godes of victory
پسندها
164

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
    ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟
    ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
    ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﻱ ﻛﺮﺩ .. ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎﺩ.
    ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ...
    ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!!
    ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ ؟
    ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﻴ ﻜﻪ ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ... ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻲ!!! ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ "


    ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ می فرماید :
    ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺧﺪﺍست روزی آن.


    ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند، دريا آرام شد و آن ها صيد تور صيادان شدند...
    آشوب هاي زندگي حكمت خداست.
    از خدا، دل آرام بخواهيم، نه درياي آرام...


    "دلتان همیشه آرام"
    اين متن فوق العادست::

    من زندگی خودم را میکنم و
    برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم .
    چاقم,
    لاغرم,
    قد بلندم,
    کوتاه قدم,
    سفیدم ,
    سبزه ام همه به خودم مربوط است .

    مهم بودن یا نبودن رو فراموش کن
    روزنامه ی روز شنبه زباله ی روز یکشنبه است
    زندگی کن به شيوه خودت
    با قوانين خودت
    با باورها و ايمان قلبی خودت
    مردم دلشان می خواهد
    موضوعی برای گفتگو داشته باشند
    برايشان فرقی نمی کند چگونه هستی...
    هر جور که باشی،
    حرفی برای گفتن دارند.
    شاد باش و
    از زندگی لذت ببر
    ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺣﺎﮐﻤﯽ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩ :
    ﺑﻪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ، ﺟﺎﯾﺰﻩ ﺍﯼ ﻧﻔﯿﺲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ .
    ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﺳﻌﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺣﺎﮐﻢ ﻫﻤﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻫﺎﯼ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﺪ .
    ﺍﻭﻟﯽ، ﻧﻘﺎﺷﯽ ﯾﮏ ﺩﺭﯾﺎ ﭼﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﻮﺩ؛ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﯾﻨﻪ ﺍﯼ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﮐﻮﻫﻬﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﻣﯿﺴﺎﺧﺖ، ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ، ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺁﺑﯽ ﺑﺎ ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﯾﺪ ﺣﺘﻤﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﯽ ﯾﺎﻓﺖ.
    ﺩﻭﻣﯽ ﮐﻮﻫﻬﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﻧﺎﻫﻤﻮﺍﺭ ﻭ ﭘﺮ ﺻﺨﺮﻩ؛ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺗﯿﺮﻩ، ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﯾﺪ ﻭ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ ﻣﯿﺰﺩ، ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﻮﻩ ﺁﺑﺸﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺍﺻﻼ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﯾﺪﻩ ﻧﻤﯿﺸﺪ .
    ﺍﻣﺎ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺁﺑﺸﺎﺭ ﺑﻮﺗﻪ ﺍﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﮑﺎﻑ ﺳﻨﮕﯽ ﺭﻭﯾﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻮﺗﻪ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﻻﻧﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺸﺎﺭ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ، ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﻻﻧﻪ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ
    ﺑﻮﺩ .
    ﺣﺎﮐﻢ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺩﻭﻡ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
    "ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺁﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﯾﺎ ﮐﺎﺭ ﺳﺨﺘﯽ ﭘﯿﺶ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﺁﺭﺍﻣﺶ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺻﺪﺍها، مشکلات ﻭ ﮐﺎﺭهای ﺳﺨﺖ، ﺩﻟﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
    "ﺁﻫﻨﮓ" ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺭﺍ، ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽ ﻧﻮﺍﺯﯼ !...
    ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻓﻬﻤﻴﺪ،
    ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﻬﻤﺎﻥ "ﻣﻮﺳﻴﻘﯽ" ﺯﻧﺪﮔﯾﺖ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ...
    ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻫﺎ ، ﻣﯽ ﺁﻳﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ...
    ﻭ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺕ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ " ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ" ﺧﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ !...
    ﻳﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ،
    ﻣﻬﻢ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻃﻮﺭﯼ "ﺑﻨﻮﺍﺯﯼ" ﻛﻪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ " ﻣﻮﺳﻴﻘﯽ" ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﯼ !...
    ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺕ " ﺩﺳﺖ" ﺑﺰﻧﯽ !!
    ،،ازطرف خدا،،

    عالم ز برایت آفریدم، گله کردی

    از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی

    گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند

    صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی

    جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور

    از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی

    گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم

    بر بخشش بی منت من هم گله کردی

    با این که گنه کاری و فسق تو عیان است

    خواهان توأم، تویی که از من گله کردی

    هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم

    با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی

    صد بار تو را مونس جانم طلبیدم

    از صحبت با مونس جانت، گله کردی

    رغبت به سخن گفتن با یار نکردی

    با این که نماز تو خریدم، گله کردی

    بس نیست دیگر بندگی و طاعت شیطان؟؟

    بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟!

    از عالم و آدم گله کردی و شکایت

    خود باز خریدم گله ات را، گله کردی
    قضاوت ممنوع

    هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبــر نـداری نخور !!
    حسـادت نـوعی اعتــراف به حقیــر بــودن خــویـش است.
    هــر قلبـى دردى دارد، فقـط نـحــوه ابــراز آن فــــرق دارد.
    بعضى ها آن را در چشمانشان پنهان ميكنند، و بعضى ها در لبخندشان!!
    خنده را معنی به سرمستی مکن
    آنکه میخندد غمش بی انتهــاست...!
    ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭼﻨﮕﻴﺰ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻳﺎﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻜﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﻨﮕﻞ ﺭﻓﺘﻨﺪ .
    ﻫﻮﺍ ﺧﻴﻠﯽ ﮔﺮﻡ ﺑﻮﺩ ﻭﺗﺸﻨﮕﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﭼﻨﮕﻴﺰ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ .
    ﺑﻌﺪ ﺍﺯﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺟﻮﻳﺒﺎﺭ ﻛﻮﭼﻜﯽ ﺩﻳﺪﻧﺪ .
    ﭼﻨﮕﻴﺰ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺷﻜﺎﺭﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﺬﺍﺷﺖ،
    ﻭ ﺟﺎﻡ ﻃﻼﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﻳﺒﺎﺭ ﺯﺩ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺁﺏ ﺑﻨﻮﺷﺪ ،
    ﺍﻣﺎ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺑﻪ ﺟﺎﻡ ﺯﺩ ﻭ ﺁﺏ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﻳﺨﺖ .
    ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ،
    ﭼﻨﮕﻴﺰ ﺧﻴﻠﯽ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩ ،
    ﺍﮔﺮ ﺟﻠﻮﯼ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮﻡ ،
    ﺩﺭﺑﺎﺭﻳﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ:
    ﭼﻨﮕﻴﺰ ﺟﻬﺎﻧﮕﺸﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﭘﺲ ﯾﮏ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺑﺮﺁﻳﺪ ؛
    ﭘﺲ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺑﻪ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺿﺮﺑﻪ ﺍﯼ ﺯﺩ .
    ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﭼﻨﮕﻴﺰ ﻣﺴﻴﺮ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﺎﺭﯼ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﻤﯽ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻣﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﺏ
    ﻣﺴﻤﻮﻡ ﺍﺳﺖ .
    ﺍﻭ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻦ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺘﺎﺛﺮ ﮔﺸﺖ .
    ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺍﯼ ﻃﻼﯾﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺳﺎﺧﺖ ،
    ﺑﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﻟﻬﺎﻳﺶ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ :
    ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻤﺎﺳﺖ ؛
    ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﺪ .
    ﺭﻭﯼ ﺑﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮﺵ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ :
    ﻫﺮ ﻋﻤﻠﯽ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺧﺸﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺤﻜﻮﻡ ﺑﻪ ﺷﻜﺴﺖ ﺍﺳﺖ ...
    ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ ...
    ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﺮﻧﺠﯿﻢ ،
    ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﻢ ،
    ﮐﻤﺘﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﻢ ،
    ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻫﯿﻢ .
    نگاه همه به پرده سینما بود.
    (جشنواره فیلم های 10دقیقه ای بود به گمانم...)
    اکران فیلم شروع شد.
    شروع فیلم: تصویر سقف یک اتاق...
    دو دقیقه از فیلم گذشت
    سه ، چهار، پنج ...
    هشت دقیقه ی اول فیلم تنها تصویر سقف اتاق!
    صدای همه درآمد.
    اغلب حاضران سالن سینما را ترک کردند.
    ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین
    و به یک معلول قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید..

    جمله زیرنویس فیلم: این تنها 8 دقیقه از زندگی این انسان بود و شما طاقتش را نداشتید.

    خدایا شکرت
    به تاريخ های روی سنگ قبر نگاه کنید:
    تاريخ تولد- تاريخ مرگ
    آنها فقط با يك خط فاصله از هم جدا شده اند،
    همين خط فاصله كوچك نشان دهنده تمام مدتي است كه ما
    روي كره زمين زندگي كرده ايم،
    ما فقط به اندازه يك " خط فاصله" زندگي مي كنيم!
    و ارزش اين خط كوچك را تنها كساني مي دانند كه به ما عشق ورزيده اند.
    آنچه در زمان مرگ مهم است پول و خانه و ثروتي كه باقي مي گذاريم نيست، بلكه چگونه گذراندن اين خط فاصله است.
    بياييد به چرايى خلقتمان بيانديشيم
    بياييد بيشتر يكديگر را دوست داشته باشيم
    دير تر عصباني شويم
    بيشتر قدرداني كنيم
    كمتر كينه توزي كنيم
    بيشتر احترام بگذاريم
    بيشتر لبخند بزنيم
    و به ياد داشته باشيم كه اين " خط فاصله" خيلی كوتاه است!
    شماره حساب دلتون رو نداشتم تا شادی ها رو براتون واریز کنم ...
    رمزش رو هم نداشتم تا لااقل غمهاتون رو برداشت کنم ...
    ولی از خودپرداز دلم براتون آرزو کردم!
    چرخ گردون ، چه بخندد ، چه نخندد ، تو بخند
    مشکلی گر تو را راه ببندد تو بخند
    غصه ها فانی و باقی همه زنجیر به هم
    گر دلت از ستم و غصه برنجد ، تو بخند

    روز و روزگاران به کام
    عید واقعی از آن کسیست که پایان سالش را جشن بگیرد،
    نه آغاز سالی که از آن بی خبر است...

    "آخر سالتان قشنگ".
    دوستى، فصل قشنگيست پر از لاله سرخ
    دوستى، جمع شعور من و توست
    دوستى، رنگ قشنگيست چون رنگ خدا
    دوستى، حس عجيبيست ميان من و تو
    دوستى ،درس بهم تافتن عاطفه هاست
    دوستى، رج به رج حذف همه فاصله هاست
    دوستى، لمس سر انگشت وفاست
    دوستى ،يافتن راه ، تا عرش خداست
    دوستى، داشتن جمع وجود من و دوست
    دوستى، خواستن وداشتن قلب نكوست
    دوستى ،رحمت يارست، چو باران جاريست
    دوستى، نذر و دعا بهر كسيست
    دوستى، جرعه اى از جام تجلى الست
    دوستى، سر در ميخانه صاحب كرمست،

    به سلامتي!همه دوستای گل
    بارالها…
    از كوي تو بيرون نشود
    پاي خيالم
    نكند فرق به حالم ....
    چه براني،
    چه بخواني…
    چه به اوجم برساني
    چه به خاكم بكشاني…
    نه من آنم كه برنجم
    نه تو آني كه براني..
    نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
    نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
    در اگر باز نگردد…
    نروم باز به جايي
    پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
    كس به غير از تو نخواهم
    چه بخواهي چه نخواهي
    باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی
    سلامممممممممممممممم جوجه چطوری خوبی عزیزم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
    منم دلم واست تنگ شده بود عزیزم........خیلی کم میام اینجا ....تو چیکار میکنی....درس میخونی؟:redface:
    Khosham nmiad azat hatman :D
    divuneee
    hamaro hazf karde budam age yadet bashe bad dobare add kardam toro yadam rafte bud gherti khanum bbkhsh
    :*
    eshghi to
    che khabar?khubi?
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا