چرا دکتری؟!

mahshid shz

عضو جدید
با گرایش قشر جوان به سمت تحصیل و پدید آوردن آرمان و ایده آل های شغلی در گروی مدرک تحصیلی، مد گرایش به کارشناسی ارشد تبدیل به دکتری می شود.

اما واقعاً چه میزان از داوطلبان از آینده واقعی دارنده مدرک دکتری باخبرند؟
چه تعداد از آنها قابلیت علمی و عملی تبدیل شدن به دکتری دارند؟
چقدر از دانشگاهها تمایل به جذب دکترای معماری دارند؟
در این دوره، چه دروس و قابلیت هایی بر فرد افزوده می شود؟
آیا اگر تمایل به تدریس وجود داشته باشد، با مدرک ارشد نمیتوان بدان هدف دست پیدا کرد؟


لطفاً با پاسخ هایتان، هم به روشن شدن موضوع برای داوطلبان و هم برای جامعه حرفه ای کمک کنید.
 

art-s

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
درصد زیادش به دلیل تب هست که جامعه بهش مبتلا شده . یه مسابقه دو که همه دوست داریم توش شرکت کنیم و حاضر نیستیم دقیقه ای فکر کنیم به انتهای راه و مسیر که مبادا از مسابقه عقب بیافتیم.
 

mahshid shz

عضو جدید
سلام .
میشه خواهش کنم اول خودتون به این سوالا پاسخ بدین ؟؟

فکر می کنم با تحقیق و پرسش هایی که انجام دادم، نسبت به همکلاسی ها، دید بهتری دارم.
می دانم که این مقطع را به خاطر خودم میخوانم و نه جذب در هیئت علمی. به عنوان تنها هم فکر نمیکنم، به بار علمی عنوان بیشتر اهمیت میدم.

فکر میکنم هنگام مصاحبه هم به افرادی بها داده شد که دید فراشخصی داشتند، نه اینکه به تدریس و... بیاندیشند.
هنگام مصاحبه هم 2تا پروپوزال داشتم که دغدغه سالیان تحصیلم در این رشته بوده اند.

اما متاسفانه سایر دوستان همکار اینقدر به گرفتاری های شخصی فکر میکنند که تنها منتظر اتمام دوره هستند.
اعتبار مدرک اهمیت زیادی برایشان دارد. از اعضا هیئت علمی دانشگاهها هستند که فقط عنوان دکتر را کم دارند. کار اجرایی می کنند و میخواهند مشاور پروژه های بزرگتر شوند. و...

باز هم اگر شما پاسخ بدهید، مرا در پیدا کردن دیدگاه بهتر یاری داده اید.
 

لوتوس

عضو جدید
این بحث رو یه بار سر یکی از کلاسهای دوره دکتری دکتر قیومی باز کردم.موضوع بحثم تحصیل دکتری در ایران بود که دکتر آخرش بمن فهموند که ایران جا برای دکتری خوندن نیست با توجه به هدفم که تنها آرشیتکت شدنه.
 

