آجرک الله یا علی بن موسی الرضا ع .... ویژه شهادت امام کاظم علیه السلام

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار


پیشوای هفتم و شهید فخّ


این حادثه بی ارتباط با روش پیشوای هفتم نبود زیرا نه تنها آن حضرت از آغاز و تشکیل نهضت از آن اطلاع داشت بلکه با حسین شهید فخّ در تماس و ارتباط بود گرچه امام هفتم شکست نهضت را پیش بینی می کرد اما وقتی که دید حسین در تصمیم خود استوار است به او فرمود:


«گرچه تو شهید خواهی می شد ولی باز در جهاد و پیکار کوشا باشد این گروه مردمی پلید و بدکارند که اظهار ایمان می کنند ولی در باطن ایمان و اعتقادی ندارند من در این راه اجر و پاداش شما را از خداوند می خواهم.»




3 هارون الرشید


هارون که با آن همه قدرت و توسعه ی منطقه ای حکومت احساس می کرد هنوز دل های مردم با پیشوای هفتم موسی بن جعفر(ع) است از این امر سخت رنج می برد و با تلاش های مذبوحانه ای در صدد خنثی کردن نفوذ معنوی امام بر می آمد روی همین اصل بود که روزی هارون وقتی که پیشوای هفتم را کنار کعبه دید به او گفت: «تو هستی که مردم پنهانی با تو بیعت کرده تو را به پیشوایی برمی گزینند؟»


امام فرمود: من بر دل ها و قلب های مردم حکومت می کنم و تو بر تن ها و بدن ها.»




ناکام ماندن تزویر هارون الرشید


همچنین روزی هارون وارد شهر مدینه شد و رهسپار زیارت قبر مطهر پیامبر اسلام(ص) گردید هنگانی که به حرم پیامبر(ص) رسید انبوه جمعیت از قریش و قبایل دیگر در آنجا گرد آمده بودند. هارون رو به قبر پیامبر (ص) نمود و گفت: «درود بر تو ای پیامبر خدا و درود بر تو ای پسر عمو» او در بین آن جمعیت زیاد نسبت عموزادگی خود را به رخ مردم می کشید و به عمد به آن افتخار می نمود تا مردم بدانند خلیفه پسر عموی پیامبر(ص) است.


در این هنگام امام هفتم(ص) که در بین جمعیت حاضر بود از هدف هارون آگاه شد و نزدیک قبر پیامبر(ص) رفت و با صدای بلند گفت: «درود بر تو ای پیامبر خدا و درود بر تو ای پدر» هارون از این سخن سخت ناراحت شد به طوری که رنگ چهره اش تغییر یافت و بی اختیار گفت واقعاً این افتخار است.




فرزند پیامبر(ص)


او نه تنها کوشش می کرد انتساب خویش به مقام رسالت را به رخ مردم بکشد بلکه به وسایلی می خواست پیامبرزادگی این پیشوایان بزرگ را نیز انکار کند او روزی به پیشوای هفتم چنین گفت» شما چگونه ادعا می کنید که فرزند پیامبر هستید در حالی که در حقیقت فرزندان علی هستید زیرا هر کس به جد پدری خود منصوب می شود نه جد مادری امام کاظم(ع) در پاسخ ایه ای را قرائت نمود که خداوند ضمن آن می فرماید: « ... و از نژاد ابراهیم داود و سلیمان و ایوب و نیز زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را که همگی از نیکان و شایستگانند هدایت نمودیم.» [انعام/ 85-86]


آن گاه فرمود در این ایه عیسی از فرزندان پیامبران بزرگ پیشین شمرده شده است در صورتی که او پدر نداشت و تنها از طریق مادرش مریم نسب به پیامبران می رساند. بنابراین به حکم ایه فرزندان دختری نیز فرزند محسوب می شوند ما نیز به واسطه مادرمان «فاطمه» فرزند پیامبر(ص) محسوب می شویم هارون در برابر این استدلال متین جز سکوت چاره ای نداشت.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار

نیرنگ های هارون و تظاهر او به دینداری


باید گفت هنگامی که بساط حکومت امویان برچیده شد و عباسیان روی کار آمدند، بر برعکس حکومت امویان حکومت عباسیان رنگ دینی به خود گرفت و تظاهر به دینداری و ارتباط و تماس با رجال و دانشمندان اسلامی به خصوص در زمان خلفای نخستین عباسی رواج یافت.

هارون اصرار زیادی داشت که به تمام اعمال و رفتارش رنگ دینی بدهد. او روی تمام جنایت ها و عیاشی هایش سرپوش دینی می گذاشت و همه را با یک سلسله توجیهات، مطابق موازین دینی قلمداد می کرد.

هارون برای این که محمدبن حسن (یکی از نوادگان امام حسن(ع) که در جریان فاجعه ی فخّ به ری فرار کرده و با امان نامه و نیرنگ هارون به بغداد برگشته بود) را به قتل برساند و خلاف امان نامه و قسم خود نیز عمل نکرده باشد از ابوالبختری یکی از قضات فاسد آن زمان حکم قتل او را گرفت و مبلغ یک میلیون و ششصد هزار درهم به ابوالبختری پاداش داد.

و همچنین هارون در اوایل خلافت خود عاشق یکی از کنیزان پدر خود شد. هنگامی که به او اظهار عشق کرد کنیز گفت: از این کار منصرف شو چرا که پدرت با من همبستر شده (و من زن پدر تو محسوب می شوم) هارون که سخت شیفته ی او بود از قاضی ابویوسف کمک خواست و این قاضی درباری فتوا داد که ادعای یک کنیز مورد قبول نیست و شما می توانید با او ازدواج کنید (در صورتی که این خلاف موازین فقه اسلامی است)

با تمام عوام فریبی های هارون، مسائلی در دربار وی بود که قابل انکار نبود از جمله اینکه او دو هزار کنیزک داشت که سیصد نفر از آنان مخصوص آواز و رقص و خنیاگری بودند.

