پیرجو
پسندها
16,565

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام شرمندم که با نحوه پست دادن من برداشت بدی کردی من اصلا قصد جسارت نداشتم امیدوارم من رو ببخشی

    یا علی
    عمر من ديگر چون مردابي ست
    راكد و ساكت و آرام و خموش
    نه از او شعله كشد موج و شتاب
    نه در او نعره زند خشم و خروش
    گاهگه شايد يك ماهي پير
    مانده و خسته در او بگريزد
    وز خراميدن پيرانه ي خويش
    موجكي خرد و خفيف انگيزد
    يا يكي شاخه ي كم جرأت سيل
    راه گم كرده ، پناه آوردش
    و ارمغان سفري دور و دراز
    مشعلي سرخ و سياه آوردش
    بشكند با نفسي گرم و غريب
    انزواي سيه و سردش را
    لحظه اي چند سراسيمه كند
    دل آسوده ي بي دردش را
    يا شبي كشتي سرگرداني
    لنگر اندازد در ساحل او
    ناخدا صبح چو هشيار شود
    بار و بن بركند از منزل او
    يا يكي مرغ گريزنده كه تير
    خورده در جنگل و بگريخته چست
    ديگر اينجا كه رسد، زار و ضعيف
    دست و پايش شود از رفتن سست
    همچنان محتضر و خون آلود
    افتد، آسوده ز صياد بر او
    بشكند آينه ي صافش را
    ماهيان حمله برند از همه سو
    گاهگاه شايد مرغابيها
    خسته از روز بر او خيمه زنند
    شبي آنجا گذرانند و سحر
    سر و تن شسته و پرواز كنند
    ورنه مرداب چه ديديه ست به عمر
    غير شام سيه و صبح سپيد ؟
    روز ديگر ز پس روز دگر
    همچنان بي ثمر و پوچ و پليد ؟
    اي بسا شب كه به مردب گذشت
    زير سقف سيه و كوته ابر
    تا سحر ساكت و آرام گريست
    باز هم خسته نشد ابر ستبر
    و اي بسا شب كه ب او مي گذرد
    غرقه در لذت بي روح بهار
    او به مه مي نگرد ، ماه به او
    شب دراز است و قلندر بيكار
    مه كند در پس نيزار غروب
    صبح رويد ز دل بحر خموش
    همه اين است و جز اين چيزي نيست
    عمر بي‌حادثه‌ي بي جر و جوش
    دفتر خاطره‌اي پاك سپيد
    نه در او رسته گياهي، نه گلي
    نه بر او مانده نشاني، نه خطي
    اضطرابي تپشي، خون دلي
    اي خوشا آمدن از سنگ برون
    سر خود را به سر سنگ زدن
    گر بود دشت گذشتن هموار
    ور بوده درخ سرازير شدن
    اي خوشا زير و زبرها ديدين
    راه پر بيم و بلا پيمودن
    روز و شب رفتن و رفتن شب و روز
    جلوه گاه ابديت بودن
    عمر « من » اما چون مردابي ست
    راكد و ساكت و آرام و خموش
    نه در او نعره زند موج و شتاب
    نه از او شعله كشد خشم و خروش
    متني كه درمورد روتامتر آپلود كردم عكساش كپي نشد، دليلش چي ميتونه باشه؟
    سلام آقاي پيرجو
    شما مديريت سايت هستيد؟
    لطفا با من در تماس باشيد
    ازتون سوال دارم
    سلام آقای مدیر
    خوبید؟
    با این همه کلمه ی غمی که تو معرفی تون استفاده کردید نه فکر نمی کنم حالتون همچینم خوب باشه:surprised:
    امیدوارم که این غم ها بره کنار و جاشو به شادی ها بده:w24:
    موفق باشید
    سلام دوست عزیز
    من منتظر پاسخ شما هستم
    ممنونم
    h.houman@gmail.com
    ممنون جناب
    فکر کنم مشکل از جاییه که ازش ای دی اس ال میگیرم
    تو به من خنديدي
    و نمي دانستي
    من به چه دلهره از باغچه همسايه
    سيب را دزده ام
    باغبان از پي من تند دويد
    سيب را دست تو ديد
    غضب آلوده به من كرد نگاه
    سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
    و تو رفتي و هنوز
    سالهاست كه در گوش من آرام آرام
    خش خش گام تو تكرار كنان

    مي دهد آزارم
    و من انديشه كنان غرق اين پندارم
    كه چرا
    خانه كوچك ما سيب نداشت
    خیلی ممنون بهتاش جان شما خودت گلی چرا زحمت کشیدی:D [IMG]
    وووووووش
    دستتون درد نکنه
    بسی ما را تامل در قدرت خدا آمد
    مرسی
    ببین با اکسپلورر هم الان رفتم این پیامو داد.Forbidden
    You don't have permission to access /newreply.php on this server.

    Additionally, a 400 Bad Request error was encountered while trying to use an ErrorDocument to handle the request
    4 روزی هست ایمجوره.
    میتونی درستش کنی؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا