نتایح جستجو

  1. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    بذارید از اول اولش بگم که من چه جوری سر از زاهدان در آوردم. قرار بود شب جواب ارشد بیاد.منم صبحی با مادرم رفته بودم کتابفروشیمون.ساعت یازده صبح بود که تارا بهم زنگ زد.گفت جواب ارشد الان رو سایته.قلبم اومد تو دهنم.بااسترس ازش پرسیدم چی قبول شد اونم گفت زاهدان شبانه قبول شده.یه کم خیالم راحت شد.من...
بالا