ولایت فقیه-شبهه

student64

عضو جدید
سلام
در رابطه با ولایت فقیه برای من شبهه مطرحه
من می خوام بدونم ولایت فقیه یعنی چی؟اگه منظور دوازده امام معصومه پس ولایت فقیهی که در جمهوری اسلامی مطرحه به چه معنیه؟چرا به رهبر ما نایب بر حق امام زمان گفته میشه؟چه کسی این لقب رو داده؟
هدف از طرح این سوال فقط دونستن اطلاعات و رفع شبهمه و به هیچ عنوان قصد بی احترامی به ساحت هیچ کس رو ندارم.
چه طور میتونم در این باره اطلاعات بیشتری بدست بیارم؟خدا خیرتون بده کمکم کنید
 

nima_tavana

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

سلام

ولایت مطلقه فقیه به چه معنا است و آیا مقام ولایت از سوی حضرت ولی عصر به فقیه به صورت کامل تنفیذ شده است؟

در بحث ولایت فقیه دیدگاه‏هاى گوناگونى در مورد حدود اختیارات ولى فقیه مطرح مى‏باشد. برخى ولایت فقیه را در امور حسبیه ثابت مى‏دانند .(1)
برخى دیگر ولایت را در حد انجام امور مربوط به جامعه و رفع ضرورت‏هاى آن به عنوان احکام ثانوى گسترش مى‏دهند.
گروه دیگر با اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه بر این باورند که دایره اختیارات فقیه صاحب ولایت، محدود به احکام اولى و ثانوى و قوانین مدون نیست، بلکه دایره وسیع‏ترى را شامل مى‏شود حتى تا جایى که اگر مصالح اهم مسلمانان با یکى از احکام شرعى که از نظر اهمیت، در رتبه پایین‏ترى قرار دارد، در تزاحم قرار گیرد، ولى فقیه مى‏تواند براى حفظ مصالح اهم، به طور موقت حکم شرعى اولى را تعطیل کند، مثلاً اگر مسجدى در مسیر قرار گرفت و براى تعریض خیابانها، نیاز به تخریب مسجد باشد، کسى که قائل به ولایت مطلقه فقیه نمى‏باشد، نمى‏تواند حکم به تخریب مسجد نماید، مگر این که تخریب به حد ضرورت شدید برسد و به اصطلاح کارد به استخوان برسد، ولى طبق ولایت مطلقه فقیه، اگر مصلحت در تخریب مسجد باشد، فقیه مى‏تواند حکم به تخریب دهد، هر چند به حد ضرورت نرسیده باشد.
امام خمینى (ره) بعد از ذکر این مثال مى‏فرماید: «اگر بخواهیم در این گونه امور دایره ولایت فقیه را به احکام ثانوى محصور کنیم، هرگز نمى‏توانیم تمدن داشته باشیم و همواره جامعه اسلامى دچار رکود، درماندگى و عقب افتادگى خواهد بود».
لفظ مطلق و مطلقه در لغت به معناى آزادى، رهایى و ارسال است، و موارد استعمال فراوانى دارد، که باید با دقت در معناى آن (با توجه به مورد استعمال) راه را بر هرگونه سوء فهمى مسدود نمود، به طور مثال به رژیم‏هاى فاقد قانون اساسى و با حکومت سلطنتى نیز مطلقه گفته مى‏شود، ولى در نظام ولایت مطلقه فقیه، ولایت مطلقه، مقید به مصالح عام مسلمانان و احکام الهى است. چنین نیست که بدون هر قید و بندى باشد، از این رو قابل کنترل است. معناى مطلق بودن ولایت این است که
اولاً: فقیه ملتزم است همه احکام اسلام را تبیین نماید.
ثانیاً: ملتزم به اجراى احکام الهى باشد.
ثالثاً: براى تزاحم احکام چاره اندیشى نماید؛ یعنى اگر دو حکم الهى با یکدیگر تزاحم داشته باشند، ولى فقیه حکم اهم را اجرا مى‏کند.
...
 

nima_tavana

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادامه

ادامه

اسحاق بن یعقوب ضمن نامه اى از حضرت مهدى مسائلى را مى پرسد و استفسار مى کند در عصر غیبت شما چه کنیم ؟
امام مى فرماید: در رویدادها و مسایل مستحدثه باید به راویان و متخصّصان احادیث مراجعه کنید,چون آنان از طرف من براى شما به عنوان حجّت تعیین شده اند و من هم حجت خدا هستم . (2)
جملهء «آنان خلیفه و جانشین من بر شما هستند و من هم خلیفةاللّه هستم » عام است و شامل همه امور مى شودواز جمله مملکت دارى.
رسول خدامى فرماید: «اللهم ارحم خلفائى , قیل : یا رسول الله و من خلفاؤک ؟ قال : الذین یأتون من بعدى و یروون أحادیثى و سنتى» .(3) «خدایا, برجانشینان من رحمت فرست ! پرسیدند: یا رسول اللّه خلفاى تو کیانند؟فرمود: آن ها که بعد از من مى آیند و حدیث و سنت مرا نقل مى کنند».
امام (ره ) در دلالت این حدیث مى فرماید: «روایت , راویان حدیثى را که فقیه نباشند, شامل نمى شود» زیرا سنن الهى که عبارت از تمام احکام است , ازباب این که به تعبیر پیغمبر اکرم (ص)وارد شده , سنن رسول الله نامیده مى شود پس کسى که مى خواهد سنن رسول اکرم را نشر دهد, باید تمام احکام الهى را بداندو صحیح را از سقیم تشخیص دهدو اطلاق و تقیید, علم وخاص و جمع هاى عقلایى را ملتفت باشدو روایاتى را که در هنگام تقیه واردشده , از غیر آن تمیز دهد و موازینى را که براى آن تعیین کرده اند بداند.
محدثینى که به مرتبه اجتهاد نرسیده اند و فقط نقل حدیث مى کنند, این امر رانمى دانند و سنت واقعى رسول الله را نمى توانند تشخیص دهند و این از نظررسول الله بى ارزش است ; بنابراین جاى تردید نیست که روایت <اللهم ارحم خلفائى > شامل راویان حدیثى که حکم کاتب را دارند, نمى شود و یک کاتب و نویسنده نمى تواند خلیفهء رسول اکرم باشد.
منظور از خلفا, فقهاى اسلام اند, اما دلالت حدیث شریف بر ولایت فقیه نباید جاى تردید باشد; زیراخلافت همان جانشینى در تمام شئون نبوت است و جملهء <اللهم ارحم خلفائى >دست کمى از جملهء <علىّ خلیفتى > ندارد و معناى خلافت در آن , غیر معناى خلافت در دوم نیست و جمله «الذین یأتون من بعدى و یروون حدیثى » معرفى خلفا است , نه معناى خلافت , زیرا معناى خلافت را نپرسید, بلکه اشخاص راخواست معرفى فرماید و ایشان با این وصف معرفى شدند.

...
 

nima_tavana

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادامه

ادامه

پاورقی :
1) امور حسبیه امورى هستند که خداوند راضى به معطل ماندن و انجام نشدن این امور نمى‏باشد و شرع مقدس انجام آنها را خواسته و فرد معینى را براى اجراى آن تعیین ننموده است، مانند امر به معروف و نهى از منکر، قضاوت، افتا و امور مربوط به سرپرستى ایتام بى‏سرپرست.
2)اکمال الدین صدوق , طبق نقل جهان بینى اسلامى <امامت و ولایت >, از کتب درسى مراکز تربیت معلّم , ص 160
3)علامه مجلسى , بحارالانوار, ج 2 ص 144 حدیث 4.

منبع:http://www.pasokhgoo.ir/fa/node/1233
 

nima_tavana

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه باز به جواب دلخواهت نرسیدی برو به این سایتی که بت معرفی می کنم اونجا هر سوالی که داشته باشی می پرسی بت می کن یعنی اونجا جای این جور سوالاته چه سیاسی و چه دینی
میتونی حتی یه ایمیل داره تو یاهو اونجا باش چت کنی و بحث کنید موفق باشید.
http://www.pasokhgoo.ir
 

amir.sadeghzade

عضو جدید
از قرآن شريف استفاده مي شود که اوامر و نواهي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم در همه ي امور و از جمله در امر حکومت را همگان بايد قبول کنند حتي اگر بر ضرر آن ها باشد و اين ضرر اعّم از ضرر جاني و مالي و آبرويي و مانند آن است «النّبي اولي بالمؤمنين من انفسهم»(1) «ما کان لمؤمن و لامؤمن? اذا قضي الله و رسوله امراً ان يکون لهم الخير? من امرهم»(2) و آن چه که در مورد اولويّت نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نسبت به مؤمنين گفته شده که «اين اولويّت ناظر به مسايل عمومي و اجتماعي مؤمنين است نه امور شخيّه آنان از قبيل مال و خانه و ناموس شخصي آنان»، حرفي است نادرست و تقييد بدون دليل آيه ي شريفه است، چنان که استاد بزرگوار ما و مفسر عظيم الشأن مرحوم علامه طباطبايي – قدس الله نفسه الزّکيه – در تفسير شريف الميزان در ذيل آي? شريفه فرموده اند که «اين اولويّت، مطلقه و در تمام امور دين و دنياي انسان ها جاري»(3)، و هيچ دليلي بر انحصار آيه ي شريفه در امر خاصّي نظير تدبير امور اجتماعي يا مسأله ي قضاوت و يا امر ديگري وجود ندارد و اين مطلب جاي تعجب نيست چرا که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نماينده ي خداوند است و جُز خير و صلاح فرد و جامعه را در نظر نمي گيرد و بنابراين همين اولويت هم در مسير منافع حقيقي بشر خواهد بود.
مسأله ي «اولويّت بر مؤمنين» پس از نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم به معصومين عليهم السلام اختصاص داده شده است و لذا پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله و سلم در جريان غدير خم پس از آن که از حاضران سؤال فرمودند که «ألست أولي بکم من انفسکم» آيا من به شما اولي از خود شما نيستم؟ و حاضران پاسخ مثبت دادند، آن گاه فرمودند «من کنت مولاه فهذا عليٌ مولاه»(4) و اما پس از غيبت کبري اين امر به وليّ فقيه اختصاص داده شده همان طور که در دلايل و روايات مربوطه آمده است و از اين جهت حضرت صادق عليه السلام در مقبوله ي عمر بن حنظله مي فرمايد: «ردّ کننده ي فقيه ردّ کننده ي ما و ردّ کننده ي ما ردّ کننده ي خداوند است و اين عمل در حد شرک به خداوندست».(5)
از اين رو آن جا که تشخيص و صلاح حکومت باشد نظير امر به جنگ، امر به اخذ ماليات، امر به طلاق به عنف و مانند آن بايد مسلمين تابع صد در صد باشند و اين وظيفه ي تبعيّت حتي در مورد مراجع تقليد و حتي در مورد اعلم از وليّ فقيه هم جاري است و اين مطلب يک امر ضروري است و بدون آن هرج و مرج و اختلال نظم لازم مي آيد و لذا اين اشکال هم که گفته شده «ولايت فقيه اگر انتصابي باشد لابد به عنوان عامّ فقهاء است نه به عنوان اشخاص و انتخاب خبرگان شخص خاصيّ را، موجب عدم ولايت ديگران نمي شود و در اين صورت با تعدّد فقهاي منصوبين در يک زمان و با اختلاف نحوه ي درک و انظار آنان چه بر سر اسلام و مسلمين مي آيد» بيشتر يک اشکال سطحي و ناشي از عدم دقت در مجموع روايات مربوطه است تا يک اشکال علمي زيرا:
اولاً آن چه که از مجموع روايات، مستفاد است آن است که امارت و حکومت و ولايت در مقام عمل براي يکي از فقهاء ثابت مي شود و بقيه ي فقهاء او را معاونت و معاضدت مي کنند و به عبارت ديگر بر طبق برخي از روايات نظير مقبوله ي عمر بن حنظله(6)، ولايت مطلقه به صورت «اقتضايي» و «شأني» براي هر فقيه واجد شرايطي ثابت است ولي روايات ديگري وجود دارد که بر کيفيت ولايت در مقام «إعمال» دلالت مي کند در حقيقت اين دسته از روايات به يک معنا مفّسر دسته ي قبل است که نمونه ي آن همان روايت فضل بن شاذان(7) از حضرت رضا عليه السلام و نيز روايت ابن ابي يعفور(8) از امام صادق عليه السلام و نيز چندين روايت ديگر است، که در اين روايات تصريح شده که در زمان واحد، بيش از يک امام و والي و وليّ وجود ندارد چرا که تعدّد، موجب هرج و مرج و اختلال نظام است و اساساً اين روايات هم ارشادي است چرا که عقل نيز بر اين مطلب و ضرورت آن حاکم است.
ثانياً: «ادلّ الدليل علي شيء وقوعه» بهترين دليل بر يک امر، وقوع خارجي آن امر است. آيا اعتقاد به ولايت مطلقه ي فقيه و اجراي آن از ابتداي تشکيل نظام اسلامي در کشور ايران – که بر اساس نظريه ي بنيان گذار نظام قدس سره و بر طبق قانون اساسي مصوّب ملت شکل گرفته – تا کنون موجب اختلال و هرج و مرج شده است؟ و خلاصه، مطلب روشن تر از آن است که نياز به بسط کلام داشته باشد.
بنابر آن چه که گذشت معناي «ولايت مطلقه ي فقيه» اين است که مفاد دو آيه ي شريفه اي که در ابتداي اين نکته ذکر شد يعني مسأله ي «اولويّت بر مؤمنين» پس از غيبت کبري به وليّ فقيه اختصاص دارد.
بنابراين آن چه از سر ناآگاهي و يا از روي عناد در تفسير ولايت مطلقه گفته شده که مثلاً «وليّ فقيه، ولايت بي حدّ و حصر بر جان و مال و ناموس مردم دارد» و بعد هم به اين استناد گفته مي شود که «تعبير ولايت مطلقه فقيه بد تعريف کردن است و موجب اشمئزار و وحشت مردم است و موهم ولايت بي حدّ و حصر است و بوي استبداد و ديکتاتوري مي دهد و هرگز خداوند براي فرد غير معصوم جايز الخطاء چنين ولايتي را قرار نمي دهد و مورد رضايت او هم نيست و اگر فرضاً از نظر تئوري و بحث مدرسه اي، ولايت مطلقه ي فقيه را بپذيريم ولي در محيط و جوّ امروز که مردم نوعاً داراي رشد فکري و شعور سياسي مي باشند و با جهان خارج ارتباط دارند و آزادي هاي سياسي کشورهاي جهان را مشاهده مي کنند، ناديه گرفتن آراي و نظريات مردم و سلب آزادي هاي سياسي از آنان و اصرار بر ولايت مطلقه ي فقيه و لزوم تسليم همه ي اقشار در برابر نظر يک فرد غير معصوم جايز الخطاء موجب زدگي و عصيان آنان مي شود» !! اين گونه اظهار نظرها بيشتر شبيه به حرف هاي سياسي و عوام پسند است تا نظريه ي علمي و فقهي، آخر کدام يک از فقهاي عظام و کدام يک از اصحاب – رضوان الله عليهم – ولايت مطلقه را اين طور تعريف کرده اند که حالا ما بخواهيم در صدد تخطئه ي آن ها برآئيم؟
«ولايت مطلقه ي فقيه» يعني آن که وليّ امر در هر سه منصب «فقوي» و «قضاء» و «حکومت» داراي ولايت است و محدوده ي ولايت او محدود به منصب «فتوي» يا منصب «فتوي» و «قضاء» نيست و او در چار چوب منافع اسلام و مصالح جامعه ي اسلامي، حق دخالت درهمه ي شؤن اجتماع را دارد و از همين جهت است که هر سه رکن اساسي نظام يعني رکن تقنيني، رکن قضائي و رکن اجرايي، تحت اشراف و اختيار ولايي اوست.
«ولايت مطلق? فقيه» يعني آن که، به دلالت عقل و شرع، احدي حق دخالت و تصرّف در شؤن اجتماع را ندارد و در حقيقت احدي ولايت ندارد مگر خداوند متعال و يا کسي که از ناحيه ي خداوند منصوب باشد و لذا در زمان غيبت امام معصوم عليه السلام، اگر کسي بخواهد در شؤن حکومت و ولايت تصرف کند، بايد مأذون از سوي وليّ فقيه باشد و عمل وي مورد تنفيذ رهبري حکومت اسلامي قرار گيرد و از اين جهت در نظام مقدس جمهوري اسلامي بر اساس اصول قانون اساسي کشور، مناصب رييس قوه ي مجريه و رييس قوه ي قضائيه به صورت مستقيم و قوه ي مقنّنه به واسطه ي شوراي نگهبان از سوي مقام معظم رهبري و وليّ فقيه مورد تنفيذ قرار مي گيرد و بدون تنفيذ او، هيچ يک مشروعيّت ندارند.
«ولايت مطلقه فقيه» يعني همان که استاد عظيم الشأن ما، حضرت امام خميني – اعلي الله کلمته – فرمودند که «حکومت که شعبه اي از ولايت مطلقه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم است يکي از احکام اوّليه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعيّه حتي نماز، روزه و حج است ... و مي تواند هر امري را چه عبادي و چه غير عبادي که جريان آن مخالف مصالح اسلام است تا مادامي که چنين است جلوگيري کند ...»(9) و به تعبير ديگر ايشان «اگر اختيارات حکومت در چار چوب احکام فرعيه ي إلهيه است بايد عرض کنم که حکومت الهيه و ولايت مطلقه مفوّضه به نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم يک پديده ي بي معنا و محتوا باشد».(10)
بنابراين لازم است کساني که براي ردّ ولايت مطلقه به برخي فرمايشات حضرت امام قدس سره استناد مي کنند به اين تعابير بلند و نظاير آن نيز دقت کرده و چشم خود را از اين فرمايشات بپوشانند که أخذ به بعض کلام و وانهادن بعض ديگر شيوه ي غير مرضيّه و غير علمي است.
و خلاصه بايد گفت تعبير «مطلقه» يک اصطلاح اصولي است و تأويل تحوّل آن به «مطلقه» در اصطلاح رايج علوم سياسي امروزي يعني «حکومت مطلقه ي فردي» و قرار دادن آن در قبال «مشروطه» اساساً امري است باطل و ناشي از خلط مباحث و عدم دقت و يا خداي ناکرده مغالطه و عناد است. «اعوذ بالله من العناد و العصبيّ?».


پي نوشت ها:


1 . سوره ي احزاب، آيه ي 6.
2 . سوره ي احزاب، آي? 36.
3 . الميزان، جلد 16، ص 276.
4. بحارالانوار، جلد چهارم، ص 203.
5 . اصول کافي، جلد يک، ص 76، حديث 10.
6 . اصول کافي، جلد يک، حديث 10.
7 . علل الشرايع، ص 251، باب 182، حديث 9.
8 . بحارالانوار، جلد 25، ص 106، حديث 2.
9 . صحيفه ي نور، جلد 20، ص 171.
10 . صحيفه ي نور، جلد 20، ص 170.


منبع: کتاب،ولايت فقيه و حکومت ديني،حضرت آيت الله العظمي مظاهري،صص63 تا 70
http://www.hawzah.net/Per/K/Twelayat/10.htm
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
سلام،

اول از همه بيايم معناي ولايت رو بررسي كنيم:
((ولايت)) واژه اي عربي است كه ازكلمه ي (( وَلْي)) گرفته شده است. ((وَلْي)) در لغت عربي، به معناي آمدن چيزي است درپي چيز ديگر؛ بدون آن كه فاصله اي درميان آن دو باشد. اين واژه با هيئت هاي مختلف(به فتح و كسر) درمعانيِ ((حبّ و دوستي)) ،(( نصرت وياري))،(( متابعت و پيروي))، و ((سرپرستي)) استعمال شده كه وجه مشترك همه اين معاني همان قرب معنوي است.
مقصود از واژه ي ((ولايت)) دربحث ولايت فقيه،آخرين معناي مذكور يعني ((سرپرستي)) است.

حالا خود اين ولايت و سرپرستي به چند نوع تقسيم ميشه:
1. ولايت تكويني: يعني سرپرستي موجودات جهان و عالم خارج وتصرف عيني داشتن درآنها؛ مانند ولايت نفس انسان برقواي دروني خودش. هرانساني نسبت به قواي ادراكي خود مانند نيروي وهمي و خيالي ونيز برقواي تحريكي خويش مانند شهوت وغضب، ولايت دارد؛ براعضاء و جوارح سالم خود ولايت دارد؛ اگر دستور ديدن مي دهد، چشم او اطاعت مي كند واگر دستور شنيدن مي دهد، گوش او مي شنود واگر دستور برداشتن چيزي را صادر مي كند، دستش فرمان مي برد واقدام مي كند؛ البتّه اين پيروي وفرمانبري، درصورتي است كه نقصي دراين اعضاء وجود نداشته باشد. كه اين نوع ولايت مخصوص خداست. حتي انساني هم كه مثال زده، با اذن خداست كه قادر به اختيار است.

2. ولايت برتشريع: همان ولايت برقانونگذاري وتشريع احكام است ،يعني اين كه كسي، سرپرست جَعْلِ قانون و وضع كننده ي اصول و مواد قانوني باشد و تنها قانون كامل وشايسته براي انسان، قانوني است كه ازسوي خالق انسان وجهان و خداي عالِم و حكيم مطلق باشد ولذا، ولايت برتشريع و قانونگذاري ، منحصر به ذات اقدس اله است.

3. ولايت تشريعي : عني نوعي سرپرستي كه نه ولايت تكويني است ونه ولايت برتشريع وقانون ،بلكه ولايتي است درمحدوده ي تشريع و تابع قانون الهي كه خود بردوقسم است: يكي ولايت برمحجوران وديگري ولايت برجامعه ي خردمندان. لايت درمحدوده ي تشريع، درقرآن كريم ودرروايات اسلامي، گاهي به معناي تصدّي امور مردگان يا كساني كه براثر قصور علمي يا عجز عملي يا عدم حضور، نمي توانند حق خود را استيفا كنند وگاهي به معناي تصدي امور جامعه ي انساني (محدوده ولايت فقيه).

ولايت فقيه، نه ازسنخ ولايت تكويني است ونه از سنخ ولايت برتشريع و قانونگذاري ونه ازنوع ولايت برمحجوران و مردگان؛ بلكه ولايتِ مديريتي برجامعه ي اسلامي است كه به منظور اجراي احكام و تحقّق ارزش هاي ديني و شكوفا ساختن استعدادهاي افراد جامعه (اثاره ي دفائن عقول) و رساندن آنان به كمال وتعالي درخور خويش صورت مي گيرد.

سعي كردم خلاصه بگم. براي مطالعه بيشتر به اينجا مراجعه كنيد يا كتاب ولايت فقيه امام خميني (ره) رو مطالعه بفرماييد.


 

m sadeq

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولايت فقيه برايبراي امام معصوم است ولي در زمان غيبت به سفارش امام زمان بايد به علماء دين رجوع كرد و دستورات را از آنان گرفت
ولي فقيه اعلم ترين شخص مي باشد.
 

اوسپید

عضو جدید
اثبات ولایت فقیه



بسم الله الرّحمن الرّحیم

همه ما تفاوت انسانها در زمینه های مختلف را میدانیم و به تبع آن، برتری برخی را در بعضی زمینه ها بر برخی دیگر پذیرفته ایم. به عبارت دیگر تفاوت افراد باعث پدید آمدن برتریهای مختلف در زمینه های متفاوت است؛ یکی از این زمینه ها، برتری در مدیریت دیگران است؛ که این موضوع سبب بروز قدرتهای متعدد و نتیجتاً تزاحم آنها با یکدیگر است. لذا هر جامعه ای چه دینی و چه غیردینی نیازمند به قدرت واحد مرکزی برای کنترل و تعدیل سایر قدرتهاست.
در غرب ادعا میشود که دموکراسی (حکومت مردم بر مردم) حاکم است. در حالیکه همه میدانیم سرنوشت آنها بوسیله اقلیتی تعیین میشود که همان احزاب و سرمایه داران هستند که بر اکثریت مردم عملا دارند حکمرانی میکنند. بنابراین ادعای دموکراسی در غرب هم موهومی بیش نیست.

بنابراین بدلیل ماهیت نظام تسخیری، هیچ جامعه ای عملاً نمیتواند بدون این قدرت واحد مرکزی به درستی اداره شود.

منتها چه کسی این مدیریت مرکزی را باید تعیین کند؟
و از کجا معلوم این قدرت واحده بتواند بهترین مدیریت را در جامعه پیاده کند؟
 

اوسپید

عضو جدید
ادامه اثبات ولایت فقیه

ادامه اثبات ولایت فقیه

قرآن کریم میفرماید:
و کافران گفتند چرا این قرآن بر مرد بزرگ و ثروتمندى از این دو شهر (مكه و طائف) نازل نشده است!؟
آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟! این مائیم که معیشت را بین آنان در دنیا تقسیم میکنیم. و برخی را بر بعضی دیگر برتری دادیم تا یکدیگر را به کار گیرند.
(31و32 زخرف)


در این آیات منظور از رحمت، همان نعمت رسالت و در پی آن، نعمت ولایت و سرپرستی مردم است، که تنها بدست خداوند تعیین میگردد. یعنی تعیین حکومت مرکزی با خداوند است، زیرا تضمینی نیست هر کسی بتواند این عدالت را به بهترین نحو در جوامع به اجرا در بیاورد!
پیامبر و امام، در عین برتری زورگو نیستند، مهربان هستند، آبروی افراد را نمیبرند،... لذا بیش از همه مورد نقد و سوء استفاده هم واقع میشوند، بویژه توسط آن دسته از افرادی که در مقابل هزاران تبعیض دیگر سکوت کرده اند...
ولایت، تلاش دارد در حکومتش کسی به دیگری ستم نکند، و هرکس خیری در او بود کمک نماید تا به ظهور برسد...
ولایت، محور تعامل قدرتهاست تا ایجاد نزاع قدرتها نشود، ولایت از بین برنده قدرتها نیست!
بنابراین در این مدیریت، بستر شکوفایی قدرتها و استعدادهای نوین فراهم میشود و سایرین هم فرصت بروز پیدا میکنند.

انسان ولایت پذیر، فردی است که همواره در همه جا ولایت پذیر است... یعنی تفاوتهای نظام تسخیری را پذیرفته است، او فردی معتدل و واقع بین است... سخت ترین دشمنان ولایت، قدرت طلبانی بودند که از روی حسادت، مرض و یا قلدری، وجود قدرت برتر را بر خود بر نمی تابیدند!
بنابراین، ولایت، در تمام زمانها و مکانها باید باشد...
در زمان غیبت نیز، ولایت فقیه، شبیه ترین مدیریتها به مدیریت ولایی اسلام است و تداوم ولایت انبیا و ائمه است. اگر کسی این نوع حکومت ولایی را پذیرفت ولایت بعد از ظهور معصوم را نیز میتواند گردن نهد.
 

اوسپید

عضو جدید
ادامه اثبات ولایت فقیه


احادیث اثبات ولایت فقیه

حدیث تقلید
امام حسن عسگری از امام صادق (علیهما السلام) نقل می کند:
از فقها آن کس که پرهیزکار و حافظ دین و مخالف هوای نفس و مطیع اوامر و احکام خدا باشد، عامّه مردم باید از او تقلید نمایند[SUP]8[/SUP]

(تقلید کامل در تمامی افعال به معنی آن است که در همه ی امور، مرجع و مقلّد مسلمین، فقیه است و اداره ی امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و مدیریت جامعه اسلامی باید به دست فقیه انجام گیرد)

حدیث خلافت
قال رسول الله (ص):
خداوندا جانشینان بعد از من را رحمت کن... آنان که بعد از من میایند و احادیث مرا روایت میکنند و سنت و شیوه مرا بازگو مینمایند[SUP]1[/SUP]

(در این حدیث، فقها خلیفه رسول خوانده شده اند)


حدیث وراثت
قال رسول الله (ص):
علماء وارثان انبیاء هستند[SUP]2[/SUP]

(و مفاد آن انتقال ولایت از انبیاء به علما و فقها است. جمله ی «و من سلک طریقاً یطلب فیه علماً» که در دنباله ی این حدیث آمده است، با انطباق علما بر ائمه ی معصومین (ع) مغایرت دارد)


حدیث حکام:
قال علی (علیه السلام):
علما حاکمان بر مردمند[SUP]3[/SUP]

(مفهوم حاکم کاملاً روشن است و دلالت آن بر ولایت فقیه، امری غیرقابل تردید است)


حدیث اختیار امام:
قال علی (علیه السلام):
واجب است در حکم خدا و حکم اسلام نسبت به مسلمین، اینکه هیچ عملی را انجام ندهند و دست به سوی چیزی و یا کاری دراز نکنند و قدم در هیچ جائی ننهند، مگر آنکه قبلاً برای خود رهبری عفیف و پرهیزکار و عارف و عالم به احکام قضا و سنت رسول خدا (ص) انتخاب نمایند. تا اموال عمومی را گرد آورد و حج و جمعه مردم را بپا دارد و صدقات را جمع نماید[SUP]4[/SUP]

حدیث مجاری امور:
امام حسین(ع):
زمام امور مردم به دست عالمانی است که علمشان از سرچشمه وحی گرفته شده باشد. و امین بر حلال و حرام خدا باشند[SUP]5[/SUP]

حدیث حاکم:
امام صادق (ع):
مردم باید دقت کنند و از میان فقهایی که راوی حدیث ما هستند و در احکام حلال و حرام ما صاحب نظرند و به احکام اهل بیت (ع) آشنایی دارند، فقیهی را انتخاب کنند و او را در میان خود حاکم قرا دهند. چرا که من او را بر شما حاکم قرار دادم[SUP]6[/SUP]

(بدین ترتیب فقها از جانب ائمه ی معصومین (ع) به عنوان حکام تعیین شده اند و مردم هر کسی را که از میان فقها انتخاب نمایند، هم او منتخب و نایب امام نیز هست)


حدیث حصون:
امام موسی بن جعفر(ع) فرمود:
مؤمنانِ فقیه، برای اسلام چون دژ و دیوار محافظ شهرند که اسلام را در برابر دشمنان نگهبانند[SUP]7[/SUP]

(این نوع حفاظت که در آن تشبیهی نیز به کار رفته است، به معنی حفظ علمی احکام اسلام نیست، بلکه منظور از آن تشکیل قدرت سیاسی و اجرای احکام و برپایی عدالت و دفع دشمنان و اداره ی امور مسلمین و سایر مسایلی است که در مفهوم ولایت فقیه نهفته است)


توقیع شریف:
در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع کنید، زیرا آنان حجّت من بر شمایند و من حجّت خدایم[SUP]9[/SUP]

(منظور از حوادث واقعه، تنها مسائل و احکام شرعیه نیست. زیرا از واضحات است که در این مورد باید به فقیه مراجعه نمود، بلکه مقصود از آن، پیشامدهای اجتماعی و گرفتاریهایی است که برای مردم و مسلمین روی می دهد. در چنین مواردی وظیفه آن است که مردم به فقها مراجعه کنند. همان طوریکه امام (ع) حجت خداست و معنی آن تنها بیان احکام کلی اسلام نیست، بلکه شامل ولایت امر به مفهوم زمامداری امور مسلمین نیز هست، فقها نیز چنین حجتهایی هستند که مردم در تمامی امور خود باید به آنها مراجعه کنند. مفهوم این کلام، آن است که فقها از طرف امام (ع) حجت بر مردم هستند و همه ی امور مسلمین و تمامی کارها و شئون اجتماعی به آنان واگذار شده است)


حدیث منزلت:
جایگاه فقیه در این وقت مانند منزلت انبیاء در میان بنی اسرائیل است[SUP]10[/SUP]

(بی شکّ جایگاه انبیای بنی اسرائیل، مقام ولایت و زمامداری امور بنی اسرائیل بوده است)



و بسیاری دلایل عقلی و نقلی دیگر که هر کدام به نوبه ی خود، دلیل روشنی بر ضرورت نظام سیاسی و دولت و امامت و ولایت فقیه است...



[1]. من لایحضر الفقیه ج 4 ص 420.

[2]. کافی ج 1 ص 32.
[3]. مستدرک الوسایل ج 17 ص 321.
[4]. مستدرک الوسائل ج 6 ص 14.
[5]. مستدرک الوسائل ج 17 ص 315.
[6]. کافی ج 1 ص 67.
[7]. کافی ج 1 ص 38.
[8]. وسائل الشیعه ج 27 ص 131.
[9]. وسائل الشیعه ج 27 ص 140.
[10]. بحار الانوار ج 75 ص 346.

 

اوسپید

عضو جدید
ادامه اثبات ولایت فقیه

ادامه اثبات ولایت فقیه



ولایت فقیه مانع دیکتاتوری

ولایت، محور تعامل قدرتهاست تا ایجاد نزاع نشود. اما محور نظرات و اوامر ولیّ فقیه، نفسانیات او نیست! بلکه حکم خداوند است؛ و حکم ولی نیز حجت است بر مردم... عده ای که معنای ولایت را به درستی درک نکرده بودند، دائم به عدالت امام معصوم نیز ایراد داشتند، چه رسد به عدالت ولی فقیه در این زمان! درحالیکه ولایت بهتر میداند چگونه عمل کند! وظیفه او سرپرستی و وظیفه ما طاعت است نه تعیین تکلیف برای ولیّ!

بجز خوارج، معاویه و... حتی مالک اشتر نیز یکبار به تصوّر عدم اجرای عدالت توسط امام علی (ع) زبان به اعتراض گشود؛ چرا که اولویتهای امور و توان درک بهترین حالت از اجرای عدالت را در هر زمان، فقط شخص ولیّ میداند؛ مسائلی که گاهی اوقات دیگران قدرت درک آن را ندارند...

حتی اعتراض موسی به خضر بر سر اجرای عدالت بود...

در صلح حدیبیه بخاطر تصور عدم اجرای عدالت، مقابل پیامبر مخالفت ایجاد شد، که تنها بعد از گفتگوهایی توجیه شدند..
ابن زهیر بر سر اجرای عدالت در تقسیم غنائم به پیامبر خدا اعتراض کرد...!
در حالیکه ولیّ، خود بهترین عدالتها را نسبت به سایرین آگاه است و گاهی اوقات هم اجرای عدالت امکان پذیر نیست! زیرا ولایت برای رسیدن به مقصود، در استفاده نمودن از پنج ابزار (قدرت، ثروت، تبلیغات، قانون،...)، از طرف شارع مقدس، محدودیت دارد و دقیقا از این نظر است که نظام ولائی با نظامهای دیگر تفاوت دارد. در نظام ولایی در اصل مردم هستند که باید سرنوشت خود را تعیین نمایند.
حکومت ولائی در واقع یکنوع تئوکراسی (حکومت خدا بر مردم) است و آزادی در آن بیش از هر نظام دیگری لحاظ میگردد...
اکنون رهبری عزیز ما به شدت به گردش امور طبق روال طبیعی و قانونی معتقد و ملتزم هستند و حتی در بسیاری از جاهایی که از ایشان دخالت میخواهند ایشان پرهیز میکنند. به تشخیص های مسئولین و قانون گذاران احترام میگذارند و امور را با مشورت کارشناسان به پیش میبرند...، هر چند رهنمودهای خود را بیان میدارند و بر اجرای انها نظارت دقیق دارند.
ایشان بسیار انتقاد پذیر هستند و راهبردها را مورد مداقه قرار میدهند.
 

اوسپید

عضو جدید
ادامه اثبات ولایت فقیه




جریان شیخ مفید


محمّد بن محمّد بن نعمان (ملقب به شیخ مفید) که از علمای بسیار برجسته شیعه، مورد قبول شیعه و سنی و مرجع خاص و عام به شمار می رفت، بیش از 200 کتاب اسلامی نوشت و آبروی شیعه در قرن پنجم بود. ایشان در همه رشته های علوم اسلامی استاد و نابغه به شمار می آمد.
روزی در خانه بود، شخصی به حضورش آمد و پرسید زنی حامله فوت کرده ولی بچه در رحمش زنده است، آیا او را همانطور دفن کنیم، یا شکمش را شکافته و بچه اش را بیرون آوریم؟
شیخ مفید (رحمه الله) گفت: همانگونه دفنش کنید، آن شخص برگشت و در وسط راه دید سواری به او نزدیک شد و گفت:
شیخ مفید (رحمه الله) فرمود: شکم آن زن را پاره کنید و بچه را بیرون آورید.
آن شخص چنین کرد، پس از مدتی جریان را برای شیخ مفید نقل کردند، شیخ گفت من کسی را نفرستاده بودم، معلوم است که آن سوار صاحب الامر (عج) بوده است، اکنون که در احکام اشتباه می کنم خوب است دیگر فتوا ندهم، در خانه اش را بست و از خانه بیرون نیامد.
ساعاتی نگذشت که از طرف امام زمان (علیه السلام) توقیعی (نوشته ای) به خدمت شیخ مفید گذاشته شد:
ای شیخ! برای مردم فتوا بگو و ما آن را تکمیل خواهیم کرد، و نمی گذاریم که در خطاء و اشتباه بمانی.
ایشان آنگاه مجددا در مسند فتوا نشست[SUP]1[/SUP]
می نویسند: وقتی که شیخ مفید (رحمه الله) در سن 85 سالگی در سوم ماه رمضان سال 413 قمری از دنیا رفت، آنچنان جمعیّت از شیعه و سنی برای تشییع جنازه اش اجتماع کردند که تا آن روز بی نظیر بود و همه از شدت ناراحتی گریه می کردند[SUP]2[/SUP]
وی را در حرم کاظمین (علیهما السلام) دفن کردند.

چندین بار از جانب امام زمان (علیه السلام) برای این مرد بزرگوار، نوشته ای به خطّ شریف آن حضرت (عج) صادر شد، در آغاز یکی از آنها آمده:
به برادر استوار و ولیّ رشید شیخ مفید، سلام خدا بر تو ای ولیّ خالص در راه ما و دارای یقین به ما....


 

اوسپید

عضو جدید
ادامه اثبات ولایت فقیه

ادامه اثبات ولایت فقیه


و در توقیع دیگری آمده:
سلام بر تو ای یاور حق و دعوت کننده به حق با سخنان راستین....[SUP]3[/SUP]

هنگامی که این عالم بزرگوار از دنیا رفت، با خط شریف امام زمان (علیه السلام) بر روی قبرش نوشته شده بود:
"ترجمه:خبر دهنده مرگ خبر فقدان تو را نیاورد، امروز بر آل محمّد (علیهم السلام) روز مصیبت بزرگی است.
اگر تو در میان خاک قبر پنهان شدی، علم و توحید همراه تو اقامت کرد.
قائم مهدی (عج) خوشحال می شود هر وقت که درسها و علوم تو را برایش می خوانند (کتابهای تو را طالبان، مورد مطالعه و بحث قرار می دهند)"

در یکی از نامه های (توقیعات) ایشان به شیخ مفید (رحمه الله) آمده:
«ما به مناجاتهای تو توجّه داریم، خداوند تو را به خاطر آن وسیله (و موفقیّتی) که به تو از دوستانش بخشید حفظ کند و از توطئه دشمنان نگهدارد»

[1] قصص العلماء، صفحه 399.
[2] قاموس الرّجال، جلد 8، صفحه 364.
[3] مشروح این دو توقیع در احتجاج طبرسی (رحمه الله)، جلد 2، ص 322، به بعد آمده است در مورد توقیعات دیگر به بحار، ج 53، ص 150 تا 198 مراجعه شود.
[4] احتجاج طبرسی، جلد 3، ص 324.
 

اوسپید

عضو جدید
ادامه اثبات ولایت فقیه


نتیجه اینکه از قاعده لطف خداوند آشکار است که در زمان غیبت کیبری نیز همچون غیبت صغری، کلاس درس جامعه در غیاب معلم اصلی، بلاتکلیف، بدون مبصر و نائب رها نمیشود. لذا نه وظیفه ولایت و زعامت و سرپرستی مسلمین از گردن علمای صاحب شرایط ساقط است و نه وظیفه گردن نهادن به اوامر ولی فقیه از گردن امت اسلامی!





گوساله سامری


مردم میگفتند:
موسی خیلی دیر کرده و هنوز نیامده!
حتما خدای موسی در این گاو تجلی کرده، اما موسی این حقیقت را فراموش کرده!!
بجز آن، این گاو، صدا هم میتواند از خودش در بیاورد!
ما این گاو را میپرستیم تا زمانی که موسی خودش برگردد و بگوید که کار ما درست بوده یا غلط!
هرچه هارون میگفت:
این کار شما کفر، و این یک امتحان و فتنه است...!
خدا آنقدر مهربان است که در فتنه ها شما را بدون راهنما، نائب و حجت رها نمیکند!
اگر موسی نیست من که جانشینش هستم! به حرف من گوش فرا دهید!
...
...گفتند تو موسی نیستی، معجزه هم نداری!


محکمات و متشابهات

آشکار است که با وجود دلایل عقلی و نقلی مستحکم مبنی بر وجوب حکومت اسلامی و ولایت فقیه، باز هم افرادی بیمار دل که تکیه آنها تنها بر دلایل حاشیه، سست و متشابهات است، بخاطر فرعیات و از روی جهالت، اصل قضیه را زیر سؤال برده و آن را محکوم مینمایند.
جز اینکه تمامی شبهات آنها بر پایه فرض و گمان است و جواب دارد، باید به سایرین گوشزد کرد که چنین افرادی در تمام دوره ها بوده اند و قرآن اینگونه پرده از دل بیمار آنها برداشته است:
هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ...
خداوند، قرآن را بر تو فرستاد، بخش عمده آن را آیات محكمه تشكیل می دهد، كه مرجعیت كتاب در همان آیات است. در كنار آن ها آیات متشابه نیز قرار دارد ولی كسانی كه در دل های شان كجی است، پیوسته در پی آیات متشابه می باشند، زیرا فتنه جو و آشوب گر افكار و عقاید می باشند...
سوره آل عمران آیه 7
 

اوسپید

عضو جدید
ادامه اثبات ولایت فقیه

ادامه اثبات ولایت فقیه

مقام معظم رهبری [SUP]دامت برکاته[/SUP]

در زمان ما نیز ولی فقیه توسط فقهای مجلس خبرگان گزینش میگردد. مجلس خبرگانی که تشکیل شده از ده ها فقیه برجسته و عالم است و با رأی خود مردم انتخاب گشته اند.
مقام معظم رهبری نیز در سال 68 بعد از رحلت امام خمینی (ره) توسط رأی مجلس خبرگان انتخاب گردیدند. ایشان پیش از آن نیز بارها و بارها به تائیدات مکرر امام خمینی (ره) نائل شده بودند. هرچند این اعلام موضع و نظر امام در مجلس شورای اسلامی در آن زمان بعهده آقای هاشمی رفسنجانی بود، اما بجز ایشان، نزدیکان امام نیز اصلح بودن امام خامنه ای را برای ولایت، از زبان امام شنیده بودند...

چرا باید بگوئیم امام خامنه ای
ولایت، امتحان سخت ابلیس




و در آخر این مقاله، کلامم را با آیه ای از قرآن به اتمام میرسانم:

فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّیَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا
به پروردگارت سوگند که آنها ایمان نمی آورند؛ مگر این که تو را در کشمکش هایی که میانشان پدید می آید حَکَم سازند، سپس از قضاوتی که کرده ای در دلشان کمترین نارضایتی احساس نکنند، و به طور کامل تسلیم باشند.
سوره نسا – آیه ٦٥
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
fateme_en ولایت فقیه ولایت فقیه و رهبری 243

Similar threads

بالا