معبودم ...
گاهی آنقدر واقعیت داری
که سرم به یک تکه ابر سجده می برد
و توقع دارم از سنگ
مهربانی را !
...
امروز خواستم از خودم بنویسم
اما نشد !
خواستم از تو بنویسم
که ناگهان اشک ریختم و دستانم لرزید !
تو خوب می دانی که آسمان من بارانیست ...
تو خوبتر می دانی که نیازم به تو ابدیست ...
تو می دانی، خوب می دانی
که ایمان از دست رفته باز خواهد گشت ...
باز خواهد گشت ...!