آرام بخواب

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الان که با اشک‌هایم می‌نویسم، می‌نویسم تا خیس شود دست‌هایت، دست‌هایی که اب عصبانیت، سیلی بر صورتم کاشت، جایش می‌سوزد، نه، به دستانت خیره نشو، اشک‌هایم از برای حرفمم است، حرفی که ناگفته زدم، خیسی چشمانم را حس کن، کاش بودی تا این اشک‌هایم را پاک می‌کردی
الان سر بر بالین نهادی، آرام گریستی، و صدای هق هق تو، اشک‌هایم را بیشتر ...
آرام بخواب مهربان، آرام و آرامتر، با همان لبخند‌های همیشگی، دستانت را به لپ‌هایت بکش، لپ‌هایی که روزها از شرم سرخ می‌شوند، احساسی بزرگ که الان اشک را بر روی چشمانت کاشت، کشیدی دستانت را ؟ حس کن سردی اشک‌های مرا، حس کن و آرام بخواب، آرام بخواب، که زیبایی خواب‌ها را ببینی، خواب‌هایی که هرشب برایت خواب آرزو کردم، و تو خندیدی و شاد سر بر بالین نهادی، و شبی مانند این شب، گریه را حس کردی، گریه‌هایی که من با دستانم کاشتم
دست به نوشته‌هایم بکش، خیسیش را حس کن، طعم لحظه‌هایش را، چه سخت است آرام ماندن در این لحظه، چه سخت است نوشتن، و چه سخت است با اشک نوشتن، شور یا شیرین، جرات مزه‌ کردنش را هم نداشتم و ندارم، جایی برای آرام ماندن

بخند مهربانم، حالا بخند، این فرشته باید پرواز کند، تو بخند ای مهربان، و نفرین‌هایت را بفرست، خوشحال می‌شوم طعم سخت حرفایت را بشنوم تا آرام گیری، خوب میدانم هرگز دهان باز نخواهی کرد، هرگزز آن قلب مهربانت را آلوده نخواهی کرد، خوب طعم سکوتت را چشیدم، هم تلخ و هم شیرین
حال شاد باش که من پرواز خواهم کرد و نخواهی شنید حرف‌هایم را

جایی برای آرام گریستن می‌خواستم، آرام سرم را بر بالینت گذاشتم، آرام گریستم، و بالشتت، هم زمان صدای هق هق من و تورا با هم خاموش کرد
خوب یاد گرفته‌ام شب‌ها، با این بالشت، صدای هق‌هقم را آرام کنم، ولی سردی اشک‌ها میماند و طعم سخت خاطره‌ها
دست مهربانی می‌خواستم برای پاک کردن اشک‌هایم، تو سر بر بالین نهاده بودی، آرام بخواب، من اشک‌های تورا پاک کردم
خیسی دستان تو از خواندن گریه‌های من‌ است

لبخند شیرینم برای تو، تو نیز بخند
پروازم را بخاطر بسپار، پرواز بسوی آسمان‌ها

آرام بخواب
من سر بر بالینی می‌نهم که هرگز بلند نخواهم شد
آرام بخواد، اشک‌هایت را پاک خواهم کرد

آرام بخواب :heart::gol:

:cry::cry::cry:
 

Baran*

مدیر بازنشسته


جوجو جان این عکس ضمیمه واسه متن خیلی زیبات..


 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هوای دلم دوباره بارانیست. آسمان چشمانم می بارد و می بارد. کاش بودی تا زیر این باران قدمی می زدیم، روحی تازه می کردیم. اما شاید چشمان تو پر از خواب باشد. بخواب، آرام بخواب خوب ترین من. آرام بخواب که دل من تا سحر بر بالین تو بیدار است. . . [/FONT]




 

tanha990

عضو جدید
ارام بخواب کودک درون من ... بخواب که این بیرون جز غوغا و ادم کشی چیزی نیست .. ارام بخواب که جز عشق ها دروغین چیزی برای بودنت نیست ... پس بخواب و هرگز بیدار نشوو....
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بخواب ای خوب من آرام
بخواب ای مهربان من آرام
تا بخوانم من برایت:
به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنها...در این تنهایی تاریک
دلم تنگ است
بیا ای روشن.روشن تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
بیا ای خوب من ای مهربان
من
دلم تنگ است...
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بخواب ای لذت سرشار پرواز
که دنیا یک گذرگاه عجیب است

همیشه نغمه ی مرغان عاشق
پر از یک حس نمناک و غریب است

پرستو هم نمی ماند به یک شهر
همیشه هجرتش از بیقراری است

بخواب ای آشنا با خلوت شب
دلم در آرزویش تنگ تنگ است

نمی دانی که او وقتی بیاید
بلور اشکهایم چه قشنگ است

بخواب ای شبنم نیلوفر دل
که شب تنهایی دل ها دراز است

دعایت می کنم هر شب همین وقت
که درهای دعا تا صبح باز است
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم خيلي برات تنگ ميشه دلبندم.هيچ وقت به ذهنم خطور نمي كرد اينجوري ازت جدا شم.بهم ميگه تو نبود منو حس نمي كني.راست مي گه؟وقتي يادت ميافتم بغض مي كنم و فرو مي خورم اون بغض رو.مادرت هميشه منتظرته.مي دونم يه روزي مياي پيشم.مي خوام خيلي قوي باشي و بشي و هميشه شاد و روبه جلو.من تنهات نمي ذارم. بدون مامان هميشه اينجاست.كنار تو.
لا لا لا لايي لا لا لا لايي لا لا لا لايي لا لا لا لا يي
جنگل خوابيد مثل هميشه قورباغه ساكت خوابيده بيشه
لا لا لا لا يي لا لا لا لا يي لا لا لا لا يي لا لا لا لا يي ...
 

سوگل 2

عضو جدید





به عشق تو چه شبهایی رو به روز رسوندم ، چه غروبها به طلوع و چه طلوع ها را غروب کردم تاتو از راه برسی ، حرفها برای گفتن داشتم اما روزه سکوت گرفتم تا فقط تو محرم رازم باشی، ولی دیگر شب و روزی است که شبم روز و روزم شب نمیشه و غروبهایم به طلوع نمیرسد ، دیگر دوریت را باور ندارم ، سفر ابدی تو را ، انگار همه اینها سرابی بیش نیست، شاید نمایی از یک رویا ، خیال عشق منهتی به وصال ، وصال تو در جاده ناکجا آباد زندگی ، در برهوت انتظار ، شاید همه اینها سراب باشد و خیال یا تصویری از یک کابوس .
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
از خوابهاي شبانه ام
سراغت را نمي گيرم ديگر ...
ستاره ها نزديك ترند
از تو ، به من ...!
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگاه مي كنم ...

كمي آنطرف تر نشسته ايم ...

من و تويي كه گويي نمي شناسمت !

شاديم وخندان از صحبتهايمان ...

هيچكس نيست ...

و تنها موسيقي آرامي

كه نجواي عاشقانه ما را در فضا بسط مي دهد !

و پنجره اي كه تمامي خوشبختي مان را

به آسمان آنسويش سوق مي دهد ...

گاه ...

نگاه مي كنم ...

به آينده اي كه ديگر وجود ندارد !!!
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
JU JU آرامترین آرام ادبیات 50

Similar threads

بالا