کفتار
خرچنگ های دفتر من جان گرفته اند
احساس را به چنگ ، به دندان گرفته اند
آن واژه ها که زاده ی حس جدایی اند
هاشور های سربی زندان گرفته اند
مردار واژه های دلم را چه می خورند
کفتار ها که لهجه ی ایمان گرفته اند
سوزانده جسم و جان و قلم را بدون رحم
آن لحظه ها که ماتی باران گرفته...