حالا جن رو نمیدونم.
ولی وقتی کوچیک بودم تو یه خونه ی قدیمی زندگی میکردیم.یه خونه ی دوطبقه بود
یه پارکینگ دربوداغون داشت. یه پنجره هم بود چوبی که به طرف همون پارکینگ باز میشده.
چون از وقتی من یادم میاد اون پنجره قفل شده بود و هیچ مدله هم نمیشد بازش کرد.
یه روز پدرم با یه پیکان صفر کیلومتر اومد...