A
پسندها
70

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام مهندس خوبین الحمدلله؟ایام عزاداری اقا اباعبدالله تسلیت میگم،چه خبر خوب هستین؟؟
    سلام،خوبین؟سلامتین؟منم دلم میخواست زمان برگرده به همون سال 86-87 کاش بچه ها میومدن اینجا و هممون جمع میشدیم، یادشمن بخیر یه خانواده بودیم بخدا
    من به احتمال زیاد میحوام تو مهر به میتینگ بگذارم بچه های قدیمی اینجا و گفتمان رو جمع کنم نظرتون چیه؟؟
    شاخه ای از گل یاس میهمان سفره هفت سین امسال است تا که

    یادی از یادگار رسول خدا را زنده کند.


    در شکفتن جشن نوروز برایت در همه ی سال سر سبزی جاودان و شادی
    اندیشه ای پویا و آزادی و برخورداری از همه نعمتهای خدادادی آرزومندم . . .:gol:
    تقصیر ماست غیبت طولانی شما. بغض گلو گرفته ی پنهانی شما .بر شوره زاره معصیتم گریه میکنید جانم فدای دیده بارانی شما .دردسر شده وضع بدم دلیل پریشانی شما .آیا حقیقت است که اصلا شبیه نیست رفتار ما به رسم مسلمانی شما؟یا فارس الحجاز برایم دعا کنید درمانده است بنده ایرانی شما .اللهم عجل لولیک فرج یا علی
    فاصله

    استادی از شاگردانش پرسید:
    چرا ما وقتی عصبانی هستیم داد می زنیم؟
    چرا مردم وقتی عصبانی هستند سر هم داد می کشند؟

    شاگردان فکری کردند و یکی از آنها گفت:
    چون در آن لحظه آرامش و خونسردیمان را از دست می دهیم!

    استاد پرسید:
    این که ما آرامشمان را از دست می دهیم درست است، اما چرا با وجودی که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می زنیم؟
    آیا نمی توان با صدای ملایم صحبت کرد؟
    چرا هنگامی که خشمگین هستیم داد می زنیم؟

    شاگردان هرکدام جواب هایی دادند ولی پاسخ هیچکدام استاد را ارضی نکرد!

    سرانجام او چنین توضیح داد:
    هنگامی که دو نفر از دست یکدیگر عصبانی هستند، قلب هایشان از یکدیگر فاصله می گیرد. آنها برای اینکه این فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.

    هرچه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.


    ادامه دارد ...:gol::gol::gol:
    جوان تبلیغ کننده و هیزم شکن

    روزی (تبلیغ کننده) جوانی، هیزم شکنی را در حال کار در جنگل می بیند و با فخمیدن اینکه هیزم شکن در تمام عمر خود حتی اسمی از عیسی نشنیده، با خود می گوید:

    «عجب فرصتی برای به دین آوردن این مرد!!»

    همینطور که هیزم شکن در تمام روز به طور یکنواخت مشغول تکه کردن هیزم و حمل آنها به گاری بود، جوان زیاد صحبت می کرد، سرانجام از صحبت کردن باز می ایستد و می پرسد:

    «خوب حالا حاضری دین عیسی مسیح را بپذیری؟»

    هیزم شکن پاسخ می دهد:

    «نمی دانم شما تمام روز درباره عیسی مسیح و این که وی در همه مشکلات زندگی به یاری ما خواهد شتافت، حرف زدید؛ اما خود شما هیچ کمکی به من نکردید!!!»

    =======

    وقتی فکر می کنم، می بینم که: جای بسی شرمندگیست!!!:(
    حکایت عبرت آموز:

    میرزا پول را داد دست سبزی فروش، سبزی فروش حرف همیشگی اش را تکرار کرد:

    - آقا شما با این سن و سالتون نباید بیاید خرید، شما بزرگ مائید، امر بفرمائید خودم براتون میارم ...

