[آلات موسیقی] - دف

Maryam.PZ

کارشناس ارشد مرمت ابنیه
کاربر ممتاز
دَفّ، یکی از سازهای کوبه‌ای در موسیقی ایرانی است که شامل حلقه‌ای چوبی است که پوست نازکی بر آن کشیده‌اند و با ضربه‌های انگشت می‌نوازند.

این ساز از سازهای ضربی ایرانی شبیه به دایره ولی بزرگ‌تر از آن و با صدای بم‌تر است. چنان‌که از کتاب‌های موسیقی و نوشته‌ها و اشعار بر می‌آید،
در دوره اسلامی ایران، این ساز برای پشتیبانی از ساز و حفظ وزن به کار می‌رفته و رکن اصلی مجالس عیش و طرب و محافل اهل ذوق و عرفان بوده که قوالان هم با خواندن سرود و ترانه آن را به کار می‌بردند.
در کتاب‌های لغت در معنی دف یا دایره می‌نویسند: آن چنبری است از چوب که بر روی آن پوست کشند و بر چنبر آن حلقه‌ها آویزند. در قدیم برای آنکه طنین بهتری داشته باشد روی دف پوست آهو می‌کشیدند.

در قدیم دف یا دایره کوچک را که چنبر آن از روی و برنج ساخته می‌شد خمک یا خمبک می‌گفتند. به دست زدن با وزن و به اصطلاح بشکن زدن هم خمک یا خمبک می‌گفتند.

دف‌هایی هم بوده که بر چنبر آن زنگ تعبیه می‌کردند و می‌نواختند. زنگ‌های دف را جلاجل می‌گفتند. در دوره اسلامی به کسانی که دف یا دایره می‌نواختند جلاجل‌زن می‌گفتند.
در ایران کهن جلاجل وسیله‌ای بیضی شکل و بزرگ بود که زنگ‌هایی بر آن می‌بستند و در جنگ‌ها به کار می‌بردند و ظاهراً صدای مهیبی داشته است.
دف را که بر آن زنگوله تعبیه می‌کنند دف زنگی می‌گویند.




[h=2]گستره جغرافیایی استفاده از دف[/h] از این ساز در قاره آسیا بیش از مناطق دیگرجهان استفاده می‌کنند و هر کشوری به فراخور حال و هوای موسیقی خود، از آن استفاده می‌کنند. کاربرد دف به ویژه در خاورمیانه از سایر جاها بیشتر است.
در کشورهای عربی همچون عربستان و عمان و کشورهای دیگری چون ترکیه، عراق و آذربایجان از جمله جاهاییست که دف رواج دارد. پس از آنکه تمبک مجلسی شد
به تدریج جای دف را گرفت و از رونق دف کاست و دف را بیشتر در شهرهای کوچک و قصبات در مجالس عیش و سرور به کار می‌بردند به ویژه در کردستان و آذربایجان بسیار متداول بود و نوازندگان ماهر داشت.
در سال‌های اخیر دف نوازی در بیشتر شهرهای ایران رایج‌تر شده است و هنر آموزان به آموختن آن روی آورده‌اند. در کردستان و به ویژه در استان کردستان و استان کرمانشاه دف نوازی در میان مردم جایگاه خاصی دارد.
رواج بسیار زیاد دف در کردستان به دلیل وجود آیین‌های عرفانی در این ناحیه است. پیروان طریقت قادریه و آیین یارسان از گروه‌هایی هستند که از این ساز در مراسمهای عرفانی خود استفاده می‌کنند. به همین خاطر بسیاری از مردم کردستان آشنایی مقدماتی با دف دارند. همچنین به دلیل حلال شمردن دف در دین اسلام پیروان سایر طریقت‌ها از جمله نقشبندیه از دف استفاده می‌کنند. مراسمهای مولودخوانی از دیگر مراسمهایی است که مردم کردستان در آن دف نوازی می‌کنند.
از نوازندگان صاحب سبک آن می‌توان بیژن کامکار و مسعود حبیبی را نام برد که استاد کامکار نقش به سزایی را در شخصیت دادن به این ساز در موسیقی اصیل ایرانی ایفا کرده است
و استاد حبیبی با ابداع شیوه مدرنی در نوازندگی این ساز آن را بصورت کاملاً اصولی و تکنیکی مانند دیگر سازها در آورده است.

[h=2]نوازندگان دف[/h] از نوازندگان به نام دف در ایران می‌توان بیژن کامکار، مهرداد کریم خاوری را نام برد. صداگرفتن از دف در استودیو کاری بسیار دشوار است که تنها جمع کمی از نوازندگان موفق به انجام این مهم گشته‌اند.
صدای خلسه آور دف بیژن کامکار در گل صد برگ و آتش در نیستان از جمله نمونه‌های موفق ضبط در استودیو می‌باشند.

[h=2]ساختمان دف[/h] کلاف اصلی دف، بدنه‌ای استوانه‌شکل و کوتاه از جنس چوب است که در یک طرف آن استوانه، پوست حیوانات یا پلاستیک کشیده‌شده‌است (بهترین نوع دف، با پوست حیوانات و در فصل بهار ساخته می‌شود).
ابتدا و انتهای قاب اصلی با برش زاویه‌دار (اصطلاحاً برش فارسی) به هم چسبیده می‌شوند و ضخامت یک سمت از کلاف با تراشیدن چوب کمتر شده و پوست با سریش روی این لبه می‌چسبد و با گل‌میخ محکم می‌شود.

ساختمان دف را می‌توان به اجزای زیر تقسیم کرد:

  • کلاف اصلی
  • پوست
  • حلقه‌ها
  • گل‌میخ‌ها
[h=2]


کمانه
[/h] کمانه حلقه‌ای چوبی است با عرض ۵ الی ۶٫۵ سانتی‌متر (تفاوت در اندازه به دلیل تفاوت در اندازه دستان نوازندگان این ساز است و اینکه این ساز برای دستان خانم‌ها نیز مناسب باشد)
با دایره‌ای به قطر ۵۰ الی ۵۵ سانتی‌متر که کمتر به اندازه‌های کوچکتر یا بزرگتر دیده می‌شود. ضخامت چوب از طرف پوست، به ۲ الی ۳ میلیمتر و از طرف پشت به ۱٫۵ سانتی‌متر می‌رسد.
در صورتی که کمانه به شکل دایره ساخته شده و از تقارن کامل برخوردار باشد و پوست از طرفین یکسان کشیده شود، ساز صدای بسیار مطلوبی خواهد داشت.
روی قسمت پشت چوب، یک فرو رفتگی ایجاد می‌گردد که محل استقرار انگشت شست می‌باشد و اصطلاحاً آنرا شستی می‌گویند.

[h=3]انواع کمانه[/h] کمانه دو گونه است.
[h=4]کمانه یک کمه[/h] از چوبی با قطر ۱٫۵ سانتی‌متر تهیه می‌گردد. دو سر چوب را طوری به یکدیگر متصل می‌کنند که به شکل دایره شود. این نوع کمانه، کم‌تر بر اثر فشار چوب کج می‌شود و از نظر وزن، نسبت به نوع دیگر، سبک‌تر است.
[h=4]کمانه دو کمه[/h] از دو چوب با قطری در حدود نیم سانتی‌متر که روی هم پرس شده‌اند ساخته می‌شود. این نوع کمانه سنگین تر می‌باشد اما در برابر فشار پوست، مقاوم تر است.
[h=2]پوست[/h] [h=3]پوست مصنوعی[/h] پوست مصنوعی نسبت به پوست‌های طبیعی خواصی دارد که از جمله آن می‌توان به

  • داشتن کوک ثابت
  • قابلیت کوک با نت برای هر دف معین
  • یک دستی ضخامت سطح پوست دف
  • یک دستی کشش و یک دستی مواد سازنده در کل پوست
  • عدم جذب رطوبت در نتیجه عدم تغییر حالت بر اثر آن
  • عدم تغییر کوک در حال اجرا
  • تاب برنداشتن کمانه به دلیل کشش یک سان پوست
  • صدای استاندارد شده همانند سازهای ارکستر و سمفونی
تجزیه نشدن توسط باکتری‌ها و میکروب‌ها

  • نداشتن بوی نا مطبوع
  • عدم ایجاد بیماری و حساست
  • عدم افت ارزش ساز به دلیل عدم افت کیفیت پوست آن
  • پر طرفدار تر از سازهایی با پوست طبیعی
[h=3]پوست طبیعی[/h] برای ساختن دف با پوست طبیعی، از پوست حیواناتی همانند گوسفند، بز، آهو و میش استفاده می‌گردد. پوست مناسب پوستی است که کهنه باشد. برای امتحان، اگر به پوستی آب بزنیم و از آن بوی نامطبوع ساطع نشود، پوست کهنه است.

پوست باید به خوبی دباغی شده باشد، یعنی ضخامت تمام نقاط آن یکسان باشد. برای دباغی پوست نباید از موادی همانند آهک که در صنایع چرم سازی به کار می‌رود، استفاده شود. بلکه باید در آب خوابانده شود و به مرور زمان موها را از پوست جدا نمود.
آهک و مواد شیمیایی که در چرم سازی به کار می‌رود، چربی پوست را از بین می‌برند و در صدای آن تأثیر بدی می‌گذارند.

پوست دف را نباید خیلی گرم کرد چون احتمال پاره شدن پوست وجود دارد. در ضمن، ممکن است در اثر کشیدگی زیاد پوست، کمانه کج شود. گرم کردن پوست، باعث خشک شدن چربی پوست شده و ساز را بد صدا می‌کند.
حتی الامکان نباید به پوست دف آب زد چرا که در دراز مدت، بر کیفیت صدای آن اثر گذار است.

اگر پوست دف در اثر گرمی هوا یا آفتاب بسیار کشیده شود، می‌توان آنرا از طرف پوست روی زمین صاف یا موزاییک شده گذار تا رطوبت زمین را آهسته آهسته به خود جذب کند.
پوست را نباید روی آتش گرم کرد. برای گرم کردن پوست باید از هوای خشک، آفتاب یا تشک برقی استفاده کرد. اگر هیچ‌کدام از موارد در دسترس نبود، ناگزیر از هیتر برقی یا آتش استفاده می‌شود.
لازم است ذکر شود که در این روش، احتمال وقوع شوک حرارتی، پاره شدن پوست، خشک شدن چربی پوست و در نهایت پاره شدن پوست را به همراه دارد. برای جلوگیری از این مورد، باید دف را به فاصله مناسبی از آتش گرفت.
باید دف را دایماً بر روی حرارت بچرخانیم تا پوست بتدریج منقبض شود. با دست دما را کنترل می‌کنیم و اگر در جایی دمای پوست از حد مطبوع بیشتر باشد، دف را به صورت رفت و برگشتی (بادبزنی) حرکت می‌دهیم تا آن جایی که دف انقباض لازم را کسب کند.

[h=2]حلقه‌ها[/h] در جدار داخل کمانه، میخ‌ها قلاب مانندی تعبیه می‌گردد که روی آنها حلقه‌های فلزی ۳تایی یا ۴تایی و با فاصله ۳ سانتی‌متر از پوست و ۱ سانتی‌متر از دسته پهلویی نصب می‌گردند. این حلقه‌ها را با نام دیگری چون جلاجل نیز می‌شناسند.
[h=2]گل میخ‌ها[/h] به منظور مهار کردن و نگاه داشتن پوست روی کمانه در قسمت پشت، روی ضخامت ۵/۱ سانتی‌متری، کمانه پوست را به وسیلهٔ میخ‌های سر تخت (شبیه به پونز) مهار می‌کنند.


منبع : fa.wikipedia.org
 

Maryam.PZ

کارشناس ارشد مرمت ابنیه
کاربر ممتاز



تاریخچه دف :


یکی از مهمترین سازهای کوبه ای که از دیرباز معمول و متداول بوده است، دف می باشد که به لحاظ سادگی ساختمان و قداست، همیشه مورد توجه مردم بوده است.
کلمه دف در اصل عبری است و معنی کوبیدن را می دهد. هرگاه سیر فرهنگی – اجتماعی دف را به عنوان یکی از ابتدائی‌ترین سازهای کوبه ای بنگریم به این نتیجه می رسیم که این ساز با صدای گیرایش هیچ‌گاه متعلق به فرهنگ یا مکان خاصی نبوده،
چرا که ردپای پیدایش و ساخت اولیه آن را به هیچ قوم یا ملیتی نمی توان نسبت داد.
ساختن، نواختن و استفاده از این ساز همواره در فرهنگهای مختلف متداول بوده و در هر قوم با توجه به آداب و رسوم و سنتهای حاکم، کاربرد ویژه ای داشته است جایگاه دف در میان اقوام قبایل همواره متداول بوده است.
در برخی قبایل از دف به عنوان ساز اصلی در مجالس سور و شادی استفاده می شده است، حال آنکه در قومی دیگر استفاده از این ساز مخصوص مراسم جنگ و کارزار بوده و برخی دیگر آن را برای اجرای مراسم آئینی مذهبی مورد استفاده قرار می‌داده‌اند.
در برخی قبایل رسم بر این بوده که برای دف قربانی کنند و یا در هنگام نواختن دف با قربانی کردن گوسفند نسبت به دف و نوازنده آن ادای احترام نمایند.
در هزاره سوم قبل از میلاد ساکنان دره نیل (مصر باستان) در معابد خود هر روز مراسم مذهبی را با صدای انسان و سازهای مختلف از جمله دایره های بزرگ در برابر خدایان متعدد خویش انجام می دادند.
در حدود هزار و پانصد سال قبل از میلاد مسیح حضرت موسی نزد کاهنان مصری در علوم و موسیقی تعلیم دیده بود. در آن دوره همراه با سازهائی که نوازندگان می‌نواختند، سازی به نام توف که به احتمال زیاد همان دف می باشد همراهی می کرده است.
همچنین به گفته یکی از محققان ترک، در عروسی حضرت سلیمان و بلقیس دف نواخته می شده است. از نشانه های دیگر حضور دف در میان مردم نقشهای حجاری شده دسته ای از نوازندگان در خرابه های باستانی آسوره می باشد
که در میان آنان سازهای گوناگون از جمله ساز دف به چشم می خورد که از نظر ساختمان تفاوت چندانی با دف امروز نداشته است. از دیگر آثار، نقش برجسته کاهنان معبدی است که همراه چند نفر دف نواز و چنگ نواز در حال هدیه کردن قربانی خود می باشند.
بر طبق روایاتی که از روزگاران کهن در ادبیات ایران باستان آمده است مراسم جشن نوروز و تحویل سال پارسیان در دوران شاهنشاهی هخامشیان و بعدها ساسانیان توسط نوای دف همراهی می شده است.​
در مزمور 149 «مزامیر حضرت داوود» این طور آمده است: خداوند را ستایش نمائید … اسم او را به سرنا ستایش نمائید او را با رقص و دف و بربط تزمیر نمائید، … خدا را در قدس او تسبیح بخوانید او را با دف و رقص تسبیح بخوانید.

ریشه لغت دف و معنی دف:



در ”برهان قاطع“ ذیل لغت دف می‌خوانیم:
”دف به معنی چنبری باشد که پوست بر آن چسبانند و قوالان نوازند.“ در حاشیه‌ی برهان مصحح دکترمعین
آمده است: ”به این معنی در عربی دُف (از آلات طرب) از عبری تَفْ (taf)، مشتق از تَفَفْ (tafaf)به معنی زد و کوبید، است“​
باز در همین حاشیه آمده است:​
”دف واژه‌ی «سومری» است و در اصل دوب (dub) بوده است. دوب در زبان سومری به معنی لوحه وخط است.​
از این زبان وارد «اکدی» شده duppu و tuppu گردیده و از این زبان‌ها وارد «آرامی» شده،dup گردیده و نیز به​
معنی لوحه و صفحه گرفته شده. بعدها در زبان عربی دُف (dof) شده؛ و به معنیلوحه نیز به کار رفته است.“​
آقای هوشنگ جاوید، پژوهشگر در زمینه‌ی مردم شناسی و موسیقی محلی، می‌گوید:​
”دَپ (dap)، باتِر (bater)، دوب (dub)، دایره (dayere )، تبوراک (taburak) نام‌های ایرانی دف در قرونمختلف است​
و در فرهنگ موسیقایی جهان عرب از دف با نام‌های غربال، بَندیر، مِزهر، تریال و غیره یادشده است. لغت Adapo​
در زبان «بابل آشوری» معادل تَف آرامی و عبری است که همان دُف عربی،دَپ با ریشه‌ی فارسی و دف مصطلح امروزی است.​
این ساز کوبه‌ای، از کهن‌ترین آلات موسیقی درتمدن‌های باستانی است که، امروزه در موسیقی آیینی ایران نقش اساسی دارد.“


جایگاه دف در طبقه‌بندی سازها:


در ”لغت‌نامه‌ی دهخدا“ دف در آلات ضربی بزمی و دارای بدنه‌ی کوتاه، طبقه‌بندی شده است.​
و در طبقه‌بندی امروزه، سازی است از خانواده‌ی سازهای دارای پوست (ممبرانوفون‌هاMemberanophones) که همراه ساز دایره​
در زیرشاخه‌ی پوست‌صداهای [= ممبرانوفون‌های] کوبه‌اییک طرفه (یک طرف باز) با بدنه‌ی قاب ‌مانند (طوقه‌ای)، طبقه‌بندی می‌شود.​
بر گرفته شده از کتاب دفتر اول ، آموزش دف نوازی از سری مشق عشق
نوشته امیر مقرب صمدی

کشورهایی که ساز دف در آنجا رایج است:


از این ساز در قاره آسیا بیش از مناطق دیگرجهان استفاده می کنند و هر کشوری به فراخور حال و هوای موسیقی خود، از آن استفاده می کنند.​
*کشورهای شمال و شمال شرقی آسیا مثل:چین، ژاپن،تایلند،تایوان و ….​
*کشورهای همسایه شمال شرقی کشور ما،کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق مثل: ازبکستان، ارمنستان، تاجیکستان، قرقیزستان و …​
*در شرق ایران مثل: افغانستان، پاکستان و …​
*کشورهای حاشیه خلیج فارس:بحرین، قطر، عمان و …​
*در غرب کشور ما: عربستان، عراق، کویت و …​
و در شمال غربی کشور:ترکیه​
و حتی در کشورهای اروپایی مانند:آلمان، جنوب اسپانیا و آمریکا نواختن دف رایج است؛ و تقریبا در همه این کشورها اصول دف نوازی یکسانی وجود دارد. مگر در مواردی جزئی.
مثلا در ازبکستان ساز را در بین دو پای خود می گذارند و با انگشتان دست به نواختن آن می پردازند.
یا در عربستان با شیوه دیگری می نوازند که همراه با هلهله و شادی است. ولی آنچه که مسلم است این است که در مناطق دیگر، بخصوص اعراب با محدودیت ریتمی همراه است و نوازندگی آنها تنوع آنچنانی ندارد.​
اما تنها کشوری که این ساز را به اوج و کمال خود رساند، کشور عزیزمان ایران می باشد؛بطوریکه یکی از سازهای ملی و ارکستری ما محسوب می شود و نت های آموزشی خاص خود دارد
و به صورت اصولی آموزش داده می شود و تقریبا در همه مناطق ایران مورد استفاده قرار می گیرد.
*در مشهد خراسان که به خاطر مهاجرت کردها مخصوصا کردهای قوچان، از ساز دف هم در موسیقی شان استفاده می کنند؛ بطوریکه در موسیقی فولکلور خراسانی هم از ساز دف استفاده می شود.​
* در مناطق شمال ایران، در گیلان و مازندران هم از ساز دف استفاده می شود که باز از مهاجرت کردها تاثیر پذیرفته است که در برخی از مناطق گیلان سکنی گزیدند​
مثل:تالش،گالش، ماسال، رودبار و … که در موسیقی شان از آن استفاده می کنند.​
*در مناطق مرکزی ایران همچون تهران،اصفهان،کرمان،شیراز و…از دف به شیوه های مختلف استفاده می کنند و در مناطقی چون اهواز و آبادان نوعی سنت و عرف حاکم است که اگر شخص در دریا غرق شود،
عده ای دف نواز در کنار ساحل شروع به نواختن دف می کنند؛زیرا معتقدند که از آن طریق جنازه فرد غرق شده از آب بیرون خواهد آمد.
اما آنجا که دف به اوج بلوغ و بلندای شان خود رسیده است کردستان و کرمانشاه است که نام این دو چنان با هم عجین شده که هرکدام یادآور نام دیگری است: دف و کرد.



منبع : asemooni.com
 

Maryam.PZ

کارشناس ارشد مرمت ابنیه
کاربر ممتاز
تاریخچه کاملی از ساز دف

قبل از آن که به بحث پیرامون ساز دف و تاریخچه‌ی آن بپردازیم ذکر دو نکته را حائز اهمیت یافتیم. اول آن که به دلیل کهن بودن تاریخ سازهای کوبه‌ای اکثر نشانه‌های مربوط به تاریخ پیدایش این قبیل سازها همراه با افسانه‌ها و روایات می‌گردد
که ذکر این گونه نشان‌ها حتی با ذکر مأخذ مورد بررسی هم نمی‌توانسته و نمی‌تواند حکماً در جهت روشن شدن قدیمی‌ترین زمان مستند در بکارگیری این سازها باشد.
که در این میان دف به علت شکل ظاهری و نحوه‌ی نوازندگی به نظر می‌آید از تاریخ جوانتری نسبت به تاریخ کهن سازهای هم‌گروه خود برخوردار باشد.‏

دوم آن که ما در اینجا از حجاری‌ها و نقاشی‌هایی که بر روی دیوارها و ظروف یافته بودیم به عنوان مدرک استفاده ننمودیم که خود دو دلیل داشت: اول آن که مدارک دیگری که محکم‌تر و قابل استنادتر باشند در دست داشتیم
و دیگر نیازی به استفاده از این نقش‌ها به عنوان شاهد جایز نمی‌نمود که این خود بر دلیل دوم استوار گشت و آن این‌که کمان بزرگ یا به قول پهلویان ‏«کمبر» بسیار شبیه به دف مدور می‌باشد و جز در چند نکته ظریف در شکل ظاهری
و در شیوه‌ی نوازندگی (که در نقشی بر دیوار مشخص نیستند) نمی‌توان بین آن‌ها تفاوتی قائل شد. (این در صورتی است که به تصویر کشیده شود.) هم‌چنین در فرهنگ‌ها و دائره‌المعارف‌های بسیار به یک نکته‌ی جالب توجه
و از دیدگاه ما عجیب برخورد نمودیم و آن این‌که تقریباً تمامی آن‌ها بین دف و دایره تفاوتی قائل نگردیده بودند یا دایره و امثال آن را نوعی دف دانسته بودند.‏

شاید این به دلیل آن باشد که مردم بومی پس از آشنا شدن با این ساز بنا به سلیقه‌ی خود در ساختمان آن تغییراتی دادند و بعضاً بر آن نامگذاری‌هایی مطابق فرهنگ و زبان خود نمودند مانند
نام «دایره» در زبان فارسی که دارای مفهومی واضح‌تر از «دف» یا «دوپ» نزد ایرانیان داشته است.‏

برای مثال هم‌اکنون نیز در مالزی نوعی ساز مدور که دارای صفحات فلزی می‌باشد وجود دارد که مشابه آن در نزد دراویش قونیه‌ی ترکیه است و آن‌را «دف» می‌نامند و از آن در مراسم مذهبی و جشن و سرور استفاده می‌کنند.‏

در کل می‌توان این‌گونه گفت که تمامی سازهایی که نوازندگی آن بدین صورت است و یا نحوه‌ی ساختن و ساختمان ظاهری آن شبیه به دف است به نوعی زیر مجموعه‌ی ساز دف شناخته می‌شود.‏

برای مثال در فرهنگ دکتر محمد معین در هامش کلمه‌ی دف نقش دایره‌ی زنگی به چشم می‌خورد و در فرهنگ بهدینان در مقابل کلمه‌ی «دپ» نوشته شده است دف=داریه و یا در فرهنگ گیل
و دیلم در مقابل کلمه‌ی دف نوشته شده است: دایره زنگی و هم‌چنین در فرهنگ مختصر اردو به فارسی در مقابل دف نوشته شده است دایره و بسیاری موارد دیگر.

در بین مزامیر داود (ع) در مزمور 149 (و بسیاری دیگر) در آیه (بند) 3 چنین آمده است: نام او را با رقص تسبیح بخوانند، با بربط و عود او را بسرایند.‏

همانند این رقص تسبیح یا «رقص» در نزد صوفیان رقصی پدید آمده است و صوفیان مبادرت به چنین رقصی که اصطلاحاً آن‌را رقص سماع گویند، می‌نمایند و این سماع یکی از برنامه‌های عملی مسلک تصوف است.
حالت وجد و سماع در صوفیان (که بعضاً افرادی با روحی لطیف هستند)
غالباً با شعر و موسیقی و یا سخنان دلکش پیر آغاز می‌گردد و در هنگام سماع و در حلقه ذکر این دف است که با نوای خود سالک را تا مرحله‌ای از بی‌خودی پیش می‌برد
و از آنجاست که سالک با هماهنگ کردن ریتم ذکر با نوای دف خواسته یا ناخواسته به هماهنگی با کل جمع سماع کننده می‌رسد و اینجاست که دف مسبب رفتن به سماع و ایجاد خلسه و خلجان و نهایتاً وصال به حق می‌گردد
و به همین دلیل است که هر گاه دفی در هنگام نوختن پاره می‌شود صوفیان بر دف لفظ شهید را اطلاق می‌نمایند. در ارتباط با اهمیت سماع مولوی چنین می‌گوید: چون مشاهده کردیم که به هیچ نوع به طریق حق مایل نبودند
و از اسرار الهی محروم می‌ماندند به طریق الطافت سماع و شعر موزون که طباع مردم را موافق افتاده است، آن معانی را در خورد ایشان دادیم.‏

با شرح این مقدمه قصد آن ندارم تا وارد بحث تشریحی پیرامون کاربردهای عرفانی این ساز بشویم بلکه این مقدمه‌ای بود بر بحث پیرامون علل ورود دف به مسلک تصوف و اهمیت یافتنش.‏

متأسفانه ما تاریخ دقیقی از ورود دف به جمع‌های صوفیانه و کاربرد آن در مسأله سماع نداریم اما می‌دانیم که در قرن سوم هجری هنگامی که ذوالنون مصری (فوت 245 هـ) از زندان متوکل آزاد شد
صوفیان در مسجد جامع بغداد به دور او گرد آمدند و درباره‌ی سماع از وی اجازه گرفتند، و قوال شعری خواند و ذوالنون هم ابراز شادی کرد.‏

استاد عبدالرحمن بدوی درباره‌ی سماع می‌نویسد: نخستین حلقه سماع را علی تنوفی یکی از یاران سری سقطی متوفی 253 هجری در بغداد برپا کرد.‏

قبلاً گفتیم که قوالان عرب اصولاً از دف برای نگاه داشتن ضربه‌های تقطیع در وزن شعر استفاده می‌کردند. بنابراین شاید بتوان گفت ابتدا دف بدین وسیله به محفل‌های صوفیانه وارد گردیده
و بعدها در مسأله سماع بطور جدی مورد استفاده قرار گرفته است، و آنچنان مورد استقبال و توجه صوفیان قرار گرفت که مولوی در این ارتباط چنین می‌گوید:‏

مست شدند عارفان، مطرب معرفت بیا

زود بگو رباعیی، پیش درآ، بگیر دف

و برای آن منزلت و شخصیتی خاص قایل گردیدند و به آن القاب و صفات متعدد نسبت دادند که در زیر به چند

نمونه‌ی کوتاه آن می‌پردازیم:‏

نظامی گنجوی - تشبیه دف به ساغر و می و گلاب‌دان:‏

یکی بر جای ساغر دف گرفته

یکی گلاب‌دان بر کف گرفته

حافظ ـ حکایت کننده‌ی اسرار عشق:‏

حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنی‌ست

به ناله‌ی دف و نی در خروش و ولوله بود

مولوی :

میا بی دف به گور من زیارت

که در بزم خدا غمگین نشاید

و یا

بی دف بر ما میا که ما در سوریم

برخیز و دهل بزن که ما منصوریم

و بسیاری دیگر از این قبیل.‏

سماع در محافل صوفیانه در زمان مولانا به اوج خود رسیده بود و در حدود این قرن سماع به شکل بسیار گسترده در بین صوفیان رایج بود در این باب هجویری چنین نوشته است: من دیدم از عوام، گروهی می‌پنداشتند که مذهب تصوف جز این (جز سماع) نیست.‏


حضور دف در مجالس سماع


اهمیت دف جدای از آن‌که از نظر موسیقیایی در مد نظر باشد، در جایگاه عرفان و تصوف و سوق سالک به حالت جذبه، دارای مقام و ارجی به سزاست.‏

دقیقاُ نمی‌دانیم که از چه زمان و توسط چه کسی دف به خانقاه برده شد، اما می‌توان دانست که تأثیر دهی خاص آن، برایش پایگاهی مقدس به‌وجود آورده، در دف سه حال و مقام خاص برای سالک نهفته است که در هیچ یک از آلات موسیقی نیست:‏

اول) حفظ و ایجاد کیفیت پرده برای صوفی.

دوم) تأثیر روانی با پدیده‌های برون ریزی، از طریق کوبش، که هر چه هیجان بیشتر شود، کوبش‌ها محکم‌تر و شدیدترند و یا برعکس، و هر چه کوبش‌ها شدیدتر و بجا باشند، در حضار و نوازنده هیجان بیشتر و خلجان عمیق‌تری ایجاد خواهد شد.‏

سوم) نیایش و مناجات در شکل نواختن آن، که نوازنده و یا بهتر بگوییم، کوبنده، با به کف گرفتن دف به صورت دست‌های در حال نیایش به سوی بالا با توجه به تأثیر روانی از طریق کوبش‌ها،
و به وجود آمدن نوعی خلسه‌ی هیپتوتیکی، حالت تسلیم و تضرع به درگاه معبود در خود می‌یابد.‏

و این سه حالت در هیچ‌یک از آلات و ابزار موسیقی تا به این حد نهفته نیست. نی و سه‌تار و دیگر وسایل موسیقیایی که هر یک به تناسب حال و مجلس، حالت و موقعیت روانی ـ عرفانی خاصی به‌وجود می‌آورند،
هیچ‌کدام جامع هنر دف برای عارف نیستند. که استتار و در پرده بودن سالک و صوفی، خود مسأله مهمی است و بیهوده نبوده است که پیران و شیوخ مجالس حال در اجتماع وجد و حال، در پشت پرده سماع می‌نشستند
و نوازندگان و دیگر سالکان و اغیار را در آن سوی پرده می‌نشاندند تا به هنگام سماع و تأثیرپذیری از نوای موسیقی و شعر خوانی قوالان، کسی شاهد تغییرات حالات چهره ایشان نباشد،
که خود حدیثی مفصل در چرایی آن دارد و باید در جمع خامان و نامحرمان بود و دید تا علت را دانست.‏

برجستگی‌های هنر دف نوازی وابسته به این اصل است که در دست و کف چه کسی کوبیده شود و امواج کوبش آن، با محاسبة کدام اهل دقت و فن و بصیرت، به ارتعاش درآید،
تا تأثیر مورد نظر از آن حاصل گردد، که از گذر تصوف و عرفان، به روان شناسی و از آن به محاسبات فیزیکی و بحث تأثیر و میدان و دامنه ارتعاش امواج خواهیم رسید و سخن به اطناب خواهد کشید
و هر یک از این مقولات خود میدانی وسیع برای بررسی‌های دقیق علمی خواهند داشت که در این مختصر نخواهد گنیجد.‏

بیهوده و تصادفی نبوده است که مولانا اشعار و تغزلاتی را که در مجالس وجد و حال فی‌البداهه می‌ساخت جملگی ضربی و ریتمیک و به قول عروضیان از نظر اوزان شعری دارای اوزان دوری هستند،
که در کوبه‌های دف جز به همان آهنگ و وزن، نمی‌توان سخنی سرود و پایکوبی کرد، که گاه همان پایکوبی‌ها، خود یاور و کمک پنجه‌های نوازنده‌ی دف است.‏

ساز دف در بین سلاسل مختلف صوفیه ایران و بالاخص اهل حق و قادریه منزلت و قربی به سزا دارد. در بیان این معنا احمد بن محمد بن الطوسی عارف قرن هفتم چنین گفته است: حرکات وجود آدمی دو سبب دارد،
یا از داخل بود و یا از خارج، اگر داخل بود آن را جذبه گویند و اگر خارج بود آن را دف گویند. دایره دف اشارت است به دایره اکوان و پوست که بر دف مرکب است اشارت است به وجود مطلق و ضربی که بر دف وارد می‌شود اشارت است
بر ورود واردات الهی که از باطن بطون بر وجود مطلق وارد می‌شود. سلاسل مختلف صوفیه تا آن حد برای ساز دف قداست و حرمت قایلند که بدون وضو و طهارت دست بدین ساز نمی‌برند،
با چنین مقام والا و اذعان به این‌که معلومات و ادراکات و فنون ما از این موهبت الهی بسیار ناچیز است، باعث گردیده که بسیاری از دف نوازان و اساتید مجرب و چیره دست جز در محافل انس و خانقاه‌ها دست به ساز نبرند
و از مطرح شدن و ابراز وجود در صحنه موسیقی این مرز و بوم خودداری نمایند لیکن در زمان حاضر به گفته صاحبان فن موسیقی چند نفر معدود نوازندگان حسابگر بر دف هستند که نه تنها دانا و مسلط بر این فن می‌باشند،
بلکه سعی در تکامل، گسترش و آوردن سبکی نو در نواختن این ساز را دارند که از آن بین آقای مسعود حبیبی به حق، کوشش بسزا در این راه داشته‌اند و ارج هنر ایشان،
بیشتر از آن جهت است که سعی در انتقال هنر و دانش خود به دیگران دارند و از همین رهگذر به تألیف و تدوین تجارب ارزشمند خود در اینجا برآمدند، آرزومندم دیگران بیش از حقیر بهره‌مند گردند.‏

