رقص این چلچله ها، وین همه آوا و نوا
همه گویند که: از راه رسیدست بهار
عشق و شادابی و نور و نفس و شور و امید
همه را بهر تو بر دوش کشیدست بهار
خیز و آغوش در آغوش لطیفش بگشای
روح هستی ست که جانبخش وزیده ست بهار
چشم بیدار بر این تلخی ایام ببند
خواب های شکرین بهر تو دیده ست بهار
:gol::gol:هر...
یلدا شب بلند غزلهای عاشقی است
میلاد هر ترانه-ی زیبای مشرقی است
آهسته می رسند به مقصد ستاره ها
مهتاب گاهواره رویای مشرقی است
سرما حریف قصه مادربزرگ نیست
دستش لحاف کرسی گرمای مشرقی است
(از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است)
حافظ دوای روح و مسیحای مشرقی است
سیب و انار ور پسته، شیرین و ترش و شور...
یلدا شب بلند غزلهای عاشقی است
میلاد هر ترانه-ی زیبای مشرقی است
آهسته می رسند به مقصد ستاره ها
مهتاب گاهواره رویای مشرقی است
سرما حریف قصه مادربزرگ نیست
دستش لحاف کرسی گرمای مشرقی است
(از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است)
حافظ دوای روح و مسیحای مشرقی است
سیب و انار ور پسته، شیرین و ترش و شور...
یلدا شب بلند غزلهای عاشقی است
میلاد هر ترانه-ی زیبای مشرقی است
آهسته می رسند به مقصد ستاره ها
مهتاب گاهواره رویای مشرقی است
سرما حریف قصه مادربزرگ نیست
دستش لحاف کرسی گرمای مشرقی است
(از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است)
حافظ دوای روح و مسیحای مشرقی است
سیب و انار ور پسته، شیرین و ترش و شور...
یلدا شب بلند غزلهای عاشقی است
میلاد هر ترانه-ی زیبای مشرقی است
آهسته می رسند به مقصد ستاره ها
مهتاب گاهواره رویای مشرقی است
سرما حریف قصه مادربزرگ نیست
دستش لحاف کرسی گرمای مشرقی است
(از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است)
حافظ دوای روح و مسیحای مشرقی است
سیب و انار ور پسته، شیرین و ترش...
غزل چشم
غزل چشم
دو دلم اول خط نام خدا بنویسم
یا که رندی کنم و نام تو را بنویسم
همه یک گفتم و دینم همه یکتایی بود
با کدامین قلم امروز دوتا بنویسم
ای که با حرف تو هر مسئله ای حل شدنیست
به خدا خود تو بگو نام که را بنویسم
صاحب قبله و قبله دو عزیزاند ولی
خوشتر آن است من از قبله نما بنویسم...
تو را آن گونه میخواهم که باغی باغبانش را
شبیه مادر پیری که میبوسد جوانش را
تو را در یک شب بارانی غمگین سرودم که
نمیدانم زمانش را، نمییابم مکانش را
من آن سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان
برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را
پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر
که بالای سرش میبیند امشب...
[IMG]
کاش بارانی ببارد قلب ها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگ های هوا را تر کند
بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک و بی بار دعا را تر کند
مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا ناکجا را تر کند
چترهاتان...
آنـقـدر دیـر آمـدی تا عـاقـبـت پـایـیــز شـد
کاسـه ی صبـرم از این دیـر آمدن لبریـز شد
تیـر دیوانـه شـد و مـرداد هم از شهـر رفـت
از غمـت شـهـریــور بیچـاره حلـق آویـز شـد
مـهـر بـا بی مـهـری و با نامهـربـانـی میـرسـد
مـهـربـانـی در نـبـودت انـدک و نـاچـیـز شـد
بی تـو یک پاییـز ابرم، نم نم...