باران، غروب، ماه، اتوبوسي كه ممكن است... بايد مرا دوباره ببوسي كه ممكن است... اين لحظه... لحظه... لحظه... اگر آخرين... اگر... بس كن! نزن دوباره نفوسي كه ممكن است ... من قول ميدهم كه بيايم به خواب تو زيبا، در آن لباس عروسي كه ممكن است.. دل نازكي و دل نگراني چه ميشود من نيستم، تو شهر عبوسي...