هر کی سوتی داده تعریف کنه!

paeeizan

اخراجی موقت
سوتی یکی از دوستان :
يكروز برادرم من وپدر شوهرم را با ماشين برد درب منزل پدر بزرگ شوهرم موقع خداحافظي برادرم دست و پايش را حسابي گم كرده بود به پدر شوهرم گفت به حاج آقا سلام برسانيد از طرف حاج آقا منو ببوسيد.
 

arash_m_shimi

عضو جدید
استاد درس میده تخته رو نگاه نمیکنن ولی برمیگرده...... از دست این پسرای شیطون!
من در کل بچه سر به زیر یم.کلاسو نمیشد نگه داری پسرا با صدای بم دخترام با صدای زیر مث گروه سرود میخندیدن.دیگه منم مجبور شدم نیکا کنم.باور کنین!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

zahra1386

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
وقت پروژه رو به اتمام بود و یکی از دوستام اصلا تو باغ درس نبود ....با این که پروژه ی زیاد سختی هم نبود ولی چون هیچی بلد نبود نمیتونست بنویسه خلاصه من پروژه مو یه کم تغییر دادم و خواستم براش بفرستم که میل کنه برای استاد.....این استادمونم یه سری قاعده قانون برای میل گذاشته بود ....خلاصه کامل روش های دور زدن استاد رو براش توضیح دادم و این که چیکار کنه تابلو نشه .... بعدم براش فرستادم:dیه چند دقیقه گذشت زنگ زد که کو پس؟چرا نیومد؟:surprised: رفتم نگاه کردم توی سنت شده هام دیدم به به:dبه جای این که به این دوستم میل بزنم فرستادم برای یکی از اساتیدمون که اول میلش شبیه اون دوستم بود....فقط خدا بهم رحم کرد دیگه با اون استاد درس نداشتم:dفک کنم هنوزم هنگه بیچاره....:confused:
 

Ramin-GT

عضو جدید
اواخر اسفند پارسال اسکیت پوشیده بودم داشتم توی پیاده روی خلوت واسه خودم عجیب میروندم و MP3 گوش میدادم،هر لحظه سرعتم بیشتر میشد که از دستم خارج شد کنترلم،سه تا دخترم یه دفعه از آسمون افتادند پایین،من هر کاری کردم نتونستم ترمز کنم(نمیدونم چرا؟)
خلاصه دخترهای نامرد هم اومدند جلوی من،منم نمیدونستم چیکار کنم و دیگه نزدیک لحظات برخورد بود که نفهمیدم چی شدش و همینطور که دستام باز بود دختر مردم بیچاره اومد توی بغل من منم محکم گرفتمش که نیفتم چون اگه میافتادم ماجرا صحنه دار میشدش
اون چند تای دیگه هم فقط به ما میخندیدند،منم از خجالت داشتم میترکیدم.چندتا عابر جمع شدند فکر کردند گیر دادم به دختره و خلاصه من از صحنه ی جرم فرار کردم زودی،دیگه تا چند وقت از اون طرف رووم نمیشد رد بشم:(
 
آخرین ویرایش:

sana84

عضو جدید
چند سال قبل با دوستم رفتیم بهشت شهدا . سالگرد یکیاز اقوامشون بود . حلوا و خرما تعارف کردند برداشتم و خوردم آخرش هم گفتم نذرتون قبول باشه
 

RoyaL3

اخراجی موقت
اواخر اسفند پارسال اسکیت پوشیده بودم داشتم توی پیاده روی خلوت واسه خودم عجیب میروندم و MP3 گوش میدادم،هر لحظه سرعتم بیشتر میشد که از دستم خارج شد کنترلم،سه تا دخترم یه دفعه از آسمون افتادند پایین،من هر کاری کردم نتونستم ترمز کنم(نمیدونم چرا؟)
خلاصه دخترهای نامرد هم اومدند جلوی من،منم نمیدونستم چیکار کنم و دیگه نزدیک لحظات برخورد بود که نفهمیدم چی شدش و همینطور که دستام باز بود دختر مردم بیچاره اومد توی بغل من منم محکم گرفتمش که نیفتم چون اگه میافتادم ماجرا صحنه دار میشدش
اون چند تای دیگه هم فقط به ما میخندیدند،منم از خجالت داشتم میترکیدم.چندتا عابر جمع شدند فکر کردند گیر دادم به دختره و خلاصه من از صحنه ی جرم فرار کردم زودی،دیگه تا چند وقت از اون طرف رووم نمیشد رد بشم:(

از خاطرات اسکیتی و دوچرخه ا ی منم زیاد دارم.

مثلا این که برای اولین بار با دوستم توی پیست دوچرخه قرار گذاشتیم اون گفتش که دختر خالشم میاره با خودش،منم گفتم باشه.

وقتی اومد یه دحتری پشت سرش داشت میومد،من اول به دوستم سلام کردم و بعد رفتم سراغ دختره که پشتش بودش و کلی باهاش سلام و حال و احوال کردم،بعد دوستم صدام کرد گفت این کیه؟گفتم مگه دختر خالت نیست؟گفتش نه اون نیومد.
...
فردای همون شب هم رفتیم پیست اسکیت تا رفتم داخل پیست یه آقای نسبتا محترم میخواست تیپا بزنه،منم چرخیدم اسکیتم گیر کرد بهش خورد زمین دماغش شکست.منم ایستادم نگاش کردم:redface:
 

2aawsome

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اواخر اسفند پارسال اسکیت پوشیده بودم داشتم توی پیاده روی خلوت واسه خودم عجیب میروندم و MP3 گوش میدادم،هر لحظه سرعتم بیشتر میشد که از دستم خارج شد کنترلم،سه تا دخترم یه دفعه از آسمون افتادند پایین،من هر کاری کردم نتونستم ترمز کنم(نمیدونم چرا؟)
خلاصه دخترهای نامرد هم اومدند جلوی من،منم نمیدونستم چیکار کنم و دیگه نزدیک لحظات برخورد بود که نفهمیدم چی شدش و همینطور که دستام باز بود دختر مردم بیچاره اومد توی بغل من منم محکم گرفتمش که نیفتم چون اگه میافتادم ماجرا صحنه دار میشدش
اون چند تای دیگه هم فقط به ما میخندیدند،منم از خجالت داشتم میترکیدم.چندتا عابر جمع شدند فکر کردند گیر دادم به دختره و خلاصه من از صحنه ی جرم فرار کردم زودی،دیگه تا چند وقت از اون طرف رووم نمیشد رد بشم:(

تا باشه از این تصادفا باشه..:دی
 

paeeizan

اخراجی موقت
سوتی من :
داشتم مسج مینوشتم .... موبایلم گ . چ پ ژ ..رو نداشت .... خواستم به یکی بگم .... "گیر نده ... دیگه..حوصلتو ندارم" ...... از حرف ماقبلش به جای "گ" استفاده کردم ... و ارسال....
 

gelayol joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوتی من :
داشتم مسج مینوشتم .... موبایلم گ . چ پ ژ ..رو نداشت .... خواستم به یکی بگم .... "گیر نده ... دیگه..حوصلتو ندارم" ...... از حرف ماقبلش به جای "گ" استفاده کردم ... و ارسال....

مجبور نیستی فارسی بنویسی خوب فینگیلیش بنویس کار به جاهای باریک نکشه
 

2aawsome

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینی که تعریف می کنم واسه دوران طفولیته..:دی
پارکینگ خونمون یه سراشیبیه تندی داشت.....گاهی با پسر عموم میرفتیم بالای شیب وایمیستادیم ماشینامون و از اونجا ول میکردیم مسابقه میدادیم......
یه بار که رفته بودیم پارکینگ برای ماشین بازی وقتی ماشینا رو ول کردیم منم دنباله ماشین خودم دوییدم که یهو ماشینه کج شد رفت زیره پام .....:(.
چشتون روزه بد نبینه همچین خوردم زمین که تا یه ربع نفسم بالا نمیومد.....:cry:
دیگه درسه عبرت شد دنباله ماشین نمیدوییدم.....
 

paeeizan

اخراجی موقت
اره .. اما عوضش الان یه گوشی دارم که اصلا زبان فارسی نداره ..همش انگلیش:D
 

paeeizan

اخراجی موقت
نه دیگه ... همون درس عبرتم شد..حواسم هست ...
.
.
.
حالا خودت که سرشار از سوتی هستی چرا نمی نویسی ....:دی!
 

2aawsome

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفته بودم خونه یکی از دوستام .....هندز فیریش و زده بود به برق یادش رفته بود در بیاره....رفت دمه پریز دید هندز فیریش داغ شده گفت وای فکر کنم سوخته..گفتم نه بابا مگه الکیه ......هندز فیری و زد به گوشش گفت الو الو جواب نمیده انگار سوخته......منم از خنده داشتم میمردم تا یه هفته سوژه شده بود...
 

***

عضو جدید
یه بار مغازه پسر داییم بودم یهو یکی از مشتریاش که یه آقای مسنی بود اومد...بعد از یکم احوال پرسی گفتش وای بچه ها اگه امسال چهار شنبه سوری بیفته جمعه من پسرمو چطوری خونه نگه دارم......:surprised::D

یاد اون ویدئوی سوتی های درشهر افتادم!‌:w15:
 

***

عضو جدید
میدونم مثه این سوتیه زیاد تو این تاپیک اومده....حالا با این حال:

یه بار عمه ام یه عروسی خیلی خیلی مجلل و شیک دعوت بوده، آرایشگاه میره هفتادو هفت قلم آرایش میکنه، موهاشو درست میکنن. میاد خونه لباس عوض میکنه.... سوار ماشین میشه و میره تازه وسطای راه که میرسن میفهمه با دمپایی اومده ( از این مدل اسلیپریا که خیلی ضاین!) خلاصه هرجور که بوده یه مغازه ای اون دور و ورا پیدا میکنه و بالاخره یه کفشی میگیره... (ولی ایکاش با همون دمپاییا میرفت!‌ :lol: )‌
 

Similar threads

بالا