اشعار و نوشته هاي عاشقانه

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزي هزار بار بر صفحه دل بنويس :

ميان بود و نبودش

تنها يک حرف فاصله است !

به همين سادگي.............

ومن روز و شب جريمه سنگين

رفتنت را پرداختم

وجز دل که روزي هزار بار

خراش افتاد............

کسي نفهميد که از ب بودنت

تا ن نبودنت فاصله تا بي نهايت بود
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
مي ترسم از نبودنت...


و از بودنت بيشتر!!!


نداشتن تو ويرانم ميكند...


و داشتنت متوقفم!!!


وقتي نيستي كسي را نمي خواهم.


و وقتي هستي" تو را" می خواهم.


رنگهايم بي تو سياه است و در كنارت خاكستري ام

خداحافظي ات به جنونم مي كشاند...

و سلامت به پريشانيم!؟!


بي تو دلتنگم و با تو بي قرار....


بي تو خسته ام و با تو در فرار...


در خيال من بمان

از كنار من برو

من خو گرفته ام به نبودنت.......

خواهش میکنم برو.........
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
واژه واژه کلامت


به صداقت عسل بود شيرين


وقتی از کندوی غارت شده


احساساتت حرفها داشتی
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=_L4i_Nastaliq]بهت نمی گم دوستت دارم ولی قسم می خورم که دوستت دارم .[/FONT]

[FONT=_L4i_Nastaliq]بهت نمی گم هر چی بخوای بهت می دم ، چون همه چیز من تویی .[/FONT]

[FONT=_L4i_Nastaliq]اگه یه روز چشمات پر از اشک شد ، بهت قول نمی دم که ساکتت کنم اما منم پا به پات گریه [/FONT][FONT=_L4i_Nastaliq]می کنم .[/FONT]

[FONT=_L4i_Nastaliq]اگه دنبال یه شونه گشتی که گریه کنی صدام کن .[/FONT]

[FONT=_L4i_Nastaliq]اگه دنبال مجسمه ی سکوت گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صدام کن ؛ چون قلبم [/FONT][FONT=_L4i_Nastaliq]تنهاست .[/FONT]

[FONT=_L4i_Nastaliq]اگه یه روز خواستی بری ، قول نمی دم جلوتو بگیرم ؛ اما دنبالت می دوم .[/FONT]

[FONT=_L4i_Nastaliq]اگه خواستی بمیری ، قول نمی دم جلوتو بگیرم ؛ ولی اینو بدون که من قبل از تو میمیرم .[/FONT]
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش غرورش رو کنار میذاشت

کاش میفهمید اگر انقدر سعی میکنم باهاش صحبت کنم حتما کار مهمی باهاش دارم

کاش میتونست بفهمه من چه حالی دارم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی وقته چشمهایم از فکر تو بارانیست
سال هاست دریای دلم از عشق تو طوفانیست
دیگر کاسه صبرم شده لبریز از درد بی تو بودن
خدایا انتظار دیدن یار چقدر طولانیست . . .
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی وقتا یادت میره که لیوان چاییت روبروت داره یخ می کنه....

یادت میره که بین اشک ریختنات پلک بزنی.....

یادت میره که شبها برای خوابیدن باید چشاتو ببندی...

یادت میره که وقتی تلفن زنگ می خوره اون پشت خط نیست....!

یادت میره که رفته....

یادت میره که مُردی.......... !!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
به تو و عشق تو ايمان دارم
در غمستان نفسگير، اگر
نفسم ميگيرد
آرزو در دل من
متولد نشده، مي ميرد
يا اگر دست زمان درازاي هر نفس
جان مرا ميگيرد
دل گريان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم

من اگر پشت خودم پنهانم
من اگر خسته ترين انسانم
به وفاي همه بي ايمانم
دل گريان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
حـرفی نـدارم …


مـن حـاضـرم حـتی جـانم بـه لبـم رسـد …!


اگـر جـانم تـو بـاشی …
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشق : اگر گفتی چقدر دوستت دارم ؟
معشوق : نمی دانم شاید هزار و یا شاید ...خودت بگو اخر من که تو نیستم که بدانم.
عاشق : راستش خودم هم نمی دانم.
معشوق : نمی دانی ؟ یعنی چه ؟ روشنم کن .
عاشق : اخر انقدر تو را دوست دارم که به هیچ چیز نمی توانم مثال بزنم و یا بشمارم .


از ارتابازان
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه تقصیر " قـاب ِ عـکـسـت " به دیوار است !

نه " تـار ِ مـوهـات " روی تخت !

اگر بعد ِ رفتن ات

باز " عـاشـقـانـه " می نویسم

" مـَــــرگ بـر مــن " !!

که هنوز " دوسـتــت دارم " !!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر سر دوراهـــــــی ام

یک راه به تو می رسد


و یک راه به تنــــــــهایی


همیشه ترا بر می گزینم


و می رسم به تنـــــــهایی ...

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوسـتَت دارَم ،

رازیْســت که ،

دَر میانِ حَنجـــره اَم دِق میکُند

وَقتـــی که نیسْـــتی . . .
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
این عاشقانه ترین غزل را ..

با هر قیدی ...


که دوست میداری!...


بخــــــوان:


دوستت دارم !..
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه چیز را فروخته ام

جز آن صندلی که جای تو بود!


شاید آن روزی که برگشتی

خسته باشی...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیر پلکت سایه بانم میدهی؟ سوختم آیا پناهم میدهی؟
آتشی افتاده بر جان و دلم ، قطره آبی بر لبانم میدهی؟
میهمان جان جانان گر شوم ، میزبانی را نشانم میدهی؟
تا بیاسایم دمی در پای عشق ، زیر چترت سرپناهم میدهی؟
ای جواب پرسش بی پاسخم ، عشق را آیا نشانم میدهی؟
رو مگردان نازنین با گوشه چشمت بگو
در شرار چهره ات یک بوسه گاهم میدهی؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوزم بین ماشاید یه حسی تازه پیدا شه
یه راهی رو به من وا کن تو این بیراهه ی بن بست
یه کاری کن برای ما که مایی هنوزم هست
به من چیزی بگو از عشق از این حالی که من دارم
من از احساس شک کردن به احساس تو بیزارم
تو هم شاید شبیه من تو این برزخ گرفتاری
تو هم شاید نمیدونی چه احساسی به من داری
گریزی جز شکستن نیست منم مثل تو میدونم
نگو باید برید از عشق نه میتونی نه میتونم....
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
مي ترسم از نبودنت...


و از بودنت بيشتر!!!


نداشتن تو ويرانم ميكند...


و داشتنت متوقفم!!!


وقتي نيستي كسي را نمي خواهم.


و وقتي هستي" تو را" می خواهم.


رنگهايم بي تو سياه است و در كنارت خاكستري ام

خداحافظي ات به جنونم مي كشاند...


و سلامت به پريشانيم!؟!


بي تو دلتنگم و با تو بي قرار....


بي تو خسته ام و با تو در فرار...


در خيال من بمان

از كنار من برو

من خو گرفته ام به نبودنت.......

خواهش میکنم برو.........
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
هيچـــ كســ

ويراني ام را حســـ نكرد

روز رفتنــــــــت را به خاطــــــــــر داری ؟

کفــــــش هایــــت را بغل کــــــــرده بــــودی . . .

مبـــــادا صدایـــــش گوش هایـــــم را آزار دهـــــــــد ! ! !

نـــــوک ِ پا ، نـــــوک ِ پا دور شــــدی

از همیـــــن گوشــــهـ کنــــار



 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدمــها کنــارت هستند . .

تا کـــی؟

تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند !

از پیشــت میروند یک روز . .

کدام روز ؟

وقتی کســی جایت آمد !

دوستــت دارند . .

تا چه موقع ؟

تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند !

میگویــند عاشــقت هســتند برای همیشه !

نه . . . !

فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام شود. .

و این است بازی باهــم بودن . . .
 

Miss.Leyla

عضو جدید

مدت مدت
هاست که مجالی برای هیچ دوست داشتنی نیست!
این روزها تنها سازش است با لحظه های ناسازگار …
بغض و گاه تبسم های بی اراده!
می روم!
تو رسم عاشقی نمیدانی انگار!!!

 

Miss.Leyla

عضو جدید
کینه ی بندگان را به دل نداریم
ولی از خودت چه پنهان
شما فقط کینه ی ما را به دل داری…!
 

Miss.Leyla

عضو جدید
خنده ام میگیرد
وقتی پس از مدت ها بی خبری بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری
میگویی : دلم برایت تنگ است …
یا مرا به بازی گرفته ای یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی
دلتنگی ارزانی خودت …
 

Miss.Leyla

عضو جدید
چطور بگم که دلتنگ توام،تویی که مونس شب های بی قراریم بودی؟​
چطور بگم که باغ دلم به غم نشسته و از دوری تو دلتنگ شده؟​
چطور بگم که وجود تو…گرمای صدای دلنشین تو به من آشفته زندگی میبخشه؟​
چطور بگم این دل بی طاقت بهونه ی تو رو میگیره؟​
چطور بگم که دستانم گرمای دستانت را میخواهد؟​
ای تنها ترین ستاره ی زندگی من​
پشت پنجره ی دل تنگم به انتظار لحظه ی با تو بودن میمانم​
تا با آمدنت دل بیقرارم را آرام کنی.​
 

Miss.Leyla

عضو جدید
اگر شبی فانوس نفسهای من خاموش شد ،
اگر به حجله آشنایی ،
برخوردی و عده ای به تو گفتند ،
کبوترت در حسرت پرکشیدن پر پر زد !
تو حرفشان را باور نکن !
تمام این سالها کنارمن بودی !
کنار دلتنگی دفاترم !
درگلدان چینی
 

Miss.Leyla

عضو جدید

می نویسم تا بدانی :
باران ابرها زود گذرند
و باران چشم عاشق ماندگار تر !
می نویسم تا بدانی :
رد پا فانی و رد عشق سوزنده تر از هر آتش !
می نویسم تا بدانی :
اسم ها تکراری ولی یادشان همواره قشنگ !
می نویسم تا بدانی :
دوستت دارم و تمام نوشته هایم بهانه ست
برای گفتن ” دوستت دارم “های دلم
 

Miss.Leyla

عضو جدید
به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به آسمان نگاه کن
چون کسی هست که عاشقانه تو را می نگرد
و منتظر توست اشکهای تو را پاک می کند
و دستهایت را صمیمانه می فشارد
تو را دوست دارد​
فقط به خاطر خودت​
این را به یاد داشته باش​
هر وقت دلتنگ شدی به آسمان نگاه کن​
و اگر باور داشته باشی​
می بینی ستاره ها هم با تو حرف میزنند​
باور کن که با او هرگز تنها نیستی​
هرگز
 

Miss.Leyla

عضو جدید

من تنها نیستم, اشکهایم را دارم, اشکهایی که از
غم تو بر گونه هایم جاری است. من تنها نیستم,
لحظه ها را دارم, لحظه هایی که یکی پس از
دیگری عاشقانه می میرند تا حجم فاصله را کمرنگ تر
کنند. من تنها نیستم چرا که خیالت حتی یک نفس
از من غافل نمی شود. چقدر دوست دارم لحظه هایی
را که دلتنگ چشمانت می شوم. هر لحظه دوریت
برایم یک دنیا دلتنگی است و چقدر صبور است
دل من, چرا که به اندازه تمام لحظه های عاشق
بودنم از تو دور هستم . ولی من باز چشم براهم…
چشم به راهم تا آرامش را به قلب من هدیه کنی
 

Miss.Leyla

عضو جدید
دوباره سکوت
دوباره تنهایی
دوباره من ویک دنیا خاطره دوباره تنها شده ام دوباره دلم تنگ است
به اندازه غم یک گل پژمرده
به اندازه سوز تب یک دشت باران نخورده
به اندازه اندوه یک مرغ در قفس
دوباره صورتم نم اشگ را حس کرد
دوباره باران را به انتظار نشسته ام
دوباره درد رابه مداوا نشسته ام
دوباره دلشوره به دل نهفته ام
دوباره می خواهم به سوی تو بیایم
دوباره دلم هوای تو را کرده​
 

Similar threads

بالا