نگين...NeGiN سبز
پسندها
3,608

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ترجیح می دهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا این

    که در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم
    .دکتر شریعتی
    ممنون نگين جون ما رو از دعاي خيرت بي نصيب نذار


    آسمان آبی تر می شود ...

    و من هنوز از دریچه انتظار اندکی هوای اضافی دارم !

    نمی دانم از چه رو با آبی تر شدن آسمان غروب غمگین می شوم … آسمان همیشه تیره ی ساعت هفت غروب که ماهش آنقدر باریک است که گاهی باید دنبالش گشت !

    دریچه هنوز هوا را از من دریغ می کند آنقدر که ناچارم برخیزم و کنارش بایستم ...

    آن بیرون… پایین… زیر این ساختمان بلند… چقدر آدم هست… چقدر ماشین و چقدر چراغ روشن…

    کنار دریچه می ایستم... هوا را از یاد می برم و گرم شمردن آدم ها می شوم! کلافه ام از این همه آدم که همدیگر را نمی بینند… می بینند … امّا خوب نمی بینند! به هم نگاه نمی کنند… نه به همدیگر و نه به من که این بالا زیر نور ماهی که معلوم نیست کدام طرف آسمان جا خوش کرده چشم به دور دورها دوخته ام…

    چشمم از این همه نور اضافی و این آدم های شتابان خسته می شود…

    نفسی عمیق در خلأ می کشم !

    پشیمان از نگاه ...

    پشیمان از هوا ...

    سوی اتاق بی ماه خویش باز می گردم …!
    از عرش صداي ربنا مي آيد
    آواي خوش خدا خدا مي آيد
    فرياد كه درهاي بهشت باز كنيد
    مهمان خدا سوي خدا مي آيد
    رمضان مبارك
    التماس دعا
    ببخشید نگین جان 2جان روزی بود درگیر بودم . کردم:victory:
    آمد ماه صیام سنجق سلطان رسید/
    دست بدار از طعام مائده جان رسید/
    جان ز قطعیت برفت دست طبیعت ببست/
    قلب ذلالت شکست لشکر ایمان رسید

    آمد ماه صیام سنجق سلطان رسید/
    دست بدار از طعام مائده جان رسید/
    جان ز قطعیت برفت دست طبیعت ببست/
    قلب ذلالت شکست لشکر ایمان رسید

    با درود
    شرمنده چون ضریب هوشیم کمه، نفهمیدم منظورت چیه؟
    سلاااااااام
    خوبی ؟

    وقتی آقا حمید گوشتون رو کشیدن، به اصل ماجرا پی خواهید برد :D
    احساس این روزها........
    احساس کشنده‌ی شرم....
    احساسی که می‌گوید حرف زدن جرم است....
    نمایش فقط در تئاتر شهر نیست.....
    نمایش‌هایی که بازیگرانش روزی کارگردان خودشان بودند....
    منطق کلوزآپ‌های دروغین....
    متن‌هایی که هیچ وقت حفظ نمی‌شوند....
    کاش جلوی دوربین هم کمی بهتر بازی می‌کزدند....
    آخر این‌ها، بازی‌گردان ندارند.....
    نورپردازی روی سن خیلی بد است....
    صدابردار هم که هی سرفه‌های یک کامیون را پخش می‌کند....
    اما عجب برنامه‌ای است این "تله تئاتر دادگاهی....."
    آدم حس می‌کند واقعاً "واقعی" است......
    سلام خانوم
    با بسته شدن تاپیک خس و خاشاک چه کسانی هستند ؟؟؟؟!!! باید چکار کنیم؟
    ممنون میشم من رو هم با خودتون همراه کنید
    سلام نگین جان.حتما اد میکنم
    اما بهتره بپیغام خصوصی میدادی.شهر در امن و امان نیست جانم


    این سمت یا آن سو فرقی نمی کند!
    انسان به سایه ی درخت عادت می کند به آتش نه !
    اما...
    آن قدرها هم که گمان می کنی بد نیست...
    بد نیست گاهی هم جیب هایت پاره باشد!
    پله های آسمان خراش هارا فراموش کنی...
    بنشینی کنار خیابان
    و از پله های خودت پایین بروی!
    پله
    پله
    پله
    آن قدر که می بینی
    کسانی نشسته اند...
    بعضی ها گریه می کنند...
    بعضی ها آواز می خوانند و...
    ناگهان کسی را می بینی
    که می شناسیش
    شاید هم نمی شناسیش
    اما...
    این لبخند آمده بر لبانت را...
    تنها دو سطر دیگر بر ندار:
    در بهشت گاهی
    در جهنم همیشه
    به خدا می رسی...!

    " گروس عبدالملکیان"
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا