آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
آره بارون مي اومد خوب يادمه آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

مثل آخراي قصه اين كه آدم مي ره به رويا ...

آره بارون مي اومد خوب يادمه آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

زير لب زمزمه كردم ، كي مي تونه دل ديونه رو از من بگيره

اونقدر باشه كه من ، دل و دستش بدم و چيزي نپرسم ،ديگه حرفي نمونه بعد نگاهش ... آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

يه غروب بود روي گونه هات دو تا قطره ،كه آخرش نگفتي بارونه يا اشك چشمات
يه غروب بود روي گونه هات دو تا قطره ،كه آخرش نگفتي بارونه يا اشك چشمات

ديگه فرقي هم نداره ، كار ازاين حرفا گذشت وديگه قلبم سرجاش نيست.

آره بارون مي اومد خوب يادمه آره بارون مي اومد خوب يادمه

خيلي سال پيش ، توي خوابم ديده بودم توروبا گونه خيست
خيلي سال پيش ، توي خوابم ديده بودم توروبا گونه خيست

اونجا هم نشد بپرسم بارونه يا اشك چشمات

اونجا هم نشد بپرسم بارونه يا اشك چشمات

آره بارون مي اومد خوب يادمه آره بارون مي اومد خوب يادمه


آره بارون مي اومد خوب يادمه ...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرفام زياد نيست...
اما كم هم نيست ...كم نيست از غصه ....از قصه نا گفته ها

هميشه ... از يه جايي شروع ميشه ... همه چيز يه آغازي داره آغازي كه .......
تا هميشه به ياد موندنيه...
يه شروع يه تولد ...
يه جونه رو شاخه هاي خشكيده يه درخت كويري......
يه جرقه براي ساعت ها باريدن بارون...


يه لحظه ...يه لبخند ...يه نگاه...براي يه عشق...



خوب عشق شروع شد ... كجا جايي كه انتظارش رو هم نداري ...


علاقه اي بينهايت از قلبي كه تاب تحمل


همين احساسي رو كه فقط چند لحظه پيش آغاز شد رو هم نداره...


به اسم عشق... از يه نگاه...آره يه نگاه


براي يك عمر سوختن ... حسرت....و... عشق....
نگاه....نگاه....و سكوت....و سكوت....

و اين تلاطم چشماني كه در آن غرقي .....اين تلاطم نگاه...اين زيبايي چشمان..


و غرق در اين ......عشق
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساعتها زیر سقفِ زیر بارون
صدای بـارون تو ماشین

آسمونی که خاکستری و سرده
خیس و تنده قطره های غمگین
که به گوش من چه زیباست
وقتی جای این زمینم
دیدم اوج بی قراری
عاشق این سرزمینم
خیلی وقته اینطوری
بـارون نباریده سکوت
میشمُره لحظه های انتظارُ
قطره ها جمله سقوط . ٢


اون همه ابر سیاه اومد و رفت
اما از باریدنش ابا می کرد
یه مدت چرخ می زد توی آسمون
اون بالا چشمامونو نگاه می کرد
سرزمین سبز و روشن فرشته ها
اون روزا بـارون و بـرف صدا می کرد
زمین لب تشنه زیر لب همش
به بالا نگاه خـدا خـدا می کرد
اما این پائیز زمستون
رنگِ بارش نداره
همش تو دلهای چرکین
رنگِ ماتم می کاره
نمیشوره با تنش
پلیدیِ قصه ها رو
انگاری بلکُل یه ریتمه
بشمرید غصه ها رو
دل من رنگِ خیاله
دوست داشتن واسش محاله
خنده ها صاف توی چاله
به کجا شدیم حواله
شوقِ بـارون اصل حاله
وقتِ پرسه پرتِ شاله
سیبِ انتظار چه کاله
دوره مون اِندِ زواله
توئی گریه خنده هر شب
آسمون کرده برات تب
همش با اشکای تلخت
به خـدا می گفتی یا رب
سبـز و آبـی زرده از غم
آدما تشنه ی راهن
حیوونا به عشق همدم
گلدونا تو فکر ماهن
خیلی وقته بی قرارن
قطره ها تشنه ی کارَن
همه همدل و بهـارن
تا تموم شدن می بارن . . .
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز


ببار ای بارون ببار‎
با دلُم گریه كن، خون ببار‎
در شبای تیره چون زلف یار‎
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون‎

دلا خون شو خون ببار‎
بر كوه و دشت و هامون ببار‎
دلا خون شو خون ببار‎
بر كوه و دشت و هامون ببار‎
به سرخی لبای سرخ یار‎
به یاد عاشقای این دیار‎
به داغ عاشقای بی مزار ای بارون‎

ببار ای بارون ببار‎
با دلُم گریه كن، خون ببار‎
در شبای تیره چون زلف یار‎
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون‎

ببار ای ابر بهار‎
با دلُم به هوای زلف یار‎
داد و بیداد از این روزگار‎
ماهُ دادن به شبهای تار ای بارون‎ ...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیر بارون توی ایوون شده خسته یه پریشون
بی پناهه چشم به راهه دوری از اون یه گناهه
دل با تو پاییزش بهاره بهاره ای عمر دوباره دوباره
با تو در دل من غصه جا نداره
زیر بارون توی ایوون شده خسته یه پریشون
بی پناهه چشم به راهه دوری از اون یه گناهه هه هه هه
تو رو داشتن واسه من یه نیازه
با تو دل از همه چیز بی نیازه
تو رو داشتن واسه من خود عشقه
با تو دل پیشه همه سرفرازه
دل با تو پاییزش بهاره بهاره ای عمر دوباره دوباره
با تو در دل من غصه جا نداره
زیر بارون توی ایوون شده خسته یه پریشون
بی پناهه چشم به راهه دوری از اون یه گناهه هه هه هه
ای هوای تازه ای صبح روشن
بامن ودل من مهربون باش
مثل یک ترانه بنشین رو لبهام
یا بشو ستاره توی شبهام
دل با تو پاییزش بهاره بهاره ای عمر دوباره دوباره
با تو در دل من غصه جا نداره
زیر بارون توی ایوون شده خسته یه پریشون
بی پناهه چشم به راهه دوری از اون یه گناهه هه هه هه
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
قصه من و باران...

امشب دوباره در خیال با تو بودن بودم
که دیدگان آسمان گریست و دلم گرفت
بغضم را شکستم و با آسمان همراه شدم
من گریستم و آسمان گریست
تا پاسی از شب من و باران با هم گریستیم
باد یاس زیبای حیاط را به رقص در آورد
یاد اولین یاسی که تقدیم دستانت کردم افتادم
چه روزی بود روز خنده آسمان
کجا رفتی بدون خداحافظی
رفتی و مرا با باران تنهاگذاشتی
تا زمان رفتنت آسمان صاف بود
با رفتنت باران شروع شد
از همان روز من و باران
منتظر ورود یک آشنا هستیم
اما هیچ آشنایی در راه نیست
تو را قسم میدهم به جان تمام عاشقان
که دوباره بر گردی باران ببار تا آن زمان که بیاید
با تو همراه خواهم بود
من و باران هردو همدردیم
هر دو می گرییم من از دوری دوست می گریم
او از دوری خورشید بهاری
چه قدر دردناک است !
برای عشق متولد شوی
اما برای عشق زندگی نکنی
نمیدانم کی می آیی
شاید زمان آمدن تو خورشید هم طلوع کند
نازنین من با سرخی خونم نامت را می نویسم
با باران جاده های تنهایی را می پیمایم
تا شاید به کوی دوست برسیم
همراهی با باران چه قدر زیباست
با تو هم زیر باران بودیم
دست در دست هم سرنوشت زیبایی را آرزو می کردیم
گلهایی را تقدیم هم می کردیم
چه قدر زیبا بود
سر را روی شانه هایت گذاشتم
حالا که نیستی من تنها با باران همراهم
دوست من دوباره بر گرد تا با باران همراه باشیم.
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز


هميشه است كه مي ترساندم !

حتي اگر هميشه

باراني تو خيس باشد ...

از باراني كه باهم

باريديم ...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیا ...

بیا برویم قدم بزنیم !

باران که می بارد

چتر هم داریم

کوچه هم که انتظار می کشد

این هوا تنها من و تو را کم دارد !

که دستهایمان در هم

زیر باران

قدم بزنیم ...

.

.

.

یادم می رود هر بار که باران می بارد

یادم می رود تو نیستی ...

یادم می رود چیزی شبیه مرگ پایم را بریده است از قدم زدن با تو !

.

.

.

شاعر می شوم

قدم می زنم

کوچه ها را شاهد می گیرم

راهی می شوم

دست های تو را می فشارم در مشتی خیال ...

من چه دل خوشم !!!

می روم بخوابم ...

می روم بخوابم ...

می روم ...!
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
صحبت گل سرخ از باران و
صحبت باران از گل سرخ است،
اما هي باد مي‌آيد،
آمدن، وزيدن، و افعال ساده‌ئي ديگر.
با اين همه، وقتي که وزيدنِ باد ... هي بي‌جهت است،
يعني چه!؟ هي علامتِ حيرت! هي علامت پرسش؟
گل سرخ، پياده‌ئي مغموم است
گوشه‌ي يک پارک قديمي شايد
خواب دامنه ‌ئي دور از دست را مي‌بيند.
پس چرا پي ستاره در پياله‌ي آب مي‌گردي گلم!؟
يک امشب نخواب و بر بام باد برآ،
سينه‌ريز ستارگانِ باکره را به نرخ يک آواز ساده خواهي خريد.
فکر مي‌کني من بي‌جهت به اين زبانِ هفت ساله رسيده‌ام!؟
نه به جان نسيما، نه!
بخاطر همه‌ي آن خوابهامان در نيمه‌راهِ بيم و باور است که چانه مي‌زنم
باد که بيايد، باران که بيايد
تو بايد به عمد از ميان آوازهاي کودکان بگذري
چترت را کنار ايستگاهي در مه فراموش کن
خيس و خسته به خانه بيا

نمي‌خواهي شاعر باشي، باران باش!


هفت‌پشتِ روئيدنِ گل کافي است، همين براي


چه سرخ، چه سبز و چه غنچه

سيد علي صالحي
 
آخرین ویرایش:

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
بزن باران / بزن اکنون/ که اکنون فصل مرگ است
بزن بر سنگ سخت سینه من / بزن تا آب گردد کینه من
بزن بر مرگزار سینه من / بزن بر شاخه اندیشه من /بزن من تیره ام / پاکم کن از درد
بزن باران/ بزن بر غصه من/بزن بر ریشه اندیشه من/ بزن باران/ بزن ، این قصه آغازی ندارد/بزن ، این غصه پایانی ندارد
منم قصه/ منم غصه/ منم درد
بزن باران/ بزن من بی قرارم / من از نامردمی ها بی غبارم /شرابم خالصم/آبم زلالم
بزن باران/بزن تا گل بروید / بزن تا سنگ هم از عشق گوید
بزن تا از زمین خورشید روید/بزن تا آسمان تفسیر گردد
بزن تا خوابها تعبیر گردد/ بزن تا قصه دلتنگی ما/ رفیع قله تدبیر گردد بزن باران/ خجالت می کشی باز؟/بزن،اینجا کسی فکر کسی نیست
بزن تا سیلی از ماتم ببارم /بزن تا از غم عشقم ببارم
بزن باران/ بزن دست خودم نیست
بزن باران/ بزن دست دلم نیست
بزن باران / بزن دست تو هم نیست
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
از این کوچه تا آنجا که راهی نیست
تنها یک ورقه سفید دست و پا میکنم
دست به دامن شعر میشوم
و یک دل سیر می نویسمت
چه بخواهی جه نخواهی
منه شاعر سرگردان
همیشه قبل از اینکه باران ببارد
از پچ پچ کلاغ ها فهمیده ام
که یک جای دوری دلت سخت گرفته است ..
 

tirmah

عضو جدید
باران می بارد
من کجایم
غرق در اوهام خود
باران
ببار
ببار تا بدانند چه دلگیرم
ببار و بگو از غم هایت
از زجر هایت
و چه قدر بی صدا می گریند
و باز من در اوهامم
 

pari.A

عضو جدید
ديروز باران مي باريد..
تو نبودي...
و من در امتداد اين جاده ي دلتنگ به "نبودنهاي هميشگي ات" فكر مي كردم...