    میرزا جواد تهرانی مثل همیشه تبسم کرد. راه افتاد سمت خانه. آرام و آهسته و با کمک عصا. کمی قدش خمیده شده بود. رسید دم خانه ...

    خواست کوبه در را بزند، سبزی را داد آن دستش ...

    نگاهش روی سبزی ها ایستاد ...

    برگشت؛ آرام و آهسته و با کمک عصا، اما خسته تر ...

    رفت دم مغازه سبزی فروش...

    سبزی فروش گفت:

    - آقا من سبزی خوب به شما داده ام!!!

    میرزا جواد لبخندی زد و گفت:

    سبزی شما همیشه خوب است، آمدم این مورچه روی سبزی ها را برگردانم خانه اش...

    ====

    ما کجاییم و ... :gol::gol::gol:
    ای نبی را جانشین میلاد مسعودت مبارک *** عروه الوثقای دین میلاد مسعودت مبارک
    قبلـه اهـــل یقیـن میـلاد مسعودت مبارک *** یا امیــرالمــومنین میلاد مسعودت مبارک




    اخیرا به خواست خدا، علی رغم پوشش های حفاظتی این حقیقت برملا شده است که همان شکاف (رکن یمانی) هر ساله در روز 13 رجب (ولادت امیرالمومنین (ع)) ترک بر میدارد و حکومت عربستان سعودی برای اختفاء این حقیقت و سرپوش گذاشتن بر این معجزه الهی کمیته ای را مامور تعمیر و مرمت خانه خدا کرده اند که هر ساله ایت تعمیر انجام می شود.

    [IMG]

    در این عکس ها که در سالهای مختلف گرفته شده، کاملا واضح است که سنگ های این قسمت خاص در سنوات مختلف به اشکال گوناگون تعمیر گردیده، حتی میخ های آهنی به کار رفته تا از ترک های مجدد جلوگیری شود.

    در رکن یمانی اثر ترک واضح و آشکار است.
    زیبایی انسان در چیست

    روزی شاگردان نزد حکیم رفته و پرسیدند:

    استاد، زیبایی انسان در چیست؟

    حکیم دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: به این دو کاسه نگاه کنید، اولی از طلا درست شده است و درونش زهر است و دومی کاسه ای گلیست و درونش آب گوارا است؛ شما کدام را می خورید؟

    شاگردان جواب دادند: کاسه گلی را.

    حکیم گفت: آدمی هم همچون این کاسه است. آنچه که آدمی را زیبا می کند درونش و اخلاقش است.

    باید سیرتمان را زیبا کنیم، نه صورتمان را

    :gol::gol::gol:
    بیاموزیم ...

    شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت:

    گوش کن! می خواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو می گفت ...

    همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یا نه؟

    - کدام سه صافی؟

    - اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف می کنی واقعیت دارد؟

    -نه. من فقط آن را شنیده ام. برایم تعریف کرده اند.

    - سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم، یعنی خوشحالی گذرانده ای. مسلما چیزی که می خواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالیم می شود.

    - دوست عزیز فکر نکنم تو را خوشحال کند.

    بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی کند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده رد شده است. آیا چیزی که می خواهی تعریف کنی برایم مفید است؟

    - نه، به هیچ وجه!

    همسایه گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خودت نگه دار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی...
    بیاموزیم ...

    شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت:

    گوش کن! می خواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو می گفت ...

    همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یا نه؟

    - کدام سه صافی؟

    - اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف می کنی واقعیت دارد؟

    -نه. من فقط آن را شنیده ام. برایم تعریف کرده اند.

    - سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم، یعنی خوشحالی گذرانده ای. مسلما چیزی که می خواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالیم می شود.

    - دوست عزیز فکر نکنم تو را خوشحال کند.

    بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی کند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده رد شده است. آیا چیزی که می خواهی تعریف کنی برایم مفید است؟

    - نه، به هیچ وجه!

    همسایه گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خودت نگه دار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی...
    حکایت:

    می گویند ابلیس زمانی نزد فرعون آمد، در حالی که فرعون خوشه های انگور در دست داشت و می خورد...

    ابلیس به او گفت: کسی می تواند که این خوشه انگور را به مرواریدی درشت و خوش آب و رنگ مبدل سازد؟

    فرعون گفت: نه.

    ابلیس با جادوگری و سحر آن خوشه انگور را به مروارید تبدیل کرد!

    فرعون با تعجب گفت: آفرین بر تو که استاد ماهری هستی!!

    ابلیس سیلی محکمی بر گردن او زد و گفت:

    مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند؛ تو با این حماقت چگونه دعوی خدایی می کنی؟؟!!!!!

    ---
    راستی چرا ....

    یا علی:gol:
    سلام
    یک سوال بدون مقدمه :
    به نظر شما چرا امام خامنه ای با وجود این همه نویسنده و متفکر بزرگ اسلامی مثل شهید مطهری و ... به آوینی لقب سید شهیدان اهل قلم رو داد؟
    روش فکر کنید و حتما جواب بدید.هر چی که به ذهنتون اومد
    یاعلی
    عهد می بندیم

    در روز مادر، عهد می بندیم که حرفی از اهانت و کم حرمتی به ساحت والایش روا نداریم و با بویه بر دست و بازویش، نشان دهیم که ارزش گذار واهمه ها و دغدغه هایش هستیم. با او اوج می گیریم و به اندوخته جایزه های الهی او، روزاروز افزون می کنیم.

    به یاد می آوریم سخن امام سجاد (ع) را در حق شناسی او که فرمود:

    « حق مادرت بر تو این است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده است که هیچ کس، دیگری را حمل نمی کند و از میوه دلش آن به تو داد که هیچ کس به دیگری نمی دهد.»

    آنان که شمارش گر پیش کش های منعمند، بدانند که از نیکویی به مادر، فریضه ای عظیم تر نیست.

    روی پرچم ستایش مادر، یک آیه قرآن نوشته است:

    :gol::gol::gol:« و وصینا الانسان بوالدیه احساناً »:gol::gol::gol:
    آدمی ساخته افکار خویش است، فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است.

    مترلینگ
    ---

    جمله قشنگیه نه، چقدر خوبه که با سعی در اصلاح افکار و عقائدمون، خودمون رو مستعد رسیدن به قله های کمال انسانی بکنیم:gol::gol::gol:
    السلام علیک یا بنت رسول الله




    آآآآآآه فاطمه جان ...

    کمی از غسل زیر پیرهـن ماند *** کمی از خـون خشک بـر بـدن ماند

    کفن را در بغل بگرفت و بو کرد *** همان طفلی که آخر بی کفن ماند

    عظم الله اجورنا و اجورکم یا صاحب الزمان...


    بی تو ....

    بی تو تنهایی سخت است ای عشق من، ای تمام هستی من.

    بی تو بودن معنا ندارد، بی تو چراغ زندگیم خاموش است، بی تو گذران غافله عمر دلگیر است.

    بی تو زینب تنها می شود، حسین می میرد ....

    بی تو بیت الاحزان مدینه تنها می شود، بی تو مدینه سر بر بالین کدام دوست نهد؟

    بی تو آسمان چگونه ببارد، زمین چگونه تاب بیاورد؟

    بی تو دیگر صدای زجه و ناله نمی آید. زهرا جان! ریحانه رسول!

    بی تو ستارگان خاموشند، بی تو خورشید غمگینانه غروب می کند.

    ای بی همتا! ... آسمان چگونه پهلویت را دید و نگریست، و زمین چگونه صورتت را دید و در هم نشکست.

    ای برترین بانو! عارفانه عروج کردی و چشم در چشم رسول دوختی، عاشقانه پر کشیدی و در آغوش برترین بشر آرام گرفتی!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا