درد حال
حالمان بد نيست غم كم ميخوريم
كم كه نه هر روز كم كم ميخوريم
آب ميخواهم سرابم ميدهند
عشق ميورزم عذابم ميدهند
خود نميدانم كجا رفتم به خواب
از چه بيدارم نكردي آفتاب
خنجري بر قلب بيمارم زدند
بيگناهي بودم و دارم زدند
دشنه نامرد بر پشتم نشست
از غم نامردمي پشتم شكست
عشق اخر تيشه زد بر...