آنه!
تکرار غریــــــبانه روزهایت چگونه گذشت، وقتی روشنی چشمهایت، در پشت پرده های مـــــه اندوه، پنهان بود...با من بگو از لحظه لـــــــحظه های مبهم کودکی ات، از تنهایی معصومانه دستهایتآیا می دانی در هجوم درد ها و غم هایت، و در گیر و دار ملال آور زندگی ات،حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته...