مثـل لـبخند می روم تا درون رویایم خاطره ای باشم درون دفتری، در کیفی قدیمی شاید خواندنم خنده ای هر چند تلخ روی لب کسی بنشاند.
می روم تا درون رؤیایم برگ زردی باشم بر درخت... شاید افتادنم باعث آرامش کسی شود هنگامی که روی من گام میگذارد و خردم میکند ولی از صدای خش خش آن لذت میبرد.