حسینیه باشگاه مهندسان ایران

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اینجا بهشت سرخ بدن‎های بی سر است اینجا نگارخانه‎ی گل‎های پرپر است

اینجاست قتلگاه شهیدان راه حق اینجا مزار قاسم و عباس و اکبر است

اینجا برای پیکر صد چاک عاشقان گرد و غبار کرب و بلا مُشک و عنبر است
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
سلام ...

.
.
.


فضيلت گريه بر امام حسين

هر که در مرثيه حسين (عليه السّلام) شعري بگويد و بگريد و بگرياند، حق تعالي او را بيامرزد و بهشت را براي او واجب مي‎گرداند.

هميشه زبان، مترجم عقل بوده ولي ترجمان عشق، چشم است. آنجا که اشکي از روي احساس و درد و سوز مي‌ريزد، عشق حضور دارد ولي آنجا که زبان با گردش منظم خود جمله‌هاي منطقي مي‌سازد عقل حاضر است.
بنابراين همانطور که استدلالات منطقي و کوبنده مي‌تواند همبستگي گوينده را با اهداف رهبران مکتب آشکار سازد قطره اشک نيز مي‌تواند اعلان جنگ عاطفي بر ضد دشمنان مکتب محسوب گردد.
از اين رو گريه حضرت زينب عليهاالسلام بر اهل بيت عليهم السّلام گريه عاطفي و گريه پيام‌آور و يک نوع نهي از منکر و شعار شورانگيز و سوزاننده و رسواگر طاغوتيان و ستمگران بود.
بر همين اساس است که پيامبر اکرم و امامان عليهم السّلام کسي را که آمادگي گريه کردن ندارد به تباکي (خود را به شکل گريه درآوردن) دعوت کرده‌اند تا ياد حسين در همه قرون و اعصار در خاطره‌ها زنده بماند.

