" آلبــوم عکس شهدا "

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
:gol::gol::gol::gol:
علی تجلایی در روز پنجم مرداد ماه سال 1338 در تبریز دیده به جهان گشود. در سال 1344 قدم به عرصه علم و دانش نهاد و موفق به دریافت دیپلم از دبیرستان تربیت تبریز گشت. از سال 1356 فعالیتهای مبارزاتی خود را آغاز نموده، پس از مدتی توسط ساواک دستگیر شد.

او به عنوان مسئول طرح و عملیات قرارگاه خاتم (ص) در تاریخ 25/12/1363 در شرق دجله و در عملیات بدر، بر اثر اصابت تیر به ناحیه قلب، به ملکوت سرخ شهادت رسید.

خیلی دوسشون دارم:gol::gol::gol::gol:





 

مریدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی نامه زیبا و البته تکان دهنده شهید بزرگوار شاهرخ ضرغام


امام خمینی: اشخاصی بعد از زحمت های فراوان پنجاه ساله به یک مقامی می رسند و این جوانها را خدای تبارک و تعالی آن طور در ظرف یک مدت بسیار کم ، متحول کرد به یک مقامی که آن هایی که پنجاه سال زحمت کشیده اند، نرسیده اند به این مقام ؛ نرسیده اند به آن جا که غیر از خدا اصلاً هیچی نخواهند، شهادت را این طور طالب باشند. این طور غیر شهادت را در برگیرند. این یک مسئله مهمی است . ما همیشه باید در نظر داشته باشیم که این مسئله ، مسئله عادی نیست .




نام : شاهرخ ضرغام
نام پدر : صدرالدین
تاریخ تولد : ۱۳۲۸
محل تولد : تهران
تاریخ شهادت : هفدهم آذرماه 1359
محل شهادت : آبادان
اینها مشخصات شناسنامه ای اوست. کسی که در سی و یک سال عمر خود زندگی عجیبی را رقم زد. از همان دوران کودکی با آن جثه درشت و قوی خود، نشان داد که خلق و خوی پهلوانان را دارد .
شاهرخ هیچگاه زیر بار حرف زور و ناحق نمی رفت. دشمن ظالم و یار مظلوم بود. دوازده سالگی طعم تلخ یتیمی را چشید. از آن پس با سختی روزگار را سپری کرد .
در جوانی به سراغ کشتی رفت. سنگین وزن کشتی می گرفت. چه خوب پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی می کرد. قهرمان جوانان، نایب قهرمان بزرگسالان، دعوت به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی. همراهی تیم المپیک ایران و...
اما اینها همه ماجرا نبود. قدرت بدنی، شجاعت، نبود راهنما، رفقای نا اهل و ... همه دست به دست هم داد. انسانی بوجود آمد که کسی جلودارش نبود هرشب کاباره، دعوا، چاقوکشی و ...
پدر نداشت. از کسی هم حساب نمی برد. مادر پیرش هم کاری نمی توانست بکند الا دعا! اشک می ریخت و برای فرزندش دعا می کرد. خدایا پسرم را ببخش، عاقبت به خیرش کن. خدایا پسرم را از سربازان امام زمان(عج) قرار بده . دیگران به او می خندیدند. اما او می دانست که سلاح مومن دعاست. کاری نمی توانست بکند الا دعا. همیشه می گفت: خدایا فرزندم را به تو سپردم. خدایا همه چیز به دست توست. هدایت به وسیله توست. پسرم را نجات بده!
زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت. تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد .
بهمن ۵۷ بود. شب و روز می گفت: فقط امام، فقط خمینی (ره)
وقتی در تلویزیون صحبت های حضرت امام پخش می شد، با احترام می نشست. اشک می ریخت و با دل و جان گوش می کرد.
می گفت: عظمت را اگر خدا بدهد، می شود خمینی، با یک عبا و عمامه آمد. اما عظمت پوشالی شاه را از بین بُرد.
همیشه می گفت: هرچه امام بگوید همان است. حرف امام برای او فصل الخطاب بود.
برای همین روی سینه اش خالکوبی کرده بود که: فدایت شوم خمینی.
ولایت فقیه را به زبان عامیانه برای رفقایش توضیح می داد. از همان دوستان قبل از انقلاب، یارانی برای انقلاب پرورش داد. وقتی حضرت امام فرمود: به یاری پاسداران در کردستان بروید. دیگر سر از پا نمی شناخت. حماسه های اورا در سنندج، سقز، شاه نشین و بعدها در گنبد و لاهیجان وخوزستان و... هنوز در خاطره ها باقی است.
شاهرخ از جمله کسانی است که پیر جماران در رسایشان فرمود: اینان ره صد ساله را یک شبه طی کردند. من دست و بازوی شما پیشگامان رهائی را می بوسم و از خداوند می خواهم مرا با بسیجیانم محشور گرداند.
وقتی از گذشته زندگی خودش حرف می زد داستان حُر را بازگو می کرد خودش را حُر نهضت امام می دانست. می گفت: حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید، من هم باید جزء اولین ها باشم.
در همان روز های اول جنگ از همه جلوتر پا به عرصه گذاشت. آنقدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند. آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسد. رفت و رفت. آنقدر رفت تا با ملائک همراه شد . شاهرخ پروازی داشت تا بی نهایت. در هفدهم آذر پنجاه و نه دشتهای شمال آبادان این پرواز را ثبت کرد. پروازی با جسم و جان. کسی دیگر او را ندید ؛ حتی پیکرش پیدا نشد.
می گویند مفقود الاثر، اما نه، او از خدا خواسته بود همه گذشته اش را پاک کند. همه را، هیچ چیزی از او نماند. نه اسم، نه شهرت، نه مزار و نه هیچ چیز دیگر. خدا هم دعایش را مستجاب کرد.
اما یاد او زنده است. نه فقط در دل دوستان، بلکه در قلوب تمام ایرانیان. او سرباز ولایت بود. مرید امام بود. مرد میدان عمل بود و اینها تا ابد زنده اند.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است برجریده عالم دوام ما


 

Faezeh77

عضو جدید

شهید محمودرضا بیضایی

که با توجه به تحولات میدانی کشور سوریه و هتک‌ حرمت‌های اخیر به حرم حضرت زینب کبری(س) به دست گروه‌های تکفیری، برای دفاع از حرم خاندان اهل بیت(ع) به سوریه رفته بود، سال گذشته به شهادت رسید.

به گزارش خبرگزاری شهرستان اسلامشهر(اسنا)به نقل از تسنیم،شهید محمودرضا بیضایی که با توجه به تحولات میدانی کشور سوریه و هتک‌ حرمت‌های اخیر به حرم حضرت زینب کبری(س) به دست گروه‌های تکفیری، برای دفاع از حرم خاندان اهل بیت(ع) به سوریه رفته بود، ظهر روز یکشنبه ۲۹ دی ماه۹۲ مصادف با ولادت حضرت رسول(ص) توسط تروریست‌های تکفیری و مخالفان حکومت بشار اسد در سوریه به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

شهید بیضائی در آذر ماه سال ۱۳۶۰ در خانواده‌ای مذهبی و متدین در شهر تبریز دیده به جهان گشود. او با ۳۲ سال سن ساکن اسلامشهر تهران بود که به شهادت رسید و از این شهید والامقام یک دختر یک ساله به یادگار مانده است.

وی از مربیان دوره‌های آموزشی بسیج در مدارس و پایگاه‌های شهری بود. تصاویری از این شهید والامقام در ادامه می‌آید.




































نوکر ، رخ ارباب نبیند سخت است ...

نوکر به مولایش رسید ؛ و محمود رضا به مقام محمود رسید در نزد پروردگارش.

http://roshangari.ir/video/27259

ممنون از دعوتتون
انشاالله در فرصت مناسب من هم عکس های شهید شهرمون رو میگذارم
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
شهید حسین املاکی

شهید حسین املاکی

قهرمان یعنی این ...

سردار شهيد حسين املاکي در شب عاشورا سال هزار و سيصد و چهل، در روستاي کولاک محله ، شهرستان لنگرود در خانواده اي مذهبي و کشاورز ديده به جهان گشود .

او پس از گذراندن دوران تحصيلي خود در سال 58 موفق به اخذ ديپلم در رشته بهداشت محيط شد . علاقه حسين به ورزش ايشان را بسوي ورزش کاراته و کشتي سوق داد و در اين زمينه موفقيت هاي نيز کسب نمود .


روح ايمان و کفر ستيزي و انقلابي حسين آقا انگيزه اي فراهم کرد تا به موج عظيم انقلاب بپيوندد و در اين عرصه فعاليت زيادي براي به زانو در آوردن نظام منحوس پهلوي در منطقه داشت و با به ثمر رسيدن نظام مقدس جمهوري اسلامي به سبز جامگان اين نهاد بر خواسته از متن امت اسلامي، سپاه پاسداران لنگرود پيوست و با تجاوز رژيم بعثي عراق به ايران اسلامي و تحميل جنگي نابرابر به انقلاب نوپاي اسلامي به همراه اولين گروه از نيروهاي اعزامي گيلان عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل به ديار خونين سرپل ذهاب و قصر شيرين شتافت.


ايمان، شجاعت، خلاقيت، تدبير و توانمندي در وي چنان عالي بود که توانست در کوتاهترين زمان، توان رزمي خويش را تثبيت کند و مدتي بعد هم وارد تيپ 25 کربلا شد . از آنجا که حسين جواني مومن و برومند و از استعداد و خلاقيت بارزي برخوردار بود . فلذا در مدت زماني اندک توان رزمي خود را به منصه ظهور رساند و چون بر فرماندهان اين توانمندي عالي نظامي حسين محرز شد؛ در واحد اطلاعات و عمليات مسئوليت فرماندهي ، محور يکم را بر عهده او گذاشتند و نقشي فوق العاده در اين سمت ايفا نمود .


خلاقيت حسين در ارائه شناسايي ها و طرح نظامي بقدري عالي و دقيق بود که گويا سالها در دانشکده ها دروس علوم عالي نظامي و رزم آموخته بود؛ ليکن دانشگاه او ايمان به خدا و کلاس او جبهه و ميادين نبرد با دشمنان اسلام و قرآن بود .


سردارحسين املاکي پس از رشادت ها و دلاوري ها در عمليات هاي مختلف از جمله ثامن الائمه و فتح المبين و بيت المقدس و رمضان و محرم، در سال 61بود که تصميم گرفت به سنت دير پاي محمدي (ص) عمل به تکليف نمايد و ازدواج کند اما هنوز بيش از دوازده روز از پيمان مقدس ازدواج وي نگذشته بود که بسوي جبهه هاي نور عليه ظلمت شتافت و هيچ تاخيري در جبهه ها ي نبرد حق عليه باطل را بر خود جايز نمي دانست و ازدواج را هم عمل به تکليف و حرمت نهادن به اصول و آرمانهاي مکتب غني اسلام و احکام الهي مي دانست و حاصل اين پيوند مقدس يک پسر و دو دختر از زندگي مشترک ايشان به يادگار ماند .


حسين در عملياتهاي متعددي چون والفجر مقدماتي ، والفجر 1 ، والفجر4 ، والفجر6 ، والفجر 8 ، والفجر9 ، عمليات بدر نقش آفريني فوق العاده اي ايفاء نمود و بي ترديد مي توان عنوان کرد آن موفقيت ها مرهون شجاعت، خلاقيت، توانمندي و خدمات عالي حسين املاکي بود . حسين در سال 64 به تيپ قدس گيلان رفت ؛ واحد اطلاعات و عمليات تيپ را تقويت نمود و بهترين طرح عملياتي والفجر 9 را با توجه به شناسايي هايش در منطقه سليمانيه ارائه و اجرا نمود و به موفقيتهاي بزرگي دست يافت .


پس از عمليات والفجر 8 در منطقه عمومي فاو ديگر همرزمانش چون سردار مهدي خوش سيرت و حسن رضوانخواه به او پيوستند و فرماندهي گردان هاي پياده تيپ قدس را بر عهده گرفتند و سردار حاج محمود قلي پور نيز رئيس ستاد تيپ قدس گيلان بود که با همت بلند و شجاعت و دلاوري اين دلاور مردان و سرداران گيلاني چنان تحولي در عمليات ها ايجاد شد که بعد از عمليات کربلاي 2 در منطقه حاج عمران ، به تعبير مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي ( حفظه الله ) : حماسه آفرينان لشکر قدس در کربلاي 2 کربلاي ديگري آفريدند .


