[آثار هنری ataata117 ] - خوشنویسی و طراحی

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام مجدد....
اینم عکس پسرمه.....
اسمش طاهاست.....لطفا نظر یادتون نره:gol:
مشاهده پیوست 218541

سلام دوست عزیز و هنرمند.
از دیدن کاراتون واقعا لذت میبرم ..
امیداورم باز هم کارهای زیباتون رو ببینم ..
اما راجه به این طرح آقا پسر خوشگل .:دی
به نظر من خیلی خوبه ..تناسبات رو خوب رعایت کردین و تقارن توی اجزای چهره مشخصه .
فقط یه کم سایه های صورت کم کم هست .همین ..
امیدوارم موفق باشید :gol:
 

ataata117

عضو جدید
سلام دوست عزیز و هنرمند.
از دیدن کاراتون واقعا لذت میبرم ..
امیداورم باز هم کارهای زیباتون رو ببینم ..
اما راجه به این طرح آقا پسر خوشگل .:دی
به نظر من خیلی خوبه ..تناسبات رو خوب رعایت کردین و تقارن توی اجزای چهره مشخصه .
فقط یه کم سایه های صورت کم کم هست .همین ..
امیدوارم موفق باشید :gol:
ممنونم.....از این به بعد بیشتر دقت میکنم.....;)
 

"زهرا"

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
استاد !...این طراحی بسیار فوق العادست.....دست مریزاد به این همه استعداد....خسته نباشید ......:gol:
 

مریدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام.....گریه ی یه بچه ی خوشمل تپلی.....:biggrin:
اینم یه طراحی دیگه.....;)
نطر یادتون نره.....ممنونم.:gol:

مشاهده پیوست 219786


سلام دوست خوبم .
بسیار عالی ..تقارن رو خیلی خوب در آوردین آفرین .:gol::)
نکته ای که فکر میکنم توی بهتر شدن کار بتونه بهتون کمک کنه اینه که خط های توی صورت رو مثل خط خنده و... اگر با خط نشون داده بشه چهره رو پیر تر نشون میده ..
این خط ها باید با سایه نشون داده بشه ..و صرفا نیاز نیست خط رو با مداد پر رنگ کنید .
بسیار ممنون ..موفق باشی دوست خوبم :gol:
 

"زهرا"

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام استـــــاد! ..........خدا سایه مادرتونو همیشه بالاسرتون نگه داره ...........عالیه ...............:gol:
 

ataata117

عضو جدید
اینم متن کامل شعری که نوشتم.....
لبخند محبت

من در شتاب زندگی تندسیر خویش
بسیار کرده ام گذر از لحظه های کام
کامی که رهروان طریق مجاز را
باور نمی شود
عمری شنیده ام
با
گوش دل ترنم نرم جوانه را
نجوای رود و چشمه و موج و نسیم و برگ
فریاد عاشقانه ی مرغ شبانه را
از برگ و از درخت شنیدم به نیمشب
بنگ ترانه را
آن سان ترانه یی که مکرر نمی شود
بوییده ام بسی
عطر هزار خرمن گل را به هر بهار
در باغهای بهشت
بسیار خفته است لبانم
به کام دل
بر لاله های لب
آن لب که در خیال مصور نمی شود
با چشم آزمند چه بسیار دیده ام
از لابلای برگ درختان به نیمشب
گلبوسه های نقرهیی و نرم ماه را
در بزم روزگار
نوشیده ام ز چشم پر از ناز مهوشان
مستانه جرعه جرعه شراب نگاه را
آن گونه می که هیچ
به ساغر نمی شود
شبهای بی شمار
در نور ماهتاب
چون مرغ تیز پر
در باغ آسمان پر اختر پریده ام
هر جا نشسته ام
هر سو دویده ام
چون کودکان ستاره ی ریز ودرشت را
مانند گل ز گلبن مهتاب چیده ام
از گونه گون ستاره یکی دسته بسته ام
آن دسته گل که هیچ
میسر نمی شود
در عالم خیال چه شبها نشسته ام
بر ابرهای دور
گردم فرشتگان
در رقص و درسرور
تن را بسی به چشمه ی مهتاب شسته ام
در غرفه های نور
من مست کام وناز
بر تختی از بلور
پرواز کرده ام
تا نقطه یی که هیچ فراتر نمی شود
اما میان این همه
زیبایی و حلال
زیبا پدیده ایست جهان را نگفتنی
بالاتر از هرآنچه شنیدیم و خوانده ایم نور عنایتیست که با یک شعاع آن
دنیا و هر چه هست برابر نمی شود
بشنو که فاش گویمت ای یار هوشیار
صد ها هزار نعمت جاوید روزگار
یک خنده ی محبت مادر نمی شود:gol::gol::gol::gol:
 

Similar threads

بالا