در اجر و ثواب گريه بر امام حسين عليه السّلام
اجر و مزد گريه براي آن حضرت بسيار عظيم و بزرگ است و خداوند خود ضامن آن مي‌باشد.
گريه براي آن حضرت سختي‌هاي زمان احتضار را از بين مي‌برد زيرا امام صادق عليه السّلام به مسمع بن عبدالملک فرمودند: آيا مصائب آن جناب (امام حسين عليه السّلام) را ياد مي‌کني؟
عرض کرد: بلي والله مصائب ايشان را ياد کرده و گريه مي‌کنم.
حضرت فرمودند: آگاه باش که خواهي ديد در وقت مردن پدران مرا که به ملک الموت وصيت تو را مي‌کنند که سبب روشني چشم تو باشد.
همچنين فرمودند: اي مسمع گريه بر احوالات حسين (عليه السّلام) سبب مي‌شود که ملک الموت بر تو مهربان‌تر از مادر گردد.
گريه بر حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السّلام) باعث راحتي در قبر، فرحناک و شادان شدن مرده، شادان و پوشيده بودن او در هنگام خروج از قبر است در حالي که او مسرور است فرشتگان الهي به او بشارت بهشت و ثواب الهي را مي‌دهند.
اجر و مزد هر قطره آن اين است که شخص هميشه در بهشت منزل کند.(1)
گريه کننده بر امام حسين عليه السّلام در بهشت با ايشان و هم درجه ايشان خواهد بود.(2)
شيخ جليل جعفر بن قولويه در کامل از ابن خارجه روايت کرده است:
روزي در خدمت امام صادق عليه السّلام بوديم و امام حسين عليه السّلام را ياد کرده و از او نام برديم. حضرت صادق عليه السّلام بسيار گريستند و ما نيز به تبع ايشان گريستيم. پس حضرت صادق عليه‌السّلام فرمودند که امام حسين عليه السّلام مي‌فرمود من کشته گريه و زاري (اشکم) هستم نام من در نزد هيچ مؤمني برده نمي‌شود مگر آن که محزون و گريان مي‌شود.
در روايت آمده است هيچ روزي نبود که اسم امام حسين عليه السّلام در نزد امام صادق عليه السّلام برده شود و آن امام در آن روز تبسمي بر لب بياورند. آن حضرت در تمام روز گريان و محزون بودند و مي‌فرمودند: امام حسين عليه السّلام سبب گريه هر مؤمن است.
شيخ طوسي و شيخ مفيد از ابان بن تغلب روايت کرده‌اند که حضرت صادق عليه السّلام فرمودند: نَفَس کسي که براي مظلوميت ما محزون است تسبيح است و اندوه و ماتم او عبادت خدا و پوشيدن اسرار ما از بيگانگان جهاد در راه خداست .(3)
شيخ کشي(ره) از زيد شحام روايت کرده است که: من با جماعتي از کوفيان در خدمت امام صادق عليه السّلام بوديم، جعفر بن عفان وارد شد . حضرت او را اکرام کردند و نزديک خود نشاندند و فرمودند يا جعفر!
جعفر عرض کرد: جانم، خدا مرا فداي تو کند.
حضرت فرمودند: به من گفته‌اند تو در مرثيه و عزاي حسين (عليه السّلام) شعر مي‌گوئي.
جعفر عرض کرد: بله، فداي تو شوم.
حضرت فرمودند: پس بخوان.
جعفر شروع به خواندن مرثيه نمود، حضرت امام صادق عليه السّلام و حاضرين مجلس گريستند.
حضرت آنقدر گريست که اشک چشم مبارکش بر محاسن شريفش جاري شد.
پس از آن حضرت صادق عليه السّلام فرمودند: به خدا سوگند، که ملائکه مقرب در اينجا حاضر شدند و مرثيه تو را که در مصائب حسين (عليه السّلام) خواندي شنيدند و بيشتر از ما گريستند و حق تعالي در همين ساعت بهشت را با تمام نعمت‌هاي آن براي تو واجب گردانيد و گناهان تو را آمرزيد.
پس امام فرمودند: اي جعفر مي‌خواهي که زيادتر بگويم؟
جعفر عرض کرد: بله، اي سيد من.
حضرت فرمود: هر که در مرثيه حسين (عليه السّلام) شعري بگويد و بگريد و بگرياند، حق تعالي او را بيامرزد و بهشت را براي او واجب مي‌گرداند. (4)
شيخ صدوق (ره) در امالي از ابراهيم بن ابي المحمود روايت کرده که امام رضا عليه السّلام فرمودند: ماه محرم ماهي بود که اهالي جاهليت، جنگ و قتال را در آن ماه حرام مي‌دانستند، ولي اين امت جفاکار خون‌هاي ما را در آن ماه حلال دانستند و حرمت ما را هتک کرده و زنان و فرزندان ما را در آن ماه اسير کردند. آتش در خيمه‌هاي ما افروخته و اموال ما را غارت کردند. حرمت حضرت رسالت (صلي الله عليه و آله) را در حق ما رعايت نکردند.
همانا مصيبت شهادت حسين (عليه السّلام) ديده‌هاي ما را مجروح گردانيد و اشک ما را جاري کرده . عزيز ما را ذليل گردانيده است و زمين کربلا مورث کرب و بلاء ما گرديد.
پس بايد بر حسين بگريند، همانا گريه بر آن حضرت گناهان بزرگ را فرو مي‌ريزد.
سپس حضرت رضا عليه السّلام فرمودند: پدرم چون ماه محرم داخل مي‌شد کسي آن حضرت را خندان نمي‌ديد. و اندوه و حزن پيوسته بر او غالب مي‌شد تا روز عاشورا. آن روز، روز مصيبت و حزن و گريه او بود و مي‌فرمود: امروز روزي است که حسين (عليه السّلام) شهيد شده است.
و همچنين شيخ صدوق از آن حضرت روايت کرده: هر که روز عاشورا روز مصيبت و اندوه گريه او باشد حق تعالي روز قيامت را براي او روز شادي و سرور گرداند و ديده‌گانش در بهشت به نور ما روشن شود. (5)
از ريان بن شبيب روايت شده است که گفته روز اول محرم به خدمت امام رضا عليه السّلام رسيدم حضرت فرمودند: ... اي پسر شبيب اگر بر حسين (عليه السّلام) گريه کني و آب ديده‌گان تو بر روي تو جاري شود حق تعالي جميع گناهان صغيره و کبيره تو را مي‌آمرزد خواه اندک باشد و خواه بسيار.
اي پسر شبيب: اگر مي‌خواهي خدا را ملاقات کني در حالي که هيچ گناهي نداشته باشي حسين (عليه السّلام) را زيارت کن.
اي پسر شبيب اگر مي‌خواهي که در غرفه‌اي از بهشت با رسول خدا و ائمه طاهرين محشور شوي قاتلان حسين (عليه السّلام) را لعنت کن.
اي پسر شبيب اگر بخواهي مانند شهداي کربلا باشي و ثواب آنها را داشته باشي هر گاه مصيبت آن حضرت را ياد کردي بگو: يا لَيتَني کُنتُ مَعَهُم فَاَفُوزَ فَوزًا عَظيماً؛ اي کاش من با ايشان بودم و رستگاري عظيمي مي‌يافتم.
اي پسر شبيب اگر مي‌خواهي در درجات عاليه بهشت با ما باشي پس براي اندوه ما اندوهناک باش و در شادي ما شاد. بر تو باد ولايت و محبت ما که اگر کسي سنگي را دوست داشته باشد حق تعالي او را در قيامت با آن محشور مي‌گرداند. (6)
ابن قوليه با سند معتبر روايت کرده از ابي هارون مکنوف که گفت: به خدمت حضرت صادق عليه السّلام مشرف شدم آن حضرت فرمودند. که براي من مرثيه حسين (عليه السّلام) بخوان. من نيز شروع کردم به خواندن.
امام فرمود: به اين صورت نخوان به همان سبک و سياقي که نزد خودتان متعارف است و نزد قبر حسين (عليه السّلام) مي‌خوانيد بخوان. پس من خواندم.
حضرت گريستند و من ساکت شدم.
فرمود: بخوان، من خواندم تا آن اشعار تمام شد.
حضرت فرمود: باز هم براي من مرثيه بخوان، من شروع کردم به خواندن اين اشعار: يا مَريَمُ قومُي فَاندُبي مَولاکِ وَ عَليَ الحُسَين فَاسعَدي بِبُکاکِ
پس حضرت بگريست و زن‌ها هم گريستند و شيون نمودند و هنگامي که از گريه آرام شدند فرمودند: اي اباهارون هر کس براي حسين (عليه السّلام) مرثيه بخواند و يک نفر را بگرياند بهشت بر او واجب مي‌شود. و سپس فرمودند: هر کس امام حسين عليه السّلام را ياد کند و بر او گريه کند بهشت بر او واجب مي‌شود. (7)
به سند معتبر از عبدالله بن بکر روايت کرده‌اند که گفت: روزي از حضرت صادق عليه السّلام پرسيدم که يابن رسول الله اگر قبر حضرت امام حسين عليه‌السّلام را بشکافند آيا در قبر آن حضرت چيزي خواهند ديد؟
حضرت فرمود: اي پسر بکر چه بسيار عظيم است سؤال تو به درستي که حسين بن علي عليهماالسّلام با پدر و مادر و برادر خود در منزل رسول خدا صلي الله عليه و آله مي‌باشند و با آن حضرت روزي خورده و شادماني مي‌کنند.
گاهي بر جانب راست عرش آويخته و مي‌گويد پروردگارا وفا کن به عهدي که با من بسته‌اي و نظر مي‌کند بر زيارت کنندگان خود، ايشان را با نام‌هايشان و نام پدرانشان مي‌شناسند. و نظر مي‌کنند به سوي آنهائي که بر او گريه مي‌کنند و برايشان طلب آمرزش کرده و از پدرانشان مي‌خواهند که براي آنها استغفار کنند و مي‌گويند:
اي گريه کننده بر من اگر بداني خدا چه جيزي براي تو مهيا کرده از ثواب‌ها، هر آينه شادي تو زيادتر از اندوه تو خواهد شد.
آن بزرگوار از حق تعالي درخواست مي‌کند که هر گناه و خطا که گريه کننده بر او کرده است بيامرزد. (8)
ارزش قطره اشک براي امام حسين عليه السلام
قطره‌اي از آن اگر در جنهم بيفتد آتش و حرارت آن را خاموش مي‌کند.
ملائکه خود آن اش‌کها را گرفته و در شيشه‌اي ضبط مي‌کنند. (9)
براي هر عملي ثواب محدودي است جز ثواب آن اشک که اجر آن محدوديتي و يا اتمامي ندارد.
چشم گريان در عزاي امام حسين عليه السّلام و ارزش آن
اگر اشک بر امام حسين عليه السّلام داراي اين همه اعتبارست يقينا چشمي که در عزاي او گريان باشد نيز خواص و ويژگي‌هاي مربوط به خود را دارد.
خواص چشم گريان در عزاي امام حسين عليه السلام
آن چشم در نزد خداوند از تمام چشم‌ها محبوب‌تر است.(10)
همه چشم‌ها در روز قيامت گريانند مگر چشمي که بر امام حسين عليه السّلام گريه کرده باشد. (11)
آن چشم روشن شود به نور کوثر و نظر به آن. (12)
آن چشم را ملائکه تبرّک مي‌کنند و اشک را خود از آن پاک مي‌کنند.(13)
خواص گريه براي امام حسين عليه السلام
هر کسي که تا به حال خداوند اين مرحمت را در حق او نموده باشد و توانسته باشد قطره اشکي در عزاي آن حضرت از ديدگان جاري سازد به خوبي آثار و برکات نوراني و حالات معنوي وصف ناشدني آن را در يافته اما گريه براي آن حضرت خواصي مربوط به خود را دارد که ما اجمالاً بعضي از آن را ذکر مي‌کنيم: صله حضرت محمد صلي الله عليه و آله است. (14)
مساعدت و ياري حضرت زهرا سلام الله عليها است زيرا آن مکرمه هر روز در عزاي فرزندنش مي‌گريد. (15)
اداء حق پيامبر صلي الله عليه و آله، خدا و ائمه هدي عليهم السّلام است. (16)
گريه براي آن حضرت تأسي به انبياء، ملائکه و عبادالصالحين خداوند است.
اداء مزد رسالت پيامبر است زيرا در قرآن آمده که مزد رسالت پيامبر مودّت ذي القربي (دوستي با خاندان رسول خدا) است. ترک آن جفا به آن حضرت است. (17)
تسلي دهنده دل از جميع گريه‌ها و اندوه‌ها است. (18)
خواص مجالس ذکر مصائب امام حسين عليه السّلام
کساني که در مجالس ذکر او شرکت مي‌کنند به خوبي حال و هواي آنجا را درک کرده و ارتباط معنوي عميقي با حضرتش برقرار مي‌سازند، اما بر طبق احاديث و روايات متعدد مجالس آن حضرت داراي ويژگي‌هايي است:
1- هر کس بنشيند در مجالسي که در آن به امر ائمه عليهم السّلام پرداخته شده و ذکر مصائب آنان است دل او نمي‌ميرد در آن روزي که دل‌ها مي‌ميرند. (19)
2- اينگونه مجالس محبوب خدا، رسول او و ائمه عليهم السلام مي‌باشد.(20)
3- نَفَس فرد عزادار در آن مجلس تسبيح خداوند است.(21)
4- اين مجالس محل نَظَر حضرت امام حسين عليه السّلام است. زيرا آن جناب در عرش است و از آنجا به سوي سرزمين کربلا و زوّار و گريه‌کنندگان خود نظاره مي‌کنند. (22)
5- ملائکه مقرب خداوند درآن مجلسي حاضر مي شوند.
6- مجلس عزاي امام حسين عليه السّلام هر جا بر پا شود آنجا قبه و بارگاه اوست .
7- معراج گريه‌کنندگان است زيرا که محل نزول صلوات و رحمت الهي و غفران ذنوب و ... است.
8- اين مجالس از ديگر مجالس اشرف و افضل است.(23)

