[ آموزشی ] کانسپت چیست؟!

سعدی

عضو جدید
با سلام
به اعتقاد من کانسپت محل تلاقی عناصر و ایده ها و تفکرات یک معمار برای حرکت در مسیر یک طرح مشخص میباشد. ابتدا ایده ها شکل می گیرند سپس عناصر انتخاب میشوند وبعد در تفکرات معمار طرح شکل گرفته و با هنر و خلاقیت معمار قابل ارایه و اجرا میشود. محل تلاقی این موارد کانسپت نامیده می شود.
 

suratak

عضو جدید
در آن درگه که گه گه که که که که شود ناگه به امروزت مشو غره که از فردا نهی آگه

در آن درگه که گه گه که که که که شود ناگه به امروزت مشو غره که از فردا نهی آگه

با سلام به تمامی انسان های علاقه مند و امیدوار در این سایت:
(کانسپت به معنای روحیست که در کالبد یک اثر دمیده شده ، روحی که به شما در طی مراحل مختلف از داده تا ایده قدرت انتخاب و جلو رفتن رو عطا می کنه و نهایتی است که خبرگان وحتی شعور عام از ما حصل کار احساس می کنند وبه نوعی پیامیست در بنا.)
 

niusha*

عضو جدید
وای خدای من!
این کانسپت چیزیه که تا اموز که با n تا معمار در انواع و اقسام مدرک ها و با تجربه های مختلف برخورد داشتم هر کدوم یه جور تعریف ازش داشتن!
والبته بخشی از نظر همشون منطقی و درسته .
به قول یکی از اساتید نمونم:
"انتخاب یه کانسپت درست قطعا ما رو به سمت یک طرح درست تر میبره"
ولی خود من معتقدم کانسپت یه جرقه ی ذهنیه!که با پرورش این جرقه به ایده میرسیم و با مطالعه رو ایده هامون به طرحمون میرسیم.
 

afshin_archi

عضو جدید
کانسپت در معماری و سایر قضایا (1)

کانسپت در معماری و سایر قضایا (1)

[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT] [FONT=&quot] با تعريف[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]ساده مي توان[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]گفت[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]کانسپت[/FONT]‌[FONT=&quot]ها ايده[/FONT]‌[FONT=&quot]هايي [/FONT][FONT=&quot](Ideas)[/FONT][FONT=&quot] هستند که عناصر گوناگوني را در يک جا گرد هم مي[/FONT]‌[FONT=&quot]آورند. اين عناصر گوناگون، در متن اين نوشتار؛ تفکرات، تصورات و مشاهدات هستند. در معماري کانسپت، مسيري است که طي آن نيازهاي فيزيکي، شرايط محيطي و باورها به هم مي‌پيوندند و به اين ترتيب کانسپت‌ها بخش مهمي از روند طراحي معماري را شکل مي‌دهند.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]اين بحث برای تعيين جايگاه کانسپت در طراحي معماري به تعريف انواع پنجگانه کانسپت مي‌پردازد که عبارتند از: قياسي، استعاري، ذاتي، پاسخ مستقيم (حل مشکل) و آرماني.[/FONT]
[FONT=&quot]کانسپت ها:[/FONT]
[FONT=&quot] هميشه کانسپت‌ها توسط معماران پديد نمي‌آيند. شايد بهترين نمونه اين موضوع پاسخ لوکوربوزيه به کانسپت مورد نظر کارفرما در ساختمان کارگاه‌هاي چوب در مرکز هنرهاي بصري در دانشگاه هاروارد باشد. اين مرکز يک بخش دانشجويي است که نه تنها براي دانشجويان رشته‌هاي هنري بلکه براي سايرين هم قابل استفاده است. کانسپت مورد نظر مسئولان دانشگاه اينچنين بود که اگر دانشجويان بيشتري از فعاليت‌هاي مرکز باخبر باشند و بتوانند جريان کار و زندگي درون آن را مشاهده کنند آنگاه شرکت و حضور آنها در کارگاه‌ها محتمل‌تر خواهد بود و لوکوربوزيه کانسپت را به اجرا در آورد: به اين صورت که او از درون مسير عبور پياده موجود در سايت رمپي طراحي کرد که مانند تونلي از درون ساختمان عبور مي‌کرد و امکان مشاهده بسياري از استوديوها و کارگاه‌ها را فراهم مي‌آورد.[/FONT]
[FONT=&quot] شش واژه‌اي که در پي مي‌آيد مترادف‌هايي براي جست جوي کانسپت هستند که توسط بسياري از معماران بيان مي‌شود:[/FONT]
[FONT=&quot]انديشه‌هاي 1-معمارانه[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot] 2- نگاره‌ها[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot] 3- ايده‌هاي فراسازمانده [/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]4- سارتي[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]5- ايکمن[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot] 6- مترجمان بي‌واسطه؛ و يا از اين قبيل انديشه‌هاي معمارانه معطوف به يک ويژگي (فن معمارانه) خاص هستند مانند نور آفتاب، فضا، ترتيب فضاها، همبستگي فرم ساده و يا نحوه قرارگيري در منظري بخصوص که هر کدام مي‌توانند بر روند طراحي بنا تاثيرگذار باشند. به اين صورت که اين ويژگي آرکيتکتونيکي (فن معمارانه) پايه اخذ تصميمات در طراحي خواهد بود. يک نگاره، يک الگو يا ايده همين است که در طول طراحي پروژه تکرار مي‌شود. در سطح پايين مي‌تواند يک نقش هندسي به خصوص باشد که در سرتاسر يک طرح مشاهده شود. همچنين اين نگاره مي‌تواند سطوح بالاتري هم داشته باشد. در کتابي به نام نگاره نور[/FONT][FONT=&quot](light id theme) [/FONT][FONT=&quot] که درباره گالري هنري کيمبل است، لويي کان تغييرات آفتاب را در فصول مختلف و همچنين در طول يک روز واحد را عاملي بسيار با اهميت در راستاي تکميل يک اثر شايسته مي‌داند. در طراحي اين گالري کان تلاش کرده تا اين کيفيت متغير آفتاب را به درون بنا بکشاند. وی تصمیم می‌گیرد اشیای گالری را با نور طبیعی به نمایش بگذارد، بنابراین از دو طریق نور را به داخل هدایت می‌کند، یکی نور نقره‌ای رنگ آسمان که از شبکه‌های آلومینیومی گذشته و انعکاس آن از صفحات منحنی شکل به فضا می‌رسد و دیگر نوری سبزرنگ که از انعکاس نور خورشید روی درختان و گیاهان باغچه بر روی صفحات منحنی، به داخل گالری می‌رسد.[/FONT]
[FONT=&quot]ايده‌هاي فراسازمانده مربوط به ترکيب‌بندي هندسي و سلسله مراتب کلي بخش‌هاي مختلف پروژه مي‌باشد. طراحي شهري و طراحي محيط‌هاي دانشگاهي مثالهاي شفاف و واضحي هستند که در آنها ابتدا يک الگو کلي نظم دهنده ايجاد شده و به تدريج تکميل مي‌شود. يک ايده فراسازمانده به قسمت‌هاي مختلف تا جايي که تابع نظام کلي باشند، اجازه تنوع و تغيیر خواهد داد. طرح تامس جفرسون براي دانشگاه ويرجينیا يک نمونه خوب براي اين مطلب است.[/FONT]
[FONT=&quot]هدف ايده فراسازمانده در اينجا اين بوده که با ايجاد سازه‌اي کافي امکاني به وجود آيد که در آن هر يک از بخش‌ها ضمن آنکه خصوصيات شخصي دارند همانطور هم تابع کل باشند. در طرح جفرسون اين مساله کاملا به اجرا در آمده به صورتي که اگر چه يک نظام کلي مشهود است اما هر يک از بناها هويت مخصوص خود را دارا هستند.[/FONT]
[FONT=&quot]در پروژه‌هاي بزرگ گاهي طراحي مسيرهاي عبور (سيرکولاسيون) در جاي ايده فراسازمانده قرار مي‌گيرند. براي مثال در پروژه موزه هوا و فضاي واشنگتن [/FONT]-[FONT=&quot] اثر هلموت، اوباتا کاسابوم[/FONT]- [FONT=&quot] ايجاد و توسعه فضاها در اطراف مسيرهاي عبور انتخاب هوشمندانه طراحان بوده و چرا که اين کار آنها باعث شده تعداد بازديدکنندگان از حداکثر پيش‌بيني شده هم فراتر رود.[/FONT]
[FONT=&quot]در قرن نوزدهم ميلادي در مدرسه آرت نوو فرانسه روش آموزش متفاوتي شکل گرفت که اسکيس [/FONT][FONT=&quot](Esquisse)[/FONT][FONT=&quot] و طرح خام [/FONT][FONT=&quot](Parti)[/FONT][FONT=&quot] از فرآورده‌هاي مفهومي و گرافيکي آن هستند در اين روش دانشجويان بايد توانايي ارائه مفهومي [/FONT][FONT=&quot](Conceptual)[/FONT][FONT=&quot] خود را به سطوح بالا ارتقاء مي‌دادند. از آنها خواسته مي‌شد تا ابتدا کانسپت و طرح اوليه را در چند ساعت ابتدايي پروژه مشخص کنند و تا انتها به اين طرح وفادار بمانند. ادوارد لاربي بارنز براي توصيف رابطه کانسپت و دياگرام اوليه با پروژه کامل شده و اين که اين کانسپت و دياگرام بايد ساده شده آن پروژه باشند از اصطلاح برگردان مترجمان بي‌واسطه [/FONT][FONT=&quot](Literal translation)[/FONT][FONT=&quot] بهره گرفت. به عقيده بارنز کانسپت يک پروژه بايد حتي با يک طراحي ساده روي يک دستمال کاغذي هم قابل بيان و ارائه باشد به شکلي که اين دياگرام اوليه به وضوح شفافيت ساختمان تمام شده روي همان دستمال کاغذي مشاهده کرد. به گفته او: «يک بنا مي‌بايست داراي طرحي قوي و معمارانه [/FONT]-[FONT=&quot] نه مجسمه شکل يا نقاشي‌وار[/FONT]-[FONT=&quot] باشد طرحي که مرتبط با فعاليت درون ساختمان باشد». هر وقتي از يک معمار سوال مي‌شود که روي چگونه ساختماني کار مي‌کني؟ او بايد بتواند به سرعت طرحي ذهني يا دياگرامي از ايده معمارانه خود ارائه کند.[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]کانسپت[/FONT][FONT=&quot]ها و طراحي معماري[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]شکل[/FONT]‌[FONT=&quot]گيري کانسپت پديده[/FONT]‌[FONT=&quot]اي خود به خودي نيست بلکه نيازمند تلاشي متمرکز براي گردآوري و ترکيب مسائل مختلف است. گردآوري اين مسايل کاري هوشمندانه است، کاري به عقيده بسياري از طراحان، معماران، منتقدان، نويسندگان و هنرمندان متشکل از 10 درصد الهام و استعداد و 90 درصد پشتکار و سخت‌کوشي است. شکل‌دهي کانسپت براي بسياري کاري ناآشنا است. همچنين دانشجويان در فراگيري و درک ساير مباحث طراحي در اين مورد با سختي مواجه‌اند. در زمينه تقويت مهارت کانسپت‌سازي سه مانع اصلي وجود دارد، اولين مانع مربوط به چگونگي برقراري ارتباط، دومين مانع مربوط به کمبود تجربه و سومين مانع مربوط برقراري سلسله مراتب است.[/FONT]
[FONT=&quot]اولين مشکلي که يک دانشجو با آن مواجه مي‌شود برقراري ارتباط است. نکته جالب در اين رابطه اين است که سخت‌ترين کار اين نيست که چگونه کانسپت خود را به ديگران معرفي کنيم بلکه چگونه بايد آن را براي خود تشريح کنيم. به همين خاطر طراحان مي‌آموزند، تا قبل از تشريح ايده‌هاي خود براي ديگران نوعي ديالوگ به عنوان بیان پروژه در ذهن خود برقرار سازند. مشکل ديگر برقراري ارتباط گرافيکي است که متاسفانه بسياري دانشجويان در ترسيم و طراحي ايده مورد نظر خود اکراه دارند. در معماري هر آنچه که قرار است ساخته شود مي‌بايست ابتدا ترسيم گردد. پروسه ترسيم و طراحي بايد در مراحل ابتدايي کار آغاز شود تا طرح پيشنهادي و کانسپت آن بتوانند دائما نقد و اصلاح شوند.[/FONT]
[FONT=&quot]لويي کان در نوشته اي اين نکته را يادآور مي‌شود که مشکل برقراري ارتباط بين يک ساختمان منسجم در ذهن و طراحي‌هاي اوليه بين همه دانشجويان عموميت دارد:[/FONT]
[FONT=&quot]«روزي دانشجويي جوان نزد من آمد تا سوالي بپرسد. او گفت در ذهن خود فضاهايي پر جذبه را تجسم کرده؛ فضاهايي که جريان‌وار بر مي‌خيزند و شکل مي‌گيرند، بدون آغاز و بدون پايان . از جنس ماده، يکپارچه، بدون بست و اتصال و به رنگ هاي سفيد و طلايي. و پرسيد چگونه است که وقتي اولين خط را بر روي کاغذ قرار مي‌دهد روياي او شروع به رنگ باختن مي‌کند؟ اين پرسش خوبي است؛ پرسشي است در باب پيمايش‌پذيرها و پيمايش‌ناپذيرها. براي بيان ايده در معماري و موسيقي مي‌بايست از ابزارها و امکانات قابل سنجش بهره گرفت. اولين خطي که بر روي کاغذ کشيده مي‌شود خود ميزاني است از آنچه نمي‌توان به طور کامل آن را بيان کرد».[/FONT]
[FONT=&quot]زمينه دوم مشکلات وموانع هم در واقع توسعه يافته همان قسمت اول است. کانسپت‌ها شکل دادن‌ها هستند، خصوصا اگر موضوعي تازه و ناشناخته در معماري باشند. از آن جايي که بسياري از ساختمان‌هاي ساخته شده از کانسپت بی‌بهره‌اند و ازآن جايي که اکثر منتقدان و معماران از نوشتن درباره آنها خودداري مي‌کنند. اين مساله که طراحان درکی پويا از کانسپت و درک جايگاه آن در ساختمان‌ها نداشته باشند امري نسبتا بديهي به نظر مي‌رسد. به طور خاص علاقه‌اي به سومين زمينه مشکلات را مي‌توان به مسائل مربوط به برقراري سلسله مراتب متناسب دانست. دانشجويان پويا بسيار با اين‌گونه مسائل دست به گريبان هستند که به علت کمبود تجربه به سختي مي‌توانند درباره شايستگي کانسپت قضاوتي صحيح داشته باشند حال اينکه معمار مي‌تواند قضاوتي با تأمل داشته باشد. به طور کلي درک روابط موجود بين ايده‌ها و تصورات و کانسپت‌ها کمکي شايان در زمينه عبور از اين سه دسته مانع خواهد کرد.[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]ايده‌ها: [/FONT][FONT=&quot] ايده‌ها تفکراتي معين هستند که از مشاهدات، مدارک و انديشه براي ما حاصل مي‌شوند. در معماري ايده‌ها شامل مسائل مختلفي مي‌شوند مانند چگونگي جهت‌گيري ساختمان‌ها، جانمايي يک آشپزخانه در يک واحد، روش‌هاي بهره‌گيري از جريان طبيعي هوا، ارزش انرژي و حفظ و صرفه جويي در آن، اهميت مصالح، دوام و تعامل بين اجسام مناسب‌ترين راه‌هاي برقراري ترتيب فضايي و يا چيزهایي از اين قبيل. بنابراين ساختمان و طراحيذآن شامل بسياري تصميمات کوچک است و طبيعتا کسب مهارت و ارتقای آن در جهت توليد ايده‌ها و کانسپت‌هايي که توانايي پاسخگويي به اين گستره وسيع از امور را داشته باشد از اهميت بسزايي برخوردار است.[/FONT]
[FONT=&quot]فرانک لويد رايت نمونه خوبي از معماراني است که همواره ايده‌هاي زيادي براي اجراي کارها داشته است. جان استوارت در کتابي تحت عنوان خانه اوسانيان [/FONT][FONT=&quot](Wrights Usonion House)[/FONT][FONT=&quot] اثر رایت 35 ايده رايت در باب طراحي و ساخت منازل مسکونی کوچک را نقل کرده است. به همين ترتيب کريستوفر الکساندر و همکارانش در کتاب رمان الگوها [/FONT][FONT=&quot](Pattern Languages)[/FONT][FONT=&quot] بيش از 1000 ايده مختلف درباره رفتار و واکنش انسانها نسبت به محيط‌هاي مختلف را در چارچوب الگويي ذکر کرده‌اند. اين‌ها (ايده هاي رايت و الکساندر) در مجموع در حکم چيزي مانند کتاب مقدس ايده‌ها براي طراحان ساختمان هستند. البته چه نظريات رايت و چه الگوهاي الکساندر هيچ کدام حالت به هم پيوسته‌اي ندارند. مثلا اگر چه همه ايده‌هاي رايت را به وضوح مي‌توان در کارهاي تکميل شده او مشاهده کرد اما او آنها را به صورت جملات و کلمات مستقل از هم ارائه کرده و برقراري ارتباط مفهومي بين آنها بر عهده شخص طراح سازنده است.[/FONT]
[FONT=&quot]تصورات[/FONT][FONT=&quot]: تصورات تشابه زيادي با ايده‌ها دارند به جز اينکه تصورات قطعيت ندارند به طور پيش‌فرض، تصورات مقايسه با ايده‌ها از اساس و تکامل و اغلب اهميت کمتري برخوردارند.[/FONT]
[FONT=&quot]ممکن است تصور شود که تصورات نمي‌توانند نقشي در شکل دادن کانسپت‌ها داشته باشند. اين نتيجه گيري درستي نيست، در علم ساينکتيک يا همان تجربه و تحليل مسائل علمي اصلي اساسي به نام توليد اتفاقي ايده‌ها وجود دارد که بر اين اساس هنگام تحليل مسائل که به طريق راههاي موجود قابل حل نيستند، هر ايده يا تصور تازه مي‌تواند سبب گشايش شود. بخش کوچکتري از افراد اين توانايي را دارند تا با استفاده از سينکتيک و يا ساير روش‌هاي توليد انديشه به ارائه ايده‌هاي متنوع براي مسائل بپردازند. ايده‌هايي که اگر چه ظاهرا بی معني و بي‌ارتباط و گاهي موهومي به نظر آيند ولي در واقع مرحله آغازين اهميت روند تحليل مسائل را مي‌سازند. در معماري هم گاهي عناصر يک کانسپت ايده‌آل را به هيچ عنوان نمي‌توان در يک جا جمع کرد. در اين صورت شايد استفاده از تصورات براي رسيدن به کانسپت به عنوان تکنيکي اساسي براي شکل دادن کانسپت و البته در نتيجه عدم تجربه کافي در طراحي و کانسپت‌سازي ضروري باشد. دانشجويان مي‌توانند هنگامي که قصد شکل دادن کانسپتي را دارند، ابتدا تصورات خود را شکل دهند.[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]کانسپت‌ها و ايده‌ها:[/FONT]
[FONT=&quot]کانسپت‌ها از اين نظر که تفکراتي حاصل از ادراک ما هستند تشابه زيادي با ايده‌ها دارند. با اين تفاوت که کانسپت‌ها داراي يک ويژگي خاص خود هستند و آن اين که اين تفکرات معطوف به راه‌هاي گردآوري چند عنصر و ويژگي در يک کل هستند. در معماري کانسپت همچنين تعيين‌کننده چگونگي تاثيرگذاري جنبه‌هاي مختلف نيازمندي‌هاي بنا در طراحي و ساخت آن از طريق اجتماع در يک انديشه خاص است و کانسپت در معماري موضوعي هدفمند است. نتيجه تلاش متمرکز و خلاقانه در يکپارچه کردن عناصري به ظاهر نامتشابه.[/FONT]
[FONT=&quot]ارو سارنین و ادوارد لترتبي بارنز دو معمار آمريکايي هستند که همواره با کانسپت‌ها در ارتباط بوده‌اند. سارنين چنين پيشنهاد مي کند :[/FONT]
[FONT=&quot]«هويت يا بيان، تنها زماني قابل انتقال مي‌شود که کل بنا به صورت يک تعبير جامع درآيد. مانند هر اثر هنري يک کانسپت ساده و قوي بايد بر کل کار غالب باشد و تمام اجزا مي‌بايست به شکل فعال بخشي از اين حالت کلي باشند. اين مساله در مورد و اساسي‌ترين و ابتدايي‌ترين عناصر مانند پلان يا سيستم سازه گرفته تا متأخرترين آنها مانند رنگ ديوارهاي داخلي يا دستگيره‌هاي در صادق است. اين هدف يعني بوجود آمدن اين تعبير جامع، والاترين و مشکل‌ترين اهداف است و البته بايد بيش از هر چيز ما را به خود مشغول کند».[/FONT]

ادامه دارد...
[FONT=&quot]
[/FONT]
 

afshin_archi

عضو جدید
کانسپت در معماری و سایر قضایا (2)

کانسپت در معماری و سایر قضایا (2)

[FONT=&quot]بارنز هم ديدگاهي مشابه ارائه مي‌دهد:[/FONT]
[FONT=&quot]«در هر پروژه‌اي فرديتي ذاتي نهفته است و در حالت ايده‌آل يک تفکر قدرتمند مرکزي ساير فعاليتها را، ايستا يا روان، در ارتباط با انسان در فضا است.[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]سناريوهاي کانسپچوال ( مفهومي ):[/FONT]
[FONT=&quot] با توجه به اينکه هر نوع بنايي مي‌تواند صدها نياز خاص خود داشته باشد که اين تازه غير از نيازها و اهدافي است که شخص معمار بر آن مي‌افزايد. دستيابي به کانسپت واحد که همه اين عناصر را به هم وابسته سازد امري بلند همت و البته بلند پروازانه است. معماران در مقالات و نوشته‌هاي مربوط به کانسپت‌هاي طراحي خود مساله گره زدن فاکتورها و تفکرات مهم و تاثيرگذار در طراحی به هم را در نوعي اشيا يا سناريویي کوتاه مطرح مي‌کنند.[/FONT]
[FONT=&quot]وقتي هدف از ايجاد کانسپت فوق در پروژه ترکيب اعضاء مختلف در يک کل واحد باشد، يک معمار مي‌تواند در نهايت پروژه خود را به صورت ترکيبي از چندين کانسپت مربوط به اعضاي مختلف معرفی سازد. اين نوع بينش در طراحي را دیدگاه افزايشی [/FONT][FONT=&quot](incremental)[/FONT][FONT=&quot] مي‌نامند. ديدگاه افزايشي عبارت است از پرداختن به هر بخش به صورت مجزا با توجه به نياز آن و تلاشي براي يافتن يک کانسپت کلي.[/FONT]
[FONT=&quot]بخش ديگر ديدگاه متوجه معمار و توجه او به گستردگي محتواي کانسپت است. [/FONT]
[FONT=&quot]مارتين اگر چه به خاطر علاقه وافرش به حضور کانسپت مشهور است اما همواره فقط به شکلي کلي درباره کانسپت ساختمان‌هايش صحبت کرده؛ براي مثال در اظهار نظر در مورد ساختمان مرکزي شرکت «جان ديگر» اگر چه حکمت انديشه‌هاي نهفته در پروژه را ارائه مي‌کند اما نمی‌تواند کمکي به پاسخ دادن ديگران به سوالات اساسي معماري کند، سوالاتي از قبيل اين که ساختمان چند پاره شده يا اينکه چرا ساختمان در دو سوي يک گودال قرار گرفته؟[/FONT]
[FONT=&quot]مارتين اغلب فقط براي يک يا دو جنبه کار کانسپت ارائه مي کند و ساخت و رشد ساير جنبه‌ها را به شرايط وا مي‌گذارد. ديدگاه دستيابي به يک کانسپت کلي همچنين تشابه زيادي به روش خلق اسکيس اوليه و وفاداري به آن تا انتها که در قبل آمد دارد.[/FONT]
[FONT=&quot]کانسپچوال به مضمون کانسپت وسعت بيشتري مي‌دهد و موارد بيشتري را در آن مي‌گنجاند و در نهايت تصاوير بيشتری از پروژه پيش چشم مي‌نهد. سناريوي کانسپچوال مي‌تواند مشخص کند که چگونه تمام ايده‌هاي با اهميتي که به طور جداگانه بيان گردند، مي‌توانند به شکل مفصل‌تري به رشته تحرير درآيند. متني که در ادامه مي‌آيد از سناريوهاي طولاني‌تري انتخاب شده‌ است که به وسيله معماراني با سبکهاي مختلف و با گرايش مشابه به کانسپت نوشته شده است.[/FONT]
[FONT=&quot]فرانک لويد رايت مي گويد: [/FONT]
[FONT=&quot]«چرا نمي‌توان معبدي ساخت حساس تر از احساس، و نه فقط براي خود بلکه براي انسان، متناسب کاربري‌هاي او، به عنوان جايي براي آشنايي و براي اينکه انسان به خاطر خودش هم که شده به خدا بنگرد، يک ملاقات‌خانه و جايي براي اوقات خويش، فضايي زيبا، متناسب اين منظور آفريد و با همين حس آن را آراست. ساختماني طبيعي براي انسان طبيعي ...».[/FONT]
[FONT=&quot]چنين فضايي در ذهن شروع به شکل‌گيري مي‌کند، و در آن هنگام بايد به ايفاي ايده‌هاي معمارانه گام نهد و مهمتر اين است که فضايي چنين با شکوه را در ذهن حفظ کنيم و بگذاريم تا خود فضا کل عمارت را شکل دهد، بگذاريم فضاي درون معماري بيرون باشد.[/FONT]
[FONT=&quot]کوين روش مي گويد:[/FONT]
[FONT=&quot]«ما سعي داريم نوعي حس ارتباط بيافرينيم ... در موسسه اي که مساله هدف مشترک اهميت بسزايي دارد، عده‌اي از مردم ساعتها کار خود را وقف هدف مي‌کنند ... بگذاريد بگوييم آنها مشغول فراهم کردن شرايطي بهتر براي دنيايي که در آن زندگي مي‌کنند هستند . در موسسه فورد آنها خود بخشي از يک دستگاه هستند. دستگاهي معقول که در صورت هدايت صحيح مي‌تواند باعث پيشرفت و ترقي بسياري از مناطق شود. پس بايد فرض کنيم با مردمي متعهد سر وکار داريم که مسير خود را رها کرده‌اند تا به اين سازمان بپيوندند و اين فقط يک مشعل ديگر براي آنها نيست.[/FONT]
[FONT=&quot]اکنون ما 300 نفر با چنين هدف مشترکي داريم. در چنين جامعه‌اي اين حقيقتا مهم است که هر کس از ديگري با خبر باشد و اين آنها را در مقصود مشترکشان ياری خواهد داد.[/FONT]
[FONT=&quot]ما خانه براي آنها مي‌سازيم و يکي از اهداف اصلي ارتقای حس ارتباط است و با اين طرح آغاز مي‌کنيم که اين خانه تنها يک ساختمان اداري ساده نيست بلکه موجودي کاملا متفاوت است».[/FONT]
[FONT=&quot]ادوارد لارابي بارنز مي گويد :[/FONT]
[FONT=&quot]«ما تلاش مي‌کنيم معماري بسازيم که با هنر رقابت نکند و بتوانيم اولويتها را در جاي صحيح خود بگذاريم. ما مي‌خواهيم که بازديدکننده نقاشي را در فضا و مجسمه‌ها را در مقابل آسمان و حس دائمي را به خاطر بسپارد. اين حس جريان، بيش از فرم اهميت دارد. ترتيب قرارگيري فضاها بايد هدايت‌کننده باشد و همواره حس ظريفي از آگاهي نسبت به مقصد وجودداشته باشد و مانند يک رودخانه همزمان معماري بايد نسبتا کم حادثه و جوشان باشد».[/FONT]
[FONT=&quot]يک سناريوي کانسپچوال مانند نمونه‌هايي که ذکر شد محصول يک پروسه تکاملي است، پروسه‌اي که از دل مراحل رشد و اصلاح و ابهام‌زدايي مختلفي عبور کرده و کانسپت‌ها خود اغلب حاصل جرقه‌هايي در تفکر و بينش هستند. اگر چه ممکن است قسمت‌هاي مختلف سناريو از قبيل شرط باشند اما سناريو از تفکرات و انديشه‌هاي حاصل شده در طول روند طراحي هم براي همبسته کردن هر چه بيشتر آنها استفاده مي‌کند.[/FONT]
[FONT=&quot]يک مثال عملي براي تکميل افزايشي سناريوها پروسه طراحي شارت[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]است. شارت (در مدارس معماري) به معني تلاشي در آخرين لحظات براي به انجام رساندن کارها است و البته پرطرفدارترین روش طراحی و ارائه در بین دانشجویان ما نیز می‌باشد. اين اصطلاح از لفظي فرانسوي به معني گاري يا چرخ دستي گرفته شده و اشاره به گاري‌ها يا چرخ دستي‌هايي دارد که دانشجويان معماری قرن 19 معماري در فرانسه براي حمل طرح‌هاي خود به محلي که همه براي ارزشيابي کارها در آن جمع مي‌شدند، از آنها استفاده مي‌کردند. طرح‌هاي آنان اغلب در طول همين مسير و روي همين چرخ دستي‌ها به اتمام مي‌رسيد. شارت همچنين روشي است که کارفرمايان از آن براي مشارکت دادن افراد و يا سازمانهاي مختلف در روند برنامه‌ريزي و طراحي پروژه استفاده مي‌کنند. يک شارت گروهي يعني يک دوره کاري فشرده که ارائه طرح و اصل اخذ تصميمات را محدود به فرصتي چند روزه مي‌کند. گروه‌هاي مختلفي با طرز تفکرهاي متفاوت و اغلب در حالتي رقابتي با هم در شکل دادن ايده و کانسپت يک پروژه شرکت دارند. نقش يک طراح حرفه‌اي هماهنگ کردن و تقويت همکاري اين شرکت‌کنندگان است. در طول چنين دوره‌اي او ابتدا ايده‌هاي مقدماتي هر يک از اين بخش‌هاي شرکت‌کننده را دريافت مي‌کند و سپس مبحث را به سمت تبيين مسائل مبهم و اساسي هدايت مي‌کند و در نهايت مساله اولويت‌بندي را مشخص مي‌کند. يک رهبري موثر به برطرف کردن تضادها و ناهماهنگي‌هاي موجود کمک و گروه کاري را به نسبت سازماني و اتخاذ تصميمات راهنمايي مي‌کند.[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]سلسله مراتب کانسپت:[/FONT]
[FONT=&quot] درک رابطه تقدم و تأخري موجود بين تصور، ايده، کانسپت و سناريوي کانسپچوال در واقع سرآغاز روند دستيابي به کانسپتي مناسب براي يک بنا است. اين رابطه به اين صورت ترتيب داده مي‌شود: تصور[/FONT][FONT=&quot]–[/FONT][FONT=&quot] ايده[/FONT][FONT=&quot]–[/FONT][FONT=&quot] کانسپت[/FONT][FONT=&quot]–[/FONT][FONT=&quot] سناريوي کانسپچوال که بر اساس الگوي افزايش پيچيدگي، متناسب بودن و عمق فکري است. در مراحل ابتدايي پروژه همواره فرصت براي متصورشدن ايده‌ها وجود دارد خصوصا اگر ذهن توانايي و تمايل پذيرش تفکرات خلاقانه غير عادي و پر تخيل را که مي ‌توانند راه حل و گره گشاي بسياري از نيازها باشند، داشته باشد. پس از اين، معماران زماني که بيشتر با پروژه آشنايي و از مسائل آن آگاهي پيدا مي‌کنند کم‌کم برخي از تصورات و ايده‌ها را با اهميت‌تر و مناسب‌تر از بقيه تشخيص مي‌دهند. سرانجام شباهت‌ها و جذابيت‌هاي بالقوه و دسته‌بندي ايده‌ها شکل مي‌گيرند و بر پايه اين ملاحظات مسير قطعي انجام گرفتن فعاليتها در آينده مشخص خواهد شد.[/FONT]
[FONT=&quot]منيات و انتقاد از خود :[/FONT]
[FONT=&quot]مساله برگزيدن فرمي مناسب براي يک کانسپت در مقايسه با نقدي که خود کانسپت در طول شکل‌گيري آن انجام مي‌پذيرد در سطح پايين‌تري از اهميت قرار مي‌گيرد. در چنين ديالوگي انتقادي مهمترين سوال مي‌تواند چنين باشد که آيا اين ايده مناسب چنين پروژه‌اي هست؟ در نهايت خود کانسپت و راهکاري که ارائه خواهد کرد بايد متناسب با نيازهاي پروژه و آميخته با فعاليت‌هاي بنا باشد.[/FONT]
[FONT=&quot]در پرسش از مناسب بودن مورد جالب ديگری هم وجود دارد و آن اين که آيا اساسا نيازي به کانسپت‌ها براي همه انواع ساختمان‌ها وجود دارد؟ آيا آنها فقط براي بخشي از بناها مناسب‌اند؟ در بحثها و اظهار نظرهايي که معماران و منتقدين ارائه داده‌اند اين مساله که آيا همه بناها از نظر کالبدي و تنديس گونگي داراي اهميت هستند يا خير. و اين که چه ساختمان‌هايي بايد برجسته‌تر و چه ساختمان‌هايي بايد در پس زمينه قرار گيرند مورد بررسي قرار گرفته است. جورج بيرد - معماري در شهر تورنتو[/FONT][FONT=&quot]–[/FONT][FONT=&quot] اين گونه پاسخ مي‌دهد : کانسپت‌ها در ساختمانهاي کم اهميت‌تر به اندازه ساختمانهاي برجسته مهم هستند. او بر روي پروژه‌هاي ساده اي کار می‌کند که درآنها رسيدن به کانسپتي مناسب به منظور ايجاد فشردگي و نظم کافي براي ساختن يک معماري خوب امري حياتي بوده، براي مثال در يکي از پروژه هايش که الحاق فضايي جديد به يک خانه کوچک بوده، کانسپت او حفظ گرمي نزديکي فاز موجود بوسيله تقويت حس مسيحيت طرح پيشنهادي‌اش بود.[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]انواع پنجگانه کانسپت:[/FONT]
[FONT=&quot] به طور کلي پنج نوع کانسپت وجود دارد: کانسپت‌هاي قياسي (نگاه به ديگر چيزها)[/FONT][FONT=&quot]– [/FONT][FONT=&quot] استعاري ( نگاه به انتزاعات)- جوهره‌ایي ( نگاه به ماوراي نيازهاي برنامه)[/FONT][FONT=&quot]–[/FONT][FONT=&quot] برنامه‌اي ( نگاه به نيازها و اهداف خواسته شده)[/FONT][FONT=&quot]–[/FONT][FONT=&quot] ايده‌آل‌گرا ( نگاه به ارزشهاي مطلق)[/FONT]
[FONT=&quot]کانسپت قياسي [/FONT][FONT=&quot]Avalogies[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] از پنج گونه ذکر شده مقايسه احتمالا متداول‌ترين راه شکل دادن کانسپت‌هاست. مقايسه روابط عيني موجود بين اشيا را آشکار مي‌کند. اگر موضوعي حضور تمام ويژگی‌هاي مورد نظر را در خودش داشته باشد آنگاه مي‌تواند به عنوان الگويي براي طراحي پروژه در نظر گرفته شود. تا قبل از ظهور مکتب مدرن معماران و تصور مي‌کردند که همه شاهکارهاي معماري در شهرها بوجود آمده‌اند و وظيفه معمار در اين ميان اين بود که دريابد کدام بناي قديمي مي‌تواند الگويي مناسب براي پروژه در حال طراحي باشد. زماني اصلي‌ترين الگوي قابل قبول براي کليساها و کالج‌ها و دانشگاهها سبک گوتيک ، براي بانک ها دوريک يوناني و براي ساختمانهاي مقر حکومت سنت پيتر در نظر گرفته مي‌شود.[/FONT]
[FONT=&quot]نمونه‌هایي برخي از اين مقايسه‌ها بيش از بقيه يافت مي‌شوند. يکي از رایج‌ترين آنها الگوي خيابان روستايي يا همان گذري سرپوشيده در ميان مغازه‌ها است. مانند گالريا در طراحي خوابگاه دانشگاه آلبرتا در ادمونتون است. در اين جا واحدهاي دانشجويان مجرد و دانشجويان مزدوج در کنار هم قرار داده شده است. آپارتمانها در امتداد يک گذر داخلي با سقفي مخفي‌وار که نور را فراهم مي‌کند قرار گرفتند. در طراحي پروژه صحت و نحوه انجام‌گيري اين مقايسه مورد توجه معماران قرار داشته است و در اين رابطه در برخي از موارد بهينه‌سازي هم انجام داده اند که نمونه آن استفاده از پنجره‌هاي تانل داري است که به درون گذر باز مي‌شوند. آنها در مراحل ابتدايي کار دريافتند که ديد پرسپکتيوي امتداد گذر فاقد زندگي و رنگارنگي نمونه هايي است که قبلا بررسي کرده‌اند. چيزي که در تصاوير به جاي مانده‌اند بندهاي آويز لباس هاي رنگارنگ در ذهن آنها وجود داشت ولي طرحشان فاقد آن بود. به منظور بازنمائي اين پويايي بصري آنها پنجره‌هاي مخصوصي مشرف به گذر طراحي کردند. پنجره‌هايي که در آنجا پانلهايي مسلب و رنگارنگ و نه شيدکوست بودند و وقتي گشوده مي‌شوند علاوه بر جريان هواي اضافي براي داخل نمايي از جريان حرکت و فعاليت در گذر را هم مورد نظر معماران را بوجود آورده. يک نمونه ديگر پروژه تري تاپس [/FONT][FONT=&quot](Tree-tops)[/FONT][FONT=&quot] اثر ديويد گلسر از مارکيس ، ستولر ، گلسر در کاروليناي جنوبي است. در اين پروژه سيستم راهروها و پلهاي ارتباطي‌اي که در ساختمان انبارها در ساواناي جورجيا وجود دارد به عنوان الگوي مناسب حل کردن بسياري از مسائل مربوط به جانمايي و سيرکولاسيون انتخاب شده با وجود اين که سايت پروژه بر خلاف ساختمان انبارها تخت و کاربري آن مسکوني است سيستم راهروها به خوبي جوابگو هستند.[/FONT]
[FONT=&quot]اين چنين سنجشها يا مقايساتي مي‌توانند فقط با توجه به يک ساختمان خاص صورت نگيرند. لويي کان در مورد کانسپت طراحي‌اش در ساختمان تحقيقات پزشکي دانشگاه پنسيلوانیا اظهار مي کند که در چند مورد مختلف از مقايسه ها استفاده کرده است. او توضيح مي دهد که برای محققين برقراري ارتباط و مشارکت فکري از نيازهاي اساسي به شمار مي رود، بنابراين اولين مرکز تحقيقاتي را با جايي براي گردهمايي ملاقات و آگاهي از فعاليتهاي يکديگر مقايسه کرد. اين کانسپت او مشابهت بسياري با روش ساختمان موسسه فورد دارد. کان همچنين با مشاهده وضعيت محققين پزشکي در محوطه دانشگاه پنسيلوانیا که همواره به شکلي نامناسب در سرتاسر محوطه پراکنده بودند، کانسپت دوم خود را حول تصوير شخصيتي اين افراد شکل داد. او تفکرات خلاقانه و فعاليتهاي اين افراد در آزمايشگاههايشان را با کار هنرمندان در استوديوهايشان مورد مقايسه قرار داد او مي گويد:[/FONT]
[FONT=&quot]در کار ساختمان تحقيقات پزشکي من در دانشگاه پنسيلوانیا اين واقعيت که آزمايشگاههاي علمي در اصل بسيار مشابه استوديوهاي هنري هستند را مي توان مشاهده کرد .... اين طرح با ملاحظاتي که در مورد فضاهاي خاص و خدمات مربوط به آنها دارد بيانگر شخصيت واقعي يک آزمايشگاه تحقيقاتي است.[/FONT]
 

afshin_archi

عضو جدید
کانسپت در معماری و سایر قضایا (3)

کانسپت در معماری و سایر قضایا (3)

[FONT=&quot]اگر چه کان توانست کانسپتي مبتکرانه را از طريق انجام مقايسه اي صحيح بدست آورد و برخي حتي اين ساختمان را بنايي با اهميت در دهه 60 مي دانند اما در عمل کاربران آن با مشکلات زيادي روبرو شده‌اند.[/FONT]
[FONT=&quot]يوناس سالک براي احداث ساختماني تحقيقاتي به نام خود نمونه هاي ساخته شده اين بنا را در سراسر آمريکا مورد مطالعه قرار داد. او از ساختمان تحقيقات پزشکي دانشگاه پنسليوانیا در زمان فعاليت روزانه بازديد به عمل آورد و با کاربران آن به گفتگو پرداخت و از مشکلات آن آگاه شد. علي رغم نکات منفي اش اين ساختمان تنها موردي بود که در آن سعي شده بود تا مسائل فلسفي خلاقيت و آفرينش هم مورد توجه قرار گيرد و سرانجام لويي کان براي طراحي موسسه تحقيقاتي سالک در سان ديگو برگزيده شد.[/FONT]
[FONT=&quot]استعارات و تشبيهات (کانسپت هاي استعاري) [/FONT][FONT=&quot]Metaphores and Similes[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]استعارات، مانند مقايسه ها، به آشکار کردن روابط بين اشيا مي پردازند. با اين تفاوت که اين روابط بيشتر انتزاعي هستند تا عيني؛ در واقع تشبيهات، استعاراتي هستند که از واژه هايي چون مانند و همانند براي بيان اين روابط استفاده مي کنند. تشبيهات و استعارات تشخيص امکان ارتباط ميان الگوها هستند مقايسه ها روابط عيني را مد نظر قرار دارند.[/FONT]
[FONT=&quot]چارلز مور در بحثي اظهار مي کند که او علاقه دارد ساختمانها مانند ژئود [/FONT][FONT=&quot](Geode)[/FONT][FONT=&quot] باشد و اين تشبيه خود را در سناريويي چنين بست مي دهد:[/FONT]
[FONT=&quot]در سيحونز آليز ايالات جورجيا آپارتمانهاي ساحلي بيانگر چنين تصويري (ژئود مانند) هستند. در بيرون عظيم الجثه اما در درون مجموعه اي از ديوارهاي رنگي و تزيين شده شاد است که فضايي دروني را احاطه کرده اند.[/FONT]
[FONT=&quot]ژئود نمونه يک استعاره کانسپچوال است که نشان مي دهد چگونه يک ساختمان مي تواند همزمان دو تصوير داشته باشد. يک ساختمان مي تواند در نماي بيرون متناسب با ويژگي هاي محيط همسايگيش و در درون تصويري متفاوت مثلا مفرح يا دراماتيک به اقتضاي کاربري‌اش داشته باشد. مثالهاي ديگري از اين دست را مي توان در کتاب در مطرح معماري نوشته آقاي جيو پونتي پيدا کرد.تعريف آواز معماري خود يک تشبيه است: «معماري مانند يک کريستال است». از ديگر استعارات تشبيه هاي جالب توجه در اين کتاب مي توان: «اوبلسيک يک راز است فواره يک نغمه است ، در يک دعوت است ، کولوناد يک همصدايي است ، يا خانه يک رويا است»، اشاره کرد.[/FONT]
[FONT=&quot]جوهري (کانسپت هاي جوهري) [/FONT][FONT=&quot]Essences[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]جوهره ها در واقع چکيده و متمرکز شده جنبه هاي مختلف مسايل پيچيده هستند و بازتابنده انديشه هاي دروني اين جنبه ها هستند. استنفورد اندرسون درباره علاقه لويي کان به جان مايه ها و استفاده او از استعارات چنين مي نويسد:[/FONT]
[FONT=&quot]«کان علاقه مند به فرمها و هستي اشيا است. به جوهره اشیا و عناصر و بيانگري آنها، او مي گويد من همواره به طبيعت پديده ها فکر می‌کنم و به ظهور و تبديل آنها به نهايتشان.... هر ساختماني در واقع پاسخي است به آنچه برايش انديشيده شده و فضاي آن مشخص کننده جايگاه انسانهاست».[/FONT]
[FONT=&quot]اولين وظيفه هر معمار اين است که برنامه اي را دريافت کند و برگردان فضايي آنها را ارائه دهد و به اين ترتيب لابي يعني فضايي براي ورود، راهرو يعني يک گالري و بودجه يعني اقتصاد.[/FONT]
[FONT=&quot]طراحان براي جستجوي جوهره پروژه و بيان آن در قالب کانسپت روشهاي بسياري دارند. اين جستجو در واقع تلاشي براي رسيدن به ايده هايي است که قسمتهاي مختلف يک کانسپت‌پروژه را به هم پیوند می دهد و به عقيده کان ديده هايي که طراح را قادر مي سازد بر شرايط موجود مسلط شود و آنچه را که بايد به سرانجام برساند. يک راه عملکردي ([/FONT][FONT=&quot]Programmatic[/FONT][FONT=&quot]) عبارت است از بررسي برنامه و مشخص کردن سلسله مراتب موجود با اين فرض که اصلي ترين مساله (جوهره) آن است که در اين سلسله مراتب در جاي نخست باشد. در نهايت نتيجه چنين بررسي‌اي مي تواند در قالب تحليلي از برنامه و يا يک دياگرام گرافيکي ارائه شود.[/FONT]
[FONT=&quot]تاکيد زياد بر اين جان مايه ها و ريشه هاي اصلي بر خلاف يک نگرش فلسفي ديگر درباره خلاقيت در معماري است که اتفاقا در قرن بيست هم طرفداران زيادي داشت. اين نگرش بر پايه اين عقيده قرار گرفته که هر معمار بايد با خلاقيت و ذهنيت خاص خود به آفرينش بپردازد.کساني چون فرانک لويد رايت يا ارو سارنين و والتر گروپيوس (از موسسين با وهاوس) از حاميان اين فلسفه بوده اند. گرايش عمومي به استفاده از منابع و نمونه هاي معماري پيشين [/FONT][FONT=&quot]-[/FONT][FONT=&quot] چه تاريخي و چه متاخر[/FONT][FONT=&quot]- [/FONT][FONT=&quot] به جاي نمونه هاي بومي هم عصر از زمان ظهور لويي کان در دهه 60 به عنوان يک طراح فرمها مجددا مورد توجه قرار گرفت. او صريحا معماري روم باستان و آثار لوکوربوزيه را منابع اصلي الهام خويش بر شمرد. اگر چه او هيچ وقت درباره معاصرينش به صراحت سخني نگفته بود اما در زماني که مشغول طراحي ساختمان کتابخانه آکادمي ارکستر بود از کتابخانه طراحي شده بوسيله هيو استابينز در دانشکده پزشکي هاروارد با عنوان کتابخانه اي بسيار خوب ياد کرد. با مقايسه بين پلانها و فضاهاي داخلي ميتوان شباهتهاي زيادي بين آن دو را ديد. نمونه ديگر جستجو براي کانسپت هاي جوهره گرا را مي توان در آثار جان پورتمن مشاهده کرد. معروفترين کارهاي او هتلهايي با فضاهاي دراماتيک و مربع هستند. در کانسپت کارهاي او را به تصاوير ذهني و علاقه هاي او توجه به کاربردهاي بنا و هر کجا که ممکن بوده طراحي که ممکن بوده طراحي شهري‌اي متناسب با شهر موجود را مشاهده کرد. لابي‌هاي چند طبقه هتلهاي او [/FONT][FONT=&quot]-[/FONT][FONT=&quot] خصوصا در هتل هايت در سان فرانسيسکو- در اصل مکاني عمومي هستند که هم متعلق به خود هتل و هم متعلق به شهر هستند. درک بالاي پورتمن از آنچه که مي تواند توجه مردم را جلب نمايد و آنها را به وجود بياورد، را در جزئيات کار او ديد.[/FONT]
[FONT=&quot]لارس لروپ روش عملکرد ديگري ارائه مي کند. روش او در واقع ترکيبي از کانسپت مقايسه اي و جوهره اي است. هنگامي که او صورت مساله طراحي جديدي را دريافت مي کند ابتدا چند نمونه مشهور را که خصوصيات موجود در آنها مشابه جنبه هاي مختلف صورت مساله‌ي خودش دست را مشخص مي کند و عکسهايي از اين نمونه ها که هر کدام حداقل يکي از ويژگيهاي مورد نظر او را در خود دارند انتخاب مي کند. سپس او در چند مرحله به تحليل اين تصاوير مي پردازد. سخت او از روي هر تصوير مجددا طراحي مي کند و به ويرايش آنها مي پردازد تا ويژگي مد نظرش را برجسته سازد. اين ويژگيها به تدريج به صورت فرضياتي ذهني اي درسي آيند که هر کدام در حکم يک درس طراحي هستند. اين فرضيات به هم افزوده مي شوند تا در نهايت مجموعه آنها هدايت کننده طرح پيشنهادي او باشند.[/FONT]
[FONT=&quot]سمبلها زير مجموعه اي از جوهره ها هستند. سمبلها بيانگر اين مطلب هستند که جان مايه ها مي توانند فرمها و تصاوير قابل درک براي عموم تجسم يابند. با اين حال چرا بايد کسي تلاش کند تا طرح يک ساختمان را براي سمبل سازي [/FONT][FONT=&quot]-[/FONT][FONT=&quot]که شايد نه چندان مهم هم باشد- فورد استفاده قرار دهد؟ پاسخ اين است که سمبل ها در تصاويري هستند که پاسخهاي براي انگيزه هاي بصري ايجاد مي کنند. بنابراين همواره در ارتباط با انتظاراتي هستند که از بنا مي رود. يک ساختمان مي تواند همزمان مکاني براي انجام يک فعاليت و سمبلي براي آن باشد.[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]پاسخ مستقيم و حل مساله (کانسپت هاي برنامه اي) [/FONT][FONT=&quot]Programmatic[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]همه کانسپت تصويرگر در جوهره نماد فعاليت درون ساختمان نيستند. کانسپت ها مي توانند حول مسائل عملکردي[/FONT]‌[FONT=&quot]تري شکل بگيرند. در حالي که توانايي حل صورت مساله هاي کار فرما مايه مباهات بسياري از معماران است. اما درحقيقت عده کمي هستند[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]که مي توانند نگرشي عملکردي همراه با خلاقيت به حل اين صورت مساله داشته باشند و اکثرا هنگام ارائه راه حلهاي خلاقانه به مسائل ابتدايي کارکرد و توجهي مي کنند.[/FONT]
[FONT=&quot]جيو[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]اوباتا بحث پيرامون طرح پيشنهادي[/FONT]‌[FONT=&quot]اش براي فوره هوا فضا در واشنگتن بر اهميت داشتن اين مطلب که در پروژه هاي معظم حل کردن کدام مساله اساسي تر است تاکيد مي کند. اهميت اين مساله زماني دو چندان مي شود که فاکتور اقتصادي پروژه حساس افزايش هزينه ها در اثر تورم وجود داشته باشد.[/FONT]
[FONT=&quot]صورت مساله اصلي در موزه هوا فضا سيرکولاسيون چگونگي هدايت جمعيتي بزرگ است و کانسپت ارائه شده عبارت است از يک گذر دو طبقه که تعدادي فضاي بسته نمايشگاهي را به هم مرتبط مي کند . همچنين سه سالن چند طبقه براي نمايش جاذبه هاي اصلي موزه طول مسير قرارداده شده اند. بازديدکنندگان موزه در مورد ترتيب بازديد خود داراي حق انتخاب هستند و البته علت اين است که مجموعه موجود در موزه بزرگتر چيزي است که بتوان يکباره همه آن را مورد بازديد قرار داد. پس از ارزيابي الگوي سيرکولاسيون موجود که بازديدکنندگان را به جاي جاي موزه هدايت مي کرد مشخص شود که در سال اول موزه دو برابر مقدار پيش بيني شده بازديد کننده داشت. بدون اين طرح سيرکولاسيون ساختمان قطعا کارايي موجودش را نمي[/FONT]‌[FONT=&quot]داشت و احتمالا ميليونها بازديد کننده را ناميد مي[/FONT]‌[FONT=&quot]کرد.[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]ايده آل[/FONT][FONT=&quot]ها (کانسپت[/FONT][FONT=&quot]هاي ايده[/FONT][FONT=&quot]آل[/FONT][FONT=&quot]گرا):[/FONT]
[FONT=&quot]بر خلاف انواع قبلي کانسپت ها که در آنها معمار مي بايست به درون پروژه و دیگر پروژه هاي مشابه بنگرد تا کانسپت مناسب را پيدا کند، در اين نوع خود معمار مفهومي جديد را به درون پروژه مي برد. اگر اين کانسپت او انتخاب صحيحي باشد به خاطر بنوعش مورد تعيين قرار مي گيرد و اگر اين چنين نباشد به خاطر اين پيش فرض غلط صلاحيت و شايستگي او زير سوال خواهد رفت. ايده‌آل‌ها در واقع نماينده نهايت اهداف و روياهاي يک معمار هستند.[/FONT]
[FONT=&quot]براي مثال کانسپت ايده آل يک معمار مي تواند در رابطه با مصرف بهينه انرژي در ساختمان باشد که در اين صورت موارد زير را در ساختمان اجرا کرد : دسته بندي فضاها ، با توجه به نياز فضاها به گرما، عدم طراحي پنجره در قسمت پشتي ساختمان: زاويه دار کردن سطوح نصب به منظور نصب کولکتورها و طراحي براي خود کفايي کلسيستم.[/FONT]
[FONT=&quot]نمونه تاثير ايده آل ها بر شکل گيري کانسپت را مي توان در کار ميس ون در روهه مشاهده کرد. کانسپت ايده آل ميس براي ساختمان عبارت است از فضايي بزرگ، باز و جدا نشده که او آن را فضاي جهاني خواند و اين فکر را براي هر پروژه اي که طراحي مي کرد صحيح مي دانست. چنين فضايي براي بناهايي چون اتحاديه هاي دانشجويي، کتابخانه ها، ساختمانهاي آموزشي بسيار مناسب بودن ايده آل هاي مي توانند تاثير مثبت زيادي داشته باشند و اگر معماران در پروژه ها به آنها رجوع نکنند و از آنها در شکل دادن کانسپت ها بهره نگيرند، در واقع کار را سخت تر کرده اند. تجارب قبل آنها و مهارتهاي ذهني نشان [/FONT][FONT=&quot]-[/FONT][FONT=&quot] پروژه جديد- کمکي نخواهد کرد و همکاري را مي بايد از مرحله طراحي هاي بسيار ابتدايي آغاز و اين نه به نفع کارفرما و نه به نفع معمار خواهد بود. معماراني که اين توانايي و انعطاف پذيري را داند که دو پروژه هاي مختلف با ايده آل هاي متفاوتي کار کنند در ارائه خدمات به کارفرماي خود داراي برتري هستند.[/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]منابع و مؤاخذ [/FONT]
-------------------------------------------------------------------------
[FONT=&quot]ترجمه شده در دانشگاه هنر و معماری [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]بازنگری و ویرایش و اضافات: حسن افشین[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]Hassan.afshin@yahoo.com[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
 

رامبد کرمانی

عضو جدید
من رامبدم

من رامبدم

من از کانسپت یه چی میدونم.....اونم اینه که استاد شریعت گفت: تا می ری خارج، ازت می پرسن......

What's your concept :biggrin:
 

nima_na2005

عضو جدید
دوستان راست میگن مثلا من میبینم وقتی اتاد میگه یه کافی شاپ زیر آب طراحی کنین شروع میکنن به کشیدن یه پلان به شکل ماهی و جدا کردن فضاهای داخلی با دیوار! عجب کار سختی! :surprised:
 

محسن ک

عضو جدید
دوستان سلام امیدوارم خوب باشید یادتون باشه کانسپت ویا ایده فقط مختص معمارا نیست تمام افرادی که به یه شکلی کارشون با طراحی سرو کار داره این موضوع رو احساس می کنند وبا شخصیت و دید اجتماعی شون انجامش می دن
 

pooran.mehr

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من کانسبت به هر طرح و ایده ای که بر مبنای اصول شخصی یا علمی ایجاد شده باشه میگن

یه مثال ساده و متفاوت از کانسبت:
در دو سالانیه کانسبت ایران در موزه ی هنرهای معاصر به فردی برخوردم که فریاد میکشید در تابلوی بالای سرش نوشته بود فریاد فرد از جمعیت خواست که فریاد بکشن ولی کسی این کارو نکرد
دو سال بعد در همان مکان اون فرد رو دیدم که سکوت کرده در تابلوی بالای سرش نوشته شده بود سکوت. این کار رو در اعتراض به عدم همراهی بازدید کنندگان دوسالانه ی قبل با فریاد هاش انجام داده بود.

پس کانسبت به هر ایده ای که بر مبنای اصولی باشه میگن
 

كانسپت

عضو جدید
بنده سالهاست به اين نتيجه رسيدم:
كانسپت كشف اتفاقي و ناخواسته اثر پنهان در كاينات توسط ذهن ناخود آگاهي كه اتفاقي در مسير حركت آن اثر قرار گرفته
مثال: جاذبه زمين توسط نيوتن كه از افتادن سيب بر روي سرش كشف شد
رنگين كمان كانسپتي براي پيدايش منشور براي تجزيه نور
توجه : فكر كردن براي پيدا كردن كانسپت مناسب بيهوده است
اين كانسپت است كه ما را كه در مسيرش به طور اتفاقي قرار گرفته ايم پيدا ميكند ما ابزاري براي پيدايش كانسپت هستيم
راهنماي:: شيشه هاي شكسته
برگهاي درختان و وووووووووووو ......................:cool::que:
 

مینا ملوسک

عضو جدید
کانسپت عصاره اندیشه معماری و تجسم ایده ها در دنیای واقعی است که توانایی تولید ،توسعه و تکمیل ساختار فضایی پروژه را داراست
کانسپت به عنوان نقطه عطفی از فرایند طراحی معماری است که در سراسر عمر اثر معماری همراه ان بوده و عناصر مختلف طراحی رادر یک کل منسجم ،گرد هم می اورد و معماران را قادر میسازد که با هدایت منابع و توانایی های خود،ان را در طراحی جنبه های مهم یک پروژه به کار گیرد
خصوصیات کانسپت:
توجه به مباحثیکه در مرحله ی شناخت مطرح شده است،تعریف و تعیین ایده های طراح،زایش ایده های جدید،توانایی تولید یا استخراج ساختار فضایی از ان،انعطاف پذیری توسعه و تغییر در قبال خواسته های پروژه،ترکیب عناصر و هماهنگی بین ویژگی های مختلف طرح در یک کل واحد،هماهنگی با فرهنگ جامعه،توجه به محتوا نه فقط فرم

باران که ببارد از دست چترها هم کاری ساخته نیست ما اتفاقی بودیم که افتاده ایم.

بچه ها من یکم توضیح دادم اگه توضیح بیشتری میخواین برام پیام بذارین وبگین در کجاش مشکل هستم تا بیشتر توضیح بدم ok
 

ايشاع

عضو جدید
به نظر من كانسپت يه ايدست كه توي ذهن جهش پيدا ميكنه ممكنه هميشه خوب نباشه.
اما مسئله اينه كه سليقه خيلي تاثير گذاره كه متاسفانه ممكنه به نظر همه خوب نباشه
اين طور نيست؟:smile:
 

كانسپت

عضو جدید
تشريح كامل

تشريح كامل

واااااااااااااااااااااای اره اگه راجع به مفاهیم پایه حرف بزنین عاااااااااااااااااالیه;)
اساس تعريف كانسپت در معماري در چكيده ترين صورت خود :تفكر به زبان فرم وفضا است روش و زبان معماري براي تبادل انديشه با ديگران زبان معماري است .چگونگي شكل گيري انديشه معمار در زبان معماري كانسپت معماري است.
از آننجا كه با توجه به تعريف داده شده از معماري اساس كار معمار خلاقيت هنرمندانه است.كانسپت معماري پر ارزش ترين بخش از كار معماري قلمداد مي شود وملاك اصلي ارزيابي قدرت وضعف معماري امروز در جهان به شمار مي رود.لازم به ذكر است كه لزومي بر پيچيدگي وعمق در كانسپت معماري نيست چه بسا كانسپت هاي ارزشمندي كه بر مبناي ايده هاي خيلي ساده بنا شده اند.
همچنين مي توان گفت:كانسپت ها ايده هايي هستند كه عناصر گوناگوني را در يك جا گردهم مي آورند.در معماري كانسپت مسيري است كه طي آن نيازها ي فيزيكي،شرايط محيطي وباورها بهم مي پيوندند وبه اين ترتيب كانسپت ها بخش مهمي از روند طراحي معماري را شكل مي دهند.
شكل گيري كانسپت پديده اي خود به خودي نيست بلكه نيازمند تلاشي متمركز براي گرد اوري وتركيب مسئل مختلف است.گرداوري اين مسائل كاري هوشمندانه است كاري كه به عقيده ي بسياري از طراحان،معماران ،منتقدان ،نويسندگان وهنرمندان متشكل از 10درصد الهام واستعداد و90درصد پشتكار وسخت كوشي است. شكل دهي كانسپت براي بسياري افراد كاري ناآشنا است. همچنين دانشجويان در اندازه فراگيري ودرك ساير مباحث طراحي در اين مورد با سختي مواجه اند. در زمينه تقويت مهارت كانسپت سازي 3مانع اصلي وجود دارد :
1.اولين مانع مربوط به چگونگي برقراري ارتباط:نكته جالب در اين رابطه اين است كه سخت ترين كار اين نيست كه چگونه كانسپت خود را به ديگران معرفي كنيم بلكه چگونه بايد آن را براي خود تشريح كنيم.به همين خاطر طراحان مي آموزند تا قبل از تشريح ايده هاي خود براي ديگران نوعي ديالوگ به عنوان مترعه در ذهن خود بر قرار سازند.مشكل ديگر برقراري ارتباط گرافيكي است متاسفانه بسياري دانشجويان در ترسيم و طراحي ايده مورد نظر خود اكراه دارند. در معماري هر آنچه كه قرار است ساخته شود مي بايست ابتدا ترسيم گردد.پروسه ترسيم وطراحي بايد در مراحل ابتدايي كار آغاز شود تا طرح پيشنهادي و كانسپت آن بتوانند دائماً نقد واصلاح شوند.
2.دومين مانع مربوط به كمبود تجربه: زمينه دوم مشكلات وموانع هم در واقع توسعه يافته همان قسمت اول است.كانسپت ها شكل هستند.
3.سومين مانع مربوط به برقراري سلسله مراتب: دانشجويان پويا بسيار با اين مسائل دست به گريبان هستند چرا كه به علت كمي تجربه به سختي مي توانند درباره شايستگي كانسپت قضاوتي صحيح داشته باشند.حال اينكه معمار مي تواند قضاوتي با تامل داشته باشد.به طور كلي در ك روابط موجود بين ايده ها وتصورات وكانسپت ها كمكي شايان در زمينه عبور از اين سه مانع خواهد كرد.
كانسپت ها داراي ويژگي خاص خود هستند وآن اينكه اين تفكرات معطوف به راه هاي گردآوري چند عنصر ويژگي در يك كل هستند.در معماري كانسپت همچنين تعيين كننده چگونگي تاثير گذاري جنبه هاي مختلف نيازمندي ها بنا بر طراحي وساخت آن از طريق اجتماع در يك انديشه خاص است در معماري موضوعي هدفمند است.نتيجه تلاش متمركز وخلاقانه در يكپارچه كردن عناصري به ظاهر نامتشابه است.

سلسله مراتب كانسپت:
درك رابطه تقدم و تاخري موجود بين تصور ،ايده ،كانسپت در واقع سر آغاز روند دستيابي به كانسپتي مناسب
براي يك بنا است.اين رابطه به اين صورت ترتيب داده مي شود:تصور،ايده،كانسپت. كه بر اساس الگوي افزايش پيچيدگي ،متناسب بودن وعمق فكري است.در مراحل ابتدايي پروژه همواره فرصت براي متصور شدن ايده ها وجود دارد خصوصاٌ اگر ذهن توانايي و تمايل پذيرش تفكرات خلاقانه غير عادي وپر تخيل را كه مي توانند راه حل وگره گشاي بسياري از نيازها باشند داشته باشد. پس از اين معماران زماني كه بيشتر با پروژه آشنايي واز مسائل آن آگاهي پيدا مي كنند كم كم برخي از تصورات و ايده ها را با اهميت تر ومناسب تر از بقيه تشخيص مي دهند سرانجام شباهت ها وجذابيت هاي بالقوه دسته بندي ايده ها شكل مي گيرند وبر پايه اين ملاحظات مسير قطعي انجام گرفتن فعاليت هاي در آينده مشخص خواهد:gol::gol:
 

mouli

عضو جدید
به نظر من کانسپت یه جور بهانه هست.یه بهانه برای طراحی که لزومی نداره همه درکش کنن.یه کانسپت خوب اونی که هرکس ازش برداشتی متفاوت داشته باشه.مثل غزلیات حافظ که هرکس با هر حال و هوایی بسته به نیتی که می کنه و تفال میزنه و جواب می گیره.:)
 

mouli

عضو جدید
پیشنهاد می کنم برای درک بهتر کانسپت، :gol:موزه یهود- کار دنیل لیبنسکیند-برلین:gol:رو ببینید
 

greatmemar

عضو جدید
کانسپ هر چیزی میتونه باشه
یه جا خودش رو بصورت شکل نشون میده یه جا حرکت یه جا ریتم
 

مینا ملوسک

عضو جدید
کانسپت یعنی تلاقی ذهن و کالبد
.من در این مورد مطلبی خوندم که میخوام عین اون مطالبو براتون بگم تا شماهم استفاده کنین.
شناسایی و تبیین مسیر ذهن و کالبد و تعیین نقطه تقاطع این دو،از مهمترین مراحل فرایند طراحی است که مفهومی به نام کانسپت را در بر میگیرد.کانسپت مرحله ای است از طراحی که از زمینه ای مجازی و از چالش های هزار توی ذهن انسان برخاسته و در گذر از محدودیتها،خواسته های دنیای واقعی،تجسم ایده ها را به همراه دارد.البته امکان تعدد ایده های مختلفرا را نیز باید در نظر داشت و اینکه یک ایده ثابت میتواند در قالب ها و فرمهای متفاوت مطرح شده و به طراح این امکان را بدهد که چندین کانسپت مکمل یا مستقل را در اختیار داشته باشد به عنوان مثال نحوه برخورد هر معماری با طبیعت و ایدههایی که در ذهن وی از جریان اب گرفته تا الگوهایی از پرواز پرندگان،شکل میگیرند با هم متفاوت و دارای بیانی مستقلند.منابع الهام هنرمندان،چگونگی پرورش و تولید ایده و کانسپت،گاها مشخصه ای شخصی و فردی است و نمیتوان روند مشخصی را برای ان تدوین کرد اما انچه مسلم است،هر هنرمندی نیازمند بهانه و موقعیت وابزاری است که بتواند ذهنیات خود را مجسم سازد.همچون احجام و فرمهای طبیعی و مصنوعی که بتوانند ایدهها و افکار او را در دنیای فیزیکی بازنمایی کنند.از ترکیبات رنگی موندریا گرفته تا پرواز پرندگان-نسبت به شرایط و خواسته های پروژه-به عنوان واسطه ای بین ذهن و کالبد میتوانند عمل کنند.با نگاهی کلی کانسپت را به دو نوع میتوان تقسیم کرد:-کانسپتهایی حاصل از کنجکاوی و تعمق معمار در دنیای واقعی(اعم از طبیعی و مصنوعی)-کانسپتهایی که زاییده روح بیقرار و ذهن خلاق معمار در عالم معنا.اسکیسهای مفهومی از این گونه اند.لازم به ذکر است که مغز هنرمند در هر دو مورد نقش مهمی را ایفا میکند و تنها نوع دوم را بکرتر و مفهومیتر از نوع اول میتوان برشمرد(البته نه در همه مواقع).تابلوها و اسکیسهای زاها حدید،نقاشیهای لوکوربوزیه و هوندرواسر و انتخابهای سانتیاگو کالاتراوا از اشکال و موجودات طبیعی،در حقیقت تلاقی ذهن و کالبد به شمار میروند.اغلب این نقشها توانایی تبدیل شدن به یک ساختار معماری را دارند و چه بسا میتوان کلیتی جامع از فضای معماری را از ان استخراج کرد.
تلاش کانسپت در جهت تجسم بخشی به ذهنیت و فکر معمار است و در عوض ساختاری که بدست می اید سعی دارد الگوها و یا چهارچوبی فیزیکی و نه صرفا ذهنی را برای طراح به وجود اورد.
 

mouli

عضو جدید
یه بار گفتم بازم می گم،کانسپت یه بهانه ست برا شروع ادامه یا حتی پایان نه فقط تو معماری ،به هرچیزی که فکر کنی یا هرچیزی که تو ذهنت بیاد یه کانسپت یا یه هدف داره.یه سئوال دارم :آیا بدون کانسپت و بی هدف می شه کاری رو یا طراحی رو شروع کرد؟
گرچه به نظر خودم اون کار و یا طرحیکه بدون هیچ کانسپتی انجام شه بی پایه و اساسه.
نظر شما دوستان چیه؟
 

mouli

عضو جدید
البته لازم به ذکره که ممکنه بعد از شروع و یا حتی پایان ،نا خودآگاه متوجه شی که کارت یه کانسپت داره.که این کانسپت می تونه خط فکری طراح در حین طراحی باشه(بدون اینکه طراح به این خط فکری به عنوان کانسپت توجهی کرده باشه)
 

jafar mehrkhani

عضو جدید
کانسپ

کانسپ

به نظر من کانسپت همون رشته ی نامرئی هستش که همه اهداف معمارو برای رسیدن به آرزوشه رو به هم پیوند میده.کانسپت میتونه بقدری قدرتمند باشه که همه جزئیات طرح رو تحت تاثیر قرار بده.ما معمارها باید بدونیم که هنرمندیم و هنر یه توانیی خدادادیه که همه عوام حاصلشو تحسین میکنن ولی هنرمندا هستند که ماهیتش رو درک و ترجمه میکنن.ما اگه هنرمند باشیم معنی کانسپتو درک کردیم ولی باید بدونیم که گاهاً ممکنه اساتید ما هنرمند نباشند.
 

jafar mehrkhani

عضو جدید
سلام بهتره که شما سعی کنین به جنبه های هنری معماری توجه بیشتری داشته باشین اگه بتونین باهاش زندگی کنین میفهمین که کانسپت رو میشه یه چیز خیلی با ارزشتر که جای اونم تو ذهن برتر معمار دونست که معنیش رو هم میتونین بعدا بهش برسین.
 

ایتوک

عضو جدید
سلام. از اولین تایپک این بحث کانسپت رو خوندم و یادداشت برداشتم و چند تا از پستها رو با اجازه همه کپی کردم. اما واقعییت اینه که حسابی گیج شدم. تو صفحات اول بچه ها گفتند که کانسپت همون ایده است. بعد رسیدند به محیط و اداب و سنن و............. و دست اخر باز کانسپت شد همون ایده های ذهنی و بصری معمار. یکی هم گفت کانسپت مدیریت بین باید های محیطی و بایدهای فکر و ذهن معماره.حالا یکی بهم بگه کانسپت اولین مسیره یا آخرین مسیر رسیدن به ایده -خلاقییت یا ........؟آیا میشه ایده های سرکش و رویاهای خلاقانه یه معمار رو بویسله کانسپت توی چهار چوب قرار داد؟ ایا واقعا کانسپت یه راهه برای رسیدن به فضای درونی یا همون روح معمار؟یا روح و افکار معماره که کانسپت رو ایجاد میکنه؟؟؟؟.........
 

night lord

عضو جدید
سلام میدونم جاش اینجا نیست ولی هر کار کردم نتونستم تاپیک جدید بزنم و ارور دیتا بیس میداد .
اینجا میپرسم: اگه لطف کنین راهنمایی کنین ممنون میشم .
[FONT=&quot]دوستان من دارم روی پایان نامه کارشناسیم کار میکنم . الان میخوام کانسپت کارم رو بزنم[/FONT]
[FONT=&quot]سایتی که برداشتم توی اراک هستش که آبو هوای سردو نیمه خشک داره . میخوام یه آمفی تئاتر[/FONT]
[FONT=&quot]طراحی کنم برای یه دانشگاه[/FONT] .
[FONT=&quot]مبانی نظری من در مورد زیبایی شناسی در معماری هستش . حالا میخوام بدونم به نظر شما چه کانسپتی خوبه برای طرحم که با زیبایی شناسی در معماری و آمفی تئاتر همخونی داشته باشه و بشه تو دفاعیه خوب ازش دفاع کرد ؟[/FONT]​
 
راستش نوشین جان برای خود من هنوز کانسپ تو ابهامه
چون حتی تو تعاریف اساتید مختلف در مورد کانسپت من تضاد هایی دیدم
یکی میگه کانسپت یعنی الهام مثلا شما یه چیز رو میبینی و از اون بلافاصله الهم میگیری و اونو با یه نحوی به فرمت ارتباط میدی
یکی میگه کانسپت یعنی سناریو معماری یعنی اینکه اون برنامه ریزی که ابتدای کار برای طرحت میکنی که مثلا می خوام کجا اتفاق بیفته و کی باشه و اینجور چیزا
من خودم هنوز با خود کلمه کانسپت مشکل دارم

من خودمم تو تعریفش مشکل داشتم ولی این ترم با تعریف استادمون متوجه شدم.ایده فکر اولیه ی طرحه که تو ذهنته وشکل نداره ولی کانسپت شکلیه که ایده به خودش می گیره. یعنی وقتی ایده پیاده میشه ،میشه کانسپت .یعنی اول ایده ست بعد کانسپت.
 
بالا