قدیمی‌ترین سند معتبر که درارتباط بادف سخنانی در آن آمده است کتاب زبور حضرت داود (ع) است. با نگرشی به شکل بیان زبور در ارتباط با این ساز مشخص می‌گردد که این ساز همراه با کرنا، بربط و عود و نی نواخته می‌شده است
و از مفاهیم آیه‌ی (بند) چهارم مزمور 150 کتاب زبور این‌گونه استنتاج می‌گردد که دف یکی از اساسی‌ترین عوامل به وجد آورنده‌ی شنوندگان بوده و نقشی عظیم در حالات عرفانی مؤمنین و ذاکرین خداوند متعال داشته
و استفاده از آن در مراسم مذهبی آن زمان رایج و متداول بوده است و اما دیگر استفاده‌ای که قوم بنی‌اسراییل از دف می‌نموده‌اند در مراسم و جشن‌های بزرگ بوده چه ما می‌خوانیم
که شب ازدواج حضرت سلیمان (ع) (پسر حضرت داود (ع) با بلقیس همراه با نوای دف بوده است و شرکت کنندگان با نوای دف به دست افشانی و پایکوبی می‌پرداخته‌اند.‏‏

در نقش‌های حکاکی شده خرابه‌های نینوا پایتخت کشور باستانی آشور در بین نوازندگان نوازنده‌ای مشغول به نواختن نوعی ساز کوبه‌ای دایره شکل که احتمالاً دف است می‌باشد.‏

این نقش حکایت از رواج دف نوازی در امپراتوری آشور که خود زمانی مستعمره‌ی امپراتوری بابل بود دارد. مشخص نیست که در کشور باستانی آشور از دف جز در پیشگاه پادشاهان (که شاید خود نوعی مراسم مذهبی باشد) چه استفاده‌ی دیگری می‌شده است.‏

اما در ایران زمین دف جایگاهی خاص یافت و در نزد ایرانیان هم‌چون در نزد قوم بنی‌اسراییل از منزلتی ویژه برخوردار گردید، در ایران زمین دف دارای همان کاربردهایی گردید که در نزد قوم بنی‌اسراییل،
ایرانیان دف را در شادی‌ها و جشن‌های بزرگ خود مانند نوروز می‌نواختند (امروزه نیز بسیاری از اقوام ایرانی مراسم سنتی و آیینی خود را با نوای دف به همراهی چند ساز دیگر مانند نی و تنبور انجام می‌دهند)
و هم‌چنین در مراسم مذهبی خود در پیشگاه مؤبدان و شاهان از دف برای اجرای سرودهای مذهبی استفاده می‌نموده‌اند.‏

بعدها در تاریخ صدر اسلام می‌خوانیم که در زمان ورود حضرت ختمی مرتبت (ص) به شهر مدینه مردان و زنان با نوای دف به خوش‌آمد گویی حضرت رسول (ص) شتافتند.‏

هم‌چنین در کتاب «مناقب الصوفیه» نوشته‌ی قطب‌الدین منصور عبادی مروزی می‌خوانیم: عایشه ـ رضی ا... عنها ـ روایت کند که روز عید رسول (ص) نشسته بود، کنیزکی حبشی درآمد
و پیش رسول (ص) قولی «قوالی» آغاز کرد، می‌گفت و دف می‌زد، امیرالمؤمنین عمر ـ رضی ا... عنها ـ از حجره به حدتی تمام درآمد، گفت حجره‌ی رسول و آواز مزامیر! خواست که وی را زجر کند رسول (ص) گفت یا عمر بگذار، که هر قومی را عیدی است و عید ما این است.‏‏

در صدر اسلام خوانندگان معروفی پا به عرصه‌ی وجود گذاشتند که از آن قبیل یکی عزاه‌المیلإ است که از شاگردان ساثب خاثر و نشیط پارسی بوده است. وی خوانندگی خود را با دف همراهی می‌نموده
و در هنگام خوانندگی وزن آهنگ اشعار خود را بوسیله‌ی دف نگاه می‌داشت. و نیز طویس که از موسیقیدانان معتبر صدر اسلام است شیفتگی خاصی نسبت به موسیقی ایرانیان مقیم مدینه داشته است
و سعی می‌نموده سبک خواندن اشعارش را بر پایه‌ی سبک خوانندگی ایرانیان قرار دهد و دف را از ایرانیان مقیم مدینه آموخت و در هنگام خواندن از هیچ سازی جز دف استفاده نمی‌نمود.‏

از مطالبی که در بالا آوردیم یک ویژگی خاص که دارای دو بعد است در تاریخ حیات دف (1010 ق. م. تا بعد از اسلام) می‌بینیم که تقریباً بدون کوچکترین تفاوتی در کیش‌ها و آیین‌های مختلف در نزد ملل متفاوت وجود داشته
که یکی جنبه‌ی مذهبی دف و دیگری جنبه‌ی کاربردی آن در شادی‌ها و پایکوبی‌های مهم و بزرگ در نزد بزرگان قوم می‌باشد.

پس از سپری شدن دوره‌ی آغازین اسلام بتدریج دف جنبه‌ی مذهبی و آیینی خود را از دست داد و کاربردهای عامیانه‌تری یافت و به تدریج به علت شخصیت
و ویژگی صوتی خاص صدای خود جای خود را به سازهای دیگر هم‌چون دایره و یا تنبک و یا به قول اعراب ضرب داد و در محافل کم از دف استفاده گردید جز در بین بادیه نشینان.
لیکن پس از مدتی با بوجود آمدن تصوف اسلامی دف نوازی مجدداً رایج شده و در محافل عرفانی به رشد و نموی نوین پرداخت که تا دهه‌های اخیر دارای روندی کند ولیکن بسیار پربار و گرانبها بود.

و اما قدیمی‌ترین نوشته که در آن سخن از دف به میان آمده است و نیز خود می‌تواند به عنوان مدرکی مستند مورد استفاده قرار گیرد کتاب مقدس حضرت داود(ع) به نام «زبور» است.
حضرت داود (ع) در 1010 - 970 ق. م. می‌زیسته و از پیامبران بزرگ می‌باشد. از کتاب «زبور» به این آیه اشاره می‌نماییم:‏

«‏او را با دف و رقص تسبیح بخوانید. او را با ذوات اوتار و نی تسبیح بخوانید.‏»

از این آیه (بند) چنین برمی‌آید که در زمان حضرت داود (ع) دف، سازی شناخته شده بوده و از آن استفاده می‌گردیده است و حضرت داود (ع) استفاده‌ی از آن‌را در مراسم مذهبی نه تنها جایز دانسته
که حتی آن را وسیله‌ای در جهت ایجاد وجد در مؤمنین می‌داند. در تمام 150 مزمور فقط در این آیه (بند) است که عمل رقص با دف همراه هم آمده‌اند و از آنجا که کمال وجد انسان با رقص آشکار می‌گردد
می‌توان گفت این نکته‌ای ظریف در «زبور» است که اشاره به وجد الهی حاصل از نواختن و استماع صوت این ساز می‌باشد.‏

قوم بنی اسرائیل که حضرت داود (ع) از پادشاهان و پیامبران آن بوده است قومی پراکنده در آسیا و اروپا بودند و تا قرن ششم قبل از میلاد تا قسمت‌های شمالی دریای خزر و تا قلب اروپا و تا شمال آفریقا پراکنده بوده‌اند.
حتی اگر فرض را بر این پایه بگذاریم که دف توسط بنی‌اسرائیل بعد از حضرت سلیمان (ع) در اثر شکست اسرائیل توسط آشوری‌ها به سرزمین‌های تحت اشغال امپراتوری آشور و شکست یهودا به وسیله‌ی بابلی‌ها به سرزمین‌های تحت اشغال امپراتوری بابل منتقل شده باشد
و در قرن ششم ق. م. و بهد از آن بنا به دلایلی هم‌چون تشکیل حکومت‌های کوچک یهودی مذهب در مناطق مختلف هم‌چون شمال دریای خزر و یا پراکندگی در قلمرو حکومت امپراتوری عظیم ایران
و یا در قلمرو روم باستان و بعد از آن انتقال این ساز همراه با آیین ایرانیان به کشورهای تحت سلطه در آسیای مرکزی، شمال شبه جزیره عرب و هم‌چنین به آسیای شرقی و جنوب شرقی در اثر داد و ستد و یا جنگ،
بدین ترتیب خود بخود قسمت عمده‌ای از جهان و قاره‌های آن‌را جایگاه این ساز از قبل از 1010 ق. م. تا حدود قرن چهارم ق. م. می‌یابیم.‏

لیکن نظر به این‌که ریشه‌یابی «اسم» وسایل و ابزار محل اولیه‌ی پیدایش آن‌ها را معرفی می‌کند، چون واژه‌ی «دف» را معرب از «دوپ» آرامی و «دوب» سومری دانسته‌اند باید قدمت آن‌را به هفت هزار سال قبل ببریم.
سومری‌ها در پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح (ع) در قسمت سفلای بین‌النهرین (دجله و فرات) و مجاور خلیج فارس تشکل یافتند و از سه هزار سال قبل از میلاد حکومت خود را تشکیل دادند
و در دو هزار سال قبل از میلاد به دست آشوریان منقرض گشتند. و نیز آرامی‌ها از اقوام سامی نژاد سوریه و ساکن جنوب فلسطین و شرق رود اردن بودند که از 1400 ق. م. حکومتی قدرتمند داشتند و به غارت همسایگان خود می‌پرداختند.
بنابراین می‌توان حدس زد که احتمالاً خاستگاه اولیه «دف» (که البته و صد البته نه بدین شکل که به شکل اولیه و ابتدایی خود) سومر بوده است و سپس به توسط آرامی‌ها و از طریق اعراب به تمدن‌های دیگر راه یافت.
چنان‌که هزاره‌ی قبل از میلاد همانگونه که در سطور بالا اشاره شد وسیله‌ای (شاید آن چنان شناخته شده) بوده است که با آن به وجد و سماع و یا به نیایش در پرستشگاه‌ها می‌پرداختند
و در جشن‌ها (هم‌چون نوروز) و پای‌کوبی‌های مهم در حضور پادشاهان و رهبران مذهبی (هم‌چون موبدان) آن‌را می‌نواختن .


منبع : groundbass.persianblog.ir
 

Similar threads

بالا