پي‌نوشت‌ها:
1- بحارالانوار، ج44، ص289 و کامل الزيارات باب32، ص101
2- بحارالانوار /278/44/ امالي صدوق مجلسي 17/ ص68
3- منتهي الآمال ، ج 1، ص 538
4- منتهي الآمال ، ج 1، ص 539
5- منتهي الآمال ، ج 1، ص 540
6- منتهي الآمال ، ج 1، ص 541
7- منتهي الآمال ، ج 1، ص 542
8- منتهي الآمال ، ج 1، ص 543
9- منتخب طريحي/140/2
10- بحارالانوار /207/45، کامل الزيات باب26 ص81
11- بحارالانوار /293/44، عوالم /534/17
12- بحارالانوار /290/44، کامل الزيارات باب 32 ص102
13- بحارالانوار /305/44، تفسير امام حسن عسگري (عليه السّلام) ص369
14- بحارالانوار /207/45، کامل الزيارات باب 26 ص81
15- بحارالانوار /209/208/45، کامل الزيارات باب ص82
16- بحارالانوار /207/45، کامل الزيارات باب 26 ص81
17- بحارالانوار ، ج 45، ص 205 وکامل الزيارات ، باب 26، ص 79
18- ترجمه خصائص الحسينيه ، ص 257
19- بحارالانوار /278/44، امالي صدوق مجلسي 17 ص68
20- بحارالانوار /282/42، قرب الاسناد ص) 18

 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
چرا برای امام حسین (ع) گریه می کنیم؟

چرا برای امام حسین (ع) گریه می کنیم؟

چرا برای امام حسین (ع) گریه می کنیم؟

گریه دلایل گوناگونی دارد:

گاهی گریه ی انسان نشان دهنده ی عجز و ناتوانی اش است، همانند وقتی که کسی در برابر ظالم گریه می کند. (در چنین زمانی گریه کننده دلسوزی ظالم را می خواهد.)
این نوع گریه مورد تایید اسلام نیست.

گاهی اوقات گریه از سر ترس از آینده است.

اما گریه برای امام حسین (ع) نه از سر عجز و ناتوانی است و نه از سر ترس از آینده، بلکه گریه برای امام حسین نشان دهنده ی پیوند با اهداف اباعبدالله (ع) است.

انسانی که مهربان است و عاطفه دارد، تحمل قطرات اشکی را ندارد که از سر گرسنگی و بی پناهی است.

دلسوزی انسان در چنین شرایطی انسانیتش را نشان می دهد.

حالا اگر کسی برای مظلومیت اباعبدالله و ظلمی که به ایشان شده است، گریه می کند،نشان دهنده ی این است که خود را از حسین (ع) و اهدافش جدا نمی داند و ظلم به ایشان و خاندانش را ظلم به خود می داند و ناراحت و اندوهگین می شود.

گریه برای امام فقط گریه برای شخص نیست بلکه گریه برای ظلمی است که ظالمان به مذهب و اسلام کردند.


.
.
.


اللهم الرزقنا ...
 

3ctor

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نام حسين ......

به نام خداي حسين ......

. به ن
ام كربلاي
حسين ......

. و به نام عشق
حسين .....

باز از خطوط حك شده نام حسين بر قلبم خون مي‏چكد .... باز ياد كربلا و خونهاي كربلا ..... و باز دستان بريده عباس و باز مشكي كه هيچ گاه به لبان تشنه نرسيد .....

يا عباس ؛

تو عشق بودي و مشكِ آبت مراد دل ..... لبان كودكان يتيم ، عاشقان تو بودند و مشك تو آب مرادشان ..... كربلا صحنه بي امان روزگار .... و آن يزيد ملعون شيطان كربلا بود .......

يا حسين:

تو آنجا حاكم و مظلوم بودي .... حاكم قلب ها و مظلوم كربلا ..... عباس شير دل كه نامش بر گوشه خونين تاج كربلا ماند ..... و علي اصغرت كه همچون گلي در ميان باغ كربلا در درياي خون غرق شد .....

و آه زينب .....

چه بگويم از تو ، كه شايد اگر تو نبودي وفاي به
حسين معنا نداشت ..... و كيست تنهاترين فرد كربلا كه همچون نگين انگشتري در خاك و خون كربلا گم شد ؟!

آري او رقيه بود ..... رقيه اي كه با سر بريده بابايش سخن گفت و آن را به دامن گرفت ..... رقيه جان اي كاش همه شير دلان دنيا كه دم از شجاعت ميزنند ، فقط توان ديدين يك لحضه از آن صحنه اي را كه تو به تصوير كشيدي را داشتند ...

آه رقيه ....

ديگر از تو چه بگويم كه بعد از تعريف تمام
كربلا وقتي دوباره فقط نام تو را مي‏شنوم باز گريه امانم نميدهد و .....

چه ميشود از
كربلا گفت ؟ .... جز چند نامي كه آسمان برايشان ميگريد ..... يا حسينم برايت تا روز مرگ ميگريم شايد از اشكانم رودي روان شود به سوي كربلايت ، تا كربلا را از عطش نجات دهم ........
ایام محرم و شهادت ابا عبدالله الحسین را صمیمانه به تمام دوستان عزیزم تسلیت عرض می نمایم

برگرفته از وبلاگ خودم در ارشیو آذر 1388
http://javani123.blogfa.com/
 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حتما بخونید

باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
باز دلبسته این پیرهنم کرد ارباب
ای خدا شکر که در هیئت امسالش هم
باز مشغول به سینه زدنم کرد ارباب
هر کسی در پی دلدار خودش می گردد
باز آواره دور از وطنم کرد ارباب
من که عمریست نشد نوکر خوبی باشم
از سر لطف اُویس قَرَنم کرد ارباب
من کجا روضه کجا هیئت ارباب کجا؟
یا حسین گفتم و شیرین دهنم کرد ارباب
خواب آن شب اثر سینه زدن هایم بود
باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
من به عالم ندهم لذت مردن را با...
...فکر خوبی که برای کفنم کرد ارباب
باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
باز دلبسته این پیرهنم کرد ارباب
ای خدا شکر که در هیئت امسالش هم
باز مشغول به سینه زدنم کرد ارباب
هر کسی در پی دلدار خودش می گردد
باز آواره دور از وطنم کرد ارباب
من که عمریست نشد نوکر خوبی باشم
از سر لطف اُویس قَرَنم کرد ارباب
من کجا روضه کجا هیئت ارباب کجا؟
یا حسین گفتم و شیرین دهنم کرد ارباب
خواب آن شب اثر سینه زدن هایم بود
باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
من به عالم ندهم لذت مردن را با...
...فکر خوبی که برای کفنم کرد ارباب
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
دانیکه چرا چوب شود قسمت آتش؟
بی حرمتیش بر لب و دندان حسین است
دانیکه چرا آب فرات هست گل آلود؟
شرمندگیش از لب عطشان حسین است
دانیکه چرا خانه ی حق گشته سیه پوش؟
زیرا که خدا نیز عذادار حسین است....
 

alireza_smailzad

عضو جدید
معرفي كتاب شهيدجاويد:
شهید جاوید عنوان کتابی است که اولین بار در آبان ماه سال ۱۳۴۹ شمسی منتشر شد. نویسنده کتاب آیت‌الله نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی (۱۳۰۲ - ۱۳۸۵) از محققین و نویسندگان شیعه معاصر بود. وی در این کتاب به قیام حسین ابن علی پرداخته است. وی قیام آن حضرت را در رهگذار تشکیل حکومت اسلامی دانسته است و هر گونه علم امام به مرگ خود و خانواده‌اش را منتفی دانسته است.

این کتاب پس از انتشار موجی از مخالفت ها را در میان علمای شیعه بر پا کرد که تقریباً حوزه انقلابیون را به دو دسته موافقان و مخالفان شهید جاوید تقسیم کرد. البته برخی موافقت ها بیشتر بعد سیاسی جهت تشدید مبارزات داشت. انتشار این کتاب باعث محافظه کاری جمعی از انقلابیون که خطر ظهور اندیشه های وهابی گری را در اثنای فعالیت های انقلابی می دیدند شد و از فعالیت های مبارزاتی تا حد زیادی کنار کشیدند.

دوستان عزيزجهت دانلوداين كتاب ودسترسي به مجموعه كاملي از مقالات مرتبط بااين كتاب مي توانندبه وبلاگ شهيدجاويد
http://shahide-javid.blogfa.com/
مراجعه كنند
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شب میان دفترم بابای بی سر می كشم

جای این سر را میان دست دختر می كشم

قاری قرآن خود را در شب تاریك شام

با نوای سوره ی والفجر و كوثر می كشم

ماجرای قتلگه بابا به گوش من رسید

آه ، حالا خنجری را روی حنجر می كشم

یاد آن شام غریبان میكنم با اشك خود

بر فراز نیزه ها یك ماه احمر می كشم

بین نقّاشی خود یادی ز سقّا می كنم

من عموی خویش را مانند حیدر می كشم
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
حتما بخونید

باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
باز دلبسته این پیرهنم کرد ارباب
ای خدا شکر که در هیئت امسالش هم
باز مشغول به سینه زدنم کرد ارباب
هر کسی در پی دلدار خودش می گردد
باز آواره دور از وطنم کرد ارباب
من که عمریست نشد نوکر خوبی باشم
از سر لطف اُویس قَرَنم کرد ارباب
من کجا روضه کجا هیئت ارباب کجا؟
یا حسین گفتم و شیرین دهنم کرد ارباب
خواب آن شب اثر سینه زدن هایم بود
باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
من به عالم ندهم لذت مردن را با...
...فکر خوبی که برای کفنم کرد ارباب
باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
باز دلبسته این پیرهنم کرد ارباب
ای خدا شکر که در هیئت امسالش هم
باز مشغول به سینه زدنم کرد ارباب
هر کسی در پی دلدار خودش می گردد
باز آواره دور از وطنم کرد ارباب
من که عمریست نشد نوکر خوبی باشم
از سر لطف اُویس قَرَنم کرد ارباب
من کجا روضه کجا هیئت ارباب کجا؟
یا حسین گفتم و شیرین دهنم کرد ارباب
خواب آن شب اثر سینه زدن هایم بود
باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
من به عالم ندهم لذت مردن را با...
...فکر خوبی که برای کفنم کرد ارباب



.
.
.

واقعا زیبا بود و حرف دل هممون ...
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
سلام ...

اگر موافق باشید ده شب اول محرم رو نامگذاری کنیم ...


.
.
.


امشب ، شب حضرت مسلم بن عقیل هست ...

سفیر عشق ، سفیر کربلا ...

.
.
.



در میان جوانان برومند «بنی‏ هاشم‏» مسلم، فرزند عقیل یکی از چهره‌‏های تابناک و شخصیت‌های بارز، به شمار می‏رفت.«عقیل‏» برادر حضرت علی(ع) و دومین فرزند ابوطالب بود. در ترسیم زیر رابطه نسبی مسلم، آشکارتر است:
ابوطالب: طالب – عقیل – مسلم – جعفر – علی – حسین بن علی
مسلم ‏بن عقیل، برادرزاده امیرالمؤمنین و پسر عموی حسین‏ بن علی بود.
دودمانی که مسلم در آن رشد یافت، دودمان علم و فضیلت و شرف بود و خاندانی که شخصیت انسانی و اسلامی مسلم در آن شکل گرفت، بهترین زمینه را برای تربیت و تکامل معنوی و حماسی مسلم فراهم کرد.
از آغاز کودکی، در میان جوانان بنی‏هاشم بخصوص در کنار امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بزرگ شد و کمالات اخلاقی و بنیان ولایت و درس‌های حماسه و ایثار و شجاعت را بخوبی فرا گرفت.
اجداد مسلم کسانی، چون «ابوطالب‏» و «فاطمه بنت اسد» بودند که در فرزندان خویش، شجاعت و ایمان و دلاوری را به ارث می‏گذاشتند و مسلم، شاخه‏ای پربار از این اصل و تبار بود; و بنا به اصل وراثت، خصلتهای برجسته را از نیاکان خود به ارث برده بود.
به نقل مورخان، در زمان حکومت آن حضرت (بین سالهای ۳۶ تا ۴۰ هجری) از جانب آن امام، متصدی برخی از منصبهای نظامی در لشگر بوده است، از جمله در جنگ صفین، وقتی که امیرالمؤمنین (ع) لشگر خود را صف آرایی می‏کرد، امام حسن و امام حسین (ع) و عبدالله‏ بن جعفر و مسلم ‏بن عقیل را بر جناح راست ‏سپاه، مامور کرد.
شناسنامه مسلم را، پیش از آن که از نیاکان و سرزمین وقبیله جستجو کنیم، باید در فکر، عمل و زندگانی‏اش بیابیم؛ این بهترین معرف مسلم است.
مسلم، در دوران خلافت علی(ع) در خدمت آن حضرت، مدافع حق بود و پس ‏از شهادت آن امام، هرگز از حق که در خاندان او و امامت‏ دو فرزندش، حسنین(علیهما السلام) تجسم پیدا کرده بود جدا نشد و عاقبت هم، جان پاکش را بر این آستان فدا کرد.
اقامت چهار ماهه امام حسین(ع) در مکه و برخورد با مردم و تشکیل اجتماعات و گفتگوها، مردم را با انگیزه و اهداف امام، از امتناع از بیعت‏ با یزید، آشنا کرد; بخصوص مردم کوفه از اقدام انقلابی امام حسین(ع) خوشحال و امیدوار شدند.
مردم کوفه، خاطره حکومت چهارساله علوی را به یاد داشتند و در این شهر، شخصیتهای برجسته و چهره ‏های درخشانی از مسلمانان متعهد و یاران اهل‏ بیت(ع) ‏بودند؛ از این رو نامه‏ ها و طومارهای مفصلی با امضای چهره های معروف شیعه در کوفه و بصره به امام حسین(ع) نوشتند، که تعداد این نامه‏ ها به هزاران می‏رسید.
کوفیان، گروهی را هم به نمایندگی از طرف خود به سرکردگی «ابوعبدالله جدلی‏» به نزد آن حضرت فرستادند و نامه ‏هایی همراه آنان ارسال کردند.
در میان نامه ‏ها و امضاها، نام شخصیتهای بزرگی از کوفه همچون «شبث‏ بن ربعی‏» و «سلیمان‏ بن صرد» و «مسیب‏ بن نجبه‏» و… به چشم می‏خورد که از آن حضرت می‏خواستند مردم را به بیعت‏ با خود دعوت کند و به کوفه بیاید و یزید را از خلافت‏ خلع کند.
امام، تصمیم گرفت در مقابل اصرار و دعوتهای مکرر مردم کوفه، عکس ‏العمل نشان داده و اقدامی کند. برای ارزیابی دقیق اوضاع کوفه و میزان علاقه و استقبال مردم و تهیه مقدمات لازم و شناسایی و سازماندهی و تشکل نیروهای انقلابی، ضروری بود که کسی قبلا به کوفه رفته و این ماموریت را انجام دهد و گزارشی دقیق از وضعیت‏ شهر و مردم، به او بدهد.
حضرت حسین‏ بن علی(ع) مناسبترین فرد برای این ماموریت محرمانه را «مسلم ‏بن عقیل‏» دید، که هم آگاهی سیاسی و درایت کافی داشت، و هم تقوا و دیانت، و هم خویشاوند نزدیک امام بود. به نمایندگانی که از کوفه آمده بودند، فرمود: من، برادر و پسر عمویم (مسلم) را با شما به کوفه می‏فرستم، اگر مردم با او بیعت کردند; من نیز خواهم آمد.
این که امام از مسلم به عنوان «برادرم‏» و «فرد مورد اعتمادم‏» نام می‏برد، میزان اعتبار و لیاقت و کفایت مسلم‏ بن عقیل را می‏رساند. آن گاه مسلم را طلبید و به او فرمود: به کوفه می‏روی، اگر دیدی که دل و زبان مردم یکی است و آنچنان که در این نامه‏ ها نوشته‏ اند متحدند و می‏توان به وسیله آنان اقدامی کرد، نظر خودت را بر من بنویس .
مسلم را وصیت و سفارش کرد، به این که:
پرهیزکار و با تقوا باش; نرمش و مهربانی به کار ببر; فعالیتهای خود را پوشیده ‏دار; اگر مردم، یکدل و یک جان بودند و در میانشان اختلافی نبود، مرا خبر کن.
اعزام مسلم و فرستادن این پیام به کوفه، پاسخی به همه نامه‏ ها و دعوتها و طومارها بود. محتوای پیام امام، در این چند محور، خلاصه می‏شود:
۱) تایید کامل از مسلم به عنوان برادر، پسر عمو و نماینده ه‏ای مورد اطمینان.
۲) محدوده مسؤولیت مسلم در کوفه نسبت‏ به ارزیابی وحدت کلمه و صداقت مردم.
۳) پاسخی به دعوتهای مکرر، به عنوان اتمام حجت.
۴) درخواست از مردم برای حمایت و اطاعت از مسلم.
مسلم با گرفتن دو راهنما از مکه به سوی کوفه حرکت کرد و اینک، مسلم، با شهری رو به روست، حادثه‏ خیز و پر ماجرا و با گرایشهای مختلف; شهری با افکار گوناگون که اگر چه بظاهر آرام است،اما آرامش قبل از طوفان را می‏گذراند.
شیعیان، دسته دسته به خانه مختار می‏آمدند و با مسلم دیدار و بیعت می‏کردند و مسلم هم نامه امام حسین(ع) را خطاب به مؤمنان و مسلمانان کوفه برای هر جماعتی از آنان می‏خواند.
روز به روز بر تعداد هواداران امام حسین(ع) که با نماینده‏اش مسلم، بیعت می‏کردند افزوده می‏شد تا این که پس از چند روز، به هزاران نفر می‏رسید.
با وجود این همه بیعت گران‏ جان بر کف و انقلابی های آماده برای هرگونه فداکاری در راه حمایت ‏حسین(ع) و بر انداختن حکومت‏ یزید، مسلم‏ بن عقیل، طی نامه‏ای اوضاع را به امام گزارش داد و با بیان شرایط و زمینه مساعد برای نهضت از امام خواست که به سوی کوفه بشتابد.
کنون مسلم، نگینی در میان حلقه انبوه یاران است حضورش مایه دلگرمی امیدواران است شکوه و هیبتی دارد، میان کوفیان جایی و محبوبیتی دارد، و هر شب، صحبت از جنگ است، سخن از شستشوی لکه‏ های ذلت و ننگ است کلام از شور جانسوز حقیقت هاست، ز «رفتن‏» ها و «ماندن‏» هاست. ولی دوران آن کم بود و کم پایید، تمام شعله‏ ها ناگه فرو خوابید…
یزید برای حفظ سلطه و حاکمیت‏ بر کوفه عنصر ناپاک و سفاک و خشنی همچون «عبیدالله بن زیاد» را که حاکم بصره بود، انتخاب کرد. «ابن‏ زیاد» با حفظ سمت، والی کوفه نیز شد. ماموریت ابن‏ زیاد آن بود که به کوفه برود و مسلم را دستگیر کند و سپس او را محبوس یا تبعید کند، یا به قتل برساند.
مردمی که با مسلم بیعت کرده و در انتظار آمدن حسین بن علی(ع) به کوفه بودند، با ورود ابن‏ زیاد به کوفه، وضعی دیگر پیدا کردند.
فردا صبح که مردم برای نماز جماعت‏ به مسجد آمدند، ابن زیاد از دارالاماره بیرون آمد و در سخنان خود، خطاب به مردم گفت: «… امیرالمؤمنین یزید، مرا فرمانروای شهر و این مرز و بوم و حاکم بر شما و بیت‏ المال قرار داده است و به من دستور داده که با ستمدیدگان، انصاف و با محرومان بخشش داشته باشم و به فرمانبرداران نیکی کنم و با متهمان به مخالفت و نافرمانی با شدت و با شمشیر و تازیانه رفتار کنم؛ پس هر کس باید بر خویش بترسد؛ راستی گفتارم هنگام عمل ‏روشن می ‏شود؛ به آن مرد هاشمی (مسلم‏ بن عقیل) هم برسانید که از خشم و غضب من بترسد.»
از این پس، مجرای بسیاری از حوادث، دگرگون شد و اوضاع برگشت؛ ابن‏ زیاد، رؤسای قبایل و محله ها را طلبید و برایشان صحبتهای تهدید آمیز کرد و از آنان خواست که نام مخالفان یزید را به او گزارش دهند، و گرنه خون و مال و جانشان به هدر خواهد رفت.
حزب اموی، که می‏رفت‏ بساطش نابود و برچیده گردد، دیگر بار جان گرفت و آن تهدیدها و تطمیع ‏ها و فریبکاریها و تبلیغ های دامنه‏ دار، تاثیر خود را بخشید و والی جدید، توانست‏ با قدرت و قوت و با تمام امکانات جاسوسی و خبرگیری و خبر رسانی، جوی از وحشت و ارعاب را فراهم آورد؛ با دستگیریها و خشونت ها و برخوردهای تندی که انجام داد، بر اوضاع مسلط شد و ورق برگشت.
مسلم بن عقیل، در خانه «مختار» بود که صحنه حوادث به صورتی که یاد شد، پیش آمد؛ از آن جا که ابن ‏زیاد، برای سرکوبی انقلابی ها به دنبال رهبر این نهضت; یعنی مسلم می‏گشت، مسلم می ‏بایست جای امن تر و مطمئن تری انتخاب کند؛ این بود که مقر و مخفیگاه خود را تغییر داد و به خانه «هانی‏» رفت.
اینک، بار دیگر موقعیتی پیش آمده بود که هانی، صداقت و ایمان و تعهد خویش را نسبت‏ به حق نشان دهد و در این شرایط خطرناک و اوضاع بحرانی، پذیرای «مسلم‏» گردد که در راس نیروهای شیعی است و تحت تعقیب از سوی حاکم کوفه.
نقش «هانی‏» در نهضت، بسیار بود؛ از این رو والی کوفه به فکر دستگیری هانی افتاد تا از این طریق به مسلم هم دسترسی پیدا کند، زیرا می‏دانست تا وقتی که هانی، در محل خود مستقر باشد، بازداشت مسلم‏ بن عقیل عملی نیست و نیروهای زیادی که در اختیار و در فرمان هانی هستند، مقاومت و دفاع خواهند کرد.
پس باید با نقشه‏ ای پای هانی را به «دارالاماره‏» بکشد و او را در همان جا زندانی کند تا بین او و مسلم جدایی بیفتد؛
هانی به بهانه مریضی پیش «عبیدالله زیاد» نمی ‏رفت، تا این که ابن‏ زیاد، چند نفر را در پی او فرستاد و با این بهانه که والی کوفه می ‏خواهد تو را ببیند، او را به دارالاماره بردند.
ابن ‏زیاد، با جوش و خروش، برای مردم، سخنانی تهدیدآمیز، همراه با تطمیع، بیان میکرد. قساوت و خشونت از گفتارش می ‏بارید؛ بیشترین تهدید، نسبت ‏به کسانی بود که به مسلم پناه دهند و مژده جایزه به کسی داد که مسلم را یا خبری از او را نزد او بیاورد.
مسلم نایب و نماینده حسین بود؛ نسخه ‏ای برابر با اصل. تصمیم گرفته بود کربلایی در کوفه بر پا سازد، و حماسه ‏ای به یاد ماندنی و درسی عظیم از قدرت رزمی و روحی یک «مؤمن‏» در تاریخ، بر جای بگذارد.
و اینچنین کوفه که به خاطر نهضت ‏برای مسلم «وطن‏» شده بود، اینک به غربت تبدیل شده است. مسلم بی یاوری چون هانی.
و مسلم، غریبی در وطن! مسلم برای یافتن خانه‏ ای که شب را به روز آورد و در پناه آن، مصون بماند، در کوچه‏ ها غریبانه می گشت و نمی‏دانست‏ به کجا میرود.
و اما در کوفه، همه درها بروی مسلم بسته بود و هر کس، سودای سلامت و آسایش خویش را در سر داشت؛. تا اینکه پس از چند روز آوارگی در محله «بنی ‏بجیله‏» زنی به نام «طوعه‏» به مسلم پناه داد. پسر طوعه، بر خلاف مادرش از هواداران «ابن ‏زیاد» بود.
شب که به خانه آمد، از حرکات و رفتار مادر، متوجه اوضاع غیرعادی شد. با کنجکاوی فراوان بالأخره فهمید که مهمان خانه‏ شان کسی جز مسلم ‏بن عقیل نیست؛ بسیار خوشحال شد، که اگر به والی شهر خبر دهد، جایزه خواهد گرفت. گرچه به مادرش قول داد و تعهد سپرد که به کسی نگوید.
و سپاهیان ابن زیاد شبانه به قصد جان مسلم به خانه طوعه یورش بردند؛ حضرت مسلم یک تنه در برابر انبوهی از سپاهیان ابن ‏زیاد ایستاده بود و دلیرانه مقاومت و جنگ می ‏کرد.
هر هجومی را با شمشیر دفع می‏کرد و هر مهاجمی را ضربتی کاری میزد. مسلم، تصمیم داشت که تا آخرین قطره خون و تا واپسین دم و تا شهادت بجنگد، اما اطرافش را گرفتند و در یک حلقه محاصره از پشت‏ سر، نیزه ‏ای بر او زده و او را به زمین افکندند و بدین گونه، اسیرش کردند.
طبق برخی از نقلها سر راهش گودالی کندند و مسلم در آن افتاد و اسیر شد. مسلم را گرفتند؛ آزاده ‏ای که در اندیشه نجات آن اسیران بود، خود، در دست آنان گرفتار شد. او را به سوی دارالاماره بردند و ورقی دیگر از حماسه در پیش دیدگان تاریخ، نمودار شد.
حضرت مسلم بن عقیل با خرسندی از تقرب به مقام والای شهادت خود، دشمنان را ندا داد:
من، امروز، از خم خون، می ‏چشم شهد شهادت را ولی خرسند و خشنودم که مرگم جز به راه حق و قرآن نیست؛ از این مردن سرافرازم که پیش باطل و بیداد نیاوردم فرود، این سر نکردم سجده بر دینار، نسودم لحظه‏ ای پیشانی ‏ام بر زر، کنون در چنگ این دشمن، شرافتمند می ‏میرم که من، مردانه جنگیدم و بر مرگ دلیران و جوانمردان نمی ‏بایست گرییدن.
ولی ناگاه مسلم را گریه فرا گرفت، و گفت: «انا لله وانا الیه راجعون‏» یکی از سران سپاه ابن‏ زیاد، از روی طعنه، گفت: کسی که در پی این کارها باشد، بر این پیشامدها نباید گریه کند. مسلم گفت: «به خدا سوگند! گریه‏ ام برای خویش و به خاطر ترس از مرگ نیست، بلکه گریه من برای خانواده ‏ام و برای حسین بن علی و خانواده اوست، که به سوی شما می آیند.»
در زیر برق سرنیزه‏ ها، آن اسیر آزاده تشنه لب، و آن آزاده گرفتار را نگهداشته بودند.
هم به سرنوشت افتخارآمیز خویش می ‏اندیشید و هم به فکر کاروانی بود که به سوی همین کوفه در حرکت ‏بود و سالار آن قافله، کسی جز اباعبدالله الحسین(ع) نبود؛ مسلم را به بالای دارالاماره می بردند، در حالی که نام خدا بر زبانش بود، تکبیر می‏گفت، خدا را تسبیح می‏کرد و بر پیامبر خدا و فرشتگان الهی درود می‏فرستاد و می‏گفت: خدایا! تو خود میان ما و این فریبکاران نیرنگ‏ باز که دست از یاری ما کشیدند، حکم کن!
شکوه و عظمت مسلم در آن اوج و بر فراز آن سکوی شهادت و معراج، دیدنی بود؛ گرچه آنان، این قهرمان اسیر و دست ‏بسته را با تحقیر و توهین برای کشتن به آن بالا برده بودند، لیکن عزت مرگ شرافتمندانه در راه حق، چیز دیگری است که دیده‏ های بصیر و دلهای آگاه، شکوهش را می ‏یابند.
با ضربت‏ شمشیر، سر از بدنش جدا کردند، و… پیکر خونین این شهید آزاده و شجاع را از آن بالا به پایین انداختند و مردم نیز هلهله و سر و صدای زیادی به پا کردند.
پس از شهادت مسلم، به سراغ «هانی‏» رفتند و با دو ضربت، سر این انسان والا و حامی بزرگ مسلم را از بدن جدا کردند؛ درحالیکه این چنین با خدای خود میگفت: «بازگشت‏ به سوی خداست. خدایا مرا به سوی رحمت و رضوان خویش ببر!»
آن فرومایگان، بدن هانی را هم به طنابی بستند و در کوچه ‏ها و گذرها بر خاک کشیدند. خبر این بیحرمتی به مذحجیان رسید. اسب سوارانشان حمله کردند و پس از درگیری با نیروهای ابن‏ زیاد بدن هانی و مسلم را گرفتند و غسل دادند و بر آنها نماز خواندند و دفن کردند، در حالی که جسد مسلم، بی ‏سر بود.





.
.
.


دوستان اگر مطلبی دارن لطف کنند بزارن ...

انشاالله عزاداری های همتون قبول باشه ...​
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
شعری در وصف حضرت مسلم ...

.
.
.


سلام ایزد منان ، سلام جبرایئل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل ع
به آن نیابت عظمای سیدالشهدا
به آن جلال خدایی و آن جمال جمیل
سلام بر تو که دارد زیارت حرمت
ثواب گفتن تسبیح خواندن تحلیل
فراز بام سلام امام دادی و داد
میان لجه ای از خون جواب جای قتیل ...​
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های
برخیز و بخوان مرثیت کرببلا، های

پیراهن نیلی به تن تکیه بپوشان
درهای حسینیه ی دل را بگشا، های

طبّال بزن طبل که با گریه درآیند
طّبال بزن باز بر این طبل عزا، های

زنجیر زنان حرم نور بیایید
ای سلسله‌ها ، سلسله‌ها، سلسله‌ها، های

ای سینه زنان، شور بگیرید و بخوانید
ای قوم کفن پوش، کجایید؟ کجا؟ های

شمشیر به کف، حیدر حیدر همه بر لب
خونخواه حسین آید، درآیید هلا، های

کس نیست در این بادیه دلسوخته چون من
کس نیست در این واحه به دلتنگی ما، های

این داغ چه داغی ست که طوفان شده عالم
آتش زده در جان و پر مرغ هوا، های


**************************

از کوفه خبر می‌رسد از غربت مسلم
از کوفه و کوفی ببرم شکوه کجا؟ های

عباسِ علی تشنه و طفلان همه تشنه
فریاد و فغان از ستم قوم دغا، های

بازوی حرم، نخل جوانمردی و ایثار
عباس علی، حضرت شمع شهدا، های

آتش به سوی خیمه و خرگاه تو می‌رفت
از دست ابالفضل چو افتاد لوا، های

با یاد جوانمردی عباس و غم تو
خورشید جدا گریه کند، ماه جدا، های

خورشید نه این است که می‌چرخد هر روز
خورشید سری بود جدا شد ز قفا، های

می‌چرخد و می‌چرخد و می‌چرخد، گریان
هفتاد قمر گرد سرِ شمس ضُحی، های

خونین شده انگشتری سوّم خاتم
از سوگ سلیمان چه خبر، باد صبا!؟ های

از داغ علی اصغر محزون، جگرم سوخت
با رفتن عباس، قدم گشت دو تا، های



 

tina1390

عضو جدید
بسم الله الرّحمن الرّحیم

امام حسین (ع) :

« لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب »

جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار ، یا صاحب مروت ، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد
(تحف العقول ، ص 251)
 

tina1390

عضو جدید
بسم الله الرّحمن الرّحیم

امام حسین (ع) فرمودند:

من طلب رضی الناس بسخط الله وکله الله إلی الناس .

