نتایح جستجو

  1. mahdi271

    ایرج جنتی عطایی

    شعله زد عشق و من از نو نو شدم پر شدم از عشق تو مملو شدم شوق شیدایی مرا از من گرفت من به خود برگشتم از تو تو شدم آه ، با تو من چه رعنا می شوم آه ، از تو من چه زیبا می شوم عطر لبخنده خدا می گیرم و شکل آواز پری ها می شوم با تو من هم جامه ی شب می شوم هم طپش با گرگره تب می شوم با تو...
  2. mahdi271

    اشعار فریبا شش بلوکی

    گله باز گفتم کوه صبرم مثل سنگم عهد بستم نکنم شکوه ز کس بد نگویم به کسی *** صبح زودی رفتم گله ها را بردم سر جویی شستم *** باز گفتم که تو خوبی و قشنگی و تو مستی و من از روز ازل عاشق تو بودم و هستم *** گله ای از تو ندارم چشم بر هر چه که کردی همه بستم *** لیک دیدم چشم هایم غرق اشکند غرق اشکند گله...
  3. mahdi271

    اشعار دفاع مقدس

    دید در معرض تهدید دل و دنیش را رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را رفت و حتی کسی از جبهه نیاورد به شهر چفیه و قمقمه اش کوله و پوتینش را رفت و یک قاصدک سوخته تنها آورد مشت خاکستری از حادثه مینش را استخوان های نحیفی که گواهی می داد سن و سال کم از بیست به پایینش را ماند سردرگم و حیران که بگیرد خورشید...
بالا