هویت ندارد اما همه شخصیت‌ها و هویت‌ها مظاهر گوناگون او هستند که در دنیا ظاهر شده‌اند. او دارای صورت و شکل نیست و از این رو افراد متفکر درباره او اندیشه می‌کنند اما برای او هیچ گونه رسم پرستش و عبادت به جا نمی‌آورند. او به استدعا و التماس مردم پاسخ نمی‌دهد بلکه یک سبک عملی و ازلی است که به واسطه تائو همه معدوم‌ها بوجود می‌آیند. همه چیز در اثر تائو از نیست به هست در می‌آید. و اگر در مورد آن تفکر خاصی داشته باشند به جایی نمی‌رسد. از آن جایی که سرنوشت تائو سرنوشت همه چیز را معین می‌کند می‌توان آن را حاکم نامید که اطاعت و توافق با اراده آن یک نوع ایمان عرفانی لطیف است که از فلسفه بالاتر است و هر کس سعی دارد تا خود را با این حقیقت ازلی وفق دهد.
در کتاب تائو چینگ که تعلیمات تائو در آن درج شده‌است تعالیم اخلاقی زیادی دیده می‌شود که از دو قاعده (مثبت و منفی) پیروی می‌کند. هر تائویی که در قاعده مثبت وارد می‌شود در قاعده منفی نیز وارد می‌شود تا به آن تعلق یابد. مردی که به تعالیم تائو رفتار کند در اثر هم وزن ساختن وجود خود با تائو دارای یک نیروی سحری خواهد شد که این نیروی سحری جنبه منفی دارد و از برکت آن هیچ کس و هیچ چیز بر او غالب نمی‌شود و حتی می‌تواند با افراد قصی‌القلب و جانوران درنده و ... مقابله کند واز مرگ در امان باشد. کسی که دارای نیروی تائو باشد حیات طولانی دارد و می‌تواند از انحلال و ضعف قوا مصون بماند. در این کتاب آمده است«من بدان کسانی که به من نیکی کنند، نیکی می‌کنم. و بدان‌ها که نیکی نمی‌کنند نیز نیکی می‌کنم و این چنین نیکی باقی می‌ماند» در جایی دیگر می‌گوید«این که مردم را دروغگو می‌شماری، این عیب در خودت هست. چرا که سخن آن‌ها را قبول نداری» تائو چینگ می‌گوید: فرضیه حکومتی چین با این عبارت مشخص می‌کند که تنهاترین اصل سیاسی که تائو در کتاب تائو چینگ سازگار است آزاد گذاشتن مردم است. عدم ملاحظه حکومت در زندگی مردم راه پایداری صلح آزادی است.
تائو به طور ازلی وابدی غیر فعال است ولی با این همه چیزی و کاری نیست که او نکرده باشد. اگر خاقان و حاکمان چین در برگه نوشته‌اند این اصل را رعایت می‌کردند همه به راه صلاح پیش می‌رفت.
در این کتاب مدینه فاضله را روستایی کوهستانی معرفی می‌کند، سرزمین کوچک با جمعیت اندک که در آن ماشین‌های وجود دارد که چندین برابر انسان‌ها کار می‌کنند. اما مردم از آن‌ها استفاده نمی‌کنند و نمی‌خواهند که به جای دیگر مهاجرت کند. در این سرزمین وسیله نقلیه فراوان است اما کسی مایل به راندن آن نیست. اسلحه جنگی فراوان است ولی کسی حاضر به استفاده از آن نیست. در واقع مردم روستا می‌خواهند با صلح و صفا زندگی کنند. بنابراين دیگر محلی برای جنگ و نزاع وجود ندارد. در این کتاب آمده است«اسلحه هر چند زیبا است ولی وسیله‌ای مورد اکراه است و باید از آن دوری کرد.»
 

مهسیما

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام جاوید جان تاپیکت عالیه روی من که خیلی تاثیر گذاشت
اولین بار من وارد تاپیک بحث پیرامون آکواریوم من شدم
کنجکاو شدم بدونم این اکواریوم من چیه که پیرامونش بحث میکنن :surprised:وقتی که این تاپیک رو خوندم دوتا پست اولش دقیقا علاقه مند شدم :redface:که کتاب راز رو بخونم (البته کتاب راز رو 2 سال پیش خواهرم خریده بود من هم چند صفحه وسطش رو خوندم و گذاشتمش کنار خوشم ازش نیومد:confused:)سریع سراغش رفتم اون شب تا نزدیکی های صبح تمومش کردم فجالبه خیلی زود تاثیرات تو زندگی من نمایان شد من دوست داشتم فیلم راز رو ببینم به سرعت جذبش کردم 2 روز بعد از اون روز تا حالا به هر چی که تمرکز میکنم و تجسمش میکنم جذب میشه جالب این جا بود که من خیلی از چیزهاییرو که الان دارم میبینم که قبلا بهش فکر کردم من به قدرت نامتناهی افکار اعتقاد کامل دارم و این افکاره که سرنوشت ما ادم ها رو میسازه فقط کافیه که تمرکز کنی
 

maryam_bah

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:جاوید جان :gol:
از تایپیک فوق العاده زیبا و دل انگیزت ممنونم.
باعث میشه تا آدم به اون چیزهایی که به دست آورده یا بعضا به دست نیاورده بیشتر فکر کنه.
عامل تمام این اتفاقات ذهن ماست.ما باعث میشیم که چه اتفاقی بیفته.
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
arashpak بحث پیرامون " آکواریوم من..." راز موفقیت 164

Similar threads

بالا