مریم ناز
پسندها
20

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بیست سال بعد
    بابت کارهایی که نکرده ای
    بیشتر افسوس میخوری
    تا بابت کارهایی که کرده ای
    بنابراین
    روحیه تسلیم پذیری را کنار بگذار
    و از حاشیه امنیت بیرون بیا ..
    بیچاره دلم....
    از پسِ تمامِ دوستت دارم هائى
    كه برايش سوزاندم
    نميدانم...
    او برايم دعا كرده است
    يا به تمسخر گرفت
    همه ىِ عشق بى مثالم را...
    وقتى كه گفت؛
    " خدا شفات بده "
    حالا من مانده ام گيج
    ميان تيمارستان هاىِ خالى از مجنونُ
    امام زاده هاىِ دخيل بسته شده...
    سفرهای تنهایی همیشه بهترند
    کنارِ یک غریبه می‌‌نشینی
    قهوه ات را می‌‌خوری
    سرت را به پشتی‌ صندلی
    تکیه میدهی‌ تا وقت بگذرد
    به مقصد که رسیدی
    کیف و بارانی ات را بر میداری
    به غریبه ی کنارت
    سری تکان می‌‌دهی‌ و می‌‌روی
    همین که زخمِ آخرین آغوش را
    به تن‌ نمی‌کشی
    همین که از دردِ خداحافظی
    به خود نمی‌‌پیچی‌
    همین که تلخی‌ یک بغض را
    با خودت از شهری به شهری نمیبری
    همین یعنی‌ سفرت سلامت...
    پنجشنبــه است
    به یاد آن عشق های بار بسته
    فاتحه ای ره توشه میکنیم
    باشد که پروردگار
    بيامرزدشان و بیامرزدمان
    به یاد همه آسمانی ها
    صلوات و قرائت فاتحه
    بخندید ...
    همه مشکل دارند…
    من دارم،
    شما هم دارید…
    همه بدبختی داریم،
    گرفتاری داریم و این موضوع تابع محل جغرافیایی آدمها هم نیست…
    یاد بگیرید بخندید…
    به ریش دنیا و مشکلات بخندید…
    به بدبختی‌ها بخندید…
    به خودتان بخندید…
    دو بار اولش سخت است،
    اما کم کم عادت میکنید و می‌بینید که رابطه خنده و گرفتاری،
    مثل رابطه خیار است و سوختگی پوست…
    درمانش نمی‌کند اما دردش را کم میکند.
    در زندگی همیشه ما برخی افراد را از دست نمی دهیم
    گاهی دیگران ما را از دست می دهند
    گاهی لازم نیست نگران خاطرات بود
    گاهی باید نگران خودت باشی
    تا آینده را درست تر بسازی
    گاهی باید حواست باشد تا به هر نگاهی لبخند نزنی
    تا از محبتت سو استفاده نشود
    گاهی باید برخی رفتارها را
    یک به درک بدرقه راهشان کنی
    آسوده باشی و به خودت فکر کنی همین
    پس زندگی زیباست و ادامه دارد
    ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪﻩ ، ﺑﻬﺶ ﭼﯽ ﺑﮕﯿﻢ ......؟
    ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﯿﺪ: ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻨﻢ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺭﻩ ، ﻧﮕﯿﺪ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽ ﺷﻪ، ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﺎ ﺟﻮﮎ‌ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺨﻨﺪﻭﻧﯿﺪﺵ،
    ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺍﺩ ﺑﺨﻨﺪﻩ، ﺧﻨﺪﻩ‌ﺍﺵ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭﻩ ، ﺑﺮﺍﺵ
    ﺍﺯ ﻓﻠﺴﻔﻪ‌ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﻦ، ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ
    ﻓﮑﺮﮐﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ.
    ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻪ ﺍﺻﻼ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻦ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯿﻦ،
    ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ، ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ، ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿﺪ، ﻮ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ‌ﻫﺎﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ‌،
    ﺑﺮﺍﺵ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﺰﯾﺪ‌، ﺑﺮﺍﺵ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﭙﺰﯾﺪ، ﺑﺬﺍﺭﯾﺪ ﺟﻠﻮﺵ‌، ﺑﻌﺪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ، ﺑﺬﺍﺭﯾﺪ ﺍﻭﻥ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﯿﺪ!
    ﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﺻﺎﺩﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﻨﯿﺪ‌،
    ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺪﯼ ﻣﯽ‌ﺍﻓﺘﻪ،
    ﺷﻤﺎ ﺟﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ،
    ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ ....
    ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ،ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿﺪ ،ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﯿﺪ ،
    ﺍﮔﻪ ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ‌ﺯﻧﻪ ، ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﮐﻤﮑﻪ ....

    ﻋﺸﻖ ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
    ﭘﺮﻓﺴﻮﺭ ﺁﺭﻭﻥ ﺗﯽ ﺑﮏ
    تاریکم و از طلوع ترسی دارم
    مغرورم و از خضوع ترسی دارم
    دلگیر غروب جمعه ای هستم که
    از شنبه و از شروع ترسی دارم
    باید کم باشی، کم که باشی عزیز می شوی، اصلا زیاد که باشی زیاد می آورندت، بعد همان کار را با تو می کنند که با نان خشکهای توی سفره می کنند، می ریزندت جلوی گنجشکها، کفترها، کلاغ ها...باید یاد گرفت کم بود، کم که باشی دلشان برایت تنگ می شود، سراغت را می گیرند، هی زنگ می زنند کجایی؟ خوبی؟...زیاد که باشی یادشان می رود دلتنگی، یادشان می رود نبودنت را...
    زیاد بودن خوب نیست، دل را می زند، مثل شکری که زیادی ریختی توی چای، مثل نمکی که شور می کند غذا را، حالا هی بیا سیب زمینی بریز توی غذا، شوریش را بگیر، نمی شود خب، از اول حواست باشد به اندازه شوری و شیرینی غذا. زیاد که باشی، دور ریختنی می شوی، می ریزندت دور، با اضافه ات همان کار را می کنند که با غذای مانده ی دیشب کرده اند...
    حواست باشد به کارت، به بودنت، نبودنت...
    دلتنگی مال نبودن است یادت باشد، باید یاد گرفت کمتر بود...
    بـاور کن
    دنیـا دو روز است
    و ما هم رهگـذر هستیم
    در این طلوع و غـروب مهربان باش
    و با تمام عشـق
    زنـدگی را احساس کن
    شـاید فـردا
    دنیـا باشـد ولی ما نبـاشیم …
    خیره شده بود به دوردست ، حرف نمی زد .
    گفتم : "به چی فکر می کنی ؟"
    گفت : "به گذشته ام .
    به این که هیچ جای برگشتی نیست .
    به پیر شدنم ، به خیلی چیزها !
    و دستش را میان موهای سفیدش فرو برد و باز زیبا شد .
    راست می گفت .
    پیر شده بود . به چروک زیر چشمش نگاه کردم ، به چشم های یک پیر دختر .
    نگاهم به خال کوچک روی گونه اش افتاد . هنوز هم زیبا بود ، هنوز خیلی زیبا بود
    گفتم : " آدم تا وقتی جوان است و دل شاد ، به آینه فکر می کند . اما وقتی پیر
    شد و دل مرده ،
    یاد گذشته می کند ،
    سکوت می کند ،
    خاطرات خفه اش می کند
    و کم کم می میرد .
    لطفاً دل مرده نباش !
    شاهین_شیخ_الاسلامی
    بيدار شده ام
    بيدار و خستـه
    شايد خسته تَر از هميـشه
    بي هيچ انگيـزه اي
    بيدار شده ام
    چه بيدار شدنـي
    وقتي گذشته هنوز قصد جـانم را كرده است
    وقتي زندگي مرا خراب تَر از هميـشه به ديوار هـآ ميكوبد
    وقتي زمانـه عوض شده است
    شايد بيدار شده ام
    كه امروز را طور ديگـري تمام كنم
    كه دست خاطرات ِ لعنتي را بگيرم
    به ديوار بكوبم
    برايش توضيح دهم
    كه من بزرگ شده ام
    كه من از همين حالا آلزايمر گرفته ام ، نميدانم كيستي
    من فقط خودم را ميشناسم
    ميخوام با خودم زندگي كنم
    هر روز روبه روي آينه به خودم لبخند بزنم
    هر روز زندگي كنم
    هر روز بخندم
    در خيابان به اميد باران راه بروم
    كه من
    امروز بيدار شده ام
    تو را از يـاد ببرم
    من امروز را
    جورِ ديگـري بيدار شده ام
    بهاره_حصاري
    هرگز: به آدمهای مهربان زخم نزنید
    چون گوشه قلب خدا زخمی میشود...
    آدمهای مهربان در مقابل خوبی هایِ یکطرفه هرگز احساس حماقت نمیکنند ،
    چون خوب بودن برای آنها عادت شده
    آدم های مهربان از سر احتیاجشان مهربان نیستند
    آنها دنیا را کوچکتر از آن میبینند که بدی کنند...
    آدمهای مهربان خود انتخاب کرده اند
    که نبینند نشنوند و به روی خود نیاورند نه اینکه نفهمند...
    هزاران فریاد پشت سکوت آدمهای مهربان هست
    سکوتشان را به پای بی عیب بودن خود نگذارید...
    مهربان باشید با مهربانان..
    عکس ها گاهی اوقات دروغگو ترین موجودات روی زمین میشوند ،روزهایی از زندگی شروع میشود که تو دقیقه به دقیقه اش خودت را به خودت میبازی روزهایی آنقدر کلافه ای که دلت میخواهد خودت را بسته بندی کنی و با یک پست پیشتاز بفرستی جایی که اثری از هیچ موجود زنده ای نباشد..،،روزهایی که بغض راهه گلوتو بسته و نفس کشیدن رو واست سخت کرده!روزهایی که انگار لحظه به لحظه اش پر است از سرگیجه..پشته سر گذاشتنه این روزها فقط یک آدم آهنی میخواهد!،،روزهایی که میدانی جواب احوال پرسی گریه است و بس و در همه ی این روزها که میگذرد عکس تو همانطور آرام میماند آرام میماندآرام میماند و دروغ میگوید آدم ها را با عکس هایشان قضاوت نکنید
    عکس است دیگر ،جان که ندارد ،حرف که نمیتواند بزند..چون فقط یک عکس است..مدت بسیار زیادی است که عکس ملاک خیلی چیزها نیست ،ملاکِ خوب بودن ،ملاکِ اوضاع بر وقف مراد است ،ملاکِ همه چیز خوب و خوش است فقط جای شما خالی ،اصلا دلم میخواهد آن کسی را که همه ی این تصورات را انداخت گردن یک عکس بی جان پیدا کنم و بگویمش ، قربانت گردم آخر تو این همه تصورات را گذاشتی بر عهده ی یک عکس ؟یعنی یک عکس باید این همه مسئولیت بر گردنش باشد ؟از من میشنوید آدم ها را هرگز با عکس هایشان قضاوت نکنید ،
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا