سبکهای معماری جهان

JEN.Arc

کاربر بیش فعال
معماری جهانشامل معماری بین النهرین، معماری پیش از اسلام ایران، معماری مصر، معماری هند پیش از اسلام(پیش از به قدرت رسیدن گورکانیان)، معماری چین، معماری ژاپن، معماری یونان، معماری تمدنهای حاشه دریای اژه، معماری روم، معماری صدر مسیحیت، معماری بیزانس، معماری رومانسک، معماری گوتیک، معماری رنسانس، معماری باروک، معماری روکوکو.برخی از مکاتب معماری که در دوره زمانی حدوداً۱۰۰-۱۵۰ سال گذشته را شامل می‌شود معرفی می‌کند، مانند: معماری مدرن، نو مدرن (نیو مدرن)، معماری پُست‌مدرن و...معماری کلاسیکمعماری گوتیکمعماری باروکمعماری روکوکومعماری ایرانیمعماری جهان اسلاممعماری چینیمعماری هندیمکتب باوهاوسمکتب شیکاگومعماری مدرننو مدرن (نیو مدرن)معماری پُست‌مدرنتندیس گراییسازه گراییساختارشکنی (واسازی)معماری پرش کیهانی (غیر خطی)معماری نئو فولدینگ و بحث نا مکانها معماری کلاسیکگونه‌ای از معماری است که از عناصر برگرفته از معماری دوران کلاسیک روم و یونان تشکیل شده است. سبک‌های معماری زیادی از معماری کلاسیک الهام گرفته‌اند و این مساله باعث شکل گیری باززنده سازی‌هایی مثل معماری نئوکلاسیک از میانه قرن ۱۹ و باززنده سازی یونانی قرن ۲۰ شد. اکثر سبک‌های معماری که پس از رنسانس در اروپا‌زاده شده‌اند می‌توانند معماری کلاسیک محسوب شوند. این تعبیر گسترده از این اصطلاح توسط جان سامرسون در کتاب زبان کلاسیک معماری به کار گرفته شده است. عناصر معماری کلاسیک در زمینه‌های معمارانه متفاوتی نسبت به زادگاه اصلیشان به کار گرفته شده‌اند. شیوه‌های کلاسیک – دوریک، یونیک و کرنتین - که در معماری سبک گرای قرن ۵ پیش از میلاد یونان معنی دارند در معماری قرن اول گال‌ها دوباره به کار گرفته می‌شوند و از آن زمان بار‌ها و بار‌ها تجدید شده‌اند. معماری گوتیکمعماری گوتیک یکی از سبک‌ها و دوره‌های تاریخی معماری است. این سبک یک سبک مذهبی بوده که همواره در خدمت کلیسا بوده است.آغاز پیدایش هیچ یک از شیوه‌های معماری را به دقت شیوهٔ گوتیک نمی‌توان تعیین کرد. هنر معماری گوتیک در میان سالهای ۱۱۳۷ و ۱۱۴۴ (میلادی) در جریان بازسازی کلیسای سنت دنیس فرانسه پا به عرصه وجود گذاشت و تا اواسط قرن شانزدهم میلادی در اروپا معمول بود. هنر گوتیک در میان دو دوره رمانسک و رنسانس واقع شده است و تا قبل از دوره مدرن گوتیک به عنوان یک صفت منفی به کار می‌رفت فیلاریته از آن به عنوان هنر فلاکت زده یاد می‌کند.دورهٔ گوتیک در فرهنگ جهان دوران استیلای مذهب، و بالاخص کلیسا، بر جوامع بوده. نوع ارتباطات در آن دوران به صورت عمودی تعریف می شده است. بدین معنا که تمام ابعاد و جنبه‌های زندگی در جهت خداوند و برای خداوند تعریف می شده. این الگو در معماری آن دوران خود را به صورت فلش‌های رو به بالا (به سمت خداوند) نشان داده است. دورهٔ گوتیک با ظهور اومانیسم پایان یافت. معماری مدرندر معماری مدرن، کارکرد (functionalism) با ایده‌هایی ترکیب می‌شود که مفاهیم و فرم‌های تاریخی از آن حذف شده‌اند.از شیوه‌های این نوع معماری می توان سبک بین‌المللی، آرت دکو، معماری آلی، و سبک چمنزار را نام برد..مشخصاتنخستین آگهی (اعلامیه) مهم بین‌المللی معماری نوین، وایسنهوف در اشتوتگارت –۱۹۲۷- در واقع نمایشگاهی با عنوان «سکونتگاه» بود. جنبش مدرن با در نظر گرفتن سکونتگاه به عنوان نقطه عطف، سلسله مراتب سنتی کارهای ساختمانی را دگرگون کرد. کلیسا و قصر، به عنوان مهم‌ترین کارهای گذشته، اهمیت خود رااز دست دادند، و از آن زمان به بعد موسسات عمومی دولتی، «توسعه» خانه را مورد توجه قرار دادند. به موجب همین امر نوعی نگرش دموکراتیک جدید، بر پایهٔ ساختار دنیای نوین پدید آمد.بارها پیشگامان معماری مدرن تازگی جهان مدرن را یادآور شدند، و تأکید کردند که اکنون معماری نمی‌تواند با فرم‌های گذشته به کار رود. در این باره، شعار لو کوربوزیه بسیار شناخته شده‌است: «عصر مهمی آغاز شده‌است. روحیه جدیدی به وجود آمده... سنت‌ها و رسوم باعث سرکوب معماری شده‌اند. «سبک‌ها» دروغ اند... عصر متعلق به ما، و سبک متعلق به آن، روز به روز معین می‌شوند.» و میس ون در روهه می‌افزاید:«نه دیروز، نه فردا، بلکه فرم را تنها در همین اامروز می‌توان معین ساخت.» این عقیده که بیان شد بی‌توجه به عقاید سیاسی بود، گرچه هر دو با نگرشی ریشه‌ای با یکدیگر پیش می‌رفتند. هانس مه یر مارکسیست در مقاله‌ای با عنوان «دنیای نوین» نوشت: «هر عصری فرم جدید خود را می‌طلبد. هدف ماست که به دنیای جدید، شکلی جدید با معانی امروز بدهیم. اما دانش ما از گذشته باری است که بردوش ما سنگینی می‌کند...» نتیجه آنکه، معماری باید از نو دست به‌کار شود «انگار هرگز پیش از این نبوده‌است»، و این هدفی است که پیش از این درباره آغاز قرن مطرح نشده بود.سکرتریات چاندیگار، هند، له‌کربوزیه، ۱۹۵۳در گذشته تصور فضا و فرم همچون نگاره‌هایی یکپارچه می‌نمودند که همزمان دارای ویژگی‌های بنیادی(کلی) و محلی (تفصیلی) بودند. چنین انگاره‌هایی عبارت بودند از ستون، طاق، ستنوری، برج، هرم، و سقف گنبدی. لو کوربوزیه با درک این موضوع معماری را به عنوان «بازی استادانه، درست و شکوهمند حجم‌هایی که در پرتو نور گرد یکدیگر می‌آیند... و بدین ترتیب مکعب، مخروط، کره، استوانه، و هرم فرم‌های بسیار مهمی‌اند...» تعریف می‌کند.ساختارشکنیاز نظریات زبانی-فلسفی جدید آمده‌است که با حوزه فلسفهٔ پساساختارگرایی و پسانوگرایی (پست مدرنیسم) در ارتباط است.پیشینهاصطلاح Déconstruction را فیلسوف معاصر فرانسه ژاک دریدا با مفهومی نه چندان صریح برساخت. این اصطلاح از قبل در زبان فرانسه بوده‌است و دریدا بسط و کاربردهای متفاوت‌تری برای آن ایجاد کرده که در بخش‌های دیگر این نوشته به مفهوم این اصطلاح و کارکرد زبانی-فلسفی آن اشاره خواهد شد. ساختارشکنی از نظر دریدانزد دریدا، ساختارشکنی که وجه دیگر نقدِ متافیزیک است، به معنای ضد- ساختارگرایی نیست. دریدا با «اوراق کردن» ساختارها، در حقیقت، می‌خواهد «کشف حجاب» کند (به مفهوم Alétheia یونانی – هایدگری) و در این مسیر، خاستگاه و نقش «مرکز» مقتدر، مسلط و متعالی را در ساختارمندی خودِ ساختار آشکار سازد. از این رو ساختار شکنی دریدایی هرگز مفهوم منفی نابود کردن و خراب کردن را با خود حمل نمی‌کند. ساختارشکنی در ادبیاتساختارشکنی یکی از ویژگی‌های متون ادبی پست‌مدرن است. این ویژگی با پلی‌فونی (چندصدایی) و تصویر اسکیزوفرن از ویژگی‌های ادبیات پست‌مدرن است. ساختارشکنی در معماری و هنرهای تجسمیبا همه‌گیری فلسفه پست مدرن اصطلاح ساختارشکنی از مراکز اولیه خود فاصله گرفت و حتی بر خلاف گفته‌ها و نظریات خود دریدا در مواردی تبدیل به یک سبک گردید. مثلاً در معماری ساختارشکنی یکی از سبکهای جدید به شمار می‌رود. در این سبک از معماری، معمار به شیئ تقریباً فاقد حجم مشخص طرحی معماری می‌دهد. مانند این که شما بخواهید از فرم کاغذ مچاله، یک ساختمان برای موزه هنرهای تجسمی خلق کنید. ترجمه‌هاواژه ساختار قبلا در ترجمه Structure و در کلماتی مانند ساختارگرایی یا پساساختارگرایی به کار رفته بود. مطالعه کننده فارسی‌زبان باید دقت داشته باشد که کلمه ساختار در اصطلاح ساختارشکنی با این کلمه در اصطلاح ساختارگرایی و برخی اصطلاحات دیگر که در فلسفه Structuralism و Post-Structuralism به کار رفته‌اند، متفاوت است و با وجود نزدیکی‌ها و ریشه‌های نه چندان دور از هم، ساختار شکنی هرگز به معنی پساساختارگرایی نیست. ترجمه‌های دیگر این اصطلاح در زبان فارسی عبارت‌اند از:شالوده‌شکنیبن‌فکنیواسازی ژاک دِریدا (به فرانسوی: Jacques Derrida) (۱۵ ژوئیه ۱۹۳۰ - ۸ اکتبر ۲۰۰۴) فیلسوف الجزایری‌تبار فرانسوی و پدیدآورندهٔ فلسفهٔ ساختارشکنی است. تئوری‌های وی در فلسفه پست مدرن و نقد ادبی تأثیر فراوانی گذاشت. اندیشهژاک دریدا، با جنبشی که بنام ساختارشکنی شناخت شده، نزدیکی و پیوندی تنگ دارد. هدف اصلی او در واقع خنثی کردن چیزی است که خود آن را عقل‌مداری (logocentrism) (یا حاکمیت عقل) خوانده است. دریدا این باور ساختارگرایان را که معنا در ذات متن است، رد می کند. او نمی پذیرد که واژگان حامل و بارور معنایند. بلکه بر آن است که، واژگان تنها به واژگان دیگر اشاره دارند. معنا وابسته به داننده است و نه متن، و زمانی بروز می یابد که مفسر با متن به گفتمان در آید. پس