نقل شده است که او یک بار به طرب آمده دستور داد سه میلیون درهم بر سر حضار مجلس نثار شود و بار دیگر به طرب آمد دستور داد تا آوازه خوانی را که او را به طرب آورده بود فرمانروای مصر کنند.

«علی بن یقطین» کارگزار امام در دربار هارون


علی بن یقطین یکی از شاگردان برجسته و ممتاز پیشوای هفتم بود که به گواهی دانشمندان علم رجال و مورخان علمی از یاران و شاگردان برجسته امام هفتم بوده و از محضر آن حضرت بهره ها برده و احادیث فراوانی نقل کرده است.

علی بن یقطین با موافقت امام کاظم (ع) وزارت هارون را پذیرفت بعدها نیز چندین بار خواست استعفا نماید ولی امام او را از این تصمیم منصرف کرد هدف امام از تشویق علی به تصدی این منصب حفظ جان و مال و حقوق شیعیان و کمک به نهضت سرّی آنان بود.

امام کاظم (ع) به وی فرمود: یک چیز را تضمین کن تا سه چیز را برای تو تضمین کنم.

علی پرسید: آنها کدامند.

امام فرمود: سه چیزی که برای تو تضمین می کنم این است که 1 هرگز با شمشیر (به دست دشمن) کشته نشوی 2 هرگز تهی دست نگردی 3 هیچ وقت زندانی نشوی. و آنچه تو باید تضمین کنی این است که هر وقت یکی از شیعیان ما به تو مراجعه کرد هر کاری و نیازی داشته باشد انجام بدهی و برای او عزت و احترام قائل شوی.

پسر یقطین قبول کرد.

امام نیز شرایط بالا را تضمین نمود.

علی بن یقطین یار وفادار و صمیمی پیشوای هفتم که به رغم کارشکنی های مخالفان شیعه اعتماد هارون را جلب نموده و وزارت او را در کشور پهناور اسلامی به عهده گرفته بود با استفاده از تمام امکانات از هر کوششی در حمایت و پشتیبانی از شیعیان دریغ نمی ورزید.

در سفری که امام کاظم(ع) به عراق نمود علی از وضع خود به امام شکوه نمود و گفت: ایا وضع و حال مرا می بینید (که در چه دستگاه و حکومت فاسدی کار می کنم) امام فرمود: خداوند مردان محبوبی در میان ستمگران دارد که به وسیله ی آنان از بندگان خوب خود حمایت می کند و تو از آن مردان محبوب خدایی.



آرمان تشکیل حکومت اسلامی


روزی هارون (شاید به منظور آزمایش و کسب آگاهی از آرمان پیشوای هفتم) به آن حضرت اعلام کرد که حاضر است «فدک» را به او برگرداند.

امام فرمود: در صورتی حاضرم فدک را تحویل بگیرم که آن را با تمام حدود و مرزهایش پس بدهی؟

هارون پرسید: حدود و مرزهای آن کدام است؟

امام فرمود: اگر حدود آن را بگویم هرگز پس نخواهی داد.

هارون اصرار کرد و سوگند یاد نمود که این کار را انجام خواهم داد.

امام حدود آن را چنین تعیین فرمود: حد اولش عدن، حد دومش سمرقند، حد سومش آفریقا و حد چهارم آن نیز مناطق ارمنیه و بحر خزر است.

هارون که با شنیدن هر یک از این حدود، تغییر رنگ می داد و به شدت ناراحت می شد با شنیدن حدود چهارگانه نتوانست خود را کنترل کند و با خشم و ناراحتی گفت: با این ترتیب چیزی برای ما باقی نمی ماند.

امام فرمود: می دانستم که نخواهی پذیرفت و به همین دلیل از گفتن آن امتناع داشتم.

امام با این پاسخ می خواست به هارون بگوید: فدک رمزی از مجموع قلمرو حکومت اسلامی است و اصحاف سقیفه که فدک را از دختر و داماد پیامبر علیهم السلام گرفتند؛ این کار آن ها در حقیقت جلوه ای از مصادره ی حق حاکمیت اهل بیت عصمت و طهارت بود. بنابراین اگر قرار باشد حق ما را به ما برگردانی باید همه ی قلمرو حکومت اسلامی را در اختیار ما بگذاری.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
شهادت به دلیل مبارزه با فساد

امام کاظم(ع) در چنین اوضاع فاسد و اختناق شدیدی به تربیت شاگردان خاص و مبارزه و مخالفت با فساد دستگاه حکومتی می پرداخت. محبوبیت امام در بین مردم و اقدامات آن حضرت در این خصوص خلیفه ی غاصب عباسی هارون الرشید را بر آن داشت تا حضرت را از مردم دور نگه دارد تا به خیال خام خود با دوری از مردم از نفوذ ایشان کم شود ولی سال های طولانی که امام موسی بن جعفر علیه السلام در زندان های مختلف گذراند فایده ای از این جهت برای حکومت فاسد عباشی نداشت، لذا دست ناپاک خود را به خون آن حضرت آلوده نمود و می خواست آن را بیماری جلوه دهد که این توطئه نیز با اشاره خود حضرت نقش بر آب شد.

برگرفته از کتاب سیره پیشوایان
حوزه نت
 
بالا