* آدم بايد دهه شصتي باشه تا ...(نسل سوخته و نسل پدر سوخته شدن!)

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




سلام و خدا قوت، تلويزيون دهه شصت بود، حالام هست، با اين تفاوت که اون وقت 14 اينچ بود و سنگين، حالا 47 اينچه و سبک!! تلفن هم همين طور، اما حقيقتش خيلي چيزها ديگه نيست، يا ماهيتش خيلي عوض شده، بالاخره چه چيزي هنوز باشه و چه، ديگه اصلاً وجود خارجي نداشته باشه باور اين که ما چه جوري زندگي مي کرديم و چقدر سريع ظرف چند دهه جامعه اين همه تغيير کرده، گاهي سخت ميشه. در اين بخش خاطراتي رو مرور مي کنيم که اگه يک روز براي بچه هاتون تعريف کنين با تعجب مي گن: مگه ميشه؟ مگه داريم؟
* بايد دهه شصتي باشي تا بدوني وصل شدن به اينترنت با اون خدمات dial up در اواخر دهه هفتاد و اوايل هشتاد يعني چي؟ اون قيژ قيژ معروف و بعدش يک سکوت شيرين که نويد بخش کانکت شدن به اينترنت بود.

* بايد دهه شصتي بود تا بدوني پيژامه مامان دوز يعني چي؟ بايد دهه شصتي باشي تا از تبديل شدن زيرپوش پدر به دم کن غذا تعجب نکني. بايد دهه شصتي باشي تا بفهمي کچل کردن بچه ها حتي دخترها با نمره 4 به مناسبت تابستون و براي جلوگيري از بيماري پوستي يعني چي؟ واقعاً يعني چي آخه؟ درسته بچه از صبح تا شب توي خاک بازي و وسط نخاله هاي ساختمون توشله بازي مي کرد اما ديگه کله دخترها رو چرا با نمره 4 مي زدين؟

* دهه شصتي ها مي دونن دوچرخه هرکولس پدر بزرگ چه موجود خفن و بزرگي بود. چه زين خشکي داشت و ترمز گرفتن باهاش چقدر سخت بود.

* دهه شصتي ها گل هاي ياس لاي جانماز مادربزرگ ها رو به خاطر دارن. يا عينکي که با کش به پشت کله مادربزرگ وصل شده بود.

* بايد ساسون شلوار رو به نسل هاي بعدي معرفي کرد تا به زباله دان تاريخ نپيونده!! حيفه، دهه پنجاه و شصتي ها، تا مدتي بدون ساسون نمي تونستن زندگي کنن، حکم اکسيژن هوا رو براشون داشت. همين طور پيله پشت پيراهن.

* يک ريش تراش هاي دستي بود اون وقت ها که پوست کله و مو رو با هم مي زد. الان از اون ها براي چمن زني هم استفاده نميشه!! همچين از کله آدم گاز مي گرفت که قبض گاز دوبرابر مي اومد.

* بچه هاي حالا ديگه نميدونن صف کوپن چيه؟ گالن نفت چيه؟ نمي دونن آب کردن کولر آبي هاي پايه دار کنار اتاق چقدر مشقت آور بود. حتي کرسي نمي دونن چيه؟ پشه بند هم که با اين خونه هاي فسقلي و آپارتماني ديگه معني نداره!! کم کم نسل مگس کش هم حتي داره منقرض ميشه! الان همه لباس هاي تابستوني و زمستوني رو توي يک کمد نگه ميدارن و گذشت دوره استفاده از نفتالين. بوي پختن رب توي کوچه ها کمتر مي پيچه! از چرخ و فلک هاي چرخداري که توي کوچه ها مي اومد هم خبري نيست. سروش کودکان و کيهان بچه ها که ديگه هيچي.

* البته جاي خوشحالي داره که بچه هاي حالا بعضي چيزها رو شايد هيچ وقت نبينن؛ يکيش بيگودي مو!! ملت شبيه قاضي هاي فيلم هاي عصر ويکتوريا مي شدن با بيگودي.

* تو دهه شصت پشتي هاي ابري بزرگي بود شبيه تشک هاي طبي امروزي، دوتاش رو با زاويه 90 درجه شبيه حرف L ميذاشتن کنار خونه تا ميهمان گرامي راحت روش لم بده، اصلاً همه چيزهاي باحال براي مهمون بود. اتاق ميهمان ها هميشه درش بسته بود. حتي دور تند کولر آبي فقط حين حضور مهمون استفاده مي شد. تو خونه ها پر بود از عصاره غليظ شربت آلبالو و انار و... که فقط براي مهمون با آب سرد و يخ رقيق مي شد تا جيگرش حال بياد. حضور مهمون غير از اين که باعث مي شد بفهميم ذخاير عظيمي از گز، سوهان، پولکي و شربت تو خونه مخفي شده، باعث مي شد چند ساعتي راحت شيطنت کنيم. حالا مهمون و مهموني رفتن رنگ و روي قديم رو نداره.

* بيشتر آيفون خونه ها اون زمان به زنگ هايي با صداي بي نهايت گوش خراش و بلند مجهز بود طوري که آدم اگه ته حياط خونه خودش که هيچ، ته حياط خونه همسايه ديوار به ديوارش هم بود صداي زنگ به گوشش مي رسيد. کم کم وقتي اون زنگ ها اومد که صداي چهچه بلبل داشت نسلي از بيماري هاي اعصاب و روان نجات پيدا کردن. به خصوص اين که وقتي آدم سرظهر تو تابستون بعد از خوردن دو تا کاسه آبدوغ خيار تگري به خواب مي رفت اونقدر لمس و شل بود که انفجار هم بيدارش نمي کرد اما زنگ اون آيفون ها کاري مي کرد که بچه ها بچسبن به سقف درست مثل پوستر!!

* الان بچه ها با تبلت و گوشي بازي مي کنند و کم تحرک شدن، اما ما ميکرو و آتاري داشتيم، خود تکون دادن دسته آتاري باعث تحرک ما و قوي شدن 34 عضله از ابرو تا دو سر مفصل زانو مي شد!!! بايد آدم دهه شصتي باشه تا بنزين زدن با هواپيماي آتاري و منفجر کردن پمپ بنزين رو بفهمه يعني چي و چقدر قلق داشته!!

* آدم بايد دهه شصتي باشه تا حين تماشاي آلبوم هاي عکس قديمي بدونه اون آدم ها فضايي نيستن بلکه مدل موهاشون اون وقت ها مد بوده و اون که پاشونه چتر نجات نيست شلواره!! شايد بچه هاي ما فکر کنن اون سرشونه ها که بهش مي گفتن اِپُل مربوط به تئاتر اسپارتاکوس بوده در حالي که تو مانتوي بيشتر دختر خانم ها پيدا مي شد. بماند که قيافه ها کمي شبيه نقاشي هاي کوبيسم بود اما در واقع اصل اجزاي صورت مردم کاملاً رئال بود و دستکاري نشده بود. يعني ملت اگه يک خال 4 کيلويي هم سر دماغشون کشف مي شد عيب مي دونستن که دستکاريش کنن، اما حالا حوصله دماغ 400 گرمي خودشون رو هم ندارن، مي زنن نيست و نابودش مي کنن.
سيد مصطفي صابري-




****بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم سهم مان کم نشود
ما
خدا را با خود سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم
و
حقیقتها را زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم
****

 

Similar threads

بالا