سردار رشيد اسلام حسين املاکي پس از انجام عمليات کربلاي 2وکربلاي4 در عمليات کربلاي 5 با حفظ سمت ، فرماندهي محور عملياتي را در جزيره بوارين بر عهده گرفت و به شايستگي درخشيد بطورئيکه نيروهاي لشکر وارد شهرک دوئيجي عراق شدند و حسين املاکي، پس از طي رشادت و رزم بي امان مجروح گرديد و پس از بهبودي نسبي مجدد سوي جبهه هاي نبرد شتافت و با توجه توانمندي نظامي عالي که برخوردار بود به عنوان فرمانده تيپ يکم لشکر قدس گيلان ، به همراه گردان هاي رزمي، فرماندهي عمليات موفقيت آميز نصر4 ، ارتفاع ژاژيه و شهر ماووت عراق را برعهده گرفت و از چنگال بعثيون آزاد ساخت و به الطاف و عنايات الهي و توجه حضرت امام عصر ( عج ) و رشادت هاي رزمندگان دلير اسلام به پيروزيهاي بزرگي دست يافتند.


پس از انجام عمليات نصر 4 ، سردار رشيد حسين املاکي به سمت قائم مقام لشکر 16 قدس گيلان مشغول به خدمتگزاري گرديد فلذا واحدها و گردان هاي لشکر را مهياي نبردي ديگر ساخت و در ماموريتي آسيب شديدي ديد بطورئيکه ناچار با هلي کوپتر به بيمارستان انتقال يافت که طبق معمول با حاصل اندکي بهبودي مجدد عازم جبهه هاي نبرد با خصم دون شد و دوشادوش فرماندهي محترم لشکر، رزمندگان شجاع اسلام را در عمليات ها ياري نمود .


اين فرمانده رشيد اسلام ، آنقدر شجاع و خلاق و دلير بي باک بود که فرماندهان ارشد عراق نيز بر اين امر معترف بودند .


سر انجام اين دلاور شجاع اسلام در 9 فروردين سال 67 در عمليات والفجر 10 در منطقه عمومي سيد صادق ، شانه دري بر روي ارتفاعات (باني بنوک) به همراه ياران و همرزمان شهيد محمد اصغريخواه فرمانده گردان کميل و شهيد دکتر محمد حبيبي پور و شهيد سيد عباس موسوي و ديگر عزيزان و دلاوران شجاع اسلام در اثر حمله ناجوانمردانه(بمباران شيميايي) دشمنان بعثي به آرزوي ديرينه اي که کسب مقام شهادت در راه حضرت دوست بود نائل آمد و روح بلند و ملکوتي اش همنشين عرشيان گرديد و پيکر مطهر اين فرمانده شجاع اسلام در ميان انبوه آتش و حملات شيميايي دشمن بر روي ارتفاعات باني بنوک ماًوا گزيد .

حسين املاکي حسيني زيست و شهيد شد و شهادتش الگو و درسي فراموش ناشدني شد بنام(( ايثار)) به امت عزيز اسلام آموخت . چرا که در هنگام بحبوحه جنگ و نبرد و آتش حملات و شيميايي دشمن حسين املاکي به بسيجي اي که ناله و استمداد کمک مي طلبيد ، حسين ماسک صورتش را برداشت و بصورت بسيجي بست و در نهايت هر دو شهيد شدند هم بسيجي و هم حسين املاکي .

پيام مقام معظم رهبري امام خامنه ای :
شهيد املاكي شما ، كه توي ميدان جنگ شيميايي زدند ، و خودش هم آنجا در معرض شيميايي بود ، بسيجي بغلدستش ماسك نداشت ،شهيد املاكي ماسك خودش را برداشت بست به صورت بسيجي همراهش ! قهرمان يعني اين !























 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
شهدا را یادکنیم با یک صلوات

شهدا را یادکنیم با یک صلوات

مادری، قاب عکس در دستش
تک به تک از تمامی شهدا
زیر لب، هی سوال می‌پرسید:
پسرم را ندیده‌اید شما؟
پدری، آن طرف کنار درخت:
آه! دنیای بی‌وفا! تا کی؟
ناامیدش مکن؛ چرا باید
چشم این زن به راه باشد هی؟
پسری بعد سال‌ها دوری
مادرش را میان مردم دید
هر چه فریاد زد که اینجایم
به کسی جز خودش صدا نرسید
کاروان، نرم و بی‌صدا رد شد
چشم‌های پسر ولی جا ماند
از نگاه غریب مادر داشت
کوهی از بغض و حرف را می‌خواند
کاروان مثل روز اول رفت
مادرش بین اشک‌ها گم شد
و دوباره شهید گمنامی
جای مادر، نصیب مردم شد...




مادر شهید صبوری.jpg
 

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند. شهید آوینی
 

Similar threads

بالا