نتایح جستجو

  1. *M.A*

    یادداشت های شبانه

    گاهی وقتا زندگی یه جوری میشه که تو احساس میکنی انگار اصلا تو این دنیا وجود نداری.. مثل یه شبه نامرئی.. یا یه حضور فیزیکیه مجسمه وار که بود و نبودش به هیچ جای دنیا نیست.. گفتم مشکلی نیست گفتم جای نگرانی نیست گفتم بابت من آسوده خاطر باشید ولی ته ته قلبم یکی می‌گفت کاش نمی‌رفتند.. کاش حرفامو قبول...
  2. *M.A*

    الان چه حسي داري؟

    احساس خستگی زیاد به همراه کمر درد
  3. *M.A*

    یادداشت های شبانه

    خدایا امشب با همه ی شبای عمرم فرق داره اصلا یجوره دیگه اومدم سراغت نمی تونم هیچی از حالم بگم چون هرگز این حال و نداشتم حتی بچمم امشب حالش با بقیه ی شبا فرق می‌کنه امشب تو هم یجور دیگه نگاهمون کن همیشه بودی اما حالا خیلی بیشتر بهت نیاز داریم خیلی نزدیک تر خدا خدایا چیو نمیدونی که لازم باشه برات...
  4. *M.A*

    همین الان داری به چی فکر میکنی؟

    به اینکه خیلی دلم میخواد همین الان سه تا از دعاهام برآورده بشه
  5. *M.A*

    اگه بخوای براساس تجربه خودت نفر بعدیت رو یک نصیحت کنی چی بهش می گفتی؟؟

    تو زندگی، از هرجا فهمیدی اشتباه کردی برگرد.. از هیچی ام نترس، نگذار اونقدر جلو بری که فرصت برگشتن و از دست بدی..
  6. *M.A*

    همین الان داری به چی فکر میکنی؟

    چه گویم که نا گفتنم بهتر است.. ممنون عزیزم. ... به اونی که از جز به جزء حال و روزم خبر داشت و خالصانه پا به پای بد حالیام اومد
  7. *M.A*

    همین الان داری به چی فکر میکنی؟

    به اینکه هرچقدر به روزای آخر سال و لحظه ی تحویل سال نزدیک تر میشیم، بیشتر احساس تلخی و عذاب دارم انگار در و دیوار فشارم میدن
  8. *M.A*

    یادداشت های شبانه

    اینکه بعد از یازده سال دوستانت رو ببینی یه حال خیلی خیلی خوبی داره.. بعد از اینهمه سال همگی همدیگه رو پیدا کنین و فقط و فقط به مرور خاطرات خوش بشینین حسی داره که فقط خودتون میتونید به شیرینیش پی ببرین میدونی خوبی دوست قدیمی اینه که تو کاملا خیالت راحته که اون وقتی داره باهات حرف میزنه، پشت...
  9. *M.A*

    یادداشت های شبانه

    چه خوب بود امشب، اتفاق تازه ای نبود ولی مرور خاطرات دلچسب بود.. ... چه خوش طعمه بغل گرفتنش چقدر حالم خوب میشه وقتی دست میکشم تو موهای خرمایی نازش و نگاه به صورت مثل برگ گلش میکنم.. از کی شدند شبیه هوا واسه نفس کشیدن؟ چجوری میشه که وقتی بعد از شیطناشون میان لم میدن بهم و انتظار طرف کشی دارن...
  10. *M.A*

    یادداشت های شبانه

    امشب قده یه دنیا خستم ولی آرومم خیلی آروم کامم تلخه ولی یاد گرفتم تو تلخی هم بهونه هایی واسه شاد بودن پیدا کنم.. زندگی به من فرصت ناز کردن و با خیال آسوده به کسی تکیه کردن رو نداد.. ولی عوضش بهم یاد داد تو بدترین شرایطم پشت خودمو بگیرم و بتونم از دل تلخی ها، امید بیرون بکشم.. مسیر سرنوشتم از...
  11. *M.A*

    همین الان داری به چی فکر میکنی؟

    به هیچ های بزرگ زندگی، که ما خودمون رو بابتشون نابود کردیم و خیلی دیر فهمیدیم که جز هیچ.. چیز دیگه ای نبودند..
  12. *M.A*

    یادداشت های شبانه

    خدایا شکرت که بهم سلامتی دادی و الان تو مسیر بیمارستان نیستم خدایا شکرت که عزیزترینام حالشون خوبه و دلنگرانی بابت سلامتیشون ندارم خدایا شکرت که عشقی واقعی و خالصانه و در عین حال منطقی بین اعضای خانوادم جریان داره و در عین احترام به حریم زندگی هم با تمام وجود همدیگه رو دوست داریم خدایا شکرت که...
  13. *M.A*

    یادداشت های شبانه

    کاش زمان تو همون چهارشنبه صبح متوقف میشد. یه صبح نیمه سرد بهمن ماهی، درحالی که تو اوج تنهایی و دلتنگی غرق خوابی، یهو گوشیت زنگ بخوره و پدر مادرت بعد از یک ماه سورپرایزت کنن و بگن: در و باز کن پشت در خونتیم و تو با یه شکم سنگین شده که خبر از به زودی مادر شدنت داره، بچه تر از هر بچه ای سر از پا...
  14. *M.A*

    یادداشت های شبانه

    دلم میخواد شعر بخونم اینروزا و میخونم دلم میخواد غرق کتابا و داستانها و روایتهاشون بشم و میشم دلم میخواد بیشتر از همیشه با بچه ها وقت بگذرونم و بغلشون بگیرم که میگذرونم و میگیرم دلم میخواد بیشتر از همیشه تو هپروت و بی‌خبری باشم که تمام عزمم و جزم کردم و اینکار و میکنم.. بیشتر از همیشه دوست دارم...
  15. *M.A*

    همین الان داری به چی فکر میکنی؟

    به اینکه کاملا تو این مورد شبیه به هم هستیم. به امروز. که چقدر دوستش نداشتم.
  16. *M.A*

    مشاعرۀ سنّتی

    یک شب تمام می شود این گریه های بی امان.. اما بدان فردا دگر، آغوش قلبی بی نوا هرگز نمی خواند تو را.. ما نوشت.
  17. *M.A*

    همین الان داری به چی فکر میکنی؟

    به اینکه کسی از بین دوستان کتاب های واقعا خوب، در مورد تربیت درست فرزند، خوندن یا آشنایی دارند، لطف کنند به من هم معرفی کنند؟ به اینکه ۴ صبح شد، من نباید بعد از سرم و بیمارستان و دکتر و دارو خواب میبودم؟
  18. *M.A*

    یادداشت های شبانه

    ممنون عزیزم خیر همیشه قسمت خودت و عزیزانت باشه انشاالله
  19. *M.A*

    یادداشت های شبانه

    امشب کتاب خوندنم فایده ای نداره.. روی جدیدی از زندگی واسم ورق خورده مواجه شدن باهاش حجم زیادی از توانمو گرفته ولی این داستان جدیدی نیست و این زندگی همواره صفحه ها و ورق های جدید داره که نشونم بده. سخت گذشت از جمعه ساعت ۱۰ تا حالا، خیلی سخت.. هنوز بیخبرم از سالم بودن یا نبودن، از موندن یا...
  20. *M.A*

    یادداشت های شبانه

    هرچی سر شب پشت تلفن دم از محکم بودن باهاش زده بودم، چند ساعت بعد با یه لحظه دیدن عکسش دود شد رفت هوا.. و چه خوشحالم که نه می بینتم نه متوجه راست و دروغ حالم میشه. زنگ زدم برم پیشش شاید با دیدن اون یکم دلتنگی هام یادم بره اما حالش خیلی بد بود، گفت نیا، مریض شی هیچ کاری نمیتونیم بکنیم. مجبور شدم...
بالا