ديروزچتر نداشتم...
قطره قطره در خود فرو مي چكيدم...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران و شادی بخش جان را
بباران شوق و شیرین کن زمان را
بزن باران که بی صبرند یاران
نمان خاموش! گریان شو! بباران!
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
صداي باران مي آيد ...

با همه ناباوري هايم به باران

ايمان دارم ...

باران هميشه برايم با غم گريه مي كند !

مي بارد ...

و در كنج دلم با من هم صدا مي شود ...

ابرها هم بي شك مثل من عاشقند !!!
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران هاشور می‌زند

خردک خردک مقابل چشم
چون دانه‌های گندم
که از کمباین می‌پاشد.
بعد ناگهان، آفتاب.
آدمی اگر چنین باشد
دیوانه می‌خوانیم. اما در تند باد
سر فرو می‌بریم در گریبان
با یک کلام

باز باران؛ باز آفتاب

 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز



آسمان رعدی زد
ابرها غریدند
قطرات باران
نم نم باریدند
بوی آب و کاهگل
تق تق شیروانی
ناله ناودانی
توی کوچه پیچید
کاشکی دلها نیز
چون هوای کوچه
پس از این باریدن
بوی پاکی میداد...



 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
رنگین کمان زیبای من ...
اگر میدانستی چقدر دوستت دارم ...
هرگز برای آمدنت ...
باران را بهانه نمی کردی ...
هرگز ...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
بارون



















تو دل سیاه شب وقتی بارون میزنه انگاری می خواد بگه واسه موندن دیگه دیره،آره دیره واسه موندن این کلام آخرینه.
داره بارون می باره
آره بارون می باره
بوی خاک نم گرفته واسه من چه دل نشینه ، صدای شرشر بارون از همینجا روی ایون (ایوان) واسه من چه دل نشینه.
داره بارون می باره
آره بارون می باره
دیگه انگار وقتشه چترم رو ببندم و زیر بارون برم و دل به دریا بزنم ، خودمو غرق بکنم توی اون موجای دور ، دوباره پیدا بشم.
داره بارون می باره
آره بارون می باره​
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتیکه تنگ غروب بارون به شیشه می زنه

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]همه ، غصه های دنیا توی سینه ی منه[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]توی قطره های بارون میشکنه بغض صدام[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]دیگه غیر از یه دونه پنجره هیچی نمی خوام[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]پشت این پنجره می شینم و آواز می خونم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]منتظر واسه رسیدنت تو بارون می مونم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]زیر بارون انتظارت رنگ تازه ای داره[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]منم عاشق ترم انگار وقتی بارون می باره[/FONT]

 
آخرین ویرایش:

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران که می بارد تو می آیی باران گل ، باران نیلوفر

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] باران مهر و ماه و آیینه باران شعر و شبنم و شبدر[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] باران که می بارد تو در راهی از دشت شب تا باغ بیداری[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] از عطر عشق و آشتی لبریز با ابر و آب و آسمان جاری[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] غم می کشد ما را تو می بینی دل می کشد ما را تو میدانی[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif][/FONT] [FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif][/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif][/FONT]
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
قاب بارونی


پشت قاب شیشه ای پنجره
منتظر نشسته بودم
اشکام با دونه های بارون
هم بوسه شده بود
آه !
پنجره را باز کردم
وبرای خدا فریاد زدم
خدایا بخواه سر آغازی دوباره باشم..

بارون امشب ای کاش دوباره بباره.


 
بالا