کلوپ آبیدلان.

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اقا خانما گوشا رو درویش کنن بنده میخوام صدامو بذارم تو تاپیک
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
چه جالب
شنبه هم کنسرو منه..حتما بیاین...

حالا کنسرو بادمجونه یا برنج سوخاری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


اقا خانما گوشا رو درویش کنن بنده میخوام صدامو بذارم تو تاپیک


مال من erorr 628 داد .. فک کنم از مودمه ....


باشه من میام لب خوانی میکنم:D .


نه عزیزم .. الان گروه تکمیله عضو نمی گیرم ولی کنسرت بعدی حتما به عنوان اکتور استفاده می کنم ازت ..:D
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببخشید دوستان وضع خرابه میخام ی درد دلی بکنم باهاتون...شما هم مث خواهر و برادرامید
.
.
الان پشت سرم خونواده دامادمون با بابام دارن داد و بیداد میکنن...سر چی؟؟؟ سر دو قرون دو قرون ازدواج!!!!! من اله کردم من بله کردم...من اینقدر خرج کردم...هنوز عروسی نکردن
واقعا خندم گرفت...این چه طرز دید مسخره ایه؟؟؟؟ ما نفهمیدیم ازدواج یعنی چی....بابا جمع کنین تو رو قران مسخره بازیاتون رو...مگه معامله است؟؟ مگه گوسفند میخایم بفروشیم؟؟؟ حالم بهم میخوره از این نگاه ها...
بابا دختر و پسر دارن محرم هم میشن...دارن پاره تن هم میشن...این چرت و پرتا چیه دیگه؟؟؟
به جان خودم اگه ی روزی خواستم ازدواج کنم،تمام این مزخرفات رو کنار میزنم...همشونو
 

*N.A*

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی عالی بود:biggrin:
بابا صداتونم خوبه خداییش
ختم صلواتم هستم
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی
پول
چرخ خیاطی
لباسشویی
کار
اقتصاد
من فقیرم
تو پولداری
.
.
.
اینا همش مال اینه که ما خدا رو نشناختیم....زندگیمون تلف شد همش مشغول اینا بودیم...با هم میجنگیم بخاطر دو قرون،چون نفهمیدیم عشق خدا مقدم بر عشق زمینیه...عاشق خدا نشدیم وگرنه زندگیمون گلستان میشد
روز قیامت هم دو تا تاید و ریکا و یه کیسه برنج بذارن جلومون و بگن بفرما اینا تمام دغدغه های شما بود
از خدا مظلوم تر وجود نداره
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
زندگی
پول
چرخ خیاطی
لباسشویی
کار
اقتصاد
من فقیرم
تو پولداری
.
.
.
اینا همش مال اینه که ما خدا رو نشناختیم....زندگیمون تلف شد همش مشغول اینا بودیم...با هم میجنگیم بخاطر دو قرون،چون نفهمیدیم عشق خدا مقدم بر عشق زمینیه...عاشق خدا نشدیم وگرنه زندگیمون گلستان میشد
روز قیامت هم دو تا تاید و ریکا و یه کیسه برنج بذارن جلومون و بگن بفرما اینا تمام دغدغه های شما بود
از خدا مظلوم تر وجود نداره

متاسفانه همه زندگی شده همین ..................
دوست داشتم این متنو اینجا بذارم و همه ببینن :
قرار نبوده تا نم باران زد، دستپاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم که مبادا مثل کلوخ آب شویم
قرار نبوده این قدر دور شویمو مصنوعی،
ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی،
خنده های مصنوعی، آواز‌های مصنوعی،دغدغه های مصنوعی ...



هر چه فكر می‌کنم می‌بینم قرارنبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم
تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم
این همه مسابقه و مقام و رتبهو دندان به هم نشان دادن برای چیست؟




قرار نبوده همه از دم درس خواندهبشویم،
از دم دکترا به دست بر روی زمینخدا راه برویم



بعید می دانم راه تعالی بشریاز دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود
باید کسی هم باشد که گوسفندهارا هی کند، دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند.



قرار نبوده این ‌همه در محاصرهسیمان و آهن،
طبقه روی طبقه برویم بالا



قرار نبوده این تعداد میز و صندلی‌ِکارمندی روی زمین وجود داشته باشد
بی شک این همه کامپیوتر و پشتهای غوز کرده آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده ...



تا به حال بیل زده‌اید؟
باغچه هرس کرده‌اید؟
آلبالو و انار چیده‌اید؟
کلاً خسته از یک روز کار یَدیبه رختخواب رفته‌اید؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابلمقایسه نیست.



این چشم ها برای نور مهتاب یانور ستارگان کویر،
برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان،
برای خیره شدن به جاریِ آب شاید،
اما برای ساعت پشت ساعت، روزپشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده‌اند.



قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچکار نیایند و ساعت های دیجیتال به ‌جایشان صبح خوانی کنند.
آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتیداشته حتماً،
که شاید لالایی طبیعت باشد برایبه خواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌ لازم نشویم
و این طور شب تا صبح پرپر زدناپیدمی نشود.



من فکر می‌کنم قرار نبوده کارکردن، جز بر طرف کردن غم نان،
بشود همه دار و ندار زندگی مان،همه دغدغه ‌زنده بودن مان.



قرار نبوده کنار هم بودن و زادو ولد کردن،
این همه قانون مدنی عجیب و غریبو دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد.



قرار نبوده این طور از آسماندور باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم.



قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیمتا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم.



قرار نبوده چهل سال از زندگیرد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی
یا چرمی یک مسافت صد متری رابا زمین معاشرت نکرده باشد.



قرار نبوده من از اینجا و شمااز آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن
و بوسیدن و دوست داشتن برای همبفرستیم ...



چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم،اما همین قدر می‌دانم که این ‌همه قرار نبوده ای
که برخلافشان اتفاق افتاده، همگیمان را آشفته‌ و سردرگم کرده !



آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم،از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمی‌آوریم چرا ...
 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای باااااااباااااااااااا.........
چه خبرتونه؟؟؟!!!
من صبح اینجا بودم تا رفتم ناهار و ی استراحت کنم ، اینجا ترکید!!!!
بابا کمی اهسته تر!!!!!
 

Similar threads

بالا