sedighe65
پسندها
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
    بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم
    .
    به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
    ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم

    به غواصان بگو کافیست هرچه بی سبب گشتند
    در این دریای طوفان دیده مرجانی نمی بینم

    چه بر ما رفته است؟ ای عمر! ای یاقوت بی قیمت!
    که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم

    زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم؟!
    که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

    خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
    که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم.
    خدایا می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم، دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا