آشنایی با بزرگان شهرسازی

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
لوكوربوزيه

شرح مختصري از تاريخچه زندگي ، سبك ، تجزيه و تحليل آثار وي

شارل ادوارد ژانره معروف به لوكوربوزيه ، پدر معماري و يكي از پيشگامان معماري مدرن ، ( مدرن متعالي) ، آرشيتكت ، مهندس و معمار معروف سوئيسي فرانسوي ، قرن بيستم ، در 4 مي سال 1897 قدم به عرصه وجود نهاد . او در دفتر دو تن از معروف ترين معماران آن دوره در اروپا، يعني اگوست پره و پيتر بهرنز به مدت چند سال كار كرد و سپس به بالكان، آسياي صغير ، يونان و رم سفر نمود.

لوكوربوزيه هنوز خيلي جوان بود كه به نشر افكار انقلابي خود در باره لزوم تحول در سبك معماري پرداخت و بعد از آن كه افكار خود را با ايجاد بناهايي در گوشه و كنار جهان به مرحله عمل درآورد ، شهرت بين المللي يافت . و در اكثر ممالك بزرگ و كوچك جهان بناهايي از او به يادگار مانده است.

نقش لوكوربوزيه در معماري نو مانند نقش پيكاسو در نقاشي نو بود . او مانند پيكاسو زندگي درويشانه بسيار ساده اي داشت و تا آخر عمر در همان آتيله محقر خود كه در جواني تاسيس كرده بود ، كار كرد. اين آتليه ، اتاق كوچكي بيش نبود و شمار همكاران لوكوربوزيه هرگز از چهار يا پنج نفر بيشتر نشد. گاه اتفاق افتاد كه تنگي جا سبب شود نقشه هاي اجرايي كارها در جايي ديگر رسم شوند.

اين آرشيتكت و معمار برجسته جهان در قرن بيستم پس از 68 سال زندگي روز 27 اوت 1965 ميلادي هنگام استحمام طبي در پلاژ " رك برون " فرانسه غرق شد .

"مختصري از سبك معماري لوكوربوزيه "
سبك معمار لوكوربوزيه ، معماري مدرن متعالي است. و لي بهتر است قبلا توضيحاتي در رابطه با سبك كلي معماري مدرن داده شود.

معماري مدرن كه سبكي غالب و جهانگير در قرن بيستم ميلادي بوده ، ريشه در تحولاتي دارد كه خاستگاه آن شهر فلورانس در شمال ايتاليا ، در حدود چهار صد سال پيش از ظهور معماري مدرن بوده است. ولي بايد توجه داشت كه معماري مدرن بصورت يك مكتب معماري با مباني نظري مدون و ساختمانهاي ساخته شده بر اساس انديشه مدرن،از اواخر قرن 19 ميلادي شكل گرفت. خاستگاه اين معماري در شهر شيگاگو ، و در اروپا شهرهاي پاريس ، برلين و وين بود. و همچنين قابل ذكر است كه معماري مدرن ، نقطه عطفي در تاريخ معماري غرب و يا به عبارت ديگر ، در تاريخ معماري جهان بود. زيرا براي اولين بار ، نگرش از سنّت و تاريخ و گذشته ، بعنوان منبع الهام معماري تغيير جهت داد و آينده و پيشرفت ، بعنوان موضوع و هدف اصلي معماري مطرح شد.
معماران و نظريه پردازان مدرن سعي كردند ، معماري را با علم ، تكنولوژي و جهان در حال تحول همگون سازند.
به هر حال اگر بخواهيم اعضاي خانواده معماری مدرن را نام ببريم شامل سه دوره اصلي ، معماري مدرن اوليه ، معماري مدرن متعالي و معماري مدرن متاخّر ، خواهد بود كه هر كدام از آنها نيز داراي زير مجموعه هايي هستند. ولی همانطوری که قبلا اشاره شد ، سبک معماری لوکوربوزيه ، معماری مدرن متعالی بود که به اختصار به شرح این نوع سبک ميپردازيم.

معماری مدرن متعالی و يا به عبارتی اوج معماری مدرن در بين دو جنگ جهانی اول و دوم ، يعنی عمدتاَ در دهه های 20 و 30 ميلادی در اروپا و آمريکا مطرح بود. در دوره معماری مدرن اوليه ، کماکان سبکهای تاريخ گرايی , همچون نئوکلاسيک ، رمانتيک و بالاخص التقاتی ، بعنوان سبک های مهم و رايج در غرب ، حائز اهميت بودند. مانند مکتب شيگاگو ، که بعد از يک دوره نسبتاَ کوتاه بيست ساله ، در مقابل سبکهای تاريخ گرايی نتوانست دوام بياورد. نهضت هنر نو نيز در اروپا بلا رقيب نبود و بسياری از ساختمانهای مهم ، به سبک های مختلف تاريخی در اروپا ، همچنان احداث مي شد. ولی با پايان جنگ جهانی اوِّل و نياز شديد به ترميم خرابی های جنگ و توليد انبوه ساختمان ، گرايش به سمت معماری مدرن افزايش يافت. لذا استفاده از تکنولوژی روز، مصالح مدرن ، پيش ساختگی ، عملکرد گرايی و دوری از سبکهای پر زرق و برق تاريخی ، مورد توجه قرار گرفت .
در اين دوره معماری مدرن بعنوان تنها سبک مهم در غرب مطرح شد و دامنه نفوذ آن بصورت يک سبک جهانی ، در اقصا نقاط گيتی گسترش يافت.


يکی از موضوعات کليدی و بسيار مهم در دوره مدرن متعالی ، مسئله صنعت ، توليدات صنعتی و تکنولوژی بود. تمامی معماران صاحب نام ، در اين دوره به نوعی با مسئله تکنولوژی درگير بودند. و معماران ديگری مانند والتر گروپيوس و ميس ونده رو ، که همفکر با لوکوربوزيه بودند ، سعی در قطع کردن وابستگی های معماری مدرن ، به گذشته و تاريخ گرايی داشتند. و بجای آن خواهان جايگزينی تکنولوژی و عملکرد ، بعنوان منبع الهام معماری شدند. و گروهی ديگر نيز مانند فرانک لويد رايت و آلوار آلتو خواهان استفاده از امکانات مدرن ، برای رسيدن به يک معماری همگون با طبيعت بودند.

الگوی شهر طراحی شده لوکوربوزیه
لوکوربوزيه شهرهای آينده را شهرهايی تجسم نمود که از آسمانخراشهای عظيم و مرتفع تشکيل شده است . در هر يک از اين آسمانخراشها ی چند عملکردی ، حدود صد هزار نفر کار و زندگی خواهند کرد. در اين ساختمانها ، آپارتمانهای مسکونی ، ادارات ، فروشگاه ها ، مدارس ، مراکز تجمع و کليه احتياجات يک محله بسيار بزرگ فراهم است. ساکنان اين مجتمع ها ، از دود و سر و صدای ترافيک اتومبيل ها به دور هستند و بجای آن از آفتاب و ديد و منظر زيبا استفاده ميکنند.

بر اساس این نظریه ، دو شهر مهم در دهه پنجاه میلادی ، طراحی و اجرا شد. یکی شهر چندیگار در هند بود که توسط خود لوکوربوزیه طراحی شد. البته به درخواست جواهر لعل نهرو ، نخست وزیر وقت هند ، که از او خواسته بود شهری جدید با نگرش به سمت توسعه و آینده در پنجاب هند طراحی کند. برای طرح این شهر که چندیگار نام گرفت ، لوکوربوزیه از جدیدترین ظوابط شهر سازی و معماری مدرن که عمدتاَ خود او مسئول تبیین آنها بود ، استفاده کرد.
یک مرکز اداری وسیع برای استقرار ساختمانهای ایالتی و تعدادی محلات مسکونی در اطراف آن. بعلاوه خیابانهای عریض ، پارک های وسیع و مغازه های بزرگ برای این شهر در نظر گرفته شد.
لوکوربوزیه خود چند ساختمان مهم ایالتی، از جمله ساختمانهای پارلمان و ساختمان دادگاه عالی را با بتن نمایان طراحی کرد. این شهر از سال 1952 آغاز شد.

دومین شهری که توسط عقاید لوکوربوزیه طراحی شد ، شهر برازیلیا ، پایتخت برزیل بود که توسط لوچیو کوستا و اسکار نیمایر در سال 1957 طراحی شد. نمایر خود با لوکوربوزیه ، در طراحی ساختمان وزارت آموزش و پرورش برزیل در سال 1936 همکاری کرده بود.

همچنین ساختمان طراحی شده توسط نورمن فاستر ، معمار سبک های-تک ، بنام برج هزاره توکیو 1989 در ساحل شهر توکیو را میتوان نمونه کاملی از برج های چند منظوره نظریه لوکوربوزیه تلقی کرد.
لوکوربوزیه عقاید مطرح شده خود در مورد معماری مدرن را ، در طرح ویلا ساووا ، در پو آسی در شمال پاریس ( 30-1928 ) به نمایش گذارد. وی تکنولوژی بعنوان منبع الهام معماری مدرن و پنج اصل ساختمان مدرن را بصورتی هنرمندانه و شاعرانه و با توجه به عقیده قبلی خود که " خانه بعنوان ماشینی برای زندگی میباشد " را در این ماشین زیستی پیاده کرد. عملکرد این ساختمان ، که همچون ماشینی بی آلایش ، در وسط و مسلط بر محیط اطراف قرار گرفته ، فراهم نمودن شرایط آسایش برای انسان است.


" شرح آثار لوکوربوزیه "
طرحها و پروژه های لوکوربوزیه در بسیاری از کشورها به اجرا در آمد . ولی بیشترین کارهای او در فرانسه و هندوستان بود که به اختصار به قسمتی از آثار او پرداخته و سعی شده است آثار لوکوربوزیه به ترتیب تاریخ اجرای پروژه توضیح داده شود که در ذیل به 30 آثار وی با عکسهای مربوطه ، میپردازیم.
با توجه به تاریخ شروع اولین پروژه ایشان ، شاید بتوان گفت که وی جزو یکی از فعالترین معماران در عرصه معماری بوده است. چرا که پروژه خانه دم اینو را در سال 1914 و درست در17 سالگی، طراحی و اجرا کرده است.

فرم کلّی این پروژه بصورت مستطیل بوده و کاربرد ستونهای بتنی ، برای نگهداری سقف و کف بدون اتَکا به دیوارهای باربر را بصورت کامل نشان میدهد.

لوکوربوزيه در سال 1924 کتاب شهر آينده را در پاريس منتشر کرد . در اين کتاب شهرهاي آمريکا بخصوص نيويورک و شيکاگو را بخاطر آسمانخراش هاي مرتفع و خيابانهاي چند طبقه ستود . لوکوربوزيه شهرهاي آينده را شهري تجسم نمود که از آسمانخراش هاي عظيم و مرتفع تشکيل شده است و آپارتمانهاي چند عملکردي و حدود 100 هزار نفر گنجايش . در اين ساختمانها آپارتمانهاي مسکوني ، ادارات ، فروشگاهها ، مدارس ، مراکز تجمع و کليه احتياجات يک محله بزرگ فراهم است . ساکنان اين مجتمعها از دود و سر و صداي ترافيک اتومبيلها به دور هستند و به جاي آن از آفتاب و ديدن مناظر زيبا لذت مي برند .
براساس اين کتاب دوشهر در دهه 50 ميلادي طراحي شد . شهر شانديگار Chandigarh در هند ، طرح لوکوربوزيه در سال 1950 ، و شهر برازيليا که توسط اسکارنيماير Oscar Neimeyer يکي از شاگردان لوکوربوزيه به عنوان پايتخت برزيل ساخته شد .

درست است که در اين دو شهر آسمانخراش 100 هزار نفري وجود ندارد ولي بلوکهاي مکعب شکل با فاصله هاي زياد از يکديگر تبلوري واضح از ايده لوکوربوزيه است .
اين دو شهر در دهه هاي 60 و 70 توسط پست مدرنها ، رابرت نچوري و برنت برولين . به عنوان سمبل شهرسازي مدرن مورد نقد قرار گرفت . آنها گفتند که فاقد هر نوع هويت تاريخي و فرهنگي است .
در ايران نمونه اينگونه شهرسازي ، شهرک اکباتان است . طرح در دهه 50 شمسي .کارهای او بیشتر از فرانسه و هندوستان بوده است . سبک سبک معماری لوکوروزیه معماری مدرن متعالی است . این سبک با شروع انقلاب صنعتی و تولید مصالح و تجهیزات جدید مانند بتن ، فولاد ، جرثقیل و ... در صنعت ساختمان سازی موقعیت برای تولید یک سبک جدید به وجود آورد و این سبک زاده ی 2 سبک بودند اولی * مکتب شیکاگو ( لویی سایوان ) بود که اصولش :

1. استفاده از بتن برای استراکچر ساختمان
2. نمایش بدون هراس و واهمه ی استراکچر در نمای ساختمان
3. عدم تقلید از سبک های گذشته
4. استفاده نکردن از تزئینات درصنعت ساختمان سازی
5. استفاده از پنجره های عریض و طویل که کل دهانه ی بین ستون ها را پوشش می داد.

مکتب آرت نوو که از اروپا شکل گرفت و اصول آن مقابله با سنت گرایی بود.

1. جدایی ازگذشته
2. ابداع فرم های جدید
3. استفاده شدیدازمکتب های تقلیدی
4. استفاده از هنر متناسب زمان
5. استفاده از تولیدات مدرن برای سازه و نما
6. استفاده ازتزئینات و فرم های طبیعی و رمانتیک

سبک مدرن متعالی در اواخر قرن نوزدهم و اویل قرن بیستم شکل گرفت و می توان نقطه ی جدایی سبک های قدیمی و کلیشه ای با سبک های جدید دانست و نقطه عطفی درمعماری جهان است ، زیرا برای اولین بار نگرش از سنت گرایی و تاریخ بعنوان منبع الهام درمعماری تغییر کرد و به جای آن آینده و تکنولوژی جای گرفت . معماران این سبک ها در جهت همگن سازی معماری با تکنولوژی روزآمدند. شاخص های معماری مدرن متعالی

1. عملکرد و کارایی بهتر فضاها
2. آسان شدن ساخت و ساز با استفاده از مصالح و ماشین آلات روز دنیا
3. استفاده ازعناصر و مصالح پیش ساخته در معماری
4. بوجود آمدن استاندرد ها و قوانین در معماری و مصالح
5. استفاده از علوم جدید ماند ریاضی ، هندسه ، و ... در معماری

سبک معماری مدرن شامل جنش های کوبیسم و سوررئالیسم ( توهم گرایی فرا واقع گرایی) پوریسم ( ناب گرایی ) و بروتالیسم ( خام گرایی ) بود. لوکوربوزیه طرفدار بروتالیسم بوده است . ویژگی ها تندیس گرایی، سازه گرایی و بروتالیسم در همه ی آثار او وجود دارند. درآثار نخستین لوکوربوزیه معماری از هر گونه زینت خالی و عریان بود می توان گفت لوکوربوزیه یک شهر ساز ، یک معمار ، یک هنرمند ، یک مجسمه ساز و یک شاعر با حساسیت فوق العاده بود که این 5 شخصیت در شخصیت لوکوربوزیه تجلی یافته بود. لوکوربوزیه توانست در طی فعالیت خود استفاده از شاخص ترین مصالح ساختمانی مدرن یعنی بتن را به نهایت زیبایی برساند وکارهای او مورد تقلید جهانی قرار گرفت . لوکوربوزیه استفاده از تیر آهن و بتن و پیش ساختگی را مسیر آینده ی معماری تقلی کرد . تندیس گرایی و سازه گرایی او مورد توجه بقیه معماران بوده است . در طرح شهرهای لوکوربوزیه تراکم جمعیت در هر هکتار 3000 نفردر نظرگرفته شده است . سیستم طراحی اومدولار است . لوکوربوزیه توانست با استفاده از کنسول ، پلان و سازه را از هم جدا کند ، همچنین از رامپ برای ارتباط طبقات و ارتفاعات مختلف استفاده کرد . دیدگاهها لوکوربوزیه درطرح های خود بسیار تحت تأثیر فضاهای کلی شهری و سیستم شهرنشینی منطقه به منطقه بود. او از اولین کسانی بود که تأثیر ماشین آلات را انباشتگی انسانها بیان کرد و شهرهای آینده را شهرهایی حاوی آپارتمان ها وآسمانخراش ها ی بزرگ دانست که کنار هم پارک شده اند.

عمدتاً با کج فهمی مواجه شد او معماری را در قالب توانمندی های جامعه ی صنعتی مدرن می دید و علاقه ی خاصی به شهر سازی و قطعات پیش ساخته و استفاده از عناصر ساختمانی استاندارد داشت . لوکوربوزیه بین سازه گرایی و تندیس گرایی به سازه گرایی تمایل داشت و این گرایش او به بارزترین شکل درکلیسای رونشان تجلی یافت و این کلیسا یکپارچه تندیس است . وی سعی کرد توجه معماران و شهرسازان را از گذشته به آینده معطوف کند. او ضمن تحسین آسمان خراش های شیکاگو و نیویورک الگو گرفتن از آنها را برای سایر نقاط جهان معرفی کرد . لوکوربوزیه شهرهای آینده را شهرهایی با آسمانخراش های عظیم و مرتفع می دانست . بر اساس این نظریه او دو شهر مهم طراحی و اجرا شد . یکی شهر چاندیگارهند که توسط خودش طراحی شد ، دیگری شهر برازیلیا که توسط لوچیو گوستاو و اسکارنیمایر بعنوان پایتخت برزیل طراحی شد . لوکوربوزیه معماری است که کوشید بازبانی مدرن، نظامی ریاضی و برخاسته از تناسبات انسانی به معماری ببخشد. سیستم مدولار او بر مفهوم نسبت طلایی درریاضیات استوار است . وی ابعاد انسان را 83/1 در نظر گرفت و بر اساس آن فضای خود را طراحی و تقسیم بندی کرد . او ابتدا به فرم های مستقیم الخط علاقه مند بود ولی به علت پیشرفت صنعتی از سال های بعد توانست ازخطوط منحنی و مایل هم بهره مند شود .

کتاب های لوکوربوزیه:
1. بسوی معماری
2. تجزیه و تحلیل لوکوربوزیه
3. زیبایی شناسی معماری
4. منشور آتن
5. بسوی یک معماری نوین : که در این کتاب توجه معماران جوان را به فناوری و حرکت ، همگام با تکنولوژی روزدنیا جلب کرد. ( در این کتاب معماری را با حرفه ی مهندسی مکانیک مقایسه کرده است )
6. شهر آینده : دراین کتاب لوکوربوزیه سیما و نمایه ی شهرهای آینده را توصیف کرده است .

چند اثر از لوکوربوزیه:

خانه دم - اينو Domino House
مکان : فرانسه
تاریخ ساخت : 1917 – 1915 میلادی

ویلا سيتروئن Citrohan House
مکان : پاریس
تاریخ ساخت : 1920

آپارتمان مسکوني مارسي United Habitation
مکان : مارسی
تاریخ ساخت : 1952 – 1947

کلیسای رونشان Chapel Of Ronchamp
مکان : نوتردام فرانسه
تاریخ ساخت : 1957- 1955

ویلا شودان
مکان : احمد آباد هند
تاریخ ساخت : 56-1955
 

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
دیوید هاروی : نظریه پرداز فضای شهری

دیوید هاروی متولد در گلینگهام کنت انگلستان، پرفسور ممتاز انسان شناسی در مرکز تحصیلی دانشگاه شهری نیویورک است. با راهنمایی یک نظریه پرداز اجتماعی در سطح بین المللی، وی دکترای خود در عرصه ی جغرافیا را از دانشگاه کمبریج در سال 1961 در یافت کرد.
دیوید هاروی متولد در گلینگهام کنت انگلستان، پرفسور ممتاز انسان شناسی در مرکز تحصیلی دانشگاه شهری نیویورک است. با راهنمایی یک نظریه پرداز اجتماعی در سطح بین المللی، وی دکترای خود در عرصه ی جغرافیا را از دانشگاه کمبریج در سال 1961 در یافت کرد.او در میان بالغ بر 20 نویسنده ی سطح عالی انسان شناسی، دارای نفوذ بسیار بالایی است. به علاوه او شناخته شده ترین جغرافی دان دانشگاهی در سطح جهان و نویسنده ی تعداد زیادی کتاب و مقاله است که در توسعه ی دانش جغرافیای مدرن به عنوان یک رشته، بسیار حائز اهمیت هستند. آثار او به گونه ی وسیعی با گستره ی اجتماعی و بحثهای سیاسی قرین شده است. اخیرا او با کمکی که به بر گرداندن کلاس اجتماعی و روشهای مارکسیستی به عنوان ابزار روشی مهم در نقد سرمایه داری جهانی، بخصوص در شکل نئو لیبرالی آن، داشته ، اعتبار یافته است.

هاروی مدرسه ی گرامر گلینگهام برای پسران (Gillingham Grammar School for boys) و کالج St John، کمبریج را برای دوره ی مطالعاتی لیسانس و فوق لیسانس خود، مد نظر قرار داد. کارهای اخیر هاروی به عنوان شروع دکترای وی (on hop production in c. 19th Kent) مطالعات تاریخی بر طبیعت بود که از سنت منطقه ای تاریخی (regional-historical) که همزمان به طور گسترده در کمبریج و انگلستان تدریس می شد، نشأت می گرفت. تحقیقات تاریخی حول و حوش کارهای سابق وی (برای مثال در پاریس) در گردش بودند. در سالهای میانه ی 1960، او گرایش های خود را در زمینه ی علوم اجتماعی دنبال کرد تا روشهای کمی مرتبط با علم فضایی و نظریه ی پوزیتیویستی را به کار بندد. ریشه های این فعالیت به زمانی بر می گردد که او در کمبریج، در دانشکده ای که ریچارد چرلی (Richard Chorley) و پیتر هاگت (Peter Hagget ) نیز تحصیل می کردند، حضور داشت.

دیوید هاروی از نظریه پردازانی است که از حوزه ی جغرافیا به سوی مطالعات شهری کشیده شد. او در آثاری همچون بوم شناسی انسانی (Human Ecology) و تبیین در جغرافیا بیشترین اهمیت را به فضای فیزیکی شهری می داد، اما دیدگاه او با تلاش برای درک مفهوم عمیق فضا به حوزه ی اجتماعی سوق یافت ( فکوهی، 1383: 219).او در امور شهر و شهر گرایی این نظر را دارد که شهر گرایی مجموعه ای از روابط اجتماعی است که منعکس کننده ی روابطی است که در کل در سراسر جامعه برقرار شده است (شکویی، 1371: 124). در شهر نشینی امروزی به گفته ی هاروی فضا دائما تجدید ساخت پیدا می کند ( گیدنز، 1382: 612).

تبیین در جغرافیا (1969) ((Explanation in Geography 1969، نمونه ای از آثار او در روش شناسی و فلسفه ی جغرافیاست که بخشهای خاصی از فلسفه ی علم به طور کلی را در زمینه ی دانش جغرافیا به کار می برد. اما پس از این فعالیت او متوقف نشد و دغدغه ی تازه ای در موضوع نابرابری اجتماعی و طبیعت سیستم سرمایه داری به خودی خود، آغاز کرد. او هرگز به سمت استدلال هایی که در تبیین جغرافیا ارائه داده بود باز نگشت، اما هنوز با نقد فضای مطلق و استثنا گرایی (exceptionalism) در جغرافیای سنت منطقه ای- تاریخی که او آن را به عنوان برآیند دانش قیاسی پیروان فلسفه ی کانت (Kantian synthetic a priori knowledge) می دید، همراهی می کند. با انتقال از دانشگاه بریستول (Bristol University )به دانشگاه جان هاپکینز (John Hopkins University) در بالتیمور آمریکا، او تلاش خود را به گونه ای متمرکز در زمینه ی جغرافیای رادیکالی و مارکسیستی که به تازگی تأسیس شده بود، موقعیت داد.

بی عدالتی، نژاد پرستی و استثمار در بالتیمور اموری مشهود بودند، و فلسفه ی عملی که حول و حوش این موضوعات قرار می گرفت، در ابتدای دهه ی 70 در شرقی ترین نقطه ، شاید حتی بیشتر از انگلستان، محسوس بود. هاروی یکی از اولین همراهان مجله ی Antipode که در دانشگاه کلارک (Clark University )شکل گرفته بود، به شمار می آمد. ملاقاتهای انجمن جغرافی دانان آمریکایی بوستن در سال 1971، نقطه ی تحولی برای هاروی و دیگران در انقطاع از رویکردهای سنتی دیگر همتایانشان بود. در سال 1972، در مقاله ی معروفی در مورد شکل گیری گتوها، او پیشنهادی را برای خلق "نظریه ی انقلابی" (revolutionary theory )ارائه داد؛ این نظریه از طریق فعالیتهای انقلابی اعتبار یافت.

عدالت اجتماعی و شهر 1973 (Social justice and the city) این دیدگاه هاروی را آشکار ساخته که جغرافیا نتوانست به طور عینی در مواجه با فقر شهری و مشکلات مرتبط با آن، با قی بماند. این نظر به طور وسیعی مورد نقل قول قرار گرفته است ( بالغ بر 1000بار در سال 2005، در رشته ی علمی که 50 نقل قول نادر است)، و این نظر همچنین سهم معنی داری برای نظریه ی مارکسیسم در اظهار اینکه سرمایه داری فضا را در جهت ضمانت تولیدات خود، از بین می برد، ایفا می کند.

ماتریالیسم دیالکتیکی (Dialectical materialism) راهنمایی برای اثر بعدی او محدودیت های سرمایه ( 1982) (Limits to Capital) که به لحاظ نظری به گونه ی قابل توجهی پیچیده است، می باشد. LTC تحلیل های جغرافیایی رادیکال سرمایه داری را ادامه داده و چندین کتاب در مورد فرآیندهای شهری و زندگی شهری، از آن پیروی کرده اند. موقعیت پست مدرنیته (The condition of post modernity) (1989) هنگامی که او به عنوان پروفسور در آکسفورد مشغول به تدریس بود، نوشته شد و از کتابهای پر فروش به شمار می رفت. استقلال لندن (the London Independent)؛ از این کتاب به عنوان یکی از 50 اثر برجسته غیر تخیلی که از سال 1945 تا کنون منتشر شده، یاد شده است. کتاب حمله ای ماتریالیستی به ایده ها و استدلالهای پست مدرن است با اشاره به اینکه پدیده ی پست مدرن در واقع برآمده از تناقضات درونی خود سرمایه داری است.

عدالت طبیعت و جغرافیای تمایز ( Justice, Nature and the geography of difference) (1996) بر عدالت محیطی و اجتماعی تأکید می ورزد( اگر چه چشم اندازهای دیالکتیکی آن عصبانیت برخی از سبزها را بر انگیخته است). فضاهای امید (Space of Hope) (2000) موضوعی اتوپیایی و آرزویی دارد در اندیشه ی اینکه یک دنیای جایگزین ممکن است چگونه به نظر برسد. مطالعه ی او در مورد امپراطوری دوم پاریس و و قایع حول و حوش اجتماعات پاریس در "پاریس، پایتخت مدرنیته" (Paris, Capital of modernity)، بی شک استادانه ترین اثر تاریخی- جغرافیایی اوست. حمله ی ارتش آمریکا در سال 2001 به انتقادی سخت از جانب او دامن زد. در کتاب " امپریالیسم جدید" (The New Imperialism) (2003) او اعلام کرد که جنگ در عراق این اجازه را به نو محافظه کاران آمریکایی می دهد که توجهات را از شکستهای سرمایه داری در خانه، منحرف سازند. اثر اخیر وی " خلاصه ای از تاریخ نئولبرالیسم" (A brief History of Neoliberalism) در سال 2005 تئوری و فعالیتهای مختلف نئولیبرالیسم از نیمه ی دهه ی 70 را مورد آزمایش تاریخی قرار می دهد. این اثر اقتصاد سیاسی جهانی نئولیبرالیسم را به عنوان سیستمی که با هزینه ی زیاد منفعتی اندک ایجاد می کند و اینکه این امر نتیجه ای جز باز تولید تمایز طبقاتی ندارد را مورد تفهیم قرار داده، آنچه که او آن را "انباشتگی بوسیله ی سلب مالکیت" (accumulation by dispossession) می نامد.

پس از تولد دخترش دلفینا (Delfina) در ژوئن سال 1990، هاروی در سال 1993 از آکسفورد به جان هاپکینز باز گشت، اما زمان بیشتری را به عنوان سخنران و میهمان و به گونه ی قابل ملاحظه ای به عنوان عصو افتخاری Miliban Fellow مدرسه ی اقتصاد لندن در اواخر1990، در مکانهای دیگر گذراند. او در سال 2001 به دانشگاه شهری نیویورک به عنوان پرفسوری متمایز نقل مکان کرد و حالا در دپارتمان انسان شناسی مستقر است. او بیشترین کار دانشگاهی خود را در Anglo-America، گذراند و اندکی در فرانسه اقامت داشت و یک سری ملاقاتهای خارجی را صورت داد ( اخیرا به عنوان پروفسور مشاور در دانشگاه تانجی (Tonji) در شانگهای (Shanghai) . او مشاور تعداد زیادی از دانشجویان دکترا بوده است. چند تن از این دانشجویان همچون نیل اسمیت (Neil Smith)، ریچارد واکر (Richard Walker)، اریک سوئینگدو (Erik swyngdouw)، مایکل جونز (Michael Johns)، مارتین هاجر (Maarten Hojer)، پاتریک باند(Patrick Bond)، ملیسا رایت (Melissa Wright)، و گرک رویترز (Greg Ruiters)، حالا موقعیت های دانشگاهی مهمی را برای خود حفظ کرده اند. دو بخش عمده از زندگی و کار هاروی، تدریس سرمایه ی مارکس، و حمایت او برای فعالیت دانشجویی و اجتماعی و جنبش های کاری بود ( به طور قابل ملاحظه ای در بالتیمور).

واکنش های انتقادی به کار هاروی تقویت شده است. در سالهای اخیر دوستی کمتری میان هاروی و طرفداران جغرافیای کمی و غیر سیاسی، بخصوص برایان بری (Brian Berry) از دانشگاه تگزاس در دالاس، ایجاد شده است. به علاوه اینکه تمایل به افکار مارکس در سالهای اخیر کمتر شده ، تعهد پایدار هاروی به افکار مارکس منجر به ارزیابی مجدد و در برخی موارد عدم پذیرش توسط پژوهشگران چپ گرای جوانتر شده است.

کتابهای هاروی به گونه ای وسیع بخصوص به زبان کره ای، اسپانیایی، ژاپنی و ایتالیایی و همچنین تا اندازه ای به زبان عربی، ترکی، نروژی ، پرتغالی، روسی، آلمانی، چینی، لهستانی و رومانیایی، ترجمه شده است. او درجه ی دکترای افتخاری از Roskilde (دانمارک) بوینس آیرس در آرژانتین، Uppsala در سوئد، دانشگاه Ohio State در آمریکا، دانشگاه Lund در سوئد و دانشگاه Kent در UK را کسب کرده است. در میان دیگر جوائز او مدال طلای Anders Retzius را از انجمن انسانشناسی و جفرافیایی سوئد، مدال Patron را از انجمن جغرافیایی رویال و جایزه ی بین المللی Vautrin Lud در جغرافیا را از فرانسه، دریافت کرده است. در سال 2007 او منتخب آکادمی آمریکایی هنرها و علوم شد.
 

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
لوئیس مامفورد (Lewis Mumford )

شهر انسان (Anthropopolis)

لوئیس مامفورد(1895-1990) منتقد معماری، طراح شهر و تاریخنگار فرهنگی آمریکایی بود. در هنرستان فنی درس خواند و در هفده سالگی به نویسندگی دل بست و در کنار کارهای فنی مانند نقشه برداری، برای آموزش نویسندگی به کالج رفت. در همین هنگام با نوشته های پاتریک گدس آشنا شد و آراء و نظریات وی را پی گرفت.

با نگاهی گذرا بر نگرش دیدگاه های مامفورد می توان سه دوره را بازشناخت:

الف)دوره نخست:
در این دوره که مصادف با جنگ جهانی اول (1918-1914) و دوره جوانی وی می باشد. مامفورد بیشتر آرمانگرا و علاقمند به کارهای هنر و معماری بود.

ب) دوره دوم :
از آغاز کار اصلی مامفورد نویسندگی و نقد دیدگاه های اجتماعی-فرهنگی بود. توجه ویژه ای به مفهوم و پدیده شهر به عنوان یک نهاد اجتماعی داشت. از این دیدگاه بیشتر فعالیت های او در این دوره بر مسائل شهر بویژه بر برنامه ریزی منطقه ای و شهری متمرکز بود. در این دوره همراه با هنری رایت، کلارنس اشتاین " گروه برنامه ریزی منطقه ای" را برای " مسکن نیویورک" و "شورای برنامه ریزی منطقه ای" و "شورای برنامه ریزی اجتماعی" را در "انستیتو آمریکایی معماری" تاسیس کرد. اهمیت کار او در این دوره تا اندازه ای است که صاحب نظران شهرسازی از آن به عنوان نظریه پرداز" انسانگرا " و یا نظریه پردازان جامعه شناحتی شهری، "فرهنگرا "نام برده شده است.

ج) دوره سوم:
دورانی است که مامفورد به ارائه نظریه هایی درباره پدیده فن و فنآوری، تاثیر آن بر روابط اجتماعی مردم و تاثیر از آن می پردازد. در این دوره مامفورد با نوشتن کتاب شهر در تاریخ در جستجوی پدیدهای تاثیرگذار بر فرهنگ و تمدن شهری بود. فعالیت های او در این دوره منجر شد که در نزد اندیشمندان از او با نام "مورخ" و "جامعه شناس" یاد شود.
مامفورد در سال های دراز با مجله های تخصصی نظیر "روزنامه بنیاد آمریکایی معماری"، "گزارش معماری" و "منظر معماری" همکاری می کرد. او استاد برنامه ریزی شهری در دانشگاه پنسیلوانیا و استاد مدعو ام.ای.تی بود.

فلسفه برنامه ریزی مامفورد:در فلسفه برنامه ریزی مامفورد به سه محور فکری بر می خوریم:

1)طبیعت گرا:
مامفورد طبیعت گرا بود. زیرا به وحدت کیهان و نظام هستی باور داشت. باور به ماده، انرژی، روح و خداوند در نظر او مهم و به صورت یک حقیقت جلوه می کرد. اما همه آنها با یک پیوند درونی به یک سوگیری خاص نسبت می داد و از آن با عنوان مادر طبیعت نام می برد. مامفورد مانند همه اندیشمندان مکتب اکولوژیک، پیشرفت تمدن بشر و توسعه اجتماعی-اقتصادی جوامع انسانی را بصورت چرخه زندگی تحلیل می کرد. یعنی توسعه را نه به شکل مستقیم بکله منحنی وار می دانست. در درون این چرخه زندگی چهار فصل را شناسایی کرد:
1. دوره بهار یا دوره گل دادن کار توسعه
2. دوره تابستان یا دوره به بار نشستن توسعه
3. دوره پاییز یا دوره پژمردگی تدریجی توسعه
4. دوره زمستان یا دوره توقف توسعه

2) تکامل گرا:
بسیاری مامفورد را یک آنارشیست اجتماعی (باور به تعاون و همیاری میان انسان ها) میدانند. مامفورد بر همیاری، معیارهای انسانی، خانواده، محله و گروه های کوچک تاکید می کند. یعنی همیاری مردم و حذف هرگونه اقتدارگرایی و قدرت طلبی.

3) انسان گرا:
زیرا اعتقاد داشت دنیا دارای چنان منابعی است که رفاه اجتماعی همه افراد بشر را تامین می کند و برنامه ریزان باید به جای راه های غیر انسانی سودگرای جهانی، با تفکر و اندیشه به ایجاد محیط گرم و صمیمانه اجتماعی میان مردم بپردازد.


آراء و نظریات مامفورد:
مامفورد مانند پاتریک گدس شهر را مکان حساس عصر ما می دانست، او برای مسائل شهرسازی همه ابعاد فرهنگی و تاریخی را منظور می داشت. و مسئله را تنها در چارچوب فنی نمی دید.
وی به درستی نشان داد که چگونه حضور نهاد های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در گذر تاریخ، در قالب کالبدی-فضایی هویدا می شود. او بیش از همه چیز شهر را در فرآیند تاریخی آن بررسی کرد. اجزاء و کارکردهای هر دوره را با مشاهده و استفاده دقیق از هر گونه اثر تاریخی، فرهنگی و فضایی مشخص ساخت و آن را با انسان ارگانیک پیوند داد. هرگاه این اجزاء و کارکردهایشان در راستای رفع نیازها و اهداف انسانی بوده و توسعه انسانی را پدید آورده آن را مثبت می دانست تا با بیرون کشیدن قواعد شهری گذشته، کاربرد آن را در شرایط کنونی بیابد. مامفورد کاوش های باستان شناسی را به دلیل فاقد روح بودن آنها کافی نمی دانست. مگر آنکه این کاورش ها با قراین اجتماعی همساز شود، برپایه چنین کار روش شناختی، بازگشت به هر الگویی را منتفی می شود و در این حالت ما دارای هیچ نمونه ازلی نیستیم.
مامفورد در تشریح این موضوع، شهر را بیشتر از دو بعد آن – پوسته و هسته یا ظرف و مظروف- بررسی می کند. در بعد فیزیکی، شهر جایی است ثابت برای استقرار آدمی و دورنمایه اجتماعی آن، مقصدی است که انسان سر انجام برای رفع نیازهای فنی و .. آن را برگزیده اند. از دیگر سو، ظرف یا پوسته شهر باید آن قدر انعطاف داشته یاشد که بتواند واکنش ها و کنش های جامعه را برتابد و به پرورش مدنیت کمک کند. شهر باید هرزمان که لازم باشد پوست بیندازد و پوسته نو باید در خور محتوای متفاوت در زمان و مکان آن باشد.
از دید مامفورد، جامعه شهری نه منحصر به محتوای جمعیتی آن است و نه در پوسته فیزیکی آن محدود می شود. او اصل مطلب را در پویایی، تحول و تغییر شکل جامعه مدنی می دید. شهر در واقع دستگاه "خودکار فرهنگ سازی" است.
مامفورد نظم منطقی در توسعه جامعه شهری را متکی بر یکپارچگی تسهیلات فنی و نیازهای بیوکوژیکی زیستی و هنجارهای اجتماعی می دانست و در روند کشفیات خود به جنبه های مختلف توسعه انسانی در متن پویای مدنیت، با تکیه بر پبوند با روستا پرداخت. او به حق، پویایی جامعه مدنی را در تعامل شهر و روستا جستجو می کرد. بطور کلی مامفورد بر همبستگی اجتماعی و روابط چهره به چهره، تحرک فردی، اهمیت ابعاد زیبایی شناختی و وحدت با نیروی طبیعی در شهر تاکید داشت. او معتقد بود که برنامه ریزی شهری باید به روابط ارگانیک میان مردم و فضا زندگی مردم اهمیت دهد. مفهوم ارگانیک از دیدگاه مامفورد عبارتست از: جامعه منسجم و برخوردار از سازگاری کامل زندگی فردی در درون جامعه شهری.
قوانین زیست ارگانیکی که مامفورد تحت تاثیر آن مفهوم ارگانیک را درباره شهر به کار می برد:
- همه موجودات زنده برپایه شرایطی که در آن زندگی می کنند، گرایش به ایجاد شکل های تازه دارند.
- عمل خشونت آمیز برای ثبات و استحکام آن زیان آور است.
- یک موجود زنده در حال رشد شامل یاخته هایی است که در موقعیت نسبتا مناسب خود قرار می گیرند.
- موجود زنده در پی ترکیب یاخته ها رشد می کنند نه در گسترش آنها.
- موجود زنده برای رشد خود دارای انعطاف است.
- موجود زنده در درون خود توان ایجاد پیوند میان یاخته ها را دارد.
از دید او از آنجایی که هر پدیده ارگانیک در رشد و توسعه خود موارد بالا را در بر دارد، شهر نیز باید از این ویژگی ها برخوردار یاشد.
مامفورد با پیروی از افکار گدس، مادر شهر مدرن را نمونه ای آشکار از عقب ماندگی فرهنگی در مقابل پیشرفت های سریع فنی و مخلوقی ساخته اقتصاد درحال توسعه می دانست که به جای رفع نیازهای زندگی به خدمت منافع مالی درآمده باشد. به گفته او، مادر شهر مدرن یا توده انبوه شهری تنها بد یا دردآور نیست بلکه زیان بخش ، بی فایده و به زیان فن آوری از کار افتاده نیز می باشد. از دیدگاه منتقدانه مامفورد بیشتر شهرهای آمریکایی با پذیرش انگیزه گسترش مادرشهری انتظارات خود را برپایه رشد نامحدود جمعیت که ضامن حداکثر افزایش بهای زمین است، نهاده بود.
مامفورد در بین دستاوردهای جدید در زمینه فن آوری، اتومبیل را وسیله می داند که در شکل گیری مادرشهرهای آمریکایی مخرب ترین نقش را بازی کرده است. به همین جهت مامفورد اتوبان را فضای ضد شهری، ضد انسانی و ضد فضای سبز می داند. او معتقد است برنامه ریزان شهری فراموش کرده اند که شهر نه برای تسهیل در حرکت اتومبیل بلکه برای پرورش انسان و فرهنگ است.
مامفورد برای غلبه بر بر این وضعیت ناشی از فراموشی، تاریخ را به یادآوری فرامی خواند. مامفورد در این فراخوان به شهر قرون وسطایی اشاره می کند و آن را مجموعه ای از شهرک ها، با درجه ای از خودکفایی و خودگردانی، به تصویر می آورد.
مامفورد از شهرهای قرون وسطایی فرامی گیرد که جلوگیری از تمرکز عملکردهای ضروری اجتماعی در شهر است که کل آن را در مقیاس نگه می دارد. مامفورد با احترام به اصول و حقایق تاریخی، مرکز فعالیت های خود را به نگرانی های اصولی آدمی قرار می دهد. او در مخالفت با اقتصاد مبتنی بر ماشین و قدرت دنیای مدرن، از اقتصاد ارگانیک سخن می گوید که برپایه زندگی استوار و از ریشه تاریخی برخوردار است. او با توسل به دیدگاه انسانگرا و مبتنی بر زندگی در می یابد که راه حل مشکلات نهادهای انسانی و کنترل آن باید محتوایی انسانی داشته باشد. مامفورد برای رفع مشکلات مادر شهر مدرن برمی خیزد و در این راه به طور کلی از پذیرش راه حل ها مبتنی بر فن آوری شانه خالی می کند. او انسان را فرا می خواند تا بیش از هرگونه تلاش برای فائق آمدن بر نیروهای که هستی ایشان را تهدید می کند به تزکیه و استحاله جوهر نفس بر راستای همکاری با نیروهای طبیعت و بالاتر از آن با همنوعان خویش یپردازند. برای نیل به این هدف، آدمیان مستلزم می شوند بر حماسه ماشین غلبه کنند و اسطوره ای جدید را جانشین آن سازند.
از دهه 1950 به بعد مامفورد نظریه های بدبینانه ای درباره سازمان های بزرگ سیاسی مطرح نمود. مامفورد با گرایش به چپ آمریکایی، موجب پیدایش احزاب سبز در اروپای غربی شد و برای سالم سازی محیط شهری، ارائه حمل و نقل ارزان قیمت، ایجاد دبیرستان، دبستان، درمانگاه و بیمارستان رایگان را پیشنهاد می کند و برساخت باغشهرها و ایجاد تعادل در محیط و فناوری انسانی و مناسب پافشاری می کند. او برای نجات دنیا از انواع آلودگی ها فدرالیسم اکولوژیک یا تقسیم دنیا به نواحی اکولوژیک را توصیه می کند.


شهر آرمانی مامفورد:
مامفورد شهر را مجموعه ای متشکل از گروه های نخستین و اتحادهای هدفمند جمعی می داند. مورد اول را می توان در اشکالی چون خانواده و محله مشاهده کرد که در تمام جماعت ها دیده می شوند، در حالی که مورد دوم ویژه و خاص شهر است. این گروه های مختلف از خلال سازمان هایی که کمابیش ساختی بنگاه مانند دارند یا لااقل به شکل عمومی تنظیم و شخصیت یافته اند، خود را تضمین می کنند. ابزار فیزیکی اساسی برای وجود شهر عبارت است از یک کالبد ثابت، مسکن پایدار، تاسیساتی دائم برای گردآوردن، تبادل و ذخیره سازی و ابزار اجتماعی اساسی عبارت است از تقسیم اجتماعی کار که نه فقط زندگی اقتصادی بلکه فرآیند های فرهنگی را تضمین می کند. بنابراین شهر در معنای کامل از دیدگاه مامفورد عبارت است از یک شبکه جغرافیایی، یک سازمان اقتصادی، یک فرآیند صنعتی، صحنه ای برای کنش اجتماعی و نمادی زیبایی شناختی از واحد جمعی.
به عقیده مامفورد رسیدن به شهر در چنین معنایی ممکن نیست مگر آنکه ساختن آن را از پایین ترین واحد های آغاز کرد، به آنها زندگی دوباره بخشید و به هریک با عنوانی مشخص نگریست: به فرد به عنوان انسان متعهد ، به محله به عنوان نهاد اولیه و به شهر به عنوان تجلی ارگانیک زندگی اجتماعی در توازن زیست محیطی با شهرهای کوچک و بزرگ دیگر در محدوده منطقه ای وسیعتر که تمامی آن را در بر می گیرد. بدین ترتیب شکل جدیدی از شهر در مقیاس منطقه ای مجسم می شود. برنامه ریزی شهری از این پس پرداختن به مرکزی مسلط و واحد نیست بلکه شبکه ای از شهرهای کوچک و بزرگ با اشکال متفاوت را شامل می شود. این تجسم یادآور زیست گرایی ارسطویی و آموزه های قرون وسطایی در مقیاس کلان است. علاوه بر این، مامفورد ضمن تحلیل نکات مثبت که در تصور از باغشهر دارد نتیجه می گیرد که شهر مناسب، مدیرپذیر، مریی، ثمربخشی و مورد علاقه آدمی برای متناسب نگه داشتن اجزای تشکیل دهنده اش می یابد برای جمعیت و ناحیه تحت اشغال خود حدودی را مشخص نماید. مامفورد در نظریه "شهر اجتماعی هاوراد" شکل جنینی گونه ای از شهر را می دید که نه تنها می توانست بر شهر تاریخی و محدودیت ها فضایی آن برتری یابد بلکه با غلبه بر گسترش بی پایان و از هم گسیختگی بی برنامه کلان شهری، تفوق خود را بر ماردشهر به اثبات رساند. او معتقد بود که رفتن از تراکم و تمرکز مادرشهری به سوی پراکندگی منطقه ای را تنها از راه ساخت شهرهای نوین، به صورت جوامع متوازن در مقیاس گسترده می توان تحقق بخشید نه با پرداختن به آبادی های حومه ای. این همان روشی بود که کلارنس اشتاین پیشبردش را فرضیه قرار می داد و در طرح مقدماتی هنری رایت برای گسترش آتی نیویورک مشاهده می گردد. مامفورد انگاره هنری رایت از "شهر متوازن" را گسترش داد و به "منطقه متوازن" که با سنجیدگی تمام در قالب اثری هنری آمده بهبود بخشید. مامفورد معتقد بود که تنها در صورت جدایی بیش از بیش و جلوگیری از تداخل شهرهای موجود در یکدیگر می شد گسترش آتی آنان را به سوی جامعه متوازن سوق داد.
مامفورد شهر نوین آمریکایی را "اتوپیای منطقه ای" خواند و ایجاد چنین شهری را بر پایه انسانی و در مطابقت با نیازهای بشری درخواست نمود. بنابراین طراحان و برنامه ریزان می بایست تمام کوشش خود را حول اندیشه آفرینش پوسته ای مناسب برای پوشش دادن به بهترین نحوه زندگی متمرکز نمود.
از دیدگاه مامفورد معماران می بایست تمام منظر شهری را به گونه ای بیارایند که شهر بدون ایجاد مزاحمت برای گردش روزانه اقتصاد، دسترس عموم بر تمام زوایای طبیعت محیط بیرون شهری را میسر سازد.بنابراین سیمای نوین و ارگانیک شهر علاوه بر نمایش شکل گیری تاریخ و فرهنگ انسانی، همراه با روابط جامع و متقابل بین گروه های اجتماعی، سازمان ها و نهادها و افراد به ارائه طبیعت نیز پرداختند. او برای ادغام طبیعت و محیط شهری به گونه ای وسیع از تاریخ آمایش قرون وسطی الهام گرفته است.
مامفورد یک فضای گذران اوقات فارغت گسترده در خارج از حوزه نفوذ شهرها پیشنهاد می کند. او معتقد بود این فضا نیاز های گذران اوقات فراغت به سبکی جدید را برآورده خواهد ساخت. در اطراف و یا ورای هر مرکز شهری در حال گسترش، مناطق آزاد مشخص تعیین شوند که قادر باشند به کشاورزی، باغداری و گلکاری تخصیص یافته و با صنایع روستایی مرتبط گردند. او یک کمربند سبز دائمی را در شهرها پیشنهاد می کند که از به هم پیوستن و جوش خوردن واحدهای درونشان جلوگیری کند.
او دو حرکت مکمل را برای بازسازی شهرها پیشنهاد می کند. یکی مربوط به جمع کردن ساخت هرزه و پراکنده حومه است. خوابگاه باید به اجتماعی متعادل با گرایشی به سوی باغ-شهر واقعی تغییر شکل داده شود، باغ-شهری با تنوع خاص خود، خودگردانی نسبی، با جمعیتی بسیار متفاوت و یک صنعت بازرگانی محلی کم و بیش مهم برای حیات بخشیدن به آن . حرکت دیگر بر مبنای کاهش متناسب تراکم کلانشهر قرار دراد، مسئله ای که در ارتباط با تخلیه بخشی از جمعیت شهر و ایجاد پارک ها، زمین بازی ، گذرهای سرپوشیده و باغ های خصوصی در مناطق همراه است.

فن و فناوری:مامفورد در بیشتر آثارش توجه زیادی به مفهوم و پدیده فن و تمایز آن با مفهوم فناوری داشت. او فناوری را بخشی از فن می دانست و معتقد بود که فن حاصل اثر دو سویه محیط اجتماعی و نوآوری های فناورانه، که در قالب خواسته ها، هدف ها، ایده ها و همچنین فرآیند صنعتی است، می باشد.
مامفورد مفهوم فن/تکنیک را گسترش داده و مفاهیم زیر را ارائه می دهد:
مگاتکنیک /کلان فن : Megatechnics
مامفورد گرایش نوین فن را که اهداف "ثابت و همیشگی"،" توسعه"، "تولید" و "جایگزین" را دنبال می کند، مورد انتقاد قرار می دهد. و توضیح می دهد این اهداف بر خلاف بهره برداران از فن است. آنان بیشتر به دنبال فناوری "پایدار"،" تحول زا" ،"تکامل محور" با کاربرد اجتماعی هستند که روی هم رفته باعث رضایتمندی انسان ها می شود.
بیوتکنیک/زیست فن: Biotechnics مامفورد در یک مدل ارگانیکی از فناوری در برابر کلان فن، مفهوم زیست فن را ارائه می دهد . او معتقد بود که سیستم ارگانیک خودشان را به موازین کیفی، فراوانی، وسعت و آزادی انبوه و ازدحام ومعیارهای کمی سوق می دهد. خودگردانی، خودتنظیمی، خودترمیمی و خودمحرکی از ویژگی های سیستم ارگانیک است.
پلی تکنیک (چند فنی) در برابر مونوتکنیک (تک فنی):
مامفورد چند فنی را مجموعه ای از شیوه های مختلف فناوری می دانست که در درون شبکه ای واحد، مسائل و مشکلات مردم را از میان می برد، وی همچنین تک فنی را گونه ای از فناوری می دانست که در مسیر خود و تنها در راستای پیشرفت خود گام بر می دارد و حتی به مردم تعرض می کند. در این باره وی شبکه حمل و نقل آمریکایی را که بر محور خود پدید آمده گونه ای تک فن می خواند.
مگا ماشین (کلان ماشین) / Megamachins : مامفورد روی سازمان ها و تشکیلات بزرگی در دوره ها و شرایط کلان ماشین که انسان را به عنوان بخشی از یک ماشین می داند بحث کرده و معتقد است که ساختن اهرام، امپراطوری رم و ارتش جنگ های جهانی نمونه ای از چنین کلان ماشین هستند. مامفورد تمدن انسانی را به سه دوره تاریخی تقسیم می کند:

- اتوتکنیک Etotechnic /آغاز فنی-سده های میانی
- پالئوتکنیک Paleotechnic / دیرینه فنی- انقلاب صنعتی
- نئوتکنیک Neotechnic / نوفنی – دوران متاخر کنونی
 

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
كوين لينچ
تحلیل شالوده ای از ادراک شهر :این گرایش روش شناختی به نوعی با ساخت الگو در تقابل است.پیشنهاد آمایش "ماتقدم" عینیت یافته و به عنوان شی(الگو) مطرح شده در اینجا جای خود را به پیشنهاد "ماتاخر" می دهد.پیشنهادی که از خود آگاهی ساکنان جاری می گردد. یک شهر بوسیله ی افرادی که در آن می زندگی می کنند چون یک تابلو در یافت نمی شود،بلکه ادراک برای افراد از طریق مجموعه ای از روابط وجودی ،عملی، عاطفی حاصل می شود.هیچ عمل هنرهای تجسمی و هیچ شناخت هندسی نمی تواند به مفهوم طرح خوانا رهنمون شود،تنها چیزی که قادر است ،تجربه شهر است.
لینچ معمار و برنامه ریز آمریکایی درکتاب سیمای شهر به تعریف تصویر ذهنی پرداخته و به گفته ی او منظور از تصویر ذهنی برداشتها باور ها دانسته ها و حدس هایی است که فرد از محیط اطراف خود دارد و کیفیت ها،کارکردهاو اولویت های متفاوتی را در ذهن به وجود می آورد ودستاورد دو عامل اصلی است:از یک سو خاطرات،روابط،تجربه هاو آرزوها و توقعات او که به صورت مجموعه ادراکی زمینه پیوند فرد و منظر را ایجاد می کندو از سوی دیگر دانسته های 3 بعدی دریافت شده از "منظر"تصویر ذهنی را به صورت طرحواره در می آورد گفتنی است تصویر ذهنی تصور شهروندان از شهر بوده است و به همین خاطر با واقعیت موجود همپوشانی کامل ندارد وجالب آنکه شهروندان بر پایه ی این تصویر ذهنی رفتار می کنند نه بر پایه ی واقعیات.
او سعی در شناخت شهر فراتر از مفاهیم 2 بعدی و روی نقشه- که مرسوم شهرسازان آن زمان بود- داشت و در پی توجه به پدیده های چند بعدی که بیانگر زندگی شهری و شهروندان آن است بود.به باور لینچ شهر تنها در محدوده کالبدی و نقشه آن نیست بلکه شهر بر پایه زندگی ساکنان آن و دیدگاه های آنان نسبت به شهرشان و پویایی و زندگی شهری معنا می یابد.به بیان دیگر لینچ فضا یا شهر را در بر گیرنده ی انسان ها ، کارها و رفتارشان در کنار عناصر کالبدی می داند وآنها را در ایجاد تصویر شهر مؤثر می دانست. ( انسان،فضا،ارتباط)
لینچ از میان کیفیت های متفاوت یک شهر به کیفیت های دیداری و تأثیر آن بر تصویر ذهنی توجه داست و مفهوم خوانایی و وضوح را مطرح کرد:"وضوح دیداری یا خوانایی آن است که بتوان به آسانی اجزای شهری را شناسایی کرد و آن را در ذهن و قالبی همبسته با یکدیگر پیوند داد"او اشاره می کند که عوامل بسیاری وجود دارد که به شناخت محیط و ایجاد این تصویر ذهنی کمک می کند مثل احساسی که اشکال رنگها تنوع نور و... به ما می دهند و هرچه کیفیت این تصویر روشن تر باشد یعنی خوانایی بیشتر است و این احساس امنیت بیشتر را حاصل می شود. لینچ تضادی بین وضوح و تنوع قائل نیست و هوادار گوناگونی است اما تا حدی که این گوناگونی وضوح کلی و تصویر کلی فرد از محیط را از دست بدهد.او از مهمترین عوامل شکل گیری تصویر ذهنی را "نقش انگیزی" آن محیط می داند و معتقد است که ویژگی متعلق به شیء می باشد که در ذهن بیننده تصویر زنده ای از شیء را به جای می گذارد.البته با وجود این تفاوت ها نکات مشترکی هم در تصویر ذهنی شهروندان هست که به "تصویر ذهنی جمعی معروف شده است او در ارتباط با مفهوم نقش انگیزی تصویر هر محیط شهری را به 3 جز تجزیه می کند هویت،ساختار،معنی
برای داشتن تصویر از هر چیز شرط نخست داشتن هویت استکه آن را از چیز های دیگر متمایز می کند هویت از نظر وی صفاتی است که ویژ ی خود شیء است و آن را منحصر به فرد می کند ساختار به معنی رابطه ی کالبدی-فضایی هر چیز با بیننده یا هر چیز دیگر است معنا از دید او بر حسب رابطه ی آن با بیننده و چیز های دیگر پدید می آید معنی دارای جوهره ی کالبدی نیست و او آن را در پژوهش های خو د کنار گذاشت.
بر پایه مطالعات لینچ تصویر ذهنی مجموعه ای از عواطف اولیه است که از تجربه به دست می آید و به عناصری مانند حوزه ، مسیر ، لبه ، گره ، نشانه تجزیه یا مرتبط می شود. -لينچ هدف از طراحي شهري را رسيدن به تعادل و توازن ميان عواملبالا مي داند به صورتي كه شهروند بتواند خود را به بهترين شكل در شهر بازيابد.وبهان احساس تعلق كند كه ان را مي توان نوعي هويت شهري يا شخصيت شهري دانست
مسیر: تصویر ذهنی که شهروندان از شبکه حرکتی و آمد و شد شهر خود دارند .راها شاخص ترین عناصر در تصویر ذهنی شهروندان هستندکه معمولاً حرکت بلقوه و بلفعل را میسر می کند که خاستگاه آن می تواند خیابان،پیاده رو یا خطوط مترو باشد.مسیرها در ذهن شهروندان دارای سلسله مراتب از عمده شریانی تا محلی و خودمانی هستند.
حوزه: تصویری است که شهروند از ظاهر،کارکرد و یا معنای یک مجموعه ی فضایی در ذهن خود می سازد که دارای ویژگی های مختص به خود هستند مثل محله،فرودگاه ها،پادگان ها ،بازار و... .حوزه دارای دو بعد است یعنی سطح دارد تا ناطر احساس کند وارد آن شده و به سبب خصوصیات مشترکی که دارد کاملاً شناختی است.
گره: عنصری است که از برخورد،تمرکز یا تراکم یک رشته از مظاهر،رویدادها یا معانی در یک نقطه در ذهن انسان نقش می بندد و نقاط حساسی در شهر هستند که ناطر می تواند به داخل آن ها وارد شود .گره ها ممکن اسن محل تمرکز هم باشند .
لبه: تصویر خطی که در ذهن شهروند است که به صورت "مرز"میان دو حوزه یا خط پیوندی آنها جلوه می کند به همین دلیل با مسیر تفاوت دارد .
نشانه: نقاط عطف ذهنی در سیمای شهر است که به خاطر ظاهر کارکرد یا معنای ویژه ای که دارند به عنوان نقاط پایه در جهت یابی استفاده می شوند و تفاوت آن با بقیه در عوامل در این است که بیننده به درون آن راه نمی یابد.با نگاهی دقیق تر در می یابیم که بیننده برای جهت یابی از مسیر حوزه ،گره و لبه نیز به عنوان نشانه استفاده می کند اما لینچ به دلایل زیر نشانه را در این مطالعه به عنوان عنصر سیمایی مطرح کرد:
1-بسیاری از شهروندان در ترسیم نقشه ذهنی خود از شهر ،نقاطی را شاخص کرده اند
2-نشانه به عنوان عنصر مهم سیما جای خود را در طراحی شهری باز کرده است
3-خوانایی از اهداف مهم سیمای شهر است و نشانه در آن نقش اساسی دارد
نشانه ها در سلسله مراتب فرم شهر دارای سلسله مراتب هستندکه برخی ممکن است درون شهر و برخی دور از شهر باشند وپیوسته جهت خاصی را مشخص نمایند مانند تک برج ها و برخی دیگر از نشانه ها صرفاً محلی هستند و دید آنها از جایگاهی ویژه و جهت معین و مشخصی شدنی است.
لینچ پس از بررسی سه شهر آمریکایی –باستن،جرسی سیتی،لوس آنجلس- به نتایجی برای خوانایی بهتر شهر رسید و آن را به صورت 10 توصیه طراحی بیان کرد.
1-تمایز یا روشنی زمینه: وضوح محدوده شهر ،محصوریت،تضاد در نما،فرم،موقعیت فضایی عوامل شهر.به باور او کیفیتی است که به شهر شخصیت و هویت می دهد
2-سادگی فرم : نزدیکی آن به فرم های هندسی و وضوح اجزا به خاطر ادراک سریع بیننده
3-پیوستگی:به معنای تداوم عنصر لبه یا نمای شهری و وجود ریتم وهمانندی عواملکه علاوه بر ساده کردن درک بصری برای عوامل شهری هویت ایجاد می کند
4-تسلط و برتری:چیرگی و تسلط یک جز بر اجزا دیگر به نسبت اندازه یا شدت استفاده از آن به گونه ای که در میان دسته ای از عوامل نقش اصلی یابد
5-وضوح مفصل ها:مفصل ها باید قابل دید باشند تا درک ساده ای را از محیط پدید آورند و پیوستگی اجزا باید کاملاً واضح باشد
6-وجود تنوعی که جهت خاصی را تعریف می کند: بی تقارنی و دگرگونی تدریجی و وجود عواملی که آغاز و پایان را متمایز می کند
7-دامنه ی دید:کیفیتی که دامنه وتأثیر دید را به وسیله ی پاره ای از نمادها افزایش می دهد ،مانند نمای شیشه ،عقب نشستگی ها ،کاو بودن مانند انحنای خیابان .
8-آگاهی به حرکت:کیفیتی که حرکت بالفعل یا بلقوه ی بیننده را به احساس خود وی آورد.کیفیاتی مانند وسایلی که شیب ها یا منحنی ها و یا نفوذ یافتن فرم ها را در یکدیگر موجب می شود و تغییر مناطر را به دید ناظر آورد.این کیفیت ها به ایجاد هویت بافت کمک کی کند و به ناظر کمک کی کند تا جهت و مسافت حرکت خود را معلوم کند.
9-تسلسل:عواملی که در طول زمان و گام به گام احساس می شوند و به عوامل پیشین یا پسین بافته شده اند .تسلسل ها دو نوع اند تسلسل ساده که در ارتباط با پیوستگی عوامل با عوامل پیشین و پسین خود مطرح می شود (مانند تسلسل نشانه ها)و تسلسل ملودیک که ویژگی ای است که با گذشت زمان در خود عامل نمایان می شود
10-اسامی و معانی:ویژگی است غیر کالبدی که بر نمایانی می افزاید
البته او تاًکید دارد که هیچ کدام از این عوامل به تنهایی و به خودی خود شهر را خوانا نمی کنند بلکه باید در ترکیب باشند.
به عقیده ی لینچ خوانایی قطعاً معیار مهمی برای" یک شهر خوب" است که در کتاب سیمای شهر سعی در تعریف آن داشته اما باید ابعاد دیگری نیز برای آنچه که ما از این مفهوم هنجاری یک شهر خوب تلقی می کنیم وجود داشته باشد.
او در کتاب تئوری فرم شهر به نظریه ارتباط میان ارزشهای انسانی و شهر کالبدی-فضایی می پردازد.
لینچ در بخش نخست این کتاب به بررسی علل پیدایش، رشد، تغییر و تحول شهر ها در تاریخ و نظریه های موجود در این زمینه در سه قالب نظریه های برنامه ریزی،کارکردی و هنجاری می پردازد.در تعریف لینچ نظریه ی برنامه ریزی به موضوع چگونگی اتخاذ تصمیم های عمومی و پیچیده توسعه شهری می پردازد که مستلزم شناخت همه جانبه ی شهر است و به مراتب ازز قلمروی شهرسازی فراتر است و چند رشته ای است و نام کلی "نظریه تصمیم گیری" به آن داده است.
از سوی دیگر نظریه ی کارکردی به طور خاص تری به مسئله شهر می پردازد و می کوشد توضیح دهد که چرا شهر ها هر یک شکل خاصی به خود می گیرند و کارکرد آنها چیست.در حالی که نظریه هنجاری با روابط تعمیم پذیر میان ارزش های انسانی و شکل مجتمع های زیستی و این که چگونه می توان یک شهر خوب را شناخت، سروکار دارد،که لینج آن را هدف کتاب خود می داند.
برای تهیه ی یک نطریه ی هنجاری باید بتوانیم بران آن محورهایی را تعیین کنیم تا بر پایه ی آن،هر فرم شهر و یا هر پیشنهادی را تبیین و تجزیه تحلیل کنیم .این محورها در واقع ابعاد کارکردی شهرها هستند یعنی ویژگی های قابل تشخیص از کارکرد شهرها،به طوری که بیشتر به کیفیت فضایی آنها مربوط بوده و دارای مقیاس قابل اندازه گیری باشند..تدوین "استاندارد"های کارکردی کاری بیهوده است زیرا جایگاه ها و ارزش ها متفاوتند ولی با داشتن محورها و ابعاد کارکردی طیف گروه های مختلف دستیاببی به موقعیت خاصی را بر می گزینند.وبر این پایه می توان هر شکل شهر ویا هر پیشنهادی را تحلیل کرد و امکان آن را مشخص نمود.به باور او برای سودمندی این معیار ها باید ویژگی های زیر را داشته باشند.

1-باید ویژگی هایی باشد که بیشتر به فرم فضایی شهر استناد می کند ویژگی هایی مانند ماندگاری که میزان پایداری عناصر کالبدی یک شهر در برابر فرسودگی را برررسی می کند که با توجه به فرهنگ های گوناگون متفاوت استچون نوع سکونت ها متفاوت است.
2-به صورت کل دیدن این محورها درعین حال که پیوندخود را با جنبههای ویژه ای از فرم شهر حفظ می کنند
3-تعمیم پذیری آن متناسب با هدف ها و ارزش ها ی مهم هر فرهنگ.
4-نمایاندن پیوند میان فرم فضایی و ارزش های پایه ی هر فرهنگ
5-این ویژگی ها باید به گونه ای باشد که در موقعیت های گوناگون و با توجه به فرهنگ های متفاوت بتوان نقاط بهینه را رون آنها برگزید.
6-برخورداری از قابلیت ارزشگذاری 7- همترازی ویژگی ها از نظر کلیت
8-مستقل بودن ویژگی ها از یکدیگر
9-محور ها باید به گونه ای بتشند که ارزشگذاری ها با توجه به تغییرات زمان دست یافتنی باشد.
او شه را یک پدیده ی مکانیکی ،ابدی بانظم مکانی و همبستگی ارگانیک نمی داند و آن را در حال دگرگونی می بیند وی شهر را به اکوسیستمی که دست کم برخی عوامل آن آگاه بوده و توانایی اطلاح خود و دیگر ویژگیها را دارند تشبیه می کند.او ادعا نمود که شهر خوب،شهری است که درآن تداوم این اکوسیستم پیچیده با تغییری پیش رونده حاصل آید.در پایان لینچ با فرض این دیدگاههای کلی ،شماری محورهای عملی برای فرم فصایی شهر ها پیشنهاد نمود .

ـ سرزندگی:
بدین معنی که فرم شهر چگونه تداوم عملکردهای حیاتی و ارضای نیازهای بیولوژیکی انسانها را ممکن می سازد. لینچ از سرزندگی تنها جنبه آسایش آن را لحاظ می دارد و بر این مبنا سه خصوصیات اصلی برای حصول سرزندگی را میان تمام انسانها مشترک می داند که عبارتند از: ادامه بقای انسان، برخورداری وی از ایمنی و برقراری سازگاری فیزیکی میان وی و محیط زندگی.

ـ معنی:
انطباق محیط را با توانایی های احساسی و ذهنی و ساختارهای فرهنگی انسان مطرح می نماید. منظور از معنی یک محیط وضوح در درک و شناخت آن محیط است بطوریکه بتوان میان عناصر و اجزای آن با سایر رویدادها و مکانها در قالب یک تصویر ذهنی منسجم از زمان و مکان به سهولت ارتباط برقرار کرد و در این ارتباط ابعاد غیر فضایی و ارزشها را نیز دخیل نمود. از نظر لینچ هویت و ساختار تظاهر عینی معنی هستند و در کنار آنها سازگاری، خوانایی و شفافیت کیفیت هایی می باشند که برقراری پیوند میان فرم شهر و سایر ابعاد زندگی را ممکن می سازند و از این جهت در شکل گیری معنی نقش دارند.
ـ تناسب:
به معنای مناسبت داشتن فرم، ظرفیت و اندازه فضاهای کالبدی با فعالیتهای حال و آتی انسان ها درآنها می باشد که توسعه را در چارچوب محدودیتهای تداوم در زمان و مکان مطرح می نماید. معمولاً تناسب با احساس قابلیت یک محیط برای وقوع فعالیت محک زده می شود یعنی محیطی متناسب قلمداد می گردد که فعالیتی به نحو مطلوب و با امکانات کافی و مناسب در آن قابل انجام باشد. در این راستا لینچ انعطاف پذیری محیط در برابر تغییر و دخل و تصرف استفاده کنندگان را از ارکان مهم تناسب می داند و برای حصول آن راهکارهای کالبدی و فعالیتی نیز ارائه می دهد.
ـ دسترسی:
شامل کمیت و تنوع عناصری است که می توان به آن دسترسی پیدا کرد. این عناصر می توانند غیر متمرکز و پویا باشند مثل افراد، اطلاعات، فعالیت ها و ... از نظر لینچ هیچگاه نمی توان به دنبال حداکثر دسترسی بود و تنها باید دستیابی به سطح بهینه ای از دسترسی را مد نظر قرار داد. چرا که دسترسی خود تابعی از سه عامل زیر است: تنوع چیزهایی که با آنها برخورد می شود، عدالت دسترسی برای گروههای مختلف اجتماعی و کنترل شبکه دسترسی برای اعمال نظارت اجتماعی بر آن.
ـ نظارت و اختیار: به مفهوم امکان تصمیم گیری انسانها برای شکل گیری مکانی فضاها و فعالیت ها است و زمینه را برای برخورد فعالانه انسان با فضا فراهم می آورد.
انسان در شرایطی احساس می کند بر فضا نظارت دارد و اختیار دار آن می باشد که به زعم لینچ از حقوقی چند در فضا برخوردار باشد. اهم این حقوق، حق حضور در فضا، حق استفاده و عمل و رفتار آزادانه در آن، حق اختصاص دادن فضا به خود و حق تغییر و اصلاح فضا و حق واگذاری آن است.
چنانچه پنج محور فوق کلیه محورهای اصلی کیفیت یک شهر را تشکیل دهد، باید دو معیار به شرح ذیل را نیز همیشه به عنوان یکی از آیتم های چیزهای خوب به آن اضافه کرد. این دو معیار هر چند با معیارهای گفته شده متفاوت است ولی در هر یک از محورهای اصلی وجود دارد. اولی نگرش به هزینه تحقق یافتن هر یک از محورهای اصلی دارد و بعدی میزان بهره وری هر انسان را از کیفیت های ذکر شده، مطرح می نماید.

معیارهای این محور فرعی عبارتند از:

ـ کارآیی:
اشاره دارد به انواع هزینه های ایجاد و نگهداری شهر براساس محورهای اصلی و به منظور ایجاد تعادل در ارزش های مطرح شده. کارایی میزان حصول یک کیفیت یا عملکرد را به از دست دادن دیگری مربوط می سازد. یعنی در واقع عامل متعادل کننده ای است که میزان حصول هر یک از محورهای اصلی را در شهر خوب معلوم می دارد.

ـ عدالت:
به معنای چگونگی توزیع کیفیت ها به منظور ایجاد تعادل بین افراد یک شهر در کسب کیفیت های ذکر شده است. البته عدالت به معنی برابری صرف در برخورداری از این کیفیت ها نمی باشد بلکه به معنی فراهم آمدن فرصت مساوی برای تمام افراد برای بهره مندی از این مواهب در حد نیاز و استعدادشان است.
در ادامه بررسی هر یک از این محورها، بصورتی تفصیلی تر مورد بحث قرار گرفته و با ارائه شکل هایی خاص روشن تر شده است.
 

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
او‍‍ژن هنارد
اوژن هنارد (1923-1849) معمار و شهرساز فرانسوی است. هنارد بی شک بزرگترین « شهرساز پیشگو » بوده است و پیشنهادهای وی (بدون آنکه تقریباً هیچ نامی از آنها برده شود) تأثیر عملی و نظری قابل ملاحظه ای بر دیگران داشته است.شهر ماشینی هنارد هم دوره با شهر صنعتی گارنیه و شهر خطی سوریا ای ماتاست .

• زندگی هنارد با دگرگونی های بزرگ در ساخت خودرو و کاربری آن هم هنگام بود.او با پیش بینی آینده ای که صنعت خودروسازی برای فرانسه آن روزگار ترسیم مینمود-تأمین اتومبیل های ارزان قیمت برای همه ، ایجاد وسایل حمل و نقل همگانی موتوری به جای واگن اسبی و ...- می کوشید تا برنامه ای چند مرحله ای برای حل ترافیک پایتخت بیابد.

• دلمشغولی و دغدغه ی ذهنی اصلی هنارد در رویارویی با شهر،حل مسائل فنی بود نه مسائل اجتماعی آن. وی ضمن تشریح راهکارهایی که خود بنیانگذار آن بود ، تحلیلی کامل از مسائل گوناگون درباره ی گسترش شهرهای بزرگ به همراه روش تهیه نقشه ی شهری ارائه داد.آمیزه ای از نظریات او در پروژه ی «نقشه ی گسترش و دگرگونی پاریس» که آن را همراه با آلفرد آگاشه و هنری پروست در 1912 تهیه کرده بود ، دیده می شود. این نخستین نقشه ی گسترش پاریس بود که از مرزهای اداری پایتخت فرانسه پا فراتر نهاد.

• وی با جانبداری از بازسازی کامل شبکه خیابانهای پاریس ، بر نقش بزرگ مترو در حمل و نقل شهری پای می فشرد. هنارد بر این باور بود که چشم اندازی از آینده ی پاریس ، ضرورتی محتوم است و باید برنامه ای چند مرحله ای ارائه نمود تا پاسخگوی نیازهای امروزی باشد و هم آینده.
از ابعاد تازه ی نظریات وی می توان به چارچوب یک نظریه عام و کلی یا مبانی بررسی علمی نیازهای ترافیکی اشاره کرد.

انواع ترافیک از نظر هنارد :
- ترافیک مربوط به سکونت - امور حرفه ای - امور اقتصادی یا تجاری
- امور اجتماعی یا تفریحی - امور جشنها و اعیاد - رفت و آمدهای استثنایی
او همچنین بر پایه کیفیت یا ویژگی هر یک از این رفت و آمدها، آنها را به دسته هایی تقسیم نمود ؛ رفت و آمدهای موقتی یا همیشگی ، رفت وامدهایی که یکنواخت پخش می شوند رفت و آمد های همگرا یا واگرا

• او با بهره گیری از دانسته ها و آمار گردآوری شده «نقشه ی فشردگی ترافیک در مسیر و تقاطعهای عمومی پاریس سال 1904» را به همراه نمودار شبکه ی خیابان ها کشید . پس از انجام این مقدمات بود که او نمودار نظری تصیح شده و نقشه ی شبکه ی پیشنهادی برای خیابانها را پیش نهاد . در این روش ، خیابان ها همچون یک کل که دارای بخشهای تفکیک شده ای بر پایه کارکردهایشان هستند، بررسی شدند . این روش از همه روشهایی که در آغاز قرن بیستم پذیرفته شده بود پیشی گرفت .

• او تنها به طراحی شبکه خیابانها بسنده نکرد ، زیرا به خوبی آگاه بود که کارایی شبکه پیشنهادی وی متأثر از چگونگی طراحی تقاطعهاست .

پیشنهادات هنارد برای حل مشکل تقاطع ها :
- نخستین راهکار وی ، ساختن تقاطعهای غیر همسطح بود که شکلی جنینی و ابتدایی از سیر دگرگونی تقاطعهایی است که امروزه به صورت روگذرها و زیرگذرهای چند طبقه در هر نقشه ای برای شهرهای بزرگ در نظر گرفته می شوند . هنارد می گوید : از آنجایی که تمام دردسرها و آشفتگی ها از برخورد دو مسیر عمده ی ترافیکی بر می خیزد ، بگذارید تا با عبور یکی از مسیرها از روی مسیر دیگر علت اصلی آشفتگی را از میان برداریم .

- دومین پیشنهاد طرح « فلکه » بود به همراه راهروهای زیرزمینی برای پیاده ها . او می دانست راه حل تقاطع غیر همسطح ، گذشته ازنیازبه فضای زیاد نارسایی هایی هم دارد . یکی از این نارساییها ، پاسخگو نبودن به تقاطعهایی با 5 یا 6 خیابان اصلی بود . از این رو او فلکه را پیشنهاد کرد . هنارد خود اذعان دارد که « فلکه بسیار ساده تر و زیبا تر از طرح پیشین است » .

• هنارد به بررسی و تحلیل فضای زیرزمین پرداخت و از بی نظمی و شیوه ی چیدمان خطوط گوناگون مانند : آبگذرها،فاضلاب،گذرگاه کابل تلگراف و تلفن،برق،گازو... سخن گفت.او وضعیت آن روزها را علت اصلی نتایج بسیار تلخ پیش آمده برای خیابان - به معنای واقعی آن – میداند و می گوید : مهمترین زیان این سیستم آن است که هرگونه اقدام فنی- که عنصری تازه برای سلامتی و بهبود ساکنان در بر داشته باشد- را بسیار مشکل و حتی نا ممکن می سازد با این همه از همین امروز می توان بعضی از این عناصر را پیش بینی کرد.هنارد بر ان باور بود که تمام گرفتاریها ناشی از آن است که ما اعتقاد داریم « کف خیابان باید در تراز خاک طبیعی اولیه ساخته شود ».

سایر اقدامات شهرسازی هنارد :
- پیشنهاد راهکار پلکانی(دندانه ای) برای شکستن یکنواختی ردیف سازی های شهری، که بعدها لوکوربوزیه نیز آن را مطرح ساخت. - ارایه نخستین نظریه «حمل و نقل همگانی شهری» - مبتکر «چهارراه شبدری» و «تقاطع های غیر همسطح». - انتشار مجموعه ای از پیشنهادها به ویژه درباره ی پارک ها و باغ ها که تا کنون تازگی خود را حفظ کرده در «پژوهش هایی درباره ی تغییر شکل پاریس» در خلال سالهای 1903 تا 1909. هنارد به دنبال اشتیاق خاص خود به موضوع « فضاهای بزرگ سبز » کم ایرادترین کار هوسمان را اختصاص دادن « گردشگاههای بزرگ» برای پاریس می دانست . - ارایه نظرات ارزشمند در زمینه ی حفاظت محیط های تاریخی: «هر بنای تاریخی را باید به خاطر ارزشی که دارد و مکانی که در آن جای گرفته ، مورد توجه قرار داد » . یک بنای تاریخی با ابعاد میانه ، احتمال دارد که از تأثیر ارتفاع و حجم بناهایی که در نزدیکی آن ساخته می شوند به شکلهای مختلف آسیب ببیند . - مبدع «شهر نمونه ها » بر روی زمین مصنوعی که حدود چند سالی است که به واقعیت پیوسته اند . - نظریه پرداز شهرسازی زیرزمینی , وی پیشنهاد می کند پیاده روها و سواره روها به طور مصنوعی در ارتفاع ساخته شوند . در ارتفاعی که بتوان از فضاهای زیرین آن برای شبکه ی تأسیسات زیربنایی بهره برداری نمود .

او خیابان و طبقه های متعدد را اینگونه تصور میکند:

- نخستین طبقه برای پیاده ها و سواره ها
- دومین طبقه برای ترامواها
- سومین طبقه برای کانال های مختلف تاسیساتی و تخلیه زباله
- چهارمین طبقه برای حمل و نقل کالا

جمعبندی :
• هر چند هنارد اندیشه های مناسب با سده ی بیست و یکم داشت ، در برخی موارد در بند بسیاری از تصورات رایج سده ی نوزدهم بود . به گفته ی اوستروفسکی می توان گفت که : « اوژن هنارد تصورات جالب خود را از آینده ای دور ، با زبان معماری متعلق به گذشته بیان کرده است » .

• هنارد کسی است که می کوشد برای دگرگونی های شهرهای بزرگ چاره اندیشی کند ، اما با محدودیت های بسیاری روبرو می شود که برای حل آنها تلاش نموده است . این در حالیست که کسانی چون هاوارد و... که خود را درگیر شهر موجود نمی نمایند و می کوشند ترسیم هایی از شهرهای جدید ارائه دهند ، از چنین قیدهایی رها هستند ، پس تلاش های واقع گرایانه تر هنارد شایسته ی تقدیر است .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اساتید بزرگ شهرسازی ایران(دکتر کرامت الله زیاری)
كرامت اله زياري

تحصیلات:
دكترا‏‎,‎‏۱۳۷۴‏‎,‎‏جغرافياي شهري‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏‏‎-‎‏‏‎,‎‏‏‎-‎‏
• دكترا‏‎,‎‏۱۳۷۴‏‎,‎‏جغرافيا وبرنامه ريزي شهري‏‎,‎‏دانشگاه تربيت مدرس و اخذ تخصص شهرسازي از انگلستان‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏نقش شهرهاي جديد در روند شهرنشيني‏‎-‎‏مورد اصفهان‏‎,‎‏نقش شهرهاي جديد در روند شهرنشيني‏‎-‎‏مورد اصفهان
• كارشناسي ارشد‏‎,‎‏۱۳۶۹‏‎,‎‏جغرافياي انساني‏‎,‎‏دانشگاه تربيت مدرس‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏‏‎-‎‏‏‎,‎‏‏‎-‎‏
• كارشناسي‏‎,‎‏۱۳۶۴‏‎,‎‏جغرافيا‏‎,‎‏دانشسراي عالي سابق يزد‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏‏‎-‎‏‏‎,‎‏‏‎-‎‏
خدمات علمي اجرايي:
۱۳۸۸‏‎,‎‏۱۳۹۱‏‎,‎‏رييس موسسه جغرافيا‏‎,‎‏موسسه جغرافيا
• ۱۳۸۷‏‎,‎‏۱۳۸۹‏‎,‎‏سردبير مجله پژوهشهاي جغرافياي انساني‏‎,‎‏موسسه جغرافيا
• ۱۳۸۶‏‎,‎‏عضو هيات تحريريه مجله (Index ISI)Open Urban Studies ‏‎,‎‏‏‎-‎‏
• ۱۳۸۵‏‎,‎‏۱۳۸۶‏‎,‎‏دبير كميسيون تخصصي علوم انساني هيئت مميزه دانشگاه يزد‏‎,‎‏دانشگاه يزد
• ۱۳۸۴‏‎,‎‏۱۱۱۱‏‎,‎‏ پژوهشگر برتر سال ۱۳۸۴ كشور ‏‎-‎‏دريافت لوح تقدير از سوي وزارت علوم تحقيقات و فناوري.‏‎,‎‏‏‎-‎‏
• ۱۳۸۴‏‎,‎‏۱۳۸۶‏‎,‎‏عضو هيئت تحريريه مجله جغرافياي دانشگاه زابل‏‎,‎‏‏‎-‎‏
• ۱۳۸۴‏‎,‎‏۱۱۱۱‏‎,‎‏پژوهشگر برتر دانشگاه يزد‏‎,‎‏دانشگاه يزد
• ۱۳۸۳‏‎,‎‏۱۱۱۱‏‎,‎‏پژوهشگر نمونه استان يزد‏‎,‎‏دانشگاه يزد
• ۱۳۸۲‏‎,‎‏۱۳۸۶‏‎,‎‏عضو هيات تحريريه فصلنامه تحقيقات جغرافيايي‏‎,‎‏‏‎-‎‏
• ۱۳۸۲‏‎,‎‏۱۱۱۱‏‎,‎‏پژوهشگر نمونه مجتمع علوم انساني‏‎,‎‏‏‎-‎‏
• ۱۳۸۰‏‎,‎‏۱۳۸۵‏‎,‎‏رئيس كميته ارتقاء مجتمع علوم انساني دانشگاه يزد‏‎,‎‏دانشگاه يزد
• ۱۳۸۰‏‎,‎‏۱۳۸۴‏‎,‎‏عضو هيئت تحريريه مجله كاووشنامه‏‎,‎‏‏‎-‎‏
• ۱۳۸۰‏‎,‎‏۱۳۸۵‏‎,‎‏رئيس انتخابي مجتمع علوم انساني پرديس علوم انساني دانشگاه يزد‏‎,‎‏دانشگاه يزد
• ۱۳۷۹‏‎,‎‏۱۳۸۰‏‎,‎‏سردبير مجله كاوش نامه‏‎,‎‏‏‎-‎‏
• ۱۳۷۷‏‎,‎‏۱۳۸۳‏‎,‎‏پژوهشگر نمونه دانشگاه يزد‏‎,‎‏دانشگاه يزد
• ۱۳۷۷‏‎,‎‏۱۳۸۶‏‎,‎‏نماينده تحصيلات تكميلي گروه ‏‎,‎‏دانشگاه علوم انساني
• ۱۳۷۶‏‎,‎‏۱۳۸۶‏‎,‎‏مسوول ونماينده تحصيلات تكميلي ( كارشناسي ارشد) گروه جغرافيا‏‎,‎‏‏‎-‎‏
• ۱۳۷۵‏‎,‎‏۱۳۸۰‏‎,‎‏سردبير مجله چشم انداز‏‎,‎‏‏‎-‎‏
• ۱۳۷۵‏‎,‎‏۱۳۷۹‏‎,‎‏مديريت گروه جغرافياي دانشگاه يزد‏‎,‎‏دانشگاه يزد
• ۱۳۷۵‏‎,‎‏۱۳۷۸‏‎,‎‏معاونت پژوهشي مجتمع علوم انساني دردانشگاه يزد‏‎,‎‏دانشگاه يزد
زمينه هاي پژوهشي مورد علاقه:
آمايش سرزمين‏‎,‎‏برنامه ريزي شهرهاي جديد‏‎,‎‏برنامه ريزي شهري و منطقه اي‏‎,‎‏برنامه ريزي كالبدي ‏‎-‎‏ فضائي‏‎,‎‏برنامه ريزي مسكن
عنوان جوايز و دستاوردهاي علمي:
• ۲۰۰۵‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير رياست دانشگاه يزد‏‎-‎‏ پژوهشگر برتر دانشگاه يزد
• ۲۰۰۵‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير پژوهشگر نمونه‏‎-‎‏ دفتر نهاد رهبري در دانشگاه
• ۲۰۰۵‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير تلاش در برگزاري سمينار تعاون‏‎-‎‏ وزير تعاون
• ۲۰۰۵‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير دانشگاه يزد ‏‎-‎‏پژوهشگر نمونه استان
• ۲۰۰۴‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير دانشگاه يزد‏‎-‎‏ پژوهشگر برجسته
• ۲۰۰۴‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير Glasgow‏‎-‎‏ ارائه مقاله‏‎-‎‏ ارائه مقاله در سي امين كنگره بين المللي جغرافيدانان جهان
• ۲۰۰۲‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تشكر دبيركنگره بين المللي Durban آفريقاي جنوبي ارائه مقاله درآفريقاي جنوبي
• ۲۰۰۰‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح سپاس رئيس دانشگاه يزد ‏‎-‎‏ استاد برجسته پژوهشي
• ۲۰۰۰‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير Yu‏‎-‎‏Woo‏‎-‎‏ik دبيربيست ونهمين كنگره بين المللي جغرافيايي جهان ‏‎,‎‏ ارائه مقاله ۱۸‏‎-‎‏۱۴ سئول ‏‎_‎‏ كره جنوبي
• ۱۹۹۹‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير رئيس دانشگاه يزد‏‎-‎‏ تحقيق و پژوهش ‏‎-‎‏استاد نمونه دانشگاه يزد
• ۱۹۹۹‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏تشويق نامه روابط عمومي دانشگاه يزد‏‎-‎‏ فعاليت آموزشي
• ۱۹۹۹‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير مديركل فرهنگ وارشاداسلامي‏‎-‎‏ پژوهشگر برتر فرهنگي به جهت پژوهش تحليلي از شاخص هاي فرهنگي استان يزد
• ۱۹۹۹‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير رئيس دانشگاه يزد‏‎-‎‏ فعاليت آموزشي
• ۱۹۹۹‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير رئيس دانشگاه يزد‏‎-‎‏ فعاليت آموزشي
• ۱۹۹۸‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح سپاس‏‎-‎‏ مديركل ارشاد اسلامي استان اصفهان‏‎-‎‏ ارائه مقاله‏‎-‎‏ سمينار منطقه اي فرهنگ
• ۱۹۹۸‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح سپاس مدير كل فرهنگ ارشاداسلامي استان يزد ارائه مقاله در سمينار توسعه فرهنگي
• ۱۹۹۸‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير رئيس دانشگاه تهران‏‎-‎‏ارائه مقاله همايش‏‎-‎‏ شوراها
• ۱۹۹۶‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان برنامه ‏‎,‎‏ مقاله فقر ‏‎,‎‏ كنگره فقرزدايي در ايران
• ۱۹۹۲‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير رئيس سازمان سمت‏‎-‎‏ ارائه مقاله ‏‎-‎‏سمينارجهان بيني سياست محيط
• ۱۹۹۱‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏تشويق نامه معاون پژوهشي وزارت فرهنگ وآموزش عالي فعاليت پژوهشي
• ۱۹۴۸‏‎-‎‏۰۱‏‎-‎‏۰۱ ۰۰:۰۰:۰۰.۰‏‎,‎‏لوح تقدير وزير فرهنگ و آموزش عالي‏‎,‎‏ ارائه مقاله‏‎,‎‏ سمينار جهان بيني سياست محيط
عضويت در انجمنهاي داخلي و بين المللي:
• هيئت مميزه دانشگاه يزد‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۲۰۰۶‏‎,‎‏۲۰۰۷
• انجمن مناطق خشك و بياباني‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۲۰۰۵‏‎,‎‏۲۰۰۷
• انجمن جغرافيادانان هند ‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۲۰۰۵‏‎,‎‏۲۰۰۷
• شوراي مركزي سازمان متخصصان ايران‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۲۰۰۴‏‎,‎‏۲۰۰۷
• هيأت مميزه جنوب شرق كشور ‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۲۰۰۴‏‎,‎‏۲۰۰۶
• شوراي برنامه ريزي استان يزد با ابلاغ استاندار يزد‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۲۰۰۳‏‎,‎‏۲۰۰۵
• كميته بررسي و انتخاب پژوهشهاي فرهنگي سال وزارت فرهنگ و ارشاد (جغرافيا)‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۲۰۰۲‏‎,‎‏۲۰۰۳
• هيات منصفه تخلفات نشريات دانشجويي‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۲۰۰۲‏‎,‎‏۲۰۰۳
• انجمن برنامه ريزان شهري ايران‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۲۰۰۱‏‎,‎‏۲۰۰۷
• هيات رئيسه انجمن جغرافيدانان ايران‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۲۰۰۱‏‎,‎‏۲۰۰۵
• كميته تخصصي علوم انساني هيات مميزه مركزي دانشگاههاي جنوب شرق كشور ‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۲۰۰۱‏‎,‎‏۲۰۰۷
• هيئت تحريريه مجله كاوش نامه‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۲۰۰۱‏‎,‎‏۲۰۰۵
• شوراي دانشگاه يزد‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۲۰۰۱‏‎,‎‏۲۰۰۶
• انجمن جغرافيدانان جهان (IGU)‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۲۰۰۰‏‎,‎‏۲۰۰۷
• شوراي تحصيلات تكميلي مجتمع علوم انساني‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۱۹۹۸‏‎,‎‏۲۰۰۷
• شوراي پژوهشي هواشناسي كشور‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۱۹۹۷‏‎,‎‏۲۰۰۳
• شوراي پژوهشي دانشگاه يزد‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۱۹۹۶‏‎,‎‏۱۹۹۹
• كميته تهيه برنامه ۲۵ساله ايران ۱۴۰۰ سازمان برنامه و بودجه كل كشور‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۱۹۹۶‏‎,‎‏۱۹۹۷
• شوراي پژوهشي مجتمع علوم انساني‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۱۹۹۶‏‎,‎‏۲۰۰۶
• شوراي تحصيلات تكميلي دانشگاه يزد‏‎,‎‏عضو‏‎,‎‏۱۹۸۷‏‎,‎‏۲۰۰۰
انتشارات(كتاب-مقاله-همايش):
كتابهاي علمي
• شاخصهاي برنامه ريزي شهري ومنطقه اي‏‎,‎‏ترجمه‏‎,‎‏۳۱۷‏‎,‎‏آراد كتاب‏‎,‎‏۱۳۸۹
• مباني و تكنيك هاي برنامه ريزي شهري‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۵۵۹‏‎,‎‏دانشگاه بين المللي چاه بهار‏‎,‎‏۱۳۸۸
• نظريه شهري ارزيابي انتقادي‏‎,‎‏ترجمه‏‎,‎‏۲۵۰‏‎,‎‏دانشگاه تهران‏‎,‎‏۱۳۸۸
• بزنامه ريزي شهرهاي جديد‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۲۲۱‏‎,‎‏سمت‏‎,‎‏۱۳۸۸
• برنامه ريزي كاربري اراضي شهري‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۲۵۰‏‎,‎‏دانشگاه تهران‏‎,‎‏۱۳۸۸
• مباني حومه هاي شهري امريكايي‏‎,‎‏ترجمه‏‎,‎‏۲۵۰‏‎,‎‏آرادكتاب‏‎,‎‏۱۳۸۸
• مكتب ها نظريه ها ومدل هاي برنامه و برنامه ريزي منطقه اي‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۲۳۰‏‎,‎‏دانشگاه تهران‏‎,‎‏۱۳۸۸
• اصول وروش هاي برنامه ريزي منطقه اي‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۲۲۲‏‎,‎‏دانشگاه تهران‏‎,‎‏۱۳۸۸
• شهر نشيني و بر نا مه ريزي شهري در كا زرون‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏كنج هنر‏‎,‎‏۱۳۸۴
• دانشگاه رشته هاي علمي كاربردي و اشتغال‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۲۵۰‏‎,‎‏صنم‏‎,‎‏۱۳۸۱
• برنامه ريزي كاربري اراضي شهري‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۲۵۰‏‎,‎‏دانشگاه يزد‏‎,‎‏۱۳۸۱
• اصول وروشهاي برنامه ريزي منطفه هاي‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۲۷۰‏‎,‎‏دانشگاه يزد‏‎,‎‏۱۳۷۹
• برنامه ريزي شهرهاي جديد‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۲۰۰‏‎,‎‏سمت‏‎,‎‏۱۳۷۸
• برنامه ريزي كاربري اراضي شهري‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۷۳۴‏‎,‎‏دانشگاه يزد‏‎,‎‏۱۳۸۶
• برنامه ريزي كاربري اراضي شهري‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۷۳۴‏‎,‎‏دانشگاه يزد‏‎,‎‏۱۳۸۴
• دانشگاه رشته هاي علمي كاربردي و اشتغال در استان يزد ‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۷۳۴‏‎,‎‏Sanam‏‎,‎‏۱۳۸۱
• اصول و روشهاي برنامه ريزي منطقه اي‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۷۳۴‏‎,‎‏U. yazd‏‎,‎‏۱۳۸۵
• برنامه ريزي شهرهاي جديد‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۷۳۴‏‎,‎‏Samt press‏‎,‎‏۱۳۸۵
• مكاتب ونظريه هاي برنامه ريزي منطقه اي‏‎,‎‏تاليف‏‎,‎‏۷۳۴‏‎,‎‏Yazd University ‏‎,‎‏۱۳۸۳
مقالات
مقالات چاپ شده در مجلات داخلي
• محسن احد نژا‏‎,‎‏ مهذ ي قرخلو‏‎,‎‏ كرامت اله زياري‏‎,‎‏"مدل سازي آسيب پذيري ساختماني شهرها دربابرزلزله با استفاده ازروش فرآيند سلسله مراتبي در محيط سيستم اطلاعات جغرافيايي‏‎-‎‏نمونه موردي :شهر زنجان"‏‎,‎‏جغرافيا وتوسعه‏‎,‎‏هشتم‏‎,‎‏۱۹‏‎,‎‏۱۷۱‏‎-‎‏۱۹۸‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ lمجدالدين زندوي‏‎,‎‏ محمد اقاجاني‏‎,‎‏ محمد مقدم‏‎,‎‏"بررسي مشاركت شهروندي ونقش آندرمديريت شهري شهرهاي كوچك(نموبه موردي : شهر هاي گله دار....."‏‎,‎‏جغرافيا و توسعه ناحيه اي‏‎,‎‏۱۳‏‎,‎‏۱۳‏‎,‎‏۲۱۱‏‎-‎‏۲۳۵‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ سيد محمود زنجيرجي‏‎,‎‏ كبري سرخ كمال‏‎,‎‏"بررسي ورتبه بندي درجه توسعه يافتگي شهرستانهايداستان خراسان رضوي"‏‎,‎‏پژوهشهاي جغرافياي انساني‏‎,‎‏۷۲‏‎,‎‏۷۲‏‎,‎‏۱۷‏‎-‎‏۳۰‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ ابراهيم رستم گوراني‏‎,‎‏ مريم بيرانوند‏‎,‎‏"بررسي تحولات جمعيتي وسكونتي در شهرقشم تا افق ۱۴۰۵"‏‎,‎‏مطالعات وپژوهش هاي شهري ومنطقه اي‏‎,‎‏اول‏‎,‎‏دوم‏‎,‎‏۳۷‏‎-‎‏۵۰‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ نويد سهيدي‏‎,‎‏ ليلا صالحي‏‎,‎‏"سننجش درجه توسعه يافتگي شهرستان هاي استان آذربيجان شرقي به روشHDI "‏‎,‎‏فصلنامه مديريت‏‎,‎‏سوم‏‎,‎‏۱۲‏‎,‎‏۷۵‏‎-‎‏۹۵‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ مريم بيرانوند‏‎,‎‏ يحيي عليزاده‏‎,‎‏ سميه ابراهيمي‏‎,‎‏"بررسي وارزيابي سياست هاي بهسازي بافت هاي فرسوده شهري‏‎-‎‏نمونه موردي شهر يزد"‏‎,‎‏فصلنامه جغرافياي انساني‏‎,‎‏اول‏‎,‎‏اول‏‎,‎‏۸۵‏‎-‎‏۹۹‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ صابر محمد پور‏‎,‎‏ ايوب منوچهري‏‎,‎‏ محمود عيوض لو‏‎,‎‏"اهميت توسعه زير ساخت هاي اطلاعاتي وارتباطي شهري در روند جهانيشدن شهرها"‏‎,‎‏فصلنامه جغرافياي انساني‏‎,‎‏دوم‏‎,‎‏دوم‏‎,‎‏۱‏‎-‎‏۱۲‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ فرشيد عشق ابادي‏‎,‎‏ حميد فتحي‏‎,‎‏"چالش هاي ژوپليتيكي توسعه نامتوازن نواحي ايران در مقطع ۱۳۷۵‏‎-‎‏۱۳۸۵"‏‎,‎‏فصلنامه بين المللي ژوپليتيكك ‏‎,‎‏۱‏‎,‎‏اول‏‎,‎‏۱۸۱‏‎-‎‏۲۰۷‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ اصغر عابديني‏‎,‎‏"تفكيك ،افراز و مقررات وقوانين آن دربرنامه ريزي شهري"‏‎,‎‏مدرس علوم انساني‏‎,‎‏۱۳‏‎,‎‏۳(۶۲ پياپي)‏‎,‎‏۱۶۷‏‎-‎‏۱۹۵‏‎,‎‏۱۳۸۹
• مير نجف موسوي‏‎,‎‏ علي زنگي ابادي‏‎,‎‏ حميد وارثي‏‎,‎‏ كرامت اله زياري‏‎,‎‏"ساختار فضايي شهر هاي مرزي آذر بايجان غربي"‏‎,‎‏پژوهشهاي جغرافياي انساني‏‎,‎‏‏‎-‎‏‏‎,‎‏۷۱‏‎,‎‏۱۰۲‏‎-‎‏۱۲۲‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ مير نجف موسوي‏‎,‎‏"تحليلي براندازه گيري وتبيين خط فقروسياست هاي فقرزدايي در استان يزد"‏‎,‎‏جغرافياوتوسعه‏‎,‎‏۱۵‏‎,‎‏۱۵‏‎,‎‏۱۵‏‎,‎‏۱۳۸۸
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ اذردخت نوذري‏‎,‎‏"ساماندهي وتوانمندسازي اسكان غيررسمي شهر اهواز"‏‎,‎‏پزوهش هاي جغرافياي انساني‏‎,‎‏۶۸‏‎,‎‏۶۸‏‎,‎‏۲۱‏‎-‎‏۳۶‏‎,‎‏۱۳۸۸
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ حميد اشرفي‏‎,‎‏"كاربرد مدل تحليل سلسله مراتبي AHPدر مكان يابي صنعتي روستايي‏‎-‎‏‏‎-‎‏موردك مكانياب صنعت آبميوه گيري در شهرستان بناب"‏‎,‎‏فصلنامه تحقيقات جغرافيا‏‎,‎‏پياپي‏‎,‎‏۸۹‏‎,‎‏۵۵‏‎-‎‏۷۰‏‎,‎‏۱۳۸۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ جعفر تقي اقدم‏‎,‎‏"عملكردشهرمياني خوي در توسعه فضايي استان آذر بايجان غربي"‏‎,‎‏پژوهشهاي جغزافيايي‏‎,‎‏۴۰‏‎,‎‏۶۳‏‎,‎‏۱۵‏‎-‎‏۲۸‏‎,‎‏۱۳۸۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ اسحاق جلاليان‏‎,‎‏"مقايسه شهرستانهاي استان فارس براساس شاخص هاي توسعه ۱۳۵۵‏‎-‎‏۱۳۷۵"‏‎,‎‏جغرافياوتوسعه‏‎,‎‏۶‏‎,‎‏۱۱‏‎,‎‏۷۷‏‎-‎‏۹۶‏‎,‎‏۱۳۸۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ عليرضا سليماني‏‎,‎‏"بررسي پديده تمركز هاي شغلي در مادر شهر هاي كشور با تاكيد بر مادر شهرتبريز"‏‎,‎‏فصلنامه تحتقيفات جغرافيايي‏‎,‎‏۲۲‏‎,‎‏۸۵‏‎,‎‏۳۸ ‏‎-‎‏ ۶۴‏‎,‎‏۱۳۸۶
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ محمد اكبر پور‏‎,‎‏ هادي اسلامي‏‎,‎‏ اضغر عابديني‏‎,‎‏"بررسي تطبيقي دلايل عدم تحقق اهداف شهرهاي جديد در ايران با به كار گيري روش ANP"‏‎,‎‏جغرافيا( ....انجمن جغرافيايي ايران)‏‎,‎‏جديد‏‎,‎‏۱۲‏‎-‎‏۱۳‏‎,‎‏۱۱۷‏‎-‎‏۱۳۹‏‎,‎‏۱۳۸۶
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ عطااله زرافشان‏‎,‎‏"بررسي تغيرات كمي وكيفي مسكن در شهر مراغه و پيش بيني مسكن مورد نياز آن تا سال ۱۴۰۲"‏‎,‎‏جغرافياوتوسعه‏‎,‎‏۴‏‎,‎‏۸‏‎,‎‏۱۰۵‏‎-‎‏۸۵‏‎,‎‏۱۳۸۵
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏ م نجف موسوي‏‎,‎‏"برسي سلسله مراتب شهري در استان آذربايجان غربي"‏‎,‎‏مجله پژوهشي دانشكاه اصفهان‏‎,‎‏۱۸‏‎,‎‏۱۶۳‏‎-‎‏۱۷۸‏‎,‎‏۱۳۸۴
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"برسي ايجادفرصت هاي شغلي وارايه راهبردهاي اجرايي براي اشتغال زنان در استان تهران"‏‎,‎‏انديشه برنامه ريزي‏‎,‎‏۱۳و۱۴‏‎,‎‏۳۵‏‎-‎‏۴۸‏‎,‎‏۱۳۸۴
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"بررسي راهكارهاي ايجاد اشتغال براي زنان در استان تهران"‏‎,‎‏مجله تخصصي سازمان مديريت و برنامه ريزي ‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۸۴
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"تاثيرفرهنگ درساخت شهر"‏‎,‎‏ مجله جغرافيا وتوسعه ‏‎,‎‏۱‏‎,‎‏۲‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۸۳
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"تحولات اجتماعي ‏‎_‎‏ اقتصادي ناشي از انقلاب صنعتي در توسعه كالبدي تهران"‏‎,‎‏جغرافيا و توسعه‏‎,‎‏۱‏‎,‎‏۱‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۸۳
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"تاثيرمدرنيسم پست مدرنيسم وجهاني شدن درتوسعه كالبدي تهران"‏‎,‎‏مدرس‏‎,‎‏‏‎-‎‏‏‎,‎‏۲۹‏‎,‎‏‏‎-‎‏‏‎,‎‏۱۳۸۳
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"بررسي وضعيت مسكن و برنامه ريزي آن درشهر يزد"‏‎,‎‏مجله صفه‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۳۳‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۸۲
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"برنامه ريزي كاربري اراضي شهري"‏‎,‎‏مجله فصلنامه تحقيقات جغرافيايي‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۶۵‏‎/‎‏۶۶‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۸۱
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"شناسايي سطوح توسعه درمناطق ايران"‏‎,‎‏مجله دانشكده ادبيات وعلوم انساني دانشگاه تهران‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۶۱‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۸۱
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"توسعه پايدار و مسووليت برنامه ريزان شهري"‏‎,‎‏مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران‏‎,‎‏۱۶۰‏‎,‎‏‏‎-‎‏‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۸۰
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"بررسي تحليل وبرنامه ريزي اشتغال دراستان يزد"‏‎,‎‏ فصلنامه تحقيقات جغرافيايي‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۶۱‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۸۰
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"سنجش درجه توسعه يافتگي روستاههاي استان يزد(به روش تاكسونومي)"‏‎,‎‏مجله علوم انساني دانشگاه سيستان و بلوچستان‏‎,‎‏‏‎-‎‏‏‎,‎‏۱۳‏‎,‎‏‏‎-‎‏‏‎,‎‏۱۳۸۰
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"راهبردهاي توسعه روستائي در جهان سوم"‏‎,‎‏مجله كاوشنامه‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۲‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۸۰
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"برنامه ريزي پدافند و پناهگاه شهري"‏‎,‎‏صفه‏‎,‎‏۳۳‏‎,‎‏۳۴‏‎,‎‏‏‎-‎‏‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۸۰
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"سنجش درجه توسعه يافتگي فرهنگي مناطق كشور"‏‎,‎‏مجله نامه علوم اجتماعي‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۶‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۷۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"برنامه ريزي آمايش سرزمين"‏‎,‎‏فصلنامه جامعه مهندسان مشاور ايران‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۰‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۷۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"تكنيك قنات ونقش آن در شكل گيري و توسعه اوليه سكونتگاهها درايران"‏‎,‎‏مجله دانشور‏‎,‎‏۲۸‏‎,‎‏‏‎-‎‏‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۷۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"تحليلي ازبيست و نهمين كنگره بين المللي جغرافيايي جهان"‏‎,‎‏فصلنامه تحقيقات جغرافيايي ‏‎,‎‏‏‎-‎‏‏‎,‎‏۵۶‏‎,‎‏۵۷‏‎,‎‏‏‎-‎‏‏‎,‎‏۱۳۷۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"فرهنگ وساخت فضايي ‏‎-‎‏ كالبدي شهر "‏‎,‎‏مجله دانشور‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۲۵‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۷۸
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"مدلهاي تحليلي فقر ‏‎-‎‏ توزيع درآمد و نابرابريهاي منطقه اي درايران"‏‎,‎‏فصلنامه تحقيقات جغرافيايي‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۴۸‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۷۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"تحليلي از جايگاه شهرهاي جديد درنظام وروند شهرنشيني اصفهان"‏‎,‎‏مجله پژوهشهاي جغرافيا‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۳۴‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۷۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"ارزيابي نظريه وكاركردهاي شهرهاي جديد درايران"‏‎,‎‏مجله دانشور‏‎,‎‏۲۱‏‎,‎‏‏‎-‎‏‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۷۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"شهرسازي معاصر‏‎-‎‏توسعه مسكن وشهرهاي جديد"‏‎,‎‏مجله برنامه وبودجه‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۶‏‎,‎‏۱۷‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۷۶
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"نقش شهرهاي جديد در روند شهرنشيني (موردمنطقه اصفهان)"‏‎,‎‏رشد جغرافيا‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۴۵‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۷۶
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"شرايط جغرافيايي تعيين حوزه نفوذ(مطالعه موردي شهركازرون)"‏‎,‎‏رشد آموزش جغرافيا‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۲۸‏‎,‎‏۲۹‏‎,‎‏۰‏‎,‎‏۱۳۷۱
• كرامت اله زياري‎,‎"An Analysis from Twenty Nine of Geographical International Congress"‎,‎Geographical Researches‎,‎‎-‎‎,‎56‎,‎57‎,‎‎-‎‎,‎2000
مقالات چاپ شده در مجلات خارجي
• كرامت اله زياري‎,‎"A Geographical study of Regional Disparity in Iran"‎,‎The Deccan Geographer‎,‎0‎,‎44‎,‎0‎,‎2006
• كرامت اله زياري‎,‎"the planning and functioning "‎,‎cities‎,‎0‎,‎44‎,‎0‎,‎2006
• كرامت اله زياري‎,‎"Planning & Functioning of new towns in Iran"‎,‎Cities‎,‎23‎,‎6‎,‎0‎,‎2006
• كرامت اله زياري‎,‎"plan and planning in Iran"‎,‎Irnian Economic Review‎,‎10‎-‎13‎,‎15‎-‎43‎,‎2005
• كرامت اله زياري‎,‎"Qanat and Settlemen"‎,‎India Geographical ‎,‎78‎,‎2‎,‎0‎,‎2003
• كرامت اله زياري‎,‎"Planning of New Towns in Iran"‎,‎Environmental Studies ‎,‎0‎,‎28‎,‎‎-‎‎,‎2002
همايشها
داخلي

مقاله كامل
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"جغرافياودرك زمينه هاوسازه هاي امنيت در ايران"‏‎,‎‏دانش وامنيت‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۴‏‎-‎‏۲۱‏‎,‎‏۰۷‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"بررسي درجه توسعه يافتگي شهرستان هاي خراسان شمالي"‏‎,‎‏برنامه ريزي ومديريت شهري‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۳۰‏‎-‎‏۲۹‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"شهرداري الكترونيك راهكاري نوين در اصلاح الگوي مصرف"‏‎,‎‏تبيين راهكارهاي اجرايي اصلاح الگوي مصرف‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۳‏‎-‎‏۲۳‏‎,‎‏۰۴‏‎,‎‏۱۳۸۸
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"توسعه گردشگري خليج فارس با تاكيد برساختارهاي جديد"‏‎,‎‏پنجمين همايش ملي خليج فارس‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۳۱‏‎-‎‏۲۹‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۸۸
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"جايگاه خليج فارس در تحولات استراتزيك"‏‎,‎‏خليج فارس‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۳‏‎-‎‏۲۷‏‎,‎‏۰۹‏‎,‎‏۱۳۸۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"بررسي و نقش اقتصادي بندر سيراف"‏‎,‎‏خايج فارس‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۳‏‎-‎‏۲۷‏‎,‎‏۰۹‏‎,‎‏۱۳۸۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"الگوي بهسازي و نوسازي بافت فرسوده"‏‎,‎‏ بهسازي و نوسازي بافت فرسوده‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۱‏‎-‎‏۲۰‏‎,‎‏۰۹‏‎,‎‏۱۳۸۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"خليج فارس در آيينه تاريخ"‏‎,‎‏خليج فارس‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۳‏‎-‎‏۲۲‏‎,‎‏۰۸‏‎,‎‏۱۳۸۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏" برسي تجربيات جهاني در زمينه ايجاد وتوسعه ژيوپارك ها"‏‎,‎‏تورسم‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۳‏‎-‎‏۲۲‏‎,‎‏۰۸‏‎,‎‏۱۳۸۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"استفاده ازتوان بالقوه سهرستان ياسوج جهت توسعه گردشگري"‏‎,‎‏تاريخ وتمدن و فرهنگ‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۲‏‎-‎‏۱۱‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۸۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"نحوه انتخاب گياهان در معماري فضاي سبز با تاكيد بر اصول بصري"‏‎,‎‏سومين همايش فضاي سبز و منظر شهري‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۰۵‏‎-‎‏۰۳‏‎,‎‏۱۲‏‎,‎‏۱۳۸۶
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"جايگاه ژئو پارك قشم و تاثيرات آن بر اقتصادگردشگري در جزيره قشم"‏‎,‎‏نقش ژئو پارك در تو سعه گردشگري‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۱‏‎-‎‏۰۸‏‎,‎‏۱۱‏‎,‎‏۱۳۸۶
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"بررسي نظام شهري استان يزد "‏‎,‎‏ سمينار برنامه ريزي و مديريت شهري ‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۰۷‏‎-‎‏۰۵‏‎,‎‏۰۵‏‎,‎‏۱۳۸۵
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"بررسي ايجاد فرصت هاي شغلي در بخش خصوصي و تعاوني"‏‎,‎‏سمينار تعاون اشتغال و توسعه‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۷‏‎-‎‏۲۵‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۸۴
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"بررسي صنايع دستي استان يزد"‏‎,‎‏سمينار فرهنگ ايران ‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۲‏‎-‎‏۱۰‏‎,‎‏۰۳‏‎,‎‏۱۳۸۳
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"شبكه آبها سنتي وسكونتگاه در ايران"‏‎,‎‏كنگره آب‏‎-‎‏شهر‏‎-‎‏تمدن‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۰۵‏‎-‎‏۰۵‏‎,‎‏۰۳‏‎,‎‏۱۳۸۲
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"برنامه ريزي و توسعه در كازرون"‏‎,‎‏سمينار كازرون شناسي‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۱‏‎-‎‏۱۰‏‎,‎‏۰۵‏‎,‎‏۱۳۸۱
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"دانشگاهها در فرآيندجهاني شدن"‏‎,‎‏سمينار وزارت علوم فناوري وتحقيقات‏‎-‎‏ تهران‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۳‏‎-‎‏۱۲‏‎,‎‏۰۳‏‎,‎‏۱۳۸۱
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"بررسي وتحليل الگوهاي نظري درتوسعه فضايي شهر تهران"‏‎,‎‏همايش موازين توسعه وضد توسعه فرهنگي اجتماعي شهر تهران‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۳‏‎-‎‏۱۲‏‎,‎‏۰۳‏‎,‎‏۱۳۸۰
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"بررسي وتحليل برنامه ريزي اشتغال دراستان يزد(باتاكيدبرفارغ التحصيلان دانشگاهي)"‏‎,‎‏اشتغال زايي‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۵‏‎-‎‏۱۲‏‎,‎‏۰۷‏‎,‎‏۱۳۷۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"برنامه ريزي شهرهاي نظامي"‏‎,‎‏دهمين كنگره جغرافيايي ايران‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۳‏‎-‎‏۱۲‏‎,‎‏۰۷‏‎,‎‏۱۳۷۸
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"مطالعه تطبيقي فرهنگ سوسياليزم غرب واسلام درساخت فضايي شهر"‏‎,‎‏كنگره تاريخ معماري وشهرسازي ايران وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي كرمان ( ارگ بم)‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۰۵‏‎-‎‏۰۳‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۷۸
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"جايگاه سازمانهاي محلي كشور در امور شهري"‏‎,‎‏همايش شوراي اسلامي و مشاركت مردمي‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۰۵‏‎-‎‏۰۲‏‎,‎‏۰۳‏‎,‎‏۱۳۷۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"جايگاه شهرهاي جديد درتوسعه مسكن"‏‎,‎‏سمينارتوسعه مسكن درايران‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۲‏‎-‎‏۰۷‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۷۶
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"نقش شهرهاي جديد درروند شهرنشيني"‏‎,‎‏نهمين كنگره جغرافيايي ايران ‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۹‏‎-‎‏۱۹‏‎,‎‏۰۷‏‎,‎‏۱۳۷۳
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"كاربرد مدلها درآموزش جغرافيا وبرنامه ريزي شهري ومنطقه اي"‏‎,‎‏ اولين سميناربررسي مسايل آموزش جغرافيا‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۱‏‎-‎‏۱۰‏‎,‎‏۰۵‏‎,‎‏۱۳۷۲
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"مطالعه تطبيقي بين دومكتب سوسياليزم تخيلي و شيكاگو در شهر و شهرنشيني"‏‎,‎‏سمينار جغرافيايي جهان بيني سياست ومحيط‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۰‏‎-‎‏۱۸‏‎,‎‏۰۳‏‎,‎‏۱۳۷۱
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"حوزه نفوذ شهر"‏‎,‎‏هفتمين كنگره جغرافيايي ايران‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۳‏‎-‎‏۱۲‏‎,‎‏۰۴‏‎,‎‏۱۳۷۰

خلاصه مقاله
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"بررسي مولفه هاي اساسي توسعه پايدار‏‎-‎‏قوچان"‏‎,‎‏شهر سالم‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۰۶‏‎-‎‏۰۵‏‎,‎‏۰۳‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"ارزيابي ارتباط بين توسعه افقي شهر وشهر سالم"‏‎,‎‏شهر سالم‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۰۶‏‎-‎‏۰۵‏‎,‎‏۰۳‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"تحليل ويگي هاي بافت فرسوده كوي منبع آب اهواز و ارايه راهكارهاي مناسب جهت بهسازي آن"‏‎,‎‏همايش ملي بافت هاي فرسوده‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۵‏‎-‎‏۱۳‏‎,‎‏۰۹‏‎,‎‏۱۳۸۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"لزوم استفاده از GIS در ميريت آب شهري در موقع بروز سوانح طبيعي"‏‎,‎‏كنفرانس بين المللي مديريت جامع بحران در حوادث غير مترفبه ‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۳۰‏‎-‎‏۲۹‏‎,‎‏۱۱‏‎,‎‏۱۳۸۶
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"برنامه ريزي شهرهاي جديد در ايران"‏‎,‎‏International Conference on NEW TOWNS‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۶‏‎-‎‏۱۲‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۸۴
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"برسي امكان سنجي ايجادفرستهاي شغلي در بخش خصوصي و تعاوني"‏‎,‎‏ تعاوني اشتغال وتوسعه‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۴‏‎-‎‏۱۲‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۸۴
حارجي

مقاله كامل
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"اهميت اقتصادي و ژيوپليتيكي خايج فارس"‏‎,‎‏دومين كنگره خليج فارس‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۰‏‎-‎‏۰۸‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"نقش منطقه آزادچابهار در توسعه منطقه اي سيستان وبلوچستان"‏‎,‎‏جهارمين كنگره بين المللي جغرافيدانان اسلام‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۷‏‎-‎‏۲۵‏‎,‎‏۰۱‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"مدل چند هسته اي وچندمركزي شهر و كلان شهري"‏‎,‎‏چهارمين كنگره بين المللي جغرافيدانان جهان اسلام‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۷‏‎-‎‏۲۵‏‎,‎‏۰۱‏‎,‎‏۱۳۸۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"توسعه جزاير خليج فارس با ناكيد در صنعت گردشگري: مورد هنگام"‏‎,‎‏همايش بينالمللي خليج فارس‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۳۱‏‎-‎‏۲۹‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۸۸
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"بررسي وتحليل وضعيت آسيب هاي اجتماعي در محلات شهر يزد"‏‎,‎‏امنيت انساني‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۰۷‏‎-‎‏۰۶‏‎,‎‏۰۹‏‎,‎‏۱۳۸۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"برنامه ريزي شهرهاي جديد"‏‎,‎‏سمينار بين المللي شهرهاي جديد‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۳‏‎-‎‏۲۲‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۸۴
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"برنامه ريزي توسعه در استان يزد"‏‎,‎‏تحول در توسعه استان يزد‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۱‏‎-‎‏۲۰‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۸۳
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"برنامه ريزي توسعه فضايي كازرون"‏‎,‎‏كنگره كازرون شناسي‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۶‏‎-‎‏۲۴‏‎,‎‏۰۱‏‎,‎‏۱۳۸۲
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"فرهنگ و ساخت شهر"‏‎,‎‏ سميناربين المللي گفت وگوي تمدنها بين ايران وجهان‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۶‏‎-‎‏۱۵‏‎,‎‏۰۷‏‎,‎‏۱۳۸۰
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"بررسي تطبيقي ميان برنامه ريزي شهرهاي جديد ايران وآفريقا"‏‎,‎‏سميناربين المللي روابط فرهنگي ايران وآفريقا‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۶‏‎-‎‏۲۵‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۸۰
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"سي امين كنگره بين المللي جغرافيايي ۲۰۰۴ گلاسگو"‏‎,‎‏مجله فصلنامه تحقيقات جغرافيايي‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۰۳‏‎-‎‏۰۲‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۷۹
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"توسعه فرهنگي دراستان يزد"‏‎,‎‏سمينار فرهنگ و توسعه وزارت ارشاد اسلامي‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۰‏‎-‎‏۱۸‏‎,‎‏۱۲‏‎,‎‏۱۳۷۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"جايگاه برنامه ريزي منطقه اي در روندبرنامه ريزي ايران"‏‎,‎‏سمينار پنجاه سال برنامه ريزي در ايران‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۰‏‎-‎‏۱۸‏‎,‎‏۱۲‏‎,‎‏۱۳۷۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"سياست مسكن ارزان قيمت"‏‎,‎‏سمينار توسعه مسكن‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۰۶‏‎-‎‏۰۴‏‎,‎‏۰۳‏‎,‎‏۱۳۷۴
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"ايدة لوژي وساخت شهرهاي جديد درشوروي سابق"‏‎,‎‏سمينار بين المللي شهرهاي جديد وتوسعه شهري‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۲‏‎-‎‏۰۶‏‎,‎‏۰۷‏‎,‎‏۱۳۷۳
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"عوامل موثر در تكوين شهر كازرون"‏‎,‎‏فارس شناسي‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۱‏‎-‎‏۲۰‏‎,‎‏۰۸‏‎,‎‏۱۳۷۲

خلاصه مقاله
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"بررسي نقش اقتصادي بندر سيراف در حوزه خليج فارس"‏‎,‎‏همايش بين المللي خليج فارس‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۳۱‏‎-‎‏۲۹‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۸۸
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"تحليل ويژگيهاي بافت فرسوده اهواز وارايه راهكارها"‏‎,‎‏ملي بافت‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۱۱‏‎-‎‏۱۰‏‎,‎‏۰۹‏‎,‎‏۱۳۸۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"برنامه ريزي راهبردي زيست محيطي با رويكرد سي دي اس"‏‎,‎‏روز جهاني محيط زيست‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۱‏‎-‎‏۲۰‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۸۷
• كرامت اله زياري‏‎,‎‏"تحليل فضايي ‏‎-‎‏ زيست محيطي استان آذربايجان"‏‎,‎‏روز جهاني محيط زيست‏‎,‎‏ايران‏‎,‎‏۲۱‏‎-‎‏۲۰‏‎,‎‏۰۲‏‎,‎‏۱۳۸۷
داخلي

مقاله كامل
• كرامت اله زياري‎,‎"A Study of the Earthquake And Presentaion of a Pattern for the Management of Earthquake Disaster"‎,‎Conference on Disaster Management ‎,‎چين‎,‎2007‎,‎08‎,‎01‎-‎04
• كرامت اله زياري‎,‎"Measuring of Development Degree in Irans County"‎,‎IGU‎,‎انگلستان‎,‎2004‎,‎07‎,‎05‎-‎07
• كرامت اله زياري‎,‎"Plan and Planning in Iran"‎,‎IGU‎,‎كانادا‎,‎2003‎,‎06‎,‎05‎-‎07
• كرامت اله زياري‎,‎"Identification of Development Levels in the Regions of Iran"‎,‎IGU Regional Congress‎,‎آفريقاي جنوبي‎,‎2002‎,‎08‎,‎04‎-‎07
• كرامت اله زياري‎,‎"The Effect of Qanat Technique in thePrimary Formation and Development of Settlements in the Central Desert of Iran"‎,‎Land Degradation and Desertification‎,‎هند‎,‎2001‎,‎01‎,‎09‎-‎11
حارجي
• كرامت اله زياري‎,‎"Sustainability Development and Responsibility of Town planning in the 21 Century"‎,‎29th Internatinal Geographical Congress‎,‎كره جنوبي‎,‎2000‎,‎08‎,‎14‎-‎18

خلاصه مقاله
• كرامت اله زياري‎,‎"Study of the Problems and the Achievability of Comprehensive and Detailed Plans in Iranian Cities"‎,‎Positioning Planning in Global Crisis‎,‎اندونزي‎,‎2009‎,‎11‎,‎12‎-‎13
• كرامت اله زياري‎,‎"Study and Analysis of Environmental Crisis and Spatial Local Distribution of Green Spaces in Tehran City"‎,‎Positioning Planning in Global Crisis‎,‎اندونزي‎,‎2009‎,‎11‎,‎12‎-‎13

منبع:
بانک اطلاعات شهرسازی



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اشنایی با خانم جین جیکوپزو نظریاتش
نظریه پردازان شهری: جین جاکوبز


جین جاکوبز (Jane Jacobs ) به سال 1916 در شهر معدن زغال سنگ، اسکرانتون پنسیلوانیا، به دنیا آمد. پدر او دکتر و مادرش پرستار و معلم سابق مدرسه بود. پس از فارق التحصیل شدن از دبیرستان موقعیت کاری بدون دستمزد را به عنوان دستیار برای ویراستاری صفحه ی زنان در Scranton Tribune، بدست گرفت.

یک سال بعد، در میانه ی کسادی، او اسکرانتون را به مقصد نیویورک سیتی ترک کرد. در طول سالهای ابتدایی اقامت در شهر مشاغل متنوعی را بر عهده گرفت، به عنوان یک نویسنده ی آزاد اغلب در مورد حوزه ها ی کاری در شهر می نوشت. آنگونه که او اذعان می دارد این تجارب، " ... بیشتر از صرف یک اندیشه در مورد آنچه که در شهر می گذشت و آنچه مورد قبول تجارت و کار بود، را در اختیار من قرار داد." در زمانی که مشغول به کار در اداره ی خبررسانی جنگی بود همسر خود یعنی رابرت جیکوبز (Robert Jacobs) معمار را ملاقات کرد.
در سال 1952 جیکوبز ویراستار مرتبط با Architectural Forum شد و این اجازه را یافت تا مشاهده ی نزدیک تری را نسبت به مکانیزم طراحی و نوسازی شهری داشته باشد. در این فرآیند او با مشاهده ی اینکه تعداد زیادی از پروژه های بازسازی شهری که وی در مورد آنها نوشته بود دارای امنیت، جذابیت، سرزندگی، یا به گونه ای اقتصادی؛ دقیق، نبودند، به سرعت بدل به منتقد نظریه ی طراحی قراردادی و عملی شد. او سخنرانی را در ارتباط با همین موضوع در دانشگاه هاروارد به سال 1956 ایراد کرد و ویلیام وایت (William H. Whyte) از وی دعوت کرد تا مقاله ای مشابه این سخنرانی را به عنوان " پایین شهر برای مردم است" (Downtown is for People) در مجله ی Fortune، بنویسد. در سال 1961 او این مشاهدات و نوشته های خویش را در کتاب شناخته ی شده خویش " مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی" (The Deat and Life of Great American Cities)، ارائه کرد. کتاب حاکمیت مؤسسات طراحی حرفه ای مدرنیستی را به چالش کشیده و از مشاهده ی تجربی آگاهانه و بصیرت اجتماعی، دفاع می کند.
در طول سالهای 1960 او برای هدایت ارگانهای محلی در جهت مخالفت با از بین بردن top-down neighborhoodو ساخت بزرگراه که توسط رابرت موسز (Robert Moses) عضو هیئت علمی New York City Parks مورد حمایت قرار گرفته بود ، جذب نهضت عمل گرایی شهری شد. د رسال 1962 در واکنش نسبت به طرح موسز برای ساخت بزرگراهی که از میان پارک میدان واشنگتن در منهتن Manhattan's Washington Square Park و روستای غربی می گذشت، مسئول کمیسیون مشترک توقف طرح Lower بزرگراه منهتن شد. تلاشهای وی در جهت توقف ساخت بزرگراه منجر به دستگیری او در تظاهرات سال 1968 شد، زیرا بزرگراه به عنوان یکی از نقاط مستعد در توسعه ی شهر نیویورک اغلب مورد توجه بوده است. موسز پیش از این با وجود مخالفت همسایه ها، در سرتاسر بزرگراه Cross-Bronx و دیگر مسیرهای ماشین رو پیش رفته بود و شکستLower بزرگراه منهتن پیروزی بزرگی برای طرفداران جامعه ی محلی و عامل سقوط موسز از موضع قدرت بود. انتقاد تند جیکوبز نسبت به طرح "نوسازی محله های فقیر نشین" "slum-clearing" و رشد سریع پروژه های خانه سازی همچنین ابزاری برای به چالش کشیدن آنها بود که سابقا فعالیت های برنامه ریزی را به گونه ای جهانی حمایت می کرد.
در سال 1968 جیکوبز با هدف مخالفت با جنگ ویتنام، به همراه خانواده اش به تورنتو نقل مکان کرد. در تورنتو او به عنوان یک منتقد صریح برنامه ریزی شهری top-down، باقی ماند. در آغاز دهه ی 70 او به توقف طرح حفاری در جلگه کمک رساند تا از ساختن بزرگراه اصلی که از میان زمین های قابل سکونت در اطراف تورنتو Toronto's liveliest neighborhoods می گذشت، خودداری کند. مخالفت با ساخت بزرگراه و حمایت از همسایگی ها از موضوعات متداول در زندگی او به شمار می آمدند. سؤال همواره ی او این بود که آیا ما شهرها را برای مردم می سازیم و یا برای ماشین ها .
جیکوبز مدعی بود که " شهرهای سالم و بانشاط، شهرهای ارگانیک، خود جوش و خوش اقبالند. آنها بر پایه ی تنوع اقتصادی، انسانی و معماری، جمعیت های متراکم و اختلاط کاربری ها می بالند نه بر مبنای برنامه های به سامان شده ی توسعه ی مجدد که به نام زاغه روبی یا زیبا سازی شهری، کل محلات را بر پارک ها و میادین مشخص آن دگرگون کند"(جیکوبز، 1386: 15).
به اعتقاد او وقتی با شهر سر و کار داریم، سر و کارمان با زندگی آن هم مشکل ترین و بارز ترین صورت آن است. از همین رو در طرح شهر محدودیتی موجود است که آن را از طرح یک اثر هنری متمایز می کند. " در سامان دادن به شهر، به هنر احتیاج داریم؛ همان گونه که در سایر عرصه های زندگی به آن محتاجیم، برای اینکه بتوانیم زندگی را درک کنیم و برای اینکه رابطه ای که بین زندگی هر یک از ما و زندگی برون از عرصه ی حیات ما موجود است، روشن گردد و یا اصلا شاید، بیشتر بدین دلیل به هنر احتیاج داریم که از انسانیت خود مطمئن شویم." به نظر او " هنر برنامه ریزی شهری و روش های شبه علمی همراه آن، کوشش نکرده اندکه با دنیای واقعی سر و کار داشته باشند"( مزینی، مقالاتی در باب شهر وشهرسازی)
جین جیکوبز در سال 1996 به خاطر نوشته ها و افکار اثر گذارش به دریافت نشان عالی کانادا نائل شد. در 1997 کنفرانسی به نام " جین جیکوبز ": اندیشه های ارزشمند" بر گزار شد که منجر به کتابی به همین نام و برقراری جایزه ای شد که هر سال به پاس تشکر و سپاسگذاری به مبتکران شهر تورنتو، " قهرمانان گمنامی" داده می شود که خود را وقف فعالیت هایی می کنند که به سر زندگی شهر کمک نماید".
او همچنین به خاطر این گفته ی خود یعنی " چشمان خیابان" مشهور شد. جین جیکوبز سرانجام در 25 آوریل سال 2006 در شهر تورنتو دیده از جهان فرو بست.

دامنه ی علاقه مندی و نوشته های وی حول مباحث معماری و شهرسازی، اقتصادی، اخلاق، و روابط اجتماعی می گذشت. کتابهایی که از این اندیشمند به جای مانده اند موارد زیر را شامل می شوند:

مرگ و زندگی د رشهر های بزرگ آمریکایی (The Death and life of Great American Cities)؛
این کتاب تأثیر گذارترین اثر جیکوبز و حتی می توان گفت تأثیرگذارترین کتاب آمریکایی در زمینه ی برنامه ریزی شهری و شهرهای آمریکایی است. کتابی که به گونه ای وسیع از جانب برنامه ریزان حرفه ای و به طور کلی عموم مردم مورد مطالعه قرار گرفت، کتاب نقدی جدی را بر سیاست های نوسازی شهری در سالهای 1950 وارد وارد می کند، او معتقد است این سیاست ها جوامع را ویران کرده و فضاهای شهری غیر طبیعی و منزوی را ایجاد می کند. کتاب علاوه بر درسهایی عملی در زمینه ی طراحی و برنامه ریزی شهری زیرساخت های نظری را برای چالش کاری mindest توسعه ی مدرن ارائه می کند.

اقتصاد شهرها (The Economy of Cities (1969) )؛
تز کتاب این است که شهرها محرک های اولیه ی برای توسعه ی اقتصادی هستند. استدلال اصلی جیکوبز این است که رشد قابل ملاحظه ی اقتصادی منتج از جایگزینی واردات شهری است. او همچنین مدعی است که تولید افزوده صادر شده به سایر شهرها، شانس جدیدی را به آنها برای ملحق شدن در واردات جایگزین می دهد که حاصل آن جریان تولید در چرخه ی رشد مثبت است.
در این کتاب او برای اولین بار به طور جدی نظریه ی تقدم کشاورزی بر پیدایش تمدن شهری را زیر سؤال برد. این نظریه با استناد به یافته های باستانشناسی در چتل هویوک، پدایش کشاورزی را محصول شهر ها دانسته، اهلی کردن حیوانات را نیز در شهر های آغازین جست و جو می کند (اسماعیلی و دیگران، 1384: 118)

مسئله ی جدایی طلبی (The Question of Separatism(1980) )؛
این کتاب به تحلیل مبارزه ی کبک برای جدایی طلبی می پردازد. به نظر او پرداختن به این موضوع مهم بود و این به دلیل فهم این سؤالات بود که شهرها چگونه آشکار می شوند و چه تأثیری بر پیشرفت ملت ها می گذارند؟

شهرها و ثروت ملل (Cities and the Wealth of Nations(1984))؛
این کتاب به مطالعه ی تخصصی در مورد اهمیت شهرها و نواحی شهری در کشورشان و به تبع آن در اقتصاد جهانی میپردازد. کتاب یکی از اساسی ترین مفروضات اقتصاد کلاسیک و نئو کلاسیک که به دولت ملی به عنوان بازیگر اصلی در صحنه ی اقتصاد کلان نگاه می کند را به چالش می کشد و در این زمینه از فرضیه ای که در کتاب اقتصاد شهر ها مطرح کرده بود، استفاده می کند.

نظام بقا (Systems of Survival(1993))؛
این کتاب گفتگویی در مورد شالوده های اخلاقی جنبش های تجاری و سیاسی خارج از شهر است، مطالعه ای در مورد شالوده های اخلاقی کار. او د راین کتاب نیز رویکردی مبتنی بر مشاهده دارد. کتاب به صورت یک گفتگوی افلاطونی نوشته شده است. به نظر می رسد او ( آنگونه که بوسیله ی شخصیت ها در کتابش توصیف شده) با کنار هم قرار دادن بخش هایی از روزنامه ها که در مورد قضاوتهای اخلاقی مرتبط با کار بودند دو الگو از رفتار اخلاقی را با نامهای " سندرم اخلاقی A، یا سندرم اخلاقی تجاری، و " سندرم اخلاقی B، یا سندرم اخلاقی پشتیبان، را بدست آورد. نظریات اخلاقی که در این سندروم ها قرار نمی گیرند در هر دو سندرم قابل اجرا هستند.

مهمترین کتاب او در سالهای اخیر یعنی ماهیت اقتصاد (The Nature of Economies(2000))؛
این کتاب گفتگویی میان دوستان بر سر یک قضیه ی اثبات شده است. د رطول گفتگو، شخصیت جیکوبز شباهت های میان عملکرد اکوسیستم و اقتصاد را آشکار و امتحان می کند. موضوعات شامل توسعه ی اقتصادی و محیطی، رشد و توسعه، و اینکه اقتصاد و محیط چگونه از طریق " خود سوخت گیری" "self-refueling" حیات می یابند، است. مفاهیم کتاب با مثال های زیستی و اقتصادی مجهز شده اند و انسجام خویش را در این دو لغت به نمایش می گذارند.

عصر تاریکی در پیش رو(2004)) Dark Age Ahead)؛
در کتاب جاکوبز استدلال می کند که تمدن " آمریکای شمالی" نشانه هایی را از منحنی نزولی که قابل قیاس با فروپاشی امپراطوری روم است را نشان می دهد. نظریه ی او متمرکز بر 5 رکن از فرهنگ ماست که ما برای پا بر جا ماندن متکی به آنها هستیم که می توانند به گونه ای خلاصه شامل: خانواده ی هسته ای (یا شاید اجتماع)، تحصیلات، علم، مالیات و نمایندگی دولتی، و سازمان و ضمانت حرفه ای، باشند. هر چند در نتیجه او می پذیرد که، " در مدت زمان معلوم گفتن اینکه آیا کدام یک از نیروهای زندگی یا مرگ فرهنگی مستولی هستند، دشوار است. آیا گسترش حومه های شهری، با از بین بردن جوامع و هدر دادن زمین، زمان، و انرژی نشانی از زوال نیست؟ یا اینکه آیا میل به پیشرفت در ابزار تسلط ، نشانه ی قدرت و توانایی تطبیق در فرهنگ آمریکای شمالی است؟ به گونه ای تقریبی، هر یک از این ها می توانند درست باشد".

جین جاکوبز مشاهدات خود در مورد شهر ها را برای چارچوب بندی فلسفه خویش در مورد آنها، به کار برده است. اگرچه برخی از اندیشه های وی در جهت مخالفت با نگرش های سنتی برنامه ریزی حرکت می کند، با این حال آثار او از جانب برنامه ریزان اجرایی و دانشجویان برنامه ریزی بسیار مورد احترام است.
موضع جاکوبز هر چند تا حدودی در جهت گیری های تازه در ساخت مجتمع های مسکونی و سیاست های شهری در این زمینه تأثیر داشته است اما کمتر توانسته پاسخی به معضل شهر نشینی شکننده ی کشورهای در حال توسعه و هرج و مرج آشکار «خیابانی» در آنها بدهد (فکوهی، 1383: 207). در واقع ایده های او این امکان را برای فراهم می آورد تا از زاویه ای متفاوت به شهر بنگریم.

منابع:
اسماعیلی، شبنم و دیگران. مدخل های پیدایش شهر، فصلنامه ی اندیشه ی ایرانشهر، سال دوم، ش 6، 1384.
جیکوبز، جین. مرگ و زندگی در شهر های بزرگ آمریکایی، ترجمه ی حمیدرضا پارسی- آرزو افلاطونی، تهران، دانشگاه تهران، 1386.
فکوهی، ناصر. انسان شناسی شهری، تهران، نی، 1383
مزینی، منوچهر. مقالاتی در باب شهر و شهر سازی، انتشارات دانشگاه ملی ایران.




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برنارد چومی

برنارد چومی متولد 25 ژانویه 1944 معمار،نویسنده و معلم سوئیسی است. وی معمولا با دیکانستراکتیویست ها همکاری میکند. او در پاریس و نیویورک زندگی و کار کرده است. برنارد چومی مدرک معماری خود را در سال 1969 از Eth زوریخ دریافت نموده است. او به تدریس معماری در دانشگاههای لندن، انگلستان، نیویورک پرداخته است.
در طول زندگی حرفه ای او به عنوان معمار ، نظریه پرداز ، و یک آکادمیک ، برنارد چومی نقش معماری را در تجربه آزادی های فردی و سیاسی دگرگون ساخته است.از سال 1970، چومی پیرامون اینکه هیچ رابطه ثابتی بین فرم معماری و عملکرد هایی که درون آن اتفاق می افتد وجود ندارد بحث کرده است.
الزامات اخلاقی و سیاسی که باعث شده در کارهای خود روی ایجاد یک معماری فعال که درگیر نوعی توازن غیر سلسله مراتبی است از طریق دستگاه های برنامه ریزی فضایی تأکید کند. در تئوری چومی، نقش معماری بیان یک ساختار موجود اجتماعی نیست ، بلکه به عنوان یک ابزار برای سوال کردن درباره ساختار موجود و در نتیجه اصلاح آن است.

در می 1968 قیام و فعالیت های بین المللی باعث شد وی به طراحی استودیو ها بپردازد و همچنین مشغول تدریس و برگزاری سمینارها در انجمن معماری لندن در اوایل 1970s شد. در آن چهار چوب آموزشی او فیلم و نظریه ادبی را با معماری ترکیب کرد، و کار متفکرانی مانند رولان بارت و میشل فوکو را به منظور دوباره امتحان کردن مسئولیت معماری در تقویت روایت بلامنازع فرهنگی گسترش داد.
نظریه ها و رسم نمودار ساختاری که توسط فیلمبردار روسی سرگئی آیزنشتاین برای تولید فیلم های خود انجام میداد تاثیر بسزایی بر چومی گذاشت. وی روش دیاگرامی آیزنشتاین را به وضعیت بینابینی بین عناصر یک سیستم وفق داد که این سیستم شامل: فضا ، حادثه ، و حرکت (یا فعالیت).
بهترین مثال سخنان خود چومی است : "بازیکن فوتبال در سراسر میدان جنگ اسکیت بازی میکند!"
در این بیانیه ساده او هرچیزی که از مکان خود خارج شده است و هر گونه امکان خواندنی را برجسته کرده است؛ حاصل مشترک پروژه ای پساساختارگرا می باشد.



منبع: کافه دیزاین
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2] برناردچومی[/h]


برنارد چومی متولد 25 ژانویه 1944 معمار،نویسنده و معلم سوئیسی است. وی معمولا با دیکانستراکتیویست ها همکاری میکند
. او در پاریس و نیویورک زندگی و کار کرده است. برنارد چومی مدرک معماری خود را در سال 1969 از Eth زوریخ دریافت نموده است. او به تدریس معماری در دانشگاههای لندن، انگلستان، نیویورک پرداخته است.
در طول زندگی حرفه ای او به عنوان معمار ، نظریه پرداز ، و یک آکادمیک ، برنارد چومی نقش معماری را در تجربه آزادی های فردی و سیاسی دگرگون ساخته است.از سال 1970، چومی پیرامون اینکه هیچ رابطه ثابتی بین فرم معماری و عملکرد هایی که درون آن اتفاق می افتد وجود ندارد بحث کرده است.
الزامات اخلاقی و سیاسی که باعث شده در کارهای خود روی ایجاد یک معماری فعال که درگیر نوعی توازن غیر سلسله مراتبی است از طریق دستگاه های برنامه ریزی فضایی تأکید کند. در تئوری چومی، نقش معماری بیان یک ساختار موجود اجتماعی نیست ، بلکه به عنوان یک ابزار برای سوال کردن درباره ساختار موجود و در نتیجه اصلاح آن است.

در می 1968 قیام و فعالیت های بین المللی باعث شد وی به طراحی استودیو ها بپردازد و همچنین مشغول تدریس و برگزاری سمینارها در انجمن معماری لندن در اوایل 1970s شد. در آن چهار چوب آموزشی او فیلم و نظریه ادبی را با معماری ترکیب کرد، و کار متفکرانی مانند رولان بارت و میشل فوکو را به منظور دوباره امتحان کردن مسئولیت معماری در تقویت روایت بلامنازع فرهنگی گسترش داد.
نظریه ها و رسم نمودار ساختاری که توسط فیلمبردار روسی سرگئی آیزنشتاین برای تولید فیلم های خود انجام میداد تاثیر بسزایی بر چومی گذاشت. وی روش دیاگرامی آیزنشتاین را به وضعیت بینابینی بین عناصر یک سیستم وفق داد که این سیستم شامل: فضا ، حادثه ، و حرکت (یا فعالیت).
بهترین مثال سخنان خود چومی است : "بازیکن فوتبال در سراسر میدان جنگ اسکیت بازی میکند!"
در این بیانیه ساده او هرچیزی که از مکان خود خارج شده است و هر گونه امکان خواندنی را برجسته کرده است؛ حاصل مشترک پروژه ای پساساختارگرا می باشد.
































"شکل ساختمان پاسخی بود به چالش های موجود برای ساختاری که شایسته نگهداری از رویایی ترین مجسمه ای دوران باستان یونانی ها باشد و این کار باید در محیطی بی نهایت تاریخی و به یاد ماندنی انجام می گرفت . سایت بنا در پای آکروپلیس پارتنون ما را با یکی از ساختمان های با نفوذ در تمدن غرب مواجه کرد. در عین حال ، ما مجبور به در نظر گرفتن کاوشهای باستان شناسی حساس ، وجود شهر معاصر و شبکه های خیابانی اش، و چالش های خاصی از جمله آب و هوای گرم در آتن و زلزله خیز بودن منطقه بوده ای
منبع
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مدیا زون ابوظبی برنارد چومی؛ پوسته های پایدار



رنارد چومی Bernard Tschumi ، طرح عظیمش برای مدیا زون ابو ذبی را با به کار گرفتن چند ویژگی از نظر زیست محیطی قابل قبول دوباره به تصویر کشیده است، طرحی که نهایتا به کاهش کل انرژی مصرفی مجموعه کمک می کند. تیم معماران مسیر قرارگیری برج ها را شمالی ـ جنوبی، بجای شرقی ـ غربی طراحی کردند ؛ که کمک می کرد تا مقاومت آب را در مقابل نیمرخی از برج ها کم کند و امکان تابش بیشترین نور خورشید را به نمای شرقی و غربی می دهد. طرح که ، فضای فروشگاهی ، فضاهای نمایش ، رستوران ها ، کافه ها و فضاهای تعاملی را در بر دارد، اکنون در نسخه بازبینی شده از نما ها یی استفاده می کند که با یک مش کامل از صفحات فتو ولتاییک اجرا شده اند. ترکیب صفحه ای فتو ولتاییک به از یک سو به ***** کردن نور ورودی کمک می کند و از سوی دیگر به تولید انرژی. صفحه بام نیز همچنین به یک سطح افقی چند منظوره تغییر حالت داده است کرده است که توسط خورشید و به واسطه حائل های رسانا محافظت می شود.

برج های ابوذبی


برج های ابوذبی


برج های ابوذبی


برج های ابوذبی


برج های ابوذبی


منبع
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2] مرکز هنرهای نمایشیِ برنارد چومی؛ پردازشی لیبرال از گنبد[/h]


گروه معماری برنارد چومی موفق به کسب جایزه بین المللی طراحی مرکز جدید هنرهای نمایشی در مؤسسه ی لِ روسِی، دانشکده شبانه روزی مشهور سوییس شد. ساختمان جدید که بر روی سواحل ژنو در مجاورت رول واقع شده، به یاد مؤسس این دانشکده ،پل کارنال نام گرفت. در میان مراکز تحصیلی اروپا، این دانشکده مکانی برای پرورش فرزندان سیاستمداران، رؤسای برندهای تجاری و خانواده های سلطنتی است. زمین موجود با داشتن سقف های شیبدار و پلان سه گوش که به حیاطی بی انتها میرسد، معماری سنتی و به هم پیوسته ای را به نقش میکشد.کار طراحی با طرح این پرسش که: چطور میتوان زمین پروژه را با ساختمانی معاصرگونه توسعه داد، شروع شد و این خود سر آغاز گفتگوی بین سنت و تجدد برای به روز درآوری هنرها و نمود ان برای نسل جدیدی از دانشجوییان است. نقشه برگزیده شده با گنبدی کم ارتفاع و از جنس فولاد و فضایی که بخش های نا هم خوان در پروژه را سازماندهی میکند، معرف زمین پروژه است و شامل: سالن کنسرت با گنجایش 800 نفر، اتاق های کنفرانس، مرکز یادگیری به صورت ادغام شده با کتابخانه، مرکز تدریس، اتاق های تمرین هنرها و موسیقی، تعدادی فضای استراحت شامل رستوران و کافه، سالن استراحت دانشجوییان و دیگرفضا هاست. یک سری درب های کناری، پیرامون گنبد را فصل بندی کرده وتراسی که رأس گنبد را برش داده، مناظری از دریاچه ژنو را پیشکش میکند. سالن کنسرت با مناطق سازماندهی شده اطراف آن فضای اصلی داخلی را به گردشگاهی معمارگونه منتهی می کند. تاجی قوسی شکل مرز پایان چهارضلعی است که فرم ورودی تشریفاتی به مجموعه را مشخص میکند و شیب گنبد باعث انعکاس صدا در زمین مجاور رول میشود. فولاد صیقلی هویتی متمایز و جایگاهی خاص به دانشکده و ناحیه می بخشد. شکل متراکم بنا،سطح مساحت خارجی را به حداقل رسانده که به عنوان عایق حرارتی عمل میکند.این تدارکات مصرف انرژی را کاهش داده و فضای داخلی بزرگی را با کمترین مصالح در زیر گنبد جای داده است. فولاد صیقلی به واسطه روکش های سنتی، انرژی اضافی را ذخیره کرده و مناطق لعابی و براق را در برابر خورشید و هوای سرد و طوفانی محافظت میکند.
مرکز هنرهای نمایشیِ برنارد چومی؛ پردازشی لیبرال از گنبد


مرکز هنرهای نمایشیِ برنارد چومی؛ پردازشی لیبرال از گنبد


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پل عابر پیادهِ برنارد چومی؛ پردازش دینامیسم حرکت بر اساس سیاست رنگ


توسعه خط قطار سریع السیر به منطقه لا روشه سور یون و شهرک های اطراف که مرز مشترکی را با آتلانتیک ایجاد میکند نه تنها زمان با ارزشی برای نوین سازی اروپا وخط ریل قطار فرانسه فراهم میکند، بلکه فرصت مناسبی برای برداشت نخستین قدم بسوی پیشرفت و بهبود اجتماعی به وجود می آورد. این پل عابر پیاده که عبور از خط سریع السیر راه آهن را فراهم میکند، ارتباط شهری حایز اهمیتی برای پیوند شهر تاریخی تاسیس شده توسط ناپلیون و محله های جدید ایجاد کرده است. از طریق همکاری رشته های معماری و مهندسی، این پل توسط برنارد چومی وهیو داتُن و گروه آن ها در پاریس و نیویورک طراحی شده است. گروه طرح را به عنوان مسیری مطلوب و نمادی از ارتباط شهری معاصردر لا روشه سور یون بسط دادند.هدف آنان نشان دادن یکپارچگی سیستم ساختاری اصلی با انگاره های معمارانه وجستجوی هویت مقیاس شهری و محله اطراف و دنبال کردن جزییات تا پایان بود. گفته میشود که معماری بدون حرکت وجود ندارد. پل عابر پیاده تنها شیئ ایستا نیست بلکه در کاربرد وادراک بصری شهری و اجتماعی نقشی پویا و مؤثر ایفا میکند. طراحان به دنبال یافتن راهی صریح و روشن برای نمود و تأکید سیستم سازه ای بودند و این امر به واسطه سطح پلی کربن در هم تنیده به کار رفته که مسافران را با استفاده از ریتم نورپردازی در برابر شرایط آب و هوایی محافظت میکند و رنگ قرمزـ نارنجی پل ،تحقق یافته است.

پل عابر پیادهِ برنارد چومی؛ پردازش دینامیسم حرکت بر اساس سیاست رنگ


پل عابر پیادهِ برنارد چومی؛ پردازش دینامیسم حرکت بر اساس سیاست رنگ


پل عابر پیادهِ برنارد چومی؛ پردازش دینامیسم حرکت بر اساس سیاست رنگ

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پس از گذشت نزدیک به 30 سال از برنامه ریزی و هشت سال از برگزاری رقابت بین المللی برای پروژه ، موزه جدید آکروپلیس در آتن آماده است . تیم پروژه موزه جدید به رهبری برنارد چومیبا معمار محلی مایکل فوتیادیس و مدیر موزه همکاری داشته اند که ما به هنگام بازدید از آن شانس مصاحبه با معمار سوئیسی ، برنارد چومی را داشته و به بحث راجع به کانسپت ، طراحی ، آتن و مجسمه پارتنون پرداختیم .این ساختمان را توصیف کنید ، چگونه عمل می کند ؟
این ساختمان دو لایه دارد ؛ یکی به سمت حفاری ها سوق دارد و کاری کاملأ سخت است که شما مجبور به نجات و نشان دادن کاوش ها باشید به طوری که کل ساختمان بر روی پایه قرار می گیرد . طبقه همکف به شکلی ساختار یافته که این حفاری ها را نشان دهد به همین دلیل آنجا تمامأ از شیشه استفاده شده و شامل یک رمپ شیشه ای به سمت گالری ها است .
لایه دوم برای تمام مجسمه ها و آثار باستانی مربوط به آکروپلیس می باشد . هندسه این بخش ساختمان از الگو و هندسه خیابان تبعیت می کند . اما اتاق بالا با محفظه شیشه ای گویای همه چیز در مورد پارتنون است ، کاملأ به موازات آن . به همین دلیل است که ساختمان باعث این تغییر عجیب در طبقه بالا می شود و گوشه ها به ظاهر خارج از سطح خیابان هستند . شکل کامل از شرایط مختصر و راه حل ما می آید . ما از آن شکل شروع کردیم و همه چیز از آنجا ادامه یافت . از نظر فرم و متریال ما آن را به حداقل رساندیم همانطور که نمی خواستیم با پارتنون به رقابت بپردازیم . بعضی افراد طرفدار فرمی شبیه به سبک پارتنون بودند و من می گویم که هیچوقت به دنبال تقلید از فیدیاس نیستم اما شبیه به فیثاغورس فکر می کنم ، به عبارت دیگر به ریاضیات و هندسه فکر کرده و از یک سطح انتزاع شروع می کنم .
متریال اصلی مورد استفاده چه هستند ؟؟
متریال ها بسیار ساده هستند : شیشه ، بتن ، فولاد . در داخل ، سنگ مرمر و شیشه و بتن . ساختار اصلی از بتن تقویت شده می باشد .
چه چیزی باعث شد شما این متریال ها را انتخاب کنید ؟
بتنی که من انتخاب کردم بسیار نرم است ، پس باعث جذب نور می شود . مجسمه های واقعی از سنگ مرمر ساخته شده اند که نور را منعکس می کنند . این ترکیب باعث می شود که نمایشگاه ایستادگی داشته باشد . در اتاق های مجسمه ها با ستون های بزرگ بتنی باعث پیدایش جزئیات مجسمه ها شده و آنها را زنده نگه می دارد .
آیا ایده اصلی شما ، کانسپت و شکل ساختمان ، در طول فرایند طراحی دچار تحول و تغییر زیاد شده است ؟
بله اما بسیار کم . حتی به هنگام کاوش های بیشتر ، ما کانسپت خود را دنبال کردیم و حتی نیاز به تجدید نظر هم نداشتیم . اما اکنون که آنها را در محل خود جای می دهیم نه بر روی یک تکه کاغذ ، متوجه تغییر فضای برخی از آنها می شویم .
چه نوع فن آوری ویژه ای برای طراحی ساختمان نیاز بود ؟
دو موضوع وجود داشت که از نظر فناوری برای ساختمان مهم بودند . اول اینکه ، اینجا یک کشور زلزله خیز است و دوم اینکه هوا می تواند خیلی گرم شود . بخش زلزله به این معناست که ما باید ساختمان را با آخرین فناوری تجهیز می کردیم ، به جای آنکه آن را سنگین کنیم . به همین دلیل ساختار را تا جایی که بود ظریف و قابل انعطاف ساختیم . این موزه با آخرین فن آوری حفاظت از زلزله و مورد استفاده در ژاپن و کالیفرنیا با نام سیستم عایق بندی پایه تجهیز شده . پایین ترین قسمت ساختمان به داخل زمین متصل شده ، اما قسمت بالا با نوعی بالشتک از آن جدا شده ، مانند بلبرینگ به طوری که قسمت بالا به طور جداگانه از قسمت پایین تر می تواند حرکت کند .
جنبه فنی دوم ، پوست شیشه ای است . فاصله ای بین دو جداره طبقه بالا وجود دارد ، بنابراین هوای گرم از گالری ها ، از طریق شکاف دیوار شیشه ای به گردش در می آید ، از طریق سقف و پایان زیرزمین سرد شده و به قسمت گالری ها بر می گردد . ما تمام وقت هوا را بازیافت میکنیم تا درجه حرارت را ثابت و سرد نگه داریم .
ساختمان چگونه پایدار و سازگار با محیط زیست است ؟
موزه ها هیچوقت ایده آل شما و سازگار با محیط زسیت نیستند چراکه همیشه شرایط دشوار و ویژه برای حفظ نمایشگاه ها وجود دارد . با این حال معماران همیشه می توانند تا حد امکان به طراحی پایدار کمک کنند و این دقیقأ همان چیزیست که ما با بازیافت هوا انجام دادیم . ***** کردن ، سرد کردن و بازیافت آن . کف طبقه هم که ازسنگ مرمر می باشد که به طور طبیعی سرد است .
این پروژه به دلیل آکرو پلیس ، به خوبی شناخته شده است ، اما یکی از معدود پروژه هاییست که توسط معمار بین المللی در یونان ساخته شده . احساس شما در مورد ساختن در آتن چیست ؟
من فی نفسه در مورد یک معمار بین المللی بودن درآتن فکر نمی کنم ، اما قادر به ساختن نزدیک ترین ساختمان جدید به پارتنون ، برای من بسیار مهم بود . باید همزمان متواضع و مغرور باشید . این احتمالأ یکی از شاهکارهای معماری باستان است و ساختن در کنار آن و ایجاد یک دیالوگ بین آنها بسیار مهم است .
این ساختمان مرا به یاد معماری مدرن یونانی می اندازد . مانند طراحی ساختمان های دانشگاه Aristotle و کارهایAris Konstantinides . آیا طراحی توسط فلسفه یا سبک خاصی از معماری تأثیر گرفته ؟
وقتی شما تصمیم می گیرید که به جستجوی شفافیت ، وضوح و سادگی بروید و تأکید بر خلوص متریال ها داشته باشید ، مانند کاری که من اینجا کردم ، به ناچار برخی احساسات دیگر را هم لمس می کنید که با مسائل مشابه سر و کار دارند . لحظه هایی در معماری قرن بیستم وجود دارد که این کار را کرده باشند ، نه دقیقأ شبیه به آن ولی مینیمالیسم آن را . و من مشکلی با آن ندارم چراکه ما در خلأ زندگی نمی کنیم ، ساختمان ها و سبک ها در طی چند قرن تکامل می یابند ، به طوری که کاملأ از آن راضی هستیم . این بدان معناست که ساختمان به تاریخ متصل شده و به همان شکلی که پارتنون از نسل معابد قبل تکامل یافت ، این ساختمان نیز نمو خواهد کرد .
فکر می کنید که معماری شما و شیوه رفتار شما با ساختمان ها ، ازیک پروژه به پروژه دیگر دچار تغییر زیاد می شود ؟
بله و خیر . درمورد سبک نیست اما به لحاظ کانسپچوال ، انسجام بسیار قوی در رویکرد من به پروژه ها وجود دارد . من همیشه می گویم که مهمترین موضوع ، ایده است . ساختمان فقط ترجمه کانسپت است . من همیشه به منظور بیان یک ساختمان ، به جای فرم از متریال استفاده می کنم و همیشه می گویم : معماری تحقق یک کانسپت است .







 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]لوئیس مامفورد[/h]
لوئیس مامفورد
شهر انسان (Anthropopolis)


لوئیس مامفورد (Lewis Mumford )
لوئیس مامفورد(1895-1990) منتقد معماری، طراح شهر و تاریخنگار فرهنگی آمریکایی بود. در هنرستان فنی درس خواند و در هفده سالگی به نویسندگی دل بست و در کنار کارهای فنی مانند نقشه برداری، برای آموزش نویسندگی به کالج رفت. در همین هنگام با نوشته های پاتریک گدس آشنا شد و آراء و نظریات وی را پی گرفت.
با نگاهی گذرا بر نگرش دیدگاه های مامفورد می توان سه دوره را بازشناخت:

الف)دوره نخست:
در این دوره که مصادف با جنگ جهانی اول (1918-1914) و دوره جوانی وی می باشد. مامفورد بیشتر آرمانگرا و علاقمند به کارهای هنر و معماری بود.
ب) دوره دوم :
از آغاز کار اصلی مامفورد نویسندگی و نقد دیدگاه های اجتماعی-فرهنگی بود. توجه ویژه ای به مفهوم و پدیده شهر به عنوان یک نهاد اجتماعی داشت. از این دیدگاه بیشتر فعالیت های او در این دوره بر مسائل شهر بویژه بر برنامه ریزی منطقه ای و شهری متمرکز بود. در این دوره همراه با هنری رایت، کلارنس اشتاین " گروه برنامه ریزی منطقه ای" را برای " مسکن نیویورک" و "شورای برنامه ریزی منطقه ای" و "شورای برنامه ریزی اجتماعی" را در "انستیتو آمریکایی معماری" تاسیس کرد. اهمیت کار او در این دوره تا اندازه ای است که صاحب نظران شهرسازی از آن به عنوان نظریه پرداز" انسانگرا " و یا نظریه پردازان جامعه شناحتی شهری، "فرهنگرا "نام برده شده است.
ج) دوره سوم:
دورانی است که مامفورد به ارائه نظریه هایی درباره پدیده فن و فنآوری، تاثیر آن بر روابط اجتماعی مردم و تاثیر از آن می پردازد. در این دوره مامفورد با نوشتن کتاب شهر در تاریخ در جستجوی پدیدهای تاثیرگذار بر فرهنگ و تمدن شهری بود. فعالیت های او در این دوره منجر شد که در نزد اندیشمندان از او با نام "مورخ" و "جامعه شناس" یاد شود.
مامفورد در سال های دراز با مجله های تخصصی نظیر "روزنامه بنیاد آمریکایی معماری"، "گزارش معماری" و "منظر معماری" همکاری می کرد. او استاد برنامه ریزی شهری در دانشگاه پنسیلوانیا و استاد مدعو ام.ای.تی بود.(پاکزاد، 1386 :403)

فلسفه برنامه ریزی مامفورد:
در فلسفه برنامه ریزی مامفورد به سه محور فکری بر می خوریم:
1)طبیعت گرا:
مامفورد طبیعت گرا بود. زیرا به وحدت کیهان و نظام هستی باور داشت. باور به ماده، انرژی، روح و خداوند در نظر او مهم و به صورت یک حقیقت جلوه می کرد. اما همه آنها با یک پیوند درونی به یک سوگیری خاص نسبت می داد و از آن با عنوان مادر طبیعت نام می برد. مامفورد مانند همه اندیشمندان مکتب اکولوژیک، پیشرفت تمدن بشر و توسعه اجتماعی-اقتصادی جوامع انسانی را بصورت چرخه زندگی تحلیل می کرد. یعنی توسعه را نه به شکل مستقیم بکله منحنی وار می دانست. در درون این چرخه زندگی چهار فصل را شناسایی کرد:
1. دوره بهار یا دوره گل دادن کار توسعه
2. دوره تابستان یا دوره به بار نشستن توسعه
3. دوره پاییز یا دوره پژمردگی تدریجی توسعه
4. دوره زمستان یا دوره توقف توسعه(شکوهی،1373 : 425)
2) تکامل گرا:
بسیاری مامفورد را یک آنارشیست اجتماعی (باور به تعاون و همیاری میان انسان ها) میدانند. مامفورد بر همیاری، معیارهای انسانی، خانواده، محله و گروه های کوچک تاکید می کند. یعنی همیاری مردم و حذف هرگونه اقتدارگرایی و قدرت طلبی.
3) انسان گرا:
زیرا اعتقاد داشت دنیا دارای چنان منابعی است که رفاه اجتماعی همه افراد بشر را تامین می کند و برنامه ریزان باید به جای راه های غیر انسانی سودگرای جهانی، با تفکر و اندیشه به ایجاد محیط گرم و صمیمانه اجتماعی میان مردم بپردازد.

آراء و نظریات مامفورد:
مامفورد مانند پاتریک گدس شهر را مکان حساس عصر ما می دانست، او برای مسائل شهرسازی همه ابعاد فرهنگی و تاریخی را منظور می داشت. و مسئله را تنها در چارچوب فنی نمی دید.
وی به درستی نشان داد که چگونه حضور نهاد های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در گذر تاریخ، در قالب کالبدی-فضایی هویدا می شود. او بیش از همه چیز شهر را در فرآیند تاریخی آن بررسی کرد. اجزاء و کارکردهای هر دوره را با مشاهده و استفاده دقیق از هر گونه اثر تاریخی، فرهنگی و فضایی مشخص ساخت و آن را با انسان ارگانیک پیوند داد. هرگاه این اجزاء و کارکردهایشان در راستای رفع نیازها و اهداف انسانی بوده و توسعه انسانی را پدید آورده آن را مثبت می دانست تا با بیرون کشیدن قواعد شهری گذشته، کاربرد آن را در شرایط کنونی بیابد. (پاکزاد، 1386 :399)
مامفورد کاوش های باستان شناسی را به دلیل فاقد روح بودن آنها کافی نمی دانست. مگر آنکه این کاورش ها با قراین اجتماعی همساز شود، برپایه چنین کار روش شناختی، بازگشت به هر الگویی را منتفی می شود و در این حالت ما دارای هیچ نمونه ازلی نیستیم.(شوای،1384)
مامفورد در تشریح این موضوع، شهر را بیشتر از دو بعد آن – پوسته و هسته یا ظرف و مظروف- بررسی می کند. در بعد فیزیکی، شهر جایی است ثابت برای استقرار آدمی و دورنمایه اجتماعی آن، مقصدی است که انسان سر انجام برای رفع نیازهای فنی و .. آن را برگزیده اند. از دیگر سو، ظرف یا پوسته شهر باید آن قدر انعطاف داشته یاشد که بتواند واکنش ها و کنش های جامعه را برتابد و به پرورش مدنیت کمک کند. شهر باید هرزمان که لازم باشد پوست بیندازد و پوسته نو باید در خور محتوای متفاوت در زمان و مکان آن باشد. (پاکزاد، 1386 :403)
از دید مامفورد، جامعه شهری نه منحصر به محتوای جمعیتی آن است و نه در پوسته فیزیکی آن محدود می شود. او اصل مطلب را در پویایی، تحول و تغییر شکل جامعه مدنی می دید. شهر در واقع دستگاه "خودکار فرهنگ سازی" است.
مامفورد نظم منطقی در توسعه جامعه شهری را متکی بر یکپارچگی تسهیلات فنی و نیازهای بیوکوژیکی زیستی و هنجارهای اجتماعی می دانست و در روند کشفیات خود به جنبه های مختلف توسعه انسانی در متن پویای مدنیت، با تکیه بر پبوند با روستا پرداخت. او به حق، پویایی جامعه مدنی را در تعامل شهر و روستا جستجو می کرد. بطور کلی مامفورد بر همبستگی اجتماعی و روابط چهره به چهره، تحرک فردی، اهمیت ابعاد زیبایی شناختی و وحدت با نیروی طبیعی در شهر تاکید داشت. او معتقد بود که برنامه ریزی شهری باید به روابط ارگانیک میان مردم و فضا زندگی مردم اهمیت دهد. مفهوم ارگانیک از دیدگاه مامفورد عبارتست از: جامعه منسجم و برخوردار از سازگاری کامل زندگی فردی در درون جامعه شهری.
قوانین زیست ارگانیکی که مامفورد تحت تاثیر آن مفهوم ارگانیک را درباره شهر به کار می برد:
- همه موجودات زنده برپایه شرایطی که در آن زندگی می کنند، گرایش به ایجاد شکل های تازه دارند.
- عمل خشونت آمیز برای ثبات و استحکام آن زیان آور است.
- یک موجود زنده در حال رشد شامل یاخته هایی است که در موقعیت نسبتا مناسب خود قرار می گیرند.
- موجود زنده در پی ترکیب یاخته ها رشد می کنند نه در گسترش آنها.
- موجود زنده برای رشد خود دارای انعطاف است.
- موجود زنده در درون خود توان ایجاد پیوند میان یاخته ها را دارد. (پاکزاد، 1386 :403)
از دید او از آنجایی که هر پدیده ارگانیک در رشد و توسعه خود موارد بالا را در بر دارد، شهر نیز باید از این ویژگی ها برخوردار یاشد.
مامفورد با پیروی از افکار گدس، مادر شهر مدرن را نمونه ای آشکار از عقب ماندگی فرهنگی در مقابل پیشرفت های سریع فنی و مخلوقی ساخته اقتصاد درحال توسعه می دانست که به جای رفع نیازهای زندگی به خدمت منافع مالی درآمده باشد. به گفته او، مادر شهر مدرن یا توده انبوه شهری تنها بد یا دردآور نیست بلکه زیان بخش ، بی فایده و به زیان فن آوری از کار افتاده نیز می باشد. از دیدگاه منتقدانه مامفورد بیشتر شهرهای آمریکایی با پذیرش انگیزه گسترش مادرشهری انتظارات خود را برپایه رشد نامحدود جمعیت که ضامن حداکثر افزایش بهای زمین است، نهاده بود.(یار احمدی،1378 : 160)
مامفورد در بین دستاوردهای جدید در زمینه فن آوری، اتومبیل را وسیله می داند که در شکل گیری مادرشهرهای آمریکایی مخرب ترین نقش را بازی کرده است. به همین جهت مامفورد اتوبان را فضای ضد شهری، ضد انسانی و ضد فضای سبز می داند. او معتقد است برنامه ریزان شهری فراموش کرده اند که شهر نه برای تسهیل در حرکت اتومبیل بلکه برای پرورش انسان و فرهنگ است.
مامفورد برای غلبه بر بر این وضعیت ناشی از فراموشی، تاریخ را به یادآوری فرامی خواند. مامفورد در این فراخوان به شهر قرون وسطایی اشاره می کند و آن را مجموعه ای از شهرک ها، با درجه ای از خودکفایی و خودگردانی، به تصویر می آورد.
مامفورد از شهرهای قرون وسطایی فرامی گیرد که جلوگیری از تمرکز عملکردهای ضروری اجتماعی در شهر است که کل آن را در مقیاس نگه می دارد. (یار احمدی،1378 :163 ) مامفورد با احترام به اصول و حقایق تاریخی، مرکز فعالیت های خود را به نگرانی های اصولی آدمی قرار می دهد. او در مخالفت با اقتصاد مبتنی بر ماشین و قدرت دنیای مدرن، از اقتصاد ارگانیک سخن می گوید که برپایه زندگی استوار و از ریشه تاریخی برخوردار است. او با توسل به دیدگاه انسانگرا و مبتنی بر زندگی در می یابد که راه حل مشکلات نهادهای انسانی و کنترل آن باید محتوایی انسانی داشته باشد. مامفورد برای رفع مشکلات مادر شهر مدرن برمی خیزد و در این راه به طور کلی از پذیرش راه حل ها مبتنی بر فن آوری شانه خالی می کند. او انسان را فرا می خواند تا بیش از هرگونه تلاش برای فائق آمدن بر نیروهای که هستی ایشان را تهدید می کند به تزکیه و استحاله جوهر نفس بر راستای همکاری با نیروهای طبیعت و بالاتر از آن با همنوعان خویش یپردازند. برای نیل به این هدف، آدمیان مستلزم می شوند بر حماسه ماشین غلبه کنند و اسطوره ای جدید را جانشین آن سازند.
از دهه 1950 به بعد مامفورد نظریه های بدبینانه ای درباره سازمان های بزرگ سیاسی مطرح نمود. مامفورد با گرایش به چپ آمریکایی، موجب پیدایش احزاب سبز در اروپای غربی شد و برای سالم سازی محیط شهری، ارائه حمل و نقل ارزان قیمت، ایجاد دبیرستان، دبستان، درمانگاه و بیمارستان رایگان را پیشنهاد می کند و برساخت باغشهرها و ایجاد تعادل در محیط و فناوری انسانی و مناسب پافشاری می کند. او برای نجات دنیا از انواع آلودگی ها فدرالیسم اکولوژیک یا تقسیم دنیا به نواحی اکولوژیک را توصیه می کند. (پاکزاد، 1386 :405)

شهر آرمانی مامفورد:
مامفورد شهر را مجموعه ای متشکل از گروه های نخستین و اتحادهای هدفمند جمعی می داند. مورد اول را می توان در اشکالی چون خانواده و محله مشاهده کرد که در تمام جماعت ها دیده می شوند، در حالی که مورد دوم ویژه و خاص شهر است. این گروه های مختلف از خلال سازمان هایی که کمابیش ساختی بنگاه مانند دارند یا لااقل به شکل عمومی تنظیم و شخصیت یافته اند، خود را تضمین می کنند. ابزار فیزیکی اساسی برای وجود شهر عبارت است از یک کالبد ثابت، مسکن پایدار، تاسیساتی دائم برای گردآوردن، تبادل و ذخیره سازی و ابزار اجتماعی اساسی عبارت است از تقسیم اجتماعی کار که نه فقط زندگی اقتصادی بلکه فرآیند های فرهنگی را تضمین می کند. بنابراین شهر در معنای کامل از دیدگاه مامفورد عبارت است از یک شبکه جغرافیایی، یک سازمان اقتصادی، یک فرآیند صنعتی، صحنه ای برای کنش اجتماعی و نمادی زیبایی شناختی از واحد جمعی. (فکوهی،1383: 206)
به عقیده مامفورد رسیدن به شهر در چنین معنایی ممکن نیست مگر آنکه ساختن آن را از پایین ترین واحد های آغاز کرد، به آنها زندگی دوباره بخشید و به هریک با عنوانی مشخص نگریست: به فرد به عنوان انسان متعهد ، به محله به عنوان نهاد اولیه و به شهر به عنوان تجلی ارگانیک زندگی اجتماعی در توازن زیست محیطی با شهرهای کوچک و بزرگ دیگر در محدوده منطقه ای وسیعتر که تمامی آن را در بر می گیرد. بدین ترتیب شکل جدیدی از شهر در مقیاس منطقه ای مجسم می شود. برنامه ریزی شهری از این پس پرداختن به مرکزی مسلط و واحد نیست بلکه شبکه ای از شهرهای کوچک و بزرگ با اشکال متفاوت را شامل می شود. این تجسم یادآور زیست گرایی ارسطویی و آموزه های قرون وسطایی در مقیاس کلان است. علاوه بر این، مامفورد ضمن تحلیل نکات مثبت که در تصور از باغشهر دارد نتیجه می گیرد که شهر مناسب، مدیرپذیر، مریی، ثمربخشی و مورد علاقه آدمی برای متناسب نگه داشتن اجزای تشکیل دهنده اش می یابد برای جمعیت و ناحیه تحت اشغال خود حدودی را مشخص نماید. مامفورد در نظریه "شهر اجتماعی هاوراد" شکل جنینی گونه ای از شهر را می دید که نه تنها می توانست بر شهر تاریخی و محدودیت ها فضایی آن برتری یابد بلکه با غلبه بر گسترش بی پایان و از هم گسیختگی بی برنامه کلان شهری، تفوق خود را بر ماردشهر به اثبات رساند. او معتقد بود که رفتن از تراکم و تمرکز مادرشهری به سوی پراکندگی منطقه ای را تنها از راه ساخت شهرهای نوین، به صورت جوامع متوازن در مقیاس گسترده می توان تحقق بخشید نه با پرداختن به آبادی های حومه ای. این همان روشی بود که کلارنس اشتاین پیشبردش را فرضیه قرار می داد و در طرح مقدماتی هنری رایت برای گسترش آتی نیویورک مشاهده می گردد. مامفورد انگاره هنری رایت از "شهر متوازن" را گسترش داد و به "منطقه متوازن" که با سنجیدگی تمام در قالب اثری هنری آمده بهبود بخشید. مامفورد معتقد بود که تنها در صورت جدایی بیش از بیش و جلوگیری از تداخل شهرهای موجود در یکدیگر می شد گسترش آتی آنان را به سوی جامعه متوازن سوق داد. (یار احمدی،1378 :167 )
مامفورد شهر نوین آمریکایی را "اتوپیای منطقه ای" خواند و ایجاد چنین شهری را بر پایه انسانی و در مطابقت با نیازهای بشری درخواست نمود. بنابراین طراحان و برنامه ریزان می بایست تمام کوشش خود را حول اندیشه آفرینش پوسته ای مناسب برای پوشش دادن به بهترین نحوه زندگی متمرکز نمود.
از دیدگاه مامفورد معماران می بایست تمام منظر شهری را به گونه ای بیارایند که شهر بدون ایجاد مزاحمت برای گردش روزانه اقتصاد، دسترس عموم بر تمام زوایای طبیعت محیط بیرون شهری را میسر سازد.بنابراین سیمای نوین و ارگانیک شهر علاوه بر نمایش شکل گیری تاریخ و فرهنگ انسانی، همراه با روابط جامع و متقابل بین گروه های اجتماعی، سازمان ها و نهادها و افراد به ارائه طبیعت نیز پرداختند. او برای ادغام طبیعت و محیط شهری به گونه ای وسیع از تاریخ آمایش قرون وسطی الهام گرفته است.
مامفورد یک فضای گذران اوقات فارغت گسترده در خارج از حوزه نفوذ شهرها پیشنهاد می کند. او معتقد بود این فضا نیاز های گذران اوقات فراغت به سبکی جدید را برآورده خواهد ساخت. در اطراف و یا ورای هر مرکز شهری در حال گسترش، مناطق آزاد مشخص تعیین شوند که قادر باشند به کشاورزی، باغداری و گلکاری تخصیص یافته و با صنایع روستایی مرتبط گردند. او یک کمربند سبز دائمی را در شهرها پیشنهاد می کند که از به هم پیوستن و جوش خوردن واحدهای درونشان جلوگیری کند.
او دو حرکت مکمل را برای بازسازی شهرها پیشنهاد می کند. یکی مربوط به جمع کردن ساخت هرزه و پراکنده حومه است. خوابگاه باید به اجتماعی متعادل با گرایشی به سوی باغ-شهر واقعی تغییر شکل داده شود، باغ-شهری با تنوع خاص خود، خودگردانی نسبی، با جمعیتی بسیار متفاوت و یک صنعت بازرگانی محلی کم و بیش مهم برای حیات بخشیدن به آن . حرکت دیگر بر مبنای کاهش متناسب تراکم کلانشهر قرار دراد، مسئله ای که در ارتباط با تخلیه بخشی از جمعیت شهر و ایجاد پارک ها، زمین بازی ، گذرهای سرپوشیده و باغ های خصوصی در مناطق همراه است. (شوای،1384: 364)

فن و فناوری:
مامفورد در بیشتر آثارش توجه زیادی به مفهوم و پدیده فن و تمایز آن با مفهوم فناوری داشت. او فناوری را بخشی از فن می دانست و معتقد بود که فن حاصل اثر دو سویه محیط اجتماعی و نوآوری های فناورانه، که در قالب خواسته ها، هدف ها، ایده ها و همچنین فرآیند صنعتی است، می باشد.
مامفورد مفهوم فن/تکنیک را گسترش داده و مفاهیم زیر را ارائه می دهد:
مگاتکنیک /کلان فن : Megatechnics
مامفورد گرایش نوین فن را که اهداف "ثابت و همیشگی"،" توسعه"، "تولید" و "جایگزین" را دنبال می کند، مورد انتقاد قرار می دهد. و توضیح می دهد این اهداف بر خلاف بهره برداران از فن است. آنان بیشتر به دنبال فناوری "پایدار"،" تحول زا" ،"تکامل محور" با کاربرد اجتماعی هستند که روی هم رفته باعث رضایتمندی انسان ها می شود. (پاکزاد، 1386 :405)
بیوتکنیک/زیست فن: Biotechnics مامفورد در یک مدل ارگانیکی از فناوری در برابر کلان فن، مفهوم زیست فن را ارائه می دهد . او معتقد بود که سیستم ارگانیک خودشان را به موازین کیفی، فراوانی، وسعت و آزادی انبوه و ازدحام ومعیارهای کمی سوق می دهد. خودگردانی، خودتنظیمی، خودترمیمی و خودمحرکی از ویژگی های سیستم ارگانیک است. (پاکزاد، 1386 :409)
پلی تکنیک/چند فنی در برابر مونوتکنیک/تک فنی:
مامفورد چند فنی را مجموعه ای از شیوه های مختلف فناوری می دانست که در درون شبکه ای واحد، مسائل و مشکلات مردم را از میان می برد، وی همچنین تک فنی را گونه ای از فناوری می دانست که در مسیر خود و تنها در راستای پیشرفت خود گام بر می دارد و حتی به مردم تعرض می کند. در این باره وی شبکه حمل و نقل آمریکایی را که بر محور خود پدید آمده گونه ای تک فن می خواند.
مگا ماشین/کلان ماشین: Megamachins مامفورد روی سازمان ها و تشکیلات بزرگی در دوره ها و شرایط کلان ماشین که انسان را به عنوان بخشی از یک ماشین می داند بحث کرده و معتقد است که ساختن اهرام، امپراطوری رم و ارتش جنگ های جهانی نمونه ای از چنین کلان ماشین هستند. مامفورد تمدن انسانی را به سه دوره تاریخی تقسیم می کند:
- اتوتکنیک Etotechnic /آغاز فنی-سده های میانی
- پالئوتکنیک Paleotechnic / دیرینه فنی- انقلاب صنعتی
- نئوتکنیک Neotechnic / نوفنی – دوران متاخر کنونی(پاکزاد، 1386 :409
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
زندگی و آثار کوین لینچ

زندگی و آثار کوین لینچ

انسان موجودی است بسیار پیچیده که دارای ابعاد جسمی و روحی بسیار متفاوت و متنوع است و توانایی هایی در ابعاد گوناگون دارد، بنابراین در ارتباطی که با محیط خود برقرار می کند باید همه ی این ابعاد در نظر گرفته شود و اینکه تنها به عملکردهای چشم و ذهن و ارتباطات میان آنها توجه کنیم نوعی تقلیل گرایی است. انسان هر لحظه میتواند ادراکات آنی داشته باشد که همین امر می تواند نقش مهمی را در زندگی روزمره ی او که به احتمال بسیار زیاد با یکنواختی و تکرار همراه است، ایفا کند. تصاویری که از محیط در ذهن ناظر به وجود می آید، به راستی حاصل جریان دو جانبه بین ناظر و محیط اوست.
کلمه ی محیط آنقدر مورد استفاده دارد که تشخیص معنای آن مشکل شده است. جغرافیدانان زمین و آب و هوا، روان شناسان مردم و شخصیت فردی آنها، جامعه شناسان سازمان های اجتماعی و فرآیند ها و معماران ساختمانها و محیط های باز و منظر را محیط تعریف می کنند. هر کدام از این طبقه بندی ها به مقاصدی که از محیط انتظار می رود ربط دارند. (porteous 1977) محیط از یک سو عبارت از فضای در برگیرنده ی انسان و سایر موجودات است و از جانب دیگر می توان آن را فضای محدود محسوس برای انسان دانست که به این ترتیب محیط مورد نظر افراد مختلف متفاوت خواهند بود. محیط را نیز می توان منحصر به مجموعه ی عناصر طبیعی یا مصنوع تلقی نمود و یا هر دوی آنها را در شکل گیری محیط دخیل دانست. (نقی زاده، تأثیر معماری و شهر بر ارزش های فرهنگی: ۶۶-۶۵) انسان بایستی در ارتباط با محیط خود مفهوم اشیاء را یاد بگیرد، جایگاه هر چیز کجاست و اینکه او در مقابل هر امری چه رفتاری باید داشته باشد. در تصورات ما نیز شیء همیشه در ارتباط با محیطی خاص مطرح است. (گروتر، ۱۳۷۵: ۱۳۰) محیط با مظاهر خاص خود جلوه گر می شود و رابطه ای در ذهن ناظر بین او و تجاربش به وجود می آورد. این تصاویر نشان می دهند که شهروند چه سابقه و خاطره ای از شهر مورد نظر دارد، اکنون از آن چه برداشتی داشته و توقع دارند که شهر و اجزای آن در آینده به چه سمتی حرکت کند.
مسئله ی بنیادین درک محیط ساخته شده در زندگی مردم، فهم چیستی معنای «محیط» است. معنادار بودن محیط و تأثیری که محیط از طریق حواس بر ذهن انسان می گذارد و در نتیجه معنایی که با قرار گرفتن در محیط و فضایی خاص به انسان القاء می شود و نهایتاً تحولات فرهنگی و رفتاری ناشی از تأثیرات محیط، موضوعاتی هستند که نه تنها از طریق استدلال منطقی تأیید می شوند بلکه با روش های تجربی نیز قابل اثبات هستند. مطالعات و تحقیقات کوین لینچ در این زمینه از گستردگی عمیقی برخوردار است. او به جستجوی معنا در کالبد شهر پرداخت و نتایج حاصل از کاوش های او تأثیری انکار ناپذیر را در عرصه های مختلف علوم اجتماعی و مطالعات شهری از جمله معماری و طراحی شهری داشته است.
معماری و انسان بی شک در ارتباط با یکدیگر قرار دارند و بر هم تأثیر متقابل می گذارند. تعریف ساده ای که دریافت عمومی از معماری و ابعاد گوناگون آن را توضیح بدهد بدین شرح است که معماری به شکل دهی فضای زیست و ساختن ظرف متناسب با انسان می پردازد؛ معماری از یک طرف متأثر از خواست های انسان و فرهنگ اوست و از طرف دیگر متاثر از شرایطی است که انسان در آن زندگی می کند. در واقع معماری ظرف زندگی انسان است، ظرفی که انسان با بهره گیری از خرد، اندیشه و فرهنگ خود آن را می آفریند. (هلتزی هال،۱۳۶۳ : ۴۲ ) رویکرد لینچ به شهر رویکردی معماری- تاریخی است و این امر در کنار رویکرد معناشناختی او به شهر قرار می گیرد. در رویکرد معماری تاریخی به شهر عنوان می شود که شهر واقعیت و دغدغه ای نیست که تنها حوزه ی علوم اجتماعی و انسانی را به خود مشغول داشته باشد. بررسی بعد فضایی شهر آن را وارد حوزه ی معماری می کند و از آنجا که مکان ساخته ی دست انسان است؛ در طول زمان متحول می شود و سیری تاریخی را می توان برای آن در نظر گرفت که در این رویکرد مورد توجه قرار گرفته است.
طراحی شهری مطالعه ی کیفیت فضاها، کیفیت فیزیکی طرح ها، ارائه ی طرح های فیزیکی از فضاها و شناخت کیفیت فیزیکی شهری است. به طور کلی، طراحی شهری در جستجوی کم و کیف زیبایی بهتری از فرم های شهری است که بر اساس مصرف اراضی و پیش بینی مصرف آن قرار دارد. ( شیعه، ۱۳۷۴: ۸) به نظر لینچ (۱۹۸۴) مطالعات محیط- رفتار- طراحی مناسب ترین وسیله ای است که می توان از آن طریق تئوری های طراحی شهری را شکل داده و یا تقویت کرد. با توجه به خصوصیت بارز این روش یعنی تحلیلی و استدلالی بودن آن، این شیوه منطقی ترین نوع پژوهش جهت تدوین چارچوب نظری طراحی شهری است. ( بحرینی، ۱۳۷۷: ۳۳۱) لینچ در دو کتاب مهم خود یعنی سیمای شهر و تئوری شکل شهر به بررسی شکل شهر که رکن اساسی طراحی شهری به حساب می آید، پرداخته است. هدف او تحقق بخشیدن به ارزش ها، خواست ها و آمال های یک جامعه بوده است. وی سعی کرده با تبلور این عناصر فکر را به عمل و ذهنیات را به واقعیات نزدیک نماید.
لینچ همچنین رویکردی شناختی نسبت به شهر داشت روشی که او اتخاذ کرده بود یعنی رسیدن به معانی موجود در شهر از طریق فراگیری نقشه های ذهنی ساکنین، به اساس و بنیادی برای جغرافیای شناختی بدل شد. به اعتقاد او شهرها خوانایی خود را از دست داده اند، امری که سبب گمگشتگی انسان ها شده است. “این مهم است که فضای شهری دارای ساختاری قابل درک و نواحی متفاوت با ویژگی های قابل شناسایی باشد. نشانه ها کمکی اساسی برای جهت یابی و هدایت شدن در شهری بزرگ محسوب می شوند.” (چپ من: لینچ (۱۹۶۹)، ۱۳۸۴: ۱۷۸) نشانه ها عواملی هستند که ناظر به درون آنها راه نمی یابد؛ از جمله نشانه هایی که ظاهری مشخص دارند (Lynch, 1969). بدین ترتیب مطالعات لینچ وارد حوزه ی نشانه شناسی نیز می شود که به عنوان نمونه در کتاب سیمای شهر به این موضوع پرداخته است.

شرحی از زندگی کوین لینچ
نخستین کسی که سخن از سه اصل استحکام، آسایش و زیبایی در ساخت و ساز و معماری را مطرح کرد ویتروویوس رمی در قرن اول پیش از میلاد بود. سه اصلی که تاکنون بارها و بارها مورد بازتعریف و تجدید نظر قرار گرفته اند. برای داشتن درکی عمیق از معماری باید نسبت به محیطی که ساختمان در آن قرار می گیرد نگاهی جامع داشته باشیم و صرف دیدن مصالح و اسکلت ساختمانها نوعی تقلیل گرایی در نگاه انسان ایجاد می کند. از جمله کسانی که در این زمینه اصولی تازه را بنیان گذاشت کوین لینچ بود. او از اولین کسانی بود که اولین جستجوها را به عنوان مخالفت با مدرنیسم آغاز کرد و به دنبال این بود که رویکردی انسانی نسبت به شهر داشته باشد. صرف داشتن نگاهی کارکردگرایانه به محیط شهری که مدرنیسم به آن قائل بود نمی توان درکی درست از شهروند و خواسته های او به دست آورد. دستاوردهای لینچ حاصل نگاه متفاوت و عمیق تری بوده که او نسبت به محیط کالبدی داشته است.
کوین لینچ در سال ۱۹۱۸ در شیکاگو به دنیا آمد. (۱۹۸۴-۱۹۱۸) پدر و مادر وی نسل دوم ایرلندی- آمریکایی بودند. پدر بزرگ و مادربزرگ او پس از قحطی از ایرلند مهاجرت کردند و ابتدا با مشکلات زیادی روبرو شدند، ولی پس از تولد کوین وضعیت مساعدی پیدا کردند. بر اساس گفته ی خود او خانواده ی پدری اش سالهای خوب و بدی داشته اند. زمانی خانواده در سوت پارک وی و زمانی دیگر در محله ای مرفه نشین زندگی می کرده است.
در میان سه برادر او از همه جوان تر بود. در محله ی هازل اونیو در بخش شمالی شمالی شیکاگو نزدیک دریاچه ی میشگان بزرگ شد. محله ای مختلط ولی با ثبات. شنا، بازی و قدم زدن در امتداد ساحل دریاچه همیشه عزیزترین خاطرات دوران کودکی وی بودند. آموزش اولیه لینچ در خانه و با معلم های خصوصی آغاز شد. سپس همراه برادرانش چند سالی را به مدرسه ی کاتولیک رفت. پس از آن با اقدام متهورانه ی مادرش به مدرسه ی پیشروی دبلیو پارکر فرستاده شد. برنامه درسی و شیوه های تدریس نوآورانه و بر اساس فلسفه ی یادگیری با عمل دویی تنظیم شده بود تأثیر این مدرسه بر لینچ آن چنان بود که او در سراسر عمر بر آن ارج می گذاشت.
در آنجا بود که با آن بودرز همسر آینده ی خود آشنا شد و تجارب آموزشی مشترکی را با یکدیگر گذراندند. تجربه ی تدریس در این مدرسه علایق او نسبت به محیط های انسانی و عدالت اجتماعی و نیز معماری را شکل داد. جنگ داخلی اسپانیایی ها «اولین نفوذ سیاسی واقعی» را بر لینچ داشت و علاقه ی وی را به مباحث سوسیالیسم، کمونیسم و سایر موضوعات سیاسی برانگیخت. وی در پاسخ به یک مصاحبه کننده می گوید: «این یکی از بزرگترین دوران های زندگی من بود.» او پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در سال ۱۹۳۵ به طور جد تصمیم به خواندن معماری می گیرد و در ییل آغاز به تحصیل می کند ولی به دلیل برنامه ی به قول خود او محافظه کارانه و عقب افتاده ی این پایگاه آن را ترک کرده و برای یادگیری هر چه بهتر معماری پس از مدتها مکاتبه با فرانک لوید رایت سرانجام به برنامه ی او در تالیسین پیوست. تجربه ی تالیسین در یک نقطه ی بحرانی آموزش حرفه ای لینچ روی داد. تجربه ییل، وی را بر ضد شیوه های رایج آموزش دانشگاه برانگیخت. گرچه رفتن به تالیسین، نیاز به مقداری تطبیق اولیه داشت، اما لینچ از شیوه ی «مشارکت فعال» در آموزش معماری که تا حدود زیادی شبیه به شیوه ی مدرسه ی پارکر بود، استقبال کرد. کمی پس از اینکه کارآموزی خود را با رایت در پاییز ۱۹۳۷ شروع کرد، مقاله ی کوتاهی در کاپیتال تایمز که روزنامه ای محلی در مدیسون بود نوشت.
زندگی برای کارآموز جدیدی در تالیسین، معجونی بود از برداشت ها و انگیزه های نو، کارهای تازه ای که باید انجام شود، دوستان جدید، تنش های جدید و … . کوین لینچ به مدت یک سال و نیم و در خلال یک دوران مهم در تاریخ تالیسین یعنی ۳۸-۱۹۳۷، زمانی که رایت بیشتر بنا به دلایل سلامتی شخصی تالیسین را از ویسکانسین به آریزونا می برد، تحت نظر رایت آموزش دید. لینچ فرانک لوید رایت را عامل مؤثر و بزرگ در زندگی خود می دانست ولی با فلسفه ی اجتماعی وی که آن را «نگاهی به عقب» و با «سنت هنر و صنایع دستی» او که آن را مربوط به «جامعه ی فردگرا» می دانست، موافق نبود ولی با این حال به نبوغ رایت در ارتباط با فرم و طراحی احترام می گذاشت. لینچ یک بار گفته بود، این رایت بود که وی را وادار کرد «برای اولین بار جهان را ببیند.»
پس از گذشت یک سال و نیم لینچ به دلیل کوچک بودن محیط تالیسین و برخی از برخوردها و انتقادات بسیار تند و خشن رایت، آنجا را ترک گفت ولی رایت با رفتن وی برخورد مناسبی نداشت: «… او همیشه مرا سرزنش می کرد و آن عجیب ترین دشنامی بود که تا به حال شنیده بودم، واقعا شاعرانه بود.» لینچ پس از آن به انیستیتوی پلی تکنیک زنسلیر رفت تا مهندسی سازه و عمران بخواند ولی از آن نیز دل زده شد و در همانجا به تحصیل زیست شناسی پرداخت. بعدها او برای مدتی به عنوان معاون پال شویکر که معماری در شیکاگو بود، کار کرد.
در سال ۱۹۴۱ به ارتش فرا خوانده شد و در بهار ۱۹۴۴ به جنوب شرقی آسیا فرستاده شد. در سپاه مهندسان ارتش در جزایر پالائوی فیلیپین و در ژاپن در زمان اشغال خدمت کرد. لینچ پس از مراجعت به آمریکا دوباره به دانشگاه رفت و زیر نظر جی. آی. بیل تحصیلات خود را برای اخذ درجه ی کارشناسی در شهرسازی، در ام. آی. تی. دنبال کرد. علاقه ی وی به این رشته تا حدودی به واسطه ی خواندن کتاب فرهنگ شهرها اثر لوئیس مامفورد بوده است. پایان نامه ی کارشناسی وی (۱۹۴۷) که تحت عنوان «کنترل جریان بازسازی و برنامه ریزی مجدد در مناطق مسکونی» بود، اعضای هیئت علمی ام. آی . تی. یعنی لوید رادوین ، برنهام کلی و جان بوکارد را به شدت تحت تأثیر قرار داد و عامل مهمی بود که بعدها از او خواستند، در ام. آی. تی. به تدریس بپردازد. جالب این است که لینچ در این پایان نامه به موضوعات تغییر، فرسودگی و بازسازی پرداخته بود، موضوعاتی که سال ها بعد در دو کتاب «این مکان چه زمانی است؟» و «اتلاف» آن را بسط داد.
لینچ پس از فارغ التحصیلی به کارولینای شمالی رفت تا با کمیسیون برنامه ریزی گرینسبرو که اولین شغل شهرسازی وی بود کار کند. از این کار خیلی راضی بود و در ظاهر قصد داشت به عنوان شهر ساز به کار خود ادامه دهد با کمال تعجب تلفنی از ام. آی. تی. دریافت کرد که گرچه مدرک بالاتری نداشت ولی به وی یک موقعیت عضویت هیئت علمی پیشنهاد کردند و سرانجام در سال ۱۹۴۸ این عضویت را پذیرفت و گرچه در سال ۱۹۷۸ بازنشسته شده بود، تا اوائل دهه ی ۱۹۸۰ به تدریس ادامه داد. بلافاصله پس از پیوستن به برنامه ی آموزشی شهرسازی در ام. آی. تی. در تمامی زمینه های شهرسازی توانمندی قابل توجهی داشته و می توانست هر درسی از برنامه را تدریس کند ولی هیچ زمینه ی خاصی مورد توجه و علاقه اش نبود. لینچ در دوران دانشجویی عضو گروه اندیشه ورزان [زیست] محیطی کپس در «ام. آی. تی» بود که در صدد بررسی و فهم هنر محیطی، یعنی هنر در فضا و هنر به عنوان فضا، بودند. ( هفت شهر، همان: ۶۱-۶۰)
در مسافرتی که او به همراه خانواده اش به اروپا و به خصوص فلورانس داشت، جوهر پرسش های عمیقی در او شکل گرفت. بر اساس گفته ی رادوین «وقتی لینچ به ام. آی. تی. برگشت به طور کامل تغییر پیدا کرده بود، آتشی در درون وی می سوخت و از آن نقطه به بعد فعالیتش آغاز شد.» او به همراه همکارانش فرد آدامس ، جک هوارد و لوید رادوین برنامه ی شهرسازی را به یکی از ممتازترین برنامه ها در سراسر دنیا تبدیل کرد. تأکید بر طراحی شهر در درون رشته ی شهرسازی، محصول کار لینچ بود که با فلسفه ی تکاملی خود او از طراحی شهر شکل گرفت. دانشجویان برجسته و خلاق از همه جای دنیا برای تحصیل و دریافتن عرصه های جدیدی از معرفت به لینچ مراجعه کردند. شیوه تدریس وی سقراطی بود و بدین ترتیب همواره پرسشهای راهبردی را مطرح می کرد و به قلب مسئله وارد می شد. او بیشتر علاقه مند به آموزش شیوه های درست پرسیدن بود. از حضور و مشارکت دانشجویان لذت می برد و همیشه به آنها و کارهایشان اظهار علاقه می کرد، به دیدگاههای آنها گوش فرا می داد و از آنها می آموخت.
تا مدتها بعد از اینکه دانشجویان از ام. آی. تی. می رفتند با آنها در تماس بود، به کار و فعالیت حرفه ای آنها و پیشبردشان کمک می کرد و علاقه مند بود. صرف نظر از مشغله ی خود، به همه ی نامه های آنها جواب می داد و به تقریب همه ی مقالات را می خواند. دانشجویان همواره از او به عنوان یک معلم بزرگ، یک دوست، یک تکیه گاه محکم، یک منبع الهام و یک تأثیر گذار عمده بر زندگی شان یاد می کنند.
لینچ در تمام مدت فعالیت دانشگاهی خود در ام. آی. تی. همواره در حرفه ی شهرسازی نیز به صورتی جدی فعالیت می کرد. پس از بازنشستگی از ام. آی. تی. علاوه بر ادامه ی تحقیقات و نویسندگی به طور جدی به عنوان یکی از شرکای اصلی مهندسان مشاور کار، لینچ فعالیت حرفه ای خود را ادامه داد. نمونه های قابل ذکر کار آنها عبارت است از طراحی مجدد کلمبیا پوآینت (یکی از بدترین پروژه های مسکونی در منطقه ی بوستن) و طراحی برای یک پارک خطی منطقه ای و توسعه ی شهری در امتداد چهل مایل کریدور ریوسالادو در فینکس. در چندین پروژه ی بین المللی که اغلب آنها در کشور های جهان سوم بود، نیز مشارکت داشت. علاقه ی وی به برنامه ریزی و توسعه در شهر های جهان سوم او را به آفریقا، کوبا، چین، السالوادور و مراکش کشاند. او علاقه مند به پروژه هایی بود که استفاده کنندگان فعلی یا آتی محیط مستقیماً در آنها مشارکت داشتند. وی همیشه می گفت که آنچه او احساس می کرد، برای مشتریان «اصلی» یعنی استفاده کنندگان واقعی از همه بهتر است، گرچه ممکن است گاهی این خواسته با خواستهای مشتریان «اسمی» یا سازمانی در تضاد باشد. او احساس می کرد که آنچه یک محل را موفقیت آمیز می کند، مردم هستند نه طراح.
کوین لینچ از طرف جوامع حرفه ای متعددی مورد تقدیر قرار گرفت. در سال ۱۹۷۶ جایزه ی پنجاهمین سالگرد انیستیتوی برنامه ریزان آمریکا و در سال ۱۹۷۴ مدال حرفه های وابسته ی انستیتوی معماران آمریکا را دریافت کرد. دانشگاه اشتوتگارت و دانشگاه ایالتی بال به وی درجه ی دکترای افتخاری اعطا کردند. در سال ۱۹۸۴ کمی پیش از فوتش، اولین کسی بود که معتبرترین جایزه در رشته ی برنامه ریزی یعنی جایزه ی رکسفورد جی. تاگول را دریافت کرد. وی به هنگام صحبت از موفقیت ها و شکست های شهر سازی از ضرورت درک پیوند بین مکان و جامعه صحبت کرد. او گفت موفق ترین مکانها، مکانهایی هستند که متعلق به مردم بوده، مردم از آن مراقبت کرده و به شدت به آن علاقه مندند. وی بر این باور بود که شهرسازی و شهرسازان نتوانسته اند به طور مؤثری در ایجاد مکانها نقش داشته باشند و هر جا چنین مکانهایی وجود دارد، برنامه ریزی شهری هیچ سهمی در شکل گیری آن نداشته است.
در شب ۲۳ آوریل ۱۹۸۴ لینچ در خانه ی واتر هوس خود با پروفسور ژوژیگوان مشغول صحبت بود تا برنامه ی تدریس درسی را برای لینچ در دانشگاه تسینگوا در پکن، برای نوامبر تنظیم کنند. صبح روز بعد خانه را به قصد خانه ی تابستانی در تاکستان مارتا ترک و در اینجا به طور غیرمنتظره ای در ۲۵ آوریل ۱۹۸۴ در حالی که تنها بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد. لینچ تا لحظه ای پیش از فوت به خواندن، نوشتن و باغبانی باغچه ای که به دقت وی خود آن را طراحی کرده بود، مشغول بود. وی در سالهای آخر عمر خود دو مقاله نوشت که هر دو حاکی از نگرانی وی برای آینده ی بشر است: «چه به سر ما خواهد آمد» (۱۹۸۳) که سناریوی جنگ هسته ای را مجسم می کند و «برگشت به خانه: محیط شهری پس از یک جنگ اتمی» (۱۹۸۴ ) ( برگرفته از کتاب اتلاف اثر کوین لینچ).
لینچ دارای شخصیت انسانی والایی بود این را می توان با نگاه به نامه ای که لینچ به مترجم فارسی کتاب «سیمای شهر» یعنی جناب آقای دکتر مهندس منوچهر مزینی در ۱ سپتامبر ۱۹۷۹ نوشته است، پی برد. نامه ای که به شرح زیر است:
آقای مزینی عزیز
نامه ی محبت آمیز شما و ترجمه ی کتابم را تازه دریافت کرده ام. همان گونه که ممکن است حدس بزنید، دیدار نوشته ی انسان به زبانی دیگر، به ویژه زبانی که آن را نمی شناسد و احتمالاً هرگز به آن تکلم نخواهد کرد، احساس عجیبی پدید می آورد. هنگامی که سنگی به آب انداخته می شود، موج هایی که برمی انگیزاند گاه چنان دور می روند که دیگر نمی توان رابطه ی شکل و سرعت موج های نخستین و موج های آخرین را دید، انسان دیگر نمی داند این امواج به کجا می روند و آیا انگیزاننده ی چیزی خوب هستند و یا زیان آورند.
برای کوششی که در ترجمه ی کتاب من و انتشار آن کرده اید از شما بسیار سپاسگزارم و بیش از آن از سخنان محبت آمیز شما که همراه کتاب برایم فرستادید تشکر می کنم. اگر کتاب من مورد استفاده ی شهرسازان و معماران ایران قرار گیرد فوق العاده خوشحال خواهم شد. دست کم عنوان کتاب وقتی به فارسی بر روی جلد نوشته، بسیار زیبا است. آرزویم این است که حروف انگلیسی به اندازه ی حروف فارسی زیبا بود … . اطمینان دارم می دانید در حالیکه ما نفت شما را مصرف می کنیم، اما همه ی ما علاقه نداریم به جای نفت به شما سلاح های نظامی پیشرفته و صنایعی فروخته شود که به کارتان نمی آید و به رابطه ی حکومت آمریکا با رژیم گذشته ی شما نیز شائق نبودیم. در هر حال، تشکر فراوان برای کتاب شما
با مودت
کوین لینچ
پاسخ لینچ به نامه ی مترجم کتاب از سر حق شناسی، احترام و دوستی است. او آنچنان زیبا احساسات خود را بیان کرده که می توان به روح زیباپسند و لطیف او به آسانی پی برد. هنگامی که انعکاس اثر خود را به موجهای آب تشبیه می کند، ذوق ادبی و خیال پردازی شاعرانه را در او می بینیم آنچه در تمام آثارش به چشم می خورد. نگاه زیبا شناسانه و بصری او آنجا به وضوح مشخص است که از زبان فارسی یعنی زبانی که تقریبا درباره ی آن هیچ نمی داند، تنها هارمونی و زیبایی را می بیند؛ وقتی قبطه می خورد از اینکه چرا حروف انگلیسی اینگونه نیستند. در انتهای نامه متوجه اطلاعات جامع او درمورد رابطه ی ایران و آمریکا و مسئله ی نفت و حتی رابطه ی آمریکا با رژیم گذشته ی ایران، می شویم که حاکی از نگرش عمیق او نسبت به امور سیاسی و اقتصادی کشورش و دنیا است که در نهایت صداقت به بیان آن می پردازد.
آثار کوین لینچ:
لینچ برجسته ترین نظریه پرداز طراحی محیط در زمان ما بود. عمر پربار وی صرف تحقیق، نویسندگی و تدریس و نیز مشاوره در زمینه برنامه ریزی و طراحی شهر شد. او از خود میراث گرانبهایی از ایده ها و تفکرات مرتبط با مقاصد و ارزشهای انسانی در شکل محیط انسان ساخت و موقعیت هایی برای طراحی محیط های انسانی باقی گذاشته است. آثار منتشره ی وی عبارت است از هشت کتاب و تعداد بیش از ۲۵ مقاله در مجلات و مجموعه مقالات مختلف. بخش عمده ی فلسفه طراحی او در مقالات متعددی که به مناسبت های مختلف نوشته، شکل گرفت و تدوین یافت. تا به امروز کارهای منتشر شده ی دیگر وی در عمق تاریک توده ی مجلات یا در جنگ های مختلف و مجموعه مقالات همایش ها مدفون شده بود. بسیاری از اینها به سهولت در دسترس قرار نمی گیرد و علاوه بر آن گزارشها و مطالعات گوناگونی از فعالیتهای حرفه ای وی نیز هرگز منتشر نشده است. بخش عمده ی این مدارک در آرشیو دانشگاه ام. آی. تی. موجود است و به سختی و با ممارست زیاد می توان به آنها دسترسی پیدا کرد. برخی از این نمونه ها نه تنها آن سوی ناشناخته از توانمندی های چند سویه ی لینچ را نشان می دهد، بلکه نشانگر آن است که او چگونه قادر بوده ایده ها و نظریات خود را به عمل تبدیل کند.
لینچ شیفته و عاشق شکل کالبدی شهر و در کل تجربه ی شهری و تعامل بین فضای کالبدی و استفاده ی انسانی بود. وی به سرعت مجذوب توصیف و شناخت شکل شهر مدرن گردید. بین سال های اواسط دهه ی ۱۹۵۰ و اواسط دهه ی ۱۹۶۰ پژوهش هایی را درباره این موضوع به صورت سریع و پشت سر هم انجام داد: «شکل شهرها» (۱۹۵۴)، «الگوی کلان شهر» ، «تئوری شکل شهر» (۱۹۵۸) و «شهر به عنوان محیط» (۱۹۶۵). در این مقالات لینچ نگاه نویی را به محیط مصنوع در مقیاس بزرگ آغاز و در جست و جوی یک شیوه ی علمی دسته بندی بود که بتواند شهر را از دید کالبدی توصیف کند. از آنجا که انسان از محیط اطراف خویش برای برقراری ارتباطات و احقاق حق بر قلمرو و پاسداری از منافع آن استفاده می کند، لینچ در کتاب تئوری شکل خوب شهر مالکیت بودن در یک مکان و بیرون راندن دیگران، حق آزادی عمل و اختصاص آن به خود، حق تخصیص منافع به خود، حق اعمال تغییرات و نیز حق واگذاری. چنین مالکیتی به صور گوناگون، ضمنی، صریح و غیر رسمی، اعلام می شود. ( بحرینی، تاج بخش، ۱۳۷۸:ص۲۲) علاوه بر این وی کنجکاو بود که بداند مردم عادی و نه طراح آموزش دیده، چگونه محیط روزمره را می بیند و درک می کند، برای چه چیزهایی در آن ارزش قائل است، چگونه زندگی و فعالیت های آنها را شکل می دهد و آنها هم به نوبه ی خود چگونه شکل شهر را می سازند. پس از یک سال مسافرت و تحقیق در اروپا، دریافت اعتبار عمده ای از بنیاد راکفلر، این امکان را برای وی به وجود آورد که تحقیقات خود را در باره اینکه چگونه مردم محیط خود را درک کرده و سازمان می دهند، ادامه دهد. گئورگی گپس (Gyorgy Kepes) نقاش معروف و استاد طراحی در ام. آی. تی.، به سهم خود این تحقیق را ترغیب و با لینچ در این پروژه همکاری کرد. هدف از این کار توسعه ی اصول و امکانات طراحی جدید برای شهر است این پژوهش در شهرهای بوستن، جرسی سیتی، لوس آنجلس، کالیفرنیا و ماساچوست انجام گرفت و به بالاترین درجه ی ادبیات شهرسازی در همه ی اعصار دست پیدا کرد، سیمای شهر (۱۹۶۰) که در میان کارهای اصلی لینچ قرار گرفت. این کتاب به لینچ شهرت ملی و بین المللی بخشید. هیچ کتابی در این رشته تا این حد بر همه تأثیر نگذاشت و تا این اندازه علاقه را چه در داخل و چه خارج رشته جلب نکرده است.
لینچ در سایر آثار خود به معرفی جنبه های مختلف یافته های تحقیقات خود درباره ی ادراک محیط و مباحث مرتبط با نیازهای استفاده کنندگان پرداخت: «خاطرات دوران کودکی از شهر» به همراه آلوین لوکاشک (Alvin Lukashok) (1956) «تطبیق پذیری محیطی» (۱۹۵۸) و «قدم زدن در اطراف بلوک» ( با ملکولم ریوکین،۱۹۵۹). هنگامی که یونسکو از وی خواست مقاله ای درباره ی ادراک کیفیت محیط بنویسد وی به سرعت دست به یک مقایسه ی بین فرهنگی محیط های دوران کودکی زد و در این کار از مصاحبه با کودکان و مطالعات میدانی بهره برد و سرانجام کتابی با عنوان «بزرگ شدن در شهر» (۱۹۷۷) منتشر شد، اما پیش از آن به صورت خلاصه با نام «بزرگ شدن در شهر» (۱۹۷۷) و «درباره ی مردم و مکانها: یک مطالعه مقایسه ای در مورد محیط فضایی دوران جوانی» (۱۹۷۶)، هر دو با تریدیب بنرجی (Tridib Banerjee)، منتشر شده بود.
در سالهای پس از انتشار کتب سیمای شهر، نقش کوین لینچ به عنوان یک نظریه پرداز طراحی با سایر کتابهایش شناخته و ارج نهاده شد. «برنامه ریزی زمین» (۱۹۶۲) که یک کتاب درسی بود، با استقبال زیادی روبه رو شد. «نگاهی از جاده» (۱۹۸۴)که لینچ با همکاری دونالد اپلیارد (Donald Appleyard) و جان مایر (John Myer) نوشت مطالعه ای بود در رابطه با محیط بصری شهر، آن گونه که در حرکت تجربه می شود. توسعه ی گسترده ی بزرگراه ها در شهرهای آمریکایی انگیزه اصلی تجربه ی اخیر بود. فرصت مطالعاتی دیگری در اواخر دهه ی ۱۹۶۰ منجر به تهیه ی نسخه ی تجدید نظر شده و بسط یافته ی «برنامه ریزی زمین» شد که مطالب جدیدی درباره ی روشهای طراحی و تحقیقات رفتاری نیز به آن اضافه گردید. در این زمان لینچ کار بر روی کتاب جدیدی آغاز کرد که بعدها کتاب مورد علاقه ی وی شد، یعنی کتاب «در این مکان چه زمانی است؟» (۱۹۷۲). در سال ۱۹۷۶ کتاب «اداره کردن حس منطقه» را منتشر کرد، که کنکاشی است درباره ی این که چگونه می توان شکل مناطق بزرگ شهری را طراحی و کنترل کرد.
در مقالاتی مانند «تطبیق پذیری محیطی» و «تئوری شکل شهر»، توجه به الزامات خاص «شکل خوب شهر» و چگونگی تعامل این الزامات با عناصر گوناگون شهر کالبدی را آغاز کرده بود. در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ لینچ بخش عمده ی فعالیت خود را به این امر اختصاص داد که اهداف طراحی شهری و شکل ایده آل شهر را مشخص کند. مقالات «کیفیت در طراحی شهری» (۱۹۶۶)، «طراحی شهری و ظاهر شهر» (۱۹۶۸)، «باز بودن فضای باز» (۱۹۶۵) و «فضای باز: آزادی و کنترل» با استفن کار(Stephen Carr) (1979) نمونه هایی از تلاشهای وی برای تعریف کیفیات محیط شهری خوب است. برخی از این مقالات در راستای نظری و بقیه در حاشیه ی تفکر رمانتیک و اتوپیایی نوشته شده بود. برجستگی فلسفی لینچ این بود که او به تجربیات بلافصل مکان که علاقه مند بود آن را «کیفیت حسی» و یا به طور خلاصه «حس» یا معنی بنامد، و اهمیت آن در زندگی مردم، توجه داشت. او همواره عقیده داشت طراحی شهر ظاهر سازی و بزک کردن نیست.
در حالیکه لینچ بر اهمیت محیط کالبدی در چارچوب سیاست گذاری تأکید داشت،جنبه های هنجاری طراحی شهر، یعنی استانداردها یا ایده آل هایی که شکل شهر باید به آن دست یابد و دلایل این امر را نیز از نو مطرح کرد. او در اینجا انگیزه های خود را از علوم انسانی می گرفت و تأکیدش بر این بود که طراحی شهری با ارزشها و حقوق اساسی انسانی گره خورده است. طراحی شهری بایستی به این بپردازد که محیط چه باید باشد و چه می تواند باشد.
در خلال این دوره وی مقالات به یاد ماندنی متعددی چون «جائی که یادگیری صورت می گیرد» (۱۹۸۶)، «شهر احتمالی» (۱۹۶۸) و «زمینه هایی برای اتوپیا» (۱۹۷۵) به رشته ی تحریر در آورد. سرانجام بسیاری از افکار و ایده های او خلاصه شده و در آخرین کتاب عمده ی وی «شکل خوب شهر» (۱۹۸۱)، گنجانده شده است. این کتاب حاصل چند دهه تحقیقات، تفکرات، و نوشته ها درباره ی ویژگی های عملکردی شکل شهر است که اهداف و ارزشهای انسانی را به بهترین وجه تحقق می بخشد.
در اواخر دهه ی ۱۹۶۰ لینچ برجسته ترین متخصص در زمینه ی طراحی شهری شمرده می شد. از وی خواسته شده بود مقالاتی درباره ی حرفه و آموزش طراحی برای چندین مجله و سمپوزیوم بنویسد. مقاله ی «طراحی شهری» برای انسیکلوپدیا بریتانیکا (Encyclopedia Britanica) (1974)، و «برنامه ریزی شهری و منطقه ای» برای انیکلوپدیا ایتالیانا (Enciclapedia Italiana) (1973)، مواردی از این قبیل بودند، مقاله ی «طراحی شهری: چیست و چگونه باید آموزش داده شود» (۱۹۸۰) نمونه ی دیگری است. دو مقاله ی جالب در باره ی مدیریت رشد نیز که در عمل ثابت شد از نظر حرفه ای اهمیت قابل ملاحظه ای دارند در دهه ی ۱۹۷۰ منتشر شد: یکی «منطقه بندی عملکردی» (با فیلیپ هر، ۱۹۷۳) و دیگری «کنترل مکان و زمان، توسعه از طریق توزیع حقوق قابل خرید و فروش توسعه» (۱۹۷۵). لینچ به خصوص به نقشی که در توسعه ی مرکز حکومتی بوستن و سواحل داشت افتخار می کرد. او ایده ی اصلی یک فضای باز عمومی، باز کردن دسترسی عمومی به ساحل و حفظ اماکن تاریخی مرکز حکومتی و منطقه ی هی مارکت بوستن را ارائه داد و بدین ترتیب این منطقه را تبدیل به یکی ازموفق ترین اماکن شهری شهرهای معاصر آمریکایی کرد.
او همچنین به همراه دونالد اپیلیارد در اوائل دهه ی ۱۹۷۰ طرحی را برای آینده ی سانتیاگو مطرح کرد که سناریوی آن تا به امروز نیز ادامه دارد. نمونه های دیگری از کار حرفه ای لینچ عبارتند از «تجزیه و تحلیل شکل بصری بروکلین، ماساچوست» ( ۱۹۶۵)، «معیارهای احساسی طراحی بزگراه» (با دونالد اپیلیارد،۱۹۶۶)، «منظر شهری سان سالوادور: کیفیت محلی در یک منطقه ی درحال شهر نشینی» (۱۹۶۸)، «نگاهی به تاکستان» (به همراه ساساکی، داوسون و دیمی، ۱۹۷۳)، و «طراحی و کنترل محور» (با مایکل سوت وورث، ۱۹۷۴).
کتاب «ایجاد شهر های بهتر با کودکان و نوجوانان» یک راهنمای کاربردی در مفهوم سازی، ساختار بخشی و آسان سازی مشارکت کودکان و نوجوانان در فرآیند توسعه ی اجتماعی و شهری است. ایده ی اصلی کتاب و روشهای توصیه شده ی آن در شهر های متعدد از کشورهای در حال توسعه و یا توسعه یافته در جریان طرح پژوهشی «رشد یافتن شهرها» که از سه دهه ی پیش ادامه داشته، آزمون شده است. این طرح از ابتدا با حمایت یونسکو و با هدایت کوین لینچ در انستیتوی فن آوری ماساچوست ام. آی. تی. در بوستن آمریکا شکل گرفت و بعدها سایر پژوهشگران اجرای آن را پی گرفتند. پژوهش های بعدی چگونگی بومی سازی این طرح در کشورهای مختلف و همچنین پژوهش های مشارکتی را موجب شد، شیوه های به دست آمده در سالهای اخیر ایده ی «شهرسازی مشارکتی» را به جهان عرضه کرده است. تمامی این کارها نشانگر تلاشی است که لینچ برای تبدیل ایده ها و فلسفه ی طراحی خود به پیشنهادهایی برای بسترها و زمینه های خاص، داشته است. (wikipedia)
در سالهای پایانی زندگی خود لینچ مقالات متعددی تولید کرد. «تجدید نظر در سیمای شهر» (۱۹۸۵) مقاله کوتاه ولی محکم در رابطه با تفکر خود او در مورد شهرت جهانی اش است. او به شدت نسبت آینده ی جهان با توجه به مسابقات تسلیحاتی و چشم انداز یک جنگ هسته ای، نگران بود و از این بابت رنج می برد آنچه ما در مقاله ی «چه بر سر ما خواهد آمد؟» ( ۱۹۸۳) می بینیم، مقاله ای که او به همراه تانی لی (Tunny Lee) و پیتر دراج (Peter droege) به رشته ی تحریر در آورد. در پاسخ به این پرسش که در صورت چنین فاجعه ای چه خواهد شد و نقش برنامه ریزان شهری در این زمینه چیست، سناریوی بسیار تلخی از «کاکاتوپیا» (Cacotopia) ارائه می دهد، واژه ای که وی در مقابل اتوپیا به کار برد و در آن سعی در بازگشت به خانه ی خود در واترتون را دارد. آن هنگام که انفجاری هسته ای شهر بوستن را با خاک یکسان کرده است، «برگشت به خانه». ( ۱۹۸۴) اینها مقالات بسیار قدرتمندی هستند که شاید اکثر طراحان و برنامه ریزان هنوز موفق به خواندن آن نشده اند. علاوه بر این لینچ کمی پیش از مرگ خود چاپ سوم کتاب «برنامه ریزی زمین» را تهیه کرد. آخرین کتاب لینچ که این مطالب نیز برگرفته از همین کتاب است «اتلاف» نام دارد که فرآیند زوال و فرسودگی و بازسازی زندگی و محیط را حتی در جنبه های بسیار انتزاعی مورد بحث قرار می دهد. تمامی آثار لینچ نقشی انکار ناپزیر در توسعه و پیشرفت این حرفه داشته اند، آثاری که همواره در پی اتصال میان نظریه و تحقیق با یک فلسفه ی قوی در رابطه با ارزشهای انسانی و محیطی، هستند تا بتوانند فکر انسانی را به عمل انسانی تر بدل سازند. او در آثار خود پیوسته به دنبال کشف عناصر و معیارهایی بوده است که در کلیه ی جوامع انسانی و کلیه ی فرهنگ ها قابل اعمال باشد، گویی از یک حقیقت غایی جستجوی خود را دنبال می کرده است.

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13451/زندگی-و-آثار-کوین-لینچ/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
برنارد چومی

برنارد چومی

برنارد چومی متولد ۲۵ ژانویه ۱۹۴۴ معمار،نویسنده و معلم سوئیسی است. وی معمولا با دیکانستراکتیویست ها همکاری میکند. او در پاریس و نیویورک زندگی و کار کرده است. برنارد چومی مدرک معماری خود را در سال ۱۹۶۹ از Eth زوریخ دریافت نموده است. او به تدریس معماری در دانشگاههای لندن، انگلستان، نیویورک پرداخته است.
در طول زندگی حرفه ای او به عنوان معمار ، نظریه پرداز ، و یک آکادمیک ، برنارد چومی نقش معماری را در تجربه آزادی های فردی و سیاسی دگرگون ساخته است.از سال ۱۹۷۰، چومی پیرامون اینکه هیچ رابطه ثابتی بین فرم معماری و عملکرد هایی که درون آن اتفاق می افتد وجود ندارد بحث کرده است.
الزامات اخلاقی و سیاسی که باعث شده در کارهای خود روی ایجاد یک معماری فعال که درگیر نوعی توازن غیر سلسله مراتبی است از طریق دستگاه های برنامه ریزی فضایی تأکید کند. در تئوری چومی، نقش معماری بیان یک ساختار موجود اجتماعی نیست ، بلکه به عنوان یک ابزار برای سوال کردن درباره ساختار موجود و در نتیجه اصلاح آن است.

در می ۱۹۶۸ قیام و فعالیت های بین المللی باعث شد وی به طراحی استودیو ها بپردازد و همچنین مشغول تدریس و برگزاری سمینارها در انجمن معماری لندن در اوایل ۱۹۷۰s شد. در آن چهار چوب آموزشی او فیلم و نظریه ادبی را با معماری ترکیب کرد، و کار متفکرانی مانند رولان بارت و میشل فوکو را به منظور دوباره امتحان کردن مسئولیت معماری در تقویت روایت بلامنازع فرهنگی گسترش داد.
نظریه ها و رسم نمودار ساختاری که توسط فیلمبردار روسی سرگئی آیزنشتاین برای تولید فیلم های خود انجام میداد تاثیر بسزایی بر چومی گذاشت. وی روش دیاگرامی آیزنشتاین را به وضعیت بینابینی بین عناصر یک سیستم وفق داد که این سیستم شامل: فضا ، حادثه ، و حرکت (یا فعالیت).
بهترین مثال سخنان خود چومی است : “بازیکن فوتبال در سراسر میدان جنگ اسکیت بازی میکند!”
در این بیانیه ساده او هرچیزی که از مکان خود خارج شده است و هر گونه امکان خواندنی را برجسته کرده است؛ حاصل مشترک پروژه ای پساساختارگرا می باشد.

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13464/برنارد-چومی/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
آلوین تافلر

آلوین تافلر

۱- خلاصه


  • ۱۹۲۸ تولد
  • ۱۹۶۵ بکارگیری عبارت «شوک آینده» در مقاله‌ای به نام افق
  • ۱۹۷۰-۱۹۶۹ کار به عنوان مشاور در شرکت At&T
  • ۱۹۷۰ انتشار کتاب شوک آینده
  • ۱۹۷۷ ایجاد مؤسسه‌ آینده‌ جایگزین به همراه کلمن بزولد و جیمز دیتور
  • ۱۹۸۰ انتشار کتاب موج سوم
  • ۱۹۸۶ کمک به ایجاد شرکت ایسیک – کول به عنوان نخستین سازمان غیر کمونیستی و غیر دولتی در
  • وروی سابق
  • ۱۹۹۰ انتشار کتاب تغییر قدرت
  • ۱۹۹۳ انتشار کتاب جنگ و ضد جنگ
  • ۱۹۹۶ ایجاد انجمن تافلر به عنوان یک بنگاه مشاوره‌ مدیریت
۲- مقدمه
آلوین تافلر به عنوان یکی از پیشگامان جهانی تغییر و تحول شناخته می‌شود. او با وسواس زیادی همواره از نگارش کلماتی همچون «روند» و «پیش‌بینی» در نوشته‌هایش اجتناب می‌ورزد و بر این نکته اصرار می‌کند که هیچ کس به درستی نمی‌تواند بگوید که در آینده چه اتفاقی رخ خواهد داد. کار ویژه‌ تافلر ارایه‌ مفهومی از اثرات تغییر است. این امر‌ ریشه در دانایی، فن‌آوری، هنر و توانایی برخورد با نتایجی است که زمانی حاصل می‌شوند که تغییرات پیچیده‌ تکنولوژیکی و اجتماعی بر نگرش‌ها و منافع گسترده تاثیر می‌گذارند.
۳- زندگی و دوره‌ شغلی
آلوین تافلر در سال ۱۹۲۸ متولد شد. اگر چه او مسافرت‌های زیادی داشته است اما تمام تحصیلات و تجارب کاری او در داخل ایالات متحده صورت گرفته‌اند. او استاد مهمان در بنیاد راسل سیج ، استاد مهمان در دانشگاه کورنل ، عضو هیات علمی دانشکده‌ جدید تحقیقات اجتماعی و یک مشاور بسیار موفق کسب و کار بوده است. او دارای چندین مدرک افتخاری است و کتب او جوایز بسیاری کسب کرده‌اند.
بخش اعظم کارهای تافلر همراه با همسرش یعنی هایدی خلق شده‌اند – این اولین نکته‌ای است که او همیشه بدان اشاره می‌کند. آنها دارای مشارکتی بسیار برجسته هستند: هر دوی آنها در دانشگاه نیویورک زبان انگلیسی خوانده‌اند و سپس به یک زندگی کولی‌وار پرداختند و پس از جنگ به روستای گرینویچ رفتند که در آنجا استعداد خود در سراییدن شعر و نگارش رمان را بروز دادند.
تافلر که در ابتدا قصد نداشت یک دانشمند بشود، در سنین جوانی متوجه ارزش علم و فن‌آوری در جهان مدرن شد و در نتیجه دوره‌ای را در مورد تاریخ فن‌آوری گذراند. تافلر سال‌ها وفت خود را صرف روزنامه‌نگاری کرد و مطالب خود را در بسیاری از نشریات سیاسی، علمی و اقتصادی آن دوران نوشت. در سال ۱۹۶۰، او دعوت‌نامه‌ای از شرکت آی‌بی‌ام دریافت کرد تا مطلبی را در مورد مضامین بلند مدت اجتماعی و سازمانی رایانه بنویسد که همین موضوع او را با فن‌آوری‌های پیشرفته آشنا کرد. همین موضوع باعث شد که مطالب زیادی درباره‌ تغییر بنویسد که امروزه معروف‌ترین مطالب ذکر شده در باب این موضوع در سطح جهان هستند. کتاب موج آینده که نخستین کتاب ارزشمند درباره‌ تغییر است، تنها اندکی پس از تکمیل مقاله‌ آی‌بی‌ام، نوشته شد.
۴- تفکر کلیدی
اگرچه او کتب زیاد و مقالات بی‌شماری منتشر کرده اما فلسفه‌ او و عقاید کلیدی او در سه کتاب خلاصه شده‌اند: شوک آینده (۱۹۷۰)، موج سوم (۱۹۸۰) و تغییر قدرت (۱۹۹۰). هر یک از این سه گانه کاری ارزشمند در نوع خود به شمار می‌رود اما آنها در کنار هم نشانگر عقاید تافلر درباره‌ تغییر به عنوان جریانی بی‌پایان هستند.
تافلر دیدگاه خود در مورد این سه‌گانه را چنین بیان می‌نماید: «موضوع اصلی، تغییر است یعنی آنچه که در قبال افراد و در زمانی رخ می‌دهد که کل جامعه‌ آنها خود را به سمت چیزی جدید و غیرمنتظره تغییر می‌دهد. شوک آینده به فرآیند تغییر می‌پردازد – چگونه تغییر بر افراد و سازمان‌ها تاثیر می‌گذارد. موج سوم بر مسیرهای تغییر متمرکز است – تغییرات امروز با ما چه می‌کنند. تغییر قدرت به کنترل رخ دادن تغییرات می‌پردازد -– چه کسی و چگونه تغییرات را شکل می‌دهد.»
علاوه بر ارایه‌ تحلیلی جامع از تغییر و بسیاری از مشکلات و چالش‌هایی که به دنبال دارد، این سه گانه مملو از امیدواری است. این کتاب‌ها استدلال می‌نمایند که تغییر سریع در پیرامون ما آن گونه که به نظر می‌رسد، تصادفی یا بی‌نظم نیست بلکه الگوها و عواملی شناخته شده در ورای آنها وجود دارند که باعث می‌شوند ما به شکلی «استراتژیک» به مقابله با تغییرات بپردازیم و از واکنش‌های خطرناک به رخدادهایی که با آنها مواجه می‌شویم، بپرهیزیم.
۵- سه گانه تافلر
۵-۱- شوک آینده
تافلر توضیح می‌دهد که تاثیر تغییرات به سرعت رخ می‌دهند و از همین جا بود که عبارت شوک آینده وارد واژگان جهان شد و هم اکنون به شکلی گسترده از آن برای تشریح سردرگمی، ابهام و از دست رفتن توانایی تصمیم‌گیری استفاده می‌شود که بر افراد، گروه‌ها و کل جامعه در زمانی تاثیر می‌گذارد که آنها تحت سیطره‌ تغییر درآمده‌اند.
تافلر در پیش‌گفتار کتاب تغییر قدرت می‌نویسد: «تاریخ پیامدهای خاص خود را دارد که مستقل از مسیر حقیقی تغییر هستند. رخدادها و واکنش‌های سریع، اثرات خاص خود را دارند چه این تغییرات خوب تلقی شوند و چه بد.»
شوک آینده سی سال پیش نوشه شده و هم اکنون می‌توان از آن برای سنجش پیش‌بینی‌های تافلر استفاده کرد. آنچه که ما دریافتیم قابل توجه است: او فروپاشی خانواده‌ هسته‌ای، انقلاب ژنتیک، فروپاشی جوامع، از سرگیری تاکید بر تحصیلات و افزایش اهمیت دانش در جوامع را پیش‌بینی کرده بود.
۵-۲- موج سوم
شاید بتوان گفت که این کتاب نمایانگر مهم‌ترین نظریه‌ تافلر است که «موج سوم» را به دو موج بزرگ دیگر در توسعه‌ بشر افزوده است. اولین موج شامل کشاورزی و تحولات انسانی از شکارچیان به افراد ساکن شده در مزارع است. این کار انسان را از تلاش دایم برای امرار معاش رها ساخت و ثبات و امنیت لازم برای توسعه‌ فنون و فن‌آوری‌ها که مبنای تمدن امروز هستند را فراهم آورد.
موج دوم، انقلاب صنعتی است که دربرگیرنده‌ حرکت به سمت روش‌های تولیدی و سازماندهی نیروی کار است که جهان صنعتی مخلوق آن است. بهره‌برداری از مواد اولیه، تولید انبوه و کاربرد فزاینده‌تر فن‌آوری، رفاه و سعادت را برای کشورهایی به دنبال داشته که از عهده‌ تغییرات لازم برآمده بودند.
موج سوم تافلر، تحولی پس از دوران صنعتی و مبتنی بر اطلاعات است که به گفته‌ او در دهه‌ ۱۹۵۰ آغاز شده است. در موج سوم، تافلر یک پیش‌بینی غیر عادی را در مورد اثرات عمیق تکنولوژی و بیوتکنولوژی در اقتصاد و همچنین تغییراتی که ما هم اینک می‌توانیم در روش‌های تولیدی، بازاریابی و الگوهای کاری شاهد باشیم، بیان داشت. او توجه زیادی به پیش‌بینی توسعه‌ بازاریابی و افزایش قدرت مصرف‌کننده معطوف داشته بود. او حتی واژه‌ای جدید (prosumer) را ابداع کرد که ترکیبی از تولیدکننده (producer) و مصرف‌کننده (consumer) است.
در مقدمه‌ این کتاب، تافلر درباره‌ تغییرات نامنظم دهه‌ ۱۹۶۰ بحث می‌کند که فرهنگی از سوسیالیسم‌های متخاصم و ناسازگار، داده‌های تجزیه شده و تحلیل‌های متفاوت را در پی داشت و فضایی را ترسیم کرده که در آن، همیاری نه تنها مفید بلکه حیاتی است. همین نیاز به همیاری بود که تافلر را نسبت به موج سوم متقاعد می‌ساخت. تافلر مدعی است که این کتاب درباره‌ همیاری در سطحی کلان است که تمدن قدیم را به گونه‌ای تفسیر می‌نماید که بسیاری از ما در آن رشد کرده‌ایم و در عین حال تصویری دقیق و جامع از تمدن جدید که ما در بحبوحه‌ آن هستیم را ارایه می‌نماید.
او در ادامه‌ کتابش می‌نویسد: «جهانی که شاهد ظهور بسیار سریع ارزش‌ها و فن‌آوری‌های تازه، روابط ژئوفیزیکی جدید، سبک‌های زندگی تازه و روش‌های جدید ارتباطی است، نیازمند عقاید، طبقه‌بندی‌ها و مفاهیمی کاملاً تازه و نو است. ما نمی‌توانیم با روش‌های دیروز وارد جهان فردا شویم.»
۵-۳- تغییر قدرت
در این کتاب، که آخرین بخش از سه گانه است، تافلر تجزیه و تحلیل اولیه‌ خود را ادامه می‌دهد و به این موضوع می‌پردازد که چگونه افراد، سازمان‌ها و کشورها تحت تاثیر تغییراتی قرار دارند. او درباره‌ یک سیستم جدید قدرت می‌پردازد که جایگزین دوران صنعتی خواهد شد.
واژه‌ «تغییر قدرت» در معنا با واژه‌ «تغییر در قدرت» تفاوت دارد. به گفته‌ تافلر، «تغییر در قدرت» به معنای انتقال قدرت است اما «تغییر قدرت» به معنای تغییر در ذات و ماهیت قدرت است. تغییر قدرت تنها قدرت را انتقال نمی‌دهد بلکه آن را متحول می‌سازد.
کتاب تغییر قدرت، سه منبع قدرت را به ما یادآوری می‌کند: زور، ثروت و دانش. همه‌ شرکت‌ها در چارچوبی کار می‌کنند که تافلر آن را «حوزه‌ قدرت» می‌نامد و این سه ابزار قدرت در آن به طور مستمر به فعالیت خود ادامه می‌دهند. افزایش اهمیت دانش که در تمام این سه گانه به آن اشاره شده، تغییری عمیق را در توازن میان آنها باعث شده است.
کتاب تغییر قدرت هیچ گونه راه‌حل زودهنگامی در مورد مشکلات مرتبط با تغییر ارایه نمی‌دهد. تافلر درباره‌ تلاش‌های انجام شده برای حرکت افراد، شرکت‌ها و اقتصادهای ملی به سمت یک وابستگی تازه به علم و دانش بحث می‌کند. به اعتقاد او، حتی در صورت حل این تضادهای قدرت، باز هم همه‌ مشکلات حل نخواهند شد. او چالش‌های بیشتری را در نظر دارد زیرا تفاوت میان اقتصادهای «سریع» و «کند» همیشه وجود دارد.
۶- آلوین تافلر در یک نگاه
سه گانه‌ تافلر همچنان تاثیرگذار است و در عین حال باید توجه داشت که آخرین کتاب از این مجموعه در سال ۱۹۹۰ منتشر شده است. اشتباه است که فکر کنیم کار تافلر در آن زمان شروع و به پایان رسیده است. مثلاً کتاب سازمان‌های سازگار که در سال ۱۹۸۵ منتشر شد، بر مبنای نتایج و یافته‌های تافلر در طول کار مشاوره‌ او بین سال‌های ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۰ برای شرکت At&T بوده است. این گزارش که مدیریت ارشد آن را نادیده گرفته بود، بعدها به متنی تاثیرگذار تبدیل شد. این کتاب به موضوعاتی همچون تحول سازمانی و تطابق از طریق تمرکز بر نمونه‌ At & T می‌پرداخت.
کتب و مقالات زیادی پس از این سه گانه نوشته شده‌اند و پس از انتشار کتاب تغییر قدرت، بیش از پیش از نقش هایدی تافلر قدردانی شده است. آخرین آثار تافلر به صورت مشترک با دیگران نوشته شده‌اند.
کمک آنها به جهان سیاست موضوعی است که بسیاری از مفسران علم مدیریت آن را نادیده گرفته‌اند. بسیاری از رهبران مهم این نظرات را رعایت کرده‌اند و نقش بسزایی در توسعه‌ روابط شرق – غرب داشته‌اند. یکی از مهم‌ترین افرادی که این نظرات را پذیرفته و تحت تاثیر آنها قرار داشت، میخاییل گورباچف بوده است.
کتب تافلر سر از چین نیز درآورده‌اند و تا پیش از رخ دادن فاجعه‌ میدان تیانانمن ، تاثیر مثبتی بر سیاست این کشور گذاردند. البته هم‌اکنون این کتاب‌ها در چین ممنوع شده‌اند هر چند که ممنوعیت چنین کتاب‌هایی باعث افزایش فروش آنها می‌شود.
از دیگر کتب معروف تافلر طی ده سال گذشته می‌توان به مهم‌ترین آنها یعنی کتاب جنگ و ضد جنگ اشاره کرد. این کتاب که متمرکز بر جنگ است، به این نکته اشاره می‌نماید که تغییر در نحوه‌ اداره‌ کسب و کار که موازی با تحولاتی است که ما در زمان بروز جنگ تجربه می‌کنیم. همانند بخش‌های تجاری و تولیدی، بسیاری از تغییرات نظامی نیز ماحصل پیشرفت‌های حاصله در فن‌آوری اطلاعات هستند. عقاید تافلر در رخدادهایی همچون جنگ خلیج فارس به اثبات رسیده‌اند اما مهم‌ترین پیش‌بینی آلوین در مصاحبه‌ او با مجله‌ علوم نوین در مارس ۱۹۹۴ مطرح شد که در آنجا او از ناکافی بودن نیروی نظامی مرسوم در کنترل فعالیتهای تروریستی سخن گفته بود. برای روشن کردن این موضوع، او به نقل از یک افسر اطلاعاتی آمریکا گفت که اگر او ۲۰ نفر و یک میلیون دلار پول داشت، می‌توانست در آمریکا را ببیند. هفت سال بعد، حوادث ۱۱ سپتامبر اعتبار گفته‌های او را تصدیق کردند.

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13468/آلوین-تافلر/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
کلود لوی استروس

کلود لوی استروس

کلود لوی استروس (به فرانسوی: Claude Lévi-Strauss) ‏ (۲۷ نوامبر ۱۹۰۸ – ۳۱ اکتبر ۲۰۰۹) قوم‌شناس و مردم‌شناس فرانسوی و از نظریه‌پردازان مردم‌شناسی مدرن بود که در تمامی حوزه‌های کلیدی آن نظریاتی ارائه کرده‌بود. استروس را پدر مردم‌شناسی مدرن می‌دانند. نام وی با ساختارگرایی عجین شده‌است.

زندگینامه
او در سال ۲۸ نوامبر ۱۹۰۸ در بروکسل به دنیا آمد و کودکی‌اش را در محله شانزدهم پاریس در خیابان نیکولا پوسن نقاش قرن هفدهم میلادی گذراند. پدرش نقاش بود و جد پدری‌اش موسیقی‌دان و رهبر ارکستر بود. در نوجوانی به دنبال طراحی لباس و اپرا بود. و در جوانی از اعضای فعال حزب سوسیالیست فرانسه شد.
لوی-استروس در رشته حقوق و فلسفه تحصیل کرد و پس از آن تا سال ۱۹۳۵ در دبیرستانی فلسفه درس می‌داد. در آن سال برای تدریس جامعه‌شناسی به دانشگاه سائوپائولوی برزیل رفت و در آنجا به تحقیق درباره قبایل بدوی آمریکای جنوبی پرداخت.
در ۱۹۴۳ در نیویورک مشغول نوشتن پایان‌نامه دکترای خود به نام ساختارهای ابتدایی خویشاوندی شد. در آنجا همراه با آندره برتون، ماکس ارنست و جورج دونویی به خرید اشیاء هنری سرخ‌پوستان می‌پرداخت. همچنین با رومن ژاکوبسون زبان‌شناس آشنا شد که تأثیر زیادی در تشکیل مردم‌شناسی ساختاری او داشت.
در ۱۹۴۷ به فرانسه بازگشت و در ۱۹۵۹ استاد مردم‌شناسی کلژ دوفرانس شد که در سال ۱۹۸۲ کار تدریس در آنجا را رها کرد. در ۱۹۷۳ به عضویت فرهنگستان فرانسه درآمد. او در تحقیقات خود در رابطه با قبایل ابتدایی به نقد اندیشمندانی همچون امیل دورکیم و زیگموند فروید پرداخت. در سال ۱۹۶۲ به توتم‌باوری که چهل سال در آن تحقیقی جدی صورت نمی‌گرفت جانی تازه داد و آنرا دوباره وارد محافل علمی کرد و در همان سال با انتشار کتاب تفکر وحشی شور عجیبی در مسائل مردم‌شناسی ایجاد کرد.

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13472/کلود-لوی-استروس/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
جان راسکین

جان راسکین

نگاهی به زندگی‌‌نامه جان راسکین

• جان راسکین، دانشمند و منتقد اجتماعی هنری انگلیس، از معماران نادر جهان متولد ۸ فوریه ۱۸۱۸ در لندن نقش اساسی در تحولات فرهنگی انگلیس.!
• گذراندن تحصیلات مقدماتی در خانه خویش سپس راهی دانشگاه آکسفورد
آثار منتشر شده وی:
۱- نقاشان مدرن (۱۸۴۳) ۲- هفت مشعل معماری (۱۸۴۸) ۳- سنگ‌های ونیز (۱۸۵۵) ۴- مباحثی در معماری و نقاشی (۱۸۵۳)
۵- تاجگذاری زیتون‌های وحشی (۱۸۶۶) (کتابی در باب اقتصاد سیاسی مسائل اجتماعی) ۶- به سوی این آخرین (۱۸۶۲)
• راسکین در سال ۱۸۸۹ از مقام تدریس و نویسندگی کناره‌گیری کرد و در سال ۱۹۰۰ از این جهان رخت بست.
• آثار مکتوب وی: ۲۵۰ اثر جمع‌‌آوری شده توسط دو تن از دوستانش در سال ۱۹۱۲٫
نگاهی به اندیشه‌های راسکینþ
• اولین اقدام راسکین: نقد و فلسفه هنر (متأثر از: فلسفه اجتماعی)
• ریشه‌یابی منشأ افکار راسکین:
۱٫ شناخت دقیق شاهکارهای اروپایی نقاشی و معماری
۲٫ تأثیرات فراوان از تفکر پوژن‌ (فرهنگ‌گرا متعصب به سبک گوتیک)
• در تاریخ هر رشته‌ای که کنکاش کنید بالاخره نامی از راسکین خواهید یافت: او نسبت به سیاست، اقتصاد، هنر، جغرافیا، زمین‌شناسی و گیاه‌شناسی و… علاقه‌مند است.
• عقاید راسکین: بررسی تأثیر اصل اقتصادی و اجتماعی بر هنر- گرایش زیاد به طبیعت- خواهان کمترین دخالت در بناهای تاریخی برای اصلاح شهر نیازمند اصلاح فرهنگ شهریم- ایجاد شهرهای کوچک و متراکم شهر قرون وسطایی
• او معتقد است که انقلاب صنعتی، مردم را از فرهنگ مردمی خود دور کرده است و علت این امر را کار مداوم در کارخانجات می‌داند.
• راسکین متوجه از هم‌گسیختگی هنر است و اظهار می‌کند به جای جستجو در هنر باید در وضع اقتصادی و اجتماعی انگلستان و مورد سئوال بردن انقلاب صنعتی آن دوره.
• در حقیقت باید چهارچوب فکری وی را در قالب چهارچوب غالب زمانه یعنی تفکر رمانیستی (دنبال نظم موجود در طبیعت) ارزیابی کرد.
• راسکین از تنزل مقام انسان از یک آفرینشگر به یک ماشین تکرار کننده که دیگر فکر نمی‌کند بسیار اندهگین بود و یکی از دلایل ضدیت عجیب وی با صنعت را می‌توان در این موضوع جستجو کرد.
• از دیدگاه او هنر وسیله‌ی ارتقای زندگی روانی مردم- هنر: مانند یک فعالیت اخلاقی- انسانی.
• «گوتیک» (پذیرش بی‌چون و چرای قرون وسطی): آرمانی‌ترین شیوه ساختن و خواستار بازخوانی آن و پایه‌ریزی فرهنگ براساس سبک گوتیک متأثر شده از قرون وسطی
• «لاور» می‌نویسد: «دنیای مدرن، بیش از حد تصور راسکین مدیون است.
• در زمینه مرمت معماری: در تفکر راسکین توجه به سندیت بنا و سرنوشت آن و عدم دخالت و تغییر در آن و در عین حال تسلیم و سرسپردگی به طبیعت، مهمترین عناصر را تشکیل می‌دهند.
انتقادات راسکین بر محصولات صنعتی زمان:
۱٫ نمایش ظاهری استخوان‌بندی حمال بنا در چیزی غیر از آن‌چه واقعاً هست.
۲٫ ظریف‌کاری و پوشاندن سطح خارجی بنا به منظور جلوه دادن آن‌ها با مواردی چند از آن چه که واقعاً با آن ساخته شده است و چسباندن تزئینات و کنده‌کاری‌ها بر روی آن‌ها.
۳٫ استفاده از تزئینات مختلفی که با ماشین ساخته شده‌اند.
þنظریات راسکین در باب معماری و شهرسازی
۱٫ ستایش تنوع ۲٫ شهر، نمایش بسیار جذاب‌تر از منظره ۳٫ شهر مجموعه‌ای از واحدها نیست ۴٫ علیه تکرار ۵٫ له تنوع ۶٫ له بی‌تفاوتی
۷٫ الگوی خیابان‌های قرون وسطایی ۸٫ صاحبان حرفه ۹٫ شهر و اجتماع ۱۰٫ استقرار ۱۱٫ ارزش ویژگی ۱۲٫ گرایش
حاصل سخنþ
راسکین با سخنرانی‌ها و نقدهای خود در زمانی که جامعه صنعتی انگلیس در حال گذر از شیوه سنتی به صنعتی بود.
۱٫ باعث ایجاد مباحث فراوانی در شاخه‌های هنر و صنعت شد.
۲٫ منشأ اصلی جنبش‌های مختلف هنری در دهه‌های بعد
وضعی که جامعه ما پس از چندین دهه از ارائه نظریات راسکین به آن مبتلاست و به شدت نیازمند تجارب سایر جوامع که دوران تحول را سپری کرده‌اند تا اجتماع ایرانی کمتر آسیب ببیند.

لینک منبع:http://www.shahrsazionline.com/13484/جان-راسکین/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
سر بنجامین وارد ریچاردسون

سر بنجامین وارد ریچاردسون

سر بنجامین وارد ریچاردسون (۱۸۲۸ — ۱۸۹۶) پزشک برجسته بریتانیایی و نویسنده پرکار در تاریخچه پزشکی است. او دریافت کننده مدال طلا Fothergill ، اعطا شده توسط انجمن پزشکی لندن در سال ۱۸۵۴ و جایزه از Astley برای یک مقاله در زمینه فیزیولوژی بود.
وی نقش ویژه ای در تصویب قانون جدید بهداشتی در سال ۱۸۶۶ و ۱۸۷۵ داشت که به موجب قانون اول ساخت خانه های ارزان قیمت برای کارگران و صنعتکاران مد نظر قرار گرفت و در قانون دوم وضع قوانین بهداشتی یکسان در ساخت خانه ها برای پیمانکاران اجباری گردید.
ریچاردسون در سال ۱۸۹۳ به پاس خدمات برجسته اش در زمینه پزشکی و کمکهای انسانی ملقب به دریافت مقام شوالیه شد.

فشردگی و نابهنجاریهای شهرهای آن روز انگلستان به خصوص لندن و منچستر و آلودگی بسیار این شهرها و وجود بیماریهای گسترده عفونی موجب شد که وی درکتابی که در سال ۱۸۵۷ به چاپ رساند شهری خیالی را به تصویر بکشد که آنرا هیژیا (Hygeia) نام نهاد.
شهر خیالی هیژیا جمعیتی بالغ بر ۱۰۰،۰۰۰ نفر را دارد که در ۲۰،۰۰۰ خانه زندگی می کردند و زمین مورد نظر این خانه ها ۱۶۰۰ هکتار بود.
در هیژیا ساختن خانه های مرتفع که بر خیابانهای شهری سایه می انداختند مجاز نیست . در محلات اداری و تجاری ساختمانها ۴ طبقه می باشند و در برخی محلات که فضاهای وسیع تری وجود دارد اجازه ساخت بناهای بلندتر وجود دارد.
در سطح شهر دو خیابان اصلی کشیده شده که شرقی – غربی هستند و در هر یک از آنها یک مسیر راه آهن تعبیه شده است. و دو خیابان شمالی – جنوبی هم وجود دارد که کوچه های محلی از آنها منشعب می شوند و کوچه ها موازی با خیابان اصلی شرقی – غربی است. خیابانها درختکاری شده و فضای پشت خانه ها را باغها تشکیل می دهند.
کلیساها ، بیمارستانها ،تاترها ، بانک ها ، تالارهای گردهمایی و دیگر ساختمانهای عمومی به صورت تفکیک شده در بخشی از خیابان های شمالی – جنوبی و شرقی – غربی قرار گرفته اند.در شهر وی مسائل بهداشتی از اهم موضوعات است و توجه به آب بهداشتی و مسیرهای ویژه فاضلاب و گندابرو گردیده است.

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13487/سر-بنجامین-وارد-ریچاردسون/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
رم کولهاس

رم کولهاس

رم کولهاس (به هلندی: Rem Koolhaas) معمار هلندی است.

رم کولهاس متولد سال ۱۹۴۴ رتردام هلند است. بین سالهای ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۶ در اندونزی مقیم بود و سپس به عنوان خبرنگار و فیلم نامه نویس در آمستردام ساکن شد. پس از آن به لندن رفت و به تحصیل معماری در مدرسه AA پرداخت.
در سال ۱۹۷۲ با کسب بورس تحصیلی عازم ایالات متحده شد و در آنجا اقامت گزید. در آمریکا شیفته نیویورک شد و با چاپ کتاب نیویورک هذیانی (به انگلیسی: Delirious Newyork) در سال ۱۹۹۸ به زودی مشهور گشت.
حدود بیست سال بعد کولهاس با کتاب کوچک، متوسط، بزرگ، خیلی بزرگ (به انگلیسی: S.M.L.XL) نشان داد که ایدهٔ اصلی مدرنیسم با معماری و شهرسازی مدرن در تضاد است و برای حل مسائل امروز باید با توجه به واقعیت که وی آن را «رئالیسم نو» می­نامد، روح اصلی مدرنیته را احیاء کرد.
کولهاس از معمارانی ست که در زمان پی ریزی تفکرات مکتب فولدینگ شروع به کار و فعالیت حرفه‌ای خود کرد. شفافیت بصری، استفاده از سطوح شیشه‌ای بزرگ و به کارگیری فرم‌های خالص از ویژگی‌های کارهای اولیه او (نظیر خانهٔ دو دوست) است که بیشتر تحت تاثیر آثار میس وندرروهه قرار دارد.

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13499/رم-کولهاس/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
جورج اورول

جورج اورول

اریک آرتور بلر (به انگلیسی: Eric Arthur Blair) با نام مستعار جورج اورول (به انگلیسی: George Orwell) (زادهٔ ۱۹۰۳ – درگذشتهٔ ۱۹۵۰) داستان نویس، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی و شاعر انگلیسی بود. او را بیشتر برای دو رمان سرشناش و پرفروشش مزرعه حیوانات و هزار و نهصد و هشتاد و چهار می‌شناسند. این دو کتاب بر روی هم بیشتر از هر دو کتاب دیگری از یک نویسنده قرن بیستمی، فروش داشته‌اند.او همچنین با نقدهای پرشماری که بر کتابها می‌نوشت، بهترین وقایع نگار فرهنگ و ادب انگلیسی قرن شناخته می‌شود.
اریک بلر در ۱۹۰۳ در شهر موتیهاری در ایالت بهار در هندوستان متولد شد. در همان دوران کودکی به همراه خانواده انگلیسی اش به انگلستان رفت. از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۷ در کشور برمه در نیروهای پلیس مشغول شد. زندگی در محیطی طبقاتی در هند و انگلیس باعث نگاه ویژه او به پدیده فقر شد. موضوعی که مهمترین عنصر رمانها و نوشتارهای او را تشکیل می‌دهد. در جوانی برای کسب تجربه مدتی را در بین فقرا، بی خانمانان و کارگران فصلی لندن و پاریس گذراند و بعضی مواقع در ظرفشویی یک هتل کار می‌کرد. در این زمان شروع به نوشتن تجربیات خود کرد که به نخستین کتابش آس و پاس‌ها در پاریس و لندن (ترجمه درست تر: فقر و دربدری در پاریس و لندن) انجامید. بی درنگ پس از این کتاب، به رمان نویسی پرداخت و دو رمان نخستش نیز بر اساس همین تجربیاتش در برمه (روزهای برمه) و انگلیس (دختر کشیش) شکل گرفت. اورول نیز مانند بسیاری از نویسندگان و روشنفکران اروپایی همعصر خود، در دهه ۱۹۳۰ به اسپانیا رفت تا علیه ارتش فاشیست ژنرال فرانکو بجنگد. او در این جنگ مجروح شد وهرگز کاملا بهبود نیافت و همین جراحت در نهایت به مرگ او انجامید. اورول کتاب درود بر کاتالونیا را بر اساس دیده‌های خود در اسپانیا نوشت.
هوای تازه واپسین رمان او پیش از آغاز جنگ جهانی دوم است. در سالهای نخستین جنگ به روزنامه نگاری و نقد کتاب پرداخت ولی در سال ۱۹۴۳ پس از مرگ مادرش کار بر روی رمانی که تا امروز به آن مشهور است یعنی مزرعه حیوانات (در ایران قلعه حیوانات) را آغاز کرد. رمان او به دلیل اشاره غیرمستقیمش به شوروی که آنزمان متحد انگلیس بود، تا یک سال چاپ نشد. با انتشار کتاب در ۱۹۴۵ در انگلیس و ۱۹۴۶ در آمریکا اورول به شهرت رسید. در چهار سال بعدی اورول به جزیره جورا در شمال اسکاتلند رفت و افزون بر ادامه کار ستون نویسی برای روزنامه‌ها، کار بر روی مهمترین و واپسین اثر خود هزار و نهصد و هشتاد و چهار آغاز کرد. مدت کوتاهی بعد اورول به دلیل بیماری مزمن ریوی اش در بیمارستان بستری شد. او در همان بیمارستان با سونیا برونل ازدواج کرد. هفت ماه پس از چاپ این کتاب، اورول در بیستم ژانویه ۱۹۵۰ درگذشت. به درخواست خودش، پیکرش را سوزانده و خاکسترش را در گورستانی گمنام و پرت در دهکده‌ای به نام ساتن کورتینی در نزدیکی آکسفورد به خاک سپردند. بر روی سنگ قبرش نیز هیچ اشاره‌ای به شهرت و نامی که بدان آوازه جهانی داشت (جورج اورول) نشد.
اورول یک سیگاری قهار بود. به شکلی که با وجود وضعیت وخیم ریه‌هایش همیشه در حال سیگار کشیدن بود. او همچنین علاقه شدیدی به نوشیدن چای داشت. و حتی مقاله‌ای به نام “چگونه یک چای عالی درست کنیم” نوشته بود. او آبجوی انگلیسی را ستایش می‌کرد و در سال ۱۹۴۶ مقاله‌ای درباره یک میکده رویایی ایدئال نوشت که نام “ماه زیر آب” گرفت.
بیشتر شهرت او وابسته به دو رمان پادآرمانشهری اش مزرعه حیوانات (به انگلیسی: Animal Farm) و هزار و نهصد و هشتاد و چهار است که تحت کنترل درآمدن زندگی و حتی افکار مردم را در جهان آینده توصیف می‌کند. او در این کتاب مدل حکومتی اتوپیامحورانه (آرمانشهری) که در نیمه نخست سده بیستم بسیار محبوب بود را به چالش کشیده و نشان می‌دهد که چگونه بهشت ادعایی انقلاب‌های مردمی نهایتا به دوزخی ابدی و غیرقابل تحمل تبدیل می‌شود. در واقع هر دو کتاب مزرعه حیوانات و هزار و نهصد و هشتاد چهار دارای یک محتوا و به ویژه در نقد مدل حکومت کمونیستی است و تنها فرم دو کتاب متفاوت است. کتاب نخست غیرمستقیم تر و کتاب دوم که چهار سال پس از آغاز جنگ سرد چاپ شد، صریح تر سیستم‌های توتالیتر (تمامیت خواه) را به نقد می‌کشد.

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13503/جورج-اورول/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
کلرنس پری

کلرنس پری

پری، کلرنس آرتر (کورتلند نیویورک ۱۹۹۴ – ۱۸۷۲) استاد، شهرشناس و مقاله نویس آمریکایی، در زادگاهش درس خواند و پس از پایان دوره دبیرستان، دو سال دانشجوی استنفورد بود اما دانشنامه کارشناسی خود را از دانشگاه کورنل دریافت کرد. در تابستان ۱۹۰۴ دوره ای را در دانشسرای عالی کولمبیا گذراند که سرآغاز کار وی در آموزش گشت. پری دو سال مدیریت دبیرستانی در پورتوریکو را بر عهده داشت و در سال های ۱۹۰۸ و ۱۹۰۹ کارگزار کمیته مهاجرتی آمریکا شد. در همین سال ها بود که با بنیاد دانشمندان راسل در اروپا ارتباط برقرار کرد. مهمترین دستاورد وی از این پیوند مقاله ای است با عنوان استفاده وسیع تر از استقرار مدارس که در ۱۹۱۰ آن را نوشت. کارش در دانشگاه نیویورک با تدریس در تابستان ۱۹۱۲ آغاز شد. سال بعد سمت مدیریت بخش تفریحات به وی واگذار شد. تا ۱۹۳۷ بازنشسته شد همچنان در کنار دیگر کارهایش به این سمت نیز اشتغال داشت. دو مقاله توسعه آموزشی و فعالیت های مرکز محله دستاورد این سال ها است که هر دو را در ۱۹۱۶ نگاشته است.

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13506/کلرنس-پری/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
لوئیس مامفورد

لوئیس مامفورد

لوئیس مامفورد (Lewis Mumford )
لوئیس مامفورد(۱۸۹۵-۱۹۹۰) منتقد معماری، طراح شهر و تاریخنگار فرهنگی آمریکایی بود. در هنرستان فنی درس خواند و در هفده سالگی به نویسندگی دل بست و در کنار کارهای فنی مانند نقشه برداری، برای آموزش نویسندگی به کالج رفت. در همین هنگام با نوشته های پاتریک گدس آشنا شد و آراء و نظریات وی را پی گرفت.
با نگاهی گذرا بر نگرش دیدگاه های مامفورد می توان سه دوره را بازشناخت:

الف)دوره نخست:
در این دوره که مصادف با جنگ جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) و دوره جوانی وی می باشد. مامفورد بیشتر آرمانگرا و علاقمند به کارهای هنر و معماری بود.
ب) دوره دوم :
از آغاز کار اصلی مامفورد نویسندگی و نقد دیدگاه های اجتماعی-فرهنگی بود. توجه ویژه ای به مفهوم و پدیده شهر به عنوان یک نهاد اجتماعی داشت. از این دیدگاه بیشتر فعالیت های او در این دوره بر مسائل شهر بویژه بر برنامه ریزی منطقه ای و شهری متمرکز بود. در این دوره همراه با هنری رایت، کلارنس اشتاین ” گروه برنامه ریزی منطقه ای” را برای ” مسکن نیویورک” و “شورای برنامه ریزی منطقه ای” و “شورای برنامه ریزی اجتماعی” را در “انستیتو آمریکایی معماری” تاسیس کرد. اهمیت کار او در این دوره تا اندازه ای است که صاحب نظران شهرسازی از آن به عنوان نظریه پرداز” انسانگرا ” و یا نظریه پردازان جامعه شناحتی شهری، “فرهنگرا “نام برده شده است.
ج) دوره سوم:
دورانی است که مامفورد به ارائه نظریه هایی درباره پدیده فن و فنآوری، تاثیر آن بر روابط اجتماعی مردم و تاثیر از آن می پردازد. در این دوره مامفورد با نوشتن کتاب شهر در تاریخ در جستجوی پدیدهای تاثیرگذار بر فرهنگ و تمدن شهری بود. فعالیت های او در این دوره منجر شد که در نزد اندیشمندان از او با نام “مورخ” و “جامعه شناس” یاد شود.
مامفورد در سال های دراز با مجله های تخصصی نظیر “روزنامه بنیاد آمریکایی معماری”، “گزارش معماری” و “منظر معماری” همکاری می کرد. او استاد برنامه ریزی شهری در دانشگاه پنسیلوانیا و استاد مدعو ام.ای.تی بود.(پاکزاد، ۱۳۸۶ :۴۰۳)
فلسفه برنامه ریزی مامفورد:
در فلسفه برنامه ریزی مامفورد به سه محور فکری بر می خوریم:
۱)طبیعت گرا:
مامفورد طبیعت گرا بود. زیرا به وحدت کیهان و نظام هستی باور داشت. باور به ماده، انرژی، روح و خداوند در نظر او مهم و به صورت یک حقیقت جلوه می کرد. اما همه آنها با یک پیوند درونی به یک سوگیری خاص نسبت می داد و از آن با عنوان مادر طبیعت نام می برد. مامفورد مانند همه اندیشمندان مکتب اکولوژیک، پیشرفت تمدن بشر و توسعه اجتماعی-اقتصادی جوامع انسانی را بصورت چرخه زندگی تحلیل می کرد. یعنی توسعه را نه به شکل مستقیم بکله منحنی وار می دانست. در درون این چرخه زندگی چهار فصل را شناسایی کرد:
۱٫ دوره بهار یا دوره گل دادن کار توسعه
۲٫ دوره تابستان یا دوره به بار نشستن توسعه
۳٫ دوره پاییز یا دوره پژمردگی تدریجی توسعه
۴٫ دوره زمستان یا دوره توقف توسعه(شکوهی،۱۳۷۳ : ۴۲۵)
۲) تکامل گرا:
بسیاری مامفورد را یک آنارشیست اجتماعی (باور به تعاون و همیاری میان انسان ها) میدانند. مامفورد بر همیاری، معیارهای انسانی، خانواده، محله و گروه های کوچک تاکید می کند. یعنی همیاری مردم و حذف هرگونه اقتدارگرایی و قدرت طلبی.
۳) انسان گرا:
زیرا اعتقاد داشت دنیا دارای چنان منابعی است که رفاه اجتماعی همه افراد بشر را تامین می کند و برنامه ریزان باید به جای راه های غیر انسانی سودگرای جهانی، با تفکر و اندیشه به ایجاد محیط گرم و صمیمانه اجتماعی میان مردم بپردازد.
آراء و نظریات مامفورد:
مامفورد مانند پاتریک گدس شهر را مکان حساس عصر ما می دانست، او برای مسائل شهرسازی همه ابعاد فرهنگی و تاریخی را منظور می داشت. و مسئله را تنها در چارچوب فنی نمی دید.
وی به درستی نشان داد که چگونه حضور نهاد های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در گذر تاریخ، در قالب کالبدی-فضایی هویدا می شود. او بیش از همه چیز شهر را در فرآیند تاریخی آن بررسی کرد. اجزاء و کارکردهای هر دوره را با مشاهده و استفاده دقیق از هر گونه اثر تاریخی، فرهنگی و فضایی مشخص ساخت و آن را با انسان ارگانیک پیوند داد. هرگاه این اجزاء و کارکردهایشان در راستای رفع نیازها و اهداف انسانی بوده و توسعه انسانی را پدید آورده آن را مثبت می دانست تا با بیرون کشیدن قواعد شهری گذشته، کاربرد آن را در شرایط کنونی بیابد. (پاکزاد، ۱۳۸۶ :۳۹۹)
مامفورد کاوش های باستان شناسی را به دلیل فاقد روح بودن آنها کافی نمی دانست. مگر آنکه این کاورش ها با قراین اجتماعی همساز شود، برپایه چنین کار روش شناختی، بازگشت به هر الگویی را منتفی می شود و در این حالت ما دارای هیچ نمونه ازلی نیستیم.(شوای،۱۳۸۴)
مامفورد در تشریح این موضوع، شهر را بیشتر از دو بعد آن – پوسته و هسته یا ظرف و مظروف- بررسی می کند. در بعد فیزیکی، شهر جایی است ثابت برای استقرار آدمی و دورنمایه اجتماعی آن، مقصدی است که انسان سر انجام برای رفع نیازهای فنی و .. آن را برگزیده اند. از دیگر سو، ظرف یا پوسته شهر باید آن قدر انعطاف داشته یاشد که بتواند واکنش ها و کنش های جامعه را برتابد و به پرورش مدنیت کمک کند. شهر باید هرزمان که لازم باشد پوست بیندازد و پوسته نو باید در خور محتوای متفاوت در زمان و مکان آن باشد. (پاکزاد، ۱۳۸۶ :۴۰۳)
از دید مامفورد، جامعه شهری نه منحصر به محتوای جمعیتی آن است و نه در پوسته فیزیکی آن محدود می شود. او اصل مطلب را در پویایی، تحول و تغییر شکل جامعه مدنی می دید. شهر در واقع دستگاه “خودکار فرهنگ سازی” است.
مامفورد نظم منطقی در توسعه جامعه شهری را متکی بر یکپارچگی تسهیلات فنی و نیازهای بیوکوژیکی زیستی و هنجارهای اجتماعی می دانست و در روند کشفیات خود به جنبه های مختلف توسعه انسانی در متن پویای مدنیت، با تکیه بر پبوند با روستا پرداخت. او به حق، پویایی جامعه مدنی را در تعامل شهر و روستا جستجو می کرد. بطور کلی مامفورد بر همبستگی اجتماعی و روابط چهره به چهره، تحرک فردی، اهمیت ابعاد زیبایی شناختی و وحدت با نیروی طبیعی در شهر تاکید داشت. او معتقد بود که برنامه ریزی شهری باید به روابط ارگانیک میان مردم و فضا زندگی مردم اهمیت دهد. مفهوم ارگانیک از دیدگاه مامفورد عبارتست از: جامعه منسجم و برخوردار از سازگاری کامل زندگی فردی در درون جامعه شهری.
قوانین زیست ارگانیکی که مامفورد تحت تاثیر آن مفهوم ارگانیک را درباره شهر به کار می برد:
– همه موجودات زنده برپایه شرایطی که در آن زندگی می کنند، گرایش به ایجاد شکل های تازه دارند.
– عمل خشونت آمیز برای ثبات و استحکام آن زیان آور است.
– یک موجود زنده در حال رشد شامل یاخته هایی است که در موقعیت نسبتا مناسب خود قرار می گیرند.
– موجود زنده در پی ترکیب یاخته ها رشد می کنند نه در گسترش آنها.
– موجود زنده برای رشد خود دارای انعطاف است.
– موجود زنده در درون خود توان ایجاد پیوند میان یاخته ها را دارد. (پاکزاد، ۱۳۸۶ :۴۰۳)
از دید او از آنجایی که هر پدیده ارگانیک در رشد و توسعه خود موارد بالا را در بر دارد، شهر نیز باید از این ویژگی ها برخوردار یاشد.
مامفورد با پیروی از افکار گدس، مادر شهر مدرن را نمونه ای آشکار از عقب ماندگی فرهنگی در مقابل پیشرفت های سریع فنی و مخلوقی ساخته اقتصاد درحال توسعه می دانست که به جای رفع نیازهای زندگی به خدمت منافع مالی درآمده باشد. به گفته او، مادر شهر مدرن یا توده انبوه شهری تنها بد یا دردآور نیست بلکه زیان بخش ، بی فایده و به زیان فن آوری از کار افتاده نیز می باشد. از دیدگاه منتقدانه مامفورد بیشتر شهرهای آمریکایی با پذیرش انگیزه گسترش مادرشهری انتظارات خود را برپایه رشد نامحدود جمعیت که ضامن حداکثر افزایش بهای زمین است، نهاده بود.(یار احمدی،۱۳۷۸ : ۱۶۰)
مامفورد در بین دستاوردهای جدید در زمینه فن آوری، اتومبیل را وسیله می داند که در شکل گیری مادرشهرهای آمریکایی مخرب ترین نقش را بازی کرده است. به همین جهت مامفورد اتوبان را فضای ضد شهری، ضد انسانی و ضد فضای سبز می داند. او معتقد است برنامه ریزان شهری فراموش کرده اند که شهر نه برای تسهیل در حرکت اتومبیل بلکه برای پرورش انسان و فرهنگ است.
مامفورد برای غلبه بر بر این وضعیت ناشی از فراموشی، تاریخ را به یادآوری فرامی خواند. مامفورد در این فراخوان به شهر قرون وسطایی اشاره می کند و آن را مجموعه ای از شهرک ها، با درجه ای از خودکفایی و خودگردانی، به تصویر می آورد.
مامفورد از شهرهای قرون وسطایی فرامی گیرد که جلوگیری از تمرکز عملکردهای ضروری اجتماعی در شهر است که کل آن را در مقیاس نگه می دارد. (یار احمدی،۱۳۷۸ :۱۶۳ ) مامفورد با احترام به اصول و حقایق تاریخی، مرکز فعالیت های خود را به نگرانی های اصولی آدمی قرار می دهد. او در مخالفت با اقتصاد مبتنی بر ماشین و قدرت دنیای مدرن، از اقتصاد ارگانیک سخن می گوید که برپایه زندگی استوار و از ریشه تاریخی برخوردار است. او با توسل به دیدگاه انسانگرا و مبتنی بر زندگی در می یابد که راه حل مشکلات نهادهای انسانی و کنترل آن باید محتوایی انسانی داشته باشد. مامفورد برای رفع مشکلات مادر شهر مدرن برمی خیزد و در این راه به طور کلی از پذیرش راه حل ها مبتنی بر فن آوری شانه خالی می کند. او انسان را فرا می خواند تا بیش از هرگونه تلاش برای فائق آمدن بر نیروهای که هستی ایشان را تهدید می کند به تزکیه و استحاله جوهر نفس بر راستای همکاری با نیروهای طبیعت و بالاتر از آن با همنوعان خویش یپردازند. برای نیل به این هدف، آدمیان مستلزم می شوند بر حماسه ماشین غلبه کنند و اسطوره ای جدید را جانشین آن سازند.
از دهه ۱۹۵۰ به بعد مامفورد نظریه های بدبینانه ای درباره سازمان های بزرگ سیاسی مطرح نمود. مامفورد با گرایش به چپ آمریکایی، موجب پیدایش احزاب سبز در اروپای غربی شد و برای سالم سازی محیط شهری، ارائه حمل و نقل ارزان قیمت، ایجاد دبیرستان، دبستان، درمانگاه و بیمارستان رایگان را پیشنهاد می کند و برساخت باغشهرها و ایجاد تعادل در محیط و فناوری انسانی و مناسب پافشاری می کند. او برای نجات دنیا از انواع آلودگی ها فدرالیسم اکولوژیک یا تقسیم دنیا به نواحی اکولوژیک را توصیه می کند. (پاکزاد، ۱۳۸۶ :۴۰۵)
شهر آرمانی مامفورد:
مامفورد شهر را مجموعه ای متشکل از گروه های نخستین و اتحادهای هدفمند جمعی می داند. مورد اول را می توان در اشکالی چون خانواده و محله مشاهده کرد که در تمام جماعت ها دیده می شوند، در حالی که مورد دوم ویژه و خاص شهر است. این گروه های مختلف از خلال سازمان هایی که کمابیش ساختی بنگاه مانند دارند یا لااقل به شکل عمومی تنظیم و شخصیت یافته اند، خود را تضمین می کنند. ابزار فیزیکی اساسی برای وجود شهر عبارت است از یک کالبد ثابت، مسکن پایدار، تاسیساتی دائم برای گردآوردن، تبادل و ذخیره سازی و ابزار اجتماعی اساسی عبارت است از تقسیم اجتماعی کار که نه فقط زندگی اقتصادی بلکه فرآیند های فرهنگی را تضمین می کند. بنابراین شهر در معنای کامل از دیدگاه مامفورد عبارت است از یک شبکه جغرافیایی، یک سازمان اقتصادی، یک فرآیند صنعتی، صحنه ای برای کنش اجتماعی و نمادی زیبایی شناختی از واحد جمعی. (فکوهی،۱۳۸۳: ۲۰۶)
به عقیده مامفورد رسیدن به شهر در چنین معنایی ممکن نیست مگر آنکه ساختن آن را از پایین ترین واحد های آغاز کرد، به آنها زندگی دوباره بخشید و به هریک با عنوانی مشخص نگریست: به فرد به عنوان انسان متعهد ، به محله به عنوان نهاد اولیه و به شهر به عنوان تجلی ارگانیک زندگی اجتماعی در توازن زیست محیطی با شهرهای کوچک و بزرگ دیگر در محدوده منطقه ای وسیعتر که تمامی آن را در بر می گیرد. بدین ترتیب شکل جدیدی از شهر در مقیاس منطقه ای مجسم می شود. برنامه ریزی شهری از این پس پرداختن به مرکزی مسلط و واحد نیست بلکه شبکه ای از شهرهای کوچک و بزرگ با اشکال متفاوت را شامل می شود. این تجسم یادآور زیست گرایی ارسطویی و آموزه های قرون وسطایی در مقیاس کلان است. علاوه بر این، مامفورد ضمن تحلیل نکات مثبت که در تصور از باغشهر دارد نتیجه می گیرد که شهر مناسب، مدیرپذیر، مریی، ثمربخشی و مورد علاقه آدمی برای متناسب نگه داشتن اجزای تشکیل دهنده اش می یابد برای جمعیت و ناحیه تحت اشغال خود حدودی را مشخص نماید. مامفورد در نظریه “شهر اجتماعی هاوراد” شکل جنینی گونه ای از شهر را می دید که نه تنها می توانست بر شهر تاریخی و محدودیت ها فضایی آن برتری یابد بلکه با غلبه بر گسترش بی پایان و از هم گسیختگی بی برنامه کلان شهری، تفوق خود را بر ماردشهر به اثبات رساند. او معتقد بود که رفتن از تراکم و تمرکز مادرشهری به سوی پراکندگی منطقه ای را تنها از راه ساخت شهرهای نوین، به صورت جوامع متوازن در مقیاس گسترده می توان تحقق بخشید نه با پرداختن به آبادی های حومه ای. این همان روشی بود که کلارنس اشتاین پیشبردش را فرضیه قرار می داد و در طرح مقدماتی هنری رایت برای گسترش آتی نیویورک مشاهده می گردد. مامفورد انگاره هنری رایت از “شهر متوازن” را گسترش داد و به “منطقه متوازن” که با سنجیدگی تمام در قالب اثری هنری آمده بهبود بخشید. مامفورد معتقد بود که تنها در صورت جدایی بیش از بیش و جلوگیری از تداخل شهرهای موجود در یکدیگر می شد گسترش آتی آنان را به سوی جامعه متوازن سوق داد. (یار احمدی،۱۳۷۸ :۱۶۷ )
مامفورد شهر نوین آمریکایی را “اتوپیای منطقه ای” خواند و ایجاد چنین شهری را بر پایه انسانی و در مطابقت با نیازهای بشری درخواست نمود. بنابراین طراحان و برنامه ریزان می بایست تمام کوشش خود را حول اندیشه آفرینش پوسته ای مناسب برای پوشش دادن به بهترین نحوه زندگی متمرکز نمود.
از دیدگاه مامفورد معماران می بایست تمام منظر شهری را به گونه ای بیارایند که شهر بدون ایجاد مزاحمت برای گردش روزانه اقتصاد، دسترس عموم بر تمام زوایای طبیعت محیط بیرون شهری را میسر سازد.بنابراین سیمای نوین و ارگانیک شهر علاوه بر نمایش شکل گیری تاریخ و فرهنگ انسانی، همراه با روابط جامع و متقابل بین گروه های اجتماعی، سازمان ها و نهادها و افراد به ارائه طبیعت نیز پرداختند. او برای ادغام طبیعت و محیط شهری به گونه ای وسیع از تاریخ آمایش قرون وسطی الهام گرفته است.
مامفورد یک فضای گذران اوقات فارغت گسترده در خارج از حوزه نفوذ شهرها پیشنهاد می کند. او معتقد بود این فضا نیاز های گذران اوقات فراغت به سبکی جدید را برآورده خواهد ساخت. در اطراف و یا ورای هر مرکز شهری در حال گسترش، مناطق آزاد مشخص تعیین شوند که قادر باشند به کشاورزی، باغداری و گلکاری تخصیص یافته و با صنایع روستایی مرتبط گردند. او یک کمربند سبز دائمی را در شهرها پیشنهاد می کند که از به هم پیوستن و جوش خوردن واحدهای درونشان جلوگیری کند.
او دو حرکت مکمل را برای بازسازی شهرها پیشنهاد می کند. یکی مربوط به جمع کردن ساخت هرزه و پراکنده حومه است. خوابگاه باید به اجتماعی متعادل با گرایشی به سوی باغ-شهر واقعی تغییر شکل داده شود، باغ-شهری با تنوع خاص خود، خودگردانی نسبی، با جمعیتی بسیار متفاوت و یک صنعت بازرگانی محلی کم و بیش مهم برای حیات بخشیدن به آن . حرکت دیگر بر مبنای کاهش متناسب تراکم کلانشهر قرار دراد، مسئله ای که در ارتباط با تخلیه بخشی از جمعیت شهر و ایجاد پارک ها، زمین بازی ، گذرهای سرپوشیده و باغ های خصوصی در مناطق همراه است. (شوای،۱۳۸۴: ۳۶۴)
فن و فناوری:
مامفورد در بیشتر آثارش توجه زیادی به مفهوم و پدیده فن و تمایز آن با مفهوم فناوری داشت. او فناوری را بخشی از فن می دانست و معتقد بود که فن حاصل اثر دو سویه محیط اجتماعی و نوآوری های فناورانه، که در قالب خواسته ها، هدف ها، ایده ها و همچنین فرآیند صنعتی است، می باشد.
مامفورد مفهوم فن/تکنیک را گسترش داده و مفاهیم زیر را ارائه می دهد:
مگاتکنیک /کلان فن : Megatechnics
مامفورد گرایش نوین فن را که اهداف “ثابت و همیشگی”،” توسعه”، “تولید” و “جایگزین” را دنبال می کند، مورد انتقاد قرار می دهد. و توضیح می دهد این اهداف بر خلاف بهره برداران از فن است. آنان بیشتر به دنبال فناوری “پایدار”،” تحول زا” ،”تکامل محور” با کاربرد اجتماعی هستند که روی هم رفته باعث رضایتمندی انسان ها می شود. (پاکزاد، ۱۳۸۶ :۴۰۵)
بیوتکنیک/زیست فن: Biotechnics مامفورد در یک مدل ارگانیکی از فناوری در برابر کلان فن، مفهوم زیست فن را ارائه می دهد . او معتقد بود که سیستم ارگانیک خودشان را به موازین کیفی، فراوانی، وسعت و آزادی انبوه و ازدحام ومعیارهای کمی سوق می دهد. خودگردانی، خودتنظیمی، خودترمیمی و خودمحرکی از ویژگی های سیستم ارگانیک است. (پاکزاد، ۱۳۸۶ :۴۰۹)
پلی تکنیک/چند فنی در برابر مونوتکنیک/تک فنی:
مامفورد چند فنی را مجموعه ای از شیوه های مختلف فناوری می دانست که در درون شبکه ای واحد، مسائل و مشکلات مردم را از میان می برد، وی همچنین تک فنی را گونه ای از فناوری می دانست که در مسیر خود و تنها در راستای پیشرفت خود گام بر می دارد و حتی به مردم تعرض می کند. در این باره وی شبکه حمل و نقل آمریکایی را که بر محور خود پدید آمده گونه ای تک فن می خواند.
مگا ماشین/کلان ماشین: Megamachins مامفورد روی سازمان ها و تشکیلات بزرگی در دوره ها و شرایط کلان ماشین که انسان را به عنوان بخشی از یک ماشین می داند بحث کرده و معتقد است که ساختن اهرام، امپراطوری رم و ارتش جنگ های جهانی نمونه ای از چنین کلان ماشین هستند. مامفورد تمدن انسانی را به سه دوره تاریخی تقسیم می کند:
– اتوتکنیک Etotechnic /آغاز فنی-سده های میانی
– پالئوتکنیک Paleotechnic / دیرینه فنی- انقلاب صنعتی
– نئوتکنیک Neotechnic / نوفنی – دوران متاخر کنونی(پاکزاد، ۱۳۸۶ :۴۰۹

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13510/لوئیس-مامفورد/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
نظریات اوژن هنارد

نظریات اوژن هنارد

اوژن هنارد ۱۹۱۰ «خیابان آینده»

این طرح نه تنها نمایانگر نقطه نظر های ترافیکی ، بلکه منعکس کننده اصلاحاتی است به کمک فنون جدید در بلوکهای آپارتمانی.
بر اساس این طرح عبور و مرورها بر اساس نوع خود در سطوح مختلف انجام می گیرند.سطوح افقی پشت بامها (تراسها) به منظور فرودگاه هواپیمیهای ملخی کوچک در نظر گرفته شده اند که یک آسانسور مخصوص آنها را به سطح همکف که محل پارکشان خواهد بود ، منتقل می کنند. از این آسانسور همچنین جهت گاراژ دو طبقه اتومبیل ها هم استفاده می شود. کف خیابان اصلی که شامل پیاده روها و محل عبور وسایط نقلیه از جمله ترامواست به طور مصنوعی به اندازه یک طبقه از کف زمین بالاتر ساخته شده است.در سطح طبیعی که زیر این خیابان واقع می شود ، رفت و آمدهای مرتبط با حمل کالا و انتقال زباله و… انجام می گیرد.در سقف این قسمت انواع تاسیسات و لوله کشی ها از جمله لوله های نظافت منازل به کمک فشار هوا تعبیه شده اند که در صورت لزوم قابلیت افزایش نیز دارند. سایر لوله کشی ها و تاسیسات شهری در طبقه زیر زمین جای دارند که در آنجا فضایی نیز برای عبور راه آهن زیر زمین-در صورت لزوم- پیش بینی شده است.
ساختمان های اطراف این خیابان به خوبی از نور خورشید بهره مند می شوند. پشت بامها ، هر جا که به عنوان فرودگاه مورد استفاده نباشد ، برای باغچه بندی و گلخانه بکار می رود. در کف مصنوعی پشت ساختمان ها نیز باغچه هایی احداث می شود.
در زمان انتشار این طرح ، احتمالا آن را یک تخیل محض به شمار می آوردند.بعد ها نیز در ۱۹۴۵ که گاستون بارده بار دیگر آن را در کتابش بنام سنگ روی سنگ مطرح نمود ، باز هم توجه چندانی بدان نشد ، تا اینکه در سال ۱۹۶۳ توسط ر.آزل و در سال ۱۹۶۷ به وسیله پیتر ولف چنین طرحی عنوان گردید و مورد استقبال قرار گرفت ودر مجلات مختبف معماری به چاپ رسید.
در واقع بیش از نیم قرن سپری گشت تا ویژگی های مترقی کار هنارد توسط پیتر ولف تماما برای عموم روشن گردید.
اوژن هنارد ۱۹۰۳ «طرح منظومه ای از باغ ها و پارک ها در پاریس»
در این طرح تقریبا نوعی توزیع یکنواخت فضای سبز در نظر گرفته شده است که حتی در حال حاضر هم بسیاری از بخشهای مجتمع شهری پاریس فاقد آن هستند. در پیرامون شهر و در محلی که از تخریب برج وباروی قدیمی به جای مانده بود ۹پارک طرح شدند و در داخل بافت قدیمی پاریس هم به منظور تراکم زدایی در بخشهای مختلف شهر ، ۹ پارک دیگر در نظر گرفته شدند.
این مجموعه قرار بود که با احداث باغهای متعدد کوچکتری در داخل محلات که هر کدام حداقل یک هکتار وسعت داشته باشند تکمیل شود. در چنان موقعیتی هر یک از اهالی شهر قادر است که حداکثر در فاصله پانصد متری از یک پارک یا باغ زندگی کند. محوطه های وسیع جهت مقاصد تفریحی و گذران اوقات فراغت ، زمینهای بازی و همه نوع تجهیزات ورزشی برای اینگونه فضاها ، پیش بینی شده بود. هنارد همچنین تدارک زمین در خارج شهر ، در دو نقطه شمال و جنوب را نیز پیشنهاد کرد تا دو پارک عظیم هم در تعادل با دو پارک جنگلی شرقی و غربی شهر یعنی «بوادوبولونی» و «بوادوونسن» که در آن زمان موجود بودند ، احداث شوند. بدینسان وی یک مجموعه کاملا متعادل شامل چهار نوع فضای سبز را برای پاریس طراحی کرد:
۱٫ باغچه های بین ساختمان های با نقشه دنده ای
۲٫ باغهای کوچک بین محلات با فاصله حداکثر ۵۰۰ متری از منازل مسکونی
۳٫ پارکهای با شعاع عمل حدود ۱ کیلو متر
۴٫ چهار پارک جنگلی وسیع در محدوده خارج از شهر.
اوژن هنارد ۱۹۰۳ «طرح یک بولوار با نقشه دندانه ای»
دو نوار ساختمانی کنار بولوار با فرو رفتگیهایش ، موجب از بین بردن یکنواختی کسالت آور نماهای ممتد ساختمانی و صف طویل درختان در طول خیابان ها ، گردیده اند. این روش به خیابانهای پاریس منظری متنوع تر از آنچه قبلا بودند داده است. ساختمان های با نقشه دندانه ای که در کنار این بولوار واقع شده اند ، امکان احداث باغچه هایی را در داخل فرو رفتگیهایشان برای آپارتمان های مسکونی داخل خود فراهم می آوردند که موجب تلطیف هوای مسیرهای عمومی و آپارتمان های مجاور این مسیرها می شود. امکان بکارگیری این فضاهای سبز کوچک برای مقاصد مختلف وجود دارد ، مثلا می توان برای آنها را برای استراحت و گردش ساکنان ، یا به نمایش و فروش گذاشتن اشیای هنری در مغازه های کناری این فضاها یا تاسیس کافه و رستوران و… در نظر گرفت.
در این نقشه ، تراکم ساختمان ها به همان شیوه است که در نظام سنتی موجود بود و مجموعا این نقشه نسبت به پیشنهدهای گارنیه «یعنی شهر صنعتی» که در همان زمان عنوان شده بود ، دارای جنبه های انقلابی کمتری است. چگونگی قرار گیری ساختمان ها در این طرح ، نقشه های آنها و نماها طوری است که مجموعا معماری آن را متعلق به قرون گذشته می نماید. ولی در عین حال باید متوجه باشیم ، پیشنهادهای هنارد با در نظر گرفتن واقعیت های موجود و برای بازسازی و اصلاح یک شهر موجود و واقعی عنوان شده بودند. وی به هیچ وجه مدعی اصلاح و پیشبرد امور اجتماعی ، چنانکه گارنیه درخیا می پروراند ، نبود. اندیشه بکارگیری ساختمان ها با نقشه شکسته بعد ها نه تنها در کارهای پیشگامان شهر سازی معاصر مانند گارنیه و لوکوربوزیه بکار گرفته شد ، بلکه حتی در طرحهای بسیار متاخر تر نیز بکار رفت.

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13551/نظریات-اوژن-هنارد/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
اوژن هنارد

اوژن هنارد

اوژن هنارد :

اوژن هنارد (۱۹۲۳-۱۸۴۹) معمار و شهرساز فرانسوی است. هنارد بی شک بزرگترین « شهرساز پیشگو » بوده است و پیشنهادهای وی (بدون آنکه تقریباً هیچ نامی از آنها برده شود) تأثیر عملی و نظری قابل ملاحظه ای بر دیگران داشته است.شهر ماشینی هنارد هم دوره با شهر صنعتی گارنیه و شهر خطی سوریا ای ماتاست .
• زندگی هنارد با دگرگونی های بزرگ در ساخت خودرو و کاربری آن هم هنگام بود.او با پیش بینی آینده ای که صنعت خودروسازی برای فرانسه آن روزگار ترسیم مینمود-تأمین اتومبیل های ارزان قیمت برای همه ، ایجاد وسایل حمل و نقل همگانی موتوری به جای واگن اسبی و …- می کوشید تا برنامه ای چند مرحله ای برای حل ترافیک پایتخت بیابد.
• دلمشغولی و دغدغه ی ذهنی اصلی هنارد در رویارویی با شهر،حل مسائل فنی بود نه مسائل اجتماعی آن. وی ضمن تشریح راهکارهایی که خود بنیانگذار آن بود ، تحلیلی کامل از مسائل گوناگون درباره ی گسترش شهرهای بزرگ به همراه روش تهیه نقشه ی شهری ارائه داد.آمیزه ای از نظریات او در پروژه ی «نقشه ی گسترش و دگرگونی پاریس» که آن را همراه با آلفرد آگاشه و هنری پروست در ۱۹۱۲ تهیه کرده بود ، دیده می شود. این نخستین نقشه ی گسترش پاریس بود که از مرزهای اداری پایتخت فرانسه پا فراتر نهاد.
• وی با جانبداری از بازسازی کامل شبکه خیابانهای پاریس ، بر نقش بزرگ مترو در حمل و نقل شهری پای می فشرد. هنارد بر این باور بود که چشم اندازی از آینده ی پاریس ، ضرورتی محتوم است و باید برنامه ای چند مرحله ای ارائه نمود تا پاسخگوی نیازهای امروزی باشد و هم آینده.
از ابعاد تازه ی نظریات وی می توان به چارچوب یک نظریه عام و کلی یا مبانی بررسی علمی نیازهای ترافیکی اشاره کرد.
انواع ترافیک از نظر هنارد :
– ترافیک مربوط به سکونت – امور حرفه ای – امور اقتصادی یا تجاری
– امور اجتماعی یا تفریحی – امور جشنها و اعیاد – رفت و آمدهای استثنایی
او همچنین بر پایه کیفیت یا ویژگی هر یک از این رفت و آمدها، آنها را به دسته هایی تقسیم نمود ؛ رفت و آمدهای موقتی یا همیشگی ، رفت وامدهایی که یکنواخت پخش می شوند رفت و آمد های همگرا یا واگرا
• او با بهره گیری از دانسته ها و آمار گردآوری شده «نقشه ی فشردگی ترافیک در مسیر و تقاطعهای عمومی پاریس سال ۱۹۰۴» را به همراه نمودار شبکه ی خیابان ها کشید . پس از انجام این مقدمات بود که او نمودار نظری تصیح شده و نقشه ی شبکه ی پیشنهادی برای خیابانها را پیش نهاد . در این روش ، خیابان ها همچون یک کل که دارای بخشهای تفکیک شده ای بر پایه کارکردهایشان هستند، بررسی شدند . این روش از همه روشهایی که در آغاز قرن بیستم پذیرفته شده بود پیشی گرفت .
• او تنها به طراحی شبکه خیابانها بسنده نکرد ، زیرا به خوبی آگاه بود که کارایی شبکه پیشنهادی وی متأثر از چگونگی طراحی تقاطعهاست .
پیشنهادات هنارد برای حل مشکل تقاطع ها :
– نخستین راهکار وی ، ساختن تقاطعهای غیر همسطح بود که شکلی جنینی و ابتدایی از سیر دگرگونی تقاطعهایی است که امروزه به صورت روگذرها و زیرگذرهای چند طبقه در هر نقشه ای برای شهرهای بزرگ در نظر گرفته می شوند . هنارد می گوید : از آنجایی که تمام دردسرها و آشفتگی ها از برخورد دو مسیر عمده ی ترافیکی بر می خیزد ، بگذارید تا با عبور یکی از مسیرها از روی مسیر دیگر علت اصلی آشفتگی را از میان برداریم .
– دومین پیشنهاد طرح « فلکه » بود به همراه راهروهای زیرزمینی برای پیاده ها . او می دانست راه حل تقاطع غیر همسطح ، گذشته ازنیازبه فضای زیاد نارسایی هایی هم دارد . یکی از این نارساییها ، پاسخگو نبودن به تقاطعهایی با ۵ یا ۶ خیابان اصلی بود . از این رو او فلکه را پیشنهاد کرد . هنارد خود اذعان دارد که « فلکه بسیار ساده تر و زیبا تر از طرح پیشین است » .
• هنارد به بررسی و تحلیل فضای زیرزمین پرداخت و از بی نظمی و شیوه ی چیدمان خطوط گوناگون مانند : آبگذرها،فاضلاب،گذرگاه کابل تلگراف و تلفن،برق،گازو… سخن گفت.او وضعیت آن روزها را علت اصلی نتایج بسیار تلخ پیش آمده برای خیابان – به معنای واقعی آن – میداند و می گوید : مهمترین زیان این سیستم آن است که هرگونه اقدام فنی- که عنصری تازه برای سلامتی و بهبود ساکنان در بر داشته باشد- را بسیار مشکل و حتی نا ممکن می سازد با این همه از همین امروز می توان بعضی از این عناصر را پیش بینی کرد.هنارد بر ان باور بود که تمام گرفتاریها ناشی از آن است که ما اعتقاد داریم « کف خیابان باید در تراز خاک طبیعی اولیه ساخته شود ».
سایر اقدامات شهرسازی هنارد :
– پیشنهاد راهکار پلکانی(دندانه ای) برای شکستن یکنواختی ردیف سازی های شهری، که بعدها لوکوربوزیه نیز آن را مطرح ساخت. – ارایه نخستین نظریه «حمل و نقل همگانی شهری» – مبتکر «چهارراه شبدری» و «تقاطع های غیر همسطح». – انتشار مجموعه ای از پیشنهادها به ویژه درباره ی پارک ها و باغ ها که تا کنون تازگی خود را حفظ کرده در «پژوهش هایی درباره ی تغییر شکل پاریس» در خلال سالهای ۱۹۰۳ تا ۱۹۰۹٫ هنارد به دنبال اشتیاق خاص خود به موضوع « فضاهای بزرگ سبز » کم ایرادترین کار هوسمان را اختصاص دادن « گردشگاههای بزرگ» برای پاریس می دانست . – ارایه نظرات ارزشمند در زمینه ی حفاظت محیط های تاریخی: «هر بنای تاریخی را باید به خاطر ارزشی که دارد و مکانی که در آن جای گرفته ، مورد توجه قرار داد » . یک بنای تاریخی با ابعاد میانه ، احتمال دارد که از تأثیر ارتفاع و حجم بناهایی که در نزدیکی آن ساخته می شوند به شکلهای مختلف آسیب ببیند . – مبدع «شهر نمونه ها » بر روی زمین مصنوعی که حدود چند سالی است که به واقعیت پیوسته اند . – نظریه پرداز شهرسازی زیرزمینی , وی پیشنهاد می کند پیاده روها و سواره روها به طور مصنوعی در ارتفاع ساخته شوند . در ارتفاعی که بتوان از فضاهای زیرین آن برای شبکه ی تأسیسات زیربنایی بهره برداری نمود .
او خیابان و طبقه های متعدد را اینگونه تصوار میکند:
– نخستین طبقه برای پیاده ها و سواره ها – دومین طبقه برای ترامواها
– سومین طبقه برای کانال های مختلف تاسیساتی و تخلیه زباله – چهارمین طبقه برای حمل و نقل کالا
جمعبندی :
• هر چند هنارد اندیشه های مناسب با سده ی بیست و یکم داشت ، در برخی موارد در بند بسیاری از تصورات رایج سده ی نوزدهم بود . به گفته ی اوستروفسکی می توان گفت که : « اوژن هنارد تصورات جالب خود را از آینده ای دور ، با زبان معماری متعلق به گذشته بیان کرده است » .
• هنارد کسی است که می کوشد برای دگرگونی های شهرهای بزرگ چاره اندیشی کند ، اما با محدودیت های بسیاری روبرو می شود که برای حل آنها تلاش نموده است . این در حالیست که کسانی چون هاوارد و… که خود را درگیر شهر موجود نمی نمایند و می کوشند ترسیم هایی از شهرهای جدید ارائه دهند ، از چنین قیدهایی رها هستند ، پس تلاش های واقع گرایانه تر هنارد شایسته ی تقدیر است .
منابع :
اعتضادی، لادن(۱۳۷۹)، سیر اندیشه ها در شهرسازی معاصر(جزوه ی مطالعات تکمیلی درس)،دانشگاه شهید بهشتی
اوستروفسکی، واتسلاف (۱۳۷۱)، شهرسازی معاصر(از نخستین سرچشمه ها تا منشور آتن)، لادن اعتضادی، مرکز نشر دانشگاهی
پاکزاد،جهانشاه(۱۳۸۶)، سیر اندیشه ها در شهرسازی از آرمان تا واقعیت،شرکت عمران شهرهای جدید
شوای، فرانسواز(۱۳۷۵)، شهرسازی تخیلات و واقعیات، محسن حبیبی، دانشگاه تهران

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13548/اوژن-هنارد/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
جین جیکبز

جین جیکبز

جین بوتزنر که پس از ازدواج نام شوهرش را بر خود نهاد در چهارم ماه مه ۱۹۱۶ در ایالت پنسیلوانیا بدنیا آمد پدرش پزشک ومادرش معلم بود. جیکوب از همان سنین کم به گشت و کاووش ودیدن در شهر وفضاهای آن علاقه داشت وقتی ۱۸ سال داشت در سال ۱۹۳۴ هر روز صبح برای پیدا نمودن کار در شهر شروع به گردش می کرد و عصرها به گشت وگذار و دیدار شهر زمان را طی می کرد تا اینکه به شغل منشی گری مشغول شد . در سال ۱۹۵۴ با معماری بنام رابرت هاید جیکوب آشنا شد و خود می گوید آنقدر از وی آموختم تا بتوانم در مورد معماری بنویسم . آشنایی جدی تر وی با معماری و شهر سازی با یافتن شغل ویراستاری در مجله آرکی تکچرال فوروم در سال ۱۹۵۲ بیشتر ممکن شد . او هرگز برای تحصیلات به دانشگاه نرفت و او روشنفکری مبارز، معملی بدون شغل ونظریه پردازی بدون در جه دانشگاهی بود .

نقد ثانویه :
نقد ثانویه از سال ۱۹۱۰ آغاز شد ولی از جنگ جهانی دوم جهش فزاینده یافت .
الف : سرزمین فن ب : شهر انسان : برای آمایش انسانی
که آمایش انسانی به ۳ گروه تقسیم می شوند .
استقرار انسانی چون ریشه فضایی – زمانی یک شهر سازی متداوم
نطریه سلامت روان ، دفاع و تجلیل از خیابانهای آسفالته
تحلیلی شالوده ای از ادراک شهر
که خانم جیکوب در گروه نظریه سلامت روان به همراه کسانی چون دوهل قرار می گیرد بحث سلامت روان بنای خود را برروی تحقیقات اجتماعی و روانشناسی قرار می دهد .
کتابهای نوشته شده توسط خانم جین جیکوب
مرگ وزندگی شهرهای بزرگ آمریکادر سال ۱۹۶۱
اقتصاد شهرها ۱۹۶۹
مسئله جدائی طلبی ۱۹۸۰
شهر ها وثروت ملل ۱۹۸۴
نظام های بقا ۱۹۹۶
عصر تاریکی در پیش رو ۲۰۰۴
دیدگاه جیکوب
او با نگاهی انسانگرایانه و عدالت جویانه نه از برج عاج روشنفکری بلکه از پیاده راه ها و کنج خیابان ها به شهرها می نگرد اودر مقابل فضاهای سبز و خالی ، فضاهای عملکردی و پویا را در نظر دارد و معتقد است گاه یک بلوک کثیف می تواند خودرا از یک محله الگو سازی شده مطابق با اصول بهداشتی به وسیله شهر سازان متعهد سالم تر نگه دارد .
مانند محله ( نورت اند ) که با توجه به تراکم بالا و پیچیدگی تمامی عملکردها کمترین نرخ بزهکاری و بیماری سل را در ایالات متحده را دارا بود .
او هوادار سرسخت شیوه زندگی کاملا شهری و ستایش گر کلان شهرها به قیمت نابودی حومه ها و شهر های کوچک بود .
ستایش خیابان
۱- خیابان تمایزی صریح بین فضاهای عمومی و فضاهای خصوصی ایجاد کند .
۲- چشمان خیابان : ساختمانها در جهت خیابان جهت گیری نمایند و فضای کور خودرا به خیابان عرضه نکند زیرا برای خیابان چشمانی نیاز است که این چشمان مالکان اصلی خیابان هستند.
۳- پیاده رو بدون توقف مورد استفاده قرار گیرد زیرا در افزایش چشم خیابان موثر است .
او متعقد است عدم امنیت با حیاطهای درونی و زمین های سرپوشیده از بین نخواهد رفت او متعقد است مردم را نمی توان به زور وادار به استفاده از خیابان کرد پس باید در خیابان جذابیت ایجاد نمود.
*** ایجاد جذابیت و امنیت در خیابان با ایجاد فروشگاه و مکان های عمومی
*** او متعقد است کارایی اجتماعی مغازه ها که زندگی را تامین می کنند با اندازه آن را بطه معکوس دارد .
*** مخالفت او با پارکها که زمینه مناسب و مساعد بزهکاری نوجوانان است .
*** مخالفت او با باغهای داخلی که معتقد است فقط برای نوباوگان مناسب است .
*** مخالفت با شهرهای اقماری
*** مخالفت با جدا کردن مسیر عابر پیاده رو و مسیر اتومبیل رو
*** مخالفت با منطقه بندی و اعتقاد به اینکه یک تراکم سنگین مسکونی همزمان با بافت فشرده برای تامین تنوع و عملکرد کامل شهری مورد نیاز است
*** توجه به عملکرد و مکان یابی پارکها : پارکها می توانند محل جذابی برای محله ها باشند که از قبل به علت فعالیت دارای جذابیت بوده اما برای محله های بی جذابیت تبدیل به برهوت خواهد شد
*** اعتقاد به واژگون نمودن واژه :
با غهای عمومی و فضاهای سبز احسان در حق مردمان محروم شهرها ست و اعتقاد به اینکه پارکها فضای محدودی هستند که باید احسانهای حیات بخش بطور مصنوعی در حق آن منظور گردد .
*** مخالفت با باغ شهر که محل کار مردان ازمحل مسکونی را جدا می کند و این طرح را مادر سالارانه می داند واعتقاد دارد که مردان در این طرح از زندگی روزمره حذف شده اند
*** اعتقاد به داشتن پیاده رو ۱۰ – ۱۲ متری که برای پذیرفتن همزمان فعالیت کودکان و آمد وشد عابران و زندگی عمومی بزرگسالان و درختان نیاز است
با توجه به اینکه از سال ۱۹۷۰ به خاطر مطلقه بودن اصول مدرنیست انسان بی هویت شده و فقط به کالبد شهر اندیشه شده بود جیکوب را به اندیشه واداشت که آنچه شهر می سازد محیطهای عاطفی است . اگر در ساخت یک شهر به محیطهای عاطفی توجه نکنیم ساکنان آن احتیاج به روانشناس خواهند داشت وقتی خیابانها را از یک شهر حذف کنیم دسترسی ناامن می شود و تبدیل به یک فضای بی دفاع خواهد شد .
*** همزمان با دوران جیکوب گروه موسس با حمایت دولت آمریکاکارهای شبیه به کارهای هاسمان در پاریس را در نیویورک انجام می داد که این اقدامات محلات شهر نیویورک را از هم می گسست جیکوب معتقد بود که پروژ ه های بزرگ مقیاس آنگونه که طراحی و در عمل ساخته می شوند نه امن ، نه زنده و نه برای شهر مفید هستند وی معتقد بود که شهر ها ی سالم و با نشاط ، شهرهای ارگانیک خود جوش و خوش اقبالند .
فعالیتهای سالهای ۵۰ و ۶۰ به تدریج از وی یک چهره ای رادیکال ساخت و در آوریل ۱۹۸۶ در جریان تظاهراتی برای متوقف کردن ساخت بزرگراه مانهاتان دستگیر و راهی زندان شد . مخالفت او با برنامه نوسازی شهری و همراهی وی با مخالفت با جنگ ویتنام و امتناع از فرستادن فرزندانش به جنگ وی را ناچار به ترک آمریکا و پذیرفت اقامت کانادا کرد .
منابع :
مرگ و زندگی شهر های بزرگ آمریکا
شهر سازی، تخیلات و واقعیات
جزوه درسی آقای دکتر حبیبی دانشگاه تهران

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13545/جین-جیکبز/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
مانوئل کاستلز

مانوئل کاستلز

مانوئل کستلز (به انگلیسی: Manuel Castells) (زادهٔ ۱۹۴۲، بارسلونا)، جامعه‌شناس اسپانیایی و نویسندهٔ سه‌گانهٔ مهم عصر اطلاعات است.

در یک خانواده هوادار فرانکو متولد شد ولی در سن بیست سالگی به عنوان یک دانشجوی چپ‌گرای تندرو، از سوی حکومت دیکتاتوری فرانکو تبعید شد. او به پاریس رفت و به دشواری در دانشکده نانت وابسته به دانشگاه پاریس، به تحصیل پرداخته و مدرک دکتری خود را دریافت کرد. جایی که اورا مجذوب جریان انقلابی ۱۹۶۸ کرد و درسال ۱۹۷۲ متنی اثرگذار و مبتکرانه را تحت عنوان یک پرسش شهری: رهیافتی مارکسیستی، به رشته تحریر درآورد که به واسطه کسی که بعدها به عنوان یک مارکسیست ساختارگرا، لوئی آلتوسر شهرت یافت، شکل و قواره گرفته بود.
نگره ها
کستلز در سال ۱۹۷۹ به دانشگاه برکلی کالیفرنیا، جایی که او به مدت دو دهه به سمت استاد جامعه‌شناسی و طراحی شهری و منطقه‌ای مشغول بود، نقل مکان کرد. اخیراً او به بارسلونا جایی که او به سمت استادی در دانشگاه باز کاتالونیا گماشته شده، بازگشته است، بااین وجود، او همچنان موقعیت خود را در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در ساحل غربی و نیز ام آی تی (انستیتو تکنولوژی ماساچوست) در ساحل شرقی حفظ کرده است. او همچنین یک استاد و مسافر دائمی به حساب می آید که مدام، در بیست دانشگاه سراسر جهان از مسکو گرفته تا سنگاپور، تایوان و شیلی، در رفت و آمد است. شهرت مانوئل کستلز، از سال‌های بسیار دور به تحلیل‌های او از شهرنشینی باز می گردد (عنوان او در برکلی گواهی است بر دل‌مشغولی‌های وی). پرسش شهری تأثیر بسیاری بر طراحی شهری گذاشت و اعتبار او با تهیه و تدوین رشته‌ای از کارهای علمی- پژوهشی که نقطه اوج آن شهر اطلاعاتی (۱۹۸۹) است، ارتقاء یافت. او هرگز علاقه‌اش را به موضوعات شهری از دست نداده و علاوه براین، کوشیده است تا در درک ما از موضوعاتی مانند بازپیدایی و تقسیمات درون شهری سهمی به عهده بگیرد.
به هرحال، عصر اطلاعات کار اولیه او را نسبت به موضوعات شهری با دیگر مطالب مرتبط درهم آمیخته و گسترش می‌دهد تا نشان دهد که چه چیزی بر ویژگی عمده تمدن معاصر تأثیر می‌گذارد. همزمان، دیدگاه‌های او، جنبه‌هایی از جنبش‌های درازمدت از مارکسیسم جوان گرفته تا چیزی را که می‌توان علوم اجتماعی فرامارکسیست نامید، آشکار می‌کند. این به معنای دست‌کشیدن کستلز از اصلاحات بنیادی نیست. او همچنان به مسائل سیاسی اشتیاق داشته و یک دموکرات متعهد اجتماعی است.
افزون براین، کیفیتی متعهدانه، کارهای فکری او را به پیش رانده و آنها را غنی می‌کند، چیزی که او براساس آن، با تحلیل‌گران ناهمگون اجتماعی نظیر سی رایت میلز، رالف دارندورف و دانیل بل شریک می‌شود. بنابراین کستلز پسامارکسیست است تا به آن اندازه که در عصر اطلاعات از مواضع انتقادی نسبت به مارکسیسم که در کار پیشینش، شهر و اصول اساسی آن (۱۹۸۳)، نمود بارزی داشت، جانب‌داری و استقبال می‌کند. به طرق گوناگون می‌توان برای موضع پسامارکسیستی او شواهدی را به دست آورد: در متقاعدشدن نسبت به این که تغییر سیاسی بنیادی به احتمال زیاد از طبقه کارگر ناشی نخواهد شد(به نظر می‌رسد دیگر انتظار از پرولتاریا به عنوان عامل ممتاز تغییر غیرممکن باشد)؛ در شکاکیت و حتی دشمنی با کمونیسم (ص۶۴)؛ در متقاعد شدن در این که سیاست‌های هویتی مانند حقوق حیوانات و فمینیسم اکنون اهمیت فوق‌العاده‌ای دارند و این که این‌ها نمی‌توانند به حد کافی به زبان طبقه شرح داده شوند؛ و در دریافت و فهم رخ‌نمایانه و آشکار از پیشنهاد سیاسی روشنفکرانه.
شاید مهم‌ترین شاهد از میراث مارکسیستی کستلز، در تعهد او به تبیین کل‌گرایانه‌اش از دنیای امروز نهفته باشد. رهیافت او حاوی این پیشنهاد است که برای شرح کافی رویدادهای جهان امروز مهم‌ترین جنبه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باید به عنوان عناصر مرتبط به هم مورد بررسی و آزمون قرار گیرند. به هرحال، رهیافت او آن گونه است که برتماس و اتصال قسمت‌ها تأکید دارد اگرچه اغلب این‌ها در روابطی متعارض بایکدیگر قرار داشته باشند و ویژگی بسیار منحصر به فردشان در ایفای نقش به عنوان شریک تغییر از اهمیت برخوردار است. کستلز میان مقوله‌های گونه‌گون رابطه برقرار می‌کند به عنوان مثال او فمینیسم، را با فرآیندهای جهانی‌سازی و همچنین با نوآوری‌های اقتصادی و تکنولوژیک و با تغییر در اشکال خانواده و تغییر در طبقه‌بندی اجتماعی مرتبط می‌داند. البته مفهومی از تمامیت و درانحصار مارکسیسم نیست ولی با این وجود، بعدی مهم از سنت مارکسیستی به حساب می‌آید که تداوم نفوذش را بر کستلز آشکار می‌کند. این همچنین، چیزی است که در دوران پسامدرن خرق عادت تلقی می‌شود، درهنگامه‌ای که توصیفات کل‌گرا با شک و تردید رو به رو می‌شوند و ابراز احساسات نسبت به خاص بودن و تفاوت‌ها افزایش یافته است.
آثار

  • مسئله شهر (۱۹۷۲)
  • شهر و مردم (۱۹۸۲)
  • شهر اطلاعاتی (۱۹۸۸)
  • سقوط کمونیسم شوروی: نگاهی از منظر جامعهٔ اطلاعاتی (۱۹۹۵)
  • سه گانهٔ عصر اطلاعات (۱۹۹۷)
  • کهکشان اینترنت (۲۰۰۱)
لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13539/مانوئل-کاستلز/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
کنزو تانگه

کنزو تانگه

“کنزو تانگه” در سال ۱۹۱۳ در اوزاکای ژاپن متولد شد. گر چه معمار شدن بسیار فراتر از رویاهای بی قرار او به عنوان یک پسر بود ،اما آثار لوکوربزیه ( Le Corbusier ) بود که تجسّم او را به وجد آورد تا در سال ۱۹۳۵ به عنوان دانشجوی معماری در دانشکده معماری دانشگاه توکیو شروع به تحصیل کرد .در سال ۱۹۶۱ موسسه ای با عنوان “کنزو تانگه آرتک” که بعد ها “کنزو تانگه آسوشیتس” نام گرفت را تأسیس کرد و تا زِمان بازنشستگی اش یعنی سال ۱۹۷۴ در دانشگاه توکیو به تدریس مهندسی شهرسازی مشغول بود.
از دانشجویان او می توان “فومی هی کو ما کی” ( Fumihiko Maki )، “کوجی کامی یا” ( Koji Kamiya )، “آراتا ای سوزاکی” ( Arata Isozaki )، “کی شو کوروکاوا” ( Kisho Kurakawa ) و “تانه او اوکی” ( Taneo Oki ) را نام برد.

رساله ی دکترایش را در سال ۱۹۵۹ با عنوان “ساختار شهرهای بزرگ با توجه به اندازه و موقعیّت آن ها” برگزید. طرح جامع او برای شهر توکیو در سال ۱۹۶۰ ، پاسخ منطقی تیم “تانگه” به این مشکلات بود که طبیعتی فکر شده را برای شهر قائل می شد که اجازه ی رشد و تغییرات را به شهر می بخشید . طرح جامع توکیوی او توجّهات بسیاری را به سمت خویش معطوف ساخت چرا که ایده ی نوی او مشتمل بر گسترش شهر از کناره های ساحلی بوسیله ی پل ، خرابه مصنوعی ، پارکینگ های شناور و “کلان ساختارها” در نوع خود بی نظیر و بسیار بدیع بود .
طرح های جامع شهرسازی دیگر در سال ۱۹۶۷ برای استان فی یرا ( Fiera ) بولونیا(Bologna ) در ایتالیا شروع شده بود . و نیز برای شهر جدیدی با جمعیت ۶۰۰۰۰ نفر در کاتانیا ( Catania ) ایتالیا . با تمام این فعّالیّت ها در ایتالیا ، جای تعجّب ندارد که Olivetti کار طراحی دفتر مرکزی ژاپنی خود را به او واگذار کرد.
تنها پروژه کامل شده “تانگه” در ایالات متحّده ، قسمت الحاقی موزه هنر “مینیاپولیس” (Minneapolis ) است که طراحی کرد . قسمت اصلی این موزه در سال ۱۹۱۱ درقالب سبک نئوکلاسیک طراحی شده بود . در سنگاپور ، تانگه شماری از ساختمان*های اصلی و بزرگ را طراحی کرده است ؛ The Overseas ، Union Bank ساختمان GB ، مرکز مخابرات و موسسه تکنولوژی ( Nanyang )
طراحی هتل Akaska Prince در توکیو ، اکنون به نمادی از این شهر بدل گشته است . بناهای دیگر شامل مرکز ” Sogesttv ” ، ساختمان ” Henaei Mori ” ، موزه تاریخ ” Hyogo ” ،
در تمام پروژه های او ، یک تِم کلّی به چشم می خورد که او در قالب کلمات این گونه بیانشان می کند :
“معماری باید چیزی داشته باشد قلب انسان آن را طلب می کند . اما هم چنان ، فرم های ساده ، فضاها و نماها باید منطقی باشند . کار خلاق امروزه با دو عامل هم*زمان فن*آوری و انسانیّت گره خورده است . نقش سنّت همانند یک کاتالیزور است که یک فرایند شیمیایی را تسریع کرده و جلو می اندازد . اما در پایان آزمایش دیگر قابل تشخیص نیست . سنّت ، مېتواند در فرایند خلق نقشی به عهده گیرد . امّا به خودی خود دیگر نمی تواند خلّاق باشد”.
دنیای معماری درسال ۲۰۰۵ یکی از معماران برجسته قرن بیستم را از دست داد “کنزو تانگه” در سن ۹۱ سالگی درگذشت.
وی در پیشرفت و توسعه ژاپن نقش مهمی را ایفا کرد و در سال ۱۹۶۴ استادیوم المپیک توکیو را بنا کرد. وی همچنین در سال ۱۹۶۷ کار ساخت مرکز رادیویی و تلویزیونی را به پایان رساند و در سال ۱۹۹۱ ساختمان مرکزی شهر توکیو را بنا کرد.
او طراح «هتل تهران» است، که قرار بود در تقاطع بلوار کشاورز و خیابان حجاب کنونی (روبروی وزارت کشاورزی و پایین تر از دبیرستان هشترودی) ساخته گردد، که ساخت آن با انقلاب ۱۳۵۷ نیمه کاره ماند.

لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13536/کنزو-تانگه/
 

Ashkan-kamrani

عضو جدید
پاتریک گدس

پاتریک گدس

پاتریک گدس در دوم اکتبر سال ۱۸۵۴ در بالاتر متولد شد ، به نزدیکی پرت آورده شد. بواسطه ی کاوشهای بچگی در پرتشیر و مناطق کوهستانی ،پاتریک دیدن زندگی روستایی و شهری را بطور کامل یاد گرفت و شروع به مطالعه همه ی مسائل زندگی شامل بشر، دررابطه با محیطشان کرد. او درسن ۱۶ سالگی در فرهنگستان پرت فارغ التحصیل شد.
بعد از۱۸ ماه شاگردی در یک بانک محلی ، گدس شروع به مطالعات شیمی ، زمین شناسی و زیست شناسی همراه با هنر ترسیم و قفسه سازی کرد. به هر حال او در سن ۲۰ سالگی به هدف واقعیش که جانور شناسی بود دست یافت. سپس وقتی که در سفر به مکزیک به سر می برد، یک بحران کوری موقت، او را از ظاهربینی برونگرایی به دسته بندی فلسفی علم و مخترع طرح ماشین متفکر از ورق های چندلای کاغذ تغییر داد.
بازگشت به اسکاتلند در آپریل ۱۸۸۰ با چشمهایی ضعیف که بعد از آن او را از نزدیک بینی ، دور نگه داشت، گدس یک سخنران الهام بخش علم گیاه شناسی در دانشگاه ادینبورگ شد و به طور باورنکردنی روی به زندگی روشنفکری متنوع و کاربردی آورد. او کاربرد مفهوم انرژی و زیست شناسی را به آمار و اقتصاد متمایل کرد، در زمینه های تعاون و سوسیالیسم ، سرمایه و حزب کارگر سخنرانی کرد ، و برای توسعه ی دانشگاه و سایر بهسازی ها مبارزه کرد.
گدس در سال ۱۸۸۶ با آنا مورتون ، یک نوازنده با استعداد ازدواج کرد، سپس آنها اتحادیه اجتماعی ادینبورگ را بنا نهادند.
در سال ۱۸۸۸ به عنوان استاد نیمه وقت رشته گیاه شناسی در دانشگاه داندی پذیرفته شد (تا سال ۱۹۱۹ در آنجا به کار گرفته شد)، گدس اولین مدرسه های تابستانی را در ادینبورگ اروپا سازماندهی کرد (۱۸۸۷-۱۸۹۸) و برج دورنما را به مثابه ی اولین آزمایشگاه جامعه شناسی جهانی بنا نمود. همچنین عقاید برنامه ریزی شهرکی اش از ارزیابی شهری و منطقه ای یا “عیب یابی پیش از عمل ” و ” جراحی محافظ کارانه ” به جای ویرانی عمده مناطق پرجمعیت و فقیر نشین، مورد توجه قرار گرفت.
در سال ۱۸۷۹ گدس به همراه همسرش برای یک ماموریت اقتصادی محرمانه به جزیره قبرس رفتند، مزارع کشاورزی خشک و بایر را احیا کردند و صنعت کشاورزی را به مثابه پاسخهای واقع بینانه به “سوال بی پاسخ شرقی” از اشتباه بزرگ سیاستمداران مستعمراتی شروع کردند.
در سال ۱۸۹۹ و ۱۹۰۰ او سفرهای نطقی ایالات متحده را انجام داد ، ضمنا قسمت آمریکایی مدرسه بین المللی را در گزارش پاریس سال ۱۹۰۰ سازماندهی کرد.
در سال ۱۹۱۹ او آدرس وداعش را در داندی داد ، سپس کرسی استادی جامعه شناسی و علوم مدنی را در دانشگاه بمبئی کسب کرد. از طریق جروسالم به هند بازگشت، او در آنجا برنامه ریزیهای شهری را برای حاکمان نظامی انجام داد و یک دانشگاه را برای صهیونیستها طراحی کرد .
درسال ۱۹۲۴ بیماری سخت و خطرناکی گدس را مجبور به بازگشت به اروپا کرد ، اما در ناحیه ی جنوبی فرانسه او یک ترمیم قابل توجه ساخت و بوجود آورد و چیزی نگذشت که بنا ، مقیاس کوچکی از برج دورنما و دانشگاه هال ، نزدیک مونت پلر شد. در سال ۱۹۲۵ او بالاخره توانست پروژه نهایی خود ، دانشگاه اسکاتلندی را، به عنوان اولین واحد مدیترانه، رونمایی کند.

گدس زیست‌شناس اسکاتلندی، از زمره نظریه‌پردازان دوره دوم مرمت شهری محسوب می‌شود. وی پس از سال ها تدریس در رشته گیاه‌شناسی، شدیداً به شهرسازی علاقه‌مند گردید. مهم‌ترین آثار وی در این زمینه، کتاب «توسعه شهری» در سال ۱۹۰۴ و «شهرها در تحول» در سال ۱۹۱۵ می‌باشند. گدس معتقد بود که اولین گام را برای شناخت شهر، اولین گام شناخت عناصر جغرافیایی و تاریخی آن شهر می‌باشد، به طوری که این شناخت می‌تواند ما را در تهیه طرح‌هایمان یاری رساند. گدس در مورد مرمت، سه نظریه عمده دارد که شامل موارد زیر است:
الف ـ انطباق مکان و زمان در خصوص بنا، مجموعه و یا بافت شهری
ب ـ امروز، تکرار دیروز نیست بلکه تحول و تداوم آن است.
ج ـ حضور مطالعات برنامه‌ریزی شهری در مرمت شهری
اصول مورد نظر گدس بر پایه نظریه‌های فوق شامل موارد زیر است:
۱ـ شناخت:شناخت شهر در گرو شناخت عوامل جغرافیایی و تاریخی است. در واقع قبل از هرگونه اقدامی در شهر باید روح شهر را شناخت.
۲ـ معرفی:سازماندهی یک نمایشگاه شهرسازی، می‌تواند تصوری از گذشته، حال و آینده شهر را به دست دهد. این نمایشگاه می‌تواند تاریخ شهر را با نشان دادن آثار و ابنیه تاریخی به مسئولان ومردم بشناساند. به سخن دیگر، شهر را باید از زمان پیدایش اثر تا به حال، به خود معرفی کرد. این نمایشگاه می‌تواند مکان مناسبی برای آموزش محسوب شود.
با استناد بر اصول و نظریات گدس، می‌توان دستورالعمل‌های وی را استنتاج کرد.
الف ـ در امر مرمت لازم است خاطره‌های تاریخی حفظ شوند.
ب ـ آموزش مداوم و همگانی: در این جا اقدامات مرمتی، آموزش به مرمت کنندگان، مردم و مسئولان کاری ضروری است.
بنابراین می‌توان به این نتیجه رسید که هدف گدس از مداخله در بافت‌های تاریخی، حفظ کالبد، بهبود محیط شهری و بهبود شرایط زیستی ساکنان است. کاربری پیشنهادی وی در بافت‌های شهری، کاربری است که در درون برنامه‌ریزی شهری مطرح می‌شود و شیوه اقدام، عمدتاً بهسازی و نوسازی است و بندرت سخن از بازسازی به میان می‌کنند. روش مداخله وی، روش جامع مرمت شهری است. (حبیبی و مقصودی، ۱۳۸۱)
زیست شناس، گیاه شناس، بوم شناس، جغرافیدان، برنامه ریز شهری، مربی و فیلسوف اجتماعی. گدس خود را در درجه اول یک جامعه شناس می دانست. هدف او این بود که نشان دهد فرایندهای اجتماعی و محیط بر یکدیگر اثر متقابل دارند. و چگونه فرایندهای شهری و تحول اجتماعی با منافع توسعه اجتماعی فردی اداره می شود. او دانش آموخته تحول طبیعت زنده بود. گدس پیشگام استفاده از مفهوم ناحیه ( و فن بررسی میدانی ناحیه) به عنوان پایه ای برای تحلیل های محیطی، اقتصادی و اجتماعی بود. او شهر و انسان را در کنار هم می دید. او فرایندهای ترمیم، بازنوسازی و احیاء دوباره را به مثابه آثار طبیعی توسعه می دانست. شاگرد او لوئیز مامفورد در ۱۹۴۷ نوشت: بهترین زندگی ممکن ایده آل برای او منحصر به ویژگی های لحظه و مکان و موقعیت خاص خود در توسعه خانواده، گروه یا جامعه به خصوص بود؛ نه آرمانی انتزاعی که توسط قدرت حاکم یا نیرویی از بیرون باشد. او در آبرونشایر غربی اسکاتلند در سال ۱۸۵۴ به دنیا آمد. گدس مطالعات زیست شناسی را زیر نظر توماس هاکسلی در لندن گذراند. او به معترضی در کالج یونیورسیتی لندن تبدیل شد( جائیکه چارلز دلروین را به طور اتفاقی در آنجا ملاقات کرد) و با تلاش طاقت فرسایی جان راسکین را به عقاید خود در زمینه آمار علاقمند کرد. در بازگشت به اسکاتلند به طور عملی کوشید تا با هزینه اندک در طی حیات تاریخی ادینبرگ با همسر و نخستین فرزند خود مستغلات و آپارتمان های نامطلوب و زاغه مانند ادینبرگ را بهبود بخشد و این متضمن حضور ساکنان و داوطلبان فرایند بهسازی بود. تکنیکی را که ” تشریح سنتی و محافظه کارانه” نامید گسترش داد. این رهیافتی ترقی خواهانه بود برای پیشرفت ناحیه ای که مردمی را که در آنجا زندگی و کار می کردند ملزم و متقاعد می کرد که بتوانند در آن ناحیه ( زاغه) بمانند و از پیشرفت ها و بهبودها بهره مند شوند.
تا ۱۸۹۸ پیشرفت های ادینبرگ تا بیش از ۳۰ عرصه و اعیان گسترش یافته بود. او تعداد بیشتری از مساکن کثیف و نامطلوب ادینبرگ را به اولین اتاق های مسکونی دانشجویان تبدیل کرد. گدس آموزش عمومی را در سرتاسر نمایشگاه های بین المللی و مدارس تابستانی ارتقا داد. در ۱۸۸۴ او به پایه گذاری جامعه محیطی در ادینبرگ کمک کرد و طولی نکشید آنرا واحد اجتماعی ادینبرگ نامید. او کوشید تا رنسانسی فرهنگی در ادینبرگ را در ۱۹۸۰ بر مبنای جنبش فن و هنر بالا ببرد. به همراه جی.آرتور تامسون کتاب تحول جنسیتی را در ۱۸۸۹ منتشر کرد. در دوبلین برنامه بازنوسازی شهری را شکل داد. او برای سالها استاد نیمه وقت گیاه شناسی در دانشگاه داندی بود. در ۱۸۹۷ به قبرس رفت. در تلاشی برای ارتقاء توسعه اقتصادی، او مامور شد به منظور تهیه برنامه هایی برای املاکی در دانفرملاین که توسط آندرو کارنگی نوع دوست به شهر بخشیده شده بود. گزارش وی با نام ” توسعه شهر ” مطالعه ای بود از پارک ها، باغها و موسسات فرهنگی که در ۱۹۰۵ منتشر شد. تصور القا کننده ای از اینکه چگونه مردم محلی می توانند مشارکت کنند و فرایند احیاء و برنامه ریزی شهری را بیاموزند ارائه شد. نظریات گدس بر پایه بررسی و مطالعه جامع بود. گدس کمک کرد به تشکیل جامعه اجتماعی در ۱۹۰۳ . او در هندوستان عقاید برنامه ریزی اش را به عنوان یک روند توسعه داد نه با خلق توسعه های الگو مانند در مکان های جدید، که با احیاء مکان های موجود برای مردم و با مردم و توسط مردمی که در آنجا زندگی می کردند. او در شهرها و شهرک های هندی اتاق کارهای از بین برنده اماکن بهداشت عمومی خرافاتی ( غیر علمی) و شبکه های اجتماعی به موازات پاکسازی محلات ناسالم تشکیل داد. و به شدت نظاره می کرد زمانی که تحت آشفته ترین حالت ها به مردم فشار وارد می شد. او نشان داد که رهیافت انتخابی بیشتری در حالت حفظ تعادل اقتصادی و اجتماعی همسایگی ها می تواند شرایط زندگی را بهبود بخشد. گدس در ۱۹۱۵ نوشت: یکی از بیشترین تعداد اشتباهات فاجعه برانگیز و مهلک در تاریخ تحولات بهسازی، دهه های دردناک تجربه و آزمایش بود که پیش از آنکه آموزش داده شود رخ داد. در سال های یعد گدس کالج اسکاتلندی را به قصد تضمین حیات نظریه های آموزشی اش در جنوب فرانسه تشکیل داد، او به شدت به آنچه که آن را ” ماشین متفکر” نامید وسواس داشت. نمودارهای شبکه ای طبقه بندی ها و روابط بین موضوعات و مفاهیمی را که مرکز اندیشه او بودند نشان می دهند. او نتوانست تنی چند از پیروانش را متقاعد کند که به طور بی نهایت سیستم پالایش شده ( احتمالا اشاره به مباحث بوم شناختی دارد) کلید فهم زندگی انسان و محیطش را تهیه کرد. او از داشتن امتیاز ویژه و نشان افتخار امتناع ورزید، در پایان زندگیش به عنوان مقام برجسته ای شناخته شد. گدس بر برنامه ریزی اصرار و تاکید داشت. به اعتقاد او توسعه زندگی محلی که به پیشرفت می انجامد چیزی نیست که از بالا هدایت شود، پیشرفت و توسعه می تواند در مکانی آموزش داده شود و در مکانی دیگر محدود شود. گدس در ۱۹۱۰ نوشت: معماری و برنامه ریزی شهری محصولات محض دفتر نقشه کشی ثابت در یک محل نیستند. این دو تجلی تاریخ و گذشته مکان هستند. تحولات ملی و شهری در تلاقی خاطرات و برخورد های ذهنی می باشند. او خواست نشان دهد دیدگاه مغایر آن دسته از برنامه ریزان شهری که کالبد را طراحی می کنند و سپس نشانه های شهر مترقی را در درون آن قرار می دهند و به عنوان پوسته کالبدی مناسب بر آن چیزی که در دوره های رشد شهری مشتق ازحیات درونی و لایه های زیرین شهر باشد انطباقی ندارد. (شکل و محتوای درونی شهر با یکدیگر خوانایی ندارد). باید زندگی متعلق به هر نسل و هر گروه را به رسمیت شناخت و همه گروه ها باید همکاریشان را در راه ساماندهی شهرشان انجام دهند. تمرکز محلی تنها شروع کار است.
” شناخت و درک محلی برای برنامه ریزی شهری، توام با بررسی و کارشناسی در زمانی که با نیاز های شهروندان برخورد می کند ضروری است.” دیگر نیازها نیروهای جذب اجتماعی و اشتیاق مدنی است که برنامه ریز را قادر می سازد برای برانگیختن مداوم واحدهای محلی به منظور مشارکت در برنامه های بهسازی به جای راکد ماندن آنها. تنها این راه می تواند به تدریج شهر را به مثابه یک کلیت القاء کند. ( گدس ۱۹۱۸) او اصرار داشت فرایند باید همکارانه باشد، هر یک از متخصصان گوناگون صرفا بر تخصص خویش تمرکز می کند ، هر یک به طور واضح بررسی می کند و در ابتدا یک گلبرگ از شش خاج گل حیات را تصرف میکند و بخشی از کل آن را از هم می گسلد. هسته روش شناسی او از برنامه ریزی بر مبنای بررسی تشخیصی و بازشناسی مسئله بود. آن مستلزم مطالعه طولانی و بردبارانه بود. به عقیده گدس کار نمی تواند با قوانین و مقررات در دفتر کار انجام شود، برنامه باید پس از طی کردن ساعت ها پیمایش در موقعیت و مکان طراحی شود. آموزه های او به عنوان یک گیاه شناس هرگز او را ترک نکرد.
کتاب ” این جهانی سبز است ” نوشته گدس به این نکته اشاره دارد که حیوانات نسبتا کم و کوچک همه وابسته به برگ گیاه بوده و ما توسط برگ گیاهان زنده هستیم. برخی از مردم عقاید عجیبی دارند که با پول زندگی می کنند. آنها تصور می کنند نیرو و انرژی توسط چرخش سکه صورت می گیرد. در صورتی که جهان عمدتا مستعمره وسیعی از گیاهانی در حال رشد و شکل گیری خاک پر از برگ نه توده ای از مواد معدنی محض می باشد. ما نه با صدای جرینگی سکه هایمان که با سرشاری محصولات کشاورزیمان زندگی می کنیم.
گدس توانست با سخت کوشی با یک اشتیاق مستمر به منظور کار کردن تحریک شود و موفق نشد برای فهمیدن اینکه چرا همکارانش نمی توانند الگوها و نمونه ها را انتخاب کنند. اما او با تشویق های سودائی و احساساتی اش به آنها روحیه می داد.
” پیامبران در سرزمین خود بدون افتخار هستند” شعری از هاج مک دیارمید (۱۹۶۶) درباره گدس است. کسی که در یکی از جلسات گدس در ادینبرگ حضور داشت. مضمون شعراین است که غفلت و نادیده گرفتن سر پاتریک گدس در اسکاتلند به درجه غیر معمول رسید و پرتوی بسیار مبهوت کننده بر همه شرایط ملی افکند.
از آنجائی که او یکی از متفکران برجسته نسل خویش بود، نه تنها در بریتانیا که در جهان و نه تنها یکی از بزرگترین مردان اسکاتلند در قرن گذشته که در سراسر تاریخ بود. کالین وارد، گدس را در واژه ” نابغه غیرقابل پیش بینی، بی قرار و نابسامان و قاطع و مغرور” خلاصه نمود که انتظار داشت هر یک از گرفتاری های قرن اخیر ما از بحران انرژی گرفته تا نجات و آزادی زنان برطرف شود.
لوئیز مامفورد می گوید: ” من به او ( گدس ) عشق می ورزم، به او احترام قائلم و او را تحسین می کنم. او هنوز برای من شگفت انگیز ترین اندیشمند در جهان مدرن است.”
برگردان متن لاتین برگرفته از کتاب:
THE DICTIONARY OF URBANISM
Robert Cowan
سر پاتریک گدس در ۲ اکتبر ۱۸۵۴ در بالاتر ( ballater ) اسکاتلند به دنیا آمد. مرگ او در ۱۷ آوریل ۱۹۳۲ در مونتپلیر (Montpellier) ) فرانسه روی داد.
آثار مهم او:
“علوم مدنی” – در باب مطالعات جامعه شناختی- لندن ۱۹۰۵
“تحول شهرها” – در باب جنبش برنامه ریزی شهری و مطالعه علوم مدنی – لندن ۱۹۱۵
لوئیز مامفورد از سر پاتریک گدس به عنوان یکی از متفکران برتری یاد می کند که در قرن نوزدهم ظهور کرد. دیدگاه های او از سه دوره جهانی فراتر رفت. دوره ویکتوریائی در حال رشد که او در آن دوران زاده شد، پیش از جنگ جهانی ویرانگر اول که او با دوران بلوغ مواجه شد، و جهان تازه به سوی آنچه که همه تلاش های خلاقش به بار نشست. او متعلق به نسلی از نویسندگان و متفکرانی بود که درباره پیامدهای اجتماعی انقلاب صنعتی نگران بودند. در زمان خود نفوذ و اعتبار گدس تا چندین قاره و کشور که شامل اروپا، استرالیا و هند بود گسترش یافت. استنتاج گدس التزام به رهیافت جامع ( منظور همان برنامه ریزی جامع است) برای مشکلات هر شهر بود که برنامه ریزی کالبدی را با محیط طبیعی مرتبط می ساخت و آن را با جامعه شناسی و اقتصاد ترکیب می کرد. به عقیده گدس فرایندهای اجتماعی و اشکال فضائی با هم در ارتباطند. منتقدی از عرصه برنامه ریزی آرمانگرا که هم عصر گدس بود معتقد است رویای باغشهرهای انگلیسی و بلوارهای پاریس توسط آنچه که پاتریک ابرکرامبی آنرا کابوس بغرنج گدس نامید خرد شد و از بین رفت.
اشتیاق گدس برای پذیرفتن پیچیدگی روابط اجتماعی و فضائی برایش جایگاهی درخور ستایش در تغییر و تحول فضائی معاصر در علوم اجتماعی به دست آورد. نگرانی او در ارتقا دادن عقاید جدیدی بود که از مفهوم برنامه ریزی خاص نشات می گرفت. گدس بیش از عقایدش اغلب به خاطر جدل هایش شناخته می شود. اثر مهم او ” تحول شهرها ” تنها بخشی از مباحثه و جدل او را در برنامه ریزی آشکار می کند. اندیشه ابتکاری در ۱۸۹۰ به عنوان گسترش تصویری از شکل تحلیل های اجتماعی کار/ گروه مکان لاپلاس ( در فرانسه) توسعه یافت. او در ادینبرگ از بازسازی محلات کثیف و زاغه ها (slum)به جای از میان بردن آنها دفاع کرد.او اولین لابراتوار جامعه شناختی جهانی را با نگرشی مبهم در ادینبرگ تاسیس کرد تا اینکه رفته رفته مظهر افق آن آشکار شد.
گدس به استفاده از واژه تازه علاقه داشت. این واژه برایش همانی بود که ما ” مگالاپلیس” ( زنجیره کلانشهری) به کار می بریم و واژه بعدی کنورباسیون ( شبکه شهری همکار) بود.
بعدها او فنون تازه ای را به طور استادانه بیان کرد. به طور مثال نمایانگر جهانی جدا از اضافه کاری و کار طاقت فرسا. به گدس به عنوان دانشمند آگاه از همه چیز و خیال پرداز انتقاد وارد شد، اما امروزه این انتقاد در ستایش عقایدی که شهرهای قابل دستیابی ( قابل ساخت) را بیشتر از شهرهای آرمانی ( شهرهائی که در واقعیت شکل نگرفت) منعکس کرد فروکش کرده است.
پتریک گدس ، اجتماعات انسانی را به دیده زیست شناسی دید که به مطالعه تمام پدیده های زندگی توجه دارد. این محقق در سال ۱۹۱۵، برای اولین بار شهرهای بزرگ دنیا را مورد مطالعه قرارداد و درکتاب تحقیقی خود به نام ((تکامل تدریجی شهرها )) ، ازمسائل ، مشکلات وآینده آنها سخن گفت . پاتریک گدس یکی ازپیشروان ناحیه بندیهای علمی وبرنامه ریزیهای ناحیه ای است که عنوان شبکه بزرگ شهری را بکاربرد. درکتاب (( تکامل تدریجی شهرها)) تصویر مشهوری را می توان دید موسوم به(( نمایشگاهی ازشهرها)) که درآن گدس رشد طبیعی شهرها را مورد مطالعه قرارداده وتصویرکرده است . ازاین تصویر، اساس نظریات وی آشکار می گردد. به نظر گدس شهر ازمحیط طبیعی که درآن به وجود آمده جدایی ناپذیر است وتنها وقتی می توان به ساختمان آن پی برد که وضعیت طبیعی وآب وهوایی آن مورد مطالعه قرار گیرد، پایه های اقتصادی آن شناخته می شود وریشه های تاریخی آن معلوم گردد .
به نظر گدس، نقشه شهرها صرفاً خطوط منحنی وراستی نیست که جای فلان رودخانه یا بهمان کوه را معلوم دارد. بلکه نوعی خط هیروگلیف است ودرحقیقت نموداری ازخطی است که بشر با آن تاریخ تمدن را نوشته است . هرقدر درک این خط مشکل تر باشد، وقتی رموز آن کشف شد، ثمره آن بیشتر است.
لوئیس مامفورد متخصص وکارشناس شهرهای متروپلیتن که خودرا شاگرد مکتب گدس میداند وبی تردید دربسط افکار وی سهمی بسزا دارد ، درکتاب خودبسیاری ازافکار گدس را نقل کرده است . ازاین کتاب به خوبی برمی آید که گدس جامعه شناسی را زاده زیست شناسی می داند ورشد شهرها رابر اساس این فکر توضیح می دهد.
گدس که اصلاً اسکاتلندی بود، سالها درهندوستان زندگی کرد وبا واقعیت به شهرسازی اشغال داشت. وی با آنکه به مظاهر زندگی طبیعی علاقه داشت، ازدیده ای جهان بین برخوردار بود وواجد شخصیتی بود که تنها پس ازمرگ وی شناخته شد.
زندگی شهری بر خلاف زندگی ساده روستایی، با مصرف توام است.مصرف گرائی در نزد شهرنشینان موارد زیادی را شامل می شود،از مواد غذایی گرفته تا وسایل یکبار مصرف. آنان در تلاش بیشتر برای خرید ومصرف هستند. در چنین شرایطی خیابان،میدان،پارک وهر مکان عمومی دیگر می تواند به سادگی به محل دفع انواع زباله های مردم تبدیل شود.لزوم طراحی،ساخت،موقعیت دهی ونصب درست انواع زباله دان با کاربرد ها و فرمهای متنوع در چنین شرایطی است که بیش از پیش ضروری می نماید.
در محیط شهری زباله دان باید قابل رویت بوده واستفاده از آن راحت باشد،ولی نباید به عنوان عنصری مزاحم وپر زرق و برق جلوه کند.استقرار زباله دان نباید به صورت اتفاقی انجام پذیرد بلکه باید بر اساس نرخ تردد و ازدحام مردم در یک محدوده یا نقطه ای خاص انجام گیرد. به طور مثال وجود زباله دانهای متعدد در برابر یک فروشگاه بزرگ یا مدرسه ای پر از دانش آموز امری شایسته است.«در فضاهای شهری با تعدّد مبلمان شهری، زباله دان نیز باید در هماهنگی کامل با عناصر یاد شده باشد. ولی در باغ،پارک،تفریحگاه از این قبیل،زباله دان بهتر است با معابر،مسیرها و گذرگاههای محیط در ارتباط باشد.» همچنین استقرار زباله دان در نزدیکی نیمکت بسیار توصیه شده است.
لزوما” زباله دان نباید پایه ای مستقل داشته باشد. می توان آنرا به تیر برق،سرپناه ایستگاه اتوبوس،تابلوی خیابان و یا حتی دیوار نصب کرد.بر این اساس زباله دانها را می توان چنین تقسیم بندی کرد:
●ظروف متصل به اجزای دیگر مبلمان شهر.
●ظروف متصل به دیوار.
●ظروف مستقل و ایستا(پایه دار).
●ظروف متحرک برای استفاده موقت.
●ظروف با گنجایی زیاد و مناسب برای محیطهای عمومی و مجموعه های کنار جاده ای.
«در یک خیابان شلوغ و مسیر ی مستقیم ظرفها را می توان با فاصله های۳۰ متری از هم نصب کرد.اما در بیرون برخی مکانها مانند سینما،اغذیه فروشی وقنادی_ همانطور که گفتیم_ می توان این فاصله را کاهش داد. بر عکس در خارج ساختمانهای عمومی معینی با عنایت به بعضی نکات ایمنی،تعداد زباله دانها را می توان کاهش داد.»
تعداد زباله دان و حجم آن باید با تعداد استفاده و حجم زباله سازی در منطقه مورد نظر هماهنگ باشد. چنانچه این دقتها صورت نگیرد،زباله دان خیلی سریع به عنصری بی فایده تبدیل می شود.«حداقل گنجایی در مرکز شهر باید ۵۰ لیتر باشد. در محیطهای وسیع وپیاده روهای پرازدحام،ظروف پایه دار با گنجایی ۵۰ تا ۱۰۰ لیتر مناسب تر است».در مکانهایی که خدمات رسانی با مشکلاتی روبروست،باید دیرکرد زمان تخلیه و بالطبع حجم بیشتر زباله را حساب کرده ودر نظر داشت.موقعیت زباله دان و دفعات تخلیه،عواملی هستند که گنجایی آنها را تعیین می کنند.فرم،مواد ورنگ زباله دان حتی الامکان باید با سایر مبلمان موجود هماهنگ باشد.اشکال مدور و هندسی ساده بویژه چهار گوش ارجحیت دارند.در طراحی زباله دان برای هر منطقه یا محلی رعایت این نکات حائز اهمیت است:دوام در برابر وندالیسم وفرسایش،موادومصالحی با حداقل تعمیر ونگهداری،راحتی و سهولت تخلیه و نظافت،ضد سرقت،ضد آتش،اختفای محتویات(زباله ها)و نصب،سوار کردن و اتصال اجزا.مصالح این کار باید دوام واستحکام را با هم داشته باشند.استفاده از مواد زیر در ساخت زباله دانها عمومیت دارند:
●مواد مرکب:از نوعی رزین دیر گداز تولید می شود که سطحی بسیار صاف وصیقلی را به وجود می آورد،به راحتی وبه به سادگی تمیز می شود ودر محیطهای کنترل شده خاص مصرف دارد.
●فلزات ریختگی:این مواد قابلیت دستیابی به جزئیات دقیق را به خوبی دارند(مانند علائم، نوشته ها وآرایه های خاص هر ناحیه)و به دلیل مقاومت بالا،افزایش ظرافتهای طراحی در نزد آنهااز استحکمشان نمی کاهد.
●بتن:نیاز به مراقبت زیاد ندارد،اما ضخامت ماده به کار رفته حکایت از فرمهای ساده هندسی دارد.همچنین بافت سنگدانه ای آن با دانه بندی نمایان،تأثیری سه بعدی و پایدارتر با عنایت به نکات اقتصادی از خود بر جای می گذارد.
● چوب: به شکل تیرک،بیشتر زمانی استفاده می شود که سطل داخل از فلز باشد.این ماده اصولاچهره نا آشنا،مزاحم وپرزق و برق در محیط ندارد ومی توان گفت با هر فضایی اعم از رسمی و غیر رسمی هماهنگی دارد. سطل داخل را می توان از ورق گالوانیزه، تورها وشبکه های مفتولی فلزی با روکش پلاستیک یا پلی اتیلن ساخت. هنگامی که بنا باشد که محتویات زباله دان دیده نشود باید از در پوش استفاده کرد. استفاده از در پوش همچنین می تواند باعث کاهش بوی نا مطبوع،دفع حشرات مزاحم، جلوگیری از پراکندگی زباله ای سبک بر اثر باد،پرندگان وحیوانات وممانعت از ورود آب باران بشود. درپوش را می توان به شیوه های گوناگون مانند زنجیری یا لولایی(شبیه در صندوقهای پست انگلیسی) تعبیه کرد ودقت شود که تمامی متعلقات باز شونده باید سریع وآسان عمل کنند. نکته دیگر،در نظر گرفتن سوراخهای تخلیه در کف سطل برای شستشوهای دوره ای و خروج آب باران است.هر قدر وجود این سوراخها می تواند در شرایط یاد شده مفید باشد،در برخی حالات به دلیل خروج شیرابه از آن مکان ایجاد مشکل وجود دارد. از این رو چنین استنباط می شود که تعبیه سوراخهای تخلیه به موقعیت استقرار زباله دان و نوع زباله آن بستگی دارد.در موقعیتهایی که امنیت محیط از اهمیت ویژه برخوردار است،محتویات زباله دان باید قابل دیدن باشند.به عنوان مثال زباله دان پایه دار با دهانه ای باز می تواند مناسب باشد. برخی نیز معتقدند در محیطهای بسیار مهم از دید امنیتی نباید ظرف زباله نصب شود.راهبردهای متفاوتی به منظور کاهش اثر انفجاری ظروف در جریان بمب گذاریها وجود دارند که از هدف این پژوهش به دور است.


لینک منبع: http://www.shahrsazionline.com/13532/پاتريك-گدس/
 
بالا