Recent content by zibaabdy

  1. zibaabdy

    [ATTACH]I'm so glad I finally reached you:heart:😍

    I'm so glad I finally reached you:heart:😍
  2. zibaabdy

  3. zibaabdy

    وقتی ما ,آدم‌ها را همانطور که هستند ببینیم، بدون اینکه رفتار و گفتار آن‌ها را به خود بگیریم،...

    وقتی ما ,آدم‌ها را همانطور که هستند ببینیم، بدون اینکه رفتار و گفتار آن‌ها را به خود بگیریم، هرگز از آن‌ها آزار نمی‌بینیم. حتی اگر دیگران به شما دروغ بگویند ایرادی ندارد. آن‌ها به شما دروغ می‌گویند، چون می‌ترسند. می‌ترسند که متوجه شوید آن‌ها کامل نیستند. چهره برداشتن از این نقاب اجتماعی...
  4. zibaabdy

    زندگي باغ تماشای خداست! سهراب_سپهری

    زندگي باغ تماشای خداست! سهراب_سپهری
  5. zibaabdy

    به سلامتی باغبونی که زمستونشو از بهار بیشتر دوست داره!

    به سلامتی باغبونی که زمستونشو از بهار بیشتر دوست داره!
  6. zibaabdy

    روي زمين هيچ چيز پايدار نيست .زندگي مانند شراره اي است كه از اصطكاك چوب پيدا شده،زماني روشن مي...

    روي زمين هيچ چيز پايدار نيست .زندگي مانند شراره اي است كه از اصطكاك چوب پيدا شده،زماني روشن مي شود و دوباره خاموش مي گردد .ولي ما نميدانيم از كجا آمده وبه كجا خواهد رفت. بودا
  7. zibaabdy

    پسرکی دو سیب در دست داشت مادرش گفت: یکی از سیب هاتو به من میدی؟ پسرک یک گاز بر این سیب زد و گازی...

    پسرکی دو سیب در دست داشت مادرش گفت: یکی از سیب هاتو به من میدی؟ پسرک یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب ! لبخند روی لبان مادر خشکید! سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت: بیا مامان! این یکی ، شیرین تره!!!! مادر ، خشکش زد چه...
  8. zibaabdy

    بالاخره در زندگی هر آدمی یک نفر پیدا می شود که بی مقدمه آمده ... مدتی مانده.. قدمی زده و بعد اما...

    بالاخره در زندگی هر آدمی یک نفر پیدا می شود که بی مقدمه آمده ... مدتی مانده.. قدمی زده و بعد اما بی هوا غیبش زده و رفته! آمدن و ماندن و رفتن آدم ها مهم نیست ... اینکه بعد از روزی روزگاری، در جمعی حرفی از تو به میان بیاید آن شخص چگونه توصیفت می کند مهم است! اینکه بعد از گذشت چند سال، چه ذهنیتی...
  9. zibaabdy

    قلب انسان ها یا از ناومیدی سنگ میشه یا از ترس ...

    قلب انسان ها یا از ناومیدی سنگ میشه یا از ترس ...
  10. zibaabdy

    استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند...

    استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟ شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم. استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است اما چرا...
  11. zibaabdy

    سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند...

    سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هایشان بسیار کم است. استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى...
  12. zibaabdy

    آدمها تا حد مردن از خود خسته ات می کنند ترکت نمی کنند اما مجبورت میکنند ترکشان کنی آنگاه تو...

    آدمها تا حد مردن از خود خسته ات می کنند ترکت نمی کنند اما مجبورت میکنند ترکشان کنی آنگاه تو میشوی بنده ی سرتا پا خطا کار #ابتهاج
  13. zibaabdy

    بابا داشت روزنامه میخوند بچه گفت: بابا بیا بازی! بابا که حوصله بازی نداشت یه تیکه از روزنامه رو...

    بابا داشت روزنامه میخوند بچه گفت: بابا بیا بازی! بابا که حوصله بازی نداشت یه تیکه از روزنامه رو ک نقشه دنیا بود رو تیکه تیکه کرد و گفت : فرض کن این پازله…! درستش کن! چند دقیقه بعد بچه درستش کرد بابا، باتعجب پرسید: توکه نقشه دنیا رو بلد نیستی چطور درستش کردی؟! بچه گفت: ادمای پشت روزنامه رو...
  14. zibaabdy

    سلامی به بلندای آسمان به تک گل مجلس مهربانا

    سلامی به بلندای آسمان به تک گل مجلس مهربانا
  15. zibaabdy

    تنها، غمگین، نشسته با ماه. در خلوت ساکت شبانگاه، اشکی به رخم دوید، ناگاه روی تو شکفت در سرشکم...

    تنها، غمگین، نشسته با ماه. در خلوت ساکت شبانگاه، اشکی به رخم دوید، ناگاه روی تو شکفت در سرشکم دیدم که هنوز عاشقم، آه! فریدون مشیری:cry: :cry: :cry: :cry: :cry:
بالا