معماری با مصالحی از جنس دل

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر که را دیدم خیانت کرد و رفت
هر که با من بود یار من نبود
هر که آمد بر دلم زخمی گذاشت
خود ندانستم از این غمها چه سود
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای اسمان تیره تا جاودان تهی
در ظلمت فشرده این روزگار تلخ
سوی کدامین پنجره ره به سوی تو باز کنم
وز کدامین دریچه تنهایی سکوتم را پرواز دهم
نمیدانی که اکنون به غربت خویش پی برد م و این چه
حس تلخی است
وقتیکه بدانی یک غریبه بیشتر از یک آشنا تورا را میشناسد
و نمیدانی که چقدرسخت است...................
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گـاهي به خاك سپردن يه جسد...
از خوابوندن يه عكس اسون تره...لعنت به خاطرات...لعنت

 
آخرین ویرایش:

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش گاهی مرد بودم!!!
میشد
تنهایی آم را به خیابان بیاورم!!!
سیگاری دود کنم!!!

و نـگـران نـگـاه هـای مـردم نـبـاشـم !!!
کـاش گـاهـی مـرد بـودم !!!
مـی شـد شـادی اَم را بـہ کـوچـه هـا بـریـزم …
بـا صـدای
بـلـنـد بـخـنـدم٬
و هـیـچ مـاشـیـنـی بـرای سـوار کـردنـم تـرمـز نـکـنـد..


 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پرم از اشک
آنقدر که
دنیا باید چتر بر سرش بگیرد . . .
با احتیاط
مرا ورق بزن ...
تمام عاشقانه هایم
درد می کند
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمي خواهم بگويم خسته ام... نه!

خسته نيستم ... اصلا !

حالم از هميشه بهتر است ...

حالا كه چيزي براي از دست دادن ندارم !!!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرگاه دفتر محبت را ورق زدی
و هرگاه در زیر پایت خش خش برگ ها را احساس کردی
هر گاه در میان ستارگان اسمان تک ستاره ای را خاموش دیدی
برای یکبار در گوشه ای از ذهن خود
نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو
یادت بخیر
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چشمانم را ببند ...نگذار که تلخی روزگار راببیندچشمانم را به زور ببند ..این چشمان کنجکاو با دیدن تلخی واقعیت سر شکسته میشوند ..
نگذار چشمانم بازبماند ..
چشمانم رااز من بگیر ..
امانگذار ببینم انچه راکه ندیده میدانم ..طاقت دیدنش را ندارم ..)




 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مي توان در قاب خيس پنجره

چك چك آواز باران را شنيد

مي توان دلتنگي يك ابر را

در بلور قطره ها بر شيشه ديد

مي توان لبريز شد از قطره ها

مهربان و بي ريا و ساده بود

مي توان با واژه هاي تازه تر

مثل ابري شعر باران را سرود

مي توان در زير باران گام زد

لحظه هاي تازه اي آغاز كرد

پاك شد در چشمه هاي آسمان

زير باران تا خدا پرواز كرد.
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در انــتظــار هیــچ کــس نــیســتم
اما
هــنوز وقــتی نــویز مــوبایل روی اسپــیکر مــی افتد
دلــم می لرزد
شــاید تـو بــاشی.....!

وقتی چشمانم را روی هم می‌گذارم ...

خواب مرا نمی‌برد ...

تو را می‌آورد !

از میان فرسنگ‌ها ...

فاصله ...!
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]جای خالیت وقتی حس میشود که ادمهای بعدی بر خلاف تو چنگی به دل نمیزنند...[/FONT]
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای علت قشنگی رویا و خواب من

تنها دلیل گل شدن اضطراب من

ای راه حل ساده ی جبران تشنگی

فواره ی نگاه قشنگ تو آب من

رفتی چه قدر ساده دل آسمان شکست

در عکس مهربان تو در کنج قاب من

باران چه قدر حرف تو را گوش می کند

می بارد آن قدر که نیایی به خواب من

گرچه نگاه عاشق تو هیچ کم نکرد

از اوج دل ندادن تو یا عذاب من

اما دل شکسته ی من باز هم نوشت
صد آفرین به چشم تو و انتخاب من
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه در دل ابرهاست
بی قراری هایش درهم تنیده
دریایی خاکستری بر زمین
سایه انداخته
به شوق دیدار
پیش
تو می آید...


ابرهایی سیاه پیش رویش!
وحدتی چنین را کجا می توان دید؟!


بغض های باران نشده ابرها را چه کسی می داند؟
برقی زهرآلود بر کمر آسمان نسشت


دل ابرها سخت تر از سنگ



زمینِ دشت به کویر می ماند!

خشکِ

خشکِ


خشک...



چه در دل ابرهاست؟



پ .ن : خودم گفتم فی البداهه ببخشید که کلا هیچی رعایت نشده
:redface:
 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هــمــدیــگــر

را فــرامــوش نـکنـیـم

شــاید ســالهـا بـعـد در گـذر جــاده هــا

بـی تفـــاوت از کـنــار هــم بگــذریــم و بــگویـیـم
آن غــربـیـه چـقـدر شــبیـه خـاطـرات زیبایم بود


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
פֿـבایـــا ؟
(פֿـستــہ اَم) اَز פֿـستـگـے هــــا ...
בلـَم (گـرفتـــہ) اَز בلـَــم ...
صــَبــ-ـ-ـ-ـر (نـَفـَســــــَم) را بـُریـבه ...
(اَمـاטּ) بـــבه ...
בرב هـایم هـَم (בرב) مےڪننـב ...



براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 728x1096 مي باشد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


صبحی کـــه
بجـــای عـــشق
بجای نوازشهاش
لوس بازی هاش
اون چای جوشیده و با نبات

با تنهایی
با گوشی شارژ باتری تموم شد
با یه نخ سیـــگار شروع بـــشه . . .

یــــک شــــــروع دوبـــاره نیــــست
امـــــتداد پایان اســــت
بــــــرای کــــسی که دیــگه امــــیدی بـــه ادامه نـــداره !!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهربانـــم!

شرمنــده ام

کــه هیچ وقت، مهربانــی هایت را منتشـــر نکردم...

امـا تــا دلــت بخواهد گلایـه هـا را
"پست" کردم...

و غریبه هــا
"لایک" زدند

کــاش می توانستم

صدای تــو را بنویسم!
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه آرام در خود شكستم
چه دلتنگ تنها نشستم
ن
شستم به هواي تو من
با تو آرامم پس از اين به خدا
گريه نكن دل بي تاب از بي خبري
شكوه نكن تن رنجور از در به دري
اي واي..........
با من و دل تو بگو چه گذشت؟ با دل زار و شكسته ي من؟
پر بكشد به هواي تو آه، كي برسد تن خسته ي من
چه سازد دل تنگ ديدار؟
چه گويد با عكس ديوار؟
نشيند به هواي تو دل
تا كه بازآيي گل گمشده ام
گريه نكن دل بي تاب از بي خبري
شكوه نكن تن رنجور از در به دري
اي واي..........

 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنجا که تویی ، رهگذری نیست مرا
جز دوری تو غم دیگری نیست مرا
خواهم که به جانبت پرواز کنم
حیف است که هیچ بال و پری نیست مرا

 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قیافـه ام تابلـو شـده بــود !



گفتـن : چی میـکـشی ؟



گفتـم : "زجــر"



گفتـن : نـه یعـنی چی مـصـرفـــ میـکنی ؟

گفتـم : فقط "زنـدگی" . . . . !!!







اگر درد داری… تحمل کن…



روی هم که تلنبار شد…



دیگر نمیفهمی کدام درد از کجاس…!



کم کم خودش بی حس میشود…!
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یــــــــک روز


به خودت می آیـــــی


آن روز می فهمـــــی خــــــودت را


به پـــــای کســـی کـــــه هیـــــچ وقــــت


پیـــــشت نبـــــــوده ، پیـــــر کــــردی …
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من یاد گرفته ام وقتی بغض می کنم

وقتی اشک می ریزم وقتی میشکنم

منتظر هیچ دستــــــــــی نباشم

وقتی از درد زخم هایم به خودم می پیچم

مرهمی باشم بر

جراحتــــــــــم
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] و او هنوز شکوفاست بین آدمها[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] کسی به نیت دل ها دعا نمی خواند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] غروب زمزمه پیداست بین آدمها[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] چه می شود همه از جنس آسمان باشیم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] طلوع عشق چه زیباست بین آدمها[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] تمام پنجره ها بی قرار بارانند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] دلت به وسعت دریاست بین آدمها[/FONT]

[/FONT]
[/FONT]
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیاده خواه نیستم !
جاده ی شمال.. یک کلبه ی جنگلی..
یک میز کوچک چوبی با دو تا صندلی..
کمی هیزم.. کمی آتش.. مهِ جنگلی..
کمی تاریکی ِ محض.. کمی مستی.. کمی مهتاب..
و بوی یـار.. و بوی یـار.. و بوی یـار ...!
 
بالا