مشاعرۀ سنّتی

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
آورد به اضطرابم اول به وجود
جز حیرتم از حیات چیزی نفزود
رفتیم به اکراه و ندانیم چه بود
زین آمدن و ماندن و رفتن مقصود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمان
امشب نظر به روی تو از خواب خوشترست
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود

سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است

بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
 

Mehr noosh

عضو جدید
دیشب تنها و بی ستاره

گوشه بغض کرده بودم با کنایه

راه بر من بسته بودی و من خسته

چشم انتظار که باران شهاب بر من بباره
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب تنها و بی ستاره

گوشه بغض کرده بودم با کنایه

راه بر من بسته بودی و من خسته

چشم انتظار که باران شهاب بر من بباره
همه بینند ، نه این صنع که من می بینم
همه خوانند ، نه این نقش که من می خوانم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مث حس کردن گرما یا حضور یه صدایی
به تو اما نرسیدم ندونستم تو کجایی
اردلان سرفراز


یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود

دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک

بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در انتظارت اي صنم ديوانه ام، ديوانه ام

مست از شرابت مي شوم پر كن تو اين پيمانه ام


مرا در آتش عشقت بسوزان
مكن زين شعله ي سركش رهايم

از اين آتش، دلم را شعله ور كن
بسوزان، سوز دل را بيشتركن

 

گلابتون

مدیر بازنشسته
ناگاه
محصورمان ميكرد
و جذبمان ميكرد
در انبوه سوزان نفس ها و تپش ها
و تبسم هاي دزدانه

آن روزها رفتند
آن روزها مثل نباتاتي كه درخورشيدميپوسند
از تابش خورشيد پوسيدند
و گم شدند
آن كوچه هاي گيج از عطر اقاقي ها
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در هر سحر، با ديدن نقش سپيده


گفتم بخود: در اين سپيده ها فريب است



تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم

حاصلم دوش بجز ناله شبگیر نبود

آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع

جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
دم به دم حلقه اين دام شود تنگ ترو
من دست و پايي نزنم خود زكمندت نرهانم
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نكنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به يادگار دردي دارم
كان درد به صد هزار درمان ندهم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نكنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به يادگار دردي دارم
كان درد به صد هزار درمان ندهم

مرا در آتش عشقت بسوزان
مكن زين شعله ي سركش رهايم

از اين آتش، دلم را شعله ور كن
بسوزان، سوز دل را بيشتركن





 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نكنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به يادگار دردي دارم
كان درد به صد هزار درمان ندهم


مرا در آتش عشقت بسوزان
مكن زين شعله ي سركش رهايم

از اين آتش، دلم را شعله ور كن
بسوزان، سوز دل را بيشتركن

 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست گرمي كه زمهر ـ
بفشارد دستت ـ
در همه شهر مجوي
گل اگر در دل باغ ـ
بر تو لبخند زند ـ
بنگرش، ليك مبوي
يادم آمد که شبي با هم از آن کوچه گذشتيم
پر گشوديم و در آن خلوت دل خواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
 

amarjani200

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکني ديگر از آن کوچه گذر هم
بي تو اما به چه حالي من از آن کوچه گذشتم ...

مرا هم گريه ميبايد ـ
مرا هم گريه ميشايد
كلاغي چون ميان شاخه هاي خشك تو فرياد بردارد
بخود گويم كلاغك در عزاي باغ عريان تعزيت خوان است
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نگرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکني ديگر از آن کوچه گذر هم
بي تو اما به چه حالي من از آن کوچه گذشتم ...
من به مهمانی دنیا رفتم
من به دشت اندوه
من به باغ عرفان
من به ایوان چراغانی دانش رفتم
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا هم گريه ميبايد ـ
مرا هم گريه ميشايد
كلاغي چون ميان شاخه هاي خشك تو فرياد بردارد
بخود گويم كلاغك در عزاي باغ عريان تعزيت خوان است
تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا