اینجا ایران*** تهران دیگر پایتخت نیست!!***

اینجا ایران*** تهران دیگر پایتخت نیست!!***


  • مجموع رای دهندگان
    121
  • نظرسنجی بسته .

aydin22

عضو جدید
اگه از تبریز بگذریم...!!!؟؟؟ و پایتختی فقط پایتختی سیاسی باشه همون اصفهان.
 

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست داشتم این بحث رو هم باز میکردین، البته من در پست قبلیم گفتم:


این بحث خیلی مفصل و پیچیده ست به یک مورد آن شما اشاره کردید، بله اکثراً پایتخت بودن رو افتخاری برای خود میدونن،ولی تو آزربایجان،یک آزربایجانی اصیل حرمتی که برای خودش و کوچه پس کوچه های شهر و روستاش قائله هیچ کس دیگه قائل نیست، به عنوان مثال برای یک تبریزی،کوچ کردن به تهران،مسکو،لس آنجلس و یا لاس وگاس یک اعتبار محسوب نمی شود،بلکه تا وقتی که مجبور نیست( از نظر شغلی و مأموریت) چنین کاری نمی کند هر مردمی هم از هر کجای دنیا وارد این شهر شود با اینکه احترام فوق العاده ای برای مهمان قائل است اما به شخص مسافر به دید ندید بدید نمی نگرد باشد که از کره مریخ آمده باشد، چون یک آزربایجانی اصیل چیزی دارد و چیزی می داند که دیگران نه دارند و نه می دانند!

البته شما فقط تبریز رو مثال زدید ومن تعمیم به کل آزربایجان دادم،

در مورد مابقی مسائل نمیشه صحبت کرد چون پیشنیازهایی رو می طلبد،اگر به این پیشنیازها پرداخته نشود انگار برای در و دیوار صحبت می کنی!

دردهایی که گفتم مشخصه، درسته باعث پیشرفت یه ده در این 200 سال و ارتقا اون به یه متروپل شده ولی مشکلات عدیده ای گریبانگیر این شهر هست.

اینکه گفتم با اخلاق تبریزی ها جور در نمیاد، به قول یکی از دوستامون برا تبریزی های اصیل (که تعدادشون در تبریز رو به کاهشه) اگه از پاریس هم بییای دهاتی (غریبه) حساب میشی. متاسفانه این مسئله بعضا به صورت دشمنی با قشر زحمت کش روستایی تعبیر میشه که اصلا درست نیست.
صحبت از راه اندازی دوبار جاوازخانا کرده بودم. همین مسئله موجب تاسیس جواز خانه در سال 1300 در تبریز شد. تمامی افرادی که به تبریز میومدند باید با پرداخت عوارض و اخذ برگه و زمان مشخص وارد شهر میشدند و کسی حق نداشت بیشتر از زمان معین در تبریز بماند. (مشابه کاری که الان در مسکو انجام میشه)

البته من نظرم رو راجع به این جمله بگم،

من با قبول همه ی موارد به جای واژه ی تبریزی،اصالت رو جایگزین آن می کنم،اصالت برای روستای یو شهری،بی سواد و باسواد به یک نوع تعریف شده است.

من خودم رو مثال می زنم که دیگران ناراحت نشوند!البته منظورم نیست که من بگم خیلی با اصالت هستم!

من از طرف پدری اصالتاً اهل یک روستا در دامنه ی کوه سهند هستم از طرف مادری نیز اهل دوه چی تبریز اما در یک محله ی دیگر تبریز متولد شده ام این بدین منظور نیست که من یک تبریزی اصیل محسوب نمی شوم،اصالت من به نام پسوندی ست که هنوز که هنوز در شناسنامه ام موجود می باشد،نام منطقه ای که نه در آنجا متولد شده ام،نه مادرم نه پدر و عموهایم و ... و نه دیده ام! اما من از یک طرف اصلاً و نسلاً اهل آنجا هستم،حالا چون فاصله ی 20 دقیقه ای با تبریز دارد و خودم نیز در اینجا متولد شده ام از بساری از تبریزی ها تبریزی ترم!

پس بحث اینکه پای روستایی به شهر باز شد و یا فلان جای اصیل دیگر نیست بی معنی ست،

مثلا دوستی دارم که می گوید اصلا و نسلا اهل تبریز است!
و مایه فخر اوست که بچه ی خیابان تبریز است!
من گفتم شما سید هستید به قول خودتان شجره نامه هم دارید، اینکه ارادت داریم به اهل بیت(ع) سر جای خود ولی شما 1400 سال پیش اصلاً اهل تبریز نبودید که هیچ! ترک هم نبودید!

پس من از شما اصیل ترم!

البته منظورمان فروختن فخر نبود،باید انسانهایی که بیجا فخر می کنند رو آگاه کرد،

این یک طرف ماجرا،

اما اینکه بقیه موارد رو نمیتون باز کنم هم مسأله سیاسی خواهد شد و هم همان پیشنیازها
 

BIGHAM

عضو جدید
کاربر ممتاز
این بحث خیلی مفصل و پیچیده ست به یک مورد آن شما اشاره کردید، بله اکثراً پایتخت بودن رو افتخاری برای خود میدونن،ولی تو آزربایجان،یک آزربایجانی اصیل حرمتی که برای خودش و کوچه پس کوچه های شهر و روستاش قائله هیچ کس دیگه قائل نیست، به عنوان مثال برای یک تبریزی،کوچ کردن به تهران،مسکو،لس آنجلس و یا لاس وگاس یک اعتبار محسوب نمی شود،بلکه تا وقتی که مجبور نیست( از نظر شغلی و مأموریت) چنین کاری نمی کند هر مردمی هم از هر کجای دنیا وارد این شهر شود با اینکه احترام فوق العاده ای برای مهمان قائل است اما به شخص مسافر به دید ندید بدید نمی نگرد باشد که از کره مریخ آمده باشد، چون یک آزربایجانی اصیل چیزی دارد و چیزی می داند که دیگران نه دارند و نه می دانند!

البته شما فقط تبریز رو مثال زدید ومن تعمیم به کل آزربایجان دادم،

در مورد مابقی مسائل نمیشه صحبت کرد چون پیشنیازهایی رو می طلبد،اگر به این پیشنیازها پرداخته نشود انگار برای در و دیوار صحبت می کنی!



البته من نظرم رو راجع به این جمله بگم،

من با قبول همه ی موارد به جای واژه ی تبریزی،اصالت رو جایگزین آن می کنم،اصالت برای روستای یو شهری،بی سواد و باسواد به یک نوع تعریف شده است.

من خودم رو مثال می زنم که دیگران ناراحت نشوند!البته منظورم نیست که من بگم خیلی با اصالت هستم!

من از طرف پدری اصالتاً اهل یک روستا در دامنه ی کوه سهند هستم از طرف مادری نیز اهل دوه چی تبریز اما در یک محله ی دیگر تبریز متولد شده ام این بدین منظور نیست که من یک تبریزی اصیل محسوب نمی شوم،اصالت من به نام پسوندی ست که هنوز که هنوز در شناسنامه ام موجود می باشد،نام منطقه ای که نه در آنجا متولد شده ام،نه مادرم نه پدر و عموهایم و ... و نه دیده ام! اما من از یک طرف اصلاً و نسلاً اهل آنجا هستم،حالا چون فاصله ی 20 دقیقه ای با تبریز دارد و خودم نیز در اینجا متولد شده ام از بساری از تبریزی ها تبریزی ترم!

پس بحث اینکه پای روستایی به شهر باز شد و یا فلان جای اصیل دیگر نیست بی معنی ست،

مثلا دوستی دارم که می گوید اصلا و نسلا اهل تبریز است!
و مایه فخر اوست که بچه ی خیابان تبریز است!
من گفتم شما سید هستید به قول خودتان شجره نامه هم دارید، اینکه ارادت داریم به اهل بیت(ع) سر جای خود ولی شما 1400 سال پیش اصلاً اهل تبریز نبودید که هیچ! ترک هم نبودید!

پس من از شما اصیل ترم!

البته منظورمان فروختن فخر نبود،باید انسانهایی که بیجا فخر می کنند رو آگاه کرد،

این یک طرف ماجرا،

اما اینکه بقیه موارد رو نمیتون باز کنم هم مسأله سیاسی خواهد شد و هم همان پیشنیازها

خارج از موضوع تاپیک شما قلم خیلی خوبی دارید و انصاف رو هم در نوشته هایتان رعایت می کنید و با اطلاعات زیادی هم که دارید، باعث سرافرازی آزری های باشگاه هستید(حداقل از دید من).:gol: بهتون میاد که نویسنده یا محقق باشید.
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستان خواهش میکنم بجث را از محور اصلی خارج نکنید و فقط روی تبریز و سابقش نچرخونید... دوس دارم از دیگر شهر ها هم بدونم... دوستان اگه اطلاعاتی دارن مشتاقم...
 
  • Like
واکنش ها: Sarp

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اصفهان

اصفهان

اِصْفَهانْ (پارسی میانه: اسپهان)[۳] شهری باستانی در مرکز ایران است.شهر اصفهان، مرکز استان اصفهان و نیز مرکز شهرستان اصفهان است، و در فرهنگ ایرانی به «نصف جهان» مشهور شده‌است. به لحاظ جمعیت بعد از تهران و مشهد سومین شهر بزرگ ایران می‌باشد.[۳] این شهر طبق سرشماری نفوس و مسکن، در سال ۱۳۸۵، ۱٬۵۸۳٬۶۰۹ نفر جمعیت داشته‌است.[۱] اصفهان از دیرباز از مهمترین مراکز شهر نشینی در فلات ایرانیونسکو به ثبت رسیده‌اند.[۳] بوده‌است. بناهای تاریخی متعددی در شهر وجود دارد که تعدادی از آنها بعنوان میراث تاریخی در اصفهان در منطقه‌ای نیمه‌کویری در مرکز ایران و در کنار رودخانهٔ زاینده‌رود قرار گرفته، و از مراکز گردشگری، فرهنگی و اقتصادی ایران است. آب و هوای آن معتدل و دارای فصول منظم است.
پیرامون واژه [ویرایش]

نوشتار اصلی: پیشینهٔ نام اصفهان
شهر اصفهان از روزگاران کهن تا کنون به نام‌های: صفاهان، صفویان، پارتاک، پارک، پاری، پاریتاکن، پرتیکان، جی، دارالیهودی، رشورجی، سپاهان، سپانه، شهرستان، صفاهان، صفاهون، گابا، گابیان، گابیه، گبی، گی، نصف جهان و یهودیه سرشناس بوده‌است.[۴]
بیشتر نویسندگان بر این باورند که چون این ناحیه پیش از اسلام، به ویژه در دوران ساسانیان، مرکز گردآمدن سپاه بود و سپاهیان مناطق جنوبی ایران، مانند بختیاری، فارس، خوزستان، سیستان و... در این ناحیه گرد آمده و به سوی محل نبرد حرکت می‌کردند، آنجا را «اسپهان» گفته، سپس عربی شده و به صورت «اصفهان» درآمده‌است.[۵]
این شهرنام‌های کهن‌تری هم دارد که با نام کنونی آن، هیچ‌گونه پیوندی ندارد، مانند: گابیان، گابیه، جی، گبی، گی، گابا.[۵]
تاریخ

در طول تاریخ به آسانی نمی‌توان رد شهر اصفهان را بطور پیوسته دنبال نمود. هر چند اصفهان در مرکز فلات ایران قرار داشت. به علت آنکه در دوران پیش از اسلام گرانیگاه شاهنشاهی‌های هخامنشی تا ساسانی، قلمرو غربی این شاهنشاهی‌ها و به ویژه میان‌رودان بود، این شهر در کانون توجه این دودمان‌ها قرار نداشت. در طول تاریخ تا دوران اسلامی می‌توان در محل فعلی شهر اصفهان ردپای شهرهای مختلفی تحت نامهای مختلف، محلهای مختلف و حتی مردمان متفاوتی را پی‌گیری نمود.[۶] اصفهان کنونی در قدیم گابای (همان گی و جی بعدی) نام داشت و در آغاز مرکز قبیله پَرِتاکِن[۷] (که نام فریدن از آن به‌جا مانده) بوده‌است.[۸]
به نظر می‌آید نام اسپهان (به معنی جایگاه ارتش) از روزگار ساسانیان به بعد جایگزین نام گی شده‌باشد. آن‌گونه که در سرگذشت‌نامه‌ها آمده، سواره‌نظام ساسانی به هنگام صلح در سبزه‌زارهای پیرامون اسپهان به‌ویژه در بخش غربی این شهر تا دامنه‌های کوه‌ها و سرچشمهٔ زاینده‌رود استقرار می‌یافت.[۹] اسپهان از آن‌جا که ولیعهدنشین ساسانیان بود امتیازی نسبت به شهرهای ایران آن زمان به‌دست آورد.[۱۰] در زمان ساسانیان گاه اسپهان و گاه ارمنستان ولیعهدنشین شاهنشاهی ایران بود ولی اسپهان این امتیاز دیگر را نیز داشت که نشیمن‌گاه و قلمرو نفوذ واسپوهران یا اعضای هفت خانواده بزرگ ایرانی صاحب نفوذ در پادشاهی نیز بود.[۱۱]
هر چند در دوران اسلامی منطقه جغرافیایی اطراف شهر نام اَسپاهان که نام تقسیم بندی حکومتی زمان ساسانیان بوده‌است را حفظ کرده‌است. در هنگام حمله اسکندر مقدونی به ایران، این شهر مرکز گابیوها[۱۲][۱۳] نام برده شده‌است.[۶] در سده‌های آغازین اسلامی، منابع اسلامی از دو شهر در مکان فعلی شهر اصفهان نام می‌برند؛ شهری بنام جَی در مکان فعلی محله جی و دیگری شهری در سه کیلومتری غرب جی با نام یهودیه که جمعیتی قابل توجه از یهودیان را در خود جای داده بود. [۶]بارویی به گرد شهر اصفهان کشیده‌شد و خشینان به جوباره (یهودیه) پیوسته‌شد.[۱۴] بوده‌است و از آن تحت عنوان گابای یا تابای عرب‌ها اسپهان را در سال ۲۳ هجری تصرف کردند و این شهر نیز مانند دیگر شهرهای ایران تا آغاز سدهٔ چهارم هجری زیر سلطهٔ اعراب قرار داشت. در زمان منصور خلیفهٔ عباسی در دهکدهٔ خشینان (احمدآباد امروزی) کاخی بزرگ بنا شد و
در سال ۳۱۹ ه.ق. مردآویج زیاری با سپاهش از گیلان، اصفهان را آزاد کرد و این شهر را به پایتختی برگزید و جشن سده را با شکوه بسیار در این شهر برپا کرد.[۱۵] در سال ۳۲۷ قمری این شهر به دست رکن‌الدوله دیلمیپایتخت خود قرار داد. پس از آن شهر اصفهان پیشرفت پیشین خود را بازیافت و کانون گرد هم آمدن دانشوران و سرایندگان شد.[۱۶] افتاد که وی نیز اصفهان را
در دوره سلجوقی این شهر به عنوان پایتخت سلجوقیان برگزیده شد. اوج شکوفایی اصفهان به زمان صفویان بر می‌گردد؛ هنگامی که شاه عباس کبیر پایتخت صفویه را از قزوین به این شهر منتقل نمود.[۶] ناصر خسرو در گذر از اصفهان در سال ۴۴۴ هجری قمری مصادف با ۴۳۲ خورشیدی این شهر را نیکوترین و جامع‌ترین و آبادترین شهر سرزمین پارسی‌گویان نشرح داده است:
« از آن جا برفتیم هشتم صفر سنه اربع و اربعین و اربعمایه بود که به شهر اصفهان رسیدیم. از بصره تا اصفهان صد و هشتاد فرسنگ باشد. شهری است بر هامون نهاده، آب و هوایی خوش دارد و هرجا که ده گز چاره فرو برند آبی سرد خوش بیرون آید وشهر دیواری حصین بلند دارد و دروازه‌ها و جنگ گاه‌ها ساخته و بر همه بارو کنگره ساخته و در شهر جوی‌های آب روان و بناهای نیکو و مرتفع و در میان شهر مسجد آدینه بزرگ نیکو و باروی شهر را گفتند سه فرسنگ و نیم است و اندرون شهر همه آبادان که هیچ از وی خراب ندیدم و بازارهای بسیار، و بازاری دیدم از آن صرافان که اندر او دویست مرد صراف بود و هر بازاری را دربندری و دروازه‌ای و همه محلت‌ها و کوچه‌ها را همچنین دربندها و دروازه‌های محکم و کاروانسراهای پاکیزه بود و کوچه‌ای بود که آن را کو طراز می‌گفتند و در آن کوچه پنجاه کاروانسرای نیکو و در هر یک بیاعان و حجره داران بسیار نشسته و این کاروان که ما با ایشان همراه بودیم یک هزار و سیصد خروار بار داشتند که در آن شهر رفتیم هیچ بازدید نیامد که چگونه فرو آمدند که هیچ جا تنگی موضع نبود و نه تعذر مقام و علوفه...... و من در همه زمین پارسی گویان شهری نیکوتر و جامع تر و آبادان تر از اصفهان ندیدم، و گفتند اگر گندم و جو و دیگر حبوب بیست سال نهند تباه نشود و بعضی چیزها به زیان می‌آید اما روستا همچنان است که بود... [۱۷] »

روز اصفهان


در بهمن‌ماه سال ۱۳۸۳ پس از پیشنهاد گزینش روز اصفهان از سوی دکتر شاهین سپنتا و استقبال برخی از سازمان‌های غیردولتی اصفهان از این پیشنهاد، تلاشی برای گزینش روز اصفهان آغاز شد [۱۸]. در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۴ پس از فراخوان «هم اندیشی برای نام گذاری روز نکوداشت اصفهان» روز «یکم آذرماه» هر سال از سوی بیش از ۳۰ نفر از اصفهان شناسان به عنوان «روز نکوداشت اصفهان» گزینش و تصویب شد و نگاره تاریخی منقوش بر کاشی کاری‌های سردر بازار قیصریه اصفهان را که با اقتباس از صورت فلکی برج قوس (آذر ماه) طراحی شده‌است، به عنوان نماد اصفهان برگزیدند.دلیل انتخاب آنها این بود که بر اساس مستندات تاریخی طالع بنیان شهر اصفهان در ماه آذر (قوس) دیده شده‌است.[۱۹] [۲۰] در متن بیان نامه مصوب اصفهان شناسان آمد است:
« ...از آنجا که احداث باروی حفاظتی یا حصار بزرگ اصفهان به منظور تضمین امنیت شهر تاریخی اصفهان در دوران دیلمیان و در زمان حسن رکن الدوله دیلمی (۳۲۲ - ۳۶۶ هجری قمری) صورت گرفت و برپایی این باروی امنیتی به عنوان نقطه عطفی در تاریخ اصفهان شناخته می‌شود، یاد روز آن رویداد تاریخی از این روی شایسته تر از دیگر پیشنهادها است. همچنین چون در آن زمان برپایی باروی بزرگ اصفهان بر بنیان زایچه این شهر در آذر ماه (برج قوس) صورت گرفت، لذا روز یکم آذرماه هر سال (مطابق با ۲۲ نوامبر) به عنوان روز نکوداشت اصفهان برگزیده می‌شود. همچنین نگاره تاریخی منقوش بر کاشی‌کاری‌های سردر بازار قیصریه اصفهان که با اقتباس از صورت فلکی برج قوس (آذر ماه) و با محتوایی متعالی طراحی شده‌است، به عنوان نماد این روز گزیده شد. » برخی نیز سوم اردیبهشت را روز اصفهان می‌دانند سوم اردیبهشت به روایتی زادروز شیخ بهایی است.[۲۱]
ره‌آورد شهر

معروفترین ره‌آورد اصفهان گز است. گز یک نوع شیرینی است که با گز انگبین یا ترنجبین شکر بادکا و مغز پسته، بادام، فندق یا گردو و سفیده تخم مرغ و گلاب ساخته می‌شود. در گز از هیچ ماده شیمیایی استفاده نمی‌شود.
.
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
معماری و آثار تاریخی

اصفهان سرشار از آثار هنری و تاریخی است که میدان نقش‌جهان، مِنارْ جُنبان، هتل عباسی، برج کبوترخانه، گذر چهارباغ عباسی، سبزه میدان، کاخ چهلستون، آتشگاه اصفهان، کاخ عالی‌قاپو، کاخ هشت‌بهشت و مدرسه چهارباغ از بارزترین آنها هستند.[۲۲][۲۳][۵][۲۴]
پل‌های تاریخی : پل جویی، پل شهرستان، پل مارنان، سی و سه پل یا پل الله وردیخان و پل خواجو[۲۵]
بازارهای تاریخی : بازار اصفهان، بازار قیصریه اصفهان یا بازار صفویه یا بازار سلطانی، بازار شاهی یا بازارچه بلندبازار دردشت، بازار بیدآباد، بازار ریسمان، بازار غاز، بازارهای معروفی اطراف میدان نقش‌جهان: بازار مسگرها، بازار ترکش‌دوزها، بازار کلاهدوزها، بازار لواف‌ها و بازار آهنگرها[۲۶]
مساجد تاریخی: مسجد علی، مسجد امام، مسجد حکیم، مسجد حاج محمدجعفر آباده‌ای، مسجد علیقلی‌آقا، مسجد قطبیه، مسجد ایلچی، مسجد آقا نور، مسجد رکن الملک، مسجد سید، مسجد رحیم خان، مسجد صفا، مسجد ذوالفقار، مسجد خان، مسجد شیخ لطف الله، مسجد مصری، مسجد جمعه، مسجد لنبان و مسجد مقصودبیک[۲۷][۲۸][۲۹]

مسجدجامع عباسی-نقش جهان


از دوره قبل از اسلام، چیزی به جز بقایای آتشکده‌ای در کوه آتشگاه، اکتشافات اندکی در تپه اشرف و همچنین پل شهرستان (متعلق به دوران ساسانیان) بجا نمانده‌است که از میان آن سه تنها بنای برپا و برجا همین پل شهرستان است.
بیشتر آثار تاریخی بجا مانده در مربوط به دورهٔ اسلامی است. آثاری از تمامی دوره‌های تاریخی پس از اسلام بجا مانده‌است اما بویژه آثار دو دوره باشکوه از تاریخ اصفهان یعنی دورهٔ سلجوقی و دورهٔ صفوی برجستگی ویژه‌ای دارد، که هر کدام دارای ویژگی‌ها و سبک معماری یگانه خود است.
دوران سلجوقیان


ایوان شمالی مسجد جامع


معماری سلجوقیان - که بویژه در مسجد جامع نمود می‌یابد - ساده و بی‌پیرایه اما با ظرافت فراوان است. از ویژگی‌های دیگر معماری این دوره سکوت و درونگرایی به دور از هر گونه جلوه‌گری آن است. بجای آنکه بیننده تحت تأثیر آنی آن قرار گیرد، آرام آرام زیبائی و عظمت اسرار آمیز آن را در جای خود احساس می‌کند. برخلاف معماری و هنر دوره صفوی که توجه به جلوه‌های رنگ و نور و چشمگیری و درخشندگی از ویژگی‌های آن است. آرامگاه ملکشاه و سلطان سنجر و خواجه نظام الملک از آثار تاریخی این دوره در شهر اصفهان می‌باشد.
دوران صفویان [ویرایش]

عصر صفوی، عصر کمال و شکوفایی نبوغ معماری و شهرسازی در ایران است. زیباترین و با شکوه‌ترین آثار معماری ایران در همین دوره، توسط معماران خلاق و هنرمندی چون محمدرضا و علی اکبر اصفهانی آفریده شد. در زمان شاه عباس اول صفوی پایتخت از قزوین به اصفهان منتقل شد. اصفهان در مرکز امپراتوری صفوی قرار داشت و نسبت به قزوین به خراسان نزدیک تر بود. موقعیت جفرافیایی این شهر موجب افزایش سرعت عکس‌العمل شاه در مقابل تهدیدات ازبکان و عثمانیان بود.شاه عباس بدون ایجاد تفییرات عمده در بخش قدیمی شهر، بخش‌های جدیدی را به آن افزود. میدان نقش جهان، دولتخانه و خیابان چهارباغ در کنار بخش‌های قدیمی شهر ساخته شدند.
از ویژگیهای مهم در شیوهٔ معماری این دوره، علاوه بر استحکام و زیبایی ساختار، درخشش بیان است. در آثار این دوره تابش رنگ و نور، و جذابیت سطوح و شکوه چشمگیر آنها، احساس زیبائی خیره کننده‌ای در بیننده ایجاد می‌کند و طنین رنگها و سطوح مکرر کاشیهای درخشان به منظره‌ای شفاف، مجرد و روحانی تبدیل می‌شود.
معماری این دوره از لحاظ وسعت و کارآیی، بسیار متنوع است و در تمامی ابعاد حیات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مردم حضوری زنده و پویا دارد. باشکوه‌ترین مساجد، عظیمترین میدانها، زیباترین پلها و خیابانها، بزرگ‌ترین بازارها، مدرسه‌ها، و کاروانسراها در این عصر ساخته شد. و همه در نوع خود در اوج کمال هنری، استحکام و کارآیی و بعضی چنان باشکوه و زیبا و کامل، که گاهی نمی‌توان باور کرد که انسانی ناچیز آن را پدید آورده باشد.

 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صنعت و اقتصاد

اگر ما امروزه اصفهان را با گذشته‌ای ماندگار مشاهده می‌کنیم دال بر رونق اقتصادی این دیار از گذشته تا بحال می‌باشد. امروزه بدون اغراق باید گفت صنایع این استان در رتبه‌های بالای کشوری قرار دارد و تنوع تولید و صنایع از میزان بالایی برخوردار است.
اقتصاد سنتی استان مبتنی بر صنایع دستی چون قالی بافی، ابریشم بافی، سفال گری، قلمزنی، قلم کاری، مینیاتور، سیم کشی، زربافی، پولک دوزی، خاتم کاری و … از صنایع زیبای اصفهان است که امروزه هم رونق خوبی در بخش جهانگرد و توریست دارد.
صنایع بزرگی چون ذوب آهن، مجتمع فولاد مبارکه، پالایشگاه، پلی اکریل و همچنین کارخانه جات متعدد سرامیک و کاشی سازی و معادن سنگ و سنگبری از علل صنعتی شدن و اقتصاد قوی استان محسوب می‌شود.از صنایع دیگر استان که می‌توان فهرست وار به برخی اشاره نمود: ظروف چینی، سرامیک، تولید لوازم خانگی، کارخانه تولید سیمان، ایرانیت، صنایع خودروسازی، صنایع نظامی، صنایع هواپیماسازی، ساخت لوازم و تاسیسات گازی، صنایع مواد غذایی، فرآورده‌های لبنی، ریسندگی و نساجی و …می باشند.
این صنایع علاوه بر تولید و ایجاد اشتغال، چرخه امور اقتصادی دیگری نظیر بازرگانی داخلی وخارجی، حمل ونقل، صنایع تبدیلی و … را سرعت بخشیده که در بهبود وضعیت اقتصادی کشور سهم بسزایی دارند.

طبیعت اصفهان

زاینده رود بزرگترین رود فلات مرکزی ایران ازکوه‌های بختیاری سرچشمه گرفته و از میان اصفهان می‌گذرد. همچنین جنگل ناژوان از مناطق خوش آب و هوای حاشیه زایند رود می‌باشد، ازدیگرمناطق طبیعی قابل گشت و گذار اصفهان می‌توان به کوه کلاه قاضی و کوه صفه اشاره نمود. منطقه کلاه قاضی یک پارک ملی است با نام پارک ملی کلاه قاضی که محل زیست جانوران زیادی مانند کل، پازن، بز، آهو، و عقاب است.
 

Ice Man

مدیر تالار مهندسی برق
مدیر تالار
این جاوازخانا تا کی در تبریز دایر بود؟یعنی چه سالی؟
عرض کنم از سال 1300 تا 1320 زمان ورود شوروی به آذربایجان و تبریز دایر بوده و مکانش هم آخر خیابان شهناز (شریعتی فعلی) بوده و در این مدت مهاجرت به تبریز خیلی کند شده. جالب اینکه اگه کسی بدنون مجوز ویا بیشتر از حد معین تو شهر میموند دستگیر میشده و بازداشت، جریمه و... در پی داشته.

این بحث خیلی مفصل و پیچیده ست به یک مورد آن شما اشاره کردید، بله اکثراً پایتخت بودن رو افتخاری برای خود میدونن،ولی تو آزربایجان،یک آزربایجانی اصیل حرمتی که برای خودش و کوچه پس کوچه های شهر و روستاش قائله هیچ کس دیگه قائل نیست، به عنوان مثال برای یک تبریزی،کوچ کردن به تهران،مسکو،لس آنجلس و یا لاس وگاس یک اعتبار محسوب نمی شود،بلکه تا وقتی که مجبور نیست( از نظر شغلی و مأموریت) چنین کاری نمی کند هر مردمی هم از هر کجای دنیا وارد این شهر شود با اینکه احترام فوق العاده ای برای مهمان قائل است اما به شخص مسافر به دید ندید بدید نمی نگرد باشد که از کره مریخ آمده باشد، چون یک آزربایجانی اصیل چیزی دارد و چیزی می داند که دیگران نه دارند و نه می دانند!
کاملا موافقم

البته من نظرم رو راجع به این جمله بگم،

من با قبول همه ی موارد به جای واژه ی تبریزی،اصالت رو جایگزین آن می کنم،اصالت برای روستای یو شهری،بی سواد و باسواد به یک نوع تعریف شده است.
البته هممون میدونیم قضیه ای که من گفتم کم و بیش وجود داره، متاسفانه این مسئله القا شده که خدا نکرده ما با افراد روستایی و... مشکل داریم (که به دفعات یا از من پرسیدن و یا تو سایتها دیدم) ولی من خواستم نفس این کار رو بگم که گرچه در کلام کتدی ویا روستایی خطاب میشه ولی در معنی هرکی که از تبریز نیست رو اونطور خطاب میکنند (از دوستم هم نقل قول کردم) که این مسئله ریشه در تعصب به شهرشون داره.
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شیراز

شیراز

شیراز


شیراز

اطلاعات کلی نام رسمی: شیراز کشور: ایران استان: فارس شهرستان: شیراز بخش: مرکزی


شیراز


شرقی‌″۳۶ ′۳۲ °۵۲ شمالی‌″۰۲ ′۳۷ °۲۹ / °۵۲٫۵۴۳۴۲۳شرقی °۲۹٫۶۱۷۲۴۸شمالی / ۵۲٫۵۴۳۴۲۳;۲۹٫۶۱۷۲۴۸
مردم جمعیت: ۱٬۲۱۴٬۸۰۸ نفر (۱۳۸۵ خورشیدی)[۱] ۱٬۴۵۵٬۰۷۳ نفر (۱۳۸۸ خورشیدی)[۲]

زبان‌ گفتاری: فارسی مذهب: شیعه جغرافیای طبیعی مساحت: ۱۷۸٫۸۹۱ کیلومتر مربع[۲] ارتفاعاز سطح دریا: بین ۱۴۸۰ تا ۱۶۷۰ متر[۳]
متوسط ۱۴۸۶ متر[۴][۵]
اطلاعات شهری شهردار: عیلیرضا پاک فطرت[۶] ره‌آورد: صنایع دستی، آبلیمو،
آبغوره
، کلوچه و مسقطی، خاتم،
قالی
، نمد، چرم،
گلیم
، گبه و ترشی[۷] پیش‌شماره تلفنی: ۰۷۱۱
شیرازْ ( آوا راهنما·اطلاعات) یکی از شهرهای بزرگ ایران و مرکز استان فارس است. برپایهٔ آخرین سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵ خورشیدی، این شهر جمعیتی بالغ بر ۱٬۲۱۴٬۸۰۸ نفر داشته که این تعداد در سال ۱۳۸۸ خورشیدی به ۱٬۴۵۵٬۰۷۳ افزایش پیدا کرده‌است.[۲]
شهر شیراز در بخش مرکزی استان فارس و در ارتفاع ۱۴۸۶ متری از سطح دریا و در منطقهٔ کوهستانی زاگرسدراک، از سمت شمال به کوه‌های بمو، سبزپوشان، چهل‌مقام و باباکوهی (از رشته کوه‌های زاگرس) محدود شده‌است. شهر شیراز برطبق آخرین تقسیمات اداری به ۹ منطقهٔ مستقل شهری تقسیم شده و مساحتی بالغ بر ۱۷۸٫۸۹۱ کیلومتر مربع دارد.[۲] واقع شده و آب و هوای معتدلی دارد. این شهر از سمت غرب به کوه
نام شیراز در کتاب‌ها و اسناد تاریخی، تحت نام‌های مختلفی نظیر «تیرازیس»، «شیرازیس» و «شیراز» به ثبت رسیده‌است. محل اولیهٔ این شهر در محل قلعهٔ ابونصر بوده‌است. شهر شیراز در پیش از اسلام قلعه‌ای بوده که قدمت آن به دوران ساسانی و پیش‌تر بازمی‌گردد. این شهر در دوران بنی‌امیه به محل فعلی منتقل می‌شود و به بهای اضمحلال استخر -پایتخت قدیمی استان فارس- رونق می‌گیرد. شیراز در دوران صفاریان، بوییان و زندیه، پایتخت ایران بوده‌است.
کارخانجات الکترونیکی متعددی در شیراز وجود دارد. این شهر از دیرباز به واسطهٔ مرکزیت نسبی‌اش در منطقهٔ زاگرس جنوبی و واقع‌شدن در یک منطقهٔ به نسبت حاصل‌خیز، محلی طبیعی برای مبادلات محلی کالا بین کشاورزان، یکجانشینان و عشایر بوده‌است. همچنین شیراز در مسیر راه‌های تجاری داخل ایران به بنادر جنوب مانند بندر بوشهر قرار گرفته که این نقش با احداث شبکهٔ راه‌آهن به بنادر دیگر ایران کمرنگ‌تر شده‌است.
این شهر به سبب جاذبه‌های تاریخی، فرهنگی، مذهبی و طبیعی فراوان، همواره گردشگران بسیاری را به‌سوی خود فرا می‌خواند.
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وجه تسمیه

نام شهر شیراز برگرفته از نام قلعه‌ای در اطراف شیراز کنونی در محل قصر ابونصر است. آنگونه که پیدا است در هنگام بنای شهر نام این قلعه بر شهر شیراز نهاده شده‌است.[۸] در کاوش‌های باستان‌شناسی در تخت جمشید، به سرپرستی جورج کامرون در سال ۱۳۱۴ خورشیدی به پیدایش خشت‌نبشته‌هایی عیلامی انجامید که بر روی چند فقره از آن‌ها به قلعه‌ای بنام «تیرازیس» یا «شیرازیس» اشاره شده‌است.[۹][۱۰] همچنین مهرهایی مربوط به اواخر ساسانی و اوایل اسلام، در محل قصر ابونصر یافت شده‌است که حاوی نام «شیراز» می‌باشند.[۸]ابن حوقل، جغرافی‌دان مسلمان قرن چهارم هجری، وجه تسمیه شیراز را شباهت این سرزمین به اندرون شیر می‌داند؛ چرا که به قول او عموماً خواربار نواحی دیگر بدان‌جا حمل می‌شد و از آن‌جا چیزی به جایی نمی‌بردند. براساس تحقیقات تدسکو شیراز به معنای مرکز انگور خوب است. هرچند این نظر توسط محققین دیگر مانند بنونیست و هنینگ رد شده‌است.[۱۱]
پیشینه

نوشتار اصلی: پیشینه شیراز
بنیان‌گذاری شیراز

از دیدگاه تاریخی

برطبق تاریخ ایران، چاپ دانشگاه کمبریج، «سکونت دایمی در محل شهر شیراز شاید به دوران ساسانی و حتی قبل آن برسد. اما اولین اشاره‌های معتبر در مورد این شهر به اوایل دوران اسلامی بر می‌گردد.» [۱۲] به نوشته دانشنامه اسلامی نیز شیراز شهری است بنا شده در دوران اسلامی در محلی که از زمان ساسانی یا احتمالا قبل آن سکونتگاه دایمی انسان بوده‌است.[۱۳]
بگفته شاپور شهبازی در دانشنامه ایرانیکا «این ادعا که شیراز اردوگاه مسلمانان بوده تا اینکه برادرزاده یا برادر حجاج ابن یوسف آن را در سال ۶۹۳ پس از میلاد به شهر تبدیل کرد، اثبات نشده‌است.» [۱۴]
جان لیمبرت، چنین جمع بندی می‌کند که هر چند تاریخ نگاران اسلامی بر این عقیده هستند که شیراز در قرن اول هجری به توسط عبدالملک مروان بنیان نهاده‌شده‌است، اما باید دانست که شهری با نامی نزدیک به نام شیراز پیش از اسلام در محل یا نزدیک شهر وجود داشته‌است که نام خود را به شهر فعلی شیراز داده‌است. خصوصا با توجه به اشاره‌ای که حمدالله مستوفی داشته‌است. [۸] مستوفی در نزهت‌القلوب (۷۴۰ ق) معتبرترین روایت را این می‌داند که شهر شیراز را محمد برادر حجاج ابن یوسف به زمان اسلام تجدید امارتش کرد. حمدالله مستوفی روایت دیگری هم آورده‌است که تجدید بنا بر دست عم‌زادهٔ حجاج محمد بن قاسم بن ابی عقیل صورت پذیرفته‌است.[۱۵] آثاری عیلامی (شامل یک سه پایه برنزی) مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد در جنوب شرقی شیراز یافت‌شده‌است. همچنین در تعدادی لوح‌های عیلامی مکشوفه در پارسه (تخت جمشید) به کارگاه‌های مهمی در تی/شی-را-ایز-ایز-ایش (تیرازیس یا شیرازیس) اشاره می‌کند که بی‌شک همان شیراز امروزی است.[۱۴]
لیمبرت، شهبازی و آرتور آربری هر سه فهرستی از نشانه‌های متعددی از سکونت دایم در دشت شیراز و اطراف محل کنونی شیراز در دوران پیش از اسلام را ذکر کرده اند. مانند نگاره‌های سنگی مربوط به اوایل ساسانی، اشارات موجود به دو آتشکده (بنامهای هرمزد و کارنیان) وقلعه‌ای باستانی بنام شاه موبد و آثار کشف شده در قلعه ساسانی در محل فعلی قصر ابونصر.[۸] [۱۶] [۱۴]
شهبازی می‌گوید که شواهد بالا چنین می‌نمایاند که شیراز تا پایان دوره ساسانی شهری با جمعیتی عمده و احتملا مرکزی اداری بوده‌است. [۱۴] آرتور آربری چنین نتیجه می‌گیرد که بزرگی شیراز به هر اندازه بوده، این شهر در زمان داریوش زیر سایه پارسه و پس از حمله اسکندر مقدونی زیر سایه شهر همسایه استخر بوده‌است.[۱۶]
همچنین نام شیراز همراه بخش اردشیر خوره دوره ساسانی به مرکزیت فیروزآباد ذکر شده است و شیراز جزئی از آن بوده‌است. [۸] [۱۶] اردشیر خوره یکی از پنج بخشی بوده است که استان فارس ساسانیان را تشکیل می‌داده‌است. [۱۶] این اطلاعات در مهرهای ساسانی مربوط به اواخر ساسانی و اوایل دوران اسلامی کشف شده در محل قصر ابونصر در شرق محل کنونی شهر شیراز بدست آمده است و لیمبرت چنین پیشنهاد می‌نماید که استحکامات موجود در محل قصر ابونصر همان قلعه تیرازیس یا شیرازیس یاد شده در لوح‌های عیلامی پارسه[۸] است و بعدها پس از آنکه شهر فعلی شیراز در نزدیک این قلعه بنیان نهاده شده، این شهر نام خود را از این قلعه در حوالی شهر به یادگار گرفته‌است.
باستان شناسان موزهٔ متروپولیتن نیویورک نیز با توجه به نتایج حفاری‌های خود در محل قصر ابونصر، این استحکامات و احتمالا روستاهای اطراف را به عنوان محل شیراز قبل از اسلام پیشنهاد می‌کنند. آنها گفته‌های بلخی در قرن ۱۲ نقل می‌کنند که می‌گوید: در محلی که شیراز کنونی وجود دارد منطقه‌ای بوده است با چند قلعه در میان دشتی باز. آنان در مورد داستان بنیان نهاده شدن شهر جدید شیراز و انتقال آن به محل جدید چنین نظر می‌دهند که انتقال یک شهر در بسیاری جاهای دیگر مانند نیشابور و قاهره نیز اتفاق افتاده‌است. در این حالت پس از تحولات یا تغییراتی سیاسی، شهر به محلی در نزدیکی شهر قدیم منتقل شده و شهر قدیمی رها گشته تا به شهری حاشیه‌ای یا تلی از خرابه تغییر پیدا کند.[۱۷]
در اسطوره‌ها و روایات سنتی

طبق روایتی سنتی بنای شیراز توسط تهمورث، از پادشاهان پیشدادی صورت گرفته و با گذشت زمان این شهر رو به ویرانی گذاشت.[۱۸] [۱۶] همچنین طبق روایت سنتی دیگری در محل شهر شیراز شهری بنام فارس بوده‌است که برگرفته از نام فارس پسر ماسور، پسر شِم، پسر نوح می‌باشد. [۱۶]
فتح فارس توسط مسلمانان

استان فارس ساسانیان شامل استان فارس، یزد، حاشیه خلیج فارس و جزایر آن و بخشی از خوزستان کنونی بود، و طی حملات سپاهیان اسلام بین سالهای ۶۴۰- ۶۵۳ میلادی که از بصره سازماندهی می‌شد به تسخیر درآمد. در آن زمان در محل شیراز کنونی شهری نبود. [۸] اما قلعه‌هایی در حوالی شیراز کنونی وجود داشت که در سال ۶۴۱ میلادی به تسخیر اعراب درآمد.[۱۹] در طی این دوران اعراب حملات متعددی از محل این قلعه به استخر تدارک دیدند. استخر، پایتخت فارس تا سال ۶۵۳ میلادی مقاومت کرد. «شهر اصلی فارس، استخر، پیوندهایی نزدیک با سلسله ساسانی و دین زردشتی داشتند. حکمرانان عرب می‌خواستند که مرکزی رقیب و اسلامی در قلمرو تازه فتح شده خود درست کنند.» هنگامی که اعراب شهر شیراز را بنیان نهادند، شهر را بگونه‌ای بنیان گذاشتند که بزرگتر از اصفهان باشد. [۸]
شهبازی می‌نویسد که به‌سبب قرار داشتن شیراز در محل تلاقی راه‌های منتهی به یزد، کرمان، خوزستان، اصفهان و خلیج فارس، شیراز به پایگاه (سپاه مسلمانان) در فارس و مقر دولت و کارگزاران ارشد نظامی و اداری تبدیل شد و برای دو قرن محل استقرار فرمانداران عرب فارس بود.[۱۴] هرچند تا دو قرن شیراز زیر سایه شهر رقیب، استخر بود. اما بتدریج با اسلام آوردن ایرانیان و انحطاط شهر استخر، اهمیت شهر استخر به شیراز منتقل شد. از این دوران اطلاعات کمی در دسترس است ولی مشخص است که تا قرن نهم میلادی شیراز دارای مسجد جامع نبوده‌است. یعنی تا زمانی که صفاریان شیراز را پایتخت حکومت خود قرار دادند. [۸]
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آل بویه تا صفویان

در قرن چهارم و پنجم هجری قمری سلسله آل بویه فارس، شیراز را به پایتختی برگزیدند و مساجد، قصرها، کتابخانه و کانال آبرسانی از رودخانه کر در آن بنا نمودند. در این دوران شیراز به بزرگترین شهر استان فارس (شامل یزد و سواحل شمالی خلیج فارس) تبدیل شده بود. آل بویه پیرو شیعه ۱۲ امامی بودند و شیعه را تبلیغ نموده و مراسمی مانند محرم و عید غدیر را پاس می‌داشتند. با اینحال آل بویه سیاست مدارا و پذیرا بودن با سایر مذاهب مانند اهل سنت را در پیش داشتند. در زمان آنها غیر مسلمانان مانند زردشتی‌ها مجبور نبودند که علامت مشخص کننده به تن داشته باشند و یا در محله‌های خاصی زندگی کنند. در زمان آل بویه بازار شهر در هنگام جشن مهرگان و نوروز نورانی می‌شد و هنگامی که در سال ۳۶۹ هجری مصادف با ۹۸۰ میلادی مسلمانان شیراز بر علیه زردشتیان به اغتشاش پرداختند. عضدالدوله لشکری برای تنبیه اغتشاش کنندگان به شیراز فرستاد. [۸]

سکه‌ای مربوط به شیراز در دوران مغول.


اتابکان فارس (سَلغُریان) از نیمه قرن ۶ هجری (۱۲ میلادی) بر شیراز مستولی شدند. در دوره آنها شیراز شکوفا شد و بناهای متعددی نظیر مدرسه، بیمارستان، بازار اتابک ساخته شد. به تدبیر اتابکان در حمله چنگیز خان[۱۳] شیراز همچنین از قتل عام تیمور نیز در امان ماند زیرا شاه شجاع، فرماندار فارس تسلیم شد.[۲۰] در قرن سیزدهم میلادی، شیراز مرکزی پیشرو در علم و هنر بود. بخاطر تشویق حاکمان و وجود دانشمندان و هنرمند، این شهر توسط جغرافی‌دانان قدیمی دارالعلم نامیده می‌شد.[۲۰] مغول، شیراز از تخریب و قتل عام در امان ماند چرا که حکمرانان سلغری، ابوبکر بن سعد به پرداخت مالیات به مغولان رضایت دادند. آخرین حکمران اتابک اَبِش بنت سعد بود که به همسری پسر هلاکوخان مغول درآمد. مهریه او بخشش خراج شیراز بود و بدین ترتیب اتابکان فارس در سال ۶۸۵ هجری (۱۲۸۷-۱۲۸۶ میلادی) منقرض شد.
دوران صفویه تا دوران معاصر

شیراز بسال ۹۰۹ هجری (۱۵۰۳ میلادی) به دست صفویه افتاد. شاه اسماعیل در راه توسعه تشیع رهبران مذهبی اهل سنت شهر را از دم تیغ گذرانید. در این دوران بناهای متعددی در شیراز مانند مدرسه خان، قصری در محل «میدان» و حصاری بدور شهر ساخت. شهر شیراز در دوران صفویه دو گروه رقیب را در خود جای داده‌بود. حیدری‌ها که پیرو شیخ حیدر صفوی بودند و در شرق شرق سکنا داشتند و نعمتی‌ها که در غرب شیراز ساکن بودند و پیرو شاه نعمت الله ولی بودند.[۱۳] پس از حمله افغانها به ایران و سقوط صفویه در سال ۱۷۲۲ میلادی، سپاه افغان در سال ۱۷۲۳ روانه شیراز شد. شیراز بعد از نه ماه محاصره و تحمل قحطی تسلیم شد. گفته می‌شود طی این محاصره حدود ۱۰۰ هزار نفر از مردم شیراز هلاک شدند. نادرشاه توانست در سال ۱۷۲۹ شیراز را از دست افغان‌ها در آورد و خرابی‌های به بار آمده را ترمیم نماید. اما با شورش حکمرانان محلی در دوره افشاریان بر علیه نادر شاه، نادر شاه سپاهی را روانه شیراز کرد و شهر پس از چهار ماه محاصره سقوط کرد. پس از این حمله بسیاری از مردم شیراز از دم تیغ گذشتند و دو کله مناره در اطراف شهر برپا شد و باغ‌های اطراف شیراز نابود شد. [۱۳]

لطفعلی خان زند.



مجسمه کریم‌خان زند.


کریم خان زند شیراز را در سال ۱۱۸۰ هجری قمری (۷-۱۷۶۶ میلادی) به‌عنوان پایتخت سلطنت خود برگزید. در این دوران شیراز رونقی دوباره یافت و بر جمعیت آن افزوده‌شد. شیشه ساخت شیراز به تمام ایران صادر می‌شد و شراب شیراز که عمدتا توسط ارمنیان و یهودیان ساخته می‌شد از طریق خلیج فارس به بازار هند صادر می‌شد. در دوره کریم خان استادکاران و کارگران از سراسر ایران به شیراز آورده شدند. [۱۳] گفته شده‌است که تنها ۱۲،۰۰۰ نفر در ساختن خندق جدید دور شهر شرکت داشتند. بدستور کریم خان بناهای متعددی مانند ارگ جدید شهر، بازار وکیل، دیوان‌خانه، توپخانه، یک مسجد باشکوه و چند هزار مسکن برای لرها و لکهایی که در سپاه کریم خان بودند بنا شد. در آن زمان شیراز یازده بخش داشت که پنج تای آنها بخش‌های حیدری، پنج تای آنها نعمتی و یک بخش متعلق به یهودیان بود.پس از کریم خان، جانشینان وی موفق به حفظ سلسله زندیه نشدند و پس از روی کار آمدن قاجارها، آقا محمد خان قاجار پایتخت را به تهران منتقل نمود. [۱۳] در دوره قاجاریه، سید علی محمد باب در سال ۱۲۶۱ هجری قمری (۱۸۴۵ میلادی ) در شهر شیراز شروع تبلیغ آیین خود نمود. او دستگیر و از شهر اخراج شد. [۱۳]
در اثر شیوع آنفولانزا در سال ۱۹۱۸ حدود ۱۰،۰۰۰ تن از مردم شیراز جان خود را از دست دادند. شیراز از دوران صنعتی شدن زمان رضا شاه که در شهرهای مختلف ایران رخ داد، چندان بهره‌ای نبرد. ولی پس از جنگ جهانی دوم شیراز پیشرفت زیادی داشت. [۱۳] در سال ۱۳۵۳ شیراز از نظر بزرگی بعد از شهرهای صنعتی تبریز و اصفهانمشهد قرار داشت. در سال‌های منتهی به انقلاب شیراز شاهد رشد خوبی بود. هر چند دیگر شیراز دیگر در سر شاهراه ترانزیت کالا از بنادر خلیج فارس به داخل ایران را نداشت، چون نقش سنتی بندر بوشهر با ساخته شدن راه‌آهن سراسری به بنادر دیگری انتقال یافته بود. با اینحال مراکز آموزش عالی، پایگاه‌های نظامی و صنعت گردشگری رشد خوبی در این شهر داشت.[۸] [۱۲] و شهر مذهبی
پس از انقلاب، احیا و مرمت آثار تاریخی مورد توجه قرار گرفته‌است که از مهم‌ترین کارهای انجام گرفته می‌توان به احیای ارگ کریم خان، مرمت و بازسازی آرامگاه خواجوی کرمانی و دروازه قرآن، حمام وکیل و حافظیه اشاره نمود.[۲۱]
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روز شیراز


پرواز بالن‌های هوای داغ در روز شیراز (۱۳۸۹ هجری شمسی)


با تصویب
شورای شهر شیراز و تایید مجلس شورای اسلامی روز میانی بهار، ۱۵ اردیبهشت به نام روز شیراز[۲۲]
نامگذاری شده است.به همین مناسبت، همه ساله برنامه‌های ویژه ای از طرف شهرداری شیراز در این روز برگزار می گردد. وضعیت طبیعی


بلوار چمران در
شیراز


جغرافیا


نمایی از شمال شرق شیراز.



نمایی از شیراز در شب.


شهر شیراز، مرکز
استان فارس به طول ۴۰ کیلومتر و عرضی متفاوت بین ۱۵ تا ۳۰ کیلومتر با مساحت ۱۲۶۸ کیلومتر مربع به شکل مستطیل و از لحاظ جغرافیایی در جنوب غربی ایران و در بخش مرکزی فارس قرار دارد.اطراف شیراز را رشته کوههای نسبتاً مرتفعی به شکل حصاری استوار، احاطه کرده‌اند که از لحاظ سوق الجیشی و حفظ شهر اهمیت ویژه‌ای دارند.[۲۳][۲۴] این شهر از سمت غرب به کوه دراک، از سمت شمال به کوه‌های بمو، سبزپوشان، چهل‌مقام و باباکوهی (از رشته‌کوه‌های زاگرس) محدود شده‌است.[۵] مختصات جغرافیایی شیراز عبارتست از ۲۹ درجه و ۳۶ دقیقه شمالی و ۵۲ درجه و ۳۲ دقیقه[۱۳] و ارتفاع آن از سطح دریا بین ۱۴۸۰ تا ۱۶۷۰ متر در نقاط مختلف شهر متغیر است.[۴][۳] رودخانهٔ خشک شیراز رودخانهٔ فصلی است که پس از عبور از شهر شیراز به سمت جنوب شرقی حوضهٔ خود متمایل شده و به دریاچه مهارلو می‌ریزد. [۱۳]
نوشتار اصلی: رودخانه خشک
آب و هوا


نقشهٔ آب و هوایی ایران؛ شهر شیراز در جنوب غرب کشور قرار گرفته و آب و هوای آن مدیترانه‌ای است.


میانگین دما در تیرماه (گرم‌ترین ماه سال) ۳۰ درجهٔ سانتی‌گراد، در دی‌ماه (سردترین ماه سال)، ۵ درجهٔ سانتی‌گراد، در فروردین‌ماه ۱۷ درجهٔ سانتی‌گراد و در مهرماه ۲۰ درجهٔ سانتی‌گراد می‌باشد و میانگین سالانهٔ دما ۱۸ درجهٔ سانتی‌گراد است.
[۲۵] میزان بارندگی سالیانهٔ شهر شیراز ۳۳۷٫۸ میلی‌متر می‌باشد.[۲۵]
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زبان




گسترهٔ زبان فارسی در جهان.


نوشتار اصلی: لهجه شیرازی
مردم شیراز زبان فارسی را با لهجه شیرازی تکلم می‌کنند. لهجه شیرازی دارای ۲۳ همخوان /P/ , /b/ , /f/ , /v/ , /t/ , /d/ , /k/ , /g/ , /q/ , /c/ , /j/ , /s/ , /z/ , /s/ , /z/ , /m/ , /n/ , /l/ , /r/ , /h/ , /x/ , /?/ , /y/ و ۹ واکه ساده /a/ , /a:/ , /e/ , /e:/ , /o/ , /o:/ , /a/ , /i/ , /u/ و ۵ واکه مرکب /y/ , /ay/ , /ou/ , /ey/ , /ow/ می‌باشد و ساخت هجایی آن cvc(c) است. تحقیقات در مورد وضع حاضر لهجه شیرازی نشان می‌دهد که در میان شیرازیان میزان آشنایی با این لهجه در سنین بالاتر بیشتر می‌باشد. در میان بانوان میزان آشنایی زنان خانه دار و در میان مردان، کسانی که کار آزاد دارند آشنایی بیشتری با این لهجه دارند.[۲۶] ظهور دو شاعر بزرگ فارسی نو، حافظ و سعدی، باعث تاثیر پذیری تمام جنبه‌های زندگی مردم شیراز از عصر مغول به بعد از آثار این شاعران شد. بگونه‌ای که باعث افول گویش پیشین مردمان این شهر و حکمفرما شدن فارسی نو در این شهر شد. [۱۳]
دین


قرآنی متعلق به شیراز سال ۹۳۷ هجری شمسی. خطاط: روزبهان محمد



یک یهودی در حال عبادت در شیراز


دین اکثر مردم شیراز اسلام می‌باشد. هر چند بیشتر یهودیان شیراز در طی نیم قرن دوم قرن بیستم به اسراییل و آمریکا مهاجرت کرده‌اند. این شهر هنوز پذیرای اقلیتی ۶۰۰۰ هزار نفری از یهودیان می‌باشد.[۲۷] بدلیل فعالیت‌های تبلیغاتی مسیحی در قرون نوزده و بیستم میلادی گروه‌های کوچکی از مسیحیان فرقه پروتستان مانند انگلیکن و پرسبی‌ترین در شیراز زندگی می‌کنند.[۲۸] در حال حاضر در شیراز دو کلیسای فعال وجود دارد که یکی متعلق به ارامنه و دیگری متعلق به کلیسای انگلیکن می‌باشد.[۲۹][۳۰]
فرهنگ

نوشتار اصلی: فرهنگ در شیراز

دو زن شیرازی در سال ۱۲۶۰ خورشیدی.


شهر شیراز به شهر شعر در ایران معروف است. از میان شاعره‌های معروف ایران می‌توان از جهان‌ملک خاتون که در شیراز می‌زیسته نام برد.[۳۱] شیراز به شهر شعر، شراب، باغ و گل و بلبل معروف است. باغ در فرهنگ ایرانیان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و شیراز از قدیم به داشتن باغ‌های بسیار و زیبا مشهور بوده‌است. شیراز از دوران باستان باغ‌های انگور فراوانی داشته و همین باعث شهرت جهانی شراب شیراز در دنیا شده‌است. امروزه بیش‌تر باغ‌های این شهر در شمال غرب آن و در مناطق قصردشت، کشن، چمران و معالی‌آباد واقع شده‌اند. تعدادی از باغ‌های شیراز از لحاظ تاریخی بسیار حایز اهمیت هستند و به‌عنوان مراکز مهم گردشگری به‌شمار می‌آیند. از معروف‌ترین این باغ‌ها می‌توان به باغ ارم، باغ عفیف‌آباد، باغ دلگشا و باغ جهان‌نما اشاره نمود.[۲۱]

جشن هنر شیراز.


شهر شیراز در بین سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۷ محل برگزاری جشن هنر شیراز بود. این جشنواره در زمان خود بزرگترین رویداد فرهنگی در نوع خود در سطح جهان بود. این رویداد با هدف تشویق هنرهای سنتی ایران و بالا بردن استانداردهای فرهنگی ایران تشکیل شده‌بود. همچنین این رویداد محلی بود برای گرد آمدن بزرگترین هنرمندان سنتی و مدرن ایران و سراسر دنیا در رشته‌های مختلف هنری.[۳۲]
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هجری شمسی. جمعیت


تغییرات جمعیت شیراز بین سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۸۵[۳۳]


در نخستین سرشماری رسمی ایران که در سال ۱۳۳۵ خورشیدی انجام گرفت، شهر شیراز با ۱۷۰٬۶۵۹ نفر جمعیت ششمین شهر پرجمعیت ایران بود. در سرشماری سال ۱۳۵۵ خورشیدی این شهر با پیشی‌گرفتن بر آبادان به پنجمین شهر پرجمعیت ایران تبدیل شد و تا سرشماری سال ۱۳۷۵ خورشیدی همین جایگاه را در اختیار داشت. در آخرین سرشماری انجام‌گرفته در سال ۱۳۸۵ خورشیدی، کرج با رشد سریع خود بر شیراز پیشی گرفت و شیراز دوباره ششمین شهر پرجمعیت ایران شد.[۳۳]
براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ خورشیدی، جمعیت شهر شیراز در این سال بالغ بر ۱٬۲۱۴٬۸۰۸ نفر بوده‌است که از این تعداد ۶۱۳٬۸۳۰ نفر مرد و ۶۰۰٬۹۷۸ نفر زن بوده‌اند. همچنین تعداد خانوارهای ساکن این شهر، ۳۱۵٬۷۲۵ خانوار بوده‌است.[۱]
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جاذبه‌های تاریخی


ارگ کریم‌خان.



دروازه قرآن.


شیراز به عنوان یکی از مهم‌ترین مراکز گردشگری و توریستی ایران مطرح بوده و با جاذبه‌های تاریخی فراوان برای گردشگران داخلی و خارجی شناخته شده‌است.[۲۱] از جاذبه‌های تاریخی شهر شیراز می‌توان به آتشکدهٔ صمیکان، آرامگاه حافظ، آرامگاه خواجوی کرمانی، آرامگاه سعدی، ارگ کریم‌خان، باغ ارم، باغ تخت، باغ چهل‌تن، باغ دلگشا، باغ عفیف‌آباد، باغ نارنجستان قوام، باغ هفت‌تن، خانه صالحی، چاه مرتاض علی، حمام باغ نشاط، عمارت باغ ایلخانی، عمارت باغ نشاط، عمارت دیوانخانه، عمارت کلاه‌فرنگی باغ نظر، مسجد نصیرالملک، قصر ابونصر، قلعهٔ کک‌ها، مدرسهٔ آقاباباخان، مدرسهٔ خان، موزهٔ پارس، موزهٔ هفت‌تنان، نقش‌برجستهٔ بهرام اشاره کرد.[۳۵][۳۶][۳۷]


سراسرنمای شیراز




سراسرنمای شیراز در روز




سراسرنمای شیراز در شب


جاذبه‌های طبیعی
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جاذبه‌های طبیعی


باغ ارم.



باغ جهان‌نما.


از جاذبه‌های طبیعی شهر شیراز می‌توان به آبشار کوهمره سرخی، برم‌دلک، پارک قلعه‌بندر، پارک ملی بمو، پیربناب، چشمهٔ جوشک، چشمهٔ خارگان، چشمهٔ ریچی، دریاچهٔ دشت ارژن، دریاچهٔ مهارلو، رکن‌آباد، رودخانهٔ قره‌آغاج، روستای قلات، کوه سبزپوشان، گردشگاه آتشکده، گردشگاه چاه‌مسکی، گردشگاه چشمه سلمانی و گردشگاه هفت‌برم اشاره کرد.[۳۸][۳۹]
چشمه‌های طبیعی موجود در اطراف شیراز هم از جهت آب‌درمانی و هم از جهت جذب گردشگر برای صنعت گردشگری استان فارس از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند و صنعت گردشگری این استان را رونق می‌بخشند.[۳۹]

جاذبه‌های مذهبی


شاه‌چراغ.



شاهچراغ در زمان قدیم[چه زمانی؟].


مزار امام‌زادگان متعددی که در شیراز وجود دارد، در طول سده‌ها ساختار اجتماعی و اقتصادی این شهر را شکل داده‌است. گفته می‌شود که در زمان مأمون خلیفهٔ عباسی، تعدادی از فرزندان و نوادگان موسی بن جعفر -امام هفتم شیعیان- به شیراز پناه آورده بودند. برطبق روایت‌های مختلف، آنان به مرگ طبیعی درگذشتند یا توسط حاکم عباسی کشته شدند. سال‌ها بعد تعدادی از این مزارها شناسایی شدتد و زیارتگاه شیعیان قرار گرفتند. برخی از این امام‌زادگان -همچون علی بن حمزه- در دورهٔ آل بویه شناسایی شدند. ولی برای بعضی دیگر -مانند شاه‌چراغ- حدود چهارصد سال زمان لازم بود تا توسط حکمرانان سَلغُری شیراز شناسایی شوند. شناسایی بیشتر این مزارها بیش از آن‌که براساس شواهد و اسناد تاریخی باشد، بر مبنای سنت‌های اسلامی شناسایی بوده‌است.[۸]

فضای سبز


باغ گیاه‌شناسی ارم.



باغ گیاه‌شناسی ارم.


سرانه فضای سبز در شیراز در سال ۱۳۸۷ برابر با ۱۲٫۷ متر مربع به ازای هر نفر است.[۴۰] هم‌اکنون در شهر شیراز ۱۱۸ پارک فعالیت می‌کنند که این تعداد شامل ۴۸ پارک شهری و ۷۰ پارک محله‌ای می‌باشد که از این جهت مساحت کل پارکها در شیراز ۲،۱۷۰،۵۵۰ متر مربع می‌باشد که از این میزان ۱۲۸،۰۴۴ متر مربع متعلق به پارکهای محله‌ای و ۲،۰۴۲،۵۰۶ متر مربع متعلق به پارکهای شهری است و همچنین پارک آزادی با ۲۰۴،۱۹۱ مترمربع مساحت بزرگترین پارک شیراز محسوب می‌شود.[۴۱][۴۲]
نمایشگاه بین‌المللی

نوشتار اصلی: نمایشگاه بین‌المللی شیراز
نمایشگاه بین‌المللی شیراز بزرگ‌ترین مرکز نمایشگاهی در جنوب ایران می‌باشد.[۴۳] این نمایشگاه در فضایی بالغ بر ۷۶۰٬۰۰۰ متر مربع در شمال غرب شیراز تأسیس گردیده‌است. نمایشگاه بین‌المللی شیراز هم‌اکنون دارای فضایی به‌میزان ۱٫۷ کیلومتر مربع به‌صورت ۶ سالن سرپوشیده و سه سالن در حال ساخت و فضای باز نمایشی به‌میزان ۳٬۰۰۰ متر مربع می‌باشد.[۴۳]
نگارخانه‌های شیراز

شیراز دارای ۱۸ نگارخانه است که به پرپایی و نمایش آثار هنری و فرهنگی می‌پردازند.[۴۴]
سینما

شهر شیراز دارای ۸ سینما است که ۶ تای آنها ( حافظ - پیام - ایران - پرسیا - فلسطین - بهمن ) در بلوار کریم خان زند، سینما شیراز درخیابان لطفعلی خان و سینما سعدی در خیابان قصردشت قرار دارند.[۴۵]
موزه‌ها


موزهٔ پارس.



موزهٔ تخت‌جمشید.


شهر شیراز تعدادی موزه همانند موزهٔ تاریخ طبیعی و موزهٔ پارس موزه نارنجستان قوام و.... را در خود جای داده‌است.[۴۶]
[نمایش]
نبو
موزه‌های شهر شیراز
 

بيتاب

عضو جدید
شيرازي ها ........أهل بلبل وگل وشل ول وخوش وبل .............هستند
در زندگي چندان جدي نيستند
خوشي را بر خوبي ترجيح ميدهند
 

elisa.ff

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هیچ شهر رو انتخاب نمی کنم چون عاقبتش مثل تهران میشه هوای کثیف ترافیک شلوغی باعث وبانی آسم بنده
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تبریز

تبریز

تَبْریزْ یکی از شهرهای بزرگ ایران و مرکز استان آذربایجان شرقی است. این شهر بزرگ‌ترین شهر منطقهٔ شمال‌غرب کشور بوده و قطب اداری، ارتباطی، بازرگانی، سیاسی، صنعتی، فرهنگی و نظامی این منطقه شناخته می‌شود.[۱] تبریز به دلیل جای‌دادن بسیاری از کارخانه‌های مادر و بزرگ صنعتی در خود و نیز وجود بیش از ۶۰۰ شرکت قطعه‌ساز در آن، دومین شهر آلوده و نیز دومین شهر صنعتی در ایران پس از تهران به‌شمار می‌رود و به دلیل صنعتی‌بودن، یکی از مهم‌ترین شهرهای مهاجرپذیر کشور محسوب می‌شود.[۸][۱۰] این شهر قطب صنعت خودروسازی و قطعه‌سازی ایران بوده و با تولید سالانهٔ ۱۶٬۰۰۰ دستگاه موتور دیزل، به‌عنوان بزرگ‌ترین تولیدکنندهٔ این نوع دستگاه در سطح منطقهٔ خاورمیانه شناخته می‌شود.[۱۱] تبریز با ۱٬۳۷۸٬۹۳۵ نفر جمعیت در سال ۱۳۸۵ خورشیدی، چهارمین شهر پرجمعیت ایران پس از شهرهای تهران، مشهد و اصفهان محسوب می‌گردد.[۳] پس از بهره‌برداری از آزادراه نبی‌اکرم، میزان مسافرپذیری این شهر روبه افزایش نهاد و تبریز پس از مشهد، به‌عنوان دومین شهر مسافرپذیر کشور مطرح گردید.[۱۲] به‌جهت ریشه‌کنی تکدی‌گری از تبریز، این شهر به‌عنوان «شهر بدون گدا» شناخته می‌شود.[۱۳] سازمان بهداشت جهانی تبریز را به‌عنوان سالم‌ترین شهر ایران برگزیده‌است.[۱۴]
تبریز در غرب استان آذربایجان شرقی و در منتهی‌الیه مشرق و جنوب شرق جلگهٔ تبریز قرار گرفته‌است. این شهر از سمت شمال به کوه‌های پکه‌چین و عون بن علی، از سمت شمال شرق به کوه‌های باباباغی و گوزنی، از سمت شرق به گردنهٔ پایان و از سمت جنوب به دامنه‌های کوه سهند محدود شده‌است.[۵][۱۵][۱] آب و هوای تبریز در زمستان‌ها بسیار سرد و در تابستان‌ها خشک و گرم است؛[۱۶] اگرچه حرارت به دلیل نزدیکی به کوه سهند و وجود باغ‌های زیادی در پیرامون شهر تعدیل می‌گردد.[۲]
نام تبریز در کتاب‌ها و اسناد تاریخی تحت نام‌های مختلفی نظیر «تَورِز»، «تَورِژ»، «تِبریز» و «توری» به ثبت رسیده‌است. این شهر در طول تاریخ بارها ویران و تجدیدبنا شده‌است. بنای تبریز به دوران اشکانی و ساسانیاسلامی روستای کوچکی بیش نبوده‌است.[۲] این شهر در طول حکومت چهارصدسالهٔ خاندان «رَوّادی» و اسکان قبیلهٔ عرب «اَزْد» به شکوفایی رسید.[۱] اوج شکوفایی تبریز در زمان ایلخانان بود که در این زمان، این شهر پایتخت قلمرویی پهناور از نیل تا آسیای مرکزی بوده‌است.[۱۷] تبریز در سده‌های گذشته شاهد حوادث متعددی از قبیل اشغال توسط بیگانگان و زمین‌لرزه‌های مهلک بوده‌است.[۲] این شهر پایتخت آق‌قویونلوها و قراقویونلوها، نخستین پایتخت حکومت صفویه و آغازگر انقلاب مشروطه علیه استبداد محمدعلی شاه بوده‌است.[۱۷][۱۸] برمی‌گردد؛ البته در آغاز دوران
تبریز به سبب موقعیت مناسب خود، در گذشته از مراکز تجاری منطقه به شمار می‌رفته و امروزه نیز یکی از مراکز مهم صنعتی در سطح ایران محسوب می‌شود.[۱۹] این شهر در دو سدهٔ اخیر، مبدأ بسیاری از تحولات اجتماعی، فرهنگی و صنعتی در کشور بوده و نقشی کلیدی در تحولاتی مانند انقلاب مشروطیت، انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ و مدرنیزه‌کردن ایران داشته‌است. مردمان تبریز هم‌اکنون به زبان ترکی آذربایجانی تکلم می‌نمایند؛ هرچند اسناد و شواهد موجود نشان می‌دهد که پیش‌تر زبانی ایرانی با ریشهٔ غیرترکی در این شهر تکلم می‌شده‌است.[۲۰][۱][۲]
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وجه تسمیه

نوشتار اصلی: وجه تسمیه تبریز
یاقوت حموی در «معجم‌البلدان» گزارش می‌دهد که نام شهر در زمان دیدار یاقوت از تبریز در زبان محلی «تِبریز» تلفظ می‌شده‌است.[۲۱] با توجه به این، مینورسکی معتقد است که تلفظ تِبریز باید به گویش ایرانی آذری قدیم تعلق داشته‌باشد. این گویش به گویش‌های موسوم به گویش‌های ایرانی جنوب دریای خزر وابسته‌است؛ یا به احتمال بیش‌تر، تلفظ تِبریز معرب‌شدهٔ نام شهر در باب فِعلیل (در زبان عربی) است. هم‌چنین شیوهٔ نگارش نام این شهر در زبان ارمنی و تجزیه و تحلیل صیغهٔٔ ارمنی، نمایانگر وابستگی واژهٔ تَوریژ به «زبان پهلوی شمالی» می‌باشد. مینورسکی در پایان چنین نتیجه می‌گیرد که این مسئله نشان می‌دهد که ریشهٔ نام شهر به زمان‌های بسیار دور تا اوایل سلسلهٔ ساسانی یا شاید قبل از اشکانیان برمی‌گردد.[۲]
بنابر گفتهٔ مصطفی مؤمنی در دانشنامهٔ جهان اسلام، اهالی بومی آذربایجان تبریز را توری (چشمه یا رود گرم) می‌خوانده‌اند. تا اوایل سدهٔ چهاردهم خورشیدی نیز روستاییان اطراف تبریز این شهر را توری می‌نامیده‌اند. حتی در حال حاضر مردمان «قنبرآباد» در اطراف تبریز به این شهر توری می‌گویند. در نوشته‌های کهن (برای نمونه ابوالفداء) نام این شهر به شکل «تُوریز» آمده و هنوز هم در زبان‌های کردی و تاتی «توریز» و «تُوْری» به کار می‌رود. عده‌ای از شرق‌شناسان و منابع کهن، نام شهر را دارای ریشه‌ای کهن در پارسی میانه و کهن و مرتبط با گرما و فعالیت‌های گرمایی کوه سهند دانسته‌اند. هم‌چنین منابع ارمنی که نام شهر را در سدهٔ پنجم (یا چهارم) میلادی، «تورژ» و «تَوْرِش» دانسته‌اند و به فارسی هم تَورز تلفظ کرده‌اند و با توجه به معنای متداول فارسی «تب‌ریز» و «تب‌پنهان‌کن» و احتمالاً نام تبریز «پنهان‌کنندهٔ تف و گرما» و با «جنبش‌های آتشفشانی کوه سهند» مرتبط بوده‌است.[۱]
دانشنامهٔ بریتانیکا نیز نظری مشابه دارد و تبریز را در اصل «تپ + ریز» می‌داند، چیزی که باعث روان شدن گرما می‌شود و احتمالاً به‌خاطر چشمه‌های آب‌گرم اطراف آن است.[۱۶]
در مورد نام شهر توجیه مصطلح ولی عامیانهٔ دیگری وجود دارد؛ از جمله این‌که زبیده زن هارون‌الرشید به بیماری تب نوبه مبتلا شده بود؛ چند روزی در آن حوالی اقامت کرده، در اثر هوای لطیف و دل‌انگیز آن‌جا بیماری وی زایل شده، فرموده شهری در آن‌محل بنا کنند و نام آن را «تب‌ریز» بگذارند.[۲۲] هرچند احمد کسروی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان توجیهات از این دست را عامیانه و نادرست می‌داند.[۲۳]
پیشینه

نوشتار اصلی: پیشینه تبریز
نوشتار اصلی: اولین‌های تبریز در تاریخ ایران

دوران باستان


اجساد و اشیای تاریخی مربوط به هزارهٔ اول پیش از میلاد؛ یافته‌شده در محوطهٔ باستانی مسجد کبود.


ارتباط تبریز با گروهی از شهرها و قلعه‌های همزمان با دوران مادها، در میان محققین مورد مشاجرهٔ فراوان قرار گرفته‌است.[۲] تعدادی از محققین بر این عقیده‌اند که دژ «تارویی-تارمکیس»، که نام آن در کتیبهٔ سارگن دوم -پادشاه آشور در بین سال‌های ۷۰۵ تا ۷۲۱ پیش از میلاد مسیح- آمده، در محل شهر کنونی تبریز قرار دارد.در کتیبه سارگن دوم این دژ را دژی بزرگ و آباد، و دارای باروی تو در تو وصف کرده .این دژ بنابر کتیبهٔ سارگن، محل نگه‌داری اسب‌های ذخیرهٔ سواران اورارتو بوده که در حملهٔ آشوری‌ها ویران شده‌است.[۱]
شهر کنونی تبریز برروی خرابه‌های شهر «تَوْرِژ» (بارها) بنا شده‌است. تورژ یکی از بااهمیت‌ترین مراکز بازرگانی منطقه بوده و به عنوان پل ارتباطی میان شرق و غرب اهمیت فراوانی داشته‌است. این شهر در زمان حکمرانان اشکانیتبار ارمنستان، پایتخت این منطقه بوده‌است.[۲۴][۲۵] هرچند ولادیمیر مینورسکی در دانشنامهٔ اسلام این نظریه را رد کرده و بیان می‌کند این داستان که شاه اشکانی‌تبار ارمنستان به‌خاطر انتقام کشته‌شدن اردوان (آخرین پادشاه اشکانی) به دست اردشیر بابکان (بنیان‌گذار سلسلهٔ ساسانی) تبریز را اشغال کرده و این شهر را پایتخت ارمنستان قرار داده، تنها براساس نوشته‌های واردان -تاریخ‌نگار ارمنی در سدهٔ چهاردهم میلادی- در منابع قدیمی به چنین چیزی اشاره نشده و این روایت ریشه‌ای عامیانه دارد.[۲]
در کتاب تاریخ ایران (چاپ دانشگاه کمبریج) آمده که تبریز در اوایل دورهٔ ساسانی (سدهٔ سه یا چهار میلادی) بنا شده و یا به احتمال بیش‌تر در سدهٔ هفتم این واقعه روی داده‌است.[۱۷]
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از فتح آذربایجان توسط اعراب تا ایلخانان

در زمان فتح آذربایجان به دست اعراب در سال ۲۲ هجری، آن‌گونه که در کتاب فتوح‌البلدان بلاذری آمده، توجه سپاه اعراب بیش‌تر متوجه شهر اردبیل بوده و حتی نامی از تبریز در فهرست شهرهایی که مرزبان پارسی از آن‌ها سربازگیری کرده بود، نیامده‌است. چنین پیدا است که تبریز همان‌گونه که «فاستوس بیزانسی» اشاره‌کرده، در سدهٔ چهارم میلادی ویران شده بود و در زمان حملهٔ اعراب، قریه‌ای کوچک بیش نبوده‌است.[۲]
پس از فتح آذربایجان، گروهی از اعراب در آذربایجان ساکن شدند. در زمان خلافت منصور عباسی (۱۳۶-۱۵۸)، و در حدود سال ۱۳۷ هجری، مردی به‌نام «رَوّاد» از قبیلهٔ «اَزْد» از قبایل مشهور یمن در تبریز مسکن گزید و پسران او اقدام به ساخت نخستین دیوار شهر کردند.[۱] به گفتهٔ یاقوت حموی، تبریز قریه‌ای بود تا آن‌که رواد ازدی در زمان متوکل عباسی به آن درآمد. پس از رواد، پسرش «وجنا» با برادرانش در آن‌جا قصرها ساختند و گرد شهر دیوار کشیدند. سپس مردم به آن شهر درآمدند.[۲۱] نویسندگانی مانند ابن خرداذبه،[۲۶] بلاذری[۲۷] و طبری، تبریز را در بین شهرهای کوچک آذربایجان نام برده‌اند.[۲] درحالی که مقدسی شهر را تحسین کرده و هم‌عصر او ابن حوقل[۱۹] این شهر از نیمهٔ اول سدهٔ سوم هجری روبه گسترش نهاد و اهمیت آن در منطقهٔ آذربایجان به اندازه‌ای بود که متوکل عباسی پس از زمین‌لرزهٔ سخت و ویرانگر تبریز در سال ۲۴۴ هجری، بی‌درنگ فرمان بازسازی شهر را صادر نمود.[۱] تبریز که در دورهٔ فرمانروایی «ابومنصور وهسودان روادی» روبه گسترش و آبادانی نهاده بود، در اثر زمین‌لرزهٔ سال ۴۳۴ هجری مجدداً به‌شدت آسیب دید.[۱] به طوری که ناصرخسرو که در ۴۳۸ هجری از این شهر دیدن کرده، مساحت تبریز را ۱۴۰۰ در ۱۴۰۰ گام بیان کرده که بر این اساس به نظر نمی‌رسد مساحت شهر متجاوز از یک کیلومتر مربع بوده‌باشد.[۱۹]طغرل سلجوقی، وهسودان روادی را خراج‌گزار خود کرد و به گفتهٔ ابن اثیر، طغرل در سال ۴۵۰ هجری «مملان بن وهسودان» را به حکمرانی آذربایجان گماشت. الب ارسلان (جانشین طغرل) در ۴۶۳ حملان را از حکومت آذربایجان برکنار نمود و نزدیک به چهارصدسال فرمانروایی خاندان روادی را در این سرزمین پایان داد.[۱] (حدود ۳۶۷ هجری) تبریز را آبادتر از اغلب شهرهای کوچک آذربایجان می‌شمارد. اعضای خاندان روادیان تا ۴۴۶ هجری با چند وقفه، حاکمان تبریز بوده‌اند. در این سال
در نوشته‌های تاریخی از دوران سلجوقی، اشاره‌های زیادی به تبریز یافت نمی‌شود. در راحةالصدور آمده که طغرل جشن ازدواج خود را با دختر خلیفه در نزدیکی این شهر برپا ساخت.[۲۸] بعد از وفات سلطان محمود غزنوی (به سال ۵۲۵ هجری) بین داود پسر سلطان محمود و مسعود برادر وی تنشی جهت تصاحب تبریز پیش آمد که در این میان داود پیروز شد و تبریز را مقر حکومت خود ساخت. آن‌چنان‌که از شواهد تاریخی برمی‌آید از زمان قزل ارسلان (۵۸۲-۵۸۷ هجری) به بعد تبریز برای همیشه پایتخت آذربایجان گردید.[۱۹]
در ابتدای سدهٔ هفتم هجری مغولان دوبار به تبریز حمله بردند ولی با دریافت غرامت بازگشتند. در سال ۶۲۷ هجری مغول‏ها در نهایت بر تمام آذربایجان و به‌خصوص تبریز دست یافتند.[۱۹]
از ایلخانان تا جنبش مشروطه


سفینهٔ تبریز؛ از آثار برجستهٔ ادبی دورهٔ ایلخانان که در بین سال‌های ۷۲۱ تا ۷۲۳ هجری توسط ابوالمجد تبریزی در تبریز گردآوری و کتابت شده‌است.


اوج شکوفایی تبریز در زمان ایلخانان بود؛ یعنی زمانی که این شهر پایتخت قلمرویی بود که از نیل تا آسیای میانه گسترده شده بود. تبریز در دوران تیموریان، قراقویونلوها و اوایل سلسلهٔ صفویه نیز پایتخت ایران بوده‌است.[۱۷]شاه اسماعیل درآمد و نخستین پایتخت ایران جدید در دورهٔ صفویه شد. در این زمان حدود دوسوم جمعیت ۲۰۰-۳۰۰ هزار نفری تبریز سنی‌مذهب بودند و به‌زودی سیاست‌های سختی جهت تحمیل مذهب شیعه بر سنیان تبریز اعمال گردید. نزدیکی این شهر به مرز ایران و عثمانی موجب شد که تبریز در برابر تهدیدهای این حکومت آسیب‌پذیر شود؛ به طوری که چندین‌بار به تصرف عثمانیان درآمد تا این که شاه تهماسب صفوی در سال ۱۵۱۴ میلادی (۹۲۰ هجری) پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل نمود.[۲] تبریز در دورهٔ قاجار ولی‌عهدنشین این سلسله بود و ولی‌عهدان سلسلهٔ قاجار در این شهر اقامت می‌گزیدند.[۲] این شهر به سال ۱۵۰۰ میلادی (۹۰۶ هجری) به تصرف
از جنبش مشروطه تاکنون


مشروطه‌طلبان تبریز؛ در تصویر، ستارخانباقرخان نیز دیده می‌شوند. و



نمایی از تبریز در اواخر دورهٔ قاجاریه.



جبار باغچه‌بان؛ بنیان‌گذار نخستین کودکستان و مدرسهٔ کر و لال‌ها در ایران.[۲۹]


تبریز در جنبش مشروطه نقشی مهمی برعهده داشت و دلیری و فداکاری کسانی چون ستارخان (سردار ملیباقرخان (سالار ملی)، و شیخ‌الاسلام به پیروزی جنبش و گرفتن مشروطه منجر شد. پس از سرکوب مشروطه توسط محمدعلی شاه قاجار تمام حرکت‌های مشروطه‌خواهانه در تهران خاموش شدند؛ اما در تبریز و تنها در چند محلهٔ آن، هنوز کسانی بودند که حاضر باشند تا پای جان از این دست‌آورد پاسداری کنند. ستارخان و پیروانش در محلهٔ امیرخیز، باقرخان از محلهٔ خیابان و مارالان و ارامنهٔ این محله‌ها و حدود یک‌صد داوطلب مسلحی که توسط روشنفکران ارمنی شهر از قفقاز سازماندهی شده بودند، شروع به مقاومت کردند و به‌تدریج چند محلهٔ دیگر نیز به آن‌ها پیوستند. مقاومت آن‌ها در مقابل نیروهای طرفدار محمدعلی شاه، به سرکردگی امام جمعهٔ تبریز و با حمایت طایفهٔ شاهسون و دیگر مدافعان استبداد، ماه‌ها ادامه داشت تا این‌که در اصفهان و گیلان نیز مردم به‌پا خواستند و مشروطه‌خواهان با فتح تهران به پیروزی رسیدند. در واقع شروع قیام مشروطه‌خواهان علیه استبداد محمدعلی شاهی، از تبریز بوده‌است.[۱۸]
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وضعیت طبیعی

جغرافیا


کوه عون بن علی در شمال تبریز.



چشم‌انداز تبریز از فراز کوه عون بن علی.


تبریز در غرب استان آذربایجان شرقی و در منتهی‌الیه مشرق و جنوب شرق جلگهٔ تبریز قرار گرفته‌است. این شهر از سمت شمال به کوه‌های پکه‌چین و عون بن علی، از سمت شمال شرق به کوه‌های گوزنی و باباباغی، از سمت شرق به گردنهٔ پایان و از سمت جنوب به دامنه‌های کوه سهند محدود شده‌است.[۵][۱۵][۱]
تبریز از سمت شمال، جنوب و شرق به کوهستان و از سمت غرب به زمین‌های هموار و شوره‌زارهای تلخه‌رود محدود شده و به شکل یک چالهٔ نسبتاً بزرگ و یا یک جلگهٔ بین‌کوهی درآمده‌است. ارتفاع این شهر از سطح دریا بین ۱۳۵۰ متر تا ۱۵۵۰ متر در نقاط مختلف آن متغیر بوده و شیب عمومی زمین‌های تبریز به‌سمت مرکز شهر و سپس به‌سمت مغرب می‌باشد.[۱]
مساحت تبریز در بین سال‌های ۱۲۸۰ تا ۱۳۶۵ خورشیدی، حدود ۲۰ برابر افزایش پیدا کرده‌است. برپایهٔ آمار موجود، مساحت این شهر از حدود ۷ کیلومتر مربع در سال ۱۲۸۰ خورشیدی به ۱۷٫۷ کیلومتر مربع در سال ۱۳۳۵ خورشیدی، ۴۵٫۸ کیلومتر مربع در سال ۱۳۵۵ خورشیدی و ۱۴۰ کیلومتر مربع در سال ۱۳۶۵ خورشیدی رسیده‌است.[۱]
مسافت جاده‌ای بین تبریز تا اردبیل ۲۱۹ کیلومتر، تا زنجان ۲۸۰ کیلومتر، تا ارومیه ۳۰۸ کیلومتر و تا تهران ۵۹۹ کیلومتر است.[۳۷]
رودخانه‌ها

از داخل تبریز دو رودخانه عبور می‌کنند؛ اولی تلخه‌رود که از ناحیهٔ شمال غربی این شهر می‌گذرد و رودخانه‌ای دایمی محسوب می‌شود و دومی مهران‌رود که از مرکز تبریز عبور می‌کند و رودخانه‌ای فصلی به شمار می‌رود.[۱]
تلخه‌رود (آجی‌چای) آب رودخانهٔ تلخه‌رود به دلیل عبور از زمین‌های گچی و نمکی، تلخ و شور است و برای استفاده در زمین‌های کشاورزی مناسب نمی‌باشد. این رودخانه که از دامنه‌های جنوبی کوه سبلان سرچشمه می‌گیرد، پس از عبور از جلگهٔ سراب و پیوستن چندین شعبه از دامنه‌های قوشه‌داغ در شمال و بزقوش و سهند در جنوب به آن، وارد جلگهٔ تبریز می‌شود و در امتداد جادهٔ تبریز-آذرشهر، به‌سمت جنوب غرب جریان پیدا می‌کند و در اطراف گوگان به دریاچهٔ ارومیه می‌ریزد. میانگین آبدهی تلخه‌رود در ایستگاه اندازه‌گیری ونیار در شمال شرق تبریز، ۱۲٫۵ تا ۱۵ متر مکعب در ثانیه‌است.[۱]
مهران‌رود (قوری‌چای)
رودخانهٔ مهران‌رود.


رودخانهٔ مهران‌رود نسبت به رودخانهٔ تلخه‌رود از میزان آبدهی کم‌تری برخوردار است و در بیش‌تر ماه‌های سال کم‌آب و در برخی ماه‌های گرم، خشک می‌شود. این رودخانه از کوه سهند سرچشمه گرفته و با عبور از درهٔ لیقوان به شهر باسمنج در جنوب شرق تبریز می‌رسد؛ سپس در مسیر خود با پیوستن به رودخانه‌های فصلی و فرعی متعدد، بر آب آن افزوده می‌گردد و از سمت شرق تبریز، وارد این شهر می‌شود. مهران‌رود پس از ورود به تبریز از محله‌های باغ‌میشه، بیلان‌کوه، پل‌سنگی، ششگلان، راسته‌کوچه و امیرخیز با جهت شرقی-غربی، با عرض ۳۰ متر و عمق ۴ متر عبور می‌کند و سرانجام از محلهٔ چوستدوزان وارد زمین‌های کشاورزی محله‌های حجتی و ستارخان شده و پس از آن در ناحیهٔ شمال غربی تبریز و در پیرامون فرودگاه این شهر به تلخه‌رود می‌پیوندد.[۱]
آب و هوا


نقشهٔ آب و هوایی ایران؛ تبریز در شمال غرب کشور قرار گرفته و آب و هوای آن مدیترانه‌ای همراه با باران بهاره‌است.


آب و هوای تبریز استپی خشک با با تابستان گرم و خشک و زمستان سرد است. سرمای زمستانی تأثیرپذیرفته از ارتفاع بالا و توپوگرافی کوهستانی منطقهٔ تبریز است. میانگین دما در تیرماه (گرم‌ترین ماه سال) ۲۵٫۴ درجهٔ سانتی‌گراد، در دی‌ماه (سردترین ماه سال) ۲٫۵- درجهٔ سانتی‌گراد، در فروردین‌ماه ۱۰٫۵ درجهٔ سانتی‌گراد و در مهرماه ۱۴٫۱ درجهٔ سانتی‌گراد می‌باشد و میانگین سالانهٔ دما ۱۱٫۹ درجهٔ سانتی‌گراد است. تعداد روزهای یخ‌بندان در طول سال به طور متوسط ۱۰۸٫۲ روز است که عموماً از اواخر پاییز تا اواخر زمستان را دربر می‌گیرد.[۱] آب و هوای تبریز در تابستان‌ها خشک و گرم است؛[۱۶] اگرچه حرارت به دلیل نزدیکی به کوه سهند و وجود باغ‌های زیادی در پیرامون شهر تعدیل می‌گردد.[۲]
میانگین بارندگی سالیانهٔ تبریز مانند بیشتر شهرهای ایران بسیار کم و در حدود ۳۳۰٫۱ میلی‌متر در سال است. معمولاً در طول فصل تابستان بارندگی بسیار ناچبز می‌باشد. میانگین بارش در زمستان ۱۱۳٫۳ میلی‌متر، در بهار ۱۲۱٫۸ میلی‌متر، در تابستان ۲۰٫۷ میلی‌متر و در پاییز ۷۴٫۳ میلی‌متر است. نوسان بارندگی سالانه از ۵۱۳٫۳ میلی‌متر در سال‌های پربارش تا حداقل ۱۹۲٫۴ میلی‌متر در سال‌های کم‌بارش گزارش شده که خطر سال‌های سیلابی و خشک‌سالی روشن می‌گردد. گزارش‌های تاریخی از دوران مغول تا سدهٔ حاضر بیانگر خسارت‌های عمده‌ای است که سیلاب‌های سنگین -که عموماً در اواخر بهار و اوایل تابستان اتفاق می‌افتند- به شهر وارد کرده‌اند.[۱]
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زبان

زبان امروزی مردم تبریز به ترکی آذربایجانی.[۴۱] هم‌چنین در کتاب «حدایق‌السیاحه»، زین‌العابدین شیروانی (معاصر فتحعلی شاه و محمد شاه) نیز تأیید می‌کند که ساکنین تبریز به این زبان سخن می‌گویند.[۲۰]
پیش از ورود زبان ترکی به منطقه، مردم تبریز به زبان آذری سخن می‌گفتند که تا حدود سدهٔ یازدهم هجری در آذربایجان رایج بود.[۱] زبان آذری از زبان‌های ایرانی و نزدیک به گویش‌های جنوب دریای خزر[۲] و تاتی بوده‌است. مسعودی که به سال ۳۱۴ هجری از تبریز دیدار کرده، از میان زبان‌های رایج در این شهر، زبان‌های پهلوی، دری و آذری را ذکر نموده‌است.[۴۲] یاقوت حموی به ابوزکریای تبریزی (شاگرد ابوالعلای مصری) اشاره می‌کند که به یک لهجهٔ محلی ایرانی تکلم می‌کرده‌است.[۲۱]
در رساله‌ای از مولانا روحی انارجانی به‌نام «اصطلاحات و عبارات اناث و اعیان و اجلاف تبریز» مربوط به آغاز سدهٔ یازدهم هجری، بخشی به زبان آذری نوشته شده و این می‌نمایاند که تا زمان سلطان محمد خدابنده و حمزه میرزای صفوی، هنوز زبان آذری در تبریز رواج داشته‌است.[۴۳]
محمدجواد مشکور در کتاب «نظری به تاریخ آذربایجان» می‌نویسد: «زمانی که به‌سال ۴۸۸ ق. (۴۷۴ خ.) ناصر خسرو با قطران در تبریز ملاقات می‌کند، مردم به زبان پهلوی آذری سخن می‌گفته‌اند؛ ولی به فارسی دری[۴۴] نمی‌توانسته‌اند سخن بگویند؛ البته تمام مکاتبات خود را به فارسی دری می‌نوشته‌اند.
فرهنگ

از نظر شعر، ادب، هنر، خطاطی، تاریخ، سیاست، فقه، تفسیر و فلسفه مشاهیر زیادی از این شهر برخاسته‌اند. از جملهٔ مشاهیری که تا عصر حاضر در تبریز زاده شده‌اند، می‌توان به نظام‌الدین تبریزی فقیه شافعی سدهٔ هشتم، قطران تبریزی شاعر پارسی‌گوی سدهٔ پنجم، خطیب تبریزی عالم ادبیات عرب و نویسندهٔ دیوان حماسه در سدهٔ پنجم و اوایل سدهٔ ششم، تاج‌الدین تبریزی مفسر شافعی سدهٔ هشتم، ملا قاسم انوار عارف و شاعر سدهٔ نهم، ملا رجبعلی تبریزی حکیم و عارف سدهٔ یازدهم، بدیع‌الزمان تبریزی خوش‌نویس و شاعر سدهٔ یازدهم، سید محمدحسین طباطبایی مفسر و فیلسوف، شیخ عبدالحسین امینی مؤلف کتاب الغدیر، سید حسن تقی‌زاده سیاست‌مدار و محقق، سید احمد کسروی مورخ، محسن هشترودی ریاضیدان، حسین کاظم‌زادهٔ ایرانشهر نویسنده و سید محمدحسین شهریار شاعر معاصر اشاره کرد.[۱]
یکی از مکتب‌های نگارگری ایران به‌نام «مکتب تبریز» در تبریز و در دورهٔ ایلخانان، جلایریان، ترکمانان قراقویونلو و آق‌قویونلو و صفویان شکل گرفته‌است.[۴۵]
نمونه‌هایی از آثار مکتب نگارگری تبریز در سدهٔ چهاردهم میلادی
موقعیت جغرافیایی تبریز و قرارگرفتن آن در بین دامنه‌های کوه سهند و کرانهٔ شرقی دریاچهٔ ارومیه، آن را مبدل به تنها راه ارتباطی بین شمال (ماورای قفقاز و قره‌داغ) و جنوب (مراغه و کردستان) کرده بود. منابع تاریخی حاکی از تجارت تبریز با عثمانی‌ها، گرجی‌ها و روس‌ها و کشور هندوستان داشته و بسیاری از صنعتگران و بازرگانان در این شهر جمع می‌شده‌اند.[۱۹] تبریز هم‌چنین یکی از مراکز بافت قالی در ایران بوده‌است.[۱۹]
نمونه‌هایی از قالی‌های بافت تبریز
مذهب


کلیسای کاتولیک‌ها در مرکز شهر تبریز.


اکثریت مردم تبریز مسلمان و پیرو مذهب شیعهٔ دوازده‌امامی می‌باشند. هرچند اقلیتی از مسیحیان ارمنی با ۱٬۰۹۷ نفر، آشوری با ۵۰۳ نفر، زرتشتی با ۲۶ نفر، سایر مسیحیان با ۱۷ نفر و کلیمی با ۵ نفر جمعیت نیز در این شهر سکونت دارند.[۴۶]
ارامنهٔ تبریز که بیش‌ترین اقلیت ساکن این شهر را تشکیل می‌دهند، در طی نسل‌کشی ارامنه که توسط امپراتوری عثمانی و همزمان با جنگ جهانی اول صورت گرفت، به تبریز و دیگر نقاط آذربایجان پناه برده و در این منطقه ساکن شدند. مذهب ارامنهٔ تبریز «گریگوری» می‌باشد که یکی از مذاهب کهن آیین مسیحیت محسوب می‌شود.[۴۷]
جمعیت


تغییرات جمعیت تبریز بین سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۸۵ خورشیدی.


در نخستین سرشماری رسمی ایران که در سال ۱۳۳۵ خورشیدی صورت پذیرفت، تبریز دومین شهر پرجمعیت ایران پس از تهران بود. در سرشماری بعدی و در سال ۱۳۴۵ خورشیدی، این شهر پس از تهران، اصفهان و مشهد، جایگاه چهارم را در بین شهرهای ایران به خود اختصاص داد. در سرشماری سال ۱۳۵۵ خورشیدی، تبریز پس از تهران، مشهد و اصفهان چهارمین شهر پرجمعیت ایران بود و تا آخرین سرشماری رسمی که در سال ۱۳۸۵ انجام پذیرفته، همین‌جایگاه را داشته‌است.[۴۸]
برپایهٔ سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ خورشیدی، جمعیت تبریز در این سال بالغ بر ۱٬۳۷۸٬۹۳۵ نفر بوده که از این تعداد، ۷۰۲٬۲۷۱ نفر مرد و ۶۷۶٬۶۶۴ نفر زن بوده‌اند؛ هم‌چنین تعداد خانوارهای ساکن این شهر، ۳۷۸٬۳۲۹ خانوار بوده‌است.[۳]

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2#cite_note-TabrizDaneshnaameEslamy-0
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بناهای تاریخی

نوشتار اصلی: بناهای تاریخی تبریز

مقبرةالشعرا.


تبریز بارها در طول تاریخ بر اثر زمین‌لرزه آسیب جدی دیده و بارها در اثر حمله‌های سلجوقیان، مغولان، عثمانی، اشغال تبریز توسط روس‌ها (به‌سال ۱۸۲۷-۱۸۲۸) دچار خرابی‌های شدیدی شده‌است.[۲۴] این جنگ‌ها و زمین‌لرزه‌های مکرر، بخش‌های عمده‌ای از قسمت‌های قدیمی شهر را نابود کرده‌است.[۵۰] به عنوان مثال، شاه اسماعیل صفوی پس از فتح هرات، هنرمندان بسیاری را با خودش به تبریز آورد؛ ولی هیچ‌کدام از بناهایی که او و یا جانشینان مستقیم او ساخته‌اند، سالم باقی نمانده‌اند. آنچه از قصر شاه اسماعیل در شمال شرقی تبریز باقی مانده، توصیف‌هایی است که گردشگران اروپایی مکتوب کرده‌اند.[۵۱] هم‌اکنون تنها دو محل باستانی -یعنی ارگ تبریز و مسجد کبود- از تبریز قدیم برجای مانده‌است. به همین دلیل این شهر نسبت به سایر شهرهای بزرگ ایران -همچون اصفهان، شیراز و حتی مشهد- آثار باستانی بسیار کم‌تری دارد. ارگ تبریز بنایی آجری است که پیش از سال ۷۰۱ خورشیدی برروی آواره‌های مسجدی ساخته شده‌است. این بنا از نظر سادگی، اندازه و پایداری، چشم‌گیر است. مسجد کبود بنایی است که حدود سال ۸۲۹ خورشیدی ساخته شده و به دلیل کاشی‌کاری آبی تزئینی زیبایش، شهرت یافته‌است. از دیگر آثار باستانی تبریز، خرابه‌های مقبرهٔ دوازده‌گوشهٔ غازان پسر ارغون -حاکم مغول ایران- نیز قابل ذکر است.[۱۷][۱۶]
مسجدهای تاریخی

نوشتار اصلی: مسجدهای تاریخی تبریز

مسجد کبود.


برطبق نوشته‌های جهانگردان و جغرافیدانان مختلف، در دوره‌های گوناگون تبریز بیش از یکصد و پنجاه تا سیصد باب مسجد را در خود جای داده بوده‌است.[۵۲] بسیاری از این مسجدها در اثر جنگ‌ها و زمین‌لرزه‌های گوناگون از میان رفته‌اند و اکنون تنها چند مسجد تاریخی متعلق به سده‌های پیش در این شهر پابرجا مانده‌است. از مهم‌ترین مسجدهای تاریخی تبریز می‌توان به مسجد استاد و شاگرد، مسجد اسماعیل خاله‌اوغلی، مسجد ثقةالاسلام، مسجد جامع، مسجد حاج صفرعلی حجت‌الاسلام، مسجد حسن‌پادشاه، مسجد خزینه، مسجد دال‌ذال، مسجد سیدالمحققین، مسجد شاه‌تهماسب، مسجد شاهزاده، مسجد صادقیه، مسجد ظهیریه، مسجد علی‌شاه، مسجد کاظمیه، مسجد کبود، مسجد مجتهد، مسجد مقبره، مسجد ملاباشی، مسجد میرزاصادق‌آقا و مسجد میرزامهدی قاری اشاره کرد.[۵۳]
خانه‌های تاریخی

نوشتار اصلی: خانه‌های تاریخی تبریز
تاکنون بیش از ۶۰۰ باب خانهٔ تاریخی در سطح تبریز شناسایی شده‌است. تمام بناهای تاریخی و دیدنی موجود در تبریز در آخرین شب سال ۱۱۹۳ هجری و در آغاز دورهٔ قاجاریه، براثر وقوع زمین‌لرزه‌ای هولناک تخریب شدند و این شهر به ویرانه‌ای تبدیل گشت. در سال‌های اخیر تعدادی از خانه‌های تاریخی تبریز ترمیم شده‌است. برای نمونه خانهٔ کوزه‌کنانی به موزهٔ مشروطه، خانهٔ شربت‌اوغلی به فرهنگ‌سرای تبریز و خانهٔ قدکی، خانهٔ گنجه‌ای‌زاده و خانهٔ بهنام به مجموعهٔ دانشکدهٔ معماری تبدیل شده‌است. درحال حاضر نیز بسیاری از این خانه‌ها درحال احیا و ترمیم هستند و پس از ترمیم به موزه و یا سایر مراکز فرهنگی تبدیل خواهند شد.[۵۴]


سراسرنمای خانهٔ امیرنظام.
 

Similar threads

بالا