این عکس شما رو یاد چی میندازه؟

سعید گروسی

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان لوس بازی هم نکنن ایشششش....
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
همش تو فكر اين بودم كه طفلي لاكپشته هم جايي كه ميخواست بره نرفت...هم افتاده و حتما آسيب هم ديده و كسي نيست كه به دادش برسه...
ولي من اگه جاي مرغابيها بودم حتما برميگشتم تا دوباره ببرمش...

مرسي عزيز جالب بود و خاطره انگيز.
 

nikan_eh

عضو جدید
ياد آدماي جو گيري ميفتم كه با خنگ بازيشون  زندگيشون تباه ميكنن:razz:
 

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز
زاغکی قالب پنیری دید .... به دهان برگرفتو زود پرید ... به به ...به به :D
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه خاطرات بدی ؟ مگه شمام تنبیه شدید ؟


با من بودی ؟ خوب معلومه البته نه مثل شما ! کی تنبیه نمی شده ؟ مگه میشه ؟ یادم نیست درست ... یا همین درس بود یا یکی شبیه همین بود نقاشیاش

من لج کرده بودم تمرینای سر کلاسی رو انجام ندادم ! معلممون هم رفته بود جایی کلاسو سپرده بود به مبصر ! وقتی برگشت و دید من به جای تمرین فقط دفترمو خط خطی کردم ...... اوووووففففففف .... هیچ وقت اون روزو فراموش نمی کنم ! هنوز اون معلمو می بینمش گاهی ! خیلی دوسم داره ! هر سال که منو میبینه بزرگتر شدم کلی قربون صدقم می ره ! :D
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد دوران دبستانم. چقد اون روزا غصه لاکپشتو میخوردم. یادش بخیر
 

sara-z-a

عضو جدید
یاده اینکه تو املا این درس یک بار لاکپشت رو جدا نوشتم یه بار سر هم.:biggrin:
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب مگه چیکارت کرد ؟

با نقل قول پاسخ بده برادر !

هیچی در یک زمان بسیار طولانی منو نصیحت کرد و منم هیچی از حرفاش نفهمیدم !!! :w25:

اصلا نمی تونستم زیاد به چهرش نگاه کنم گردنم درد میگرفت این همه وقت سرمو بالا بگیرم ! :whistle:

تنبیه اصلی این بود که این نصایح طولانی همزمان بود با امتحان ! و برای این که حالمو بگیره یه زمان خیلی کمی از آخر امتحان برگه رو داد دستم که به اون همه سؤال جواب بدم !!!! :surprised: بعدشم سر وقت برگه رو ازم گرفت !!!!

نمی دونم این درس مال کلاس دوم بود یا نه ولی من اون موقع دوم بودم

وقتی به اون زمانا فکر میکنم به این نتیجه میرسم که کلاس دوم از هر وقت دیگه ای بیشتر بیش فعال بودم ! خیلی شرمنده معلمام هستم که اون همه شکنجشون می کردم ! واقعا چه صبری داشتن !
 

hiva13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاد خوش بچگی،شادی از ته دل ،عشقای کوچولو:cap:
ممنون عالی بود
 

hiva13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پس خیلی شیطون بودی
عیب نداره الان که بر گشتی به عقب ببین چقدر فرق کردی؟
باادب و شیطون :redface:
آدما همیشه درحال تغییرن
آرزویی که داشتم همیشه این بود که یه ساعت از ساعتای برنارد داشتم زمانو نگه میداشتم همه تغییرارو درست میکردم
حیف که اینم فقط یه آرزوی دست نیافتنیه:cry:
 

Similar threads

بالا