ريتم خواندن : آرااام شاعر : خودم تهنايي موضوع : عشق
مضمون شعر : اولش رمانتيك آخرش طنز ساعت 12 ظهر 21م بهمن ماه 1389
آنقدرررر ، كه سخت بوود ، باران عشقه تو
آنقدرررر كه آسماااااان ، شد محو عشقه تو
من بي بهانه راهيه غم هاي خود شدم
گويي بهاار آمد و باران شد عشقه تو
در دفتر سيااهه خاطره هايم نگاااشتم
اي مهرباانه من ، كجا رفت ، عشقه تو
هر دم نوايه بودن تو ، من را غنيمت است
اما نشد كه بياييو و بسوزم به عشقه تو
سودايه بودنه با تو ، آرزويم است
اما برفتي و گند بزنن به عشقه تو ...