دلایلی بنیادی که بتوان بدان ها تکیه کرد وجود ندارد. دریدا فرد را وا می دارد تا از اندیشه واقعیت متعالی دست بشوید و به جای آن روی متن متمرکز شود. آنچنان که متن خود به گونه مستقیم با شخص از در سخن در آید. وان هوزر (vanhoozer)، ارج و وزن چنین نظری را ارزیابی نموده و می گوید: « دریدا به توانایی عقل در دستیابی به یک استنتاج کلی، یعنی توضیحی جهان از برخی جنبه های واقعیت، شک دارد. دریدا یک خنثی گر و یک ضد ساختار است و چیزی همچون عقد و پیمان میان زبان و واقعیت را خنثی می کند. یعنی چیزی که مورد اعتقاد فلسفه غرب است و از نگاه این فلسفه، توان آشکار کردن حقیقت را دارد. وی که از عرصهٔ پدیدارشناسی به ساختارگرایی و ساختارشکنی نزدیک شد با دیدگاه‌هایش درباره زبان، دانش و معنا و به ویژه ماهیت متن مورد توجه ارتباط‌شناسان قرار گرفت. او شاگرد نهضت ساختارگرایی و اندیشه‌های پساساختارگرایی میشل فوکو بود و با نقدی که بر این اندیشه و بیشتر از جنبه نشانه‌شناسی وارد نمود مورد توجه محافل نقد ادبی و جامعه پست مدرن دانشگاهی آمریکا قرار گرفت. دریدا در آثارش فاصله بین فلسفه و ادبیات را کاهش داد و به عنوان یک منتقد ادبی قدرتمند هم شناخته شد. مشهورترین اصطلاح دریدا Déconstruction است که آن را در فارسی به ساختارشکنی، واسازی و شالوده شکنی و ساخت گشایی ترجمه کرده‌اند. البته واژه ساختار در این اصطلاح نباید با اصطلاح فلسفی ساختار به معنی Structure در عبارت‌های ساختارگرایی و پساساختارگرایی یکسان تصور شود. Déconstruction در زبان‌های دیگر معمولاً ترجمه نشده و با همان املای فرانسوی به کار می‌رود که دریدا آنرا به مفهوم از نو بنا نهادن (ویران کردن و در عین حال ساختن) به کار برده‌است. دریدا در نامه به دوست ژاپنی خود پروفسور ایزودتسو درباره ترجمهٔ Déconstruction به ژاپنی توضیح می‌دهد. باید در نظر داشت که دریدا می‌گوید که Déconstruction نه یک کلمه است نه یک مفهوم. بنابراین در مورد استفادهٔ آن باید بسیار دقت کرد.
 

JEN.Arc

کاربر بیش فعال
آثارسرچشمهٔ هندسهٔ هوسِرل، درآمد و ترجمه (۱۳۴۱)آوا و پدیدار (۱۳۴۶ )نوشتار و تمایز (۱۳۴۶ )دربارهٔ دستور زبان‌شناسی (۱۳۴۶ )بذرافشانی (۱۳۵۱ ) (با نام بارآوری نیز ترجمه شده‌است )حاشیه‌ها؛ دربارهٔ فلسفه (۱۳۵۱ )مواضع (۱۳۵۱ )آوای غم (۱۳۵۳ ) (ترجمه به فارسی از بابک احمدیمهمیزها؛ شیوه‌های نیچه (۱۳۵۷ )کارت پستال، از سقراط تا فروید و فراتر (۱۳۵۹ )فلاسفه و کلام، مصاحبه با روزنامه لوموند (۱۳۶۳ )اطراف (۱۳۶۵ ) (با نام ساحل‌ها نیز ترجمه شده‌است )دربارهٔ روح، هایدگر و پرسش (۱۳۶۶ )نفس، ابداع‌های دیگری (۱۳۶۶ )یادمانه‌ها، برای پُل دمان (۱۳۶۷ )مسئلهٔ پیدایش در پدیدارشناسی هوسِرل (۱۳۶۹ )مسیر دیگر (۱۳۷۰ )اشباح مارکس، دولت و دِین، امر سوگ و بین‌الملل جدید (۱۳۷۲ )سیاست‌های دوستی (۱۳۷۳ )پرسش‌انگیزی‌ها (۱۳۷۵ )ایمان و دانش، در پی آن: زمانه و بخشش (۱۳۷۵ )مذهب (ژاک دریدا و جیانی واتیمو ) (۱۳۷۵ )در بارهٔ مهمان‌نوازی (۱۳۷۶)خداحافظ اِمانوئل لِویناس (۱۳۷۶ )قول، لحظه‌های فلسفی (۱۳۷۸ )فردا، چه خواهد...؛ گفت و گو با الیزابت رودینِسکو (۱۳۸۰ )مارکس و پسران (۱۳۸۱ )اشرار، دو رساله در بارهٔ عقل (۱۳۸۲ )«مفهوم» ۱۱ سپتامبر (دریدا و یورگن هابرماس ) (۱۳۸۳ )واقعیت در نقاشی (۱۹۷۸ ) ساختارگرایییکی از اندیش راه‌های رایج در علوم اجتماعی است. بر پایه این طرز فکر تعدادی ساختار باطنی و ناملموس، چارچوب اصلی در پشت پدیده‌های ظاهری اجتماع را تشکیل می‌دهند. روش ساختارگرایی در نیمه دوم سدهٔ بیستم از سوی تحلیلگران زبان، فرهنگ، فلسفهٔ ریاضی و جامعه به گونه‌ای گسترده بکار برده می‌شد. اندیشه‌های فردینان دو سوسور را می‌توان آغازگاه این مکتب دانست. هرچند پس از وی ساختارگرایی تنها به زبان‌شناسی محدود نشد و در راه‌های گوناگونی بکار گرفته شد و مانند دیگر جنبش‌های فرهنگی، اثرگذاری و بالندگی آن بسیار پیچیده‌است. سیر تاریخیساختارگرایی، نخست با مطالعه ساختار زبان آغاز شد. اما بعدا توسعه یافت و با در برگرفتن موضوعات انسان شناختی و اسطوره‌ای، رشد و گسترش یافت. ساختارگرایان به این نتیجه دست یافتند که زبان یک ساختمان اجتماعی است .و هر فرهنگ، برای رسیدن به ساختارهای معنایی، روایت‌ها و یا متن‌ها را وسیع و متحول می‌کند. و بدین شیوه، مردم می‌توانند تجارب خود را سامان دهند و معنا ببخشند. نظرگاهساختارگرایی به دنبال راهی است برای شرح و گزارش پیوند درونی‌ای که از طریق آن معنایی در یک فرهنگ ساخته می‌شود. کاربرد دوم آن که به تازگی دیده شده‌است در فلسفهٔ ریاضی می‌باشد. بر پایهٔ اندیشهٔ ساختارگرا معنا در یک فرهنگ از راه پدیده‌ها و کارکردهای گوناگونی که سامانه معنایی را می‌سازند، بارها پدیدار می‌شود. ساختارگرایی می‌تواند به پژوهش در ساختارهای نشانه‌مندی مانند آیین‌های پرستش، بازیها، نوشتارهای ادبی و غیر ادبی، رسانه‌ها و هر چه که در آن معنایی از درون فرهنگی بدست آید، بپردازد و ساختار آن را بررسی نماید. از سوسور به بعد یافتن ساختارها، اصلی‌ترین دل مشغولی پژوهشگران در علوم مختلف، از جمله ادبیات گردید. تئوری نظام‌مند بودن زبان منتقدان را بر آن داشت که ادبیات را نیز نظامی همبسته بدانند و همان تمایزی را که سوسور میان زبان و گفتار می‌یافت، میان مطلق ادبیات و سبک‌های (genre) گوناگون بیابند. زبان شناسی ساختار گرا توجه خود را به مصادیق متنوع زبان یعنی گفتارها معطوف می‌کند. در سبک شناسی ساختاری هر چند، منتقد علاقه‌مندی خود را به حفظ نظریه‌پردازی در باب ادبیات حفظ می‌کند. اما اصلی‌ترین کوشش او تشریح مصادیق و الحان مختلف ادبیات، یعنی ژانرهای مختلف و چگونگی متابعت یا عدول از معیار مسلط و نرم (norm) تثبیت شده‌است. ساختار نظامی است متشکل از اجزایی که رابطه‌ای همبسته با یکدیگر و با کل نظام دارند، یعنی اجزا به کل و کل به اجزا سازنده وابسته‌اند، چنان که اختلال در عمل یک جز، موجب اختلال در کارکرد کل نظام می‌شود. لوسین گلدمن در زمینه ادبیات ساختار گفته‌است: "در ادبیات منظور از ساختارگرایی بیشتر به معنای نظامی است که بر پایه زبان شناسی استوار است... وظیفه نقد ساختاری از ۳ مرحله تشکیل می‌شود: استخراج اجزا ساختار اثربرقرار ساختن ارتباط موجود بین این اجرانشان دادن دلالتی که در کلیه ساختار اثر هست. اما آن چه در نقد ساختاری بیشترین اهمیت را دارد آن است که این روش نمی‌کوشد تا معانی درونی اثر را آشکار کند، بلکه کوشش آن بر این است که سازه‌های یک متن را استخراج کند. به گفته لوی استروس، شاید روش ساختارگرایی چیزی بیش از این نباشد، تلاش برای یافتن عنصر دگرگونی ناپذیر در میان تمایزهای سطحی. این گفته در واقع جانمایه ساختارگرایی را روشن می‌سازد. ساختارگرا باید تمایزهای سطحی و ظاهری بین متون را کناز زده، تا به آن عنصر یکه و ثابت متون همپایه دست یابد. اگر بخواهیم به آغازگاه ساختارگرایی بازگردیم، بی‌شک باید به اصلی‌ترین متن آغازی تاریخی آن، یعنی نظریه پوتیک ( Poetics ) یا فن شعر ارسطو (و نیز رساله فن شاعری هوراس) بازگردیم. هنگامی که ارسطو می‌گوید: « پس به حکم ضرورت، در تراژدی شش جزء وجود دارد که تراژدی از آنها ترکیب می‌یابد و ماهیت آن، بدان شش چیز حاصل می‌گردد». به واقع کاری جز استخراج اجزاء تراژدی و یافتن سازه‌های سازنده آن نمی‌کند. نکته جذاب این است که خود اصطلاح Poetics از واژه یوناین Poetikos به معنای شناخت ساختار ادبی و از ریشه Poesis به معنای ساختن اخذ شده‌است.اما نقد ساختاری به معنای امروزی آن، در واقع در حدود دهه ۱۹۶۰، به منظور به کار بستن روش‌ها و دریافت‌های سوسور در عرصه ادبیات شکوفا شد. ما در واقع تاکنون چیزی جز نظریان ساختارگرایان در باب ادبیات بیان نکرده‌ایم.در حالی که ساختارگرایی همواره سویه‌های متفاوت و جذابی یافته‌است: میشل فوکو کوشید تا با مطالعه ریزنگارانه اسناد تاریخی، ساختار و سویه تاریخ بند باورها و نهادها ( همچون طرد دیوانگان از جامعه، زایش درمانگاه، تاریخ پزشکی، تاریخ مجازات و زندان و تاریخ جنسیت ) را عیان سازد. موضوعات مورد پژوهش وی، چه در دورنمایه و چه در ظاهر با تحقیقات رایج تاریحی متفاوت است. ژاک لاکان سعی نمود تا با بهره‌گیری از دو تفکر مسلط روزگار خود، یعنی روانکاوی فروید و زبانشناسی سوسور، اختلالات روانی تشریح کرده و روانشناسی ساختارگرا را بنیان نهد.
 

JEN.Arc

کاربر بیش فعال
ساختارگرایان برجستهفردینان دو سوسوررومن جاکوبسونکلاد لی وای استراسرولند برتسژاک لاکانلوئیس آلتوسرجولیا کریستیوامعماری پرش کیهانی معماری پرش کیهانی نام فارسی کتابی است از چارلز جنکس که در مورد روندهای معماری در اواخر قرن بیستم است.بنیانگذار و صاحب سبک در این مقوله فرانک گری است. در معماری پرش کیهانی طرح‌ها به صورت فانتزی و کژریخت (دفرمه) است. سبک پرش کیهانی سبک جدیدی است که بیش از ۱۰ـ۱۲ سال سابقه ندارد. از نمونه کارهای فرانک گری می‌توان به موزه گوگنهایم واقع در شهر بیلبائو اسپانیا و همچنین سالن کنسرت والت دیسنی در لوس آنجلس اشاره کرد.در کارهای فرانک گری خط راست وجود ندارد. پلان این موزه به شکل گلی در حال شکفتن است و اجزای ساختمان از مرکز به سمت بیرون گسترش یافته است. جنس نمای موزه از ورق تیتانیوم است.چارلز جنکز در مورد این موزه ایرادی را عنوان کرده است: او اعتقاد دارد که گری باید در نمای ساختمان از ورق هایی با ابعاد متفاوت استفاده می‌کرد. همانند فلس ماهی. و به نسبت شکل بنا ابعاد ورق‌ها باید تغییر می‌کردند. گری در کارهای بعدی خود این مسئله را مد نظر قرار داد.معماری پرش کیهانی را می‌توان سبک تکمیل کنندهٔ تاخوردگی (فولدینگ) و واسازی دانست.در دو دهه اخیر شا هد گرایش تعدادی از معماران به سبک خاصی از طراحی هستیم که از ان با عنوان معماری غیر خطی یا معماری سیال نام برده می شود فرمهای دارای معماری غیر خطی عمو ما دارای سه مشخصه زیر می باشند:1- دارای فرم توپولوژ یک هستند به عبارت دیگر برای بررسی فرم انها باید از اصول توپولوژی استفاده کرد ]توپولوژی شاخهای از ریاضیات است که قوانین حاکم بر شکلها و حجم ها را مورد بررسی قرار می دهد[ اجسام مورد مطالعه در این علم تنها اشکال کلاسیک ومتعارف مانند صفحه کره رویه معمو لی نیستند بلکه همه اشکال معمولی را میتوان مورد مطالعه قرار دادشکلهایی مثل قوری ,کوزه,شکل حاصل از تقاطع چند خیابان و......در توپو لوژی حالتهای مختلفی را می توان برای یک شکل متصور شد و در هر لحظه می توان اینحالتها را تعریف کرد مثلا اگر فرض شود پروژه معروف موزه گوگنهایم اثر ]فرانک گه ری[شکل یک کاغذ مچاله شده را به معرض نمایش میگذارد توپولوژی بیان میکند که این سطح مچاله شده همان مربع مستطیل یک کاغذ صاف است و می توا ن ارتباط بین این دو حالت از کاغذ را با فرمول های ریاضی بیان کرد . معماری بیزانسکلیسای ایاصوفیاهنر معماری در روم شرقی ( بیزانس ) در قرن ششم میلادی با آغاز حکومت « ژوستی نیانوس » به وجود آمد. دوران فرمانروایی او را «نخستین عصر طلایی »هنر امپراتوری روم شرقی نام گذاری کرده اند. درزمان ژوستی نیانوس شهر راونا به صورت پایگاه عمده ای برای گسترش نفوذ سلطه ی بیزانس بر ایتالیا در آمد. کلیسای سان ویتاله در شهر راونا معرف معماری بیزانس است که در قلمرو روم غربی ساخته شده است.پلان آن هشت ضلعی است و گنبدی بر روی این هشت ضلعی قرار گرفته است.این بنا به خوبی نشان می دهد که ادامه معماری بنای آرامگاه سانتاکوستانستا در شهر رم است. معماری رنسانسکلیسای فلورانسهنرمند رنسانس ساحری است که طبیعت مادی را می شناسد و به آن عمل می کند در واقع در دوره رنسانس تطبیق معماری با انسان و طبیعت ، به اتکا یا به وسیله دانش ریاضی و تعبیر هایش دوباره مطرح می شود و تمام خصیصه های که یک مبحث زنده را به تدریج دارا شد تا جایی که تناسبات و اندازه ها فضای معماری تابع یک هارمونی کیهانی شدند. در واقع همانطور که لئوناردو داوینچی در رساله خود می نویسد :« برای آنکه نگار گری شایسته آفرینش باشد و مبدا هنر و علم گردد می باید جهانی شود. » که بعدها در قرن نوزدهم بر اساس این گفته انقلاب بزرگی در هنر و معماری پیش آمد .اما آنچه را که می توان در باره معماری رنسانس ایتالیا و اروپا ذکر کرد را به صورت مختصر در متن زیر می توان یافت. معماری گوتیککلیسای نوتردام پاریسمعماری گوتیک یکی از سبک‌ها و دوره‌های تاریخی معماری است. این سبک یک سبک مذهبی بوده که همواره در خدمت کلیسا بوده است.آغاز پیدایش هیچ یک از شیوه‌های معماری را به دقت شیوهٔ گوتیک نمی‌توان تعیین کرد. هنر معماری گوتیک در میان سالهای ۱۱۳۷ و ۱۱۴۴ (میلادی) در جریان بازسازی کلیسای سنت دنیس فرانسه پا به عرصه وجود گذاشت و تا اواسط قرن شانزدهم میلادی در اروپا معمول بود. هنر گوتیک در میان دو دوره رمانسک و رنسانس واقع شده است و تا قبل از دوره مدرن گوتیک به عنوان یک صفت منفی به کار می رفت فیلاریته از آن به عنوان هنر فلاکت زده یاد می کند. کلیسای نتردام پاریس از نمونه های برجسته ی معماری گوتیک به شمار می رود.دوره معماری در اروپا طی سده‌های سیزده و چهارده شکل گرفته و شکل گیری آن در این دو ‏سده مراحلی را طی نموده‌است که به نظر می‌رسد ، آنرا در سه دوره گوتیک آغازین ، گوتیک ‏پیشرفته و گوتیک پسین بررسی نماییم . معماری پست مدرنتفکر پست مدرن هر گفتگو را به جای آنکه مکالمه یا دیالوگی بیند و شریک بداند ، آنرا نوعی بازی و رویارویی بین دو رقیب می داند. در این تفکر اجتماع همگانی و جهانی به هیچ وجه یک آرمان با ایده آل محسوب نمی شود.پست مدرنیسم پیکره پیچیده و در هم تنیده و متنوعی از اندیشه ها ، آرا و نظریاتی است که در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی سر برآورد و بعدا اندیشه های دیکانستراکشن (Deconstruction) و مکاتب فکری غرب از جمله فمینیسم و پسا استعمارگرایی و غیره جز واژه پست مدرن فلسفی مطرح شدند.پست مدرنیسم در سراسر اروپا و ایالات متحده به ویژه در محافل آکادمیک و در میان دانشگاهیان ، معماران ، هنرمندان و حتی مجریان برنامه ها و تبلیغات و رسانه های گروهی و مطبوعات اشاعه و گسترش یافت . واژه پست مدرن گفتمان های فراوان و متعددی را در پی داشته است ، روندی که همچنان ادامه دارد. هابرماس معتقد است که ، کاربرد ” پسا ” بیشتر تداوم جریانی را ثابت می کند ، نه پایانش را ، همانطور که مقصود جامعه شناسان از واژه پسا صنعتی را نشان می دهد و نه پایانش را. خانه مادر ونچوریدر تفکر پست مدرن تاکید بر وجه محلی یا بومی در مقابل قطب بندی جهانی و فردی ، عینی و ذهنی پیشی می گیرد و بر اساس همین دیدگاه است که با زیربنایی نامتجانس و ناهمگن ، امور نا متوافق ، بی ثباتی ها و ناپایداری ها ، گسست ها وتضادها تاکید دارد .تفکر پست مدرن هر گفتگو را به جای آنکه مکالمه یا دیالوگی بیند و شریک بداند ، آنرا نوعی بازی و رویارویی بین دو رقیب می داند . در این تفکر اجتماع همگانی و جهانی به هیچ وجه یک آرمان با ایده آل محسوب نمی شود . تلاش مداوم هستند این است که ” بس کنید دیگر ، بگذارید همینطور بماند .” یا ” دست از معنی سازی بردارید . “ معماری نئوکلاسیکفلسفه و تمدن کلاسیک یونان و روم باستان شالوده فکری و اجتماعی تمدن مغربزمین را تشکیل می دهد و طی دوهزار سال گذشته همواره فلسفه کلاسیک در بینش ذهنی وکالبد فیزیکی تمدن غرب مشهود بوده است . معماری غرب نیز از این امر مستثنا نبوده ومعماری کلاسیک پیوسته در کلیه تاریخ مغرب زمین مطرح بوده است .کلاسیک که در پیبیش از نیم قرن تفوق معماری مدرن از اوایل اخیر مورد بی توجهی نسبی قرار گرفته بود ، بتدریج بعد از انتقاداتی که به سبک مدرن شد ، خصوصا بعد از نمایشگاهی در لندن بهنام نابودی خانه های حومه شهر در سال 1975 ، مجددا به صورت یک سبک مهم که می تواندپاسخگوی نیازهای جامعه امروزی باشد مطرح شد .معماران نئو کلاسیک همچون معمارانپست مدرن توجه به گذشته دارند ولی یک اختلاف عمده بین این دو دیدگاه نسبت به تاریخوجود دارد . معماری پست مدرن در پی هویت انسان است و تاریخ هر قوم و ملتی از نظرآنها عنوان بخشی از هویت آن ملت تلقی می شود . لذا آنها تاریخ فرهنگی و کالبدی وهمچنین دستور زبان معماری هر قومی را در معماری خود در هر منطقه نمایش می دهند .منتها این نمایش به صورت تقلید از موارد فوق نیست ، بلکه آنچه که به هویت یک ملتمربوط است در ساختمانهای آنها به روز در می آید و بر اساس شرایط زمانی و مکانیبصورت جدید و امروزی شده ظاهر می شود . لذا معماران پست مدرن در تغییر دادن تناسبات ، رنگ ها و عملکردهای نمادهای تاریخی به خود تردید راه نمی دهند . ولی معماران نئوکلاسیک همچون کوینلن تری انگلیسی ( یکی از مهمترین نظریه پردازان سبک نئوکلاسیک) معتقدند که " نظم های کلاسیک الهاماتی آسمانی و مقدس هستند " پس تغییر دادن آنها صحیح نیست و هر تغییری در آنها باعث تبدیل شدن کمال به نقصان می شود . آنها دلیل جاودانگی معماری کلاسیک را همین می دانند . از نظر معماران نئوکلاسیک ، سبک پست مدرن یک مد است زیرا در این سبک اصول جاودانه معماری کلاسیک با طبع ، نظر و منطق زمینی تغییر داده شده است . معماران نئوکلاسیک ، سبک مدرن را نیز سبکی قابل قبول نمی دانند ، چنانچه کوینلن تری گفته : " مدرنیسم پرهیز از هر روشی است که کارکرد داشته است . " لذا معماران نئوکلاسیک ، گذشته و خصوصا معماری کلاسیک را منبع الهام خود می دانند و معماری کلاسیک و یا سنتی را به همان گونه که از نظر کالبدی بوده ، برای احتیاجات امروزه طراحی می کنند . منتها باید توجه داشت که در داخل این فرم های تاریخی ، کلیه وسایل رفاهی امروزی تدارک دیده شده است . اگر خواسته باشیم در یک جمله این سبک را تعریف کنیم ، می توان گفت : ساختمان نئوکلاسیک ، پوسته ای کلاسیک برروی امکانات مدرن است . کوینلن تری سوال می کند که " چرا مصالح قدیمی صدها سال عمر می کنند ولی مصالح جدید چنین نیست و یا چرا ساختمان های قدیمی دلپذیر هستند ولی ساختمانهای جدید این طور نمی باشند ... ما در جامعه مصرفی زندگی می کنیم ، از منابع زمین استفاده می کنیم و ضایعات را بر جای می گذاریم ... شیوه های ساختمان های سنتی نه تنها از نظر زیست اقلیمی صحیح تر می باشند ، برای این که مصالح طبیعی به جای مصالح مصالح مصنوعی استفاده می کنند ، بلکه همچنین این مصالح با روح و روان انسان نیز سازگار تر است . لئون کریر ، معمار اهل لوکزامبورگ ، از دیگر معماران مهم این سبک است . به گفته وی " نئوکلاسیک گزینه ای در مقابل مدرنیسم نیست ، بلکه در تضاد با مدرنیسم و در مقابل جامعه مصرف گرایی است که آن را حمایت می کند . " او روش ها و مصالحی که نماد مدرنیسم است مانند استاندارد کردن ، پیش ساختگی ، فولاد ، بتن و شیشه را به عنوان نشانه های تصنعی از یک حکم جزمی فراگیر می داند که هنوز سعی می کنند انحصاری باشد و هر آنچه که مطابق آن نیست حذف کنند . راب کریر ، برادر لئون ، که اونیز از معماران سبک نئوکلاسیک محسوب می شود بر این نظر است که شهر های انسان مدار سنتی در اروپا در اثر دو واقعه در قرن بیستم ، یعنی جنگ و مدرنیسم ، از بین رفتند و جای آنها را شهرهای امروزین گرفتند که سنخیتی با انسان و خصوصیات روحی و فیزیکی او ندارند . معماران این سبک ، معماری کلاسیک را یک معماری لایزال بی زمان می دانند. اصول این معماری همانند نظم ، تناسبات ، تقارن ، هماهنگی و کمال که در زمان یونان باستان برای خانه خدایان طراحی شده بود اصولی جاودانه است . خدایان یونان باستان ، خدایانی بودند انسان گون در حد نهایت زیبایی ، کمال و جاودانگی . بدین لحاظ معماری کلاسیک نیز می بایست یک معماری بدون نقص و ایراد باشد . معبد پارتنان ( ۴۴۷- ۴۳۸ ق . م ) در آتن که می توان آن را نماد شاخص معماری کلاسیک تلقی کرد ، معبدی است که تماما بر اساس اصول ریاضی و تناسبات هندسی طراحی و اجرا شده است . حجم ساده و جزئیات این بنا زیبا گونه ای طراحی و اجرا شده که حتی خطای چشم انسان نیز در آن اصلاح شده است . معبد پارتنان ساختمانی به نظر می آید که تمام خطوط افقی ان کاملا موازی و کلیه ستونها کاملا عمودی ، فاصله بین آنها دقیقا به یک میزان ، قطر آنها به یک اندازه و عمق شیارهای روی ستونهای دور یک بنا از پایین تا بالا یکسان است . باید توجه داشت که در معبد پارتنان یک خط مستقیم وجود ندارد و تمامی نکاتی که ذکر شد و رسیدن به این حد از کمال ، تنها با تنظیم و تصحیح دقیق هندسی ممکن بوده است . به لحاظ موارد اشاره شده در فوق ، شاهد بوده ایم که در غرب همواره مکتب ها و سبک های مختلف فکری و هنری ظهور کرده و پس از چندی مطرود و به حاشیه رانده شده ، ولی معماری کلاسیک حضوری شاخص و پیوسته در کلیه دوران ها داشته است . خانه خدایان و یا به عبارتی ، معابد یونانیان باستان منبع الهام بسیاری از ساختمانهای مهم در طی دوهزار و پانصد سال گذشته در غرب بوده است . معابد ، کاخها و بناهای حکومتی روم باستان ، کلیساهای عظیم قرون وسطا در عصر اقتدار مسیحیت ، کاخها ، ساختمانهای مدنی و کلیساها در زمان رجعت به کلاسیسیسم در دره رنسانس ، کاخ ها و کلیساها در عهد اشرافیت باروک ، کاخها ، پارلمان ها و کلیساها در عصر روشنگری و بعد از آن ، آسمانخراش های سر به فلک کشیده اوائل قرن بیستم و ساختمانهای حکومتی در عصر فاشیسم ، نازیسم و استالینیسم در بین دو جنگ جهانی ، همواره از معماری کلاسیک الهام گرفته اند . بدون شک این معماری به صورت الگویی بدون نقص در تمامی اعصار برای بینش ها و تفکرات کاملا متفاوت ، از دموکراسی گرفته تا فاشیسم و سوسیالیسم ، مورد توجه بوده و از آن تقلید شده است . یکی از پروژه های جالب توجه و موفق به سبک نئوکلاسیک ، مجموعه مسکونی رودخانه ریچموند در کنار رودخانه تایمز .۸۷-۱۹۸۵ .این مجتمع مسکونی در لندن توسط کوینلن تری طراحی شده و شامل ادارات ، مغازها و رستوران های متعدد است . این مجتمع نه تنها لوکس و زیبا است و مورد توجه بازدیدکنندگان و اهالی لندن قرار گرفته ، بلکه در بازار رقابت معاملات املاک ، توجه خریداران زیادی را به خود جلب کرده و ساختمانها به نظر می آید که متعلق به قرن ۱۸ باشد ، ولی تمام امکانات و ضروریات مدرن در آن در نظر گرفته شده است . از دیگر معماران صاحب نام این سبک می توان از دیمیتری پاپاداکیس ، آلن گرینبرگ ، رابرت آدام ، کلاف ویلیامزالیس و رابرت استرن نام برد . اینجا باید متذکر شد که گرایشی آشکار به سمت معماری نئو کلاسیک و سنت گرایی در بین معماران پست مدرن دیده می شود . معمارانی از گروه اخیر همچون رابرت استرن و دوبرادر ، رابرت ولئون کریر ، ساختمانهایی به سبک نئوکلاسیک طراحی کرده اند . همچنین کارهای معمارانی همچون آلدوراسی و حتی رابرت ونچوری هم اکنون در مجاور طرح های معماران نئو کلاسیک به نمایش گذاشته می شود . جالب توجه آن که فیلیپ جانسون - معمار مدرنیست و سپس پست مدرنیست معروف - نیز خانه تئاتر جدید ( ۸۴- ۱۹۸۱ ) در شهر کیلولند در آمریکا را به سبک نئوکلاسیک طراحی کرده است . می توان گفت که در حال حاضر ، نظر معماران پست مدرن به اصول پایدارتر و جاودانه تر گذشته و تاریخ جلب شده است . معماری باروککلیسای ایل گزوباروک از نظر لغوی به معنای مروارید نا منظم است . خواستگاه باروک ایتالیا و شهر روم است. در این دوره علم پیشرفت کرده سرعت اکتشافات علمی بالا می رود . در این دوره ساعت اختراع می شود البته ساعت شنی و آفتابی از قبل بوده و ساعت عقربه ای اختراع می شود .دوره تاتر است .و اینها باعث تحول در هنر می شود .در این دوره نیوتن -کپرنیک و کپلر از ستاره شناسان و فیزیکدانان مشهور هستند . نیوتن معتقد است که مدار سیارات به دور خوزشید بیضی است .و با اختراع ساعت مفهوم زمان مطرخ می شود و در نتیجه در هنر به خصوص مجسمه سازی فرمهای سیال مطرح می شود و دیگر خطوط شکسته و عمود مطرح نیست بلکه خطها الهام از طبیعت می گیرند و چون در طبیعت خط راست نداریم خطوط تبدیل به خطوط منحنی و مواج می شود.از نظر ادبی باروک اغلب در برابر کلاسیسیسم معنی می شود. یعنی بر خلاف کلاسیسیسم که بر پایه ی اعتدال استوار است در باروک اغراق به چشم می خورد. معماری فولدینگفولدینگ ، عمودگرایی ، طبقه بندی و سلسله مراتب را مردود می داند و به جای آن افقی گرایی را مطرح می کند . از نظر فولدینگ همه چیز همسطح یکدیگر است . دلوز در کتاب خود به نام ، فولد ، لایبنیتز و باروک ( 1982 ) جهان را چنین تبیین می کند : ” جهان به عنوان کالبدی از فولدها و سطوح بی نهایت که از طریق فضا ، زمان فشرده شده ، در هم پیچ و تاب خورده و پیچیده شده است . ” دلوز هستی و اجزاء آن را همواره در حال شدن می بیند .یکی از موارد کلیدی در مباحث مطرح شده توسط دلوز ، افقی گرایی است . دلوز به همراه یار همفکر خود ، فیلیکس گاتاری ، مقاله ای به نام ” ریزوم ” در سال 1976 در پاریس منتشر کرد . این موضوع در کتاب هزار سطح صاف ( 1980) به صورت کامل تر توسط این دو مطرح گردید . رزیوم گیاهی است بر خلاف سایر گیاهان ، ساقه آن به صورت افقی و در زیر خاک رشد می کند . برگ های آن خارج از خاک است . با قطع بخشی از ساقه آن ، این گیاه از بین نمی رود ، بلکه از همانجا در زیر خاک گسترش می یابد و جوانه های تازه ایجاد می کند .این دو متفکر با مطرح نمودن بحث ریزوم ، سعی در بنیان فکنی اندیشه غرب کردند و اصول اولیه آن را زیر سوال بردند . از نظر آنها ، عقلانیت غرب به صورت سلسله مراتب عمودوار ، درخت گونه و مرکز مدار است .بحث فولدینگ در معماری از اوایل دهه 1990 مطرح شد و به تدریج اکثر معماران نامدار سبک دیکانستراکشن مانند پیتر آیزنمن ، فرانک گهری ، زاها حدید و حتی معماران مدرنیست فیلیپ جانسون به این سمت گرایش پیدا کردند . از دیگر معماران و نظریه پردازان سبک فولدینگ می توان از بهرام شیردل ، جفری کیپینز ، گرگ لین و چارلز جنکز نام برد . همانند دیکانستراکشن ، خواستگاه فلسفه فولدینگ در فرانسه و معماری فولدینگ در آمریکا بوده است. معماری ارگانیک خانه آبشار ( کوفمن ) معماری فقط نوعی فعالیت رویداد یا مجموعه ای از دست سازها نیست حتی هنر صرف هم نیست . معماری برای تمام امور انسانی بنیادی و اساسی است و از همان آغاز تمدن ایجاد شده است چرا که بدون آن امکان بوجود آمدن تمدن یا فرهنگی وجود نداشت. معماری اجتناب ناپذیر جهانی بی پایان و نیاز ابتدایی است . دامنه ی معماری از بدوی ترین شکل سکونت در غارها تا پیچیده ترین نوع ساختمانها را در بر می گیرد.به عقیده ی بن فارمر معماری هنری است که نمی تواند خود را از شرایط بافت پیرامون جدا نگه دارد شرایطی که نا گزیر باید به آن توجه کند هر مکانی ویژگی خاص خود را دارد و پاسخ منحصر به فرد را می طلبد . با رشد توسعه ی سرمایه و ثروت تعداد مشتریان معماری افزایش یافت و مسئله ی دست یافتن به خصوصیات اصیل در معماری بومی باشدت بیشتری نمایان گشت .علیرغم اینکه مسائل اقتصادی در نهایت اثرات خود را به موضوع معماری وارد نموده اند اما منبع اصلی و بی واسطه ی موثر دگرگونی ایده ها و نظریات در معماری را بیشتر فلسفی باید دانست. مدرنیسمبا پایان جنگ جهانی و نیاز شدید به ترمیم خرابی های جنگ و تولید انبوه ساختمان ، گرایش به سمت معماری مدرن افزایش یافت . لذا استفاده از تکنولوژی روز ، مصالح مدرن ، پیش ساختگی ، عملکرد گرایی و دوری از سبکهای پر زرق و برق تاریخی مورد توجه قرار گرفت . در این دوره معماری مدرن به عنوان تنها سبک مهم و آوانگارد در غرب مطرح شد و دامنه نفوذ آن به صورت یک سبک جهانی در اقصا نقاط گیتی گسترش یافت.رایت – موزه گوگنهایم ، نیویورک ۱۹۵۶معماری مدرن، اعتقاد شدیدا قدرت یافته به ترقی خواهی صنعت است و ترجمان اش به سبک بین المللی خالص و سفید ( یا دسته کم زیبایی ماشینی ) با هدف دگرگون ساختن جامعه هم در حساسیت اش و هم در ساختار اجتماعی اش.می توان مدرنیسم را نخستین واکنش فکری بزرگ نسبت به بحران اجتماعی و فروپاشی دین مشترک دانست
 

Similar threads

بالا