آمــــــوزش نقـــــد ِ معمــــــــاری

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
سلام و درود بر همه دوستان ِ معمار و دانشمندم ...

پس از چندی بررسی ، به این نتیجه رسیدم که جای ِ یک تاپیکِ جامع برای "آموزش ِ نفد ِ معماری" ، در این تالار (تالار ِ نقد و نظر )خالی است ؛

علی الخصوص ، جرقه ی این ایده ، از گفتگوی معمارانه شماره ی 2 نشات گرفت که در ویترین ِ تالار مهندسی معماری در حال ِ بررسی است .

تفاوت ِ این تاپیک ، با تاپیک ِ نام برده ، در این هستش که در اینجا ، فقط مقالات و نوشتار ِ مستند و علمی از بزرگان در رابطه با آموزش ِ نقد ِ معماری قرار میگیره و از تجربیات و دانسته های خودمون ، سخنی ایراد نمی کنیم بلکه هدف این است که یک مرجع و منبع ِ کامل ، برای آموزشهای نقد در معماری گردآوری کنیم .

دوستان ِ عزیز هم هر چقدر که توانستند ، اطلاعات ِ خودشون رو در اینجا به اشتراک بگذارند ، تا این تاپیک ، پر بارتر و جامع تر بشه .

پیشاپیش از حسن ِ توجه و همکاری شما ، صمیمانه سپاسگذاری می کنم .
موفق و مفرح باشید .http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gif
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
روش نقد معماری

روش نقد معماری




عنوان ِ مقاله : روش نقد ِ معماری

( ملاحضاتی در راه ِ ترسیم روش ِ نقد ِ معماری ، به طور همه جانبه ، و با معیارهای روشن )

نویسنده : دکتر سید امیر منصوری


دانلود مستقیم مقاله ...



.
.

.
:gol:
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
آموزش نقد ِ معماری

آموزش نقد ِ معماری

"نقد معماري" موضوعي راهبردي و بحث برانگيز در آموزش معماري محسوب مي شود. روشهاي متنوعي از سوي اساتيد با هدف آموزش " نقدمعماري" به كار گرفته ميشود كه هر يك تا اندازه اي در اين مسير موفق عمل بوده اند. شيوه ي پيشنهادي اين مقاله، مبتني بر برخورد با معماري به مثابه يك موضوع ارتباطي ميان معمار و مخاطب است. براساس چنين رويكردي مي توان از دانشجويان خواست تا از شش منظر به تحليل يك اثر معماري بپردازند:





- تحليل رمزگان و نشانه هاي بصري به كمك نشانه شناسي (ديدگاه كلاسيك)
2- بازخواني نيت و انديشه هاي معمار به عنوان مبدع اثر، برمبناي ساختار تاويل و ويژگي هاي پديد آورنده (ديدگاه رومانتيك).
3- تحليل صورت و فرم معماري برمبناي شكل خارجي بنا (ديدگاه فرمي).
4- تحليل بافت و زمينه اجتماعي و سياسي برپايي بنا (ديدگاه زمينه اي).
5- تحليل برداشتها و نظرات مخاطب (ديدگاه پديدار شناسانه).
6- تحليل ويژگي هاي تماسي و فرآيند ساخت پروژه (ديدگاه رسانه اي).




آموزش نقد معماري
نقد یک اثر
هدف از نقد اثر ، بهبودي است.
نقد ، هرگونه تلاشي است كه وجهي از حقيقت يك اثر را مشخص كند.
در طراحي معماري هميشه از طرح واره به طرح مي رسيم و يه به عبارتي از مجمل به مفصّل .
اما در نقد يك بنا ، از طرح به طرح واره مي رسيم و از مفصّل به مجمل.

در كل دو روش نقد داريم :

1) نقد دروني / فرمال / نقد اثر از طريق خودش
در اين روش ، محصول مهم است ، نه زمينه ي اجتماعي و سوابق و طراح و . . .

2) نقد بيروني / دانشگاهي / نقد جديد
در نقد بيروني هم موثر ، اثر و تاثير را داريم ؛ در اين روش به خالق اثر نيز
كار داريم ، خصوصياتي از قبيل روحيات ، خلقيات و سوابق ، كه كاملتر نيزهست.

نقد دروني
نقد دروني خود به دو دسته تقسيم مي شود :
• موضعي
• موضوعي
• چگونگي نقد موضوعي : نقد بنا - نقد معماري - نقد فضا

1- نقد بنا ( كالبد ) : در اين نقد به نظامي كه كالبد اثر را به وجود آورده است ، پرداخته مي شود.
الف) نظام هاي پر و خالي ( رابطه توده و فضا )
ب ) هندسه نماها (اجزا و عناصر سازنده نما )
ج ) اجزا سازه ي پلان (اصلي ، فرعي ، مفصلي )
د ) شكل رابطه اجزا با يكديگر ( كمپوزيسيون )
ه ) ماهيت فضا از نظر محدوديت ( بسته ، نيمه بسته و باز )
و ) نسبت كمي فضاهاي باز و بسته
ز ) شيوه ارتباطي فضاهاي باز و بسته
ك ) خطوط ناظم پلان ( پيدا و پنهان )
ل ) خطوط ناظم نما ( پيدا و پنهان )
م ) خط آسمان
ن ) رابطه پلان با نما
ح ) مقايسه با مصاديق متناظر و متفاوت ( فهم يكي در قبال فهم ديگري )

2- نقد معماري : در اين نقد به عملكردها ، شناخت آنها و توزيع آنها پرداخته مي شود.
الف) نقد كاركرد و شاني كه از آن استنباط مي شود.
ب‌ ) زمان بهره برداري از نظر مدت و مقطع زماني
ج ) منطق روابط فضا با عملكرد
د ) تشخيص اعتبار فضا ( پايايي عملكرد در فضا )
ه ) تشخيص ميزان انطباق پيش بيني طرح و استفاده از بنا توسط كاربران
و ) شناخت نسبت نمادين و كاربردي بودن جزفضاها
ز ) شناخت تاثير تاريخي ( زماني ) شدن عملكردها و ارزش جزفضاها
ك) رفتار شناسي فعاليت ها ( عناصر متحرك فضا ، مبلمان ، تجهيزات )

3- نقد فضا :
الف) مشاهده نحوه مواجهه افراد با بنا ( نحوه تقرب )
ب ) شناسايي مراكز ثقل بار و كار
ج ) سلسله مراتب ادراك فضاها
د ) عرصه هاي تاثير گذار و خاطره ساز
ه ) كشف نقاط عطف رابطه انسان با فضا
و ( عناصر فضا ( اعم از ثابت و نيمه ثابت و متحرك )
.
.
.
گرد آورنده : کارگروه مهندسی مدیریت پروژه


 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
آموزش نقد معماري تقويت خلاقيت دانشجويان با روش تحليل همه جانبه آثار معماري

آموزش نقد معماري تقويت خلاقيت دانشجويان با روش تحليل همه جانبه آثار معماري

عنوان مقاله : آموزش نقد معماري تقويت خلاقيت دانشجويان با روش تحليل همه جانبه آثار معماري

نشریه : هنرهاي زيبا پاييز 1384

نویسنده : مهدوي نژاد محمدجواد

حجم فایل : 546 کیلو بایت
.
.
لینک دانلود مستقیم ...


.
.
.
:gol:
 

همراهی

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
صور نقد معماری در کتاب معماری و اندیشه نقادانه
کتاب معماری و اندیشه نقادانه اثر وین اتو
اتو از معدود نویسندگانی که به موضوع نقد در معماری پرداخته است.
در این فایل پی دی اف به قلم حمید رضا خویی،کتاب نام برده تلخیص و تحلیل شده است و فهم را اسانتر و سریعتر کرده است
فرهنگستان هنر-نشریه خیال-شماره 3-پاییز 1381




مقدماتی در باب نقد اثار معماری و شیوه های ان در دوره جدید
تقریبا مطالب همپوشانی دارد
نویسنده حمید رضا خویی-پژوهشنامه فرهنگستان هنر-1386
 

پیوست ها

  • memari va andishe naghadane.pdf
    490.7 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • moghadame naghd-dr.khoei.pdf
    343.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0

همراهی

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
این مصاحبه ای با اقای محمد رضا حائری تحت عنوان جایگاه نقد درمعماری است
و در مورد سوالاتی که ما دانشجویان در ذهنمان میگذرد صحبت شده است؛از این قبیل:
منظور از نقد معماری چیست و ایا نقد همان معرفی بناست؟
چه عناصری در معماری مورد نقد و تحلیل قرار می گیرد؟
ایا نقد اثار معماری ایرانی با معماری جهان تفاوت دارد؟
ایا با اصول زیبا شناسانه غربی می توان معماری ایران را نقد کرد؟
ارتباط کارفرما و مردم با منتقد معماری چیست؟
و....
 

پیوست ها

  • jaygah naghd memari.haeri.pdf
    160 کیلوبایت · بازدیدها: 0

sahar-architect

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نقد معماری موضوعی راهبردی و بحث برانگیز در آموزش معماری محسوب می شود . روش های متنوعی از سوی اساتید با هدف آموزش نقد معماری به کار گرفته می شود که هر یک تا اندازه ای در این مسیر موفق بوده اند . شیوه ی پیشنهادی در ایم مقاله مبتنی بر برخورد با معماری به مثابه یک موضوع ارتباطی میان معمار و مخاطب است. براساس چنسن رویکردی می توان از دانشجویان خواست ....
در بالا چکیده ای از این پروژه رو مشاهده کردید . این مقاله چگونگی نقد معماری در شش منظر رو به ما آموزش می ده که برای دانشجویان معماری بسیار مفیده.
برای دانلود این مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید.
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
در باب نقد معماری

در باب نقد معماری

معماری را بواسطه ماهیتش علمی میان رشته ای بر می شمرند كه از عرصه های گوناگون (اجتماعی، فرهنگی، هنری، ادبی، عرفانی و...) تاثیر می پذیرد؛ نقد معماری نیز بالطبع جدای از این تاثیر نیست.

نقد را می توان گامی موثر در عرصه شناخت و آگاهی عمیق پیرامون آنچه وجود دارد دانست كه بازخورد آن راه را برای آینده بهتر و پیشرفت به سمت كمال هموار خواهد ساخت؛ همچنان كه در عرصه سینما، نقد و گرم شدن محافل نقد سینما بی تردید سینما و دست اندركاران این حرفه را بر مسیر موفقیت به پیش می راند. در یك نگاه كلی نقد متكی بر حقایق موجود است و تحلیلی است بر آنچه هست و لاجرم نگاهی به گذشته دارد. نقد در عرصه معماری متاثر از اندیشه و پیش فرض های ذهنی منقدانی است كه در این راه گام برداشته اند؛ بنابراین بیان واقعیتی است كه بر افكار منقد اتكا دارد و از آنجا كه ذهنی است، لذا مبتكرانه و خلاقانه است.نقد، بیان واقعیت های بیرونی است. براساس شهود درونی منقد و نخست متكی بر تجربه است، تجاربی كه در زندگی علمی و حرفه ای منقد به مدلسازی ذهنی بدل شده كه این مدل را می توان بسان عینكی به تصور در آورد كه به مدد این عینك منقد معماری را بعنوان یك واقعیت مورد ارزیابی قرار می دهد. بعنوان مثال هرتسفلد و گیرشمن كه بدنبال كاوش های باستانشناسی، معماری ایران را شناختند از ژرفای اندیشه های باستان شناسانه معماری ایران را به دیگران معرفی كردند. عده ای همچون تیتوس بوركهارت، هانری استیرلن و هانری كربن، در تحلیل معماری آن را با حقایقی ماوراءالطبیعی مرتبط می دانند. بوركهارت و استیرلن تاثیر دین را بعنوان اصلی ترین عامل شكل دهنده هنر مورد ارزیابی قرار می دهند. بوركهارت در كتاب هنر مقدس، فصول كتابش را با تفكیك هنر ادیان مختلف تقسیم بندی كرده، از هنر اسلام، هنر مسیحیت، هنر بودا و غیره سخن می گوید. هانری استیرلن در كتاب جاودانه اش اصفهان تصویر بهشت بر مذهب شیعی نیز تاكید دارد. كُربَن در مقدمه زیبایی كه بر كتاب استیرلن نگاشته است دیدگاه معناگرای خود را كه در توافق با استیرلن است، بیشتر تشریح می كند؛ وی بدنبال تفكر افلاطونی، معتقد به عالم مُثُل است و اینكه هر اثر معماری سایه ای است از آنچه در عالم والا وجود دارد و لذا به كانسپت های (ایده های) ماوراءالطبیعی در شكل دهی به اثر معتقد است. لاله بختیار و نادر اردلان در كتاب حس وحدت، از دید تصوف معماری ایران را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند و پرفسور محمد منصور فلامكی نیز در اثر منحصر بفرد خود، شكل گیری معماری، تجارب ایران و غرب، به طرزی استادانه، با رویكردی تعالی گرایانه، از هفت وادی عطار سخن به میان آورده، ادبیات و معماری و عرفان را در هم گره می زند و روند شكل گیری معماری ایران را از دید معمار عارف جست وجو می كند. نقد معماری با توجه به مباحث جامعه شناختی كوششی است كه راپاپورت، در كتاب فرم درونی شهر، انجام داده است؛ بحث اقلیم و چگونگی تلفیق معماری ایران با محیط پیرامونش در كتاب بررسی اقلیمی ابنیه سنتی ایران توسط وحید قبادیان به رشته تحریر در آمده است و بر معماری اقلیم های چهار گانه ایران مقایسه ای تطبیقی و جالب توجه را به عینیت رسانده است. آنچه اكثر معماران و دانشجویان معماری از معماری ایران می دانند، مدیون پژوهش های استاد فقید كریم پیرنیا و همت بلند غلامحسین معماریان هستند؛ ایشان با نگاهی تاریخی در كتاب سبك شناسی معماری ایران، تاریخ و زمان و دوره بندی تاریخی را بستر زایش سبك و سیاق خاص در معماری می دانند و البته پوپ نیز در كتاب معماری ایران، پیروزی شكل و رنگ، به بررسی كالبدی بناهای مهم از قبل از هخامنشیان تا دوره صفویه پرداخته است. نقد گونه شناسانه دیدگاه كسانی همچون غلامحسین معماریان و حسین سلطانزاده است؛ معماریان در دو كتاب آشنایی با معماری مسكونی ایران گونه شناسی درونگرا و برونگرا، گونه خاص عملكردی (مسكن) را مورد بررسی قرار داده و روند تكاملی آن را جست وجو كرده است.سلطانزاده نیز كتاب هایی مبتنی بر گونه شناسی تالیف كرده است. گونه شناسی وی یا با تكیه بر عملكرد خاصی است (بازارهای ایران، مدارس ایران و...) یا مبتنی بر اجزای كالبدی یا یك جزء در معماری و شهرسازی. فضاگرایی در نقد معماری بیشتر در آثار غربیان و در تحلیل معماری غرب دیده شده است؛ برونو زوی در كتاب چگونه به معماری بنگریم یا گیدئین در فضا، زمان معماری، فضا را جوهره بنیادین معماری دانسته و در طول تاریخ تغییر معماری را با تغییر اصول حاكم بر فضا یكسان برشمرده اند. این دیدگاه در میان منقدان ایرانی در نوشتار تحلیلی سید هادی میرمیران از مسجد سپهسالار كه در روزنامه همشهری (زیباشهر) ۱۵ دی ماه ۸۳ به چاپ رسید، بخوبی نمایان است. میرمیران كه به نظر می رسد متاثر از اندیشه برونوزوی است، همواره در تلاش یافتن محتوایی در معماری ایرانی است، محتوایی كه همانا فضا است. فضاگرایی با تكیه بر سابجكت و ادراك تجربه كننده فضا و مفاهیمی كه در ذهن تجربه كننده نقش می بندد نگاهی آوانگارد در نقد معماری محسوب می شود كه آن را در كتاب فضا، هستی و معماری، اثر كریستین نوربرگ شولتز می توان یافت. این نوع نگرش كه روانشناسی گشتالت و پدیده شناسی هوسرل و فلسفه هایدگر را با معماری پیوند زده است در میان منقدان معماری ایران دیده نشده است.

منبع : روزنامه کیهان
.
.
.
.





بنیان های نقد معماری



تا چند دهه پیش در بسیاری از زمینه های تخصصی از جمله در زمینه معماری نیروهای متخصص به اندازه مورد نیاز در کشور وجود نداشت و در برخی از رشته ها و بعضی از زمینه های تخصصی، ضرورتا نیروهای متخصص از کشورهای دیگر به ایران می آمدند، اما اینک کم و بیش از جهت تربیت نیروی انسانی نه تنها در بیشتر زمینه ها کمبودی وجود ندارد، بلکه در برخی از عرصه ها با مازاد نیروی انسانی متخصص نیز مواجه هستیم، چنانکه امکان صدور نیروی کار متخصص نیز پدید آمده است.


در شرایط موجود همزمان باید در چند زمینه تلاش شود. نخست لازم است برنامه ریزی مناسبی جهت اشتغال فارغ التحصیلان صورت پذیرد و نیازهای موجود و آتی جامعه به دقت بررسی شود و در هر زمینه متناسب با نیازها و امکانات به تربیت نیروی انسانی متخصص اقدام شود، زیرا فقدان کار مناسب برای فارغ التحصیلان علاوه بر بروز مشکلات و مسایل اجتماعی متعدد، موجب دلسردی دانشجویان نیز می شود و بسیاری از آنان با پشتکار و دلگرمی به تحصیل نخواهند پرداخت و در نتیجه کیفیت آموزش افت می کند. یکی از اقدامات لازم در شرایط موجود و پس از بررسی دقیق وضع موجود و آتی نیروهای متخصص، شناسایی عرصه های جدید علمی و تخصصی است که امکان تامین نیازهای جامعه به عالی ترین صورت ممکن در آن انجام شود.
نکته دیگری که از اهمیتی اساسی برخوردار است، کیفیت آموزش و تعلیم معماری است. با وجود آنکه اینک معماران گرانمایه ای در کشور حضور دارند و آثار ارزشمندی نیز خلق می شود و در مواردی در عرصه های بین المللی نیز خوشبختانه معماران ایرانی موفقیت هایی به دست آورده اند، اما شرایط کلی موجود هنوز به نحو مطلوب پاسخگوی نیازها، خواسته ها و انتظار های جامعه معماران و دانشجویان کشور نیست و چه در زمینه آموزش و چه در عرصه مسابقات و نیز در مورد نقد معماری ضرورت بازنگری برنامه ها وجود دارد.
شاید یکی از عوامل عدم تحرک کافی مربوط به روحیه محافظه کارانه جامعه حرفه ای است که نقش مهمی در پرهیز از نوآوری، ابداع و نقد خلاقانه معماری دارد.
غلبه روابط بر ضوابط در برخی از موارد در زمینه ارایه و انجام طرح ها و اجرای مجموعه ها و بناها، و همچنین بافت سنتی حاکم بر روابط حرفه ای در عدم تحرک کافی فضای معماری کشور بی تأثیر نیست و با وجود اینکه در چند دهه اخیر همایش ها، مجموعه مقالات، گزارش ها و بررسی های فراوانی در زمینه آموزش معماری صورت گرفته، اما گویی فاصله میان اندیشه، گفتار و کردار ما چنان زیاد است که به سادگی امکان پدید آوردن تحولات اساسی در آموزش و حرفه معماری میسر نیست، به ویژه آنکه به نظر می رسد در شرایط موجود غالبا بسیاری از مراکز، سازمان ها یا نهاد های آموزشی، اداری یا اجرایی مربوط به معماری بطور نسبتا مستقل، برنامه ها و کارهای خود را انجام می دهند، بدون اینکه به صورتی مناسب، لازم بدانند که ضرورتی برای هماهنگی با دیگر مراکز و سازمان ها وجود دارد. برای نمونه می توان به چهار مرکز مهم آموزش معماری و شهرسازی دانشگاه تهران با بیش از ۶۵سال سابقه، دانشگاه شهید بهشتی با چهار دهه، دانشگاه علم و صنعت با سه دهه و دانشگاه آزاد اسلامی با بیش از ۱۵ سال سابقه اشاره کرد که تاکنون ارتباط، تبادل و همکاری مناسب و شایسته ای در زمینه های آموزشی و پژوهشی با یکدیگر نداشته اند و از تجربیات یکدیگر چندان استفاده نکرده اند. طبیعی است هنگامی که مراکز علمی در یک شهر با یکدیگر همکاری متقابل ندارند، نمی توان انتظار داشت که مراکز و سازمان های اداری -اجرایی با یکدیگر یا با دانشگاه ها همکاری های قابل توجه، سودمند و ارزنده ای داشته باشند.
ناهماهنگی مراکز آموزشی و نبود نوعی مرکز یا مراکز علمی معماری که از صلاحیت کافی و لازم برای توسعه معماری برخوردار باشند، موجب شده است که در مواردی برخی سازمان ها یا مراکز به خود اجازه دهند براساس معیارهایی که براساس نظر چند نفر تدوین کرده اند، معماران را طبقه بندی کنند.
انگیزه ها و عوامل اقتصادی نیز در مواردی بر پیچیدگی و دشواری موضوع افزوده است، زیرا از یک سو رقابت و کنش های اقتصادی میان معماران و مسایل ناشی از آن و از سوی دیگر ارتباط بین مردم و معماران را مشکل ساز کرده است.
به نظر نمی رسد در شرایط موجود راه حل کوتاه مدت و مناسبی وجود داشته باشد، زیرا توجه به ارتقای کیفی حرفه و دانش معماری نیازمند فضایی خاص است که به صورت آگاهانه از یک سو معماران، مدرسان معماری و برنامه ریزان آموزشی و از سوی دیگر مردم و جامعه استفاده کنندگان از فضاهای معماری و شهری نسبت به آن و ضرورت بازنگری در اهداف و برنامه های آموزشی و چگونگی روند طراحی و اجرای ساختمان ها احساس نیاز کنند و چنین فضایی مستلزم پدید آمدن نوعی روابط حرفه ای و اجتماعی تکامل یافته و تعالی خواه است، در حالی که اینک تنها به سبب مساله زلزله و خطرهای ناشی از آن نسبت به مستحکم سازی بناها و ضرورت رعایت اصول فنی حساسیت و آگاهی پدید آمده است، اما نسبت به جنبه های عمیق زیبایی شناسانه فضا هنوز محیط و جامعه، مناسب و مساعد نشده است، به ویژه آنکه جنبه های اقتصادی و در مواردی کمبود فضاهای مورد نیاز به گونه ای است که مجال چندانی برای مسوولان و مردم جهت اندیشیدن در باب چگونگی و ویژگی های کیفی فضای معماری باقی نمی گذارد.
در این شرایط چه بسا بتوان با پایه ریزی بنیان های نقد آکادمیک معماری، به تدریج زمینه مناسبی برای گفتمان درباره معماری معاصر ایران و ارزیابی آن فراهم آورد. زمینه و بستری که هر کس یا هر مرکز یا نهاد مرتبط با معماری ضمن بررسی و نقد دیگران، خود را نیز در معرض نقد و بررسی قرار دهد.




حسین سلطان زاده

پایگاه اطلاع‌رسانی آرونا




 
آخرین ویرایش:

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
نقد در معماری - 2

نقد در معماری - 2

در پی انتشار یادداشت لزوم تدوین تئوری معماری، مطلبی در هنر و معماری به رشته تحریر درآمده است و در آن پیشنهاد گردیده بجای واژه تئوری از لفظ معیارهای نقادی استفاده شود. در این خصوص و برای روشن شدن مطلب، ذکر نکاتی چند ضروری به نظر می‎رسد: مبانی نظری معماری مجموعه و نظامی از داده‎ها و مفاهیم است که به توصیف و تبیین پدیده یا گروهی از پدیده‎های معماری (شامل آثار ساخته شده و اندیشه‎های مکتوب) می‎پردازد. به کمک مبانی نظری باید بتوان به دو هدف مهم دست یافت:

1. تولید معماری جدید (Architectural Production)

2. نقد معماری موجود (Architectural Criticism)

در یادداشت مذکور نیز اشاره بر این شده بود که مجموعه مطالب مدون و روشنی وجود ندارد که به کمک آنها بتوان به طراحی معماری پرداخت. پس با توجه به اهداف مبانی نظری معماری، وقتی صحبت از تئوری معماری می‎شود، لزوماً بحث نقد معماری مورد نظر نیست. بدیهی است اگر هدف از تدوین تئوری معماری، نقد معماری باشد، به گفته جناب یوسفی واژه معیارهای نقادی برازنده‎تر و بهتر است، لیکن تئوری یا نظریه معماری شامل زیرمجموعه‎های متعددی است که یکی از مهمترین شاخه‎های آن نقد معماری (
Architectural Criticism) است.
نقد مقوله‎ای است که به توصیف، سنجش و ارزیابی پدیده‎ها می‎پردازد و هدف آن آشکار ساختن حقیقت است. هدف نقد معماری نیز به عنوان زیرمجموعه تئوری معماری، تفسیر، سنجش و ارزیابی اندیشه‎ها و آثار معماری و جستجوی حقیقت مستتر در آنها می‎باشد و زیربنایی برای تدوین نظریه و تحقیق در رشته‎های مختلف معماری محسوب می‎شود. برای نقد معماری باید به مجموعه‎ای از معیارها و ضوابط متکی بود تا بتوان بر اساس آنها آثار معماری را تجزیه و تحلیل نمود. شیوه نقد و معیارهای آن خود مبحث جداگانه‎ای است که حتی در غرب با وجود سابقه دیرینه آنها در مبحث نقد و نقادی، همیشه از مقولات بحث‎انگیز بوده است. برای داوری در مورد یک اثر و نقد آن، بر اساس مکاتب و سبک‎های متعدد موجود در جهان معماری و نیز نظریه‎های نقد ادبی، معیارهای مختلفی برای نقد تاکنون مطرح گردیده است. مثلاً برخی معتقدند نقد یک اثر، داوری درباره کیفیت زیبایی شناسانه آن است و یا برخی دیگر از کیفیات کالبدی، کارکردی به عنوان معیار نقادی نام می‎برند و ... .
با توجه به مطالب یاد شده، لازم است بین مبحث تئوری معماری به عنوان یک مقوله فراگیرتر و مبحث نقد معماری به عنوان زیر مجموعه تئوری معماری، تفکیک قائل شد. همچنین باید به این موضوع نیز اشاره نمود که مبحث نقد در کشور ما مبحث نسبتاً نوپایی است و لازم است که بحث‎های بیشتری در این زمینه بین صاحب‎نظران معماری صورت گیرد تا بتوانیم به دیدگاه‎های روشنی در این خصوص دست یابیم.




  • [*=1]
    نقد توصیفی :

نقد توصیفی بیش از دیگر انواع نقد بر حقایق استوار است؛ این نوع نقد به بیان آن دسته از حقایق در مورد بناها یا مجموعه‌های شهری می‌پردازد که ارتباطی مستقیم با فرایند دیدن و مواجهه با بنا دارند. فرض منتقدان توصیفی بر این مسئله استوار است که مخاطب زمانی معماری یک بنا را درک می‌کند که بداند آن بنا در واقع چیست و چگونه به وجود آمده است.
نقد توصیفی ذاتا بر اساس فهم اثر (معماری)، از طریق صورت‌های مختلف تاویل (قرائت) اثر، بنا شده است. این نوع نقد درگیر قضاوت یا حتی تفسیر نیست، بلکه تنها به مخاطب کمک می‌کند تا آنچه را واقعا وجود دارد، ببیند.به طور کلی، سه گونه نقد زیرمجموعه نقد توصیفی قرار می‌گیرند:

1. نقد تشریحی (Depictive Criticism)

2. نقد زندگی‌نامه‌ای (Biographical Criticism)

3. نقد زمینه‌ای (Contextual Criticism)






  • [*=1]نقد تشریحی :

نقد تشریحی از دیدگاه بسیاری اصلا نقد نیست، چرا که کاری به مقوله قضاوت در مورد خوب‌ها و بدها ندارد و در این نوع نقد، ساختمان‌ها فقط به سادگی توصیف می‌شوند. اما با توجه به اینکه مردم عادت دارند جهان را از ورای دیدگاه‌های ثابت و غیر قابل تغییری که بر پایه تجربه‌های محدود گذشته آنها شکل گرفته است، بنگرند، نقد تشریحی به دلیل بیان ساده حقایق موجود و با وادارکردن ما به دیدن وجوه خاصی از اثر و پدیده مورد نقد و تمرکز روی آن وجوه، می‌تواند حداقل امکان شکل‌گیری تجربه‌ای تازه و فهمی جدید از اثر را برای ما فراهم ‌آورد. آنچه به منتقد در نقد تشریحی یک اثر، بهتر از سایر مردم، کمک می‌کند، حساسیت فوق‌العاده نسبت به جزییات و وسعت تجارب اوست. اگرچه نقد تشریحی ظاهر توصیفی دارد و در آن، منتقد نگاه مخاطب را به مشاهده جایی یا چیزی هدایت می‌کند، اما این نوع نقد، صرف توصیف نیست و بر پایه دریافت و فهم خاص منتقد از اثر و در نتیجه تفسیر، داوری و قضاوت پیشین او استوار است، زیرا اگر منتقد خود متوجه اهمیت نکته‌ای در اثر نشده و آن نکته معمارانه را به درستی درک نکرده باشد، دیگر هدایت نظر مخاطب نقد به آن نکته وجهی ندارد. به بیان بهتر، او چیزی را پیشاپیش تفسیر و تحلیل کرده است، منتها در مقاله و نوشته خود چیزی از آنچه خود دریافته است، بروز نمی‌دهد، بلکه مخاطب را به نحوی وادار به توجه به نکاتی خاص در اثر می‌کند تا او خود به نتیجه‌ای مشابه و همسان ناقد برسد. بدین‌ترتیب، نقد تشریحی توجه مخاطب را به پاره‌ای از وجوه ساختمان جلب می‌کند و البته به تبع آن، وجوه دیگری را مورد غفلت قرار می‌دهد. این نوع نقد در جلب توجه خواننده به نکته‌ای خاص، ممکن است کار را تا آنجا ادامه دهد که نوعی نقد تفسیری القایی و جانب‌دارانه نیز از میان کار سر برآورد. با وجود این، باید توجه داشت که این نوع نقد بر خلاف انواع نقدها به طور مستمر به خود ساختمان‌ها رجوع می‌کند و از ارائه استعاره‌های عریض و طویل اجتناب می‌ورزد.نقد تشریحی خود به سه روش جزیی‌تر تقسیم می‌شود:

1. نقد تشریحی وجوه ایستا

2. نقد تشریحی وجوه پویا

3. نقد تشریحی روالی


_______________________________________________

1. نقد تشریحی وجوه ایستا
نقد تشریحی ناظر بر وجوه ایستا تنها به تشریح و توصیف مستقیم جنبه‌های ایستای ساختمان‌ها، یعنی جنبه‌های مادی و فیزیکی آنها، می‌پردازد. به عبارت دیگر، این نوع از نقد تشریحی به شکل، کالبد و اصولا ظاهر بنا توجه دارد و در مورد ویژگی‌های فرم، مصالح و بافت دقت خاصی از خود نشان می‌دهد.

به عنوان نمونه‌ای از نقدهای تشریحی وجوه ایستا، می‌توان به یکی از نقدهای ژورنالیستی هاکستیبل اشاره کرد:
«بنا به صورت یک مکعب شیشه‌ای به وسیله ستون‌های گرانیتی محکم شده و توسط دیوارهای جانبی گرانیتی احاطه شده است. ساختمان دارای یک باغ در فضای داخلی مشتمل بر دوازده طبقه است. این پارک تراس‌دار بسیار بزرگ، با 160 فوت ارتفاع، دارای امکاناتی نظیر نورپردازی مناسب، سیستم تهویه مطبوع و تراس‌های بهارخواب است. درختان تنومندی نظیر اقاقیا، مگنولیا، اکالیپتوس و به طور کلی 999 درخت در این پارک سرپوشیده وجود دارد. ...»
هاکستیبل نیز مانند منتقدان ژورنالیست معتقد است نقد باید نخست به توصیف ساده واقعیات موجود بپردازد تا بدین‌ترتیب مخاطب نیز شناخت اولیه‌ای نسبت به پدیده مورد نقد به دست آورد و سپس با منتقد همراه شود. البته با چنین روشی، تفسیر خود منتقد از اثر نیز خواه ناخواه به مخاطب منتقل خواهد شد.

از آنجا که نقدهای تشریحی وجوه ایستا چندان بحث‌برانگیز نیستند و توصیف کلامی پدیده‌های فیزیکی به ندرت تا آن حد محرک و اغواگر است که قادر باشد توجه عمومی جامعه را نسبت به خود جلب کند، معمولا در مجلات و روزنامه‌های عامه‌پسند و پرطرفدار یا حتی مجلات علمی دانشگاهی، به ندرت شاهد چاپ نقدهای مفصلی از این دست هستیم. در نتیجه، توصیفات بسیار دقیق و توام با جزییات از تک‌بناها چندان متداول نیست و فقط به تحقیقاتی نظیر مطالعه بناهای تاریخی منحصر می‌شود که هدف اغلب این نوع مطالعات، ایجاد بایگانی‌های کامل دقیق و علمی در مورد بناهای تاریخی است. در انجام این مطالعات تلاش می‌شود که بناها همان‌گونه که هستند، ثبت شوند، چرا که این‌گونه مطالعات در راستای یک برنامه درازمدت، با این هدف که بعدها بتوان از مدارک و پرونده‌های حاصل از آن برای حفظ نگهداری و مرمت صحیح بناهای تاریخی استفاده کرد، تنظیم شده‌اند.
نوع سطحی‌تر و غیردقیق‌تری از شرح و توصیف بناها را می‌توان در کتب راهنما نیز یافت. تنها هدف چنین کتاب‌هایی که از نقد تشریحی استفاده می‌کنند، این است که اطلاعاتی کافی برای ایجاد انگیزه و علاقه در کشف و شناخت بیشتر بنا در خواننده ایجاد کنند و پاسخ‌گوی سوالات وی در مورد بنا ـ قبل یا بعد از مواجه شدن با آن ـ باشند. چرا که بر اساس این هدف، هرکدام از ما باید پس از خارج شدن از بنا، دست کم یک روایت قابل بیان از آن داشته باشیم. ارائه شرح و توصیف کامل و دقیقی در مورد یک بنا، نه به یک روش واحد، بلکه به گونه‌های متفاوتی از روش‌ها و واسطه‌ها، شامل تصاویر، عکس‌ها، دیاگرام‌ها، کمیات فیزیکی و توصیفات کلامی، نیاز دارد. گاه از طریق صور غیرکلامی و واسطه‌های تصویری و گرافیکی، اطلاعات بیشتری در مورد ساختمان‌ها جمع‌آوری و بیان می‌شود. به عنوان مثال، نمودارها نشان می‌دهند که سمت‌های مختلف یک ساختمان چگونه کنار هم قرار گرفته‌اند، چه روابطی در بنا وجود دارد یا اینکه ضرورت عملکردی یک بنا چه بوده است. از بین واسطه‌های تصویری نیز، عکس (ولو اینکه بدون تعصب هم نباشد) معمولا واقعی‌ترین (غیرانتزاعی‌ترین) و به تبع آن، آموزنده‌ترین نوع اطلاعات را دربردارد. البته باید توجه داشت که هرچند عکس و تصویر عناصر و اجزای یک بنا را به خوبی مستند می‌کند، اما لزوما به شرح روابط میان آن اجزا نمی‌پردازد.


2. نقد تشریحی وجوه پویا
نقد تشریحی وجوه پویا که علی‌رغم اهمیت فراوان، معمولا کمتر از نقد وجوه ایستا مورد توجه واقع شده است، به ما نمی‌گوید که ساختمان‌ها از چه ساخته شده‌اند، بلکه از شیوه استفاده از آنها سخن می‌گوید. در این‌ گونه نقد، پرسش‌هایی از این قبیل مورد توجه قرار می‌گیرد: «مردم چگونه در فضا حرکت می‌کنند؟ آنجا چه رخ می‌دهد؟ در تجربه یک نفر در مواجهه با محیط فیزیکی چه مراحلی پیش می‌آید؟ چگونه بنا از وقایع درون یا اطراف خود اثر می‌پذیرد؟» در واقع، تشریح وجوه پویای هر اثر این امکان را فراهم می‌آورد که با توجه به واقعیت آن اثر، موفقیت یا شکست آن و اصولا شیوه رابطه‌اش با زندگی مردم معلوم شود.
برای دست‌یابی به دیدگاه‌هایی در مورد چگونگی کارکرد بناها، باید در مرحله اول به اطلاعات ارائه‌شده توسط ژورنالیست‌ها و دانشمندان علوم رفتاری متوسل شد، چرا که منتقدان معماری و مورخان به بحث در زمینه کالبد ساختمان علاقه بیشتری نشان داده‌اند. به عنوان یک نمونه از توصیفات ژورنالیستی در مورد وجوه پویای محیط مصنوع، می‌توان به نقد مرکز خرید میلواکی توسط Jay Scriba، یکی از نویسندگان برجسته مجله میلواکی، اشاره کرد که او در این نقد، استفاده از این بنا و الگوی فعالیتی آن را به پناه‌گاه عمودی تشبیه می‌کند: «همان‌گونه که روباه در سرما به پناه‌گاه‌های عمودی شکارچیان پناه می‌برد و به دام می‌افتد، مشتریان سرمازده هم به مراکز خرید پناه می‌برند و در دام فروشندگان می‌افتند.» Grady Clay، نویسنده مجله پیک لوییس ویل، نیز در بحثی راجع به چگونگی استفاده مردم از فضاهای مختلف شهر لوییس ویل، بر این نکته تاکید می‌کند که با وجود توسعه ارتباطات الکترونیکی، هنوز رابطه نفر به نفر اهمیت ویژه‌ای دارد و دقت به نحوه استفاده از فضاها و این نوع روابط متقابل انسانی، برای طراحان نیز هدایت‌گر خواهد بود: «یک قطعه خاص از پیاده‌روها، ورودی‌ها و راهروها در هر بلوک شهری به میزان فوق‌العاده زیادی قابلیت برانگیختن شایعات، واکنش‌ها، پیشنهادها، اخطارها، مخالفت‌ها، تعارض‌ها، برخوردها و نظریات متفاوت را دارد.»

به نظر می‌رسد که در نقد تشریحی وجوه پویا، از نگاه ژورنالیست‌ها به محیط مصنوع، نوعی وابستگی به یک استعاره کلیدی وجود دارد که این وابستگی در عملکرد دانشمندان علوم رفتاری کمتر به چشم می‌خورد، چرا که آنها بیشتر بر حقایق رفتاری تکیه دارند و تمایل کمتری به استفاده از تشبیهات و استعاره‌های مرتبط با زندگی روزمره از خود نشان می‌دهند. به عنوان مثال، یک دانشمند علوم رفتاری در مورد عملکرد بازی کودکان در یک مجتمع مسکونی چنین می‌گوید: «اغلب بازی‌ها در سه حیاط داخلی مجتمع که خود فضای سبز نیز دارد، انجام می‌شد. متناوب‌ترین فعالیت بیرونی، قدم زدن یا دویدن در طول سه بلوک از مجموعه و قابل‌توجه‌ترین مکان‌ها برای بازی‌های غیرساکن، مسیرهای سنگ‌فرش مجموعه بودند.» البته باید توجه داشت که روش‌های متفاوت اهداف متفاوتی را نیز دنبال می‌کنند و این طرز تلقی و نگاه هیچ‌گونه تاثیری، اعم از مثبت یا منفی، در نتیجه کار ندارد و فقط میزان استقبال و تصدیق عمومی، هر دیدگاه و نظریه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.



٣. نقد تشریحی روالی (رویه‌ای)
نقد روالی یا رویه‌ای، نوع دیگری از نقد تشریحی است که در مورد روند و مسیر به‌ وجود آمدن محیط فیزیکی مصنوع (معماری) سخن می‌گوید. اغلب نقدهایی که اطلاعاتی در مورد یک اثر به خواننده ارائه می‌کنند، بعد از وقوع آن اثر نوشته می‌شوند، به همین دلیل از قدرت چندانی در تاثیرگذاری بر تصمیم‌گیری‌های اولیه و اساسی مراحل طراحی و تولید اثر (پیش از ساخته‌شدن اثر) برخوردار نیستند. در واقع، ساختمان پیش از نقد طراحی و اجرا شده است و لذا می‌توان گفت منتقد خیلی دیر پا به عرصه می‌گذارد. از این‌رو، نقدی که به مسیر کار توجه کند، شاید بتواند در ایجاد اصلاحات موثرتر باشد، چرا که اگر ما بدانیم ساختمان‌ها چگونه ساخته می‌شوند، چگونه تغییر می‌کنند و چگونه ویران می‌شوند، بهتر می‌توانیم در به وجود آمدن‌شان مداخله کنیم.
هرگاه نقد به تشریح مسائلی از قبیل جریان مطرح‌شدن موضوعی برای طراحی، تصمیم‌ها، قضاوت‌ها، نظرها و مداخلات اجتماعی دخیل در انتخاب طرح، مسائل برنامه‌ریزی، روند توسعه و بازسازی، و حتی اتفاقاتی که برای بناهای موجود رخ می‌دهد، بپردازد، در زیرمجموعه نقد رویه‌ای قرار می‌گیرد.

هرچند اگر به طور سطحی به نقد تشریحی بنگریم، این نوع نقد را به دلیل آنکه تنها به توصیف آنچه هست، می‌پردازد، کسالت‌آورترین شیوه نقادی خواهیم یافت، اما اگر با تعمق بیشتر به این نوع نقد بنگریم، درمی‌یابیم که نقد تشریحی توان تحت تاثیر قرار دادن آینده را نیز دارد، چرا که صحبت‌کردن در مورد آنچه واقعا موجود است، در زمان مناسب و برای مخاطبی مناسب، می‌تواند تاثیرات مهمی به همراه داشته باشد.

هاکستیبل، منتقد مشهور آمریکایی، در یکی از نوشته‌هایش، نتایج تاثیرگذار یکی از نقدهای روالی خود را، در جلوگیری از تخریب بناهای باارزش، چنین شرح می‌دهد: «در سال ١٩۶۵، با نوشتن مقاله‌ای داغ و پرحرارت، مدعی شدم که شهر سلم در ماساچوست، تحت نام بازسازی، مورد تجاوز و بی‌حرمتی قرار گرفته است، چرا که مسئله ترافیک و ساخت‌وساز در این به اصطلاح بازسازی جایی نداشت و ویژگی بارز این بازسازی، تخریب و انهدام بناهای شهری بود. ارائه این مقاله، باعث رسوایی عاملان این برنامه و بروز تحولات موثری در اجرای آن شد و اعضای شورای شهر را واداشت که دیداری از روند حفاظت و نگهداری بناهای تاریخی شهر به عمل آورند.»7


ادامه دارد . . .
.
.
.

.
منبع : زروان - پژوهشگاه ِ هنر و معماری (کمال یوسف پور)



 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
ادامه ی نقد معماری 2

ادامه ی نقد معماری 2

  • نقد ِ زندگی نامه ای :

از زمان رنسانس تا به حال، توجه خاصی در ارتباط با خلق آثار هنری و ساختمان‌ها، به زندگی خصوصی هنرمندان و معماران و رویدادهای زندگی آنان مبذول شده است تا بتوان با درک منطق پیشرفت یک هنرمند، به نیت او در هر یک از کارهایش پی برد، چرا که این تشخیص پس‌زمینه‌هایی را معلوم می‌دارد که بدون دانستن آنها، داوری و قضاوت کور و تحمیلی خواهد بود.


نقد زندگی‌نامه‌ای، مانند دیگر نمونه‌های نقد تشریحی، به دلیل کمک به فهم و دیدن وجوه بیشتری از بنا توسط مخاطب، بسیار ارزشمند است. این نوع نقد برای مخاطب زمینه‌ای فراهم می‌آورد که بر پایه آن نکات بیشتری از ساختمان را می‌فهمد و تجربه غنی‌تری در مواجهه با بنا به دست می‌آورد. توجه به نکاتی چون اشتغال دوم لوکوربوزیه به حرفه نقاشی، ارتباط ارو سارینن با پدر معمارش، کار با بازی‌های پازلی توسط رایت و امثال این اطلاعات در مورد رویدادها و زمینه‌های مرتبط با زندگی افراد، می‌تواند فرصت‌های بهتری برای درک و دست‌یابی به بناها را برای ما فراهم کند. اگر بدانیم که یک معمار چه واکنش‌هایی در طول دوران مختلف زندگی خود نسبت به پدیده‌ها و موارد مختلف بروز داده است، آن‌گاه می‌توانیم در مواجهه با ساختمان طراحی‌شده توسط او، بفهمیم که آیا او خود در طراحی این بنا، تحت تاثیر یا تاثیرگذار بوده است. همچنین می‌توانیم بفهمیم که معمار چگونه تخیلات خود را راهبری کرده، آنها را تعالی بخشیده، تضادها را خنثی کرده و در نهایت همه را در قالب یک عنصر هنری واحد شکل داده است.


از آنجا که تعمیم‌دادن دیدگاه‌ها و نیات وابسته به زندگی‌نامه یک معمار در مورد همه ساختمان‌های او، توسط منتقد، کار چندان آسانی نیست، به همین خاطر، در صورت انجام بسیار جالب خواهد بود. کشف اینکه آیا معمارهای منزوی و غیراجتماعی از گنجاندن فضاهای اجتماعی در ساختمان‌هایی که در برنامه فیزیکی‌شان چنین فضاهایی پیش‌بینی نشده است، اجتناب خواهند کرد یا اینکه آیا طراح معماری که در امر تعلیم و تربیت بچه‌های خود مشکل دارد با توجیهاتی بر این نکته پافشاری خواهد کرد که کلاس‌های درس باز نباید چندان هم باز و آزاد برگزار شوند، خالی از لطف نیست.


البته گفتنی است که نقد زندگی‌نامه‌ای در مورد معماران نسبت به ادیبان و شاعران کمتر بوده است، شاید به این دلیل که معماران، بر خلاف شاعران، چندان اهل کلام نیستند و از این‌رو، کمتر به بیان خاطرات، نامه‌ها و رویدادهای زندگی خصوصی‌شان در جراید می‌پردازند. نقد زندگی‌نامه‌ای در معماری، بیشتر در زمینه‌های تاریخی (شرح حال یا سرگذشت) وارد شده است تا در نقدهای روزنامه‌ای یا مطالعات ارزیابی‌کننده بناها. به عنوان مثال، در شرح حال فرانک لوید رایت، رویدادهای زندگی شخصی او با رویدادهای زندگی حرفه‌ای وی در هم آمیخته و این بررسی و گزارش با توجه به هر دو زمینه انجام می‌شود. اما در آتلیه یا دفتر طراحی، شواهد زیادی در مورد تاثیر رویدادهای زندگی خصوصی افراد بر تصمیمات طراحی‌شان دیده نمی‌شود و اگر چنین مسائلی در نقدها دیده شود، نشان‌دهنده خبرچینی و کنجکاوی بیش از حد نویسنده‌ای است که ظاهرا از مسیر واقعی خود منحرف شده است.




نقد زندگی‌نامه‌ای، در خالص‌ترین شکل خود و در اکثر نمونه‌ها، عینی و گزارشی است و اجازه نتیجه‌گیری و قضاوت را به مخاطب نمی‌دهد، چرا که در این روش، حقایق خام مربوط به وقایع یک زندگی، فقط به سادگی بیان می‌شوند، بدون آنکه الگوهای برتر رفتاری برجسته ‌شوند یا رفتارها و کردارها مورد تفسیر قرار ‌گیرند. اما باید توجه داشت که این نوع نقد می‌تواند در حد نقد تفسیری به ارزیابی، برآورد یا تصورات و تشبیهات نیز نزدیک شود. یکی از روش‌های نقد زندگی‌نامه‌ای، شناسایی الگوهای محرک و تاثیرات وقایع گذشته بر وقایع کنونی یا بعدی زندگی هنرمند است، چون ارزش‌هایی که یک هنرمند در دوران کودکی آموخته یا وقایع مهمی که در طول دوره پیشرفت شخصی یک هنرمند روی داده است، نظیر بازی‌های پازل دوران کودکی فرانک لویدرایت یا تجربیات دوران کودکی میس ون‌درروهه، در کارهای بعدی هنرمندان تاثیر بسزایی دارد:
پیتر بلیک: «بازی‌های پازلی، نه تنها برای رایت، آشنایی ملموس و سریعی با انواع مختلف شکل‌ها را به وجود می‌آوردند، بلکه او را با روش‌های مختلف نظم‌دهی و نحوه چیدن قطعات کوچک وابسته به یک گروه بزرگ‌تر از فرم‌ها و شکل‌ها نیز آشنا می‌کردند.»
چارلز جنکز: «به احتمال قوی، میس بر پایه تعلیمات مدرسه کاتدرال آخن ـ مبنی بر اینکه همه پدیده‌های ظاهری این جهان تنها نشانه‌هایی هستند از حقایق پیچیده‌ای که در پشت آنها قرار گرفته‌اند ـ به این عقیده رسیده که تنها هندسه دربرگیرنده تمام کلیات لازم و ضروری است که در ورای پدیده‌های ظاهری و فناپذیر این جهانی نهفته‌اند.»
نوع دیگری از نقد زندگی‌نامه‌ای نیز وجود دارد که بسیار شبیه نقد جانب‌دارانه است. در این نوع نقد، منتقد از استعاره‌های کلیدی که از حقایق و رویدادهای شکل‌دهنده زندگی معمار به دست می‌آورد، برای تفسیر زندگی و نقش او بهره می‌برد. به عنوان مثال، چارلز جنکز، زندگی لوکوربوزیه را به عنوان نمادی از تناقض‌ها یا تناقض‌های غم‌انگیز مورد بررسی قرار می‌دهد:
«تناقض‌های موجود در زندگی لوکوربوزیه بسیار زیادند؛ هویت دوگانه خود او (نیمی بر اساس شخصیت اولیه او، یعنی همان ژانره روستایی و نیمی دیگر، لوکوربوزیه شهرنشین) یا ساختمان کنایه‌آمیز او (نیمی هندسی و نیمی دیگر ارگانیک) یا حتی شخصیت متناقض او (نیمی پلید و اهریمنی و نیمی دیگر انسانی) همه نشان از دوگانگی‌های موجود در زندگی وی دارند.»
دلایل متفاوتی برای ارائه تفاسیر در بیان زندگی‌نامه هنرمندان، توسط برخی زندگی‌نامه‌نویسان، وجود دارد:
ـ حقایق خام زندگی هنرمندان به خودی خود دارای جذابیت زیادی نیست. از این‌رو، شناسایی الگوهای محرک و فشارها و کشمشکش‌هایی که در طی زندگی آنها رخ می‌دهد، زندگی‌نامه را شبیه یک رمان می‌کند و با افزودن بر جذابیت آن، مخاطب را درگیر ماجرا می‌گرداند.
ـ اصولا تفاسیر، وقایع زندگی را در اذهان ماندگار و به یادماندنی می‌کند، چرا که مخاطب مجزا از هزاران حقیقت گسسته و خام گفته‌شده در مورد هنرمند، ذهنیت خاصی نسبت به او پیدا می‌کند که همواره به خاطر خواهد داشت.
ـ تفسیر زندگی هنرمند به نویسنده اجازه می‌دهد تا از زندگی و زندگی‌نامه، به عنوان محملی برای تبلیغ یک نظریه استفاده کند. به عنوان مثال، روایت فرویدی یا مارکسیستی یا کاپیتالیستی از داستان زندگی یک فرد، وقایع را در قالب تفاسیر خاصی قرار می‌دهد که بیش از هر چیز موید ادعاهای مستتر در آن نظریات است.
گاهی اوقات، زندگی‌نامه معمار، ممکن است همانند نقد ذوقی، به دستاویزی برای خلق اثری ادبی تبدیل شود. در این صورت بسیاری از حقایق مورد غفلت واقع شده و معمار به موجود دیگری تبدیل می‌شود. به عنوان مثال، این راند (Ayn Rand)، در سال 1968، از زندگی‌نامه فرانک لویدرایت، برای خلق یک رمان ادبی به نام «سرچشمه» بهره برده است.



  • نقد زمینه‌ای

نقد زمینه‌ای، نوع دیگری از نقد توصیفی، برای فهم کامل یک بناست که به طور خاص، اخباری را در زمینه مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پیرامون بنا شامل می‌شود. در این نوع نقد، پرسش‌هایی از این دست نقد را رهبری می‌کنند: چه فشارهایی به طراحان و کارفرمایان وارد شده است؟ چه امکاناتی فراهم بوده است؟ چه مشکلاتی در پیش بوده است؟ چه موانعی از میان برداشته نشده است؟ این دقت‌های نقادانه کمک می‌کند که آثار تصمیم‌های خارج از حوزه معماری و در واقع، اثر عوامل ناشی از زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... در اثر معماری، توضیح داده شود.
نقد زمینه‌ای بر این اندیشه استوار است که نقد معمارانه مقوله‌ای محدود به تفکر و تعمق در یک اثر مصنوع تمام‌شده نیست و ارائه یک نقد معمارانه خوب، بدون توجه به مشکلاتی که در طی خلق این اثر حل یا محدودیت‌هایی که بر خلق آن تحمیل شده، غیرممکن است. از آنجا که برنامه‌ریزی‌های پیچیده و برطرف کردن موانع، مشکلات و تناقض‌ها، از اصلی‌ترین پیش‌نیازهای انجام هر کار برجسته‌ای محسوب می‌شود، اگر یک منتقد نتواند مشکلاتی را که طراحان بر سر راه طراحی یک بنا پیش رو داشته‌اند یا خواسته‌های کارفرمایان و مجریان طرح را دریابد و سپس آنها را در فرم معمارانه حاصل (بنا) پیدا و ارزیابی کند، نمی‌تواند نقدی صحیح ارائه کند و باید نسبت به اظهارنظرهای وی شک کرد. چنین منتقدی که آگاهی‌های کافی درباره شرایط و امکانات معمار، در زمان طراحی و ساخت بنا، ندارد، گمان‌هایش معمولا به دور از واقعیت است و در نتیجه باید در زمینه مورد تحسین قرار دادن یا ندادن بناها، بسیار محتاطانه عمل کند.

به عنوان نمونه‌ای از نقد زمینه‌ای، می‌توان به نقد بنای اجلاس ملل متحد در نیویورک، توسط لوئیز ممفورد اشاره کرد که او با ذکر محدودیت‌ها و موانعی که بر سر راه طراحان این بنا وجود داشت، درصدد بود مخالفت‌ها و جبهه‌گیری‌ها در برابر آن را ملایم‌تر کند، مشکلاتی از قبیل عدم وجود زبان مشترک بین اعضای مجمع 10 نفره مشاوران معماری که از سراسر جهان گرد هم آمده بودند، کمبود نمونه‌های مشابه از این قبیل ساختمان‌های مدرن و مشکل برنامه‌ریزی فیزیکی و تصمیم‌گیری در مورد ساختمان‌هایی که تازه پا به عرصه وجود گذاشته بودند، با در نظر گرفتن محدودیت‌های فضا، زمان و هزینه‌ها.

نمونه‌ای از مسائل سیاسی موثر در روند طراحی را نیز می‌توان در بخشی از نوشته‌های مایکل باوم، در مورد طرح و اجرای ساختمان اپرای سیدنی، جستجو کرد. او نشان می‌دهد چگونه تعجیل کارفرما (نخست‌وزیر) برای اجرای بنا که ناشی از پاره‌ای مصلحت‌بینی‌های سیاسی بود، سبب شد که پی‌ریزی بنا، علی‌رغم توصیه اوتزن و مهندس طرح، پیش از اتمام طراحی آغاز شود، کاری که خسارات جبران‌ناپذیری از قبیل اتلاف وقت و سرمایه و نیز تیره شدن روابط بین کارفرمایان و مسئولان پروژه در اثر تغییرات زیاد طرح، داشت.
بایستی توجه داشت که بیشتر منتقدان تا زمانی که خود درگیر کار عملی معماری نشده‌اند، از عواملی که ممکن است روند طراحی را مورد تاثیر خود قرار دهند، اطلاع چندانی ندارند. از طرف دیگر، این منتقدان زمانی هم که از چنین مسائلی آگاهی داشته باشند، از ترس اقدامات مراجع قانونی علیه خود، نمی‌توانند به چاپ این مسائل و مشکلات در جراید عمومی بپردازند. البته اطلاعات معمول در مورد روند طراحی یک ساختمان که چندان بحث‌برانگیز نباشد، در جراید قابل دسترسی هستند و اغلب به چاپ می‌رسند.
با توسعه و رواج نقدهای زمینه‌ای، می‌توان در آینده منتظر مطالعات موردی بیشتری در زمینه روند طراحی بود. همچنین انتظار می‌رود در سایه توجه به این نوع نقدها، توجه بیشتری به تلطیف عوامل تحمیلی و فشارها در طراحی بناها معطوف شود.


.
.
.
منبع : زروان - پژوهشگاه ِ هنر و معماری (کمال یوسف پور)
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
عرصه های حضور نقد در معماری

عرصه های حضور نقد در معماری

موقعیت‌های گوناگون و متنوع نقد را می‌توان بدین ترتیب دسته‌بندی کرد:
1. نقد توسط خود شخص (انتقاد از خود)
2. نقد مقتدرانه (نقد از موضع قدرت و نفوذ؛ نقد کارفرمایان، استادان و ...)
3. نقد کارشناسانه (نقد توسط افراد متخصص و آگاه)
4. نقد همکاران (توسط دوست و شخص هم‌رتبه)
5. نقد عوامانه (توسط افراد غیرحرفه‌ای و غیرمتخصص)
این دسته‌بندی هم دربرگیرنده موقعیت حادث‌شده برای نقد و هم دربرگیرنده نقش منتقد است. به عنوان مثال، نقد در جایگاه کارفرما، شایسته مدیر دفتر یا مدرسی است که به تفسیر یا قضاوت در مورد آثار افراد مبتدی یا شاگردان خود می‌پردازد. برعکس، یک متخصص، به هنگام نقد، هیچ قدرت و نفوذ خاصی بر کسانی که کار آنها را مورد نقد قرار می‌دهد، ندارد؛ نفوذ او تنها بستگی به تاثیرگذاری دیدگاه‌ها و آگاهی‌های خاص او بر دیگران دارد.
نقدی که توسط شخص متخصص انجام می‌گیرد، سعی در متقاعد کردن دیگران دارد، در حالی که نقد کارفرمای صاحب قدرت فقط از تسلط و نفوذ او بهره می‌گیرد. شخص مبتدی، کارآموز یا زیردست کارفرما، معمولا به گونه‌ای تحت نفوذ و تسلط کارفرمای خود قرار دارد و از همین منظر نیز مورد نقد واقع می‌شود، چرا که او فقط باید تابع باشد. در عوض، در نقد توسط همکار و دوست، صاحب اثر تحت هیچ گونه قدرت و تسلطی قرار نمی‌گیرد، چرا که احتمالا منتقد و صاحب اثر، به دلیل رابطه نزدیک، از دانش مشترک و تمایلات مشترکی نیز برخوردارند.

1.1 نقد توسط خود شخص (انتقاد از خود)

در نقد توسط خود شخص (صاحب اثر) که بعضی از مراتب بالاتر، نظیر نقد کارفرما، نقد متخصص، همکار، تازه‌کار و نقد عوام را نیز در برمی‌گیرد، طراح در جریان روند طراحی، خود (و طرح خود) را مورد نقد قرار می‌دهد. انتقاد از خود، سیمایی از تفکر آگاهانه را نشان می‌دهد و هر چند این حقیقت مورد قبول بسیاری از هنرمندان خلاق است، اما تحقیقات جدی چندانی به منظور روشن‌تر کردن آن صورت نگرفته است.
الیوت (Thomas Stearns Eliot):
"قسمت اعظم تلاش یک نویسنده برای نگارش و تصنیف یک اثر، تلاشی نقادانه است. این تلاش نقادانه، شامل وارسی‌ کردن، ترکیب ‌کردن، برپا کردن، حذف کردن، اضافه کردن، اصلاح کردن یا آزمودن بخش‌هایی از اثر است. این تلاش خستگی‌ناپذیر به همان میزان که خلاقانه است، نقادانه نیز هست. نقدی که یک نویسنده ماهر و فرهیخته از کار خود ارائه می‌دهد، کامل‌ترین و والاترین نوع نقدی است که ممکن است در مورد کار او ارائه شود. بعضی از نویسندگان خلاق تنها به این دلیل بر برخی دیگر برتری دارند که استعداد نقادی آنها بیشتر است."
شاهن (Ben Shahn):
"هر هنرمندی که روی یک تابلو نقاشی کار می‌کند، تنها یک متخصص و هنرمند نقاش نیست، بلکه وی در آن واحد، نقش دو نفر را دارد. او باید همزمان در نقش دو نفر رفتار کند؛ این هنرمند از یک طرف سارنده و به وجود آورنده اثر است و از طرفی دیگر، خود منتقد کار خود نیز هست. ..."
کالینز (Peter Collins):
"هر دانشجوی طراحی معماری باید بداند که گفت‌وگوهای میان او و استادش در مورد روند طراحی، فقط به جنبه‌های خاصی از این روند می‌پردازد و او خود باید قادر باشد در پایان تحصیلاتش، این کار را به تنهایی در مورد آثار خود انجام دهد، چرا که هیچ تفاوتی میان نقد دیگران و نقد توسط خود شخص نیست و حتی نقد توسط خود شخص مفیدتر نیز است."


نداهای درونی در فرایند انتقاد از خود


از زمانی که من نسبت به آنچه کریستوفر الکساندر، "ترسی مبهم در خلق یک اثر" می‌نامید، دل‌مشغولی پیدا کرده بودم، مدام به هنگام طراحی در خلوت خود، صداهای ناشناخته‌ای می‌شنیدم. سه نوع مختلف از نداهای درونی که ممکن است در فرایند انتقاد از خود، برای هر شخصی اتفاق بیفتد، عبارتند از:
الف ) نداهای توصیه‌کننده (شامل نداهای تحمیلی و تذکرات دوستانه)
ب ) نداهای بازدارنده (دلسردکننده، ترساننده)
ج ) نداهای هوشیارکننده


الف ) نداهای توصیه‌کننده
برخی از صداهایی که در تنهایی به نظرم می‌رسند، سعی می‌کنند مرا متقاعد کنند که انجام دادن کدام کار، "این" یا "آن"، بهتر است. صدای پرابهتی می‌گوید که من خام و بی‌کفایت هستم و هنوز باید بهتر شوم. صدای دوستانه‌ای می‌گوید که ما معماران مسئولیت‌های بزرگی به دوش داریم که باید آنها را مهم بدانیم. تکیه بر کلمه "باید" در این صداها، مرا به نوعی دلهره و نگرانی مبتلا می‌کند که می‌توان آن را حالتی از "دل‌مشغولی اجباری" نامید. تجربه این دل‌مشغولی اجباری توسط هنرمند، او را تحت فشار قرار می دهد و تخلیه بیرونی این فشار، به صورت بیان عباراتی تشرگونه و توام با افسوس و شماتت و بازپرسی از خود، مثل "من باید این کار را می‌کردم، اما ..." یا "شاید من باید ..." بیان می‌شود.
توصیه‌کننده‌های درونی، علی‌رغم ایجاد نگرانی و تشویش، تاثیر زیادی بر روند طراحی می‌گذارند که این تاثیر چندان مشکل‌ساز نیست و بیشتر جنبه مثبت دارد. مشکل تنها زمانی بروز می‌کند که این نداهای درونی چنان بر شخص مسلط شوند که ادامه کار و زندگی عادی را برای او ناممکن سازند. اما به هر حال این خود شخص است که با اتخاذ واکنش مناسب در برابر این گونه نداهای درونی، ادامه کار را ممکن ساخته و نوع تاثیر مثبت یا منفی آنها را مشخص می‌گرداند. تجربه نشان داده انسان‌های تکامل‌یافته می‌توانند ضمن بهره‌مندی و پذیرش تاثیرات مثبت هر پدیده‌ای، در برابر تاثیرات منفی آن مقاومت کنند. پس این صداهای امر و نهی کننده درونی، همیشه ما را از انجام و ادامه کار باز نمی‌دارند، بلکه گاهی نیز ـ در تعادل با سایر نیروها ـ فقط عامل موثری برای ترغیب ما به جستجوی راه‌حل‌های بهتر دیگر هستند.


الف - 1 نداهای توصیه‌کننده نوع اول: تحمیلی

این‌گونه امر و نهی‌ها، اغلب مشابه امر و نهی‌های پدر و مادرها هستند، با این تفاوت که به جای منبعی بیرونی (در خارج از وجود)، با درون و وجدان آدم‌ها سر و کار دارند. این صداهای درونی، معمولا بقایای تجارب دوران کودکی هستند، همان روزهایی که یاد گرفتیم، بعضی کارها خوب و بعضی دیگر بد هستند. همان روزهایی که آموختیم، کس دیگری غیر از خودمان، به این خوب و بدها آگاه است، همان روزهایی که فرا گرفتیم، همواره باید منتظر رد یا تایید کارمان توسط شخصی دیگر باشیم. تمام آنچه ما قادر به انجامش بودیم، آزمودن هر یک از کارها و اغلب به خطا رفتن و متعاقب آن، مواخذه شدن بود (روش آزمون و خطا).

من هم چنین منتقدی در درون خود دارم:

ـ وقتی در ساختن یک بنا، حساسیت زیادی از خود نشان می‌دهم، به خاطر هدر دادن مصالح و نداشتن اندازه دقیق عناصر ساختمانی از قبل، مورد سرزنش و مواخذه‌اش قرار می‌گیرم.

ـ زمانی که می‌خواهم از ایده‌های طراح دیگری در کارهایم استفاده کنم، چون ایده‌های وی بهتر به نظر می‌آیند یا وقتی فریفته ایده‌های طراح دیگری شده‌ام، این صدای درونی مرا غیرخلاق و مقلد می‌خواند یا به خاطر استفاده بد یا ادراک نادرست ایده‌های شخص دیگر، مورد مواخذه قرار می‌دهد.

ـ زمانی که ایده خاص و بی‌همانندی به ذهنم خطور می‌کند، «نخبه‌گرا» یا «شخصی که قصد دارد زیرفرهنگ‌های نامتناسب ایجاد کند» خوانده می‌شوم.

ـ حتی زمانی که می‌خواهم خودم باشم و از ایده‌های خود استفاده کنم، به «خودمحوری» متهم می‌شوم.

خطر بزرگی که حرف‌شنوی زیاد از این صدای تحمیلی درونی هنرمند را تهدید می‌کند، این است که این حرف‌شنوی ممکن است باغث شود که وی هرگز نتواند کاری انجام دهد. چرا که می‌داند ممکن است شکست بخورد یا اینکه ممکن است تصمیم درستی اتخاذ نکند، به همین خاطر از اقدام به هر کاری سر باز می‌زند.

خطر دیگر این است که امکان دارد هنرمند در تلاش برای خشنودی این ندای درونی، خواسته‌های مشروع افراد دیگر، نظیر کارفرما، مشتری یا استفاده‌کنندگان از بنا را به فراموشی بسپارد. هنرمند ممکن است چنان مشغول ناتوانایی‌ها و نواقص شخصی خود شود که حتی قادر به انجام قسمت‌های ساده کار ـ که همیشه به خوبی از عهده آن برمی‌آمده ـ نیز نباشد.


الف - 2 نداهای توصیه‌کننده نوع دوم: تذکرات دوستانه
توصیه‌های دوستانه، بسیار متنوع و شامل گونه‌های متفاوتی است. این‌گونه تذکرات، معمولا در خیال ما، از جانب کسانی که با آنها کار می‌کنیم یا کسانی که با آنها زندگی می‌کنیم، به ما داده می‌شود. این افراد، معمولا هم‌سن خود ما و البته گاهی نیز استادان مسن‌تری هستند که ما به ابراز دوستی یا تایید آنها نیاز داریم: "من باید به سخنان دوستانم گوش کنم و به نظریات‌شان احترام بگذارم، در غیر این صورت، آنها کاری با من ندارند و مرا تنها می‌گذارند."
تذکرات دوستانه همکار من، معمولا به این صورت که "تو باید این کار را انجام دهی" یا "نباید آن کار را انجام دهی" نیست، بلکه معمولا به صورت جملات ملایمی از قبیل "مسئولیت ما این است که این کار را انجام دهیم" یا اینکه "ما مسئولیم که آن کار انجام نشود» و ... است. فرانک لوید رایت، معمولا در بیان جملاتی از این قبیل، به مسئله "هدف معماری" اشاره و بدین‌ترتیب، توصیه خود برای همکارانش را موجه می‌کرد.
از نظر موریس لپیدوس (Morris Lapidus)، حتی تصور قضاوت‌های احتمالی دوستان، نوعی احساس گناه، عذاب وجدان و دلهره در هنرمند به وجود می‌آورد: "از خلال صحبت‌های موریس، احساس کردم مغازه‌هایی که طراحی کرده بودم، از نوع معماری نبودند. موریس ساندرز به من گفت: تو معماری را کنار گذاشته‌ای و وارد حرفه بساز و بفروشی مغازه‌های تجاری شده‌ای تا پول بیشتری به دست بیاوری؛ این کار معماران نیست."
البته بایستی توجه داشت که صداهای توصیه‌کننده دوستانه با صداهای توصیه‌کننده تحمیلی متفاوت‌اند؛ این صداها، مانند صداهای تحمیلی، امر و نهی کننده، مستبد و مطلق‌گرا نیستند، بلکه فقط مسئولیت‌های مبرم تقبل‌شده را یادآوری می‌کنند. از این‌رو، این صداها بر من تاثیری از جنس استدعا و پیشنهاد دارند، نه سرزنش و توبیخ. به همین دلیل، واکنش من نسبت به آنها توام با دلهره نبوده و راه خلاقیت را بر من نمی‌بندند.

ب ) نداهای بازدارنده (دلسردکننده، ترساننده)
گاهی اوقات، وقتی منتقدان درونی من در دسترس نیستند، حس می‌کنم که قادر به انجام هیچ کاری نیستم، چون می‌ترسم هر آنچه بدون حضور او انجام دهم، با شکست مواجه شود. از این‌رو، سعی می‌کنم خود را با امور دیگری که برای انجام آنها به خودم اطمینان کامل دارم، مشغول کنم. اما خودم هر لحظه متوجه هستم که در حال خودداری از انجام آن کار مهم می‌باشم.
ترس از شکست وقتی به وجود می‌آید که من بتوانم نصیحت‌های "پدر و مادر گونه" منتقد درونی‌ام را پیش‌بینی کنم و همچنین مطمئن باشم که این احتمالات به حقیقت خواهد پیوست. بله، در این صورت مطمئنم که کار من بیهوده یا بی‌ارزش خواهد بود. به همین دلیل، با عباراتی نظیر "به نظر می‌رسد ...، که این راه به نتیجه نخواهد رسید" و ... کار را متوقف می‌کنم.
به من گفته شده که نه تنها باید از شکست ترسید، بلکه حتی می‌توان از پیروزی و موفقیت نیز بیم داشت. اگر من در کاری موفق شوم، خود آن موفقیت برای من مسئولیت‌های جدیدی به وجود می‌آورد و توقع اطرافیان از من بیشتر می‌شود. در نتیجه، ملزم به ارائه کارهای بهتری در آینده خواهم بود یا اگر کار من یک بار خلاقانه و ابتکاری باشد، باید همواره تلاش کنم تا کارهای ابتکاری ارائه دهم. اگر یک بار کارم اقتصادی باشد، باید تا ابد اقتصادی کار کنم. اگر یک بار استاندارد یا معیاری ارائه دهم، بعد از آن باید مدام تلاش کنم تا بتوانم معیارهای جدیدی ارائه دهم. بنابراین، انجام کار "تا حدی که فقط کافی باشد و نه عالی" آسان‌تر است؛ نباید خود را برای کار زیاد تحت فشار قرار دهم و خسته کنم. به همین دلیل، در حین کار، صداهایی مدام مرا از ادامه کار باز می‌دارند و می‌ترسانند، گاهی به خاطر ترس از شکست و گاهی به خاطر ترس از موفقیت!

ج ) نداهای هوشیارکننده
صدای دیگری نیز در درون من وجود دارد که مرا در مورد کار نگران یا دلسرد نمی‌کند و به من نمی‌گوید چه کاری را باید انجام دهم و چه کاری را نباید انجام دهم. این صدا، صدای هوشیارکننده است که مدعی است مرا بهتر از خودم می‌شناسد و گویا برخاسته از نوعی حس درونی است که در طول تجربیات زندگی به وجود آمده و درونی شده است. در واقع، این صدای آگاهی‌دهنده سعی می‌کند به نوعی تجارب طول زندگی را با تجارب زندگی‌کردن در هم آمیخته و از این ترکیب به عنوان ابزاری برای قضاوت استفاده کند. این حس درونی، لزوما شناخته‌شده نبوده و بحث در مورد آن بسیار دشوار است. گاهی می‌گوید: "آرام باش، تو داری خودت را اذیت می‌کنی" یا اینکه "صبر کن، هنوز درست نشده" یا گاهی "بله، بالاخره تو موفق شدی".
من گاهی اوقات قضاوت انجام‌شده توسط صداهای آگاه‌کننده درونی‌ام را می‌آزمایم، بدین ترتیب که آثار مورد تایید این صدای درونی را مورد بررسی و کنکاش دوباره و چندباره قرار می‌دهم. گاهی نیز انجام این آزمون‌ها و بررسی‌ها را به دوستان و کارفرمایان محول می‌کنم. اما به هر حال پس از تایید این صدای درونی، عقاید و پیشنهادهای کارفرمایان و دوستان تاثیرات همیشگی خود را نداشته و قادر به تغییر طرح نیستم، چرا که ندای درونی من، کار را مورد تایید و پذیرش قرار داده است.
تا به حال، مطالب زیادی در مورد روند نقادانه نوشته شده، اما در مورد روند انتقاد از خود کمتر نوشته شده است. شاید دلیل این بی‌توجهی، ابهام و پیچیدگی این روند است، چرا که فعالیت انتقاد از خود، به واسطه "درونی و شخصی بودن"، چندان روشن نیست. به عنوان مثال، ما هرگز نفهمیدیم که چرا فرانک لوید رایت، 33 طرح اولیه (اتود) خود را رد کرد: "این سی‌وچهارمین طرحی است که ارائه می‌شود و واقعا 33 اتود متفاوت لازم بود تا به این نتیجه دلخواه برسم. متاسفانه، این همه تلاش و زحمت، در پس معماری بد هزاران ساختمان دیگر پنهان می‌ماند. ای کاش همه آن اتودها را نگه داشته بودم. ..."

ادامه دارد . . . :gol:
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
عرصه های حضور نقد در معماری (2 )

عرصه های حضور نقد در معماری (2 )

ادامه . . .

نقد مقتدرانه (نقد کارفرمایان، استادان، ...)
.
.
.

2.1 نقد مقتدرانه (نقد کارفرمایان، استادان، ...)
گاهی، به جای "اعماق وجود هنرمند"، نفوذ و قدرت وابسته به موقعیت‌های اجتماعی خاص، پایه و اساس نقد واقع می‌شود که این نوع نقد را در اصطلاح، "نقد کارفرمایی" نامیده‌اند. معمولا روابط با اشخاصی که در راس امور قرار دارند و تصمیم‌گیری و قضاوت در امور مهم بر عهده آنهاست، به صورت روابط سلسله مراتبی یا رئیس و مرئوسی تعریف شده است. این نوع روابط در بعضی موارد، پایه و اساس نقد آموزشی و آتلیه‌ای نیز قرار گرفته است:
"در طول بازدید کارها توسط استاد، سکوت عمیقی بر فضای آتلیه حاکم شده بود. او از میزی به میز دیگر می‌رفت و نظریات و انتقادات خود را در اختیار همه قرار می‌داد. اگر استاد از میزی بدون ابراز نظر و انتقادی عبور می‌کرد، این بدان معنا بود که آن کار حتی شایستگی و استحقاق قضاوت و اظهار نظر استاد را نیز نداشته است."
حتی اگر بر این باور باشیم که نقش آموزشی استاد در روند آموزشی معاصر بیش از آن که استبدادی باشد، یاری‌رسان است، یک استاد (در مشاوره‌های آموزشی) ـ هر چقدر هم که به تمایلات اشخاص احترام بگذارد ـ با چهره‌ای نیمه‌مستبد شناخته شده است. البته این مسئله در مورد همه استادان دانشکده‌های معماری صدق نمی‌کند و نمی‌توان با پیش‌داوری و بدون هیچ توجیهی، همه استادان مدارس معماری را در جایگاه منتقدان استبدادی فرض کرد. نقد استادان را می‌توان به نوعی در زمره نقد کارشناسانه افراد متخصص نیز قرار داد، متخصص با توجه به مطلع و مستبد بودن و با توجه به معیارهای ثابت حرفه‌ای و آموزشی. اصولا یک منتقد طراحی سنتی اهداف سه‌گانه‌ای برای نقد خود دنبال می‌کند: آگاه کردن، قضاوت کردن و در نهایت رسوا کردن کسانی که کارشان را به خوبی انجام نمی‌دهند، تنبل هستند یا دردسرسازند.
متاسفانه ما چیز زیادی در مورد آنچه در نقدهای طراحی اتفاق می‌افتد، نمی‌دانیم و ارزیابی پروژه‌ها که ژوژمان نامیده می‌شود، بدون نشانه‌ها و معیارهای مخصوص هر یک انجام می‌شود:
"به یاد دارم روزی در چهارمین سال تحصیل در دانشکده معماری، دانشجویی پس از اینکه پروژه وی به صورت جدی توسط یک منتقد مورد استهزا و تمسخر قرار گرفت، غش کرد و بیهوش شد. منتقد متوجه این مسئله نشد تا اینکه بالاخره سکوت وحشتناکی او را مجبور کرد دقایقی بعد برگردد و از این واقعه مطلع شود. شنیده‌ها حاکی از آن است که گاهی اوقات در شرایط مشابه، دانشجویان دختر دانشگاه آکسفورد به گریه کردن پناه برده و خود را در دستشویی حبس کرده‌اند. در مدرسه بوزار، بعضی دانشجویان دست به خودکشی زده‌اند."

داوری در مدارس معماری (ژوژمان)، معمولا به همراه خود، آگاهی دادن و اطلاع‌رسانی به اطرافیان (حداقل یک یا دو نفر) را نیز در بر دارد و بنابراین در یک جو مهندسی دلهره‌آور با حضور افراد ثالث، داوری دیگر فقط یک قضاوت ساده (بین صاحب اثر و منتقد اثر) نیست، بلکه پدیده‌های متعددی را در بر می‌گیرد.
یک داوری، در حقیقت، یک ابزار آموزشی، جلسه‌ای برای متتقدان (دعوت‌شده)، عاملی برای بررسی توانایی‌های دانشجو و استاد، و جلسه‌ای برای نمود قدرت سیاسی بخش مربوط است. این کارکرد آخر چنین جلساتی (کارکرد سیاسی) مهم‌ترین نقش این‌گونه جلسات است. کمتر مسئله‌ای در مدارس معماری اتفاق می‌افتد که به جلسات ژوژمان (داوری) کشیده نشود. به دلیل همین ویژگی‌ها، موضوعات و بحث‌های این جلسات به منبع خوبی برای انواع شایعات، اراجیف، اساطیر یا حتی سرگرمی‌ها تبدیل می‌شوند.
جان وید (John Wade) بر پایه تجربیات فراوانی که خود، هم به عنوان دانشجو و هم به عنوان عضو هیات داوری، داشته، برخی مشکلات نقد از طریق جلسات داوری را بدین‌شکل دسته‌بندی کرده است:
1. اصول نقد ژوژمانی، تحولاتی در اصول نقد ایجاد می‌کند، چرا که داوری هم ابزار قضاوت است، هم ابزار آموزش.
2. انعطاف‌پذیری خاصی در ارزش‌های نقادانه به کار رفته وجود دارد. منتقدان نسبت به پروژه، واکنش‌هایی بر اساس اصول گشتالت نشان می‌دهند.
3. قضاوت‌ها، به خاطر طبیعت اختیاری و دلخواه پروژه‌های دانشکده‌ای و همچنین آزادی دانشجو به لحاظ زمان مقرر برای انجام هر پروژه، اندکی با ابهام مواجه می‌شوند.
4. بیان صریحی از ارزش‌های مورد قضاوت وجود ندارد.

2 .2 نقد مقتدرانه (نقد کارفرمایان، استادان و ...)
سامی حاسید (Sami Hassid)، در تلاش برای پی‌بردن به آنچه واقعا در روند قضاوت‌های مدارس معماری اتفاق می‌افتد، مطالعه‌ای را سازماندهی کرد که به سوالاتی از این قبیل، در مورد داوری‌های دانشگاه کالیفرنیا (برکلی)، پاسخ دهد: ـ منتقدان به هنگام ارزیابی یک طرح معمارانه، واقعا در مورد چه مسائلی صحبت می‌کنند؟
ـ نظریات کلی آنها چگونه به حوزه‌ای از ویژگی‌های مورد علاقه‌شان تعمیم می‌یابد؟
ـ آیا می‌توان عوامل مورد علاقه آنها را در سیاهه‌ای که بر اساس میزان اهمیت هر مورد، از زیاد به کم، مرتب شده است، جمع‌آوری کرد؟
بر این اساس، نظریاتی که توسط منتقدان در جلسات داوری، در همه سطوح، در طول یک ترم، ارائه شده بود، به طور دقیق و کامل، توسط گزارش‌گران مورد اطمینان ثبت شد و گزارش‌های آنها مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. حاسید بعد از تکمیل این مطالعه و بررسی، نتایج خود را به این ترتیب بیان کرد:
1. ترتیب عوامل مهم ذکرشده در سیاهه، به طرز چشم‌گیری، برای پروژه‌های مختلف و سطوح مختلف طراحی، متفاوت به نظر می‌رسد. این مسئله ثابت می‌کند که کفایت این سیاهه، به عنوان فهرست قابل اطمینانی برای بررسی هر نوع پروژه‌ای، اندکی زیر سوال می‌رود و این سیاهه فقط برای بعضی موارد قابل استفاده است، مثلا در این مورد، فقط برای ارزیابی‌های معماران از پروژه‌های دانشجویی.
2. چهار زمینه بین همه منتقدان، صرف نظر از ماهیت پروژه و شخصیت خود منتقد، از محبوبیت بیشتری برخوردار بود: توجه به اصل وحدت و پیوستگی، در عین تنوع و گوناگونی یا وحدت در عین کثرت، توجه به سایت، ارائه گرافیکی و روابط پلان.
3. همبستگی خاصی بین ویژگی‌های مورد انتظار از یک پروژه مد نظر بود. همچنین تاکید خاصی نیز بر تعمیم ویژگی‌ها ـ البته به غیر از چند استثنای موجه ـ در همه قسمت‌های یک پروژه وجود داشت، به این معنی که پروژه‌ها باید دارای ویژگی‌ها و ارزش‌های مرتبط و سلسله مراتبی نیز باشند.
4. موارد اختلاف زیادی نیز بین اعضای هیئت داوری به وجود می‌آمد. این مسئله نشان می‌دهد که خصیصه‌ها و ویژگی‌های فردی هر کس می‌تواند به میزان زیادی در جهت‌دهی به قضاوت‌های نقادانه وی تاثیرگذار باشد.

2.3 نقد مقتدرانه (نقد کارفرمایان، استادان و ...)
یک دهه بعد از مطالعه سامی حاسید درباره روند قضاوت‌های مدارس معماری، در دانشگاه ویسکانسین در میلواکی، رویه متفاوتی برای بررسی نحوه ارزیابی پروژه‌های دانشجویی انجام گرفت، بدین‌ترتیب که به دانشجویان خلاصه‌ای از بخش‌های دوم تا چهارم مطالعه حاسید داده شد تا بر اساس آن طبقه‌بندی، نقدها و قضاوت‌های انجام‌شده توسط استادان در مورد طرح‌های دیگر دانشجویان را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهند. به نمونه‌ای از تحلیل‌های آنها توجه کنید:
"نقد آقای x، با توصیفات مشروحی در مورد ویژگی‌های کالبدی و ظاهری ساختمان و همچنین ساختار و جهت‌گیری آن آغاز می‌شود. با اینکه، آقای x طرح را از نگاه خود می‌دید، اما به هر حال، برای دانشجوی صاحب طرح توصیف جدیدی از طرحش بود و من فکر می‌کنم که او توانست دیدگاه‌ها و ایده‌های جدیدی نسبت به طرحش پیدا کند.
آقای x در توصیفات خود یک قدم فراتر رفت و به ذکر جنبه‌های پویای پروژه و اینکه مردم چگونه از این طرح استفاده لذت‌بخش خواهند کرد، پرداخت. در اینجا، این نوع نگاه برای دانشجو، توصیفی تازه از طرحش بود که به عقیده من، منظر تازه‌ای برای وی نسبت به طرحش پدید آورد.
آقای x پس از ارائه توصیفی نقادانه که به ضرورت باید انجام می‌شد، به بیان اشکالات و مشخص‌کردن اجزایی پرداخت که احساس می‌کرد می‌بایست تصحیح شوند. لازمه رسیدن به چنین تشخیصی، قضاوت بود و او با تمسک به انواع روش‌های نقد معیاری، به بیان قضاوت‌های شخصی خویش می‌پرداخت.
وی با استناد به اصول کلی و عمومی، قدم در راه بیان قضاوت درونی خود و در نهایت، تبدیل آن به کلام می‌گذاشت. توجه او بیشتر به اصولی بود که احساس می‌کرد در طرح دانشجو مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند. به عنوان مثال، اینکه وظیفه معمار فقط پاسخگویی به عملکردهای خام نیست، بلکه وظیفه مهم او تبدیل شرایط و محدودیت‌ها به امکانات، بدون تحمیل هر گونه هزینه اضافی به پروژه، است. آقای x در اصل، با یادآوری این مسئولیت، به نوعی دکترین (نظریه) بیرونی تمسک جسته بود.
آقای x در مرحله بعد، برای استفاده از سه روش دیگر نقد معیاری در قضاوت‌های خود، وجوه خاصی از اثر را مورد توجه قرار داد. به عنوان مثال، برای استفاده از نقد معیاری گونه‌ای، به قیاس شکلی سقف طرح دانشجو با اشکال سقفی مشابه آن، نظیر کمپ‌ها، مرغدانی‌ها یا خوابگاه‌ها پرداخت. سپس به بحث در مورد عملکرد اتاق‌های زیر شیروانی و بررسی کمی ابعاد و اندازه‌ها و کاربرد و نقش چنین فضاهایی در رابطه با نیازهای انسانی روی آورد. او در مرحله بعد، توجه مخاطب را به تناقض‌های موجود در بنا، نظیر ناهماهنگی پنجره‌های دیواری با نورگیرهای سقفی جلب کرده و در این راستا، از نوع فرمالیستی روش نقد معیاری منظومه‌ای باری گرفت.
روش‌های مختلف نقد معیاری که آقای x در مراحل مختلف قضاوت از آن استفاده کرد، برای او مجموعه‌ای جامع و فراگیر از معیارها و قوانین فراهم آورد.،مجموعه‌ای که در هر شرایطی، دست‌کم یکی از اعضای آن (یکی از این قوانین و معیارها) قادر خواهد بود برای بیان هر گونه نقصانی که او در طرح تشخیص دهد، به یاریش شتافته و به عنوان واسطه‌ای برای بیان قضاوت و احساسات او به کار رود. به طور خلاصه، می‌توان گفت آقای x با یهره‌مندی از این روش‌ها و صنایع در زمینه نقد، کاملا پرمایه و مبتکر است. او دامنه لغات بسیار وسیعی از روش‌های نقد در اختیار دارد که می‌تواند در موقعیت‌های خاص، با تدبیر و مهارت، با حالتی ملایم و باوقار از آن استفاده کرده و مخاطب خود را متقاعد کند که او منتقدی است متعهد و ملزم به چنین اصلی که «نقد باید یاری‌رسان باشد، نه تهدیدکننده»." اگرچه این تمرین به گونه‌ای تنظیم نشده بود که بتوان از طریق آن میزان موفقیت یا عدم موفقیت هر نقد آتلیه‌ای (هر کرکسیون) را اندازه‌گیری کرد، اما انتظار می‌رفت که دانش‌آموزان با مشاهده دقیق و تحلیل متفکرانه این مباحث، به فهم بهتری از ماهیت این روند نقادانه و نیز ماهیت عملکرد منتقد نایل شوند.

2.4 نقد مقتدرانه (نقد کارفرمایان، استادان و ...)
روند کار یک معلم ـ منتقدِ نوعی، در یک جلسه ارزیابی، ترکیبی است از:
1. توصیف، که دانشجوی طراح می‌تواند به وسیله آن طرح پروژه خود را از دید شخص دیگری ببیند،
2. قضاوت، البته با این آرزو که قضاوت در قالب اصول مستدل و قابل بحث ارائه شود،
3. تفسیر، مرحله‌ای که می‌توان در آن به بحث در مورد مفهوم اصلی بنا پرداخت.
نایل شدن دانشجویان به چنین بینش و بصیرتی در مورد ماهیت جلسات ارزیابی، تا حد زیادی دلهره و در نتیجه حالت تدافعی آنها را در این جلسات کاهش می‌دهد. از آنجا که منتقدان در چنین جلساتی، در جایگاه نیمه‌مستبدانه و نیمه‌مقتدرانه‌ای قرار دارند، آگاهی دانشجویان از میزان و حدود این قدرت به آنها کمک می‌کند تا از این پس، به اظهارنظرهای معلم منتقد، فقط در حد همان اظهارنظرهای ساده، و نه در حد یک حکم و قضاوت نهایی، بنگرند.
زمانی که دانشجویان متوجه واقعیت نقد بشوند، به جای اینکه فقط دریافت‌کننده اظهارنظرهای معلم باشند، به سادگی می‌توانند نقد مطلوب خود را از وی مطالبه کنند. در چنین شرایطی، دانش‌آموز می‌تواند از معلم خود انتظار داشته باشد که نقد کار وی در قالب تحلیل واضح و روشنی از نکات مثبت یا منفی طرح، و نه فقط به صورت بیانات کنایه‌دار و دوپهلوی احساسی، برای تایید یا تکذیب نظریات شخصی، ارائه شود. اگر طرحی به نظر دانشجوی طراح آن بسیار خلاقانه و ابتکاری است، اما در نظر معلم منتقد چنین جلوه نمی‌کند، لازم است این نظر و عقیده مخالف، به وضوح و از روی دانش و منطق برای دانشجو توجیه شود. از طرفی دیگر، اگر نوآوری‌های دانشجو، آشکارا، نامناسب و غیر قابل اجراست، معلم باید برای فرونشاندن شور ایجاد چنین بدعت‌هایی، با ارائه مباحثی متقاعدکننده و ماهرانه، به توجیه او بپردازد.
بایستی توجه داشت که استفاده مداوم از شیوه سنتی و مقتدرانه پدر و فرزندی در نقد بی‌نتیجه بوده و حتی گاه نتیجه معکوس در بر خواهد داشت. تا زمانی که نقد مقتدرانه در مجبور کردن دانشجویان به پیشبرد کارها موثر باشد، این تداوم در وابستگی و اتکا به قدرتی دیگر، زمان رشد فردی دانشجویان و به استقلال رسیدن آنها در تصمیم‌گیری‌ها و برقراری روابط صحیح و موثر با دیگر منتقدان را به تاخیر خواهد انداخت.
.
.
.
ادامه دارد . . . :gol:
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
عرصه های حضور نقد در معماری (3)

عرصه های حضور نقد در معماری (3)

ادامه . . .

نقد کارشناسانه (نقد توسط افراد متخصص و آگاه)
.
.
.

3. نقد کارشناسانه (نقد توسط افراد متخصص و آگاه)
منتقد متخصص از جایگاه مقتدرانه معینی ـ نظیر یک معلم یا کارفرما ـ به نقد نمی‌پردازد، بلکه نقد خود را با اتکا بر دانش و اطلاعات تخصصی و حساسیت حرفه‌ای خود انجام می‌دهد. او تسلطی بر صاحب اثر ندارد و امر و نهی نمی‌کند، اما از استعداد خاصی برای متمایل کردن افکار به سمت نظریات و عقیده‌های خاص برخوردار است.
منتقدانی که در مطبوعات عمومی به نگارش می‌پردازند، نمونه‌های آشکاری از نقد کارشناسانه را ارائه می‌دهند. چنین منتقدانی به این دلیل متخصص محسوب می‌شوند که اغلب از استعدادهای ویژه ژورنالیستی برخوردارند و احتمالا به همین دلیل، مهارت انتشار اخبار و مباحث به گونه‌ای جالب و قابل توجه برای عموم و تحمیل حقایق به آنان را نیز دارند. این منتقدان متخصص، توانایی خود در فهم و ادراک موضوعات مرتبط با طراحی محیطی را نیز از طریق برخی دیگر از تجارب و سوابق بر جامانده نشان داده‌اند.
نقد مطبوعاتی به دو صورت انجام می‌پذیرد:
1. نقدهای معمول ستون‌های ثابت مجلات و روزنامه‌ها که همیشه توسط منتقد معینی نوشته می‌شود.
2. نقدهایی که با همان حکایت معروف شایعه‌سازی خبری سر و کار دارند. نوع دوم نقدهای مطبوعاتی ـ شاید به این دلیل که بیش از آنکه ماهیت نظریه‌ای داشته باشد، ماهیت خبری دارد ـ تمایل زیادی به بحث و جدل ندارد و لزوما به حفظ ماهیت تبلیغاتی خود پایبند است، از این‌رو، نقدهای خبرساز در مورد ساختمان‌ها و املاک، مرز میان اخبار و تبلیغات را از بین برده است.
از آنجا که بیشتر ستون‌های خبری مربوط به ساختمان‌ها، نه نشان‌دهنده و نه حتی منعکس‌کننده بحران موجود در مناطق شهری است، هفته به هفته با بی‌توجهی و شکست بیشتری مواجه می‌شوند. به طور مثال، بر اساس الگوی خبری مربوط به املاک و ساختمان‌ها در مطبوعات، وقتی قرار است یک ساختمان اداری بزرگ و چندطبقه به جای یک بلوک ساختمانی قدیمی احداث شود، طرح معمار به همراه فضای سبز اطراف آن، دو یا سه ستون از مجله را به خود اختصاص می‌دهد و نوشته‌های این تصاویر نیز حداکثر به ذکر اخباری در زمینه قیمت تمام‌شده بنا، سرمایه‌گذار، طراح و امکانات رفاهی در نظر گرفته شده برای استفاده‌کنندگان جدید می‌پردازد. اما من می‌خواهم به عنوان یک مخاطب بدانم قبل از اینکه بولدوزرها برای تخریب آن بلوک ساختمانی بیایند، در آن بلوک چه ساختمان‌هایی قرار داشته است؟ اگر آنجا خانه‌های مسکونی مردم بوده، چند نفر آواره شده‌اند و چه تمهیداتی برای آنها در نظر گرفته شده است؟ ساختمان جدید چگونه با ساختمان‌های اطراف ارتباط برقرار خواهد کرد؟ آیا برای شهر مشکلات ترافیکی جدید یا کمبود فضای پارکینگ به ارمغان خواهد آورد؟ آیا مدرسه‌ای در نزدیکی این خانه‌ها قرار دارد؟

توجه مستمر و جدی به مباحث طراحی محیطی در مطبوعات آمریکا، توسط گریدی کلی (Grady Clay)، در مجله پیک لوییس ویل، پایه‌گذاری و بعدها توسط مک کیوو (George McCue) در مجله سنت لوئیس دنبال شد. ولف وان ایکارت و آدا لوئیز هاکستیبل، نیز به ترتیب، ستون‌های ثابت نقد در مجلات واشنگتن‌پست و نیویورک تایمز را، در حدود سال‌های 1963، بنیان نهادند.
از آن زمان تا به حال، نقد در مطبوعات همه شهرهای آمریکا، به میزان رو به رشدی ظاهر و از جایگاه مهمی برخوردار شده است، چنان که اغلب منتقدان مطبوعات، به جای اینکه کارمند مجله باشند، در سمت شریک و سهام‌دار مجله قرار دارند. دلیل دیگر بر اینکه نقد مطبوعاتی، نه تنها در حال پیشرفت، بلکه در حال به دست آوردن ارزش و اعتبار عمومی نیز است، جوایزی است که به آن اختصاص داده می‌شود.
هر چند نقد مطبوعاتی در آمریکا، هم به لحاظ مقدار و هم به لحاظ ارزش و اعتبار، در حال رشد است، اما لازم است بدانیم خود منتقدان نیز بدون منتقد نیستند، از جمله، محتوای برخی از نامه‌های ارسال‌شده به روزنامه‌ها به قرار زیر است:
ـ من واقعا نمی‌دانم آیا اصلا خود او (منتقد) برای قضاوت در مورد معماری خوب صلاحیتی دارد یا نه؟
ـ جناب آقای منتقد، مقاله شما در مورد معماری به وضوح نشان داد که سلیقه سطح پایین و مبتذلی دارید.
ـ معماری بسیار مهم‌تر از آن است که اظهار نظر در مورد آن به منتقدان معماری سپرده شود.
ـ وقتی شخصی بنایی را با شدت و تندی مورد نقد قرار می‌دهد، احتمالا نقد وی، بیشتر بیان برخی مشکلات شخصی خواهد بود تا بیان شفاهی از احساسات و نظریات او در مورد بنا.
چنین اظهارنظرهایی بیان‌کننده نکاتی است که باعث ایجاد تردید در حقانیت نقد و منتقدان شده است. برخی از این‌گونه اظهارات، صلاحیت و اعتبار منتقدان را زیر سوال برده و برخی دیگر به مسئله عدم بی‌طرفی منتقدان در قضاوت و وجود علایق شخصی در آنها می‌پردازد.
از آنجا که برای منتقدان معماری، هیچ‌گونه آموزش حرفه‌ای در زمینه نقد وجود ندارد، متخصصان نقد معماری باید در رشته‌های مرتبط دیگری، نظیر طراحی معماری، روزنامه‌نگاری، تاریخ معماری و ...، به کسب دانش پرداخته باشند. مادام که اعتبار منتقدان، بدین‌ترتیب از طریق تجارب و سوابق پیشین آنها در سایر رشته‌های مرتبط حاصل می‌شود، برطرف کردن شبهات و تردیدها در مورد بی‌طرفی و عدم پیروی آنها از علایق شخصی چندان آسان نیست.
برخی از منتقدان، متهم به تبلیغ برای خود (خودنمایی) و مورد نوازش قرار دادن پروژه‌ها (به جای نقدشان) هستند. بعضی از منتقدان به اصطلاح توسری خورده، بدون بررسی همه جوانب، همواره به حمایت از طرف ضعیف‌تر یک مباحثه می‌پردازند. شاید بهترین کاری که منتقدان می‌توانند برای برطرف کردن چنین شبهات و تخفیف شدت چنین انتقادهایی در مورد کار خود انجام دهند، این است که قبل از اقدام به نقد، خود صادقانه به تمایلات و تعصبات خاص و نوع نگرشی که نسبت به آینده دارند، اعتراف کنند.

از دیگر رسانه‌های عمومی دربرگیرنده نقد تخصصی، می‌توان از مجلات نام برد که در این زمینه، نسبت به روزنامه‌ها از اهمیت دیرینه‌تری برخوردارند. اولین تلاش منظم و مستمر برای ارزیابی و بحث در مورد معماری آمریکا و توسعه شهری، هر هفته بین سال‌های 1931 تا 1963، در ستون ثابتی با عنوان "خط آسمان"، در مجله نیویورکر، توسط لوئیز ممفرد صورت گرفت. مهم‌ترین کمبود این نخستین تلاش حائز اهمیت در نقد مطبوعاتی آمریکا، نبود تصویر یا عکس از موضوع مورد نقد، در کنار نوشتار بود.
نقد کارشناسی در مجلات تخصصی، سابقه‌ای طولانی‌تر از مجلات معمولی دارد. مونتگمری شایلر که در آمریکا، به عنوان اولین منتقد معماری شناخته شده است، کار خود را در سال 1891، در مجله Architectural Record آغاز کرد.
علاوه بر همکاری‌های معمول و مداوم بین مجلات و منتقدانی نظیر ممفرد و شایلر، و نیز مقالاتی که گه‌گاه توسط سایر منتقدان نوشته می‌شد، برخی مجلات تخصصی، حضور نقد را در قالب‌های دیگری نیز تجربه کرده و آزموده‌اند. به عنوان مثال، مجله Architectural Record، از سال 1981، به مدت 20 سال، مجموعه مقالاتی تحت عنوان "انحرافات معمارانه" منتشر می‌کرد که در آنها، به معرفی ساختمان‌هایی که از دیدگاه زیبایی‌شناسی، به طرز معمول و غیرعجیبی، بد ساخته شده بودند، می‌پرداخت و نواقص آنها را مورد بررسی قرار می‌داد. در اغلب موارد، نام معماران چنین انحرافاتی، به دلیل ادب و تواضع حرفه‌ای، ذکر نمی‌شد.
نوع قابل‌توجه دیگری از قالب‌های متفاوت نقد مطبوعاتی که مورد تجربه قرار گرفته، مجموعه مقالات تریستان ادواردز است که در آنها، بناهای مورد بحث، خود دارای شخصیت‌های زنده هوشیار و صاحب‌نظری تصور می‌شوند که قدرت بیان دارند و نسبت به معانی و ویژگی‌های خود دلواپس نیز هستند. "آنچه خود بنا می‌گوید"، به نویسنده اجازه می‌دهد حضوری بی‌تکلف و بی‌غرض داشته و به بنا فرصت دهد تا خود بیان‌کننده همه موضوعات و مباحث ضروری باشد.
تجربه‌ای دیگر در مورد قالب‌های غیرمتداول نقد مطبوعاتی، پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد؛ آن‌هنگام که رشد بی‌رویه شهرنشینی خارج از کنترل بود، قالب رایج نقد مطبوعاتی که به صورت انتشار گاه و بی‌گاه مقالات انتقادی در مجلات بود، چندان موثر واقع نمی‌شد. به همین دلیل، چاپ مجلات به صورت "شماره مخصوص" پدیدار شد، چرا که با تمرکز همه‌جانبه یک نسخه کامل از مجله بر موضوعی خاص، احتمال تاثیرگذاری مقالات انتقادی در مورد آن موضوع خاص بیشتر خواهد بود. به عنوان مثال، "آمریکای ساخته دست بشر"، نام اولین شماره مخصوص مجله Architectural Review در دسامبر 1950 بود که به افشای آشفتگی موجود در رشد بی‌رویه و غیر قابل کنترل شهرنشینی در نزدیکی شهرهای بزرگ آمریکا و پیشنهاد راه‌حل‌هایی برای بهبود آینده می‌پرداخت.
.
.
.
.
منبع : زروان - پژوهشگاه ِ هنر و معماری (کمال یوسف پور)
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
روش نقد معماري

روش نقد معماري

روش نقد معماري: ملاحظاتي در راه ترسيم روش نقد معماري به طور همه جانبه و با معيارهاي روشن

* منصوري سيدامير

* گروه آموزشي معماري، دانشكده هنرهاي زيبا، دانشگاه تهران



معماري، از برترين جلوه هاي تمدن بشر است. نقش معماري والا در نمايان ساختن دلبستگيهاي اقوام و ساختن محيط مناسب براي زندگي انسان به غايت روشن است.
در زندگي امروز، معماري نيز، برخلاف رويه گذشته خود، در عداد علوم در آمده و از طريق تحليل و آموزش پاره هاي آن رشد و نمو مي نمايد. وضعيت معماري امروز ايران به گونه اي است كه اغلب مورد عتاب متفكرين و اهل فن است در حالي كه از گذشته پرباري بهره مي برد. در دوره معاصر و از يكصد سال قبل تاكنون، بناهاي بسياري ساخته شده اند. در سالهاي پس از انقلاب اسلامي، علي الخصوص اعتبارات بسياري براي ساخت و ساز صرف گرديده است. اما همچنان ميهمانان خارجي را براي ديدن تمدن پرشكوهمان به شيراز و اصفهان مي بريم تا تخت جمشيد و ميدان نقش جهان را تماشا كنند. چرا چنين شده و علاج اين درد چيست، در ميان تمام مولفه هايي كه در توصيف بيماري معماري امروز ايران به كار مي آيد و از خيل مراتب گوناگون روشهاي درمان آن، يك مقوله خودنمايي مي كند: نقد معماري.
چنانچه نقد ما از معماري روشن، علمي، ضابطه مند، همه جانبه و معقول باشد، مي توان گفت كه اصلي ترين قدم براي تفاهم برسر تعريف بيماري معماري و راه علاج آن برداشته شده است. چه، اكثر موارد عدم تفاهم ناشي از تعاريف ناقص، يك بعدي و قضاوت هاي مشخص در ابعاد متفاوت معماري است.
مقاله حاضر كوششي است اوليه در راه تعريف ضرورتها و موانع نقد معماري از يك سو و ارائه عرصه هاي نقد و معيارهاي آن از سوي ديگر، گستردگي دامنه هاي بحث و نو بودن زمينه آن در ايران مانع از آن شده اند تا وزن معيارها در فرآيند داوري تعيين گردد.
نتيجه مقاله، ماتريسي است كه سطر آن عرصه ها و ستون آن را معيارهاي نقد تشكيل مي دهد. داعيه مقاله، نيز ارائه روش جامع و واحدي است از نقد معماري به طور همه جانبه و با معيارهاي روشن.
.
.
.
 

پیوست ها

  • روش نقد معماري.pdf
    505.7 کیلوبایت · بازدیدها: 0

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
[آموزش نقد معماری] - نسبت دانش معماری با نقد آثار آن

[آموزش نقد معماری] - نسبت دانش معماری با نقد آثار آن

نویسنده: خوئی،حمید رضا

عنوان : نسبت دانش معماری با نقد آثار آن

نشریه: هنر و معماری » خیال » زمستان 1383 - شماره 12
(12 صفحه - از 84 تا 95)

مقدمه :

naghd.jpg

.
.
.
:gol:
 

پیوست ها

  • نسبت_دانش_معمار&#1.pdf
    327.4 کیلوبایت · بازدیدها: 0
با سلام
منظور شما را از آموزش نقد در معماری متوجه نشدم چون نقد در معماری کاری ظالمانه است در طراحی و شکل گیری هر اثر عوامل مختلف , استعداد ها و محدودیت های مختلفی وجود دارد بهتر است بجای نقادی اموزش تحلیل در معماری و معمار را داشته باشیم با تشکر و عذر خواهی
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
دلایل و معانی نقد در معماری

دلایل و معانی نقد در معماری

با سلام
منظور شما را از آموزش نقد در معماری متوجه نشدم چون نقد در معماری کاری ظالمانه است در طراحی و شکل گیری هر اثر عوامل مختلف , استعداد ها و محدودیت های مختلفی وجود دارد بهتر است بجای نقادی اموزش تحلیل در معماری و معمار را داشته باشیم با تشکر و عذر خواهی

سلام
از توجه شما به این مقوله سپاسگزارم..
اصولا فرهنگ نقد و تحلیل در کشور ما (و چندین کشور مشابه ) علی رغم ِ چیزی که در ظاهر نشون داده میشه ، به قدری مهجور و منزوی هستش که جز حرفی و نامی از آن ، چیزی در بین عامه مردم و گاهی خواص نیست و کمتر کسی به صورت اصولی و کامل با نقد و مفاهیم و مصادیق و تعابیر آن آشنایی داره و از اون استفاده ی منطقی میکنه.
(برای مطالعه ی تعریف نقد از ویکی پدیا کلیک کنید)


و اما در مورد نقد آثار معماری :
"معماری حرفه و رشته ای هنری است که خلاقیت اساس آن است؛ اما آمیختگی آن با دانش های گوناگون غیرهنری موجب ابهام در تعریف آن شده است. حرفه ی معماری ، طراحی و خلق اثر معمارانه است و دانش ِ معماری، مجموعه ای از مباحث متنوع و مربوط به معماری. آن چیزی که این مباحث و دانش های مختلف را به هم پیوند زده و در قالب یک مصداق عینی و واحد به نمایش میگذارد، دانش ِ طراحی است. نقش اصلی ِ مباحث نظری معماری، میانجیگری میان طراحی و دانش است یا سخن گفتن و گفتگو درباره ی تجربه و عمل یا به تعبیری درباره ی طرح و طراحی. بستر ِ اصلی این سخن و گفتکو نیز اثر معماری است. به علاوه سخن گفتن و گفتگو درباره ی چیزی نقد آن چیز است. نتیجه آنکه :
سخن گفتن و گفتگو درباره ی یک اثر معماری ، نقدِ آن اثر است." (ر.ک پست 15#)


امیدوارم تونسته باشم پاسخ مناسبی جهت روشن شدن ابهام شما داده باشم.
موفق و پیروز باشید . :gol:

1393.07.27
11:30


جهت مطالعه ی بیشتر :
در قالب ِ ظنز میشه خیلی از مفاهیم رو راحت تر منتقل کرد ، به همین منظور شما و سایر دوستانی که به این موضوع علاقمند هستند رو دعوت به دیدن مجموعه ی
"شوخی کردم ...!" به کارگردانی "مهران مدیری " ، قسمت ِ "انتقاد" می کنم که این موضوع رو در جامعه و در بخش ها و سطوح مختلف به خوبی به نمایش گذاشتند.
 
بالا