من و گروه 6 نفرمان از شيطون هاي دانشگاهيم اين خاطره مال ترم پيشه دانشكده ما ترم پيش خيلي خلوت بود ما كلاس كارگاه مصالح داشتيم و استاد نيامده بود در كريدور نشسته بوديم كه 1 فكري به ذهنمان رسيد توپي كه سميرا آورده بود را برداشتيم و اول تمرين هدف گيري به سمت سطل آشغال و سپس كمي تا قسمتي فوتبال...