massa

عضو جدید
چرا دکترا نمی خوانی؟

از سال ۸۰ که مدرک لیسانسم را با معدلی بالا، از دانشگاه صنعتی شریف گرفتم تا سال ۱۳۸۴ باید دائماً جواب دوستانم را میدادم که چرا فوق لیسانس نمیگیری. دو باری هم کنکور شرکت کردم و با رتبه خوب در دانشگاه خودم قبول شدم اما نرفتم. سال ۸۶ که کارشناسی ارشد مدیریت را از دانشگاه شریف گرفتم (با رتبه و معدل بالا) باز تا امروز، دوستان زیادی می پرسند که چراادامه تحصیل نمیدهی و دکترا نمیگیری…پراکنده در جاهای مختلف جواب داده ام. اما گفتم یک پاسخ تفصیلی اینجا بنویسم…مقدمه اول:یک واقعیت وجود دارد. نباید نظام آموزشی، به مسیر رشد و پرورش ما جهت بدهد، این ما هستیم که مسیر رشد خود را انتخاب و ترسیم میکنیم.شاید سالها بعد، علاوه بر دکترا و پست دکترا، پست پست دکترا، پست پست پست دکترا و … هم در دانشگاه ها شکل گرفت. یعنی ما دیگر باید زندگی خود را تعطیل کنیم و تا دم مرگ به در دانشگاهها دخیل ببندیم؟هر درجه تحصیلی معنا و مفهوم و کارکردی دارد.اجازه بدهید که اول در مورد کارشناسی بگوییم.خود کارشناسی یکی از ترجمه های غلط و طنز آمیز است. کارشناس کسی است که سالها تخصص و تجربه دارد. ما هر کسی که چهار سال در دانشگاه میچرخد و غذای ارزان میخورد و روی صندلی های سفت دانشگاه، مینشیند و اس ام اس بازی میکند و با تقلب در پایان ترم نمره ای می آورد، کارشناس مینامیم!لیسانس واژه متفاوتی است. لیسانس یعنی مجوز٫ چیزی مثل جواز کسب!من وقتی لیسانس مهندسی مکانیک گرفتم، یعنی میتوانم و مجازم با این دانش، امرار معاش کرده و حق دارم در مورد آن حوزه، تا حد دانشم اظهار نظر کنم.من باید چند سال در آن حوزه کار کنم تا به یک «کارشناس» به معنای واقعی کلمه تبدیل شوم.به همین دلیل، در عمده کشورهای دنیا، مردم رشته لیسانس خود را با نگرشی به بازار کار و نیازهای روز جامعه، انتخاب می کنند.فوق لیسانس یا کارشناسی ارشد، برای کسانی است که میخواهند در یک حوزه خاص عمیقتر شوند. عموماً وقتی معنی پیدا میکند که کسی لیسانس خوانده و مدتی در آن حوزه کار کرده و سپس تصمیم میگیرد به دانش خودش در آن حوزه عمق دهد.مثلاً من مکانیک خوانده ام، سالها در صنعت کار میکنم، میبینم حوزه کنترل و اتوماسیون حوزه جذابی است که دانش من در آن محدود است. به دانشگاه برمیگردم تا دانش خودم را در آن حوزه خاص ارتقاء دهم. طبیعی است کسی میتواند این مقطع را به پایان ببرد که معلومات خود را در حوزه ای با رعایت روش شناسی علمی، به نتایجی کاربردی تبدیل کرده و گزارشی از این فعالیت (تحت عنوان تز یا مقاله) ارائه نمایددکترا برای کسانی است که رسالت خود را تولید علم و پیشبرد مرز دانش جهان در یک حوزه تخصصی می دانند.
——————————————————————————————————
مقدمه دوم:اما در ایران تعریف متفاوتی در ذهن مردم است. همه فکر میکنند تا جایی که وقت و استعداد دارند باید این مقاطع را درست یکی پس از دیگری ادامه دهند!کارکرد اصلی هم، نه دغدغه توسعه دانش و مهارت فردی است و نه پیشرفت علم. عمدتاً یک عنوان است.این را از اینجا میفهمم که میبینم برخی دوستانم در دوره دکترا، درد دل میکنند که باید هر هفته یک مقاله بخوانند! این خود نشان میدهد که مقاله خواندن، یک «درد» است نه «غذایی برای یک روح گرسنه علم».
——————————————————————————————————-
اما حالا دلایل من:- ما در شرایط امروز کشور، در عمده رشته ها – نمیگویم همه. میگویم عمده – مصرف کننده دانش تولیدی جهان هستیم یا اگر هم نیستیم بی دلیل دست به تولید دانش زده ایم (فقط برای حفظ پرستیژ کشور و رتبه های علمی). ما هنوز یک مصرف کننده صحیح هم نیستیم. به همین دلیل مدرک کارشناسی هم، زیادتر از نیازمان است.شاید به همین دلیل مسئولان امر، ده ها واحد درس عمومی را به مجموعه دروس دانشگاهی افزوده اند تا این چهار سال به هر حال به شکلی پر شود!من کارخانه های بنز و بی ام و و برخی از برترین صنایع دنیا را از نزدیک میشناسم و بارها بازدید کرده ام. مرکز طراحی آنها پر از کسانی است که لیسانس (یا به قول آنها دیپلم مهندسی) دارند و یکی دو نفر دکتر هم برای پرستیژ به مدیریت برخی واحدها منصوب شده اند. من نمیفهمم اگر تولید بنز با لیسانس ممکن است چرا داشتن انبوهی فوق لیسانس و دکترا، به مونتاژ پژو منجر شده است!- در بسیاری از حوزه ها ما هنوز Generalist هم نداریم پس چرا باید به دنبال Specialist برویم.در رشته خودم عرض میکنم. وقتی هنوز در بسیاری از رشته های دانشگاهی ما، هنوز «ارتباطات و مذاکره» را به عنوان یک درس ارائه میدهند و این دو حوزه کاملاً تخصصی از هم تفکیک نشده اند، بیشتر شبیه شوخی خواهد بود که من بروم دکترا بگیرم و مثلاً به طور خاص در خصوص«تفاوتهای الگوهای مذاکره درونسازمانی بین زنان و مردان با سن ۳۰ تا ۴۰ سال در مشاغل خصوصی و بنگاه های کوچک و متوسط در کلانشهر های ایران»تز بنویسم!!!!شاید بعد از نوشتن این تز، به من به جای «مهندس شعبانعلی» بگویند «دکتر شعبانعلی». اما من هر بار که دکتر صدایم کنند فکر میکنم دارند مسخره ام میکنند! شاید آنها نفهمند چه میگویند اما من که میدانم معنی دکتر چیست…- شاید یکی از کارکردهای مدرک دکترا، تدریس در دانشگاه ها باشد. اما واقعیت این است که هدف من بزرگتر از تدریس دانشگاهی است. من در حال آموزش به مدیران اقتصادی کشور هستم و فکر میکنم آموزش امروز آنان، فوریت بیشتری دارد تا آموزش جوانان فردا. اگر فردا اقتصاد کشورم، مثل امروز باشد، جوانان کشور شغلی نخواهند داشت تا بتوانند از آموخته های دانشگاهی خود استفاده کنند…- تجربه امروز ایران و جهان نشان داده که بزرگترین تغییرات اقتصادی و مدیریتی و صنعتی جهان را نه دانشگاهیان نظریه پرداز، بلکه صنعتگران عملگرا ایجاد کرده اند. انتخاب با ماست که در زمره کدام گروه باشیم اما من گروه دوم را ترجیح میدهم.- مبحث هزینه فرصت نیز بحث مهمی است که همیشه به آن اشاره کرده ام. وقتی من میتوانم به جای ۵۰۰۰ ساعت وقت گذاشتن و اخذ مدرک دکترا (با هدف اینکه عنوانی به القابم اضافه شود) ۲ یا ۳ کتاب ارزشمند تألیف کنم که برای ده ها هزار نفر از هم وطنانم مفید فایده واقع شود، خیانت به جامعه است که عنوان و لقب خودم را به نیاز مردم جامعه ام ترجیح دهم.خلاصه اینکه به نظر من، نیاز امروز جامعه من مدرک نیست. بلکه ما نیازمند دانشمندانی عملگرا و مطالعه محور هستیم که علم روز دنیا را بیاموزند و آن را همچون لباسی بر قامت فرهنگ و جامعه ما بدوزند و ما را از این عریانی که گرفتار آنیم نجات دهند. ادامه تحصیل در دانشگاه، یکی از روشهای علم آموزی و دانش اندوزی است که ۱۵ سال فعالیت دانشگاهی و صنعتی در ایران و جهان، به من به تجربه ثابت کرده که برای ایران امروز، اگر هم یکی از روشهاست قطعاً بهترین روش نیست.من ضمن احترام به همه دوستان عزیزم که در دانشگاهها در خدمتشان هستم، احساس میکنم کار کردن با مدرک دکترا در بسیاری از رشته ها در شرکتهای ایرانی مانند به دست داشتن ساعت رولکس برای کسی است که در پرداخت هزینه تخم مرغ شام خود هم دچار بحران است…یا شبیه پرتاب کردن ماهواره به سمت آسمان، در شرایطی که هواپیماها به سمت زمین سقوط میکنند.یا شبیه مطالعه بر روی فن آوری نانو، در کشوری که خط کش ها در ابعاد سانتی متر هم درست اندازه نمیگیرند.یا شبیه…

http://www.shabanali.com/ms/?p=1136
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

soodabe

عضو جدید
فکر می کنم با تحقیق و پرسش هایی که انجام دادم، نسبت به همکلاسی ها، دید بهتری دارم.
می دانم که این مقطع را به خاطر خودم میخوانم و نه جذب در هیئت علمی. به عنوان تنها هم فکر نمیکنم، به بار علمی عنوان بیشتر اهمیت میدم.

فکر میکنم هنگام مصاحبه هم به افرادی بها داده شد که دید فراشخصی داشتند، نه اینکه به تدریس و... بیاندیشند.
هنگام مصاحبه هم 2تا پروپوزال داشتم که دغدغه سالیان تحصیلم در این رشته بوده اند.

اما متاسفانه سایر دوستان همکار اینقدر به گرفتاری های شخصی فکر میکنند که تنها منتظر اتمام دوره هستند.
اعتبار مدرک اهمیت زیادی برایشان دارد. از اعضا هیئت علمی دانشگاهها هستند که فقط عنوان دکتر را کم دارند. کار اجرایی می کنند و میخواهند مشاور پروژه های بزرگتر شوند. و...

باز هم اگر شما پاسخ بدهید، مرا در پیدا کردن دیدگاه بهتر یاری داده اید.


پس اگه شما فقط قصدت همین بود چرا این همه هزینه های گزاف رو تقبل می کنی(تا اونجا ک یادمه دانشگاه آزادی هستی) . بدون کلاس های دکتری و گرفتن مدرک هم می تونستی به پژوهش هات و ارتقای سطح علمیت ادامه بدی . اکثر دکترای ما چیزی بالاتر از ارشد و کارشناسی ندارن چون همشون دنبال یه چیز می دو ان : مدرک
 

mahshid shz

عضو جدید
پس اگه شما فقط قصدت همین بود چرا این همه هزینه های گزاف رو تقبل می کنی(تا اونجا ک یادمه دانشگاه آزادی هستی) . بدون کلاس های دکتری و گرفتن مدرک هم می تونستی به پژوهش هات و ارتقای سطح علمیت ادامه بدی . اکثر دکترای ما چیزی بالاتر از ارشد و کارشناسی ندارن چون همشون دنبال یه چیز می دو ان : مدرک

دوست عزیز
با وجود تمامی مشکلاتی که برای من و نیمی از دوستان همکلاسی وجود دارد، لذت حضور و مصاحبت اساتیدی هم چون دکتر فلامکی قابل وصف نیست و اگر نبودند دانایانی که به شوق آموختن گریزپایان را به مکتب بیاورند، همان بود که گفتی...
 

aydaaaa

کاربر بیش فعال
دوست عزیز
با وجود تمامی مشکلاتی که برای من و نیمی از دوستان همکلاسی وجود دارد، لذت حضور و مصاحبت اساتیدی هم چون دکتر فلامکی قابل وصف نیست و اگر نبودند دانایانی که به شوق آموختن گریزپایان را به مکتب بیاورند، همان بود که گفتی...
خوب دکتر فلامکی دوره ارشدم تدریس میکنن. اینا دلیل نمیشه واسه دکتری خوندن میتونی حتی دفتر کارشونم برین باهاش صحبت کنین
 

irphd.ir

عضو جدید
کاهش چشم گیر ثبت نام کنندگان آزمون دکتری ۹۴

تعداد داوطلبان ثبت نام کننده در آزمون دکتری سراسری سال ۱۳۹۴ با کاهش تقریبی ۱۶ درصد به دویست و یک هزار نفر رسید.
این برای اولین بار پس از برگزاری آزمون نیمه متمرکز دکتری است که تعداد ثبت نام کنندگان روند نزولی به خود می گیرد و جالب آنکه این تعداد از ثبت نام کنندگان آزمون دکتری ۹۲ نیز کمتر است.
با وجودی که تعداد ثبت نام کنندگان آزمون دکتری ۱۳۹۲ دویست و هجده هزار نفر بوده و در این فاصله بیش از ۳۳۰ هزار نفر به افراد واجد شرایط شرکت در آزمون دکتری افزوده شده ( ۱۵۰ هزار نفر قبولی ارشد در سال ۹۱ و ۱۸۰ هزار نفر در سال ۹۲ )، اما ثبت نام آزمون دکتری ۹۴ با کاهشی هشت درصدی حتی نسبت به سال ۹۲، به حدود ۲۰۱ هزار داوطلب رسیده است.
این استقبال سرد از آزمون دکتری اتفاقی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت و موضوعی است که نیازمند تحقیقات علمی برای شناسایی دلایل آن از یک سو و تهدید یا فرصت بودن آن از سوی دیگر است. در این مقاله تلاش داریم گمانه زنی های مختلفی را در این زمینه مطرح کنیم ، دلایل احتمالی این امر را بررسی نماییم و منتظر باشیم تا نظرات گرانقدر شما این بحث را کامل کند:
۱- حفظ وزن بالای مصاحبه در کنکور ۹۴ : نقش هفتاد درصدی مصاحبه در پذیرش نهایی از جمله دلایل اصلی عدم اقبال داوطلبان به این آزمون است. این موضوع از نگاه طرفداران مصاحبه به معنای آن است که افرادی که توانایی پذیرش در مرحله مصاحبه را نمی بیینند از همان ابتدای کار خود را کنار کشیده اند و وارد این رقابت نشده اند و از نگاه مخالفان نیز نشانی از بی عدالتی های مشاهده شده در مصاحبه و تبعیض بین دانشجویان دانشگاههای مختلف است.
۲- ظرفیت بسیار محدود: آزمون دکتری با ظرفیت تقریبی ده هزار نفری خود تنها حدود ۵ درصد از ثبت نام کنندگان خود را به دوره دکتری راهی می کند. این ظرفیت پایین توان بالایی برای انگیزش داوطلبان ورود به این مقطع ایجاد نمی کند.
۳- شهریه های نجومی: از همین ۵ درصد هم بسیاری از ظرفیت ها مربوط به دوره های شبانه ، پردیس و پیام نور است که مستلزم پرداخت شهریه هستند. شهریه های بسیار سنگین دوره دکتری که گاه به حدود ۶۵ میلیون تومان می رسد از توان بسیاری از داوطبان خارج است.
۴- محدود شدن بورسیه های دکتری: در سالهای اخیر پذیرش بورسیه دانشجویان دکتری در دانشگاه های سراسری و آزاد کاهش یافته و امید به پرداخت شهریه از سوی دانشگاه های بورس کننده را ضعیف کرده است. از این رو بسیاری از داوطلبان ظرفیت های شهریه ای را از لیست انتخاب های خود خط زده اند.
۵- جذب محدود هیات علمی: جذب هیات علمی و استخدام در دانشگاهها همیشه به عنوان اصلی ترین هدف داوطلبان ورود به دوره دکتری مطرح بوده است. اما جذب محدود هیات علمی در سالهای اخیر و عدم تناسب آن با ظرفیت پذیرش دکتری باعث شده تا این چراغ امید هم کم سو شود و نتواند افراد زیادی را گرد آزمون دکتری جمع نماید. کاهش جمعیت متقاضی ورود به دوره های کارشناسی و توقف رشد کمی دانشگاه ها از جمله دلایل زیربنایی تر این بخش است.
آنچه ارائه شد برخی دلایل احتمالی برای کاهش اقبال عموم جامعه به آزمون دکتری است و از نگاهی کلی به موضوع نگریسته شده است. در واقع ذکر مسائلی نظیر پایین بودن ظرفیت گرچه مانعی برای ثبت نام داوطلبان بیشتر است اما از سوی دیگرموجب ارتقا جایگاه پذیرفته شدگان و دانش آموختگان این مقطع می گردد و از این زاویه امیدهای زیادی را برای ثبت نام کنندگان این آزمون در پی خواهد داشت. یا به طور مثال فرصت های جذب بورسیه یا جذب هیات علمی آنقدر کم نیست که شرکت کنندگان پرتوان و رتبه های برتر این آزمون را هم ناامید کند و از پا درآورد و منظور ما از ذکر این مسئله این است که این ظرفیت ها در حدی نیست که هر کسی بتواند به سادگی این گونه مشاغل را به دست آورد. به هر حال موفقیت در این آزمون و گام های بعدی اعم از بورسیه و یا کسب مشاغل سطح بالا پاداشی است که به انسانهای سخت کوش و امیدوار هدیه می شود و متاسفانه در این گفتار فرصت بحث در این موضوع نیست.
برای همه داوطلبان این آزمون آرزوی موفقیت و سربلندی داریم.​


منب
ع
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Similar threads

بالا