مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
روز در کسب هنر کوش که می خوردن روز ............... دل چون آینه در سنگ ضلام اندازد
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم .................. که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن تلخ به معشوقه نگفت!
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن تلخ به معشوقه نگفت!
farahikia83
عضو جدید
تا تو کنار من بدی بود به جا قرار دل
رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام
رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام
مطرب از درد محبت غزلی می پرداخت
که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود
می خواستی به خاطر سوگندهای خویش
در بزم عشق بر سر من جام نشکنی
می خواستی به پای صفای سرشک من
اینگونه دلشکسته به خاکم نیفکنی!
کامران این آسمان که نوشتی یعنی من جواب بدم؟
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
چرا به گوشه ی چشمی به ما نمی نگری؟
چرا به گوشه ی چشمی به ما نمی نگری؟
می صبوح و شکر خواب صبحدم تا چند؟
به عذر نیمشبی کوش و گریه ی سحری....
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
واسه اين نوشتم آسمان كه اگه در حال نوشتن شعر يكي زودتر از من پست داد قاطي پاتي نشه!می خواستی به خاطر سوگندهای خویش
در بزم عشق بر سر من جام نشکنی
می خواستی به پای صفای سرشک من
اینگونه دلشکسته به خاکم نیفکنی!
کامران این آسمان که نوشتی یعنی من جواب بدم؟
آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت
غم بود که پیوسته نفس در نفسم بود!
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم ............و اندرین کار دل خویش به دریا فکنم
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |