tomas.edison
پسندها
192

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به به ببین چه روزیه امروز روز به دنیا پا گذاشتنت موباررررررررررررررککککککککککککک ایشالله به تمام ارزوهای قشنگت برسی دوست عزیزم خیییلللللیییی خوشحالم ایشالله باشی و باشم تا هزار سال دیگه بهت این روز تبریک بگم
    [IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG]
    امیدوارم به همه ی ارزوهات برسی
    سخته همه تولدتو تبریک بگن جز اونیکه حس کنی بخاطرش بدنیا اومدی تولدت مبارک دوست من
    کلاس اول خواندیم آن مرد در باران امد ولی حالا میفهمم تا آن مرد نیاید باران نمیبارد.میلاد منجی عالم بشرییت مبارک
    11:20 AM
    6/3
    فقير به دنبال شادی ، ثروتمند به دنبال آرامش زندگی فقير ، كودك به دنبال آزادی بزرگان و بزرگها به دنبال سادگی كودك ،پير به دنبال قدرت جوانی و جوان در پی تجربه سالمند ،آنان كه رفته اند در آرزوی بازگشت،و آنان كه مانده اند در رويای رفتن...خدايا!‏‎ ‎کدامین پل در كجای دنيا شكسته است كه هيچكس به مقصد خود نميرسد؟‎
    فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ كه روزنامه های برگشتی را خرد میكن.....
    فقر ، كتیبهء سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .....
    فقر ، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....
    فقر ، همه جا سر میكشد ........

    فقر ، شب را " بی غذا " سر كردن نیست ..
    فقر ، روز را " بی اندیشه" سر كردن است
    آمد اما بی صدا خندید و رفت.....
    لحظه ای در کلبه ام تابید و رفت....
    آمد از خاک زمین اما چه زود......
    دامن از خاک زمین برچید و رفت....
    دیده از چشمان من پنهان نمود....
    از نگاهم راز ها فهمید و رفت......
    گفتم اینجا روزنی از عشق نیست....
    پیکرش از حرف من لرزید و رفت.....
    گفتم از چشمت بیفشان قطره ای...
    ناگهان چون چشمه ای جوشید و رفت....
    گفتمش من را مبر از خاطرت....
    خاطراتش را به من بخشید و رفت.....
    شب آرامی بود
    می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
    زندگی یعنی چه؟
    مادرم سینی چایی در دست
    گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
    خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
    لب پاشویه نشست
    پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
    شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
    با خودم می گفتم
    زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
    زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
    رود دنیا جاریست
    زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
    وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
    دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
    هیچ
    زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
    شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
    شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
    زندگی درک همین اکنون است
    شب آرامی بود
    می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
    زندگی یعنی چه؟
    مادرم سینی چایی در دست
    گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
    خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
    لب پاشویه نشست
    پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
    شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
    با خودم می گفتم
    زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
    زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
    رود دنیا جاریست
    زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
    وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
    دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
    هیچ
    زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
    شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
    شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
    زندگی درک همین اکنون است
    ประกาศ ~ รับสมัคร "แฟน" !!! ..
    1.) ต้องหล่อ .. เพราะว่ากู "ไม่สวย"
    2.) ต้องรวย ... เพราะว่ากู "จน"
    3.) ต้องอึด! ... เพราะว่ากู "ทน"
    4.) ต้องมีรถยนต์ เพราะว่า "กูเดิน"
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا