gelamard
پسندها
104

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به رسم نوروز هر سال و به یاد دوستان قدیمی
    تحفه ای هرچند ناچیز مهیا کردم - به عنوان یادگاری -
    تا بدینوسیله یادآوری کنم که دوری هرگز دلیل فراموشی نیست
    و هر کجا که باشم مهر و یادتان در قلب و جانم جاودان خواهد بود
    امیدوارم سالی پر از برکت و شادمانی پیش رو داشته باشید
    دوست همیشگی شما : ISLAND
    (طرح و متن طبق معمول از خودم :دی)


    مهربان
    چه لطیف است حس آغازی دوباره...
    وچه زیباست رسیدن دوباره روز...
    وچه اندازه عجیب ست روز ابتدایی بودن...
    وچه اندازه شیرین ست امروز...
    روز بودن
    روز تو
    روزی که تو آغاز شدی
    و ساده میگویم حس بودن دوباره ات مبارک
    "تولدت مبارک
    تولدت مبارک...
    ایشالا 120 ساله بشی...[IMG]
    همیشه شاد و سلامت و موفق باشی و چرخ روزگار به کامت بچرخه...[IMG]
    دلت شاد و لبت خندون داداشی...[IMG]

    [IMG]
    تولدددددددددددددددددددددت مباااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک:gol:
    و اینگونه است ک خداوند دو چشم را برای دو چشم آفریده است پیوندتان مبارک


    سلام razbansanvaman@yahoo.com : )
    تـــــــولـد نــسترن بــــــانو «» ســرپاسبان شـــمالیااااا «» island1991
    آدمها ازین ک ب دنیال مهمترین رویاهاشان بروند میترسند
    زیرا احساس میکنند شایسته ان رویاها نیستند و قادر نخواهند بود ب انها برسند
    ما قلبها فقط با فکر رفتن محبوبمان برای همیشه
    یا از دس دادن لحظاتی ک میتوانستند خوب باشند ولی نشدند
    یا گنجی ک ممکن بود پیدا شود ولی نشد
    میترسیم زیرا وقتی این حوادث رخ بدهند رنج شدیدی میکشیم
    ب قلبت بگو ترس رنج کشیدن دردناک تر از خود رنج کشیدن است
    و قلبی ک در پی تحقق رویایش میرود هیچگاه دچار رنج نمیشود
    چون هر لحظه ای ک دنبال گنج میگردد لحظه رویارویی با خداوند و ابدیت است

    کیمیاگر-پائولو کوئیلو
    نوروز شعر بی غلطی است که پایان رویاهای ناتمام راتفسیر میکند
    عیدتون مبارک
    برگ سبزیست تحفه درویش
    چه کند بی نوا ندارد بیش

    سال نو پیشاپیش مبارک

    تــازه خــوابـَش بـُــرده ..

    بگــذار بــِ خـوابـَد ..

    دلتنگـــے !

    طفــلے در نــبودَتـــ ؛ ...

    یکـــ لحــظــه هــمـرهـــآیـمـ نکــردـ !
    شخصی ب تازگی نابینا شده بود چون خود را با تفاوتهای جدید وفق نداد دچار افسردگی شد تا جایی ک شبها خوابش نمی برد و ب سر حد جنون رسید و تصمیم بخودکشی گرفت ولی موفق نشد ب روان پزشک مراجعه کرد. پزشک گفت زندگی ت واقعا دشوار است و بهتر است ب جای تطابق با آن خودت را خلاص کنی ! ولی نمی خواهم خانواده ات با ناراحتی مواجه گردند پس این کار را مخفیانه انجام بده تا گمان برند در خواب از دنیا رفته ای امشب قبل از اینکه ب رختخواب بروی ب منطقه ای نسبتا وسیع برو و تا میتوانی بدو آنقدر که دیگر توانی برایت نماند بعد به رختخواب برگرد وی این کار را کرد اما نتیجه ای نگرفت شب بعد دوباره با سرعت و قدرت دوبرابر دوید وقتی به رختخواب برگشت آنقدر خسته بود ک زود خوابش برد صبح بیمار غمگین زود بیدار شدو نسبتا سرحال بود پس بیتاب بود که زودتر شب شوددوباره شب شد و او دوید و بخاطر خستگی زودخوابید و صبح زود بیدار شد و سرحال بود نابینا تصمیم گرفت هر شب بدود ولی نه برای مردن بلکه برای زنده ماندن ونه برای زنده ماندن بلکه برای زندگی کردن

    ت برای چ زندگی میکنی و برای چ حاضری ا زندگیت بگذری؟
    بعضی از آدم ها انقدر نگاهشان

    چشم هایشان
    دست هایشان
    مهربان است ..كه دلت میخواهد

    یكبار در حقشان بدی كنی و نامهربانی

    و ببینی نگاهشان،چشم هایشان،دست هایشان

    وقتی نامهربان میشود چگونه است

    در نهایت حیرت تو

    میبنی

    مهربان تر میشوند انگار

    بدیت را با خوبی

    نامهربانی ات را با مهربانی

    پاسخ میدهند

    چقدر دلم تنگ است برای دیدن چنین ادم مهربانی
    من چيستم ؟


    افسانه اي خموش در‌ آغوش صد فريب


    گرد فريب خورده اي از عشوه نسيم


    خشمي که خفته در پس هر درد خنده اي


    رازي نهفته در دل شب هاي جنگلي


    .


    من چيستم ؟


    فريادهاي خشم به زنجير بسته اي …


    بهت نگاه خاطره آميز يک جنون


    زهري چکيده از بن دندان صد اميد


    دشنام پست قحبه ي بدکار روزگار


    .


    من چيستم ؟


    بر جا ز کاروان سبک بار آرزو


    خاکستري به راه


    گم کرده مرغ دربه دري راه آشيان


    اندر شب سياه


    .


    من چيستم ؟


    يک لکه اي زننگ به دامان زندگي


    و زننگ زندگاني آلوده دامني


    يک ضحبه ي شکسته به حلقوم بي کسي


    راز نگفته اي و سرود نخوانده اي


    .


    من چيستم ؟








    .


    من چيستم ؟


    لبخند پر ملامت پاييزي غروب


    در جستجوي شب


    يک شبنم فتاده به چنگ شب حيات


    گمنام و بي نشان


    در آرزوي سرزدن آفتاب مرگ
    عشق، تصميم قشنگي ست، بيا عاشق شو ( نامزدي*دختر باران* )


    زندگی باید کرد، گاه با یک گل سرخ،
    گاه با یک دل تنگ،
    گاه باید رویید، در پس یک باران،
    گاه باید خندید، بر غمی بی پایان...
    دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی
    ببندی کوله بارت را
    تو را در لحظه های روشن با او
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا