Recent content by samira93

  1. S

    مشاعرۀ سنّتی

    شب است اى دوست! کو فانوس چشمت؟ کجا پر زد، کجا ققنوس چشمت؟ سكوتى محض اگر مانده است با من صدایم مى کند ناقوس چشمت
  2. S

    مشاعرۀ سنّتی

    ما و دشمن دوستی ,این رسم,رسم تازه ایست ورنه هر مـــو بر تن ایـــام, دشمن ,دشمن اسـت
  3. S

    مشاعرۀ سنّتی

    روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست ونــــدر طلـــب طعمه پروبال بیاراســـت برراســــتی بال نظــر کرد و چنین گفت امــــــروزهمه روی جهان زیر پر ماســت
  4. S

    مشاعرۀ سنّتی

    آن بلبلم که چون کشم از دل صفیر گرم / بوی محبت از نفسم میتوان شنید
  5. S

    مشاعرۀ سنّتی

  6. S

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا گرداب تنهایى چنان در خود کشد آخر که از دست نجاتت دست من شد نااميد آخر دلم دور از تو کم کم در سياهى داشت گم مى شد شبى فانوس چشمت را خدا را شكر دید آخر
  7. S

    مشاعرۀ سنّتی

    دلم از وحشت زندان بگرفت رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم
  8. S

    [IMG]

    [IMG]
  9. S

    [IMG]

    [IMG]
  10. S

    مشاعرۀ سنّتی

    نه، دیگر از آن آخرین بغضت نمى گویم آن گاه ساکت ایستادى روى در رویم کاش از همان راهى که آن شب مهر چشمت رفت یك صبح خيلى زود برمى گشت پهلویم
  11. S

    مشاعرۀ سنّتی

    یادت شباهنگام دامن گير من بود عمرى نگاهت بهترین تصویر من بود وقتى که آزادانه با هم مى پریدیم عاصى ترین احساس در زنجير من بود
  12. S

    [IMG]

    [IMG]
  13. S

    [IMG]

    [IMG]
  14. S

    [IMG]

    [IMG]
بالا