کسی که برای جلب رضایت و خوشنودی مردم ، موجب خشم و غضب خداوند میشود ، خداوند او را به مردم وا می گذارد.


(بحارالانوار،ج78،ص126)​
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
رسیده نوبتمان ، باید امتحان بدهیم

خدا كند بگذارد خودی نشان بدهیم

رسیده وقت نماز رشادت و مردی

نمی شود كه من و تو فقط اذان بدهیم

اگر كه داد دوباره جواب سر بالا

بگو چگونه جوابی به این و آن بدهیم ؟

بیا كه عهد ببندیم و قول مردانه

به هم دهیم كه قبل از حسین ، جان بدهیم

به حاجت دل خود می رسیم اگر او را

قسم به پهلوی بانوی قد كمان بدهیم

بخند و قصه نخور ، چون به قلبم افتاده

اجازه می دهد آخر خودی نشان بدهیم
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شفاعت امام حسین (ع)



اللهمَّ ارزقنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُروُدِ


ترجمه فارسی:

پروردگارا شفاعت حسین را روزى كه بر تو وارد می شوم نصیبم بگردان


ترجمه انگلیسی:

O Allah, grant me the intercession of al-Hussein

on the Day of appearance before You


منبع: زیارت عاشورا
 

نيما 5

اخراجی موقت
شفاعت امام حسین (ع)



اللهمَّ ارزقنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُروُدِ


ترجمه فارسی:

پروردگارا شفاعت حسین را روزى كه بر تو وارد می شوم نصیبم بگردان


ترجمه انگلیسی:

O Allah, grant me the intercession of al-Hussein

on the Day of appearance before You


منبع: زیارت عاشورا

سلام دوست عزيز

خيلي عالي همينطور ادامه بده

اجرت با خدا
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
نویسنده این متن ساکن عربستان است


وقتی از تلویزیون تصاویر عزاداری مردم ایران و سایر کشورها رو می بینم و مقایسه می کنم با حال و روز محرم در سرزمین وحی ؛ می فهمم غریب یعنی خاندانی که در موطن خودشان از همه غریب ترند.... خبری از عزای فرزند رسول خدا صل الله علیه و آله نیست . خبری از سیاه پوشی خیابان ها و پرچم های عزا نیست .خبری از هیات های کوچک بچه های محله و لباس های مشکی مرد و زن شهر نیست اما تا دلت بخواهی شور و شوق عید و سال نو هست ، حراج های آنچنانی و ماشین های عروس...بچه های شادِ لباسِ نو پوشیده و بازارِ داغ خرید و سفر....تا دلت بخواهی درد هست ! گاهی که یک مرد را می بینم با دشداشه ی سیاه فکر می کنم شاید شیعه ای ست که پرچم عزای مولایش را که نتوانسته به دیوار شهر بکوبد ، گرفته توی دستش تا لااقل دل شیعه ی دیگری را قُرص کند که ترنم "یا حسین (ع) " در این شهر مخوف هم می پیچد....
http://al-hodaa.persianblog.ir/post/161
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز

روز دوم محرم و ورود کاروان حسینی به صحرای کربلا ...

.
.
.


در روز دوم محرم‌الحرام‌ سال 61 هجری، کاروان‌ امام‌ حسین (ع) با همراهی سپاه‌ «حرّ بن یزید ریاحى» وارد وادی «کربلا» شد و در این هنگام امام حسین (ع) فرمود: «اللّهم إنّی أعوذ بک من الکَرْب والبلاء».



پس از آن که «حرّ بن یزید ریاحى» در منطقه «ذو حُسُم» به دستور «عبیدالله بن زیاد» مانع از ادامه سفر امام به کوفه شد، حرکت کاروان امام حسین (ع) به سوی «کَرْب و بَلا» آغاز شد.

پیشینه تاریخی کربلا، بسیار قدیمی بوده و به دوران بابلیان می‌رسد، اما شناخت دقیقی از تاریخ کربلا در پیش از اسلام وجود ندارد. درحال حاضر، کربلا در 105 کیلومتری جنوب غربی بغداد قرار دارد و مساحت استان کربلا بیش از 6 هزار کیلومتر است.

کاروان حسینی، روز پنجشنبه، دوم محرم‌الحرام سال 61 هجری به سرزمین «نینوا» رسید. مکانی محنت‌بار که رسول اکرم (ص) نیز پیش از آن خبرش را به امام حسین(ع) داده بود.

در «مجمع‌الزوائد» آمده است: «احمد بن حنبل» از علمای اهل سنت، از پیامبر خدا(ص) روایت کرده است که ایشان فرمودند: «دخل علیَّ البیت ملک لم یدخل علیَّ قبلها فقال لی: إنّ ابنک هذا ـ یعنی حسیناً ـ مقتول. وإنْ شئت أریتک من تربة الأرض الّتی یقتل بها»، فرشته‌اى از فرشتگان بر من وارد شد که تاکنون نزد من نیامده بود.

او به من گفت:
همانا فرزند تو ـ یعنى حسین(ع) ـ را مى‌کشند و اگر مى‌خواهى خاک محل شهادت او را به تو نشان دهم.

همچنین در احادیث متواتر دیگری، خبر شهادت امام حسین(ع) به کرّات از زبان پیامبر نقل شده است. از دیگر مصادر حدیثی در این رابطه می‌توان به تاریخ الکبیر بخارى، البدایة والنهایه، اُسد الغابة، الاصابة، الخصائص الکبرى، کنز العمّال و خصائص الکبرى اشاره کرد.

در «لهوف» سید بن طاووس آمده است که وقتی کاروان امام حسین به «موضع البلاء» رسید، اسب آن حضرت از حرکت ایستاد. امام نام آن سرزمین را جویا شدند و پاسخ شنیدند: «غاضریه». امام حسین(ع) فرمودند: آیا این سرزمین نام دیگری هم دارد؟ گفتند: «شاطی الفرات». امام باز هم از نام دیگر آن سرزمین سئوال کردند و این بار پاسخ شنیدند: «کربلا».

در این هنگام، امام حسین(ع) آهی از دل کشیدند و فرمودند: «اللّهم إنّی أعوذ بک من الکَرْب والبلاء» ...

.
.
.​
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
جلسه عزاداری شب اول محرم 1390 هیئت رایت العباس(ع) با مداحی حاج محمود کریمی بصورت صوتی ...


برای دریافت بصورت فایل فشرده به لینک زیر مراجعه کنید :


( حجم 29 مگابایت ... )


http://multimedia.nayedel.ir/zip/Shab1Moharram1390.rar
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
جلسه عزاداری شب اول محرم 1390 هیئت ثارالله(ع) مسجد الهادی(ع) با مداحی حاج محمود کریمی و حاج سیدمجید بنی فاطمه بصورت صوتی ...

برای دانلود بصورت فایل فشرده به لینک زیر مراجعه کنید ... :


( حجم 32 مگابایت ... )


http://nayedel.ir/zip/Sarallah-Shab1Moharram1390